آدرس صوت https://eitaa.com/26955866/12263 چهارشنبه 19آبان ۱۴۰۴...برابر 19جمادی الثانی ۱۴۴۷ - بحث در این بود که دو تا روایت متعارض اگر یکیش موافق کتاب هست و یکی مخالف سه حالت داره

درس خارج استاد سید ابوالحسن مهدوی زیدعزه -کتابت23 

سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/

نهج البلاغه فرزاد -    @nahjolbalaghehfarzad

وبلاگ - پردازاربعین  https://safarzade.blog.i

بسم الله الرحمن الرحیم  الحمد لالله رب العالمین

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا

الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله‌ لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ

اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا : آدرس صوت https://eitaa.com/26955866/12263

چهارشنبه 19آبان ۱۴۰۴...برابر 19جمادی الثانی ۱۴۴۷

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم - بسم الله الرحمن الرحیم ا

  1. بحث در این بود که دو تا روایت متعارض اگر یکیش موافق کتاب هست و یکی مخالف سه حالت داره مخالفت با کتاب حالت اول مخالفت کلی حالت دوم و مخالفت به نحو خاص مطلق ؛ حالت سوم حالت به نحوه عام و خاصه من وجه ؛ حالت اولو دیگه من تکرار نمی‌کنم اون حالت دومم تمام شد اما بخش آخرش یه مقدار دور احساس کردم تکرار بکنیم بتونیم یه مقدار با عبارت بهتری بیان کنیم این حالت دوم اینه دو تا روایت رو نمیگن چه نسبتی با هم دارند اینو همین مشکلم تو همین جاست ای ایراد که بعد ما گرفتیم تو همین جا بود که نمیگه میگه دو تا روایت داریم یکیش خاص مطلق است نسبت به قرآن یعنی قرآن عامه. روایتم خاصه ؛ خب چیکار بکنیم دیگه یه بخششو گفتیم که آخوند چی گفتن ما چی گفتیم اما توجه داشتید که
  2. صاحب کفایه اومدن گفتن اخبار دو دسته هست یه دسته اخبار اخبار عرضه ما دیگه اینطوری اصطلاحا میگیم شما بدونید اخبار عرضی یعنی چه یعنی اخبارباری که برای تشخیص صدور روایت از عدم صدور. و منظور یه دونه روایته کاری به تعارض رو وطن نداره یه دونه روایته برای تشخیص اینکه خبر ام لم یسر حل و حجت املا روایت‌هایی داریم برای تشخیص حجت از لا حجت گفته عرضه کن بر کتاب و کل ماخالف الکتاب لم نقل یه دونه روایت امام نگفتیم اینا رو میگن اخبار عرض بر کتاب. که برای چیه برای تشخیص صدور از عدم سود تشخیص حجت از لا حجت
  3. دسته دوم روایت‌هایی است که عرض بر کتاب نیست برای تشخیص تعادل و تراجی یعنی دو روایت با آن تعارض کرده و اینا رو بهش یه اخبار عرض بهش نمی‌گیم اخبار علاج بهش می‌گیم اخبار علاج مثل همین روایات زراره که گفت دو تا روایت به ما رسیده چطوری تشخیص بدیم کدوم صادر نشده. امام اول شهرتو گفتن اول بخش موافقت کتاب نگفتند خب معنای اینکه اول شهرتو میگن چیه دو تا مطلب مهم ما از این استخراج باید بکنیم یکی این است که وقتی روایت مشهور عمل کردی بدون که این روایت مشهور گاهی موافقه کتابه گاهی مخالفه در هر دو صورت امام دارن میگن مشهور بگی شاد بزار کنار پس
  4. این برای تشخیص حجت از لا حجت نشدن. اخبار اعلاجه میگه من متحیرم به ایهما نعمل امام میگن خذ به مشهتر مشهورو بگیر شازو بگذا کنار ما می‌گیم اونجایی که مشهوره می‌گیره اگه مخالف کتاب باشه چیکار کنه باز امام صادق علیه السلام می‌فرماید بگیر در حالی که اون اخبار کتاب چی میگفت ؛ میگفت اگه مخالف کتاب بود لم نقل ما نگفتیم. این بود که جناب آخوند گفتند روایت‌ها تفرقوا عند لسان واحد می‌خواستن
  5. اینطوری ما رو هول بدن به جلو بگن چون یه امام هر دو رو گفتن باید یه جور معنا کنیم گفتیم نه امام یه امام هستند اینو قبول داریم لسان واحد اما امام دو تا موضوع رو دارن می‌گن مثل اینکه به مسافر میگن نماز دو رکعتی بخون به شخص حاضر میگن نه ما حاضر چهار رکعتی بخون یه امامه من خب میدونم لسان واحده ولیلیکن دو تا فرض دو تا موضوع. دو تا موضوع چه اشکال داره حالا تو ما نحنفی امام یه وقت میره دیگه کسی ازش سوال میکنه میگه یه روایته من نمی‌دونم صادر شده یا نشده است امام برای نشانه سرود چی می‌فرماد میگن عرضه کن بر کتاب صورت دوم اخبار علاجیه میاد خدمت امام میگه دو تا روایت من نمی‌دونم کدوم عمل کنم کدوم عمل نکنن
  6. اینجا علاج من چیست اینا میگن اخبار الهی اینجا اول امام شهرت گفتن این که اول شهرت میگن. و امام می‌دانند به علم غیب می‌دونن که این مشهوره گاهی مخالف قرآن بگیر این دلیل بر اینه که این مخالفت مخالفت کلی نیست مطلب دومی که فهمیدیم اینه اگه مخالفت کلی بود با کتاب که میگیم تباین کلی که امام این کارو نمی‌کردن که اول نمی‌گفتن شهرت ملاک ترجیحه بلکه از اول مخالف کلی رو چی میگن میگن بندازش دور.
  7. زراره آرام نیست که اینو ندونه خب دوتا روایت با هم تعارضه اما یکیش مخالف کلی قرآنه خب قطعاً زراره که راوی تنها نیست یه فقیهه بر فرض حالا فقیه هم نباشه بگم جوونیاش بوده اینا رو من کار ندارم اما جواب امام که دیگه باید با علم درای ما بفهمیم این رو نتیجه اینه که این که امام اول تو علاج میگن به شهرت عمل کن بعد میگن اون که موافق کتابه معلومه ما کتاب موافقه. با ظاهر کتابه و اون دومیه روایته که مخالف کتاب مخالف با ظاهر مخالف به تباین کلی نیست
  8. وقتی توان شد جزئی نتیجه اینه که ما مقدم می‌ندازیم شهرت را بر بحث موافقت کتاب اول شهرتو می‌گیم طبق روایت بعد همین صحبتو ما تو مرحله ۳ هم همینو میگیم تو مرحله سه چی بود
  9. موافق و مخالف عامه امام تو مرحله دو گفتن موافق کتابو بگیر عمل کن. خوب اگه زراهرا رو بخواد عمل کنه به موافق یک کتاب دو حالت داره یه حالتش اینه که موافق عامش یا حالا چیزی که مخالف عامه امام به علم غیب می‌دونن که اگه زارا رو رفت بیرون از اتاق میره موافق کتاب عمل میکنه و مخالف کنار بعد عمل کردن به ما کتاب چی میشه میرسه به اینکه موافق عامه در میادادا امام میدونه با اینکه ما چطوری حلش کنیم
  10. جواب اینه. که درستش این روایت ماف کتاب موافق عامم در اومده نقصه اما شما نگید که هر روایت که موافق عامه صادر نشده است از معصوم یا لم یستر او صدر تقیه نخیر سه وجه داره روایت موافقانه یا لم یستر او صدقه او صدر لبیان حکم الله واقعی شده برید ائمه ما علیهم السلام حکم خدا را میگن این حکم خدا رو گفتن
  11. گاهی موافق با من در میاد. گاهی مخالف با این بیان اون کلمه آخوند که گفتن جهت صدوری برمی‌گردد به صدور ایراد پیدا می‌کنه ایشون می‌گفتن روایتی که جهت صدور یعنی مخالف عامه را این برگرد به اینکه صادر شده است از معصوم اون که موافق عامه مثلاً لم یستر جهت صدور برگردان به صدور میگه نه این کارو نکنید جهت صدور تو مرحله سه هست خود صدور مرحله یکه یا همون شهرت. مرحله دوم که محاسبه کتاب مخالف آن مصر موافق و مخالف کتابه اونم باید بگیم مربوط به صدور ۱ و ۲ می‌شه سودود سوم میشه جهت صدور
  12. خب اینو رها کنیم ایرادهای دیگه هم دیروز داشتیم گفتیم روایت اول که خاص است نسبت به کتاب روایت ۲ با روایت یک چه نسبتی با هم داره آخوندساکت اینا رو هیچی نگفتن ما ایرادمون این بود. گفتیم وقتی روایت اول خاص است نسبت به کتاب معلوم میشه روایت دوم خاص نیست عامه خب عامش یعنی چه یعنی عام با عموم کتاب یکیه معنیش این میشه از آخوند سوال می‌کنی دو تا روایت داریم اگه برات دعا عمل کنیم دقیقا با عمومی کتاب یکیه اگه یک عمل بکنیم باید تخصیص بزنیم کدوم کم کمتر بکنیم اینو نگفتن میگن تقصیر بزن. دومی عمل می‌کنم دومیه با ظاهر کتاب یکی در اومد
  13. لذا باید یه حرفای دیگه بزنیم یه فروعات دیگه که هی تو ذهنمون میاد درست می‌کنیم نه من می‌خوام ایرادو بگیرم می‌خوام فروعات زیاد بکنم که می‌خوام بگم یه مورد جناب آخوند ساکتن از روایت دوم خب نباید ساکت باشم روایت دوم علی عنها یکیش اینه حالا میخونیم الان می‌خواسته مطلق صورت دعا. مبنای آخوند که ترتیب و شرط نمی‌دونم
  14. آخوند می‌فرمایند اگر که اون روایتی که موافق با عام قرآنی هست مثلاً شهرت رو داشت خب ما همون عمل اگر اون روایت خاص شهرت رو داشت اونجا تخصیصو می‌زنه تو مرحله اول کردیم هیچ کدوم نیست یا هر دو مشهور دو ترتیب قائل نیستند خیلی از عدم ترتی هر دو روایت متعارض پیدا کردیم یکیش موافق قرآنی یکیش. گذشته بود اگه بخوایم اینا رو بگیم اشکالات دوباره بیشتر میشه دوباره باید بگیم
  15. چرا ترتیب است امام علیه السلام اول شهرت گفتن بعد ما کتاب گفتن باید اینا رو بگیم دوباره این بحثشو کردیم الان رسیدیم به اینجا که مرجح خارجی رو دارن مطرح میکنن به عنوان موافقت با کتاب هستش که آخوند نمیگن مطلقا تخصیص. اگر رجحان با اون روایت عام باشه اون اگر رجحان نباشه اون روایت تخصیص روایت خاص وقتی فرمان رجحان منظورشون اینه که این یک مراجعه به تنهایی نگاه نکنه مراجعهات دیگه هم بود مثل حالا شهرت یا مخالفت اگر نبود اگر بود یعنی فرض من ایرادم توی فرض این موافقی که تابع خاصه. کتاب میگه اینه خاص است قرآنم عامه ایراد من تو اینه که اون روایت دوم ساکتید ازش موافق کتابه اون یکی چیه خب اگه اینجا اول خواسته اون دومی شد آن دیگه گاهی با عام کتاب یکیست گاهی با عامه کتاب ضدشه اون ضدشو من نمیگم اونجایی که موافق چیکار می‌کنه
  16. 15:25و اما عام وخاص من وجه تخالف به قرآن منظور اگر روایت. روایت اول نسبت به قرآن من وجه میدونید سخته چون یه ماده اشتراک داره دو ماده افتراق داره؛ اما خاص مطلق بود کار را زود حل می‌کرد امامن وجه نمی‌دونیم چیکار کنیم صاحب کفایه رضوان الله تعالی علیه میگن این سومین مثل تباین میماند مثل اولیان چیکار میکردیم میذاشتیم کنار. گفتی مگه تباین هست عمل می‌کردیم به اون روایتی که تباین نداشت که مباین با قرآن من اینجا یه ایرادم تو حاشیه اینجا من اضافه کرده بودم اینو فراموش کردم بگم اونجایی که تباین است و روایت مخالف کلی رو گذاشتیم کنار حالا باهاتون موافق گرفتیم آیا عمل به روایت کردیم
  17. ایراد من اینه که قرآن داریم میکنیم اینم یه ایراد بود که اینا. عرض کردم باید ما اون موقع می‌گفتم الان ذهن شما هم همین بودا یعنی جوری مسئله رو مطرح می‌کنم که حواسا رفته تو این دو تا روایت که به کدوم عمل بکنه گذشته دو روایت رو میگم بخش گذشته باز تکرار می‌کنم ببینید ..توجه شما را متمرکز میکننم روی این دو تا روایت مثل گولش بزنیم حواسشو به چی مشغول میکنیم یه چیز دیگه را. روایت با هم تعارض داره
  18. صورت اول چی بود این بود که روایت اول مباین کلی با قرآنش چون مباین کلی با قرآن بزار کنار و روایت دوم عمل کن ایراد ما اینه که این عملکرد به روایت نیست و عمل اما قرآنه اصلاً دلیل مستقل از قرآن این روایت که کنار هم به قرآن حالا عمل به قرآن که می‌کنی
  19. اون روایته دوم گاهی ممکنه متخصصش باشه. گاهی متخصص گاهی هم یه مطلب جزئی مثلا و اما صورت بخش فعلی ما دو تا روایت داریم که یکی از اینا به شکل عام خاص من وجه با قرآن مشکل داره عام و خاص من وجه یعنی یه ماده اشتراک داره با قرآن که تو ماده باید چیکار کنیم قرآن میگه این کار واجبه این میگه حرامش اما دو تا ماده افتراق هم داره. اتو ماده افتراقش که به قرآن عمل می‌کنیم به روایتم عمل بکنیم ماده افتراق اما تو ماده چیکار بکنیم
  20. صاحب کفایه میگن اینجا مثل تباین می‌مونه خب معنای تبایان چیه اینه که روایت اولو دورش بنداز ایراد ما اینه که چرا باید تولد دور بندازیم روایت اول یه ماده افتراق داره ماده افتراقش با قرآن مشکلی نداره برای چی دور بندازیم روایت دو تا مطلب داره. یه مصداقش مشترکه با قرآن است که در تخالفه قرآن نداره چی مخالفت مبانی علما هم همینست که من دارم میگم حالا جمله بعدشم میگن دوباره پس تکرار می‌کنن صاحب کفایی میگن حالا که روایت خاص محور با قرآن داره یعنی یه ماده یه اشتراک داره که مخالف قرآن. مادر شاد می‌دونی چیکار کنی اینا به منزله یه تبایون حساب بکن به منزله توایون یعنی کلا روایت از حجیت بنداز بزار کنار
  21. ایراد ما چیه اینه که این روایت دو تا مدلول داره یه مدلولش مشترکه با قرآنه که می‌گید نمی‌دونید باید چیکار کنیم اما یه ماده افتراقم داره تو ماده افتراقش برای چی عمل نکنم حالا اون چیزی که علما جاهای دیگه میگرده بزار برم یه بحث دیگه میگن اگه یه روایتی داریم که پنج تا مطلب توشه. صدور روایتان درسته تو دلالتش ۵ تا مطلب داره یکی از این پنج تا با قواعد ما قطعاً مخالف آیا بندازیم دور هیچکس اینا نمیگه
  22. چی میگن اون که می‌گویند میگن اون یه دونه چون با قواعد موجود کنار اما اون چهار تا رو میگن عمل کن اون یه دونه چی شده نمیدونیم شاید اشتباه کرده چیزای دیگه هم داریم شاید زاویه اشتباه فهمیده اومده نقل به معنا کرده یا اینکه مثلاً اون یه دونه تقیت صادر شده. اما از یه دونه که نباید اون بقیشو رد کنی که حالا من ۵ تا ۲ تا بگیر دو تا هم که باشه همین روایتش دو تا مطلب داره یه مطلبش با قواعد ما جور در نمیاد خب می‌ذاریم کنار مطلب دوم باید عمل کنیم نه اینکه بگم چون یکیش با قواعد ما جور در نمیاد کل روایت از حجیت می‌افتد این لم یقل به احد برای اینکه در جمع ماده دقیق صحبت بکنه.
  23. 22:30دوباره تکرار بکنم بار سوم ماده اشتراک متحیر عمل میکنه مخاصم وقت گرفته بشه علما گفته بعد گفته علما. علما اعم از که فاسق باشن نباشن ۱۰۰ تا لاتکم الفسام اکرام نکن اعم از که عالم باشه یا جاهل باشه خب ماده افتراقش چیه آیا عرف متحیره مثلاً عالمی هست عادل هم هست عرف متحیره اکرام این طرف لاتکم الفسرا اگه فاصله جاهل پیدا کردید جاها متحیر یا میدونه وظیفه ش میدونن میگن باید اکرامش نکن. تحیر تو کجاست تو ماده اشتراک یعنی هم عالمه موتور شرابم می‌خوره اینو ما نمی‌دونیم چیکار کنیم ماده اشتراک توقف کن فعلاً تا حالا بخش بعدی ما رجوع به اصول عملی و اینا هم هست ما راهکارهای دیگه داریم که بمونیم که آقا تو ماده اجتماع هیچ اما ماده افتراق نداره تحیر نداریم.
  24. جناب آخوند کلشو میگن بزار کنار حالا  گفتن ک تباین. یه مقدار حوصله‌شون سر رفته بود آخر اصول بوده خواستن دیگه زود بحث جمعش کنن چون این آخرین بحث اینجا و بعداً می‌خوام خاتمه رو بگم خسته شده بودم لذا میگن ظاهر آن است که آن مخاصمه  ک تبایون ما دقت که می‌کنیم نه اینطور نیست بلکه دوتا دلیل داریم یه قرآن یکی روایت هست دوتا ماده اشتراک چیکار میکنیم. رجوع می‌کنیم به دلیل اگه مرجح دارد یکی از اینا یه دلیل سومی باشه و اگر نبود اینکه میگم اگر یعنی اگر دیگه هم داره اگه مرجح داشت یعنی قرآن با روایت در ماده اجتماعشو
  25. دارم میگم چیکار کنیم اگه مرجحی داره به مرجع عمل کنه اگه مرجع نبود الاصل ببینید اصل کدومه که اصل تکلیف برائت جاری میکنه. برایت چه گاهی با قرآن تطابق می‌کنه گاهی با روایت فرق نمی‌کنه دیگه این بحثش که حالا من تو  عملی خدمتتون میگم شده یا نه ما الان داریم تقسیم می‌کنیم میگیم موافق کتاب علی ثلاث اقسام. گفته یا دو یا ۳ بعد تو این سه قسم چی گفتیم گفتین تباین بالکلی لم یسر عن المعصوم راسا مطلق که گفتیم تخصیص بزن با اون ایرادایی که داشتیم حالا رسیدیم به خواسته
  26. ایراد ما اولین بود همین که چرا میگی لم تو ماده اجتماع. اتومات افطار عمل کن این ایراد اول ما ایراد دوم تو ماده اجتماع وظیفه مجتهد این نیست که فوری بگه کتبایم باید رجوع کند به معیدات خارجی گاهی هست گاهی نیست اگه بود به عمل می‌کنه یعنی مرجح دیگه یه اصل دیگه یه روایت دیگه پیدا کرده یه آیه قرآن دیگه پیدا کردیم گاهی هست که اون میاد ماید میشه که تو ماده چیکار کن مثالی که ما زدیم عالمه فاسق رو. که هم عالمش هم فاسقه اون دلیل اوله میگه اکرامش بکن ولاتکرما فصاق کمش نکن من موندم چیکار کنم
  27. خب تو ماده اجتماعی یا رجوع می‌کنید به دلیل خارجی یه دلیل دیگه داریم گاهی هم دلیل ندارید مجتهد بازم دستش بسته که نیست که میرسه به چی بحث  اصل عملی چیه اینه که من شک دارم شکتر اصل تکلیفه نسبت به این عالمی که شراب میخوره آیا اکرام بکنم یا نه. برائته دیگه مشکلی ما نداریم که برات جاری می‌کنم دیگه
  28. 28:11حالا می‌خواد این برات که اکرامش نمی‌کنم موافق با قرآن باشه یا موافق با روایت بحثی داریم تو اصول عملیه که الان می‌خوایم واردش بشیم مطرح نکردن دیگه دور همون بحثو مطرحه بله ببینیم رابطه با هم چیه و اما صورت چهارم صورت چهارم این است که ما دو تا روایت با تعارض کرده. یکی از این‌ها با اصول عملیه تطبیق داره یکیش ندارد یعنی مرجحش  اصل عملی میشه دو تا روایت یکی میگه دعای اول ماه بخون واجبه اون میگه نخون واجب نیست واجب است و واجب کاری با قرآن دیگه ندونه از اون بخش خارج شدیم صرف با هم متعارف اما یکی از اون که من دعای اول ماه را اگه شک کردم واجبه یا نه خب اصل عدمشه دیگه. اصل عدم یه برائت برائت اصل عملیه آیا می‌تونم  اصل عملی رو به عنوان معید حساب بکنم روایتی که میگه واجب نیست رو ترجیح بدهم آیا می‌شد یا نه عرض شود که
  29. اولاً ما تو فقه خیلی از اونا برخورد کردیم که روایت‌هایی که با هم تعارض داشت دیدیند فقها اومدن به استثا عمل کردند وقتی دیدن دو تا روایت نمیتونن کاریش بکنن مشکل داره رفتن به استصحاب عمل کردن. بعضی جاها برائت عمل کردن بر جای احتیاط عمل کردن بعضیا تحیر را عمل کردند اینا رو ما خیلی داریم عرض شود که مرحوم آشتیانی که بحرالفوائد و ایشون نوشتن میدونید کتاب قطوری هم هستند تو صفحه ۶۶ همین بحثو دارن اونجا مطرح می‌کنند از شاگردان شیخ اعظم انصاری خود شیخ هم همین کارو کردن. خود شیخم تو فرایدشان همین بحثا باز دارند که هرگاه با هم تعارض کرد شما برو اون روایتی که اصل عملی پشتیبانش ها میشه به اون روایت عمل کن
  30. خب اینجا ما دو تا مطلب رو باید روش بحث بکنیم یکی اینکه اصول عملیه اعتبارش آیا از باب اماره طریقت یعنی ظن به این دارم که برم به حکم الله میرسند میشه اماره. مثل روایت روایت وقتی ظن به این دارم که طریق الی الواقع آیا اصول عملیه اینه یا نه اونی که مشهور قبول ندارن مشهور میگن اصول عملیه برای رفع تحیر است بعد از فقدان دلیل یعنی دلیل نداری بعد میگن فتوا نده
  31. خوب دقت کنید تا میگن فتوا با اون که فتوا داده خیلی فرق میکنه اینایی که میگن اصل عملیه یعنی چه یعنی از نظر فتوایی هیچ ساکت. اما تو عمل که میرسه تحیر برای اینکه نداشته باشی فعلاً برایت جاری برو یا احتیاط بکن ؛ ظاهر کار حل نمیکنه چون اخبارم حکم ظاهری داره برید اینکه داریم میگیم تفاوتشو همه اصول حکم ظاهری همینه اون حکم ظاهری ببینیم چیه استصحاب. یه وقتش یه کسی صبح وضو داشت حالا شک داره وضو داره استصحاب اماره هست اماره یعنی چه یعنی فتوا میدی فتوا میشه عقیده و میگه حکم الله فتوا میده چی حکم شما اینه که یک ؛ دو به عکسه عکسش اینه ؛
  32. حرف فتوا نمیدن اما برای اینکه فعلا تحیر نداشته باشی فعلا میتونی باش نماز بخونی با ظل نیست نماز، این برای رفع تحیرعمله. همینه تاخیرشم همینه نمی‌دونم احتیاط کدمه همش همینه پس دو تا نظریه از تو اصول عملیه گاهی میگن اصول عملیه مفیده ظن به واقع تا اینکه مفید ظن به واقع شد؛ یعنی حکم بده مثل خبر چطوری که خبر داشتی ظن به واقع بود دیگه طبق روایت شما فتوا میدادید یک نظریه؛
  33. نظریه دوم که اصولا عملیه نخیر مفید ظن به واقع نیست اصلا کاری به واقع نداره بلکه به عکسه میگه واقع رو شما نمیدونید. جاهل به واقع هستی هیچ نسبت به واقع هیچ ؛ حالا نسبت به تکلیف چیکار کنم متحیرم از این ور یه سری چکش‌هایی در سه مجتهد است برای رفع تحیرعملی؛ اما هر دوش حکم ظاهری است مگه روایت بدونم استصحابا میگم حکم ظاهریش اینه اگه روایت هم ندونم بازچیه ؛همونه
  34. خب حالا بیایم تو بخش خودمون دو تا روایت با هم تعارض داره. هفته گذشته با تعدی کردیم بعد از تعدی گفتیم چهار رقمه قسمت چهارم دارم میگما یه مرتبه که هیچ کدوم اینا به درد نمی‌خوره که چهارمی رو دارن میگن شما برای تعدی بحث هفته گذشته تا نه امروزا. قسمت چهارم میگم قسمت اول ۲ ۳ ۴ همه اینا مرجحات غیر منصوص بود بله دیگه ما تعدی کردیم گفتیم بنابر تعدی مراجعات خارجیه چهار چیز است ۱ ۲ ۳ ۴ این چهارمی داره مسلم علی با توجه به این حالا بیایم ببینیم مراجع مثل شیخ انصاری و شاگرد خیلی خوندیم اومدن دو تا روایت که با هم تعارض داره چیکار میکنن. با  اصل عملی یه روایت عمل می‌کند
  35. پس اصل عملی شد مرجح روایت میگیم اینکه این کارو دارن عمل میکنن مبناشون اینه که  اصل عملی رو به عنوان طریقیت ظن به واقع از این باب حجت می‌دونن چون اینه نتیجه اینه که یه طرف دو تا روایت میشه یکیش یه روایته شما داری میگی دو تا روایت نه ؛ سه تاست یه طرف یه روایتش به اضافه اصل عملی هم شد به عنوان یه روایت اونم ظن به واقع. خب لذا ترکیب با این ور این همونش که قبلاً هم روش صحبت داشتیم
  36. حالا اگه اومدیم از باب تعبد رفتیم جلو اما  اصل عملی دانستیم که تقریباً بیشترم به ذهن میاد که اصول عملیه وظیفه شاک است شاک یعنی چه یعنی واقع رو هیچ نمی‌داند اون صورت قبلیم گفت واقع رو میدونید با همین اسلحه عملی با اصل عملی میگفت به واقع مثل روایت این یکی میگه نه وظیفه شاک است آخوند هم همینو نظرشون مشهور هم همینه. طبق این نظریه این اصول عملیه لا وجه لترجیح بهی اصلا دوتا روایت داریم یکیش مثلاً استصحاب همراهشه به درد من نمی‌خوره ؛ چون این در دو رتبه ؛ رتبه اول روایته ما باید به روایت عمل کنیم رتبه ؛ رتبه دوم چیه مرحله تنزل ؛ تنزل اینه که بریم تحیر اما من نمیتونم دو تا روایت و. با رتبه بعدی که اصول عملی است تقویت بکنیم؛
  37. این ایرادش اینه روایت‌ها ما را داره ما را به واقع می‌رسونه اصل عملی مال وظیفه شاکه ؛ شاک مال مرحله بعده مرحله ۲ برای ۲ نمی‌تونه بیاد مرحله اول و مقویه احد روایت باشه ربطی با هم نداره حتی میرم جلوتر. حتی با توجه به دلیل استصحاب؛ دلیل استصحاب روایته دلیل استصحاب و لاتنقض شکل شما بگید این دو تا روایت ها که یکیش با لا تنقض همرا است بازم به درد نمیخوره چرا. لاتنقض نمیاد تقویت بکنه روایتو لا تنقص فقط وظیفه شاک و تو عمل داره بیان می‌کنه
  38. ولیکن بس اتفاقاً نیست و اون چیه ما تو اصول عملیه یه قانون داریم تو اصول برای جاهای دیگه باید استفاده کنیم و اون اینه که کی ما به  اصل عملی عمل می‌کنیم همین اشتباه تو همین اینجا که بعضیا همینو فکر می‌کنن کفایی هم همین فکررو داشته. که فکر کرده وقتی که دلیل نداریم سه جاست سه جاست که ما به  اصل عملی عمل می‌کنیم ۱ فقدان دلیل کفایت می‌کنه اما دو جا دیگه هم داریم دو تعارض دلیل که الان بحث ماست ۳ اجمال دلیل الان بخش ما هم همینه اونجایی که تعارض دلیلین هست شما چیکار می‌کنید اصل عملی عمل میکنه اصل عملی مقوی از روایتین میشه چنانچه اجمال دلیل هم همینطوره اگه من یه دلیل داشتم از معصوم اما مجمله این مثل اینه که روایت ندارد. هیچ نگران نباشم اصل عملی پس نگید اصل عملی فقط جاییست که فقدان این اشتباهه این فقتو برش دارید
  39. میگید در سه جا ما به  اصل عملی عمل می‌کنیم که یکیش الان دقیقاً بحث ماست پس ما فرقی نمی‌کند الان تو بحث ما تو تعارض دلیل که یکیش موافق با اصله این اس جز اصول ماست که وقتی تعارض دلیل هست شما اونجا میتونی مراجعه به اصل بکنیم. منتها ما اینو اضافه می‌کنیم ؛ شاید تو اصول نباشه که حالا که مراجعه به اصل می‌کنیم آیا مجتهد دارد عمل به اصل می‌کنه یا عمل به روایت می‌کنه اینو نگفتن خب ما میگیم لا فرق نمی‌کنه فعلاً آنچه که به درد من می‌خوره اینه که این روایت‌ها چون تعارض با هم داره به خاطر معارضش همدیگر را میشکند نمیتونه عمل کنه بعدم میاد به  اصل عملی ؛
  40. اصل عملی میشه موید عهد روایت. فرقی هم نمیکنه که بگی دو تا روایت از حجیت افتاد رفت کنار اصلا عملی داری عمل می‌کنی یا اینکه نه بگه که به خاطر  اصل عملی من روایت اولو دارم عمل می‌کنم هنوز از حجیت نیفتاده فرقی نمیکنه که آنچه مهم است اینه که داری فتوا میدی فتوا هم میدی طبق روایت و فرقی نمی‌کنه که العمل به دلیل اصل ما نمیدانیم لالم ان عمل ما نمیدونیم. اما فایده‌ای هم نداره دیگه حالا ندونیم که یه جا مشکل پیدا می‌کنه نخیر مشکل پیدا نمی‌کنه اینم بحثمان در اینجا تمام شد انشالله بحث خاتمه و صلی الله علی.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید