سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ - پردازاربعین https://safarzade.blog.i
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
- اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
- مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح – استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزه
- درسخارج #اصول؛ کفایة الاصول https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3468
- مقصد هشتم؛ فصل_ قصد هشتم؛ فصل_عدم مراعات الترتیب بین المرجحات تاریخ: یکشنبه ۱۴۰۴/۰۹/۰۹
- [فصل الرجوع المرجحات الى المرجح الصدورى و نفى الترتيب بينها]
- قوله: مثل الوثاقة و الفقاهة (الخ)، الا و لان مثال لمرجحات الخبر من جهة ترجيح راويه، و الثالث اعنى الشهرة الروائي لمرجحات نفس الخبر، و مخالفة العامة مثال لجهة الصدور و الفصاحة للمتن، و موافقة الكتاب و فتوى الاصحاب للمضمون، ثم ان فى هذا الكلام تعريض على ما افاده الشيخ (قده) من الترتيب بين الترجيح بالصدور، و جهة الصدور بتقديم الترجيح بالاول على الاخير و سيأتى التعرض له إن شاء اللّه.
- اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم ما تو مرجحات منصوص امروز میخوایم ببینیم تعدی بکنیم یا نکنیم و ترتیب آیا هست یا نیست اگه یادتون باشه ما یه مقبوله عمر بن حنظله، خوندیم که تو مقبوله اول صفات را گفت به عنوان مرجع و بعد سه تا مرجح دیگر رو گفت دوم یه مرفوعه خوندیم. اون اول شهرت تو گفت جز مرجح گفت شهرت بعد گفت موافقت کتاب و بعد گفت مخالفت عامه اینو به ظاهر ساده میاد اما الان وقتی میافته تو دست انداز میبینید خیلی سخت میشه بحث این مقبوله و مدفوعه اولیش با هم متفاوت بود اولین مرجع چیه تو مقبوله صفات را گفتند تو مرفوعه اومدن سر اینکه کدوم مشهور کاری به صفات نداشته.
- الان بحث ما در اینه که آیا تعدی بکنیم از این مرجحات یا نه بعد اگر تعدی بکنیم آیا ترتیب داره یا نه اولین نکته اینه که ترتیب اینا رو باید با عقلمون بشینیم حل کنیم چرا بچه بخاطر اینکه اونجا مرجحات غیر منصوص اصلا ذکر نشده تو روایت چطور میخواید ترتیبش درست بکنید اگر غیر از این چهار تا. معیاری که تو روایت هست دوتا مرجع دیگه هم شما اضافه کردی ۵ و ۶ آیا اون ۵و۶ ترتیب توشه به چه دلیل از اینجا ما وارد یه نکته میشیم و اون معیار در ترجیح چیست دوتا نظریه دارند بزرگان
- ما هم یه نظریه سومی داریم اول نظریه بزرگان بگیم شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه. معیار این مرجحاتو الاقربیت الی الواقع میفرمایند معیار اینه کل مزیته این چهار تا که تو این مقبوله بود یا تو مرفوعه همه اینا نگاه بکنید همشو اینطوری میگیم کل مزیة توجب الاقربیة الی الوقع اینطوری هر مزیتی که باعث اقربه به واقع میشه میخوایم چی بگیم میخویم بگیم این چهار تا مناتش اقربت الی الوقع پس. پنج و ششم که اقرب ما خودمون اضافه میکنیم بعد یه نتیجه دیگه میخوایم بگیریم میگیم اگه معیار الاقربیت الی الواقع پس ترتیب توش نیست
- وقتی ترتیب نبود اگه روایت اول مرجح داشت اما روایت دوم مرجع دور داشت به اضافه مرجع ۳ اینجا چیکار بکنیم کدوم ترجیح بدیم اونایی که قالب ترتیبن روایت اول عمل کن ودومی را بزار کنار. اون که مثال شیخ اعظم انصاریاند و میگن معیار الاقربیت الی الواقع میگه دیگه مرجح این یکی دو تا مرجح دوتا شدیدتره اینا رو میکنیم دوباره برگردیم منات چیه شیخ فرمودند الاقربیت الی الواقع هر چیزی که باعث شد احساس کنی که این روایت الاقربیت الی الواقع بعد امام اومدن به عنوان اون چیز چهار تا مثال زدن بدون اینکه ترتیبی توش ملاحظه بکن.
- معیار دومی که گفته شده مال محقق رشتی هست رضوان الله تعالی علیه که میدونید از شاگردان مبرز شیخ اعظم تو شاگرداشون دو سه تا بودند که خیلی قوی بودن بعد از فوت شیخ ادامه دادن درس ایشونو خیلی شاگرداشون اومدن پیش ما رشت محقق رشتی به جای الاقربیت الی الواقع ؛ قطع ظن به صدور را مطرح میکنن میگن هر روایتی که ظن به صدور پیدا میکنه. من اضافه میکنم کلمه صدق به فرمایش ایشون یه مقدار میخوام بحثو سریعش بکنم واضحش بکنیم آسون بکنید ظنی به صدور یعنی ظن به صدق اگه اینو گفته بود شاید قشنگترم بوده
- منتها خب حالا سادهشم که با هم مشترکه صدور صدق میشود ؛ ایشون فرمودن ظن به صدور از این دو تا کدوم بهتره
- ما یه ایراد به کلام شیخ داریم. ایراد و وقتی دقت کنید وقتی میگیم کلام محقق رشتی زیباتره این شاگردشون دقت بیشتری کردن که صرف نظر کرد از کلام استاد ایراد که به ذهن ما میرسه نمیخوام بگم همین بوده تو ذهنشونه ما نسبت به ایشون نمیدیم اما به ذهن ناقص ما اینه جناب شیخ فرمودن الاقربیت الی الواقع که طریقی نداریم که اقرب الی کار چه آدم معصوم علیهم السلام اونا میدونن که از این طریق. من غافل و بگن از اینور بری نزدیکتره به واقع از اون یکی اون که علم غیب داره این حرف میزند اون که علم غیب نداره میگه وظیفه من باید ببینم چیه وظیفه من اینه دو تا روایت جلومه میگم این یکیو من ظن به صدورش دارم ظن به صدور یعنی میدونم از امام ۸۰ درصد این روایت صادر شده اون یکی صادر نشده. اما اینکه حالا اینکه صادر شده آیا حالا بیشتر به واقع در اختیار من نیست
- از کلام شیخ اینجا به اشکال برخورد میکنه کلام محقق رشتی که میگن ظن به صدور قشنگتره منتها کلام محقق رشتی را ما نپسندیدیم چرا ظن به صدور تو بحث موافقت کتاب و مخالفت کتاب قشنگه میگم اون که موافق قرآنه ۸۰ درصد صادر شده اون که مخالفه ۲۰ درصد لذا. کلام حق رشتی درسته میگن اینا ظن بصدور اینو ترجیح میدن اما تو مرجح بعدی موافق و مخالف عامه ظن به صدور یعنی چه نمیتونید معنا کنید نمیتونم بگم اون که موافق عامش بیشتر صادر شده مخالفان ۸۰ صادر شده نه ائمه ما علیه شون خیلی حرف زدند.
- دارم میگما خوب دقت کنید صدور روایت از معصوم. به صرف که موافق عامه شما میتونید وهنش بکنید ۲۰ درصد ساده اصلا امام نگفتن به چه دلیل میگه نگفتند میگه دلیل من اینه که موافق عامه این که دلیل نشد که دلیلتون نمیتونه مدعا را ثابت کنه که بگه چون موافق عامه است پس ۸۰ درصد نیست و ۲۰ درصده ائمه ما علیهم السلام خیلی داشتن روی این جهت که به این اشکال برخورد میکنیم و اشکالات دیگه حالا من یه نمونه شو گفتم که بدونید این.
- کلام محقق رشتی که میگن ظن به صدور این به درد همه جا نمیخوره مثلاً تو شهرت مگه اولین چیز نبود - تو مدفوعه چی میگفت گفت خذ به مااشتهر– غیر شهرت را بزار کنار کلام محقق رشتی اینجا قشنگه میگه مشهوره رو بگیر چرا مناتش چیه چون مشهور ظن به صدور دارد ظنش نداره ممکنه امام حسن نگفته این کلمات حرف رشتی تا اینجا خوبه هم تو شهرت خوبه. هم در بخش موافق کتاب خوبه که بگیم اون که کتابش ۸۰ درصد صادر شده- اون یکی مخالفه ۲۰ درصد به وجه صدور که میرسه بقیه کلام محقق ترتیب نمیخونه
- ما اومدیم عبارتها راعوضش کردیم اینا رو گفتنم برای اینکه ببینید دقته میشه که ما بحث جدید میاریم تو اصول نگید برای چی عوضش کردی ؛ کلمه شیخ انصاری گفتیم ایرادش چیه ؛ محقق رشتی به واقع نزدیکتر میکنه. اما کلام محقق رشتی اومدن این را گفتند بازهم نشد.
- ما چی میگیم ما میگیم هر روایتی که ٍ أَقْرَب به وظیفه هست الاقرب الی وظیفه ببینید ٍ أَقْرَب به وظیفه دیگه اشکال نداره واقع رو ما نگفتیم اقرب به وظیفه را می گویم یعنی ظاهرا این وظیفه اشکالش شیخ رشتی دیگه توش نیست اقرب به وظیفه با. گفتن به این وصف تو کدوم نزدیکتره حالا بیام تو سومیش که ایراد داشتیم موافق و مخالف عامه و اون که من نزدیکتره به وظیفه مخالف عامه اونو من میتونم بگم ۸۰ درصد وظیفه من اوئه ۲۰ درصد که موافق عامه بین -۸۲- ۸۵ ترجیح معیار ما چیه این است که هر معیاری که هر مزیتی که اقرب باشد به وظیفه شما. بررسی کنید وظیفه چیه
- الان خیلیا میان از ما سوال میکنن میگن مثلاً ما چیکار بکنیم ما تو بحث سیره معنوی چیکار بکنیم میگم هر کسی یه شرایط ویژهای داره نمیتونم بگم همه این یه کار بکنه یکیو شرطش مثلاً الان رسیدگی به مادرشه ۵ سال پیش این شرطو نداشتن چون مادرم سرپا بود الان مادرش افتاده؛ الان احتیاج داره پدرش الان بهش احتیاج داره همین هفته گذشته رفته. کربلا پدرشم رو تخت افتاده تو حوزه فقط درس که نیست که لابلای درس این نکاتم گفته میشه انسان بدون وظیفه تو هر زمانی یه وظیفه داره بنده خدا رفته کربلا که چی رفته اونجا به قول کسی میگفت بگو ترک واجب کرده ایم سنت به جا آورده ایم سینه میزدند همه رفته بودن بین الحرمین داد میزدن میگفتند - ترکیب واجب کردن وسنت به جا آوردن میخندیدند میگن. پس نمیتونیم کلی بگیم وظیفه رفتن کربلا که نه به شرایطی میشه ؛ باید بزاری کربلا راکنار وظیفه بنده خدا ؛ شما در سال گذشته اربعین میرفتی ؛
- امسال حق نداری بری شرایط هر زمانی یه چیزیه نمازم همینطور هر روز میگید من نماز میرفتم ظهر مسجد یه روز ممکنه یه واجب بالاتری دوشتون بیفته نباید نماز برید ؛ بگید هر روز میرفتم مردم منتظرن خب باشه مردم وشما باید دید حجت چیه.
- پس وظیفه امروز میگیم چیه الاقرب الی وظیفه چرا میگم اقرب الی وظیفه چون اگه علم به وظیفه دارید که همه میگن امروز اقربه به وظیفه اون که نزدیکتره به وظیفه مقدم بر اونه که ابعد به وظیفه این معیاره حالا گاهی اقرب و ابعد رو شما از طریق مشورت میفهمید؛ طریقشو دارم میگم ؛ گاهی خود مجتهدید میرید سر ادله بررسی میکنه گاهی نمیدونیم میرید از چند تا سوال میکنید. اقربه به وظیفه تو مشورت که یه نفر گفت گاهی وقتا هیچ کدوم نیست نه فکرتون به جایی رسید نه تو مشورت هرکی پرسید دوتا حالا چیکار کنیم باز استخاره میکنه استخاره رفع تحیر. اگه استخاره کردید استخاره یقین آور که نیست که اما اقربه به وظیفه رو به شما میگه به خصوصا اون که ما میگیم تو استخاره توکل کنید به خدا
- خب توکلم دیگه دلیل قرآنی هم داره شما تو استخاره همین کارو میکنیم اونایی که میان پیش ما؛ اون که به اونا نمیگیم که اما تو نیتمون اینه میگم خدایا توکل بهتون میکنم آنچه که رضایت توست و به ذهن من الله بکند
- خدایا متعال چی حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ منتها قطعی من باز نمیتونم بگم. چی میگم میگم الاقرب به وظیفه اینه که استخاره خوب اومد اون یکی استخاره اگه اینو بگیم کاربه واقع ندارم که شیخ فرمودند گفتم این کدوم اقرب به واقعه که طریقی به واقع
- پس نه کلام شیخ نه کلام محقق که میگن ظن به صدور ظن به صدور نیست چی بگم به خصوص تو بحث تقیه من گفتم ظن نیست که هر دو صادر شده من گاهی روایت ها را دیروز گفتیم یقین به صدور دارم به این ؛ یقین هم دارم به او. چیکار کنم طبق نظر محقق رشتی هیچی ایشون میگن ظن به صدور عمل کن اون که وهم به صدوره کنار بگذار.خب تو این مورد که الان در مثال میذنم هر دوش یقین به صدور.
- اما گفتیم الاقرب به وظیفه این مشکلات همه حل میشه چی هر دو رو من یقین به صدور دارم اما اولیه موافق دوم مخالف وقتی معیار نباشه بلکه معیار مان اقرب به وظیفه است میگم هر دو سوال اون مخالف عامه. میرم جلو اینه که ما این نظریه سوم آوردیم اینجا و ازش دفاع میکنیم حالا شما هستید که باز فکر کنیم تو اصول میتوانید نظرات جدیدی باز بیارید ما اصلاً بحث بحث آزاد است
- حوزه آزاد اندیشه برای همین جهت درعین حالی که به شدت عشق میورزیم به شیخ اعظم انصاری کسی فکر نکنه ما چیز داریم مثلا با شیخ نه خدا نکنه ته دل هیچ کدورت که نیست عشق به ایشونه. خدمات ایشون عملی باشه که یکی از اون روایتها میخواد برای ما ثابت بکنه
- خب این باز برمیگرده و اگر وظیفه منظور عمل بهش در روایت نه ما یک دلیل عقلی داریم نه دلیل شرعی.
- حالا چند تا بحث دیگه اینجا مطرح کنیم بحث کم کم سخت میشه ؛ معیار تو این چهار تا مرجعی که تو مقبوله بود یا در مرفوعه بود چیست بعد با این معیار میخوایم طرح بکنیم پنج و شش و هفت و هشت گفتیم آیا اونم ترتیب توش هست یا نیست.
- جناب آخوند صحبتهایی دارند ما هم سه تا چهار تا ایراد به ایشون داریم فکر کنم امروز نرسیم اینا رو بخونیم بحث خیلی بحث دقیق شیرینم هست بحثش اتفاقاً بحثهای خیلی لذت بخشی هم هست که واضح هم هست الان فقط همین بحثا که معیار مرجحات چیست شیخ فرمودند اقرب به واقع مزیتی که اغلب واقع است لذا جناب محقق رشتی هم ظن به صدور مطرح کردن. اقربیت به وظیفه عرض شد .
- حالا جناب محقق رشتی میفرمایند مقتضای تعدی چیه اگه ما تعدی کردیم تو مراجعات منصوصه خب من به ترتیب رفته جلو 1 2 3 4 برو سریع مراجعه دوم سوم بعدا چیه بعدا تقیه خب طبق نظر. این آقایون مثلاً طبق نظر محقق رشتی اگه دو تا روایت هست ترتیب توش نیست اول گفتم خذبمااشتهر که ظن به صدور ؛ هی کان اقرب الواقع یا اقرب الی الوظیفه یه همچین چیزی میگه و اگر مساوی بود؛ مشهور بگیر ؛ بعد ترتیب اگرکه وجود ندارد بعد تعبد به ظاهر روایت خواستید؛بعد مخالفت کتاب بعد بگو اون مال مقبوله چی میگه بعد میگه مرفوعه چی میگه ؛ بعد معیار تقدم تاخری دیگه وجود نداره
- بعد. هر دو معیار اغلبیت بعد واقع نزدیکتره اون بعد اقرب یت الی الباقه ظن به صدور الاقرب به وظیفه اینا معیاره بحث دیگه ترتیب در مرجحات منصوص وجود دیگه نداره ؛ جناب شیخ فرمودند اغلبیت الی الوقع اگه اینه پس. اولیت خدمتتون بگم و بحثی که ما میخوایم بکنیم
- خوب اگر ما تعدی کردیم اینا بود که گفتیم حالا اگه تعدیل نکردیم. روایته در این صورت ترتیبه وجه اینجا میتونی یه وجه برای ترتیب درست بکنی چرا چون تو مقبوله و در مرفوعه دیدی که امام مترتباً رفتن جلو شما هم برو جلو بگو
- دلیلی که آخوند میارن اینه میگن تو بعضی مراجعات ها یه دونه مرجح رو فقط روایت گفته ما نخوندیم مثلاً روایت داریم که تا از امام سوال میکنه دوتا روایت چیکار کنم حضرت فرمودند موافق کتاب بگیر اصلاً هیچی دیگه نگفتن وقتی هیچی دیگه نمیگن شما که مجتهد هستید باید چیکار کنه
- بگه تو مغز بود و مرفوع اول گفت مرجحه مثلا راوی اون یکی گفت اول شهرت درسته. الان برخورد کرد به یه روایتی که میگه اول مرجع موافق کتابه اگه بخواید اینا رو مقابل هم بزارید باید تخصیص بگذارید چطور تخصیص ؛ بگید که این روایت که میگه موافق کتاب بگیر تخصیص میخوره به روایت در جایی است که راوی هاش مساوی اند یا اصلا شهرت مساوی اند و الا نه ما میکنیم میگه ما خطاب بهش نمیکنیم تخصیصش میزند بخاطر اون روایت. با توجه به این نکاتی است که میخواهیم بگیم ترتیب وجود ندارد
- چون ترتیب وجود ندارد امام توی روایت یه دونه مرجح گفتن توی روایت ۴ تا رو گفتن شما اشکال برخورد نمیکنید اینا فقط بیان مرجح بوده
- خب ملاحظه گن ترتیب را ؛ ترتیب چیه اینه که تا میری این اولی شهرت داره دومین موافق کتابه دومی ولش میکنیم مرجع دومشو به ترتیب میره جلو اول عمل میکنه بعد
- کلام جناب آخوند درست نیست باید میگفت فی رتبه واحده چون در عرض ممکنه دو تا چیز هم عرض باشه اما رتبههاشون با هم علت و معلول باشه علت و معلول در عرض واحده که تا آتیش میاد حرارت همراهشه از نظر فلسفی هیچ وقتی واحد نمیگن میگن رتبه مقابل آینه که وایمیستن تو عرض واحد چیه من با عکس داخل واحده
- اما در رتبه واحده این اولا که اول کلام اصلاحش کنید. رتبه را
- اما سوال بعدی من اینه این رتبه واحده رو جناب آخوند چیه منظورتون آخه روایت میگه اولین مرجع چیه شهرت دومی چیه کتابش حالا بعد میگه دو تا روایت داریم که ما از جاش در عرض واحده در رتبه واحدش کجاست
- میگم کجاست که دو تا روایت دوتا اما در واحد مگر که بگه هر دوش مشهوره اینطور بگه بگه هر دو مشهور است مرجع بعدی هم هیچی نداره. عبارتشون نامفهومه که چی میخواستن این مختصر گویی کفایت ایرادا رو داره که یه جاهایی ما اصلاً نمیفهمیم منظور صاحب کفایت و این نفهمیدگی ما باعث میشه ببینیم اگه اینه اگه اینه نمیفهمیم خب بحث ما راجع به کلام کفایت تمام شد اما چهار تا ایراد اینجا داریم. انشالله سیتی قد..
و صلی الله علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم .




