مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  (عليه السلام)، ج‏1، ص - ص: 232 - 229  شباهت به اسحاق عليه السّلام : 10- باب شباهته بإسحاق‏ اسحاق عليه السّلام ؛ خداوند تعالى- پس از آن‏كه ساره از بچه‏دار شدن

  1. «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«   
  2.                                     1صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 
  3. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  4. صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ«اللهم »

 

  1. مأيوس شده بود- ولادت او را بشارت داد. خداى- عزّ و جلّ- چنين فرموده: وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ، قالَتْ يا وَيْلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عَجِيبٌ؛ زنش درحالى‏كه ايستاده بود [از خوشحالى‏] بخنديد، پس او را به اسحاق و بعد از او به يعقوب بشارت داديم. (سارا) گفت: آيا مى‏شود من بزايم درحالى‏كه پيرزنى هستم و اين شوهرم پيرمردى است! همانا اين چيز شگفتى است. (إسحاق عليه السّلام ) بشّر اللّه تعالى بولادته بعد يأس سارة عن ذلك، قال عزّ و جلّ: وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ قالَتْ يا وَيْلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عَجِيبٌ‏
  2. قائم عليه السّلام  نيز بعد از آن‏كه مردم از ولادت او مأيوس شدند، ولادتش بشارت داده شد، چنان‏كه در خرايج از عيسى بن صبيح (يا مسيح) روايت شده كه گفت: امام حسن عسكرى عليه السّلام  با ما وارد زندان شد، من در حقّ او معرفت داشتم، به من فرمود: تو شصت و پنج سال و يك ماه و دو روز عمر دارى. كتاب دعايى همراه من بود كه در آن تاريخ ولادتم نوشته شده بود، وقتى به آن نگريستم ديدم همان‏طور است كه آن حضرت فرمود، سپس فرمود: آيا اولاد دارى؟ عرض كردم: نه. دست به دعا برداشت كه: خدايا! فرزندى به او روزى كن تا بازوى او باشد كه فرزند چه خوب بازويى است. سپس به اين بيت از شعر متمثّل شد و گفت: (القائم عليه السّلام ) بشّر بولادته بعد يأس الناس من ذلك.

432- ففي الخرائج: عن عيسى بن صبيح‏ قال:

  1. دخل الحسن العسكري عليه السّلام  علينا الحبس، و كنت به عارفا، فقال لي: لك خمس و ستّون سنة و شهر و يومان، و كان معي كتاب دعاء و عليه تاريخ مولدي و إنّي نظرت فيه فكان كما قال: ثمّ قال: هل رزقت من ولد؟ قلت: لا، قال: اللّهمّ ارزقه ولدا يكون له عضدا، فنعم العضد الولد، ثمّ تمثّل و قال: من كان ذا عضد يدرك ظلامته‏..... إنّ الذّليل الّذي ليست له عضد هركه بازويى داشته باشد حقوق پايمال‏شده خود را به دست مى‏آورد، ذليل آن است كه بازويى نداشته باشد. ‏مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 229

 

  1. به آن حضرت عرض كردم: آيا شما فرزند دارى؟ فرمود: آرى، به خدا سوگند! براى من فرزندى خواهد بود كه زمين را از قسط و عدل پر مى‏كند، امّا الان فرزندى ندارم، سپس باز (به اين اشعار) متمثّل شد، فرمود: لعلّك يوما أن تراني كأنّما ..... بنى حوالىّ الأسود اللّوابد ..... فإنّ تميما قبل أن يلد الحصى..... أقام زمانا و هو في النّاس واحد..شايد روزى فرارسد تو ببينى كه فرزندانم همچون شيرانى پيرامونم هستند.

پس به راستى كه تميم، پيش از آن‏كه فرزندان زيادى را به دنيا آورد روزگارى دراز در ميان مردم تنها بود.

  1. شباهت به لوط عليه السّلام : 11- باب شباهته بلوط
  2. لوط عليه السّلام ؛ فرشتگان براى يارى‏اش نازل شدند: قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ؛ گفتند: اى لوط همانا ما فرستادگان پروردگارت هستيم، هرگز آنان به تو نمى‏رسند [كه آزارت دهند]. قائم عليه السّلام  نيز، فرشتگان براى يارى‏اش فرود خواهند آمد، چنان‏كه مطالبى در اين زمينه گذشت، و در خبر كنيز حضرت ابو محمد (امام عسكرى عليه السّلام ) آمده كه: وقتى سيّد- يعنى حضرت حجّت عليه السّلام - متولد شد نور درخشنده‏اى ديد كه از آن حضرت آشكار شد و تا افق آسمان رفت و پرندگان سفيدى را ديد كه از آسمان فرود مى‏آيند، بال‏هاى خود را بر سر و صورت و بدنش مى‏كشند، سپس پرواز مى‏كنند. وقتى به حضرت ابو محمد (امام عسكرى عليه السّلام ) اين مطلب را گفتم خنديد و فرمود: (لوط عليه السّلام ) نزل الملائكة لنصرته،

قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ‏ الآية.

(القائم عليه السّلام ) تنزل الملائكة لنصرته، و قد مرّ ما يدلّ على ذلك.

433- و في خبر جارية أبي محمّد عليه السّلام : لمّا ولد السيّد عليه السّلام ‏رأت له نورا ساطعا قد ظهر منه و بلغ افق السماء، و رأت طيورا بيضاء تهبط من السماء، و تمسح أجنحتها على رأسه و وجهه، و سائر جسده، ثمّ تطير، فأخبرنا أبا محمّد عليه السّلام  بذلك، فضحك،

  1. اين‏ها فرشتگانى هستند، فرود آمده‏اند تا به اين مولود تبرك جويند، و اين‏ها ياران او خواهند بود هنگامى كه خروج مى‏كند.

ثمّ قال: (5) تعني الحجّة صلوات اللّه عليه. تلك الملائكة نزلت للتبرّك بهذا المولود و هي أنصاره إذا خرج

  1. در بحث قوّت مؤمنين نيز مطالب مناسبى گذشت. هذا و قد مرّ في قوّة المؤمنين ما يناسب المقام.

و نيز از شباهت‏هاى حضرت قائم عليه السّلام  به لوط اين است كه لوط عليه السّلام  از بلاد فاسقين بيرون رفت، حضرت قائم عليه السّلام  نيز از بلاد فاسقين بيرون رفته است. (لوط عليه السّلام ) خرج عن بلاد الفاسقين.

(القائم عليه السّلام ) خرج عن بلاد الفاسقين.

  1. شباهت به يعقوب عليه السّلام : 12- باب شباهته بيعقوب‏
  2. يعقوب عليه السّلام ؛ خداوند- پس از مدتى طولانى- پراكندگى او را جمع فرمود و فراهم آورد. قائم عليه السّلام  نيز، خداوند پريشانى و پراكندگى او را پس از مدتى درازتر جمع خواهد ساخت. (يعقوب عليه السّلام ) جمع اللّه شمله بعد زمان طويل.
  3. يعقوب عليه السّلام  براى يوسف آن‏قدر گريست كه چشمانش از اندوه سفيد شد درحالى‏كه خشم خود را فرومى‏برد. ‏(القائم عليه السّلام ) يجمع اللّه شمله بعد زمان أطول من زمن يعقوب. (يعقوب عليه السّلام ) بكى ليوسف حتّى‏ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ‏
  4. قائم عليه السّلام  نيز براى جدّش حسين عليه السّلام  گريسته [و مى‏گريد] و در زيارت ناحيه (القائم عليه السّلام ) بكى لجدّه الحسين عليه السّلام :
  5. فرموده است: «و لأبكينّ عليك بدل الدّموع دما»؛ به جاى اشك بر تو خون مى‏گريم. 434- فقال في زيارة الناحية: و لأبكينّ عليك بدل الدموع دما مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 230
  6. يعقوب عليه السّلام  منتظر فرج بود و مى‏گفت: لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ؛از رحمت خداوند نااميد نشويد كه همانا كسى، جز گروه كافران از رحمت خداوند مأيوس نشود. (يعقوب عليه السّلام ) كان ينتظر الفرج، و يقول: لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ‏.
  7. قائم عليه السّلام  نيز منتظر فرج است، چنان‏كه روايات شاهد بر اين معنى است. (القائم عليه السّلام ) ينتظر الفرج، كما تشهد به الروايات.
  8. شباهت به يوسف عليه السّلام : 13- باب شباهته بيوسف‏
  9. يوسف عليه السّلام  زيباترين اهل زمان خود بود. قائم عليه السّلام  نيز زيباترين اهل زمان خود مى‏باشد، چنان‏كه در بحث جمال آن حضرت گذشت. (يوسف) كان أجمل أهل زمانه.(القائم عليه السّلام ) أجمل أهل زمانه، و قد مرّ ما يدلّ عليه في جماله.
  10. يوسف عليه السّلام  مدتى طولانى غايب شد تا اين‏كه برادران بر او داخل شدند پس آنان را شناخت در حالى‏كه آن‏ها او را نشناختند.  (يوسف) غاب زمانا طويلا فدخل عليه إخوته‏ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ‏
  11. قائم عليه السّلام  نيز از خلق غايب شده، درعين‏حالى‏كه در ميان آن‏ها راه مى‏رود و آنان را مى‏شناسد ولى آن‏ها او را نمى‏شناسند، كه در بحث غيبت آن حضرت در حرف «غ» گذشت. (القائم عليه السّلام ) غاب عن الخلق، و هو مع ذلك يسير فيهم، و يعرفهم و لا يعرفونه، و قد مرّ ما يدلّ على ذلك في حرف الغين المعجمة.
  12. يوسف عليه السّلام ، خداوند امرش را يك‏شبه اصلاح فرمود، كه پادشاه مصر آن خواب را ديد. (يوسف) أصلح اللّه تعالى أمره في ليلة واحدة، حيث رأى فيها ملك مصر في المنام ما رأى.
  13. قائم عليه السّلام  نيز، خداوند متعال امرش را در يك شب اصلاح مى‏فرمايد، پس در آن يك شب ياران آن حضرت را از بلاد دور جمع مى‏كند. (القائم عليه السّلام ) يصلح اللّه تعالى أمره في ليلة واحدة فيجمع له فيها أعوانه من أقاصي البلاد:
  14. شيخ صدوق در كمال الدين از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام  روايت كرده كه فرمود: در صاحب اين امر شباهتى از يوسف عليه السّلام  هست و آن اين‏كه خداوند- عزّ و جلّ- در يك شب امر او را اصلاح مى‏فرمايد. و از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله مروى است كه فرمود: مهدى از ما اهل البيت است، خداوند امر او را در يك شب اصلاح مى‏كند. 435- روى الصدوق (ره) في كمال الدين: عن أبي جعفر عليه السّلام  قال:إنّ صاحب هذا الأمر فيه شبه‏ من يوسف (ابن أمة سوداء) يصلح اللّه عزّ و جلّ أمره في ليلة واحدة.
  15. يوسف عليه السّلام  دچار زندان شد، وى گفت: رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ؛ پروردگارا! زندان برايم خوش‏تر از چيزى است كه اينان مرا به آن فرامى‏خوانند. قائم عليه السّلام  نيز، در حديثى كه از حضرت امام باقر عليه السّلام  آورديم چنين آمده كه فرمود: در صاحب اين امر سنّتى از موسى و سنّتى از عيسى و سنّتى از يوسف و سنّتى از محمد صلّى اللّه عليه و اله هست- تا آن‏جا كه فرمود- و امّا سنّت از يوسف، زندان و غيبت است. 436- و عن النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم قال:المهديّ منّا أهل البيت، يصلح اللّه له أمره في ليلة. (يوسف) ابتلي بالسجن، قال: رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ‏(القائم عليه السّلام ) مرّ في حديث أبي جعفر عليه السّلام  أنّه قال:في صاحب هذا الأمر سنّة من موسى، و سنّة من عيسى، و سنّة من يوسف و سنّة من محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم- إلى أن قال-: و أمّا من يوسف: فالسجن و الغيبة.

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 231

  1. مى‏گويم: اى دوست پيرو خاندان عصمت از اين بيان عبرت بگير و در عظمت مصيبت و محنت مولايت، انديشه كن كه دنيا با همه فراخى و زمين با همه پهناورى‏اش براى او زندان شده، به‏طورى‏كه از ستم معاندين و مخالفتشان ايمن نيست. از درگاه خداوند متعال مى‏خواهيم كه فرجش را تعجيل و خروجش را سهل و آسان گرداند. أقول: إعتبر أيّها المحبّ الموالي، و تأمّل في عظمة مصيبة مولاك، و شدّة محنته، كيف صارت الدنيا بسعتها، و الأرض برحبها سجنا له، بحيث لا يأمن أن يظهر لجور المعاندين، و معاندتهم إيّاه.نسأل اللّه تعالى أن يعجّل فرجه و يسهّل مخرجه.
  2. يوسف عليه السّلام  چند سالى در زندان ماند. و امّا قائم عليه السّلام ، اى كاش مى‏دانستم كه چقدر در اين زندان غيبت به سر خواهد برد و كى بيرون خواهد آمد! (يوسف عليه السّلام ) لبث في السجن بضع سنين. (القائم عليه السّلام ) ليت شعري كم يلبث في السجن و لا يخرج؟!

 

  1. يوسف عليه السّلام  از خاصّ و عامّ غايب شد و از برادرانش مخفى ماند، و امر او بر پدرش يعقوب مشكل شد با اين‏كه مسافت ميان او و خاندان و شيعيانش نزديك بود- چنان‏كه در حديث آمده-.(يوسف) غاب عن خاصّته و عامّته و اختفى عن إخوته، و أشكل أمره على أبيه يعقوب، مع قرب المسافة بينه و بين أهله و شيعته، كما في الحديث.

 

  1. قائم عليه السّلام  نيز- چنان‏كه در حديث ديگرى آمده- همين‏طور است. در كمال الدين از حضرت امام باقر عليه السّلام  در بيان شباهت حضرت قائم عليه السّلام  به جمعى از پيغمبران چنين است: و امّا شباهت او به يوسف بن يعقوب عليهما السلام، غيبت از خاصّ و عامّ، مخفى بودن از برادران و پوشيده شدن امر او از پدرش يعقوب پيغمبر عليه السّلام  با وجود نزديك بودن مسافت بين آن حضرت با پدر و خاندان و پيروانش .... 437- (القائم عليه السّلام ) في حديث آخر في كمال الدين عن الباقر عليه السّلام - في بيان شباهته بجمع من الأنبياء- قال عليه السّلام : و أمّا شبهه من يوسف بن يعقوب عليهما السّلام فالغيبة من خاصّته و عامّته و اختفاؤه من إخوته، و إشكال أمره على أبيه يعقوب النبيّ عليه السّلام  مع قرب المسافة بينه و بين أبيه و أهله و شيعته (الخبر).
  2. مى‏گويم: اخبارى كه دلالت مى‏كند بر اين‏كه آن حضرت- عجّل اللّه فرجه الشريف- با ما است و بر احوال ما آگاه مى‏باشد، بسيار است كه شايد بعضى از آن‏ها را در اين كتاب بياوريم، ان شاء اللّه تعالى. أقول: الأخبار الدالّة على كونه عليه السّلام  معنا، و اطّلاعه علينا كثيرة،و لعلّنا نذكر بعضها في هذا الكتاب إن شاء اللّه تعالى.
  3. شباهت به خضر عليه السّلام : 14- باب شباهته بالخضر عليه السّلام
  4. خضر عليه السّلام ؛ خداوند عمرش را طولانى نموده، و اين موضوع نزد شيعه و سنّى مسلّم است و روايات بسيارى بر آن دلالت دارد، از جمله: (الخضر عليه السّلام) طوّل اللّه عزّ و جلّ عمره، و هذا ثابت عند الفريقين‏
  5. در بحار به نقل از مناقب از داوود رقّى روايت شده كه گفت: دو تن از برادرانم به قصد زيارت مسافرت كردند، يكى از آن دو از شدّت تشنگى بى‏تاب شد به‏طورى‏كه از الاغ خود به زمين افتاد و ديگرى نيز دچار زحمت گرديد، ولى از جاى برخاست و نماز خواند و به درگاه خدا و پيغمبر و امير المؤمنين و امامان عليهم السّلام  استغاثه كرد و يك‏يك آن‏ها را نام برد تا به نام جعفر بن محمد عليهما السلام رسيد و شروع كرد التماس كردن و آن حضرت را صدا زدن، كه ناگاه مردى را ديد به بالينش ايستاده، مى‏گويد: جريان تو چيست؟ ماجراى خود را برايش بازگو كرد. آن مرد قطعه ‏عود و يدلّ عليه أخبار كثيرة: 438- منها: ما في البحار عن المناقب: عن داود الرقّي، قال: خرج أخوان لي يريدان المزار، فعطش أحدهما عطشا شديدا، حتّى سقط من الحمار، و سقط الآخر في يده، فقام فصلّى، و دعا اللّه و محمّدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و أمير المؤمنين و الأئمّة عليهم السّلام كان يدعو واحدا بعد واحد حتّى بلغ إلى آخرهم جعفر بن محمّد عليه السّلام  فلم يزل يدعوه و يلوذ به، فإذا هو برجل قد قام عليه، و هو يقول: يا هذا، ما قصّتك؟ فذكر له حاله، فناوله قطعة عود،

مكيال المكارم در فوائد دعا براى (حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 232

  1. چوبى به او داد و گفت: اين را بين دو لب او (دوست از حال رفته) بگذار. همين‏كار را كرد ناگهان ديد او چشمش را گشود و برخاست نشست و اصلا تشنگى احساس نمى‏كند، رفتند و قبر مطهّر را زيارت كردند. و قال: ضع هذا بين شفتيه ففعل ذلك، فإذا هو قد فتح عينيه، و استوى جالسا، و لا عطش به، فمضى حتّى زار القبر
  2. و چون به سوى كوفه مراجعت كردند، آن كسى كه دعا كرده بود، به مدينه سفر كرد و بر امام صادق عليه السّلام  وارد شد، آن حضرت فرمود: بنشين، حال برادرت چگونه است؟ آن چوب كجاست؟ فلمّا انصرفا إلى الكوفة، أتى صاحب الدعاء المدينة، فدخل على الصادق عليه السّلام  فقال له: اجلس، ما حال أخيك؟ أين العود؟
  3. عرض كرد: اى آقاى من! وقتى برادرم به آن حال افتاد خيلى غمناك شدم و هنگامى كه خداوند روح او را بازگرداند از خوشحالى چوب را فراموش كردم. فقال: يا سيّدي إنّي لمّا اصبت بأخي اغتممت غمّا شديدا فلمّا ردّ اللّه عليه روحه نسيت العود من الفرح‏
  4. حضرت صادق عليه السّلام  فرمود: ساعتى كه تو در غم برادرت فرورفتى برادرم خضر نزد من آمد، به دست او براى تو قطعه چوبى از درخت طوبى فرستادم. سپس آن حضرت به خادم خود رو كرد و گفت: برو آن عطردان را بياور، خادم رفت و آن را آورد. حضرت آن را گشود و همان قطعه چوب را بيرون آورد و به آن شخص نشان داد تا آن را شناخت. سپس دوباره آن را به جاى خود بازگرداند.[1] فقال الصادق عليه السّلام : أما إنّه ساعة صرت إلى غمّ أخيك أتاني أخي الخضر فبعثت إليك على يديه قطعة عود من شجرة طوبى، ثمّ التفت إلى خادم له فقال: عليّ بالسفط، فأتى به، ففتحه، و أخرج منه قطعة العود بعينها، ثمّ أراها إيّاه حتّى عرفها، ثمّ ردّها إلى السفط.[2]
  5. قائم عليه السّلام  نيز، خداوند عمرش را طولانى قرار داده، بلكه از بعضى روايات استفاده مى‏شود كه حكمت اين‏كه عمر خضر طولانى شده اين است كه دليل بر طول عمر قائم عليه السّلام  باشد. (القائم عليه السّلام ) طوّل اللّه عمره، بل يظهر من بعض الأحاديث أنّ الحكمة في تطويل عمر الخضر عليه السّلام  أن يكون دليلا على طول عمر القائم عليه السّلام :

صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ«اللهم »

 

[1] . بحار الانوار: 47/ 138.

[2] المناقب: 3/ 366، عنه البحار: 47/ 138 س 18.

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید