«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- -صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »
- -مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص236 - ص-241–
- شريفترين و بزرگوارترين آنها كيانند؟ فرمود: بنى هاشم. گفتم: از كدام خاندان بنى هاشم؟ قلت: و من هم؟ قال: بنو هاشم،قلت: من أيّ بني هاشم؟ قال: من أعلاها ذروة و أسناها رفعة، قلت:
- فرمود: از صاحب برترين مقامها و عالىترين مراتب. عرض كردم: آنها كدامين از بنى هاشمند؟
- فرمود: از آنها كه سرها را شكافتند و مردم را اطعام كردند و در دل شب كه مردم در خوابند نماز خواندند. ممّن؟ قال: ممّن فلق الهام و أطعم الطعام، و صلّى بالليل و الناس نيام.
- با خود گفتم كه او علوى است و بههمينخاطر كه علوى بود او را دوست داشتم ولى يكباره از ديدگانم غايب شد و ندانستم كه به آسمان بالا رفت يا در زمين فروشد. از كسانى كه در اطرافم بودند، پرسيدم: آيا اين علوى را مىشناسيد؟ گفتند: آرى، هرسال با ما پياده به حج مىآيد. قال: فعلمت أنّه علويّ فأجببته على العلويّة، ثمّ افتقدته من بين يديّ، فلم أدر كيف مضى، في السماء أم في الأرض؟ فسألت القوم الّذين كانوا حوله:
- گفتم: سبحان اللّه، به خدا قسم! آثار راه رفتن در او نمىبينم، سپس با اندوه و غم فراوان به سوى مزدلفه رفتم و در آن، شب خوابيدم كه در خواب رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله را ديدم به من فرمود: اى محمد! مطلوب خود را ديدى؟ عرض كردم: او كيست اى آقاى من؟ فرمود: آنكه امشب ديدى صاحب زمان شما بود. فسألت القوم الّذين كانوا حوله: تعرفون هذا العلوي؟ قالوا: نعم، يحجّ معنا في كلّ سنة ماشيا، فقلت: سبحان اللّه، و اللّه ما أرى به أثر مشي. قال: فانصرفت إلى المزدلفة كئيبا حزينا على فراقه، و نمت في ليلتي تلك فإذا أنا برسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فقال: يا محمّد رأيت طلبتك؟ فقلت: و من ذاك يا سيّدي؟ فقال صلى اللّه عليه و آله و سلم: الّذي رأيته في عشيّتك هو صاحب زمانك،
- وقتى اين مطلب را به ما گفت، او را سرزنش كرديم كه چرا زودتر به ما نگفت. جواب داد كه تا آنوقت اصلا فراموش كرده بودم.[1] قال:فلمّا سمعنا ذلك منه عاتبناه على أن لا يكون أعلمنا ذلك، فذكر أنّه كان ينسى أمره إلى وقت ما حدّثنا به.[2]
- مىگويم: بين روايت شيخ صدوق در كمال الدين و روايت فاضل مجلسى در بحار به نقل از غيبت شيخ طوسى، مختصر تفاوتى در بعضى الفاظ بود بهطورىكه در معنى تأثيرى نمىگذاشت، مابين اين دو روايت جمع كرديم. توفيق از خداست.
أقول: كان بين رواية الشيخ الصدوق في كمال الدين، و بين ما ذكره الفاضل المجلسيّ في البحار، نقلا عن غيبة الشيخ الطوسي اختلاف يسير في بعض الألفاظ، بحيث لا يغيّر المعنى، فجمعت بين الروايتين، و اللّه الموفّق.
- شباهت به الياس عليه السّلام : 15- باب شباهته بإلياس النبيّ عليه السّلام
- الياس عليه السّلام ؛ خداوند عمرش را- همچون خضر عليه السّلام - طولانى ساخت.قائم عليه السّلام نيز خداوند تعالى عمرش را طولانى نموده است. (إلياس) طوّل اللّه عمره كالخضر عليهما السّلام (القائم عليه السّلام) طوّل اللّه عمره.
- الياس عليه السّلام نيز- مانند خضر عليه السّلام - هر سال به حج مىرود و در آنجا باهم ملاقات مىكنند، دليل بر اين معنى اينكه در تفسير امام حسن عسكرى عليه السّلام آمده كه: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله به زيد بن ارقم فرمود: اگر مىخواهى شرّ آنها (كفّار و منافقين) به تو نرسد و نيرنگشان در تو كارگر نيفتد، هرگاه(إلياس) يحجّ كلّ سنة كالخضر عليه السّلام و يلتقيان. 443- يدلّ عليه ما في تفسير العسكريّ عليه السّلام: أنّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم قال لزيد بن أرقم:
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 238
- صبح كردى بگو: «أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم»؛ به خداوند پناه مىبرم از شيطان راندهشده، به درستى كه خداوند تو را از شرّ آنها حفظ مىكند كه آنها شيطان هستند (كه بعضى از آنها به بعضى ديگر سخنانى مخفيانه القا مىكنند). إن أردت أن لا يصيبك شرّهم، و لا ينالك مكرهم، (يعني المنافقين و الكافرين) فقل إذا أصبحت: أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم،
- و اگر مىخواهى خداوند تو را از غرق شدن و سوختن و دزد، در امان بدارد، هرگاه صبح كردى بگو: «بسم اللّه ما شاء اللّه لا يصرف السّوء إلّا اللّه، بسم اللّه ما شاء اللّه لا يسوق الخير إلّا اللّه، بسم اللّه ما شاء اللّه ما يكون من نعمة فمن اللّه، بسم اللّه ما شاء اللّه لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العليّ العظيم، بسم اللّه ما شاء اللّه و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّيّبين». فإنّ اللّه يقيك من شرّهم، فإنّما هم شياطين يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً.و إذا أردت أن يؤمنك بعد ذلك عن الغرق و الحرق و السرق،.....فقل إذا أصبحت: «بسم اللّه ما شاء اللّه لا يصرف السّوء إلّا اللّه، بسم اللّه ما شاء اللّه لا يسوق الخير إلّا اللّه، بسم اللّه ما شاء اللّه ما يكون من نعمة فمن اللّه بسم اللّه ما شاء اللّه، لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العليّ العظيم، بسم اللّه ما شاء اللّه و صلّى اللّه على محمّد و آله الطيّبين».
- كه هركس هنگامى كه صبح كند سه مرتبه اين را بگويد، از غرق شدن و سوختن و دزد محفوظ مىماند و هرآنكه سه مرتبه در شب اين كلمات را بخواند، تا صبح از غرق شدن و سوختگى و دزد ايمن خواهد بود. و خضر و الياس هرسال در مراسم حج همديگر را ملاقات مىكنند و وقتى از هم جدا مىشوند با اين كلمات جدا مىشوند، و اين شعار شيعيان من است و با اين دشمنان من از دوستانم جدا مىشوند، هنگام خروج قائم آنها. قائم عليه السّلام ، نيز هرسال به حج مىرود- چنانكه در باب شباهتش به خضر عليه السّلام گذشت- و در بخش پنجم نيز مطالب مناسبى خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى. فإنّ من قالها ثلاثا إذا أصبح أمن من الغرق و الحرق و السرق حتّى يمسي و من قالها ثلاثا إذا أمسى أمن من الحرق و الغرق و السرق حتّى يصبح. و إنّ الخضر و إلياس عليهما السّلام يلتقيان في كلّ موسم، فإذا تفرّقا، تفرّقا عن هذه الكلمات، و إنّ ذلك شعار شيعتي، و به يمتاز أعدائي من أوليائي يوم خروج قائمهم. (القائم عليه السّلام) يحجّ كلّ سنة. و قد مرّ ما يدلّ عليه في حرف الحاء، و في شباهته بالخضر عليه السّلام. و يأتي في الباب الخامس ما يدلّ عليه إن شاء اللّه تعالى.
- الياس عليه السّلام ، از قومش فرار كرد و از نظرشان غايب شد هنگامى كه مىخواستند او را بكشند. (إلياس عليه السّلام) هرب من قومه و غاب عنهم خوفا لمّا أرادوا قتله.
- قائم عليه السّلام نيز از قوم خود فرار كرد و از ديده مردم غايب شد هنگامى كه مىخواستند آن حضرت را بكشند. (القائم عليه السّلام) هرب من قومه و غاب عنهم خوفا لمّا أرادوا قتله.
- الياس عليه السّلام ، هفت سال غايب شد. قائم عليه السّلام ، نمىدانم تا كى غيبتش ادامه خواهد يافت. (إلياس عليه السّلام) غاب سبع سنين. (القائم عليه السّلام) ما أدري إلى متى تطول غيبته؟
- الياس عليه السّلام ، در كوه دشوارى سكونت كرد. قائم عليه السّلام ، در حديث على بن مهزيار اهوازى مروى در كمال الدين و بحار و تبصرة الولى و غير اينها آمده كه فرمود: پدرم ابو محمد عليه السّلام به من سفارش كرد كه مجاورت نكنم قومى را كه خداوند بر آنها غضب كرده و لعنتشان نموده و براى- (إلياس عليه السّلام) سكن في جبل و عر.444- (القائم عليه السّلام) قال- في حديث عليّ بن مهزيار الأهوازيّ المرويّ في الكمال و البحار و تبصرة الوليّ و غيرها-:أبي أبو محمّد عليه السّلام عهد إليّ أن لا اجاور قوما غضب اللّه عليهم
- (2). در بيان اينكه از آثار نيكى كه به وسيله دعا حاصل مىشود تأسى به آن حضرت است، و عمرى آن جناب را كنار بيت اللّه الحرام ديده بود كه چنين دعا مىكرد: «اللّهمّ انجز لي ما وعدتني؛ خدايا وعدهاى كه به من دادهاى تحقق بخش». و در تأييد اين مطلب روايتى است در كمال الدين از عبيد بن زراره كه گفت: شنيدم امام صادق عليه السّلام مىفرمود: مردم امامشان را نمىيابند، پس او به موسم [حج] حاضر مىشود و آنان را مىبيند، ولى آنها او را نمىبينند. (مؤلف) مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 239
- آنان در دنيا و آخرت ننگ و خوارى است و براى آنها عذاب دردناكى است. و مرا دستور فرمود كه از كوهساران جز دشوار آنها و از بلاد، جز جاهاى پست را برنگزينم و خداوند- مولاى شما- تقيّه را آشكار فرمود، و آن را بر من گماشت، پس من در تقيّهام تا روزى كه اجازه داده شود خروج نمايم. و لهم الخزي في الدنيا و الآخرة و لهم عذاب أليم و أمرني أن لا أسكن من الجبال إلّا و عرها و من البلاد إلّا قفرها، و اللّه مولاكم أظهر التقيّة فوكّلها بي، فأنا في التقيّة إلى يوم يؤذن لي فأخرج.
- عرض كردم: اى آقاى من! اين امر كى خواهد بود؟ فرمود: هرگاه بين شما و راه كعبه فاصله و جدايى افتاد و آفتاب و ماه جمع شدند، و كواكب و ستارگان آنها را در ميان گرفتند ...[3] فقلت: يا سيّدي، متى يكون هذا الأمر؟ فقال عليه السّلام: إذا حيل بينكم و بين سبيل الكعبة، و اجتمع الشمس و القمر و استدار بهما الكواكب و النجوم ...، الخبر.[4]
- الياس عليه السّلام ؛ خداوند متعال به دعايش يونس پيغمبر را درحالىكه كودك بود بعد از چهارده روز از فوتش زنده كرد- چنانكه در حديث آمده-[5] قائم عليه السّلام نيز، خداوند متعال به بركتش و به دعايش مردگان بسيارى را زنده خواهد كرد پس از گذشت سالها از مرگشان، از جمله اصحاب كهف، و بيست و پنج نفر از قوم موسى- كه به حقّ قضاوت مىكنند و با آن عدالت مىنمايند- و يوشع بن نون وصىّ حضرت موسى، و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسى و ابودجانه انصارى و مالك اشتر، كه در بحار و غير آن از امام صادق عليه السّلام روايت شده است.[6] و ان شاء اللّه در حرف «ن» مطالبى در اين باره خواهد آمد، و نيز خواهد آمد كه الياس عليه السّلام هم از ياران حضرت قائم عليه السّلام است. (الياس عليه السّلام) أحيا اللّه تعالى بدعائه يونس النبي[7] و هو صبيّ، بعد أربعة عشر يوما من موته، كما في الحديث.[8](القائم عليه السّلام) يحيى اللّه تعالى ببركته و دعائه أمواتا بعد انقضاء سنين كثيرة من موتهم، منهم أصحاب الكهف، و منهم خمسة و عشرون من قوم موسى الّذين يقضون بالحقّ و به يعدلون[9] و منهم يوشع وصيّ موسى، و منهم مؤمن آل فرعون، و منهم سلمان الفارسي، و منهم أبو دجانة الأنصاري، و منهم مالك الأشتر، رواه في البحار و غيره، عن الصادق عليه السّلام.[10] و يأتي ما يدلّ عليه في حرف النون إن شاء اللّه تعالى، و من أنصاره أيضا إلياس النبيّ كما في الرواية أيضا عن الصادق، و يأتي إن شاء اللّه.
- الياس عليه السّلام را خداوند به آسمان بالا برد، چنانكه از ابن عباس روايت شده است. قائم عليه السّلام را نيز خداوند متعال به آسمان برد، كه در شباهت آن حضرت به ادريس گذشت. (إلياس عليه السّلام) رفعه اللّه تعالى إلى السماء، كما روي عن ابن عبّاس.[11] (القائم عليه السّلام) رفعه اللّه إلى السماء، كما مرّ في شباهته بإدريس.
- الياس عليه السّلام : گفته مىشود: به فرياد دردمندان مىرسد و گمشدگان مضطر را در بيابانها و دشتها راهنمايى مىكند، و خضر آنها را در جزاير درياها فريادرسى مىنمايد. اين مطلب را مجلسى رحمه اللّه در كتاب حيات القلوب نقل كرده است. قائم عليه السّلام نيز به دردمندان رسيدگى مىكند و گمشدگان را هدايت مىنمايد و در خشكى و دريا- بلكه در زمين و آسمان- به فرياد بيچارگان مىرسد. و اين است فضل الهى كه به هركه بخواهد عنايت مىكند. (إلياس عليه السّلام) قيل: إنّه يغيث الملهوفين، المضطرّين، الضالّين في البراري و الفيافي و يهديهم، و الخضر يعينهم و يرشدهم في جزائر البحار، (نقله المجلسي «رضي اللّه عنه» في حياة القلوب).
- (القائم عليه السّلام) يغيث الملهوفين، و يهدي الضالّين، و يجيب المضطرّين في البرّ و البحر، بل في الأرض و السماء، و ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 240
- الياس عليه السّلام ؛ به اذن خداى تعالى برايش از آسمان مائده آمده، چنانكه در تفسير برهان و غير آن از انس روايت شده كه گفت: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله از قلّه كوهى صدايى شنيد كه مىگفت: خدايا! مرا از امت رحمت شده آمرزيده شده قرار ده. پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله به آنجا رفت، ناگاه ديد پيرمرد فرتوتى (إلياس عليه السّلام) نزلت له المائدة من السماء بإذن اللّه تعالى. 445- يدلّ عليه ما في تفسير البرهان و غيره: عن أنس، أنّ النبيّ و صلى اللّه عليه و آله سلم سمع صوتا من قلّة جبل: اللّهمّ اجعلني من الامّة المرحومة المغفورة، فأتى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فإذا بشيخ أشيب
- هست كه قامتش سيصد ذراع مىباشد، هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله را ديد با او معانقه كرد سپس گفت: من هرسال يكبار غذا مىخورم و حالا وقت آن است كه ناگاه مائدهاى از آسمان فرود آمد، و هردو از آن خوردند. قامته ثلاثمائة ذراع، فلمّا رأى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم عانقه، ثمّ قال: إنّني آكل في كلّ سنة مرّة واحدة و هذا أوانه، فإذا هو بمائدة انزلت من السماء، فأكلا،
- او الياس عليه السّلام بود.[12] قائم عليه السّلام نيز، برايش مائده از آسمان نازل شد، ما در اينجا به آوردن يك واقعه شريف اكتفا مىكنيم كه مجلسى و غير او از ابو محمد عيسى بن مهدى جوهرى نقل كردهاند كه گفت: در سال دويست و شصت و هشت - به سوى حج بيرون رفتم، مقصدم مدينه بود زيرا كه براى ما خبر صحيحى رسيده بود كه حضرت صاحب الزمان- صلوات اللّه و سلامه عليه- [در آنجا] ظاهر شده است. و كان إلياس عليه السّلام.446- (القائم عليه السّلام) نزلت بأمره و لأجله المائدة من السماء. و نكتفي في هذا المقام بذكر واقعة شريفة، ذكرها المجلسي و غيره، نقلا عن أبي محمّد عيسى بن مهدي الجوهريّ، قال: خرجت في سنة ثمان و ستّين و مائتين إلى الحجّ، و كان قصدي المدينة، حيث صحّ عندنا أنّ صاحب الزمان صلوات اللّه و سلامه عليه قد ظهر
- در بين راه بيمار شدم، از فيد[13] كه بيرون آمديم، دل من هوس ماهى و خرما و ماست مىكرد، هنگامى كه به مدينه رسيدم برادران ايمانى مرا بشارت دادند كه آن حضرت در صابر آشكار شده، فاعتللت، و قد خرجنا من فيد[14]، فتعلّقت نفسي بشهوة السمك و التمر و اللبن، فلمّا وردت المدينة و لقيت بها إخواننا بشّروني بظهوره عليه السّلام بصابر.
- به صابر رفتم و چون به بيابان آن مشرف شدم بزهاى لاغرى ديدم كه به ساختمانى كه در آنجا بود رفتند، من منتظر خواسته خود ماندم تا وقت نماز مغرب و عشا فرارسيد، نماز خواندم و دعا و تضرع و التماس كردم كه ناگاه ديدم بدر خادم مرا مىخواند: اى عيسى بن مهدى جوهرى! وارد شو. من تكبير و تهليل گفتم و حمد و سپاس الهى بسيار بجاى آوردم، مولايت تو را فرمان مىدهد كه آنچه در هنگام بيمارى، وقتى از فيد بيرون آمده بودى اشتها داشتى، بخور. گفتم: همين فصرت إلى صابر، فلمّا أشرفت على الوادي رأيت عنيزات عجافا، فدخلت القصر، فوقفت أرقب الأمر، إلى أن صلّيت العشاءين، و أنا أدعو و أتضرّع و أسأل، فإذا أنا ببدر الخادم يصيح بي: يا عيسى بن مهدي الجوهري، ادخل فكبّرت و هلّلت، و أكثرت من حمد اللّه عزّ و جلّ، و الثناء عليه.
- و چون به حياط ساختمان رسيدم، سفره گستردهاى ديدم. خادم مرا به كنار آن سفره برد و مرا بر آن نشانيد، او به من گفت:فلمّا صرت في صحن القصر، رأيت مائدة منصوبة، فمرّ بي الخادم إليها فأجلسني عليها، و قال لي
- برهان مرا بس، اما چگونه بخورم درحالىكه مولايم را نديدهام. پس حضرت عليه السّلام بانگ برداشت كه: اى عيسى! غذايت را بخور كه مرا خواهى ديد. بر سفره نشستم ديدم ماهى داغ داغ در آن سفره هست، كنار آن خرماى شبيهترين خرماها به خرماى ما و در كنارش دوغ. با خود گفتم: مريض و ماهى و خرما و دوغ؟! كه آن حضرت عليه السّلام فرياد زد: اى عيسى! آيا در امر ما شك مىكنى؟ آيا تو بهتر مىدانى كه چه چيز به تو نفع مىرساند و چه برايت ضرر دارد؟ من گريستم و از خداوند متعال طلب مغفرت كردم و از همه غذاهاى موجود خوردم. وقتى دست برداشتم، جاى دستم معلوم نبود، آن غذا را خوشمزهترين غذاهاى دنيا يافتم و از آن زياد خوردم تا جايى كه ديگر خجالت كشيدم. آن حضرت عليه السّلام مرا صدا زد كه: اى عيسى! خجالت نكش كه اين از غذاهاى -: مولاك يأمرك أن تأكل ما اشتهيت في علّتك، و أنت خارج من فيد، فقلت: حسبي بهذا برهانا، فكيف آكل و لم أر سيّدي و مولاي فصاح عليه السّلام: يا عيسى كل من طعامك، فإنّك تراني. فجلست على المائدة فنظرت فإذا عليها سمك حارّ يفور، و تمر إلى جانبه أشبه التمور بتمورنا، و بجانب التمر لبن، فقلت في نفسي: عليل و سمك و تمر و لبن، فصاح عليه السّلام بي: يا عيسى، أتشكّ في أمرنا؟ أفأنت أعلم بما ينفعك و يضرّك؟ فبكيت و استغفرت اللّه تعالى و أكلت من الجميع، و كلّما رفعت يدي منه لم يتبيّن موضعها فيه، فوجدته أطيب ما ذقته في الدنيا فأكلت منه كثيرا حتّى استحييت فصاح عليه السّلام بي: لا تستحي يا عيسى، فإنّه من طعام الجنّة، لم تصنعه يد مخلوق، فأكلت، فرأيت نفسي لا تنتهي عنه من أكله. فقلت: يا مولاي حسبي، فصاح بي: أقبل إليّ، فقلت في نفسي: آتي مولاي و لم اغسّل يدي، فصاح بي: يا عيسى، و هل لما أكلت غمر؟
- (2). فيد: گويند منزلى است در راه شام و گفتهاند: شهركى در نجد راه حجاج عراقى است. اين دو قول را مؤلف مجمع البحرين آورده است. (مؤلف) مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 241
- غذا بهشتى است و آن را دست مخلوقى درست نكرده، من باز هم خوردم ولى هرچه مىخوردم دلم نمىآمد كه از آن دست بردارم، عاقبت عرضه داشتم: اى مولاى من! كافى است. فشممت يدي،
- در اين هنگام آن حضرت مرا نزد خود فراخواند و فرمود: بيا نزد من. پيش خود گفتم: مولايم مرا صدا مىزند درحالىكه هنوز دستم را نشستهام. آن حضرت بار ديگر صدا زد: اى عيسى! آيا غذايى كه خوردهاى احتياج به شستن دست دارد؟ من دستم را بوييدم ديدم كه از مشك و كافور خوشبوتر است، به خدمتش رفتم، نورى از او آشكار شد كه ديدگانم را خيره كرد، و بهطورى سراسيمه شدم كه تصور كردم اختلال حواسّ برايم عارض شده. و إذا هي أعطر من المسك و الكافور، فدنوت منه عليه السّلام فبدا لي نور غشي بصري، و رهبت حتّى ظننت أنّ عقلي قد اختلط.
- فرمود: اى عيسى! اگر تكذيب كنندگانى نبودند كه بگويند او كجاست و كى بوده و در كجا متولد شده و چهكسى او را ديده و چهچيزى از ناحيه او براى شما ظاهر شده و به چهچيزى شما را خبر داده و چه معجزهاى از او برايتان ثابت شده؟ براى تو روا نبود كه مرا ببينى، به خدا سوگند! مردم، امير المؤمنين عليه السّلام را بركنار كردند و عليه او توطئه نموده و بالاخره او را كشتند، و همچنين پدرانم را، و آنها را تصديق نكردند و به آنها نسبت سحر و تسخير جن دادند، فقال لي: يا عيسى، ما كان لك أن تراني لو لا المكذّبون القائلون بأين هو؟ و متى؟ و أين ولد؟ و من رآه؟ و ما الّذي خرج إليكم منه؟ و بأيّ شيء نبّأكم؟ و أيّ معجز أتاكم؟ أما و اللّه لقد دفعوا أمير المؤمنين مع ما رووه، و قدّموا عليه و كادوه، و قتلوه، و كذلك آبائي عليهم السّلام و لم يصدّقوهم، و نسبوهم إلى السحر و خدمة الجنّ إلى ما تبيّن.
- با آن همه امورى كه مىديدند و روايت مىكردند. اى عيسى! دوستان ما را به آنچه ديدهاى خبر ده، ولى مبادا به دشمنان ما بگويى. عرضه داشتم: اى مولاى من! دعا كن كه در عقيدهام ثابت و پايدار بمانم. فرمود: اگر خداوند تو را ثابتقدم نمىداشت مرا نمىديدى، برو با پيروزى و رستگارى. از خدمتش بيرون آمدم درحالىكه حمد و شكر بيشترى براى خداوند بجاى مىآوردم.[15] يا عيسى، فخبّر أولياءنا ما رأيت، و إيّاك أن تخبر عدوّنا فتسلبه، فقلت: يا مولاي ادع لي بالثبات، فقال عليه السّلام: لو لم يثبّتك اللّه ما رأيتني و امض بنجحك راشدا، فخرجت أكثر حمدا للّه و شكرا.[16] ص: 241 ..
- صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »