امیر المومنین – متقین  7 -. گفتار صحیح‏ 1. منطقهم الصواب‏ : گفتار و سخن پرهیزکاران از روى راستى است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین – متقین  7 -. گفتار صحیح‏1. منطقهم الصواب‏ : گفتار و سخن پرهیزکاران از روى راستى است (و بر وفق رضا و خشنودى خدا و رسول (صلى الله علیه وآله) سخن گویند).***
  2. بیشترین آفات - پس روشن شد که در کنار برکات زیاد بیان و لسان آفات زیادى هم نهفته است،  و شاید به جرأت بتوان ادّعا کرد، که این عضو به موازات بیشترین خیراتش، بیشترین آفات را نسبت به اعضاء دیگر دارد. و براى همین جهت علماء اخلاق بابى را در کتاب‏هاى اخلاقى خود تحت عنوان آفات اللسان باز کرده‏اند، مثل مرحوم فیض کاشانى در محجّة البیضاء، مرحوم نراقى در جامع السعادات، مرحوم فیض شاید 5 صفحه از کتاب خود را اختصاص به آسیب‏هاى زبان و گناهان ناشى از آن داده است. در تائید مطالب فوق دو روایت به عنوان شاهد ذکر مى‏کنیم تا اهمیت زبان و عذابى که به آن داده مى‏شود، روشن شود:
  3. زبان کلید هر خیر و شرى-  عن الباقر (علیه السلام):  «انّ هذا اللسانَ مِفتاحُ کلِّ خیر وشرّ فَیَنْبَغى لِلْمؤمِن انْیَخْتِمَ عَلى لِسانِه کما یَخْتم عَلى ذَهَبه وفِضَّته» : «این زبان کلید هر خیر و شرى است، پس سزاوار است که مؤمن مُهر بر زبانش زند، همچنان که بر طلا و نقره‏اش مهر مى‏زند». یعنى زبان یک عضو کلیدى است و توجه ما هم به آن باید به لحاظ کلیدى بودن آن باشد، درب هر خیر و شرى را با این کلید مى‏توان باز کرد، ولى باید توجه داشت که این کلید فقط براى باز کردن درب خیرات باشد، براى اصلاح ذات البین، نصیحت خلق، امر به معروف و نهى از منکر مورد استفاده قرار گیرد، نه براى افساد ذات البین، فضیحت خلق، امر به منکر و نهى از معروف، همچنان که طلا و نقره را در کیسه کرده و درب آن را بسته ومهر مى‏کنیم تا مبادا چیزى از آنها بدون اراده ما خارج شود، باید زبان خود را هم در کیسه دهان مخفى کرده، مهر کنیم تا مبادا این گوهر گرانبها از دست او با حرفى خارج شود و در اختیار اجانب قرار گیرد و در یک جمله باید گفت: کلید هر سعادت و شقاوتى این زبان است.
  4. عذاب برای زبان ؛ عذابی شدید-  قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): «یُعَذِّبُ الله اللسانَ بعذاب لا یُعَذِبُ بِهِ شیئاً مِنَ الجوارح فیقول یا ربّ عذَّبْتَنى بعذاب لم تُعَذِّب به شیئاً من الجَوارح، فَیُقالُ لَهُ: خَرَجَتْ مِنک کَلِمةٌ فَبَلَغَتْ مَشارِقَ الارضِ وَمَغارِبها فَسَفِک بها الدّم الحرام، وانْتَهَبَ به المالُ الحرام، وانْتَهَک بها الفَرْجُ الحَرام»  پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «عذاب مى‏کند خداوند زبان را عذاب شدیدى که اعضا و جوارح دیگر را به آن شدت عذاب نمى‏کند و زبان به سخن آمده و مى‏گوید: پروردگار من، عذاب کردى مرا به عذابى که دیگر اعضا را به آن شدت عذاب نکردى، خطاب مى‏شود به او از تو خارج شد کلمه‏اى و رسید به شرق و غرب زمین (کنایه از این که در جهان منتشر شد) و به سبب آن خون محترمى به زمین ریخته شد و مال محترمى به غارت برده شد. و آبروى محترمى مورد هتک حرمت قرار گرفت».
  5. خطاهای فرزند آدم (1). قال على علیه‏السّلام: لِلکلام آفاتٌ (براى کلام آفاتى است) غررالحکم- میزان الحکمة، جلد 8، صفحه 500. (2).قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله «انَّ اکثَرَ خطایا ابن آدم علیه‏السلام فى لِسانِهِ»: «به درستى که اکثر خطاهاى فرزند آدم علیه‏السلام (انسان‏ها) در زبانش نهفته است». مُحَجَّة البیضاء جلد 5 صفحه 194- میزان الحکمه جلد 8 صفحه 5.
  6. سه موضوع مهم مورد تهدید- در فقه اسلام اعراض (آبِروُها) و اموال و دماء (خون‏ها) بسیار مورد احترام است و در هر زمان و مکانى امر به حفظ این سه چیز شده و اصطلاحاً به اینها موضوعات مهمّة گویند، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در این روایت مى‏فرمایند به زبان خطاب مى‏شود که تو گناه کوچکى مرتکب نشده‏اى و با یک کلمه این سه موضوع مهم را در شرق و غرب عالم مورد تهدید قرار داده‏اى! گوش معمولًا خطرات جمعى ندارد، بلکه خطر فردى دارد. ولى زبان چنان است که آتش جنگى را روشن یا آتش جنگى را خاموش مى‏کند، یعنى خطرش هم مى‏تواند مثل نفعش جامعه‏اى را دربرگیرد.
  7. ریشه یابی ودرمان - در اینجا دو بحث را تعقیب مى‏کنیم: 1. ریشه این که چرا خطرات زبان زیاد است 2. درمان این دردها چیست. زیرا در مباحث اخلاقى، معلم اخلاق مثل یک پزشک متخصص در دو مرحله فعالیت مى‏کند: 1) ریشه‏یابى بیمارى و تشخیص آن. 2) درمان مناسب آن بیمارى.
  8. کثرت خطرات زبان - ریشه‏یابى کثرت خطرات زبان‏ _ اما ریشه‏ها و علل خطرات زیاد زبان، این بیمارى در اصل پیدایش و بروزش معمولًا با بروز بیمارى‏هاى دیگر اخلاقى در علل مشترک‏اند، مثل تعلیم غیر صحیح و غیر اسلامى، عدم تهذیب نفس، معاشرت با منحرفان، فاسد بودن محیط اجتماعى و غیره. اما چرا اضطراب زبان نسبت به دیگر اعضاء بیشتر است، به 7 علت و ریشه آن اشاره مى‏کنیم:
  9. 1.راحت ترین عمل - زبان ابزارى است: که در هر زمان و مکانى در اختیار انسان است، وسیله گناهان دیگر معمولًا چنین به راحتى در دسترس انسان نیست، مواد مخدر یا آلات لهو و لعب مثل آلات قمار و موسیقى و یا مشروب و یا وسائل و مقدمات عمل نامشروع‏ زنا همیشه در هر زمان و مکانى در اختیار انسان نیست، گناهى که ابزارش در همه جا و همه زمان در اختیار انسان است، خطرات ناشى از آن زیادتر است.
  10. 2. خرجی ندارد- زبان براى کار خودش مؤونه و خرجى لازم ندارد، معمولًا هر گناهى خرج و مؤونه‏اى لازم دارد، مثل شراب خوردن، قمار کردن و ...، بترسید از گناهى که ابزارش هیچ سرمایه و خرجى لازم ندارد.
  11. 3. وسیله ای در اختیار همه - زبان وسیله‏اى است که در اختیار همه است، رباخوارى سرمایه مى‏خواهد بعضى از ظلم‏ها قدرت متناسب با خود مى‏طلبد، و این سرمایه و این مرحله از قدرت در اختیار همه نیست، لذا ضرراش کمتر است، ولى زبان ابزارو وسیله‏اى است که براى همه هست و لذا ضررش بیشتر است، زیرا هر مقدار وسائل گناهى بیشتر باشد، احتمال به کارگیرى آن و تولید ضرر و خطر ناشى از آن گناه زیادتر است، تعدد وسائل با تعدد خطرات و گسترش دایره وسائل با گسترش دایره خطرات ارتباط مستقیم دارد.
  12. 4. گناهان زبان در نظر بسیارى قبح چندانى ندارد، و ابهّت آن گناهان شکسته شده و این خود عاملى براى ترویج گناهان و رشد مضرّات آن شده است. هرچه گناهان زشت‏تر و قبیح‏تر جلوه کنند، سدّ محکم‏ترى در برابر ارتکاب آنها زده شده است، مثلًا اگر به شما بگویند به مدت 5 دقیقه به صورت عریان و بدون پوشش در ملأ عام حاضر شوید، دست به چنین کارى نمى‏زنید. حتى اگر دنیا را به شما بدهند، زیرا این عمل در نزد شما زشت و قبیح است و هرچه دارید براى آبروى خود مى‏خواهید، حتى دنیا را هم براى آبروى خود مى‏خواهید، به طورى که اگر به شما پیشنهاد شود آبروى خود را بدهید و دنیا را بگیرید، نمى‏پذیرید. چرا چنین است؟ آیا جز این است که ابهّت این عمل زشت در نزد شما شکسته نشده است.
  13. غیبت بدتر از زنا - حال شما غیبت و تهمت و دروغ و مسخره و استهزاى مؤمن را نظاره کنید که‏ چه سان رواج پیدا کرده و تنقلات روحى مجالس شده. در روایت از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) وارد شده: «الغیبةُ اشدُّ من الزّنا»: «غیبت گناه و عقابش از زنا بیشتر و شدیدتر است»، با توجه به این روایت چرا اینقدر غیبت کردن براى ما سهل است، زیرا ابهّت غیبت شکسته شده، ولى ابهّت زنا نه، شکسته نشده است خداى ناکرده اگر بشنویم ناموس ما دست به چنین عمل زشتى زده و روابط نامشروع با مرد اجنبى پیدا کرده چه مى‏کنیم؟ چقدر ناراحت مى‏شویم؟ اما در برابر ما همین همسر شروع به غیبتى مى‏کند که عذاب و عقابش بیشتر از زنا است و به مقتضاى آیات  و روایات، گوشت انسان مرده را اکل و تناول مى‏کند، ولى ما منعش که نمى‏کنیم با سر تکان دادن تشویقش هم مى‏کنیم، و چه بسا خودمان هم هیزم‏آور این معرکه مى‏شویم.
  14. 7جژء ربا - در روایت از امام صادق (علیه السلام) وارد شده: «درهم ربا اعظم عندالله من ثلاثین زنیةً کلّها بذات محرم مثل خالِتهِ و عمّته» «یک درهم ربا، گناهش نزد پروردگار بزرگ‏تر از 30 زناى با محرم مثل خاله و عمه است». در روایت دیگرى از آن حضرت وارد شده‏ «الربا سبعون جزأَ أیسَرُهُ أَنْ ینکحَ الرَّجُلِ امّه فى بیت الله الحرام»: «ربا 7 جزا دارد که: کوچک‏ترین جزء آن مثل این است که: مرد با مادرش (نعوذ بالله) در خانه خدا زنا کند).
  15. ابهت گناه شکسته شود- اى برادر و خواهر چرا با وجود این روایات زیاد که دو نمونه از آن را ذکر کردیم، اینقدر ربا در بین افراد رایج شده است؟ چرا از این که بشنود کسى با محرمش زنا کرده‏ ناراحت مى‏شود، ولى خودش ربایى مى‏خورد که کوچک‏ترین جزء آن مثل زناى با مادرش در خانه کعبه است و یک درهمش از حیث گناه برابر با 30 زنا است که تمامش با محرم مثل خاله و عمه است، چرا باید اینقدر ابهّت گناه براى ما شکسته شود.؟!
  16. از خدا تبرسید،- وَ لایَغتَب بَغْضُکُم بَعْضاً ایُحِبُّ احَدُکُم ان یَاکُلَ لَحْمَ اخِیه مَیْتاً فَکَرِهْتُموهُ وَاتَّقُوا الله، انّ اللهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ: «نباید غیبت کند بعضى از شما بعض دیگر را آیا دوست دارد یکى از شما بخورد گوشت برادر مرده خود را، البته کراهت دارید و از خدا تبرسید، زیرا خداوند توبه‏پذیر و مهربان است». آیا به نظر شما شراب خوردن قبیح‏تر است یا دروغ گفتن، در جامعه ما اوّلى قبیح‏تر است،
  17. (دروغ)  بدتر از شراب - در حالى که امام باقر (علیه السلام) مى‏فرمایند: «انّ الله جَعَل لِلشَرّ أقْفالًا وجَعَلَ مَفاتیح تلک الاقفال الشرابَ، والکِذبُ شَرٌّ مِن الشّراب» : «خداوند قرار داد براى شرّ قفل‏هایى، و کلید آن را شراب نهاده است یعنى- شراب موجب ایجاد شرور مى‏شود، زیرا در آن حال سکر و مستى احتمال این که انسان مست به هر کار شرّى دست بزند هست- و همچنین کذب (دروغ) را بدتر از شراب معرفى کرده»، (یعنى دروغ بدتر و شرورتر از شرابى است که خود کلید شرور است).
  18. علم از عمل ما جدا نگردد،- از این روایت فهمیده مى‏شود که در مکتب نجات‏بخش اسلام دروغ از شراب خوردن قبیح‏تر و در نتیجه گناهش بیشتر است، ولى در نزد به ظاهر مسلمانان عکس این مطلب صادق است، آیا بین اسلام با این مسلمانان و بین مکتب امام صادق (علیه السلام) و این شاگردان منسوب به این مکتب هماهنگى دیده مى‏شود؟ خداوند هرچه بیشتر ما را با مکتبش آشنا گرداند و توفیق دهد که علم ما از عمل ما جدا نگردد، بلکه دست عمل را گرفته ره طى کند. انشاءالله تعالى.
  19. 5. زبان ابزارى براى تحقق گناهان متنوّع است، دیگر ابزارهاى گناه، اینقدر گناه متنوّع و متفاوت ندارند، مرحوم فیض در محجةالبیضاء و غزالى در احیاءالعلوم 20 گناه کبیره را شمرده‏اند که از زبان صادر مى‏شود و استاد در کتاب (زندگى در پرتو اخلاق) 30 گناه را شمارش کرده‏اند، و فرد دیگرى 200 گناه را منتسب به زبان کرده، ولى گناهانى که به طور مستقیم از زبان صادر مى‏شود همان حدود 30 عدد است و بقیه غیر مستقیم است.6. فاصله میان گناه و ثواب در زبان کم است، ابزارى که یک ذره این طرف گناه و سقوط و انحطاط از مقام انسانیّت و یک ذرّه آن طرف ثواب و سعادت ابدى را به دنبال دارد، خطرش بیشتر از ابزارهاى دیگر است، عبور از جاده باریکى که یک طرفش دره و سقوط و طرف دیگرش کوه یا زمین مسطح است، خطرش بیشتر از جاده‏هاى عریض است. اگرچه یک طرفش دره باشد، عبور از جاده‏هاى چالوس و گردنه‏هاى صعب‏العبور مشکل‏تر و خطرش بیشتر از جاده‏هاى مسطح است، اگرچه یک طرفش دره باشد، زیرا در آن جاده انحراف کمى هم موجب سقوط و نابودى است به خلاف دیگر راه‏ها که چنین وضعیتى را ندارند. بله وسیله‏اى مثل زبان هم در میان جاده‏اى است که کمى انحراف آن را به شقاوت رهنمون مى‏کند و چه بسا به دره کفر و شرک کشیده مى‏شود، تعجبى ندارد گاهى یک ضمه دادن با توجه موجب تداوم بقاء ایمان و یک کسره دادن موجب کفر مى‏شود. مثلًا این کلام خداوند: «أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ»  اگر رسولُهُ را ضمه دهیم همان طور که در قرآن‏ها اعراب‏گذارى شد، موجب تداوم ایمان است. زیرا معنا این مى‏شود که: «خدا و رسولش از مشرکین برى و بیزاراند. و اگر کسره دهیم، موجب کفر است. زیرا معنا این مى‏شود که خداوند از مشرکین و از رسولش بیزار است!
  20. 7. گناهان زبان جنبه اجتماعى دارد به خلاف گناه جوارح دیگر، مثلًا استماع موسیقى یا نگاه به نامحرم تأثیر سوء در وجود خود مستمع یا بیننده مى‏گذارد، ولى دروغ، غیبت، تهمت، هتک حرمت مؤمن، ایذاء مؤمن، عدم نهى از منکر، گمراه ساختن مردم از جاده حق، حمایت‏ از باطل، تعلیم باطل، ایجاد فساد و تباهى‏ در روى زمین مى‏کند.با این هفت وجه مشخص شد که چرا گناهان زبان بزرگ و در نتیجه خطرات ناشى از آن بیشتر است و روشن شد که چرا امیر بیان و مولاى متّقیان بیان و م نطق را مقدم بر صفات دیگر ذکر کرده‏اند و فرمودند: (منطقهم الصواب).
  21. درمان بیمارى‏هاى زبان‏ درمان بیمارى‏هاى زبان: براى درمان بیمارى جانکاه و جانفرسا نسخه‏اى با 6 دارو تجویز مى‏کنیم که اگر حتى یکى از این داروها به طور صحیح مصرف و به کار بسته شود درمان حاصل مى‏گردد و خداوند متعال توفیق دهد که اولین مصرف کننده این داروها خود نگارنده این نسخه باشد.
  22. 1- سکوت: در روایات به ما دستور داده‏اند در جایى که لازم نیست سخن مگوئید، زیرا هرچه حرف زیادتر، احتمال خطا و گناه بیشتر است. همچنان که هرچه نوشتن بیشتر، غلط و اشتباه بیشتر، اگر انسان دست به قلم نشود و چیزى ننگارد دچار اشتباه نمى‏شود و اگر هم حرفى نزند دچار لغزش و خطا و معصیت نمى‏گردد،
  23. زبان منشاء و کلید تمام ذنوب است،- پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «لا یسلم احد من الذنوب حتى یخزن لسانه»: «احدى از گناهان سالم و مصون نمى‏گردد، مگر این که زبانش را پنهان کند» از این روایت استفاده مى‏شود که زبان منشاء و کلید تمام ذنوب است، زیرا حضرت فرمودند: (الذنوب) مى‏دانیم جمع محلى و مزیّن بالف و لام افاده عموم مى‏کند، یعنى تمام گناهان و به غیر از زبان را هم نفرمودند که کنترل کن، اشتباه نشود کسى نمى‏خواهد بگوید در جایى که وظیفه سخن گفتن است، خموش بودن نیکوست.
  24. حرف بی فایده را ترک کن  - بلکه مى‏گوئیم ترک «مالا یعنیه»: «یعنى حرف بى‏فایده» و ترک فضول کلام (یعنى زیادى‏هائى که لازم به ذکر نیست باید کرد، زیرا «المرء مخبوء تحت لسانه»،: «مرد زیر زبانش پنهان است» و اگر سخن بگوید فضائل و رذائل او مشخص مى‏شود و به قول شاعر ..گر ندارى معرفت خاموش بنشین دم مزن ...... پسته بى‏مغز اگر لب وا کند رسوا شود
  25. از موارد کلام بى‏فایده -  که گاهى دیده مى‏شود در میان افراد مخصوصاً زنان، وقتى دور هم مى‏نیشینند، و حرفى براى زدن ندارند شروع به تحلیل دعواى خانوادگى فلان خانواده مى‏کنند و هزار گونه گناه مرتکب مى‏شوند، باید در مقابل این طور سخنان گفت مگر شما چه کاره مردم هستید که دعواى خانوادگى دیگران را مطرح مى‏کنید آیا هیچ حرف م نطقى و مورد ابتلاى دیگرى جز دعواى آن زن و شوهر نبود؟ آیا تمام مسائل و مشکلات علمى اخلاقى و اجتماعى جامعه ما عموماً و مشکلات همین افرادى که دور هم نشسته و چنین مى‏گویند، خصوصاً برطرف شده؟ خداوند درک و فهم ما را بیشتر نماید تا مسائل و مشکلات مورد ابتلاء خود را بهتر درک کنیم و در رفع آنها بیشتر بکوشیم. علماى اخلاق ‏گویند: میوه سکوت، نورانیّت قلب است. و سرازیر شدن اسرارى به قلب که قبلًا نبود، ولى متأسفانه باید گفت هرچه جلوتر مى‏رویم، نورانیت ما از بین مى‏رود.
  26. سکوت نشانه عقل است، البته سکوتى که بر طبق موازین و در جاى خود باشد، براى همین جهت است که مولى على (علیه السلام) آن امیر کلام مى‏فرمایند که: «اذا تم العقل نقص الکلام» : «عقل زمانى که کامل شد، کلام کم مى‏شود» یعنى رابطه‏  مستقیم بین کمال عقل و بین قلت کلام است، عقل و کلام مثل دو کفه ترازویند که هرچه عقل بالاتر رود، کلام پائین‏تر مى‏آید، پس روى معیارى که حضرت على (علیه السلام) ارائه مى‏دهند، کامل‏ترین افراد از حیث عقل کم حرف‏ترین آنها است. سکوت، نشانه پختگى و آبدیده شدن فرد است و چه خوش سروده: این دیگ ز خامى است که در جوش و خروش است ..... گر پخته شد و لذت دم دید خموش است
  27. دوکفه ترازو عقل وکلام - وقتى نخود یا مواد دیگر را براى تهیه غذا در دیگ مى‏ریزند تا مادامى که هنوز خام و نپخته است دائماً در حال جنب و جوش و حرکت و بالا و پائین رفتن است، ولى وقتى پخته شد و لذت دم کشیدن را چشید خموش و آرام در ته دیگ ته‏نشین مى‏شود، آرى انسانى که وجودش با سکوت انس گرفته و لذت دم بستن را چشیده و شیوه خموشى و سکوت را برگزیده، این نشان پختگى او است.
  28. 2. اول تفکّر سپس تلفّظ: داروى دیگرى که براى این مریض تجویز شده آن است که قبل از سخن گفتن فکر کند تا مصداق این کلام شود (کم گوى و گزیده گوى چون دُر ..... کز گفتن تو جهان شود پر) دو تعبیر در روایات اهل بیت علیهم‏السلام دیده مى‏شود:
  29. الف) تعبیراول قلب فیلتر وتصفه زبان «لسان المؤمن وراء قلبه وقلب المنافق وراء لسانه» : «زبان مؤمن پشت قلب او و قلب منافق پشت زبان او است» یعنى مؤمن وارادت در قلب را از فیلتر و دستگاه تصفیه قلب مى‏گذارند و بعد به روى زبان منتقل مى‏کند ولى منافق برعکس است، اول حرفى را مى‏زند و سپس مى‏اندیشد و لذا در بسیارى از موارد سخنانش موجب پشیمانى او است.
  30. گفتار با اندیشه - باید «اول اندیشه بعد از آن گفتار را شعار خود قرار دهیم تا اول فکر و سپس سخن گوئیم، البته گاهى هم اندیشه بدون گفتار است و آن در جایى است‏ که اندیشه هیچ تصدیقى و تأییدى براى گفتن سخن ندارد، بلکه انسان را از بازگو کردن حرف منع مى‏کند. با تهمت تمام ثواب ها محو شود- بعضى‏ها واقعاً چه جرأتى دارند که آبرویى را که کسى در 70 سال آن را کسب کرده با شایعه‏اى یا تهمتى از بین مى‏برند، ولى باید گفت به ظاهر شاید چنین باشد، ولى در واقع ثواب خود برده و بر ثواب متهم افزوده است این بیچاره نمى‏داند که ممکن است، براى این ‏تهمت تمام ثواب‏هاى او محو شود.
  31. محو حسنات یا قبول سیئات - اگر گفته شود این معقول نیست که با یک شایعه یا تهمت ثواب‏هاى 70 ساله این شخص مثلًا از بین برود، زیرا با این زحمت این همه عبادت کرده تا توانسته است این همه ثواب و اجر کسب کند! در جواب مى‏گوئیم آن شخص هم 70 سال براى کسب آبرو زحمت کشیده و شما با شایعه‏اى از کفش ربودى، تعجب ندارد که با شایعه‏اى هم ثواب‏هاى 70 ساله شما از کفتان برود، مواظب باشید زود حسنات خود را از دست ندهید. یا این که زود قبول سیئات فرد دیگرى را نکنید، اگر حسنه‏اى در نامه اعمالت داشته باشى، با تهمت زدن به شخصى به نامه اعمال او مى‏رود و اگر حسنه‏اى نداشته باشى باید قبول سیئات او کنى.
  32. ب) تعبیر دومى «زبان عاقل پشت قلب او و قلب احمق پشت زبان او است»- که در روایات دیده مى‏شود این است: «لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه»  : «زبان عاقل پشت قلب او و قلب احمق پشت زبان او است» بازگشت هر دو تعبیر به یک مطلب است، زیرا در واقع مؤمن در تعبیر اول عاقل و منافق هم همان احمق است.
  33. 3. درمان بیمارى‏هاى زبان‏ توجه به این که فضایى که در آن زندگى مى‏کنیم، مثل ضبط صوتى براى ضبط اعمال و بالخصوص ضبط اصوات ما است. انسان اگر متوجه باشد که صداى‏ او ضبط مى‏شود، سنجیده‏تر سخن مى‏راند، اگرچه نوار ضبط شده را هم‏ کسى گوش ندهد، صرف توجه به این که صدا ضبط مى‏شود و احتمال این هست که کسى بشنود انگیزه‏اى در انسان ایجاد بشود که: منطبق با معیارهاى صحیح صحبت کند و این مسئله بالوجدان براى خود ما یا دوستان ما، در موقع مصاحبه‏هاى رادیویى قابل لمس است، چه رسد به مصاحبه‏هاى تلویزیونى که علاوه بر صدا، سیما هم مورد نظاره است. ضبط صوت الهى - پس باید بدانیم که: فضاى اطراف ما ضبط صوت الهى است که حتى کوچک‏ترین حرف را هم ضبط کرده و اگر خداوند اراده کند در «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»: «روزى که سریره‏ها و نهان‏ها آشکار مى‏شود» این نوار ضبط شده به سمع ما مى‏رسد.
  34. 4.  درمان بیمارى‏هاى زبان‏عالم در محضر خدا است - توجه به این که افرادى موکّل هستند اعمال ما را عموماً و صحبت‏هاى ما را خصوصاً بنویسند و در رأس آنها بزرگ و عظیمى که «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»: «چرت و خواب او را نمى‏گیرد»  نظاره‏گر است، اگر انسان توجه به این معنى پیدا کند که عالم در محضر خدا است هیچ وقت قولى و یا عملى برخلاف رضاى آن بزرگ که ولى نعمت او است، انجام نمى‏دهد.
  35. اگر ما متوجه باشیم که کودکى به تماشاى ما ایستاده، هرگز در برابرش گناه و خلاف ادب نمى‏کنیم، چه شده است ما را که در برابر چنین بزرگى بیشرمانه دست به هر عمل ناروایى مى‏زنیم، امان از وقتى که غفلت سایه ظلمانى خود را بر این انسان عصیانگر بیفکند که چشم را بسته و دست به هر عمل خلافى مى‏زند، خداوندا! تو ما را از شرّ نفس امّاره که شیطان درونى است و ابلیس که شیطان برونى است حفظ کن. که معترفم و همیشه زبان حالم چنین بوده، اگرچه غافل بوده‏ام که‏ «الهى لَم یَکُن لى حَولٌ فَانتقل بِهِ عَنْ مَعْصیتک الّا فى وقت ایْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِکَ» «خدایا حول و قوه‏اى براى من نیست تا بتوانم به وسیله آن از معصیت تو روى برگردانم، مگر در وقتى که تو مرا به خاطر محبتت بیدار کنى» و همیشه طالب بوده و هستم، همچنان که از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) رسیده که:«اللّهم لا تَکِلْنا الى انْفُسِنا طَرْفَةَ عَین ابدأ»: «خدایا آنى و چشم برهم زدنى ما را به خود وامگذار».
  36. 5. درمان بیمارى‏هاى زبان‏ - حرف جزء عمل است - توجه به این که سخنان ما جزو اعمال ما است، بعضى باور ندارند که حرف جزء عمل است، مى‏گویند حرف باد هوا است عمل آن است که مثلًا سیلى به صورت کسى بزنى، در حالى که اینها غافل‏اند از این که حرفى که پشت سر فلان شخص مى‏زند، از هزاران سیلى براى او ضررش بیشتر است، باید باور کنیم که حرفها در زمره اعمال مورد بررسى و مکافات قرار مى‏گیرد، حرف خوب در زمره اعمال خوب و حرف بد در زمره اعمال بد. وقتى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به على (علیه السلام) مى‏فرمایند: «لَانْ یَهْدِىَ الله عَلى یَدَیک رَجُلًا خیر لک مِما طَلَعَتْ علیه الشّمسُ وغَرُبَت»؛ : «هدایت کردن خدا کسى را به دست تو بهتر است براى تو از هرچه خورشید بر آن طلوع و غروب مى‏کند» مسلماً منحرف کردن یک نفر هم ولو با حرف، گناهش عظیم است.
  37. فرمودند: «نگاه‏دارزبان را»،- شیعه و سنى نقل کرده‏اند که معاذ بن جبل گفت با پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در سفر بودم، روزى صبح کردم درحالى که نزدیک آن حضرت بودم و با هم راه مى‏رفتیم، از ایشان خواستم که عملى را به من‏ بیاموزند که مرا داخل بهشت کرده واز آتش‏ جهنم دور گرداند، آن حضرت شروع به صحبت کرده کلماتى فرمودند تا رسیدند به این جمله که «آیا مى‏خواهى تو را به ملاک و ریشه نصایحى که کردم رهنمون سازم» گفتم بله یا رسول الله فرمودند: «نگاه‏دار این را»، و اشاره به زبانشان کردند.- معاذ بن جبل در ذهنش شاید مثل امثال ما این طور بود که حرف باد هوا است- عرض کرد:
  38. به واسطه آنچه گوئیم مورد محاسبه و مکافات قرار‏گیریم - «یا نبىّ‏الله وانالمواخذون بما نتکلم به»؟:«آیا ما به واسطه آنچه مى‏گوئیم مورد محاسبه و مکافات قرار مى‏گیریم» پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «ثَکَلَتْکَ امُّکَ یا معاذ»«مادرت به عزایت بنشیند اى معاذ» پیامبر در مقام یک معلم باید گاهى با تندى برخورد کند که طرف ماقبل بداند حرف نادرستى زده است، صریح و تند حرف زدن معلم و مورد عتاب قرار دادن شاگرد، از نمونه شلاق‏هاى تربیت است. سپس فرمودند: «وهل یکبّ النّاس فى النار على وجوههم، (او على مناخرهم) الّا حصائد السنتهم» : «آیا غیر از این است که محصول زبان‏هاى مردم، مردم را به صورت به آتش مى‏اندازند؟».
  39. با کسى جنگ مکن، مگر این که اول دعوت کنى او را. روایت چنین است: قال امیرالمؤمنین علیه‏السّلام: «بَعَثَنى رسول الله (صل الله علیه وآله ) الى الیمن و قال لى: یا علىّ لا تُقاتِلَنَّ احداً حتّى تدعوُه وایمُ الله لَأنّ یَهْدِىَ اللهُ عَلى یَدَیک رَجُلًا خیرٌ لک ممّا طَلَعَتْ علیه الشَّمسُ وغَرُبَتْ ولَکَ وِلاءُه یا عَلىّ؛ على علیه‏السّلام مى‏فرماید: «پیامبر صلّى الله علیه و آله مرا براى فرستادن به یمن انتخاب کردند و فرمودند یاعلى با کسى جنگ مکن، مگر این که اول دعوت کنى او را و قسم به خدا هدایت کند، خدا به دست تو فردى را. بهتر است از هرچه خورشید بر آن طلوع و غروب کند و براى تو است ولاى کسى که هدایتش کرده‏اى)، بحارالانوار، جلد 21، صفحه 361/ میزان الحکمة، جلد 19، صفحه 5- 324.
  40. 6. درمان بیمارى‏هاى زبان‏ ملاحظه عواقب کار و ایمان به آن: شرابخوار اگر بداند این ماده سست‏ کننده‏اى که مى‏نوشد از سر تا ناخن یا در خود و حتى در نسل‏هاى بعدى او اثر سوء دارد، یا یک فرد معتاد اگر به عاقبت اعتیاد به هروئین دقیق بنگرد و به آن ایمان داشته باشد که چه زندگى نکتب‏بار و فلاکت‏بارى در انتظار او است، فقر، بیمارى، متلاشى شدن زندگى، محرومیت و غیره، همین موجب برگشتن وى از این راه کثیف و ظلمانى است.
  41. علم به مضرات غیر از باور کردن آن است - اگر گفته شود آنها هم این مسئله را مى‏دانند، هم شرابخوار مضرات شراب‏ را مى‏داند و هم معتاد خسارت‏هاى ناشى از اعتیاد را، مى‏گوئیم آنها علم دارند ولى باور یعنى ایمان به این مسئله ندارند، علم به مضرات غیر از باور کردن آن است. شما مى‏دانید و علم دارید که مرده ذره‏اى تحرّک از خود ندارد و حتى اگر در زنده بودن از قدرت او مى‏ترسیدید، مى‏دانید الان دیگر قدرت ندارد، ولى چرا یک شب نمى‏توانید تا به صبح در کنار او در اتاقى بیارامید، زیرا هنوز باور نکرده‏اید، اگر آن معتاد به مشروب و هروئین همچنان که باور دارد که تکه‏اى ذغال برافروخته و قرمز شده به وسیله حرارت سوزندگى دارد و نزدیک خود نمى‏برد، چه رسد در دهانش، اگر باور کند این مشروب و اده مخدّر هم آتشى است که خود به جان خود مى‏زند، هرگز نزدیک دهانش نمى‏برد و اگر باور کند کبریتى که به مود مخدر یا سیگار مى‏زند، در واقع به حیات خود مى‏زند و پس از چندى خاکسترى هم از او به جا نمى‏ماند، هرگز چنین نمى‏کرد و اگر باور داشت که کبریت را زیر پول این مواد بزند، بهتر است تا زیر خود مواد، هرگز دست به چنین عمل کثیفى نمى‏زد، زیرا در صورت اول فقط پول را از دست مى‏داد و در صورت دوم هم پول و هم زندگى و عمر که سرمایه اصلى او است.
  42. درباورباید مثل اولیاء خدا و معصومین علیهم‏السلام بود که این باور را داشتند که منّهیات الهى (چیزهایى که مورد نهى الهى است) همچون آتش است، مثلًا براى آنها تصرّف به ناحق در مال یتیمان و خوردن آن همچون آتشى مى‏ماند که انسان به درون شکم خود داخل کند. قرآن مى‏فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً»: «کسانى که اموال یتیمان را به ظلم مى‏خورند در واقع در شکم‏هاى خود آتش فرومى‏برند، و به زودى در آتش فروزان دوزخ قرار خواهند گرفت».
  43. به عاقبت و سرانجام عدم رام کردن زبانش بنگرد -در بحث ما هم کسى که زبانش سرکشى مى‏کند و رام نمى‏شود، باید به عاقبت و سرانجام عدم رام کردن زبانش بنگرد و متوجه مضرات دنیوى و عقاب‏هاى اخروى آن باشد و باور کند که به این مضرات و عقاب‏ها منتهى مى‏شود، اگر چنین شد محال است زبانش را که همچون اسب وحشى و چموشى است در میان آبروهاى انسان‏هاى آبرومند جامعه بدون لجام رها کند، تا عرض و آبروى افراد را زیر سُمّ‏هاى آن پایمال کند، همچنان که محال است آتشى را بر زبان گذارد.

یکى‏دان زان فضیلت‏هاى بسیار             که آنان راست دایم صدق گفتار

نخستین وصف‏خوبان راستگوئیست             نکو بشنو که‏این وصف نکوئیست‏

کسى راکاین نکویى‏درزبان است             زهر نیکویى‏اندر وى نشان است‏

هرآن‏کس راکه باشد صدق گفتار             در او یابى صفات نیک بسیار

دلى کز عشق روشن آفتاب است             فروغش بر زبان صدق و صوابست‏

هرآن نقشى درون دل نهانست             بر آن آئینه روشن زبان است‏

چو مرغ حق سراید داستانى             سرآید نغمه‏هاى آسمانى‏

زگل راند سخن مرغ شباهنگ             به‏دانش لب گشاید مرد فرهنگ‏

به‏خاطرهرکه رامهربتان است             زحسن دلبرانش داستان‏است‏

همان پاکیزگان کز صفحه دل             به غیرازنقش حق کردندباطل‏

سخن ازحسن آن رخسار گویند             ازآن صدق است هرگفتار گویند

چومرغانى که دایم حق‏سرایند             به گوش هوشیاران خوش نوایند

تو دانى قصه عشاق چون است             که از هرگفته تأثیرش فزونست‏

سخن چون م نطق عاشق سراید             چو آه بیدلان از دل برآید

هرآن حرفى شداز دل برزبانى             نشیند همچو تیرى بر نشانى‏

اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏1، ص: 111  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید