درس‌خارج #اصول؛ کفایة الاصول- صوت  https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3470 مقصد هشتم؛ فصل_ قصد هشتم؛ فصل_عدم مراعات الترتیب بین المرجحات جلسه 2دوشنبه  ۱۴۰۴/10- آذر/۰10

سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/

نهج البلاغه فرزاد -    @nahjolbalaghehfarzad

وبلاگ صفرزاده- پردازاربعین  https://safarzade.blog.i

بسم الله الرحمن الرحیم  الحمد لالله رب العالمین

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا

الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله‌ لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ

  1. اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا                                                                         
  2. مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح – استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزه  
  3. درس‌خارج #اصول؛ کفایة الاصول- صوت  https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3470
  4. مقصد هشتم؛ فصل_ قصد هشتم؛ فصل_عدم مراعات الترتیب بین المرجحات جلسه 2. تاریخ: دوشنبه  ۱۴۰۴/۰۹/۰10
  5. [فصل الرجوع المرجحات الى المرجح الصدورى و نفى الترتيب بينها]
  6. قوله: مثل الوثاقة و الفقاهة (الخ)، الا و لان مثال لمرجحات الخبر من جهة ترجيح راويه، و الثالث اعنى الشهرة الروائي لمرجحات نفس الخبر، و مخالفة العامة مثال لجهة الصدور و الفصاحة للمتن، و موافقة الكتاب و فتوى الاصحاب للمضمون، ثم ان فى هذا الكلام تعريض على ما افاده الشيخ (قده) من الترتيب بين الترجيح بالصدور، و جهة الصدور بتقديم الترجيح بالاول على الاخير و سيأتى التعرض له إن شاء اللّه..
  7. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
  8. بحث این بود که در مرجحات دو تا روایت که خوندیم حالا با دقت نمی‌خوایم حرف بزنیم چهار تا مرجع تو دو تا روایت مقبول و مرفوعه بود این چهار تا ترتیب داره یا نه اثرش اینه اگه ترتیب داشته باشه. ما اولین مرجح نگاه می‌کنیم می‌گیم روایت اول مشهور است روایت دوم شاذ دههم شاذ ندادره گرچه همون روایت اول که می‌خوایم عمل بکنیم مشهور از نظر دو و سه ضعیفه یعنی مخالف قرآن هست موافق عام هم هست اگر ترتیب اولین مرجح رو عمل می‌کنه. اگر ما ترتیب و لازم ندونستیم اینجا مراجعات رو هم می‌ریزیم می‌گیم روایت اول یک مرجح داره روایت دوم دو تا مرجح داره با اون که دو تا مرجح داره قوی‌تره این دارم عرض می‌کنم تا حالا می‌خوام بعد وارد نتیجه بشهم
  9. نکته‌ای که اینجا هست مرجحات منصوص این اشکال توش هست که ترتیب داره یا نداره اما شدت غیر منصوصه. یعنی سه تا پنج تا مرجع پیدا کردیم که اصلاً تو روایت‌ها اثری ازش نیست اویکی دیگه ره هم ما نمی‌تونیم ترتیب براش قائل بشیم اون مسلم دیگه ترکیب توش نیست اینم یه نکته
  10. نکته دیگر دیروز بحث منات گیری رو گفتیم خیلی مهمه که شیخ اعظم انصاری منات اینکه ما روایت رو بر دو ترجیح می‌دیم گفتن اقرب الی الوقع. اگر ماهیت اقربیت الی الواقع رو گفتیم لازمش چیه ترتیبی عدم ترتیبی میشه عدم ترتیب چرا چون ما منات رو نگاه می‌کنیم دیگه ترتیب به درد من نمی‌خوره که میگم روایت یک یه مرجح داره روایت دومی دو تا مرجح داره خب اون دو تا مرجع الاقرب الی الواقع دیگه ما کاری به ترتیب نداریم دیگه فرقی هم نمیکنه منات رو کلام شیخ بگیرید که گفتن الاقرب الی الواقع. یا منات را محقق رشتی بگیرید که گفتن ظن بهصدور ما اصلاح کردیم گفتیم ظن به صدق واضح‌تر و نظر خودمونم اقرب الی الوظیفه بود وظیفه فعلیه ایرادهای اونارم گفتیم که چرا ما از اونا صرف نظر کردیم
  11. ونکته هر مرجحی که سبب بشه من بگم این روایت. نزدیکتر به وظیفه فعلی منه اینو باید حل کنم خب اگه اینا رو بگیم دوباره میشه چی ترتیب یا نیست چون ما داریم منات گیری می‌کنیم یه مقدار اینطوری کار سخت میشه من کلام آخوند و در آخر بخش دیروز یه بار دیگه تکرار می‌کنم و وارد نظر خودمون میشیم آخوند  میدونید ترتیب قائل نیستند ایشون فرمودند که. اول ترتیب و مطرح کردند که تو دو تا روایت مقبول خوب ترتیب بود بعد فرمودند امکان مناقشه هست برای این ترتیب مناقشه چیه می‌گیم که میشه بگوییم ترتیب نیست چون امام علیه السلام گفتند خذ به ما اشتهر اما نمی‌خواستن بگن مشهور مرجح اولش این اولی امام نمیخواستن بگن بلکه در مقام بیان این بودند که از شهرت  عهد المرجحات. بعنوان یه مرجع به راوی گفتم اگه کسی همچین مناقشه‌ای بکنه دیگه ترتیب از بین میره یه بار دیگه امام خواستن بگن موافق کتاب احدالمرجحات ؛ احدالمرجحات یا مخالفت عامه
  12. باز همین تو احد المرجح اگر بگوییم امام در صدد بیان این بودند که فلان فلان اینا یکی از مرجحات وقتی به درد من نمی‌خوره بلکه رو هم باید حساب. دلیل اینکه میگن امام در صدد بیان مرجحات بودند نه ترتیب اینه که تو بعضی از روایت‌ها می‌بینیم یکی از مرجحاتو گفته بعضی روایت‌ها مثلاً شهرت  اصلاً نگفته از امام وقتی سؤال می‌کنه دو تا روایت تعارض من چیکار بکنم
  13. امام گفتن فقط کتاب بگیر مخالف الکتاب لن نقل ما از این می‌فهمیم که ترتیب لازم نیست ترتیب لازم بود اول شهرت  بود. اگه اول شهرت  باشه باید این روایتی که امام میگن موافق کتاب بگیر باید قید بهش بزنیم بگو موافقی تا بگه به شرطی که مشهور باشد شاذ نباشه
  14. اینطوری باید حرف بزنیم و اگه مثلاً مشهور اون یکیست و این روایت شاذه این روایت شاذه باید بزار کنار امام اینو نگفتن ما هم که نمی‌خواهیم تخصیص بزنیم روایت‌ها لازمه تخصیص نزدن اینه که بگیم موافقت کتاب ذالمرجحات است این درسته.
  15. اما اگه ترتیب گفتیم چون تو ترتیب اول شهرت ه امامم نگفتند گفتن موافقته کتاب دیگه کتاب الا یه الا بهش بزنیم بگو منظور امام در جایی که هر دوتا روایت مشهور بوده یا هر دو شاذ بوده و از اون اولی رد شده اومده سر دومی امام اینا نگفت ما به قید بهش بزنیم به تعبیر ایشون تخصیص شده. و همینطور اگه مثلاً یه روایت دیدیم که فقط مخالفت عامه رو به عنوان مرجع حساب کرده ما باید بهش قید بزنیم این کلام امام مقید است به اینکه دو تا روایت از نظر شهرت  مثل همه از نظر موافق کتاب مثل همه رسید به سومی امام سومیا گفتن خب یه مقدار زورم داره قید زدن قیودم فقط قیود به همون چیزی که تو مقبوله و مرفوعه است چون ذور برمیداره مجتهد چیکار میکنه اول میگه این از جهات ترتیب ندارد.
  16. امام گاهی یه مرجع گفتن گاهی دوتا رو گاهی سه تا رو گفتن اشکال نداره خب حالا که مرجحات ترتیب ندارد جناب آخوند  نتیجه می‌گیرند که اگر دو تا روایتی که متعارضه اولیش شهرت  به عنوان مرجح داشت دومی موافقت کتاب داشت یعنی همون اولیه که مشهور بود مخالف کتاب هم بود دوم کتاب بود اما شاذ ورودت طبق نظر آخوند  ترتیبی که بین اینا نیست که. عدل یکدیگره یکی مرجع وقتی مرجحی نداشت مرجع تغییر است اما طبق نظر ترتیب چی باید بگیم میگیم اولین مرجع شهرت  اصل ما نگاه نمی‌کنیم به مرجح دوم روایت اول که مشهور عمل می‌کنیم ولو مخالف قرآن هم باشه علی القول با ترتیب باید ترتیب و ملاحظه بکنه بعد فرمودن مگر اینکه در عرضه واحد باشه.
  17. رسیدیم به اینجا عرض واحدا اول اصلاح کردیم کتاب را گفتیم مرتبت واحد منظوره آن مرتبه واحدم گفتیم معنا نداره چون یکیش شهرت  یکیش کتابه اینا تو رتبه واحده نیستا باید مثال عوضش کنیم بریم صفات راوی تو صفات راوی چهار پنج تا صفت ذکر کردن همه هم تو رتبه واحده بود حالا دو تا با هم یکی موافقه اون یکی عدله اینو میشه بگیم در رتبه واحده هست.
  18. پس اینم اصلاح عبارتی کتاب که تونستیم کتابو اول عرض می‌کنیمش رتبه بعدم رتبه رو از شهرت  و موافق کتاب و مخالف عامه بکشیدش بیرون ولا نمی‌تونید حل کنید مسئله رو باید برید سر مقبوله که مقبول اولین مرجح و صفات راوی گفت تو صفات راوی ممکنه بگید این روایت یه صفت رو داره اون یه صفت دیگه رو داره
  19. و اما چیزی که ما میخویم بگیم چیه ما میخواهیم بگویم. امکان دارد ترتیب  لازم بدانیم در مرجحات منصوصه و لازم ندانیم در مرجحات غیرمنصوصه خلاصه یا هر زمان حالا بعد از که همه حرفا رو زدیم اینو می‌خوایم اثبات بکنیم
  20. چهار تا نکته رو دقت کنیم ما تو مراجاعات منصوصه که چیا شد اول صفت راویه و شهرت  بعد موافق کتاب دقت داشته باشید. می‌خوایم بگیم مجتهد تو فقه هر جا برخورد کرد به تعارض روایت‌ها باید این ترتیب رعایت بکنه
  21. دلیل اول ما چیه دلیل اول ما اینه که امام علیه السلام تو مقبوله گفتن که صفات راوی رو نگاه بکن مرجح دومی که امام نگفتند که برید همین که امام مرجح دوم نگفتن ما یه سوال می‌کنیم می‌گیم امام علم داشتن که مراجعه دوم و سوم هست یا نه قطعاً علم داشتن. نتیجه این است با وجود مرجح دوم یا مرجح سوم امام اعتنا نکردن گفتن مرجع اول عمل کن صفات راوی رو ببین عمل کن یا تو مرفوعه اولین مرجع و شهرت  گرفتن آیا امام می‌دونستند که مرجح دوم و سومی هم تو کار به نام موافقت کتاب مخالف عامه می‌گه بله می‌دونستن آیا ذکر کردن گفت نه نگفتن این بهترین دلیل برای صحبت ماست. که معلوم میشد امام شهرت  رو براشون مهم بوده که گفتن اگه روایت اول مشهور روایت دوم شاذ مشهور عمل بکن ولو؛ ولوشو دقت کنید ولو اینکه این روایت اول که می‌خواین عمل بکنیم مخالف کتابه موافق عامم هست امام می‌دونستن اینا را جاهل که نبودن که نشونش ادامه شه ادامه خود زراره سوال کرد گفت اگه این دو تا روایت از نظر مرجح اول هیچ ترجیحی ندارد یعنی جفتش بین مردم مشهوره چیکار بکنن. بعد از گفت هر دو مشهور است عدل یکدیگره امام رفتن سر مرجح دوم گفتن اون که موافق کتابشو بگی این معلوم میشه قبلا هم کتاب بوده امامم که می‌دونستن اما اسمی از کتاب بار اول نگفتند این دلیل بر اینه که امام شهرت  رو مقدم می‌ندازن بر موافقت کتاب اگه از من سوال کنید که چرا مقدم میندازن جواب اینه موافقت کتاب گاهی متشابهاتش تو آیات قرآن. یعنی صریح نیست شما مخالف کتابه این نظر شماست بابا آیات قرآن متشابه اگه تفسیر بشه میگه هر دوتا روایت موافق کتاب تا تفسیر نشده ظاهرش میگه که این مخالفه لذا امام به جای موافقت کتاب اولین مرجح و شهرت  گرفتن گفتن شهرت  اقرب الی لواقع است یا به تعبیر ما شهرت  اقرب وظیفه فعلیه هست یا طبق نظر. آخوند  رشتی محقق گفتن مشهوره این ظن بهصدورش داره امام چرا اینا رو میگن به خاطر اینکه اون موقع کتاب تو مرحله دوم یه مقدار ابهام داره واضح نیست اما شهرت  ابهام نداره من در مقابل ایرانه ایراد اینه که چرا ما که میگیم ترتیب ایراد اینه. که وقتی میگیم ترتیب یعنی اول شهرت و بگیر ولو مشهور مخالف قرآن یعنی ترجمه ۲ و ۳ رو نگاه نکن چرا نگاه نکنه در حالی که ممکنه کسی بگه موافقت کتاب خیلی مهمه چرا امام اول اونو نگفتن چرا اول شهرت  گفتن جواب اینه شهرت  به قول ما ازش نمیره روایت که مشهور ساخت فوری میگه اقرب آقا برید سر مراجعه دوم کتاب مخالف نمیتونید اقرب الی الواقع.باشه چون احتمال می‌دید که این تفسیری که از آیه قرآن دارید می‌کنید اشتباهه احتمالشو میدید با توجه به این ممکنه ما ترتیب و لازم بدانیم طبق همین دلیلی که دارم میگم که امام علیه السلام می‌دانستند این دو تا روایت متعارض مرجح دو و سه هم داره امام سکوت کردن فقط مراجعه اول گفتن همون که مشهور عمل کن برو جلو خب اگه زراره به شهرت  عمل می‌کرد که مشکلی نداشت که زراره پرسید که اگر از نظر شهرت  مساویه. مراجعه دوم من حق ندارم بگم اینا ترتیب نداره امام خودشون با ترتیب دادن حرف می‌زنند این اولین دلیل ماست که میگم این دلیل ما این اولیش خیلی محکمه هرچی من فکر می‌کنم اینم قوی‌ترین دلیل همینه منتها سه تا نکته دیگه هم می‌خوام عرض بکنم
  22. نکته دوم اینه که ما تو مقبوله و مرفوعه یه سری کلمات داریم تو بعضی عبارت ها و میدونید ترتیبه یعنی اول این ث برو سر مرا از جای دوم. داره کاری هم به ترتیب نداشته باش نمیشه اینو گفت عبارت روایت خلاف اینه که کلمه فا اگه ثم بود تو بعضی عبارت‌ها نه همش اینم نکته دوم ماست که مزیت در شهرت  اقواست
  23. نکته سوم ما داریم میگیم ترتیب هست اشکالی که گرفته میشه اینه که تو بعضی روایت‌ها یک مزیت اومده اینا چیکارش کنیم وقتی یه مزیت آخوند  میخواستن دلیل بیارن که ترتیب نیست ما چی میگیم ما میگیم ترتیب هست. راوی سوال از مورد که رفته سوال کرده است امام می‌دونستند که این یه مرجع بیشتر تو صالحین نیست لذا طبق سوال او جواب دادن نخواستم بگم ترتیب نیست راوی اومده میگه امام می‌دونستن این دو تا روایت‌ها هر دوش از شهرت  مثل همه لذا نگفتن اول خذ بما اشتهرگفتن چیکار کن نگاه کن کدوم موافقی کتابش با یه نکته که گفتن راوی وظیفه فهمید رفت پس اینو نگید که امام ترتیب و قائل نیستند ترجمه قائل هستند با این بیان. که مورد سوال قضیه شخصیه بوده موردی که سوال کرده امام طبق سوال او جواب دادن اون مورد او فرض کنید فقط مراجعه سوم توش بوده مخالف عامه امام همون یه دونه رو بهش میگن این معناش این نیست که مراجعه یک و دو نیست مراجعه یک و دو هم هست به درد راوی نمیخوره روایت زراره هم که از چهار تا راوی  با هم گفتن چون کلی سوال کرد اینا توجه بکنید زراره نیومده از یه مورد خاص سوال بکنه گفت اگر. دو تا روایت از جانب شما به ما رسید به کدوم سوال می‌کرد امام کلیم چیکار کردن اول گفتن شهرت  بگیر بعد ما کتاب بگیر بعد مخالفت این بعدیت تو روایت هست اینم نکته سوم
  24. نکته چهارم ممکنه بگوییم که عدم ذکر مرجحات دیگر که مثلا یه مرجح اومده. امام وقتی یه مرجح گفتن یعنی ترتیب نیست بله ما احتمال میدیم که چون ترتیب نبوده امام یه مرجح را گفتند و رفتن جلو بعدم گفتن اگه مراجعت نبود حکم به تاخیر کردن این حکم تاخیر یعنی چه یعنی دیگه هچی وجود نداره که اگر ترتیب بود که میگفتن – این مطب به نفع آخوند  دارم حرف میزنم ولیکن در حالی که می‌تونیم بگیم ترتیب وجود ندارد به دلیل اینکه امام یکشو گفتن اما می‌شدم جواب بده
  25. من اینجا یه فتح عمل نوشتم یعنی دقت بکن اینکه امام نگفته‌اند بقیه رو شاید به خاطر اینکه راوی سوال نکرده ولوراوی اخرا مثلا سوال میکرد از موافقت کتاب. امام رضا می‌گفتند اعتنا نکن سحر یا تحقیرو می‌گفتن این سوال من اینه از تخیر در حالی که ممکنه
  26. نه اگه راوی سوال میکرد میگفت این دو تا روایت یکیش موافق امام اینه پس مخالف عمل کن با توجه به این نکته برمیگردیم وجود منات حرف آخوند  باز درسته وجود منات. اگه گرفتید منات دیگه ترتیب توش نیست معنا چیه طبق صحبت ما اقرب الی وظیفه خب اقرب الی الوظیفه - پس اولین مرجع اقرب است یا دومی اول و دوم نداره که همین که روایت اول دو تا مرجح داره روایت دوم پنج تا مرجح داره دومی میشه ترتیب رعایت کنی باید اول عمل کنی چون اولیه شهرت  رو داره دومین نداره ما اینو میفهمیم که اگر من و تو عمل کردیم باید ترتیب بگذاریم. کلا بریم سر منات بگیم منات و قوی‌تر است ولیکن آخه شرف نفس شیون و اون چیه ممکنه بگیم اقبل منات که طبق صحبت ما گفتیم چیه اقرب به وظیفه فعلیه است این و ما گفتیم عقرب وظیفه فعلیه رو ممکنه ما دوباره بگیم مناسبت داره  رد میکنیم. گام به گام روایت اول وقتی شهرت  است اقرب به وظیفه فعلی است  
  27. اقرب الی الواقع مال شیخ است ظن بهصدور مال محقق رشتیه اقرب وظیفه فعلیه نظر ما بود که تو اصول نیومده ما اضافه کردیم
  28. ما گفتیم اقرب الی الواقع ارتباط با واقع ندارم من که بگم این اغلب واقع است یا نیست میزان دست من نیست دست امامه از کجا بگم اصلا مکلف من نمیتونم بگم که تو حتما واقع رو انجام باید بگم باید به این طریق عمل بکنه. طریقت عمل کنه مثل مجتهدا تو اول رساله می‌نویسند که عمل به این رساله مجری است انشالله تعالی خب یعنی چه یعنی من نمی‌دونم که با واقع می‌رسه یا نه اما مجری داره میگه مجری انشالله
  29. خدا حفظشون بکنه خیلی ساده اون اوایل که اومده بودن شاید ۲۵ سال گفتن انشالله ننوشتم برای چی دلیل شونو دقت کنید. گفتن برای انشالله می‌خواد تشکیک بکنه بگه شاید وظیفه این نباشه در حالی که وظیفه فعلی مجتهد همینه همه چیز که خودش فهمیده لذا انشالله یه تبرکی سوری نیستا اما اینکه بنویسیم انشالله که یکی فکر کنه من میگم انشالله یعنی اگه خدا بخواد معلق دارد میکنه گفتن نه معلق نیست قطعاً وظیفه مجتهد عمل به اون چیزی که به ذهنش رسیده.
  30. برگردیم سر این صحبت شیخ اعظم اقرب الواقع آخرش تکرار کردیم طوری نیست کنار گفتمان اونا ؛ خودشنونا می‌بوسیم خود شیخا قبرشونو می‌بوسیم ؛ اما نظرشونو قبول نداریم محقق رشتی هم که گفتیم ظن بهصدور را نپذیرفتیم چرا ایرادشو گفتیم تو بحث تقیه و..
  31. اینجا رسیدیم به اینکه وظیفه فعلی هرچی هست اونو انجام بده الان تو بحث ما اینه که آیا. تو اقرب الی الوظیفه الفعلیه ترتیب هست یا نیست اول میگیم چون یه مناته ترتیب نیست ۱- ۲ تا مرجع داره روایت دومی مثلاً سه تا چهار تا داره چیکار می‌کنی بدون اینکه ترتیب را رعایت کنیم اون که بیشتر داره عمل می‌کنه اون که منات بیشتر داره اغلب به وظیفه فعلیش این تا اینجا به نفع آخوند  حرف زدیثم ؛ حالا میخویم رد کنیم چی میگیم؛
  32. میگیم ممکن است ما قائل به منات گیری بشیم ترتیب هم قائل بشیم. نبود چطوری قالب منات بشیم ترتیبم بگیم جواب قالب یعنی اول شهرت  ما نگاه می‌کنیم اون دوتا رو دیگه نگاه نمیکنه و چی میگیم میگیم امام علیه السلام که اولین مراجعه شهرت  گرفتن عقربه وظیفه فعلی هم همینه امام که می‌دونستن که اون روایت دومی دوتا مرجح دیگه داره اما اونا رو قبول نداشتن گفتن به زراره اولین مرجح عمل کن بعد که زراره گفت مساویه تو مرجع اول رفتن سراغ مراجعه دوم. پس ما هم ترتیبو میگیم طبق فرمایش خود امام
  33. اگر راوی چهارم و پنجم می‌پرسید شاید امام رضا حساب می‌کرده پنجم و دوم سوال مورد نکرده نگاه کنید گفت یتی عنکم الخبران سوال نکرد که امام اولی. چند بار دیگه تکرار میکنه خبران نگفت یکی مشهور است که حضرت بودند که اولین مرجع شهرت  گفتم بعد دوم بعد سوم آخر دستم امام بستن اینم یه سوال که ممکنه راوی اگه بعد از سومی چهارمی هم می‌پرسید پنجمی هم می‌پرسه میگفت مثلا این دیگه چی نه جواب اینه که امام بعد از سومی که مخالف عامه دیگه گفتن خیر پس میدونستن مراجعات دیگه هم ممکنه. گفتند دیگه پیش از این خود رامعطل نکن
  34. مثل خود ماها که مثلاً یکی میاد به من میگه من فکرمو کردم به جایی نرسیدم مشورتامم کردم به جایی نرسیدم میگم با چند تا مشورت کردی میگه مثلاً با چهار نفر مشورت کرد خب من می‌تونم بهش بگم با پنجمی ششمی مشورت بکن و شاید تو این پنج؛ شش به یه نتیجه برسد بابا زحمت متعارف کشیده میگه ول کن دیگه مخیری یکی عمل کن اینقدر. وسوسه نداشته باش توکل بکن به خدا عمل کن
  35. امام علیه السلام دیگه مرجحات بعدی رو حساب نکردند گفتن تقدیر خب این بحث تمامش بکنیم باید سندها رو نگاه بکنید مقبوله جلوتر میفته چون دومین سندش مرفوع استجا را نگاه بکنیم.
  36. عرض شود که یه بحث دیگه دارن محقق بهبهانی مرحوم وحید بهبهانی که می‌دونی شخصیت بزرگ اصولی هستند ایشان اصرار دارند بر اینکه بگویند جهتصدور مقدم برصدور خب جهتصدور میشه تقیه که در واقع به نظر ما آخرین عامه و موافق عامه اونجا بود که میرفت رو جهتصدور. والا اولین مرجع رفتیم رو خودصدور که ببینیم این راویش کدوم قوی‌تره کدوم راویا رو گفتن یا بعدی شهرت  بود
  37. مقبوله و مرفوعه که نگاه می‌کنیم ترتیبش ایناست محقق بهبهانی اولشو گفته مخالفم اگه دیدی مخالف این عمل کن کاری بهصدورم نداشته خب این خلاف شیخ و خلاف نظر آخوند  که گفتن ترتیبی نیست آقا شیخ که میگفتن همون تریب روایتی که اشاره کرد. عرض شود که طبق نظر آخوند  مرجح جهتی یکی از مرجحاتش ترتیبم نداشت طبق نظرات
  38. لذا طبق نظر آخوند  اگه معارضه کرده یکیش از نظر جهت قوی‌تره چون مخالف عام اون یکی دیگه از نظر شهرت  قوی‌تره مشهور طبق نظر آخوند  اینا برابر با همه وقتی برابر شد مخیر است به یک عمل میکنه میره جلو طبق نظر اونایی که ترتیب قائلن که ما گفتیم ترتیب اول شهرت  میگیریم. امام گفتیم دلیل ما همون دلیل اول که امام بااینکه می‌دونستن این زراره حالا سوال بعدیشو می‌کنه مخالف یکی مخالف اول گفتن شهرت و بگیر حتی می‌دونستن این شهرته گاهی مخالف کتابه بازم می‌گفتن شهرت  بگیر امام می‌دونستن اینا رو
  39. لذا ظاهر این کلام محققانی درست نیست باید جمعش بکنیم به این برگردیم به صحبت خودمون. مرجحات منصوص ظاهراً ترتیب دارد این چهار تا بعد از مرجحات منصوصه میریم ؛ حالا تو بحث جهتی مراجعه جهتی به نظر ما موخر ازصدوره آقای وحید میگن مقدمش ما میگیم آخرش دلیلشم اصلاً نمی‌خواد دلیل خیلی بیاریم خودشو معنا کن مگه نمیگید جهتصدور یعنی چه یعنی میگه میدونم صادر شده امام گفتن تو خونه‌شون. گفتن اما جهتشو نمی‌دونم که آیا به خاطر اون عامی که نشسته بود موافق حرف زدن یا نه می‌خواستن حکم الله بگم ولی کلمه جهت وصدور توش خوابیده که اولصدورش باید رد شده باشه قطعی شده باشه کسی که توصدور شک داره اصلاً نمی‌دونم امام گفتن یا نگفتن راجع به جهتی معنا نداره صحبت بکنه
  40. جناب وحید بهبهانی انقدر براتون مخالف عامه نباید مهم باشه که بگه ما چشممونو می‌بندیما ولو صادر نشده به جهتصدور نگاه می‌کنیم. لفظ جهتصدور معنا کنید خودتون میفهمید که جهتصدور موضوعش کجاست یعنی مصرفش کجا رو شما میگید میرم سر تقیه و غیر تقیه خودتون جهتصدور

یعنی امام گفتن صادر شد جهتشو نمی‌دانم خیلی سر جهت. بالاخره حرف محقق وحید رو می‌گویید یا نمی‌گویید بعدشو اینکه حتی قبلش زدید میگن اول اینو نگاه کن اینو بگید آیا اول نگاه کنیم به جهتصدور بهصدور کار نداشته باشیم حرف محققه ایراد ما اینه که نه نمیتونه این کارو بکنه اول بایدصدور ازش رد شید اما که امام فرمودند اول شهرت  وصدور برای ما چیکار میکنه نزدیک به یقین میکنه میگه این صادر شده. حالی که صادر شده بعد برو سر من بعد بگو که جهتشو اون که مخالف عامه مثل من می‌گیره این هم ترتیب نیست اصلا ترتیب نیست مقدم اولین مرجع اینه ترتیب شهرته اینطور صلی الله علی محمد.. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید