بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – متقین 7 -. گفتار صحیح1. منطقهم الصواب : گفتار و سخن پرهیزکاران از روى راستى است (و بر وفق رضا و خشنودى خدا و رسول (صلى الله علیه وآله) سخن گویند).***
- بیشترین آفات - پس روشن شد که در کنار برکات زیاد بیان و لسان آفات زیادى هم نهفته است، و شاید به جرأت بتوان ادّعا کرد، که این عضو به موازات بیشترین خیراتش، بیشترین آفات را نسبت به اعضاء دیگر دارد. و براى همین جهت علماء اخلاق بابى را در کتابهاى اخلاقى خود تحت عنوان آفات اللسان باز کردهاند، مثل مرحوم فیض کاشانى در محجّة البیضاء، مرحوم نراقى در جامع السعادات، مرحوم فیض شاید 5 صفحه از کتاب خود را اختصاص به آسیبهاى زبان و گناهان ناشى از آن داده است. در تائید مطالب فوق دو روایت به عنوان شاهد ذکر مىکنیم تا اهمیت زبان و عذابى که به آن داده مىشود، روشن شود:
- زبان کلید هر خیر و شرى- عن الباقر (علیه السلام): «انّ هذا اللسانَ مِفتاحُ کلِّ خیر وشرّ فَیَنْبَغى لِلْمؤمِن انْ یَخْتِمَ عَلى لِسانِه کما یَخْتم عَلى ذَهَبه وفِضَّته» : «این زبان کلید هر خیر و شرى است، پس سزاوار است که مؤمن مُهر بر زبانش زند، همچنان که بر طلا و نقرهاش مهر مىزند». یعنى زبان یک عضو کلیدى است و توجه ما هم به آن باید به لحاظ کلیدى بودن آن باشد، درب هر خیر و شرى را با این کلید مىتوان باز کرد، ولى باید توجه داشت که این کلید فقط براى باز کردن درب خیرات باشد، براى اصلاح ذات البین، نصیحت خلق، امر به معروف و نهى از منکر مورد استفاده قرار گیرد، نه براى افساد ذات البین، فضیحت خلق، امر به منکر و نهى از معروف، همچنان که طلا و نقره را در کیسه کرده و درب آن را بسته ومهر مىکنیم تا مبادا چیزى از آنها بدون اراده ما خارج شود، باید زبان خود را هم در کیسه دهان مخفى کرده، مهر کنیم تا مبادا این گوهر گرانبها از دست او با حرفى خارج شود و در اختیار اجانب قرار گیرد و در یک جمله باید گفت: کلید هر سعادت و شقاوتى این زبان است.
- عذاب برای زبان ؛ عذابی شدید- قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): «یُعَذِّبُ الله اللسانَ بعذاب لا یُعَذِبُ بِهِ شیئاً مِنَ الجوارح فیقول یا ربّ عذَّبْتَنى بعذاب لم تُعَذِّب به شیئاً من الجَوارح، فَیُقالُ لَهُ: خَرَجَتْ مِنک کَلِمةٌ فَبَلَغَتْ مَشارِقَ الارضِ وَمَغارِبها فَسَفِک بها الدّم الحرام، وانْتَهَبَ به المالُ الحرام، وانْتَهَک بها الفَرْجُ الحَرام» پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «عذاب مىکند خداوند زبان را عذاب شدیدى که اعضا و جوارح دیگر را به آن شدت عذاب نمىکند و زبان به سخن آمده و مىگوید: پروردگار من، عذاب کردى مرا به عذابى که دیگر اعضا را به آن شدت عذاب نکردى، خطاب مىشود به او از تو خارج شد کلمهاى و رسید به شرق و غرب زمین (کنایه از این که در جهان منتشر شد) و به سبب آن خون محترمى به زمین ریخته شد و مال محترمى به غارت برده شد. و آبروى محترمى مورد هتک حرمت قرار گرفت».
- خطاهای فرزند آدم (1). قال على علیهالسّلام: لِلکلام آفاتٌ (براى کلام آفاتى است) غررالحکم- میزان الحکمة، جلد 8، صفحه 500. (2).قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله «انَّ اکثَرَ خطایا ابن آدم علیهالسلام فى لِسانِهِ»: «به درستى که اکثر خطاهاى فرزند آدم علیهالسلام (انسانها) در زبانش نهفته است». مُحَجَّة البیضاء جلد 5 صفحه 194- میزان الحکمه جلد 8 صفحه 5.
- سه موضوع مهم مورد تهدید- در فقه اسلام اعراض (آبِروُها) و اموال و دماء (خونها) بسیار مورد احترام است و در هر زمان و مکانى امر به حفظ این سه چیز شده و اصطلاحاً به اینها موضوعات مهمّة گویند، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در این روایت مىفرمایند به زبان خطاب مىشود که تو گناه کوچکى مرتکب نشدهاى و با یک کلمه این سه موضوع مهم را در شرق و غرب عالم مورد تهدید قرار دادهاى! گوش معمولًا خطرات جمعى ندارد، بلکه خطر فردى دارد. ولى زبان چنان است که آتش جنگى را روشن یا آتش جنگى را خاموش مىکند، یعنى خطرش هم مىتواند مثل نفعش جامعهاى را دربرگیرد.
- ریشه یابی ودرمان - در اینجا دو بحث را تعقیب مىکنیم: 1. ریشه این که چرا خطرات زبان زیاد است 2. درمان این دردها چیست. زیرا در مباحث اخلاقى، معلم اخلاق مثل یک پزشک متخصص در دو مرحله فعالیت مىکند: 1) ریشهیابى بیمارى و تشخیص آن. 2) درمان مناسب آن بیمارى.
- کثرت خطرات زبان - ریشهیابى کثرت خطرات زبان _ اما ریشهها و علل خطرات زیاد زبان، این بیمارى در اصل پیدایش و بروزش معمولًا با بروز بیمارىهاى دیگر اخلاقى در علل مشترکاند، مثل تعلیم غیر صحیح و غیر اسلامى، عدم تهذیب نفس، معاشرت با منحرفان، فاسد بودن محیط اجتماعى و غیره. اما چرا اضطراب زبان نسبت به دیگر اعضاء بیشتر است، به 7 علت و ریشه آن اشاره مىکنیم:
- 1.راحت ترین عمل - زبان ابزارى است: که در هر زمان و مکانى در اختیار انسان است، وسیله گناهان دیگر معمولًا چنین به راحتى در دسترس انسان نیست، مواد مخدر یا آلات لهو و لعب مثل آلات قمار و موسیقى و یا مشروب و یا وسائل و مقدمات عمل نامشروع زنا همیشه در هر زمان و مکانى در اختیار انسان نیست، گناهى که ابزارش در همه جا و همه زمان در اختیار انسان است، خطرات ناشى از آن زیادتر است.
- 2. خرجی ندارد- زبان براى کار خودش مؤونه و خرجى لازم ندارد، معمولًا هر گناهى خرج و مؤونهاى لازم دارد، مثل شراب خوردن، قمار کردن و ...، بترسید از گناهى که ابزارش هیچ سرمایه و خرجى لازم ندارد.
- 3. وسیله ای در اختیار همه - زبان وسیلهاى است که در اختیار همه است، رباخوارى سرمایه مىخواهد بعضى از ظلمها قدرت متناسب با خود مىطلبد، و این سرمایه و این مرحله از قدرت در اختیار همه نیست، لذا ضرراش کمتر است، ولى زبان ابزارو وسیلهاى است که براى همه هست و لذا ضررش بیشتر است، زیرا هر مقدار وسائل گناهى بیشتر باشد، احتمال به کارگیرى آن و تولید ضرر و خطر ناشى از آن گناه زیادتر است، تعدد وسائل با تعدد خطرات و گسترش دایره وسائل با گسترش دایره خطرات ارتباط مستقیم دارد.
- 4. گناهان زبان در نظر بسیارى قبح چندانى ندارد، و ابهّت آن گناهان شکسته شده و این خود عاملى براى ترویج گناهان و رشد مضرّات آن شده است. هرچه گناهان زشتتر و قبیحتر جلوه کنند، سدّ محکمترى در برابر ارتکاب آنها زده شده است، مثلًا اگر به شما بگویند به مدت 5 دقیقه به صورت عریان و بدون پوشش در ملأ عام حاضر شوید، دست به چنین کارى نمىزنید. حتى اگر دنیا را به شما بدهند، زیرا این عمل در نزد شما زشت و قبیح است و هرچه دارید براى آبروى خود مىخواهید، حتى دنیا را هم براى آبروى خود مىخواهید، به طورى که اگر به شما پیشنهاد شود آبروى خود را بدهید و دنیا را بگیرید، نمىپذیرید. چرا چنین است؟ آیا جز این است که ابهّت این عمل زشت در نزد شما شکسته نشده است.
- غیبت بدتر از زنا - حال شما غیبت و تهمت و دروغ و مسخره و استهزاى مؤمن را نظاره کنید که چه سان رواج پیدا کرده و تنقلات روحى مجالس شده. در روایت از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) وارد شده: «الغیبةُ اشدُّ من الزّنا»: «غیبت گناه و عقابش از زنا بیشتر و شدیدتر است»، با توجه به این روایت چرا اینقدر غیبت کردن براى ما سهل است، زیرا ابهّت غیبت شکسته شده، ولى ابهّت زنا نه، شکسته نشده است خداى ناکرده اگر بشنویم ناموس ما دست به چنین عمل زشتى زده و روابط نامشروع با مرد اجنبى پیدا کرده چه مىکنیم؟ چقدر ناراحت مىشویم؟ اما در برابر ما همین همسر شروع به غیبتى مىکند که عذاب و عقابش بیشتر از زنا است و به مقتضاى آیات و روایات، گوشت انسان مرده را اکل و تناول مىکند، ولى ما منعش که نمىکنیم با سر تکان دادن تشویقش هم مىکنیم، و چه بسا خودمان هم هیزمآور این معرکه مىشویم.
- 7جژء ربا - در روایت از امام صادق (علیه السلام) وارد شده: «درهم ربا اعظم عندالله من ثلاثین زنیةً کلّها بذات محرم مثل خالِتهِ و عمّته» «یک درهم ربا، گناهش نزد پروردگار بزرگتر از 30 زناى با محرم مثل خاله و عمه است». در روایت دیگرى از آن حضرت وارد شده «الربا سبعون جزأَ أیسَرُهُ أَنْ ینکحَ الرَّجُلِ امّه فى بیت الله الحرام»: «ربا 7 جزا دارد که: کوچکترین جزء آن مثل این است که: مرد با مادرش (نعوذ بالله) در خانه خدا زنا کند).
- ابهت گناه شکسته شود- اى برادر و خواهر چرا با وجود این روایات زیاد که دو نمونه از آن را ذکر کردیم، اینقدر ربا در بین افراد رایج شده است؟ چرا از این که بشنود کسى با محرمش زنا کرده ناراحت مىشود، ولى خودش ربایى مىخورد که کوچکترین جزء آن مثل زناى با مادرش در خانه کعبه است و یک درهمش از حیث گناه برابر با 30 زنا است که تمامش با محرم مثل خاله و عمه است، چرا باید اینقدر ابهّت گناه براى ما شکسته شود.؟!
- از خدا تبرسید،- وَ لایَغتَب بَغْضُکُم بَعْضاً ایُحِبُّ احَدُکُم ان یَاکُلَ لَحْمَ اخِیه مَیْتاً فَکَرِهْتُموهُ وَاتَّقُوا الله، انّ اللهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ: «نباید غیبت کند بعضى از شما بعض دیگر را آیا دوست دارد یکى از شما بخورد گوشت برادر مرده خود را، البته کراهت دارید و از خدا تبرسید، زیرا خداوند توبهپذیر و مهربان است». آیا به نظر شما شراب خوردن قبیحتر است یا دروغ گفتن، در جامعه ما اوّلى قبیحتر است،
- (دروغ) بدتر از شراب - در حالى که امام باقر (علیه السلام) مىفرمایند: «انّ الله جَعَل لِلشَرّ أقْفالًا وجَعَلَ مَفاتیح تلک الاقفال الشرابَ، والکِذبُ شَرٌّ مِن الشّراب» : «خداوند قرار داد براى شرّ قفلهایى، و کلید آن را شراب نهاده است یعنى- شراب موجب ایجاد شرور مىشود، زیرا در آن حال سکر و مستى احتمال این که انسان مست به هر کار شرّى دست بزند هست- و همچنین کذب (دروغ) را بدتر از شراب معرفى کرده»، (یعنى دروغ بدتر و شرورتر از شرابى است که خود کلید شرور است).
- علم از عمل ما جدا نگردد،- از این روایت فهمیده مىشود که در مکتب نجاتبخش اسلام دروغ از شراب خوردن قبیحتر و در نتیجه گناهش بیشتر است، ولى در نزد به ظاهر مسلمانان عکس این مطلب صادق است، آیا بین اسلام با این مسلمانان و بین مکتب امام صادق (علیه السلام) و این شاگردان منسوب به این مکتب هماهنگى دیده مىشود؟ خداوند هرچه بیشتر ما را با مکتبش آشنا گرداند و توفیق دهد که علم ما از عمل ما جدا نگردد، بلکه دست عمل را گرفته ره طى کند. انشاءالله تعالى.
- 5. زبان ابزارى براى تحقق گناهان متنوّع است، دیگر ابزارهاى گناه، اینقدر گناه متنوّع و متفاوت ندارند، مرحوم فیض در محجةالبیضاء و غزالى در احیاءالعلوم 20 گناه کبیره را شمردهاند که از زبان صادر مىشود و استاد در کتاب (زندگى در پرتو اخلاق) 30 گناه را شمارش کردهاند، و فرد دیگرى 200 گناه را منتسب به زبان کرده، ولى گناهانى که به طور مستقیم از زبان صادر مىشود همان حدود 30 عدد است و بقیه غیر مستقیم است.6. فاصله میان گناه و ثواب در زبان کم است، ابزارى که یک ذره این طرف گناه و سقوط و انحطاط از مقام انسانیّت و یک ذرّه آن طرف ثواب و سعادت ابدى را به دنبال دارد، خطرش بیشتر از ابزارهاى دیگر است، عبور از جاده باریکى که یک طرفش دره و سقوط و طرف دیگرش کوه یا زمین مسطح است، خطرش بیشتر از جادههاى عریض است. اگرچه یک طرفش دره باشد، عبور از جادههاى چالوس و گردنههاى صعبالعبور مشکلتر و خطرش بیشتر از جادههاى مسطح است، اگرچه یک طرفش دره باشد، زیرا در آن جاده انحراف کمى هم موجب سقوط و نابودى است به خلاف دیگر راهها که چنین وضعیتى را ندارند. بله وسیلهاى مثل زبان هم در میان جادهاى است که کمى انحراف آن را به شقاوت رهنمون مىکند و چه بسا به دره کفر و شرک کشیده مىشود، تعجبى ندارد گاهى یک ضمه دادن با توجه موجب تداوم بقاء ایمان و یک کسره دادن موجب کفر مىشود. مثلًا این کلام خداوند: «أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ» اگر رسولُهُ را ضمه دهیم همان طور که در قرآنها اعرابگذارى شد، موجب تداوم ایمان است. زیرا معنا این مىشود که: «خدا و رسولش از مشرکین برى و بیزاراند. و اگر کسره دهیم، موجب کفر است. زیرا معنا این مىشود که خداوند از مشرکین و از رسولش بیزار است!
- 7. گناهان زبان جنبه اجتماعى دارد به خلاف گناه جوارح دیگر، مثلًا استماع موسیقى یا نگاه به نامحرم تأثیر سوء در وجود خود مستمع یا بیننده مىگذارد، ولى دروغ، غیبت، تهمت، هتک حرمت مؤمن، ایذاء مؤمن، عدم نهى از منکر، گمراه ساختن مردم از جاده حق، حمایت از باطل، تعلیم باطل، ایجاد فساد و تباهى در روى زمین مىکند.با این هفت وجه مشخص شد که چرا گناهان زبان بزرگ و در نتیجه خطرات ناشى از آن بیشتر است و روشن شد که چرا امیر بیان و مولاى متّقیان بیان و م نطق را مقدم بر صفات دیگر ذکر کردهاند و فرمودند: (منطقهم الصواب).
- درمان بیمارىهاى زبان درمان بیمارىهاى زبان: براى درمان بیمارى جانکاه و جانفرسا نسخهاى با 6 دارو تجویز مىکنیم که اگر حتى یکى از این داروها به طور صحیح مصرف و به کار بسته شود درمان حاصل مىگردد و خداوند متعال توفیق دهد که اولین مصرف کننده این داروها خود نگارنده این نسخه باشد.
- 1- سکوت: در روایات به ما دستور دادهاند در جایى که لازم نیست سخن مگوئید، زیرا هرچه حرف زیادتر، احتمال خطا و گناه بیشتر است. همچنان که هرچه نوشتن بیشتر، غلط و اشتباه بیشتر، اگر انسان دست به قلم نشود و چیزى ننگارد دچار اشتباه نمىشود و اگر هم حرفى نزند دچار لغزش و خطا و معصیت نمىگردد،
- زبان منشاء و کلید تمام ذنوب است،- پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «لا یسلم احد من الذنوب حتى یخزن لسانه»: «احدى از گناهان سالم و مصون نمىگردد، مگر این که زبانش را پنهان کند» از این روایت استفاده مىشود که زبان منشاء و کلید تمام ذنوب است، زیرا حضرت فرمودند: (الذنوب) مىدانیم جمع محلى و مزیّن بالف و لام افاده عموم مىکند، یعنى تمام گناهان و به غیر از زبان را هم نفرمودند که کنترل کن، اشتباه نشود کسى نمىخواهد بگوید در جایى که وظیفه سخن گفتن است، خموش بودن نیکوست.
- حرف بی فایده را ترک کن - بلکه مىگوئیم ترک «مالا یعنیه»: «یعنى حرف بىفایده» و ترک فضول کلام (یعنى زیادىهائى که لازم به ذکر نیست باید کرد، زیرا «المرء مخبوء تحت لسانه»،: «مرد زیر زبانش پنهان است» و اگر سخن بگوید فضائل و رذائل او مشخص مىشود و به قول شاعر ..گر ندارى معرفت خاموش بنشین دم مزن ...... پسته بىمغز اگر لب وا کند رسوا شود
- از موارد کلام بىفایده - که گاهى دیده مىشود در میان افراد مخصوصاً زنان، وقتى دور هم مىنیشینند، و حرفى براى زدن ندارند شروع به تحلیل دعواى خانوادگى فلان خانواده مىکنند و هزار گونه گناه مرتکب مىشوند، باید در مقابل این طور سخنان گفت مگر شما چه کاره مردم هستید که دعواى خانوادگى دیگران را مطرح مىکنید آیا هیچ حرف م نطقى و مورد ابتلاى دیگرى جز دعواى آن زن و شوهر نبود؟ آیا تمام مسائل و مشکلات علمى اخلاقى و اجتماعى جامعه ما عموماً و مشکلات همین افرادى که دور هم نشسته و چنین مىگویند، خصوصاً برطرف شده؟ خداوند درک و فهم ما را بیشتر نماید تا مسائل و مشکلات مورد ابتلاء خود را بهتر درک کنیم و در رفع آنها بیشتر بکوشیم. علماى اخلاق گویند: میوه سکوت، نورانیّت قلب است. و سرازیر شدن اسرارى به قلب که قبلًا نبود، ولى متأسفانه باید گفت هرچه جلوتر مىرویم، نورانیت ما از بین مىرود.
- سکوت نشانه عقل است، البته سکوتى که بر طبق موازین و در جاى خود باشد، براى همین جهت است که مولى على (علیه السلام) آن امیر کلام مىفرمایند که: «اذا تم العقل نقص الکلام» : «عقل زمانى که کامل شد، کلام کم مىشود» یعنى رابطه مستقیم بین کمال عقل و بین قلت کلام است، عقل و کلام مثل دو کفه ترازویند که هرچه عقل بالاتر رود، کلام پائینتر مىآید، پس روى معیارى که حضرت على (علیه السلام) ارائه مىدهند، کاملترین افراد از حیث عقل کم حرفترین آنها است. سکوت، نشانه پختگى و آبدیده شدن فرد است و چه خوش سروده: این دیگ ز خامى است که در جوش و خروش است ..... گر پخته شد و لذت دم دید خموش است
- دوکفه ترازو عقل وکلام - وقتى نخود یا مواد دیگر را براى تهیه غذا در دیگ مىریزند تا مادامى که هنوز خام و نپخته است دائماً در حال جنب و جوش و حرکت و بالا و پائین رفتن است، ولى وقتى پخته شد و لذت دم کشیدن را چشید خموش و آرام در ته دیگ تهنشین مىشود، آرى انسانى که وجودش با سکوت انس گرفته و لذت دم بستن را چشیده و شیوه خموشى و سکوت را برگزیده، این نشان پختگى او است.
- 2. اول تفکّر سپس تلفّظ: داروى دیگرى که براى این مریض تجویز شده آن است که قبل از سخن گفتن فکر کند تا مصداق این کلام شود (کم گوى و گزیده گوى چون دُر ..... کز گفتن تو جهان شود پر) دو تعبیر در روایات اهل بیت علیهمالسلام دیده مىشود:
- الف) تعبیراول قلب فیلتر وتصفه زبان «لسان المؤمن وراء قلبه وقلب المنافق وراء لسانه» : «زبان مؤمن پشت قلب او و قلب منافق پشت زبان او است» یعنى مؤمن وارادت در قلب را از فیلتر و دستگاه تصفیه قلب مىگذارند و بعد به روى زبان منتقل مىکند ولى منافق برعکس است، اول حرفى را مىزند و سپس مىاندیشد و لذا در بسیارى از موارد سخنانش موجب پشیمانى او است.
- گفتار با اندیشه - باید «اول اندیشه بعد از آن گفتار را شعار خود قرار دهیم تا اول فکر و سپس سخن گوئیم، البته گاهى هم اندیشه بدون گفتار است و آن در جایى است که اندیشه هیچ تصدیقى و تأییدى براى گفتن سخن ندارد، بلکه انسان را از بازگو کردن حرف منع مىکند. با تهمت تمام ثواب ها محو شود- بعضىها واقعاً چه جرأتى دارند که آبرویى را که کسى در 70 سال آن را کسب کرده با شایعهاى یا تهمتى از بین مىبرند، ولى باید گفت به ظاهر شاید چنین باشد، ولى در واقع ثواب خود برده و بر ثواب متهم افزوده است این بیچاره نمىداند که ممکن است، براى این تهمت تمام ثوابهاى او محو شود.
- محو حسنات یا قبول سیئات - اگر گفته شود این معقول نیست که با یک شایعه یا تهمت ثوابهاى 70 ساله این شخص مثلًا از بین برود، زیرا با این زحمت این همه عبادت کرده تا توانسته است این همه ثواب و اجر کسب کند! در جواب مىگوئیم آن شخص هم 70 سال براى کسب آبرو زحمت کشیده و شما با شایعهاى از کفش ربودى، تعجب ندارد که با شایعهاى هم ثوابهاى 70 ساله شما از کفتان برود، مواظب باشید زود حسنات خود را از دست ندهید. یا این که زود قبول سیئات فرد دیگرى را نکنید، اگر حسنهاى در نامه اعمالت داشته باشى، با تهمت زدن به شخصى به نامه اعمال او مىرود و اگر حسنهاى نداشته باشى باید قبول سیئات او کنى.
- ب) تعبیر دومى «زبان عاقل پشت قلب او و قلب احمق پشت زبان او است»- که در روایات دیده مىشود این است: «لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه» : «زبان عاقل پشت قلب او و قلب احمق پشت زبان او است» بازگشت هر دو تعبیر به یک مطلب است، زیرا در واقع مؤمن در تعبیر اول عاقل و منافق هم همان احمق است.
- 3. درمان بیمارىهاى زبان توجه به این که فضایى که در آن زندگى مىکنیم، مثل ضبط صوتى براى ضبط اعمال و بالخصوص ضبط اصوات ما است. انسان اگر متوجه باشد که صداى او ضبط مىشود، سنجیدهتر سخن مىراند، اگرچه نوار ضبط شده را هم کسى گوش ندهد، صرف توجه به این که صدا ضبط مىشود و احتمال این هست که کسى بشنود انگیزهاى در انسان ایجاد بشود که: منطبق با معیارهاى صحیح صحبت کند و این مسئله بالوجدان براى خود ما یا دوستان ما، در موقع مصاحبههاى رادیویى قابل لمس است، چه رسد به مصاحبههاى تلویزیونى که علاوه بر صدا، سیما هم مورد نظاره است. ضبط صوت الهى - پس باید بدانیم که: فضاى اطراف ما ضبط صوت الهى است که حتى کوچکترین حرف را هم ضبط کرده و اگر خداوند اراده کند در «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»: «روزى که سریرهها و نهانها آشکار مىشود» این نوار ضبط شده به سمع ما مىرسد.
- 4. درمان بیمارىهاى زبانعالم در محضر خدا است - توجه به این که افرادى موکّل هستند اعمال ما را عموماً و صحبتهاى ما را خصوصاً بنویسند و در رأس آنها بزرگ و عظیمى که «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»: «چرت و خواب او را نمىگیرد» نظارهگر است، اگر انسان توجه به این معنى پیدا کند که عالم در محضر خدا است هیچ وقت قولى و یا عملى برخلاف رضاى آن بزرگ که ولى نعمت او است، انجام نمىدهد.
- اگر ما متوجه باشیم که کودکى به تماشاى ما ایستاده، هرگز در برابرش گناه و خلاف ادب نمىکنیم، چه شده است ما را که در برابر چنین بزرگى بیشرمانه دست به هر عمل ناروایى مىزنیم، امان از وقتى که غفلت سایه ظلمانى خود را بر این انسان عصیانگر بیفکند که چشم را بسته و دست به هر عمل خلافى مىزند، خداوندا! تو ما را از شرّ نفس امّاره که شیطان درونى است و ابلیس که شیطان برونى است حفظ کن. که معترفم و همیشه زبان حالم چنین بوده، اگرچه غافل بودهام که «الهى لَم یَکُن لى حَولٌ فَانتقل بِهِ عَنْ مَعْصیتک الّا فى وقت ایْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِکَ» «خدایا حول و قوهاى براى من نیست تا بتوانم به وسیله آن از معصیت تو روى برگردانم، مگر در وقتى که تو مرا به خاطر محبتت بیدار کنى» و همیشه طالب بوده و هستم، همچنان که از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) رسیده که:«اللّهم لا تَکِلْنا الى انْفُسِنا طَرْفَةَ عَین ابدأ»: «خدایا آنى و چشم برهم زدنى ما را به خود وامگذار».
- 5. درمان بیمارىهاى زبان - حرف جزء عمل است - توجه به این که سخنان ما جزو اعمال ما است، بعضى باور ندارند که حرف جزء عمل است، مىگویند حرف باد هوا است عمل آن است که مثلًا سیلى به صورت کسى بزنى، در حالى که اینها غافلاند از این که حرفى که پشت سر فلان شخص مىزند، از هزاران سیلى براى او ضررش بیشتر است، باید باور کنیم که حرفها در زمره اعمال مورد بررسى و مکافات قرار مىگیرد، حرف خوب در زمره اعمال خوب و حرف بد در زمره اعمال بد. وقتى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به على (علیه السلام) مىفرمایند: «لَانْ یَهْدِىَ الله عَلى یَدَیک رَجُلًا خیر لک مِما طَلَعَتْ علیه الشّمسُ وغَرُبَت»؛ : «هدایت کردن خدا کسى را به دست تو بهتر است براى تو از هرچه خورشید بر آن طلوع و غروب مىکند» مسلماً منحرف کردن یک نفر هم ولو با حرف، گناهش عظیم است.
- فرمودند: «نگاهدارزبان را»،- شیعه و سنى نقل کردهاند که معاذ بن جبل گفت با پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در سفر بودم، روزى صبح کردم درحالى که نزدیک آن حضرت بودم و با هم راه مىرفتیم، از ایشان خواستم که عملى را به من بیاموزند که مرا داخل بهشت کرده واز آتش جهنم دور گرداند، آن حضرت شروع به صحبت کرده کلماتى فرمودند تا رسیدند به این جمله که «آیا مىخواهى تو را به ملاک و ریشه نصایحى که کردم رهنمون سازم» گفتم بله یا رسول الله فرمودند: «نگاهدار این را»، و اشاره به زبانشان کردند.- معاذ بن جبل در ذهنش شاید مثل امثال ما این طور بود که حرف باد هوا است- عرض کرد:
- به واسطه آنچه گوئیم مورد محاسبه و مکافات قرارگیریم - «یا نبىّالله وانالمواخذون بما نتکلم به»؟:«آیا ما به واسطه آنچه مىگوئیم مورد محاسبه و مکافات قرار مىگیریم» پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «ثَکَلَتْکَ امُّکَ یا معاذ»«مادرت به عزایت بنشیند اى معاذ» پیامبر در مقام یک معلم باید گاهى با تندى برخورد کند که طرف ماقبل بداند حرف نادرستى زده است، صریح و تند حرف زدن معلم و مورد عتاب قرار دادن شاگرد، از نمونه شلاقهاى تربیت است. سپس فرمودند: «وهل یکبّ النّاس فى النار على وجوههم، (او على مناخرهم) الّا حصائد السنتهم» : «آیا غیر از این است که محصول زبانهاى مردم، مردم را به صورت به آتش مىاندازند؟».
- با کسى جنگ مکن، مگر این که اول دعوت کنى او را. روایت چنین است: قال امیرالمؤمنین علیهالسّلام: «بَعَثَنى رسول الله (صل الله علیه وآله ) الى الیمن و قال لى: یا علىّ لا تُقاتِلَنَّ احداً حتّى تدعوُه وایمُ الله لَأنّ یَهْدِىَ اللهُ عَلى یَدَیک رَجُلًا خیرٌ لک ممّا طَلَعَتْ علیه الشَّمسُ وغَرُبَتْ ولَکَ وِلاءُه یا عَلىّ؛ على علیهالسّلام مىفرماید: «پیامبر صلّى الله علیه و آله مرا براى فرستادن به یمن انتخاب کردند و فرمودند یاعلى با کسى جنگ مکن، مگر این که اول دعوت کنى او را و قسم به خدا هدایت کند، خدا به دست تو فردى را. بهتر است از هرچه خورشید بر آن طلوع و غروب کند و براى تو است ولاى کسى که هدایتش کردهاى)، بحارالانوار، جلد 21، صفحه 361/ میزان الحکمة، جلد 19، صفحه 5- 324.
- 6. درمان بیمارىهاى زبان ملاحظه عواقب کار و ایمان به آن: شرابخوار اگر بداند این ماده سست کنندهاى که مىنوشد از سر تا ناخن یا در خود و حتى در نسلهاى بعدى او اثر سوء دارد، یا یک فرد معتاد اگر به عاقبت اعتیاد به هروئین دقیق بنگرد و به آن ایمان داشته باشد که چه زندگى نکتببار و فلاکتبارى در انتظار او است، فقر، بیمارى، متلاشى شدن زندگى، محرومیت و غیره، همین موجب برگشتن وى از این راه کثیف و ظلمانى است.
- علم به مضرات غیر از باور کردن آن است - اگر گفته شود آنها هم این مسئله را مىدانند، هم شرابخوار مضرات شراب را مىداند و هم معتاد خسارتهاى ناشى از اعتیاد را، مىگوئیم آنها علم دارند ولى باور یعنى ایمان به این مسئله ندارند، علم به مضرات غیر از باور کردن آن است. شما مىدانید و علم دارید که مرده ذرهاى تحرّک از خود ندارد و حتى اگر در زنده بودن از قدرت او مىترسیدید، مىدانید الان دیگر قدرت ندارد، ولى چرا یک شب نمىتوانید تا به صبح در کنار او در اتاقى بیارامید، زیرا هنوز باور نکردهاید، اگر آن معتاد به مشروب و هروئین همچنان که باور دارد که تکهاى ذغال برافروخته و قرمز شده به وسیله حرارت سوزندگى دارد و نزدیک خود نمىبرد، چه رسد در دهانش، اگر باور کند این مشروب و اده مخدّر هم آتشى است که خود به جان خود مىزند، هرگز نزدیک دهانش نمىبرد و اگر باور کند کبریتى که به مود مخدر یا سیگار مىزند، در واقع به حیات خود مىزند و پس از چندى خاکسترى هم از او به جا نمىماند، هرگز چنین نمىکرد و اگر باور داشت که کبریت را زیر پول این مواد بزند، بهتر است تا زیر خود مواد، هرگز دست به چنین عمل کثیفى نمىزد، زیرا در صورت اول فقط پول را از دست مىداد و در صورت دوم هم پول و هم زندگى و عمر که سرمایه اصلى او است.
- درباورباید مثل اولیاء خدا و معصومین علیهمالسلام بود که این باور را داشتند که منّهیات الهى (چیزهایى که مورد نهى الهى است) همچون آتش است، مثلًا براى آنها تصرّف به ناحق در مال یتیمان و خوردن آن همچون آتشى مىماند که انسان به درون شکم خود داخل کند. قرآن مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً»: «کسانى که اموال یتیمان را به ظلم مىخورند در واقع در شکمهاى خود آتش فرومىبرند، و به زودى در آتش فروزان دوزخ قرار خواهند گرفت».
- به عاقبت و سرانجام عدم رام کردن زبانش بنگرد -در بحث ما هم کسى که زبانش سرکشى مىکند و رام نمىشود، باید به عاقبت و سرانجام عدم رام کردن زبانش بنگرد و متوجه مضرات دنیوى و عقابهاى اخروى آن باشد و باور کند که به این مضرات و عقابها منتهى مىشود، اگر چنین شد محال است زبانش را که همچون اسب وحشى و چموشى است در میان آبروهاى انسانهاى آبرومند جامعه بدون لجام رها کند، تا عرض و آبروى افراد را زیر سُمّهاى آن پایمال کند، همچنان که محال است آتشى را بر زبان گذارد.
یکىدان زان فضیلتهاى بسیار که آنان راست دایم صدق گفتار
نخستین وصفخوبان راستگوئیست نکو بشنو کهاین وصف نکوئیست
کسى راکاین نکویىدرزبان است زهر نیکویىاندر وى نشان است
هرآنکس راکه باشد صدق گفتار در او یابى صفات نیک بسیار
دلى کز عشق روشن آفتاب است فروغش بر زبان صدق و صوابست
هرآن نقشى درون دل نهانست بر آن آئینه روشن زبان است
چو مرغ حق سراید داستانى سرآید نغمههاى آسمانى
زگل راند سخن مرغ شباهنگ بهدانش لب گشاید مرد فرهنگ
بهخاطرهرکه رامهربتان است زحسن دلبرانش داستاناست
همان پاکیزگان کز صفحه دل به غیرازنقش حق کردندباطل
سخن ازحسن آن رخسار گویند ازآن صدق است هرگفتار گویند
چومرغانى که دایم حقسرایند به گوش هوشیاران خوش نوایند
تو دانى قصه عشاق چون است که از هرگفته تأثیرش فزونست
سخن چون م نطق عاشق سراید چو آه بیدلان از دل برآید
هرآن حرفى شداز دل برزبانى نشیند همچو تیرى بر نشانى
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج1، ص: 111 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم