امیر المومنین – متقین  8- - میانه‏روى در همه چیز 2. ملبسهم الاقتصاد

بسم الله الرحمن الرحیم

                          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین – متقین  8- - میانه‏روى در همه چیز 2. ملبسهم الاقتصاد پوشش آنان (پرهیزکاران) میانه‏روى است.***
  2. شرح: «مَلْبَس» مصدر میمى از ماده لباس به معنى پوشش است. لباس در مواردى در معنى حقیقى و در مواردى در معانى مجازى استعمال مى‏شود. در اینجا یک مورد از معنى حقیقى و سه مورد از معانى مجازى آن را از قرآن ذکر مى‏کنیم:
  3. پنهان کردن زشتی های بدن - «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً» « اعراف، آیه 26.»: «اى فرزندان آدم نازل کردیم بر شما لباسى که زشتى‏هاى بدنتان را پنهان مى‏سازد و مایه زینت شما است».
  4. در این آیه دو نکته قابل ملاحظه است: الف- خصوصیات لباس: لباس داراى سه ویژگى بارز است: عیب انسان را مى‏پوشاند 2. انسان را از خطرات‏ مثل گرما و سرما حفظ کرده و از رسیدن مصائب به انسان جلوگیرى مى‏کند 3. زینت انسان است.
  5. لباس‏هاى زینتى و جالب - «ریش» که در آیه آمده در اصل واژه عربى به معناى پرهاى پرندگان است و از آنجا که پرهاى پرندگان لباسى طبیعى در اندام آنها است به هرگونه لباس نیز گفته مى‏شود، ولى چون پرهاى پرندگان غالباً به رنگ‏هاى مختلف و زیبا است، یک نوع مفهوم زینت در معنى کلمه ریشى افتاده است علاوه بر این به پارچه‏اى که روى زین اسب یا جهاز شتر مى‏اندازند «ریش» گفته مى‏شود، بعضى از مفسران و اهل لغت نیز آن را به معنى وسیع‏ترى اطلاق کرده‏اند و آن هر گونه اثاث و وسائل مورد نیاز انسان است، اما مناسب‏ تر در آیه فوق همان لباس‏هاى زینتى و جالب است.
  6. در آیه فوق به دو ویژگى لباس، یعنى عیب‏پوشى و زینت اشاره شده است.در این آیه دو نکته قابل ملاحظه است: ب - در این آیه تعبیر به «أَنْزَلْنا» شده است، یعنى (فرو فرستادیم) و ظاهرش این است که از بالا فرستادیم و این تعبیر با لباسى که از پشم حیوانات یا مواد گیاهى تهیه مى‏شود مناسب نیست، زیرا حیوانات و گیاهان روى زمین هستند، و احتیاجى براى تهیه لباس به فرو فرستادن نیست.
  7. نعمت‏هاى پروردگار ازمقام ربوبى ارزانى شده - بعضى از مفسران خواسته‏اند بگویند مراد همان نزول مکانى است، یعنى از بالا به پائین آمدن و چون حیات حیوانى و نباتى به آب باران بسته است و آن از آسمان نازل مى‏شود، تعبیر به «أَنْزَلْنا» شده است. و در سوره حدید آیه 25 «أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ» «آهن را فرو فرستادیم» براى این است که سنگ‏هاى عظیم آسمانى که ترکیبات آهن در آن وجود داشته به سوى زمین جذب شده، ولى مناسب این است که نزول را نزول مقامى بگیریم، همچنان که موارد استعمال هم در عرف دارد، مثلًا مى‏گویند (از طرف مقام بالا چنین دستور صادر شده یا شکایت خود را به مقامات بالا ارائه کردم)  پس معنى این مى‏شود که نعمت‏هاى پروردگار از طرف مقام والاى ربوبى به بندگان ارزانى شده است.
  8. معانى مجازى اباس : «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً»: «او کسى است که شب را براى شما لباس قرار داده و خواب را مایه راحتى و روز را مایه حرکت و حیات» در این آیه شب تشبیه به لباس شده و لباس در مورد غیر حقیقى خود استعمال گردیده وجه تشبیه این است که شب همچون پوششى است که انسان‏ها براى خوب روى خود مى‏گسترانند، تا در آرامش بیشترى بیارمند، همه موجودات را مى‏پوشاند و به آنها آرامش مى‏دهد و خداوند خواب را مایه راحتى و قطع فعالیت‏ها قرار داد که چه بسا افرادى اگر شب نبود از حرص مال خود را هلاک مى‏کردند و حتى شب را دنبال استفاده مالى بودند.
  9. رفع خستگى و تجدید قوا - «شُباب» در لغت از ماده سَبْت (بر وزن وَقْت) به معنى قطع نمودن است، سپس به معنى تعطیل کردن کار به منظور استراحت آمده و این که روز شنبه را در لغت عرب «یوم السَبْت» مى‏نامند به خاطر آن است که نامگذارى آن را از برنامه یهود گرفته شده است، چرا که روز شنبه روز تعطیلى آنها بود. در حقیقت این تعبیر اشاره‏اى به تعطیل تمام فعالیت‏هاى جسمانى به هنگام خواب است، زیرا در خواب قسمت مهمى از فعالیت‏هاى بدن به کلى تعطیل شده
  10. و قسمت دیگر همچون کار قلب و دستگاه تنفس برنامه عادى خود را تقلیل داده و آرام‏تر کار مى‏کنند تا رفع خستگى و تجدید قوا شود، خواب به موقع و به اندازه تجدید کننده تمام قواى بدن است و نشاط آفرین و مایه قدرت وبهترین وسیله براى آرامش اعصاب مى‏باشد و به عکس ترک خواب مخصوصاً براى یک مدت طولانى بسیار زیانبار و حتى مرگ‏آفرین است و به همین دلیل یکى از مهمترین شکنجه‏ها بى‏خواب نگه‏داشتن افراد متهم است.
  11. 2. تقوا ویژگى‏هاى لباس را دارا است، «وَ لباس التَّقْوى‏ ذلِکَ خَیْرٌ»: «لباس ققوا و پرهیزکارى از بهترین لباس‏ها است».
    1. «لباس» در این آیه در معنى مجازى استعمال شده و این تشبیه گویا و رسایى است، زیرا تقوا ویژگى‏هاى لباس را دارا است، هم فرد متّقى را از خطرات فردى و اجتماعى مصون مى‏دارد و هم زینتى چشمگیر بر قامت شخصیت او است.
  12. 3. هر دو عیب‏پوشى دیگرى - «هُنَّ لباس لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لباس لَهُنَّ»: «آنها (همسران شما) لباس براى شما و شما لباس و پوششى براى آنها هستید».
  13. زینت لباس ازدواج است - در این آیه زنان و مردانى که با هم پیوند زوجیت بسته‏اند هریک نسبت به دیگرى به لباس تشبیه شده است و حکم لباس را دارد (لباس در معنى مجازى استعمال شده است) و چه زیبا تشبیهى؟ زیرا خصوصیات لباس را مى‏توان در این تشبیه به خوبى مشاهده کرد: هر دو عیب‏پوشى دیگرى است، به این معنا که زشتى آلودگى به بى‏عفتى را مى‏پوشانند و یکدیگر را از خطرات و ناملایمات جنسى و دیگر مشکلاتى که احتیاج به مشورت دارد، حفظ مى‏کنند. علاوه بر این که زینتى‏ براى یکدیگراند، زن و مردى که هنوز لباس ازدواج را به تن نکرده‏اند، فاقد این زینت‏اند و واقعاً نام تجرّد نام زیبنده‏اى است بارى این افراد، چون عارى و مجرد از این زینت گرانبهایند.
  14. حیوانات با قامتى لباس زینت داده شده - نکته‏اى که ذیل بحث لباس قابل طرح است، این است که خداوند انسان را بدون لباس از مادر مى‏زاید، ولى بقیه حیوانات را با قامتى زینت داده شده «1» به لباس به این جهان وارد مى‏کند و یا سریعاً بعد از تولد به آنها مى‏پوشاند.با یک لباس .
  15. انسان لباسهای متفاوت دارد- جاى سؤال است که چرا خداوندى که به این انسان این همه کرامت و نعمت داد از لباسى مضایقه کرد؟ جواب این سؤال روشن است باید گفت عارى بودن از لباس براى انسان به خاطر تکمیل کرامت و اتمام نعمت بر او است، زیرا انسان اشرف مخلوقات است و باید بتواند در هر مکانى پا گذارده، و در موقعیتى از مواهب الهى بهره‏مند شود و لذا باید برحسب تغییرات محیط، لباس عوض کند در دماى گرم لباس نازک و در دماى سرد لباس ضخیم بر تن کند و اگر با لباس همچون بعضى حیوانات باشیم دچار مشکلات مى‏گردیم.
  16. لباس پرهای طاووس نقره مزیّن به جواهر - خلاصه مطلب این که انسان با این خلقتش نقصى بر اشرف بودن او وارد از جمله حیواناتى که به لباسى عجیب، زینت داده شده طاووس است، امام على علیه‏السّلام در عجیب بودن خلقت طاووس در نهج‏البلاغه خطبه 164 (فیض الاسلام) و 165 (صبحى صالح) سخن رانده‏اند، از جمله عبارات حضرت در این باره این است: تصور مى‏کنى استخوان پرهاى آن (از بسیار سفیدى و شفّافى) میل‏هایى است از نقره و تصور مى‏کنى آنچه بر آن بال‏ها روئیده شده از قبیل دایره‏هاى شگفت‏آور و گردن‏بندهاى طلایى خالص است و (به سبزى چون) تکه‏هاى زبرجد مى‏باشد، پس اگر بالش را تشبیه کنى به گل‏ها و شکوفه‏هایى که زمین مى‏رویاند، خواهى گفت دسته گلى است که از شکوفه هر بهارى چیده شده است و اگر آن را به پوشیدنى‏ها مانند کنى (خواهى گفت) مانند حلّه‏هایى است که نقش و نگار در آن به کار برده‏اند، یا مانند جامه‏هاى خوش رنگ و زیبا بافت یمن و اگر آن را به زیورها تشبیه گردانى (خواهى گفت) مانند نگین‏هاى رنگ به رنگ است که در میان نقره مزیّن به جواهر نصب شده است. نیست، بلکه عارى بودن او از لباس براى تطبیق دادن خود با زمان‏ها و مکان‏هاى متفاوت و شکل‏گیرى به رنگ‏هاى مختلف و مناسب مى‏باشد.
  17.  قانون موازنه قوا است - تا اینجا ریشه لغوى و معنى مبلس مشخص شد، اما اقتصاد از قصد به معنى حد وسط و میانه است. پس از تحلیل مفردات جمله به سراغ خود جمله مى‏رویم (ملبسهم الاقتصاد).
  18. ابتدا ذکر مقدمه‏اى لازم است. جهانى که ما در آن زندگى مى‏کنیم، داراى حساب و نظم دقیقى است که بهترین دلیل بر مسئله خداشناسى است. نظم جهان زائیده اصول و قوانین مسلمى است که یکى از آنها موازنه قوا است (تعادل قوا).
  19. میلیونها سال نظم بر این منظومه - مثلًا در منظومه شمسى ما خورشید در قلب منظومه و در اطرافش نُه سیاره در گردش است، این سیارات هم اقمارى دارند که مجموع سیاره‏ها و اقمارها به حدود 40 مى‏رسد، میلیونها سال است که نظم بر این منظومه حکومت مى‏کند، از وقتى زمین از خورشید جدا شده دو حرکت دورانى و دو نیرو آن را همراهى کرده است. یک حرکت دورانى به دور خود که موجب ایجاد روز و شب شده (حرکت وضعى) و یک حرکت دورانى به دور خورشید که موجب ایجاد ماه‏ها و سال‏ها شده است (حرکت انتقالى).
  20.  نیروی جازمه ونیروی گریز - نیروى جاذبه خورشید از طرفى زمین را به طرف خود مى‏کشد و از طرفى نیروى گریز از مرکز نمى‏گذارد زمین به خورشید نزدیک شده و آتش گرفته و سوخته شود و تعادل ین دو نیرو باعث شده که زمین در مدارى بیضى شکل به گرد خورشید در حرکت باشد، اگر ذره‏اى خلل در این نظم ایجاد شود جهان برهم مى‏ریزد، اگر نیروى جاذبه به خورشید زیاد شود، زمین به خورشید نزدیک شده، وآتش گرفته و نابود مى‏شود. و اگر نیروى گریز از مرکز غالب شود و زمین از خورشید دور شده، از سردى منجمد مى‏شود و بالاخره در این حرکت‏ها، فاصله‏ها و جرم‏هاى کرات و سرعت‏ها تمام حساب شده است.
  21. نظم حاکم بر منظومه شمسى - این نظم مذکور نظم حاکم بر منظومه شمسى ما است و خدا مى‏داند که چقدر منظومه در این جهان است که بر تمام آنها چنین نظمى حاکم است، پس اى خواننده عزیز در این جهان بانظم که نظمش همچون لباسى سراسر گیتى را فراگرفته، نمى‏توانیم وصله ناهماهنگ و ناهنجارى باشیم، باید در برنامه زندگى خود و بین قواى درونى خود تعادل برقرار کنیم. زیرا همان گونه که نظم عالم موجب دوام بقاء آن شده، نظم و میانه‏روى در امور روزمره هم موجب بقاء و دوام ما و زندگى ما است. و الّا باید منتظر فناء و نیستى خود بود.
  22. با این توضیح مفهوم این فراز خطبه (ملبسهم الاقتصاد) بهتر روشن مى‏شود، این جمله دو تفسیر ممکن است داشته باشد که یکى خاص و دیگرى عام است:
  23. اقتصاد یعنی میانه روی - لباس متقین لباس میانه و در تحد وسطى است- در این تفسیر ملبس در معنى حقیقى خود استعمال شده است- لباس نشانه زندگى انسان است، پس زندگى آنهازندگى حد وسطى است و چون اقتصاد و میانه‏روى را رعایت مى‏کنند، دچار تنگدستى نمى‏شوند«ما عالَ امرءٌ اقْتَصَد»:«تنگدست نشد کسى که میانه‏روى پیشه کرد» آنها نه زندگى خود را در حد فقر پائین مى‏آوردند که‏ «الفَقْر الموتُ الاکبر»: «فقر بزرگ‏ترین مرگ است» و فقیر در هر لحظه مى‏میرد و احساس او در هر لحظه احساس انسان محتضر و در شرف مرگ است و نه سراغ زرق و برق دنیا و زندگى مادى مى‏روند، آنهاتا مى‏توانند در ساده بودن زندگى مى‏کوشند، زیرا هرچه زندگى ساده باشد، اداره آن آسان‏تر است و هرچه زندگى از نظر رفاه و گستردگى‏ بیشتر باشد، اداره آن هم مشکل‏تر است و ناراحتى آن بیشتر. و به قول امام على (علیه السلام): «الهم نصف الهرم»  «گرفتارى و اندوه نصف پیرى است».
  24. نقل شده که هارون‏الرشید در مجلس ازدواج پسرش نثار عروس- آنچه را روى سر عروس مى‏ریزند- به جاى نُقل یا سکه گفته بود کاغذهایى تهیه و روى هر یک از آنها اسم یک آبادى یا قریه‏اى را بنویسید که هر کس برمى‏دارد صاحب و مالک آن محل شود، آرى آن زندگى که نثارالعرس آن چنین است، مسلماً اداره کردنش مشکل است و کسى که خرج‏هایى اینچنین مى‏کند، نمى‏تواند از راه حلال اداره معیشت کند. بعضى از صاحب‏نظران حساب کرده‏اند که موارد مصرف انسان سه نوع است: 1. ضروریات که حداقل غذا و لباس و مسکن است 2. رفاهیات مثل ماشین و یخچال و فرش و غیره 3. هوسیات و موارد غیر ضرورى و رفاهى که بیشتر از چشم و هم‏چشمى‏ها ناشى مى‏شود و موجب اسراف‏ها و تبذیرهاى زیادى است و بیشترین مصارف سرمایه‏هاى دنیا در بخش سوم است و کمترین آن در بخش اوّل است.
  25. چه خوش فرمود مولى على: (علیه السلام)«تَخَفَّفوُا تَلْحَقوُا» : «سبکبال و سبکبار باشید که اگر سبکبال بودید به مقصد مى‏رسید» این جمله در تقدیر چنین است که «تخفّفوا حتّى تلحقوا» «سبکبار باشید تا به مقصد رسید» مفهوم این جمله چنین است که اگر سبکبار نشدید به مقصد نمى‏رسید.
  26.  برترین کلام - «تخفّفوا حتّى تلحقوا»  - نهج‏البلاغه، خطبه 21 فیض الاسلام، مرحوم سید رضى گردآورنده نهج‏البلاغه ذیل این کلام امام على علیه‏السّلام بسیار تعظیم کرده و مى‏گوید بعد از کلام خداوند و رسول صلى الله علیه و آله او این کلام برترین کلام است و کلامى از این کوتاهتر و پرمعنى‏تر شنیده نشده و چه ژرف است عمق این کلمه (که هرچه بیشتر تأمل و تدبر کنى به پایان آن نمى‏رسى) و چقدر این جمله سر تا پا حکمت و پند است و تشنگى هر تشنه‏اى را برطرف مى‏کند در آخر هم مى‏گوید ما در کتاب خصائص عظمت و بزرگى این کلام را شرح دادیم.
  27. پذیرایى در میهمانخانه دنیا - اى برادر و خواهرم باید مواظب بود که شیطان همیشه وسوسه مى‏کند که کارش این است و اگر نکند بیکار است، مرتب القاء مى‏کند که آینده بچه‏ها و نوه‏ها را تأمین کن. این از وسوسه‏هاى شیطان است، یکى از علما مى‏فرمود من در فکر بچه‏هایم نیستم، زیرا اگر مؤمن هستند خداوند همچنان که از آن در میهمانخانه دنیا پذیرایى کرد از آنها هم پذیرایى مى‏کند و اگر غیر مؤمن هستند براى غیر مؤمن من حمالى نمى‏کنم.
  28. سبکبار وسبک بال - کوتاه سخن این که باید از تکلفات زندگى کاست و سبکبار بود، براى یک روز سیاحت و گشت و گذار و بالاى کوهى رفتن دو قرص نان و 2 عدد تخم‏مرغ و یک قمقمه آب کافى است. حال اگر شخص احمقى براى همین یک روز 30 نان و 30 تخم‏مرغ و دو بشکه آب بردارد، وقتى چند قدم مى‏رود، مى‏افتد و نمى‏تواند به مقصد برسد و شما با مشاهده حال چنین شخصى به او مى‏خندید، ولى به خدا قسم در بین ما که مى‏خندیم، افراد بیخردى هستند که در مسیر زندگى خود چنین بار خود را سنگین کرده و متوجه نیستند و یا متوجه هستند و اهمیت نمى‏دهند.
  29. میانه روی در اقتصاد وتقوی - 2. تفسیر اوّلى که براى جمله (مَلْبَسُهُم الاقتصاد) ذکر کردیم به زندگى ظاهرى و مادى برگشت کرد و معنى دوم گسترده‏ ترى براى این فراز خطبه است که: لباس در معنى مجازى و کنایى خود استعمال شده است. وقتى مى‏گویند لباس فلانى اقتصاد وتقوا است، یعنى از همه جهات در پوشش میانه‏روى و تقوا مستقر شده است.
  30. متعادل  نه تند نه آهسته نه به چپ و نه به راست  - قرآن تعبیرات جالبى دارد که از مجموع آنها مى‏توان این معناى گسترده را استنباط کرد. قرآن در موارد مخلتف دستور به تعادل داده که براى نمونه شواهدى را ذکر مى‏کنیم:«وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ‏ الْحَمِیرِ» : «به طور متعادل راه برو (نه زیاد کُند و نه زیاد تند) و از صدایت بکاه و فریاد مزن چرا که زشت‏ترین صداها، صداى خران است».این آیه از نصایح لقمان  به فرزندش است، ظاهر آیه این است که در راه رفتن به صورت متعادل راه برو نه تند و نه کند. ولى احتمال دارد خطّ مشى اجتماعى را هم شامل شود، یعنى خط مشى و حرکت در بین خطوط و افکار اجتماعى خود را متعادل کن نه به چپ و نه به راست گرایش پیدا کن، نه زیاد عقب افتاده و نه زیاد جلو برو، بلکه با جامعه و در بین آنها باش.
  31.  لقمان که بود؟ نام لقمان در دو آیه از قرآن در همین سوره (لقمان) آمده است، در قرآن دلیل صریحى بر این که او پیامبر بوده است یا یک فرد حکیم وجود ندارد، ولى لحن قرآن در مورد لقمان نشان مى‏دهد که او پیامبر نبود، زیرا در مورد پیامبران سخن از رسالت و دعوت به سوى توحید و مبارزه با شرک و انحرافات محیط و عدم مطالبه اجر و پاداش و نیز بشارت و انذار در برابر امتها معمولًا دیده مى‏شود، در حالى که در مورد لقمان هیچ یک از این مسائل ذکر نشده و تنها اندرزهاى او که به صورت خصوصى با فرزندش بیان شده (هر چند محتواى آن جنبه عمومى دارد) آمده است و این گواه بر این است که او تنها یک مرد حکیم بوده است.
  32. ایمان و یقین عالى لقمان - در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه و آله چنین نقل شده: «حَقّاً اقول لم یکن لقمان نبیّا ولکن کان عبداً کثیر التفکّر، حَسَنَ الیقین، احَبَّ الله فَاحَبّه فَاحَبَّبه ومَنَّ علیه بالحکمة ...»: «به حق مى‏گویم که لقمان پیامبر نبوده ولى بنده‏اى بود که بسیار فکر مى‏کرد، ایمان و یقینش عالى بود، خدا را دوست مى‏داشت و خدا نیز او را دوست داشت و نعمت حکمت بر او ارزانى فرمود ...».
  33. لقمان غلامى سیاه - در بعضى تواریخ (قصص قرآن در شرح حال لقمان) آمده که لقمان غلامى سیاه از مردم سودان مصر بود و با وجود چهره نازیبا دلى روشن و روحى مصفّا داشت، او از همان آغاز به راستى سخن مى‏گفت و امانت را به خیانت نمى‏آلود و در امورى که مربوط به او نبود دخالت نمى‏کرد.
  34. کلمه  کنار کلمات الهی-  بعضى از مفسّران احتمال نبوّت او را داده‏اند چنان‏که گفتیم هیچ دلیلى بر آن نیست بلکه شواهد روشنى بر ضدّ آن داریم (تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 44) نکته‏اى که قابل عبرت است این است که انسان مى‏تواند به جائى برسد که کلامش در کنار کلمات الهى قرار داده شود اگر چه پیامبر نباشد.
  35. نشانه تکبر و تواضع   - خداوند در این آیه از زبان حکیمى چون لقمان دست روى مسئله راه رفتن‏ گذارده، چرا که روحیات و خلقیات انسان در لابلاى اعمال  او منعکس است گاه عمل کوچکى مثل راه رفتن حاکى از روحیه ریشه‏دار است، راه رفتن متکبرانه چه بسا نشانه روحیه تکبر و راه رفتن متواضع  انه چه بسا نشانه روحیه تواضع   است.
  36. کسى که متکبرانه گام برمى‏دارد، «دیوانه واقعى است - در اینجا روایت جالبى یادآور مى‏شویم: گویند روزى پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) از کوچه‏اى عبور مى‏کردند به ظاهر دیوانه‏اى را مشاهده کردند که مردم گرد او جمع شده‏اند، پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «على ما اجتمع هؤلاء»: «اینها براى جه اجتماع کرده‏اند» عرض کردند «على المجنون یصرع»: «در برابر دیوانه‏اى که دچار صرع و حمله‏هاى عصبى شده است» پیامبر (صلى الله علیه وآله) این معلم انسانیت که از هر لحظه حساس براى تربیت نفوس با استعداد تلاش مى‏کند مناسب دیدند که همین حالت را براى مردم بدل به کلاس درسى کنند فرمودند: «ما هذا بمجنون الا اخبرُکم بمجنون حق المجنون»: «این دیوانه نیست مى‏خواهید دیوانه واقعى را به شما معرفى کنم» عرض کردند آرى اى رسول خدا فرمودند: «ان المجنون المتبختر فى مشیه الناظر فى عطفیه المحرک جنبیه بمنکبیه فذلک المجنون و هذا المبتلى»: «دیوانه واقعى کسى است که متکبرانه گام برمى‏دارد، دائماً به پهلوهاى خود نگاه مى‏کند، پهلوهاى خود را به همراه شانه‏ها تکان مى‏دهد- کبر و غرور از تمام وجود او مى‏بارد- این دیوانه واقعى است، اما آن که دیدید، بیمار است».
  37. 1.تعادل در گفتار ودر فتار و در کردار - در آیه فوق پس از اشاره به تعادل در راه رفتن اشاره به تعادل در سخن گفتن شده و نکته جالب جمله آخر است که به حکم تعلیل جمله قبل است، یعنى علت این که نباید صدایت را بلند کنى، این است که هرچه صدا بلندتر باشد زشت‏تر و گوشخراش‏تر است و زشت‏ترین صداها را هم آن حیوانات درازگوش دارند، بعضى‏ها اگر دلیل کافى بر مدعاى خود نداشته باشند، صداى خود را بلندتر مى‏کنند و فکر مى‏کنند صداى بلند جبران عدم دلیل آنها را مى‏کند، و حال این که اگر بنا بود منطق را با صداى بلند بسنجند منطق آن حیوان درازگوش مستحکم‏تر و بلندتر بود.
  38. 2.تعادل در انفاق - «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغلولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» : «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حدّ آن را مگشا تا مورد سرزنش قرارگیرى و از کار فرومانى».
  39. نه بخل و نه زیاد ىست بازی - در این آیه خداوند پیامبر (صلى الله علیه وآله) را مورد خطاب قرار مى‏دهد که دست خود را مانند زندانیان به گردنت مَبند، کنایه از این که بخل نورز، مانند بخیلانى که گویا دستشان بر گردنشان بسته شده و قدرت انفاق ندارند و زیاد هم دست را مگشا، کنایه از این که زیاد و بیش از حد انفاق مکن. به طورى که از کار بمانى و مورد ملامت دشمنان قرار گرفته و از ادامه کار و فعالیت و سامان دادن به زندگى خود وامانى، بلکه بهترین کار این است که پوینده راه اعتدال باشى.
  40. زبان کفار باز شده - در شأن نزول این آیه در بعضى روایات آمده که سائلى بر در خانه پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمد و طلب کمک کرد و چون پیامبر (صلى الله علیه وآله) چیزى نداشتند جز پیراهنى که در برداشتند و او پیراهن را تقاضا کرد، پیامبر (صلى الله علیه وآله) پیراهن را به او داده و چون برهنه بودند، براى نماز به مسجد نرفتند و این جریان موجب شد زبان کفار باز شده و گفتند محمد (صلى الله علیه وآله) که ادّعاى پیامبرى مى‏کند معلوم مى‏شود خوابش برده یا مشغول لهو سرگرمى با زن و فرزند است و نمازش را به دست فراموشى سپرده است.
  41. درعدم تعادل مشکل پیش آید - بعضى هم در شأن نزول گفته‏اند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) هرچه را در بیت‏المال بود به نیازمند مى‏داد، به طورى که اگر بعد از مدتى نیازمندى مى‏آمد چیزى در بساط نداشت و چه بسا نیازمند زبان ملامت مى‏گشود و خاطر پیامبر (صلى الله علیه وآله) را آزرده مى‏ساخت، لذا دستور داده شد که نه همه آنچه را که در بیت‏المال دارد، انفاق کند و نه همه را براى خود نگاه دارد تا این گونه مشکلات پیش نیاید.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید