نهج البلاغه متقین21حزن در سایه قرآن...یحزنون به انفسهم: پرهیزکاران با خواندن قرآن جان خویش را محزون مىسازند.شرح:پروادارندگان و متّقیان با خواندن قرآن خود را محزون مىگردانند، «حزن» را علماى اخلاق مثل مرحوم نراقى در جامع السعادات چنین تعریف نموده است:الحزن هو التحسّر و التَّألّم لفقد محبوب او فوت مطلوب»:«حزن عبارت است از حسرت و ناراحتى براى از دست دادن شخصى که محبوب انسان است، یا از دست رفتن چیزى که مطلوب او است»حزن متقیان را مىشود، به دو گونه تفسیر کرد:
حزن از وعدههاى عذاب الهى، اعمالى انجام دادهاند، گرچه فى نفسه زیاد ، ولى از عاقبت خود بیم دارند،
این خداترسان نمونههاى بارزى براى (مَنْ بَلَغ)هستند|«فالقرآن آمرٌ زاجر و صامِتٌ ناطِق»«
آرى، چرا نترسندبا دل و جان کلام الهى و سخنان ائمه و هادیان راه را شنیدند، واقعاً جاى لرزیدن.
براى آگاهى از فراز و نشیب«بترسید از خداوندى که شما در برابر نظر او هستید و زمام شما به دست اوست
آیا دیدهاید یکى از خودتانکه چگونه ناله و اظهار درد مىکند:
آیا مىدانید آنگاه که مالک (دوزخ)برآتش غضب کند آتشها بر روى هم مىغلطند و یکدیگر را مىگویند؟ .
پس در راه آزادى خویش پیش«انى لَاعجب کیف لا اشیب اذا قَرأتُ القرآن»:
تا به اینجا تفسیر اولحزنبیان شد،
تفسیر دوم حزن متّقین – محزون به یاد محبوب - به خاطر فراق و هجران از محبوب و معشوق
در اینجا جا دارد نظرى به عشق حقیقى(الله تبارک و تعالى)کوشش عاشق بیچاره به جائى نرسد..... تا که از جانب معشوق نباشد کششى
البته شآیان ذکر است که عشق به مولى امام زمان (عجالله) و اللّه مفارقةُ الاحباب اصْعَبُ..... یقولون انّ الموتَ صعبٌ على الفتى..«
ولى به خدا قسم مفارقت و دورى(فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًاعشق بهیکى وصل و یکى هجران پسندد ..... یکى درد و یکى درمان پسندد..... من از درمان و درد و وصل و هجران...... پسندم آنچه را جانان پسندد.
اما در عشق هاى مجازى قوام عشقکه غم عشق پرهیزکاران غمى سازنده است
و در مقابل، عاشق الهى در حد معتدلو صراط مستقیم و حرارت مطلوب مشغول تحرّک و خودسازى است،
کسانى که به عشق امام حسین(علیه السلام )«یَنْصُرُونَنَا».«وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا»«یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا».
.تخلّف از فرامین الهى، ظلم بر خویشتن است.به خودشان ستم کردند.«أَنْفُسَهُمْ یَظلمونَ»
چه بد است آنچه که خویشتن را به آن بفروختند.بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ
کسى که به سراغ تفرقه اندازى و سحر مىرود،«لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ»
بسیارى از اهل کتاب (نه تنها خودشان ایمان نمىآورند،کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ
و مَثل کسانى که اموال خود را ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ
و گروهى از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند، ودَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ ..
کسانى که در صدد انحراف دیگران هستند،«وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ»
میل به انحراف دیگران،«وَدَّتْ ... وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ»
گناه، ظلم به خویشتن است. «ظلموا أَنْفُسَهُمْ»
در بند خود بودن، مایهى بد گمانى«أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»
خودمحورى و رفاهطلبى، انسان را«قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ»
مسلمانان رفاه طلب و خود محور،«یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ»
حق نفس؛ حق خودتچیست؟«قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم»
این هم یکى از عقوبتهاى معنوى است.«نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»
راهای شیطان - بسم الله الرحمن الرحیم.«أَبْلِغْ عَنِّى أَوْلِیَائِىَ [السَّلَام]»«لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِیلا»
آدمهاى بد که مىخواهند جان بدهند.«الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمى أَنْفُسِهِم»«بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
پیغمبر اگر بدانى ظالمین وقتى بخواهند جان بدهند،«باسِطُوا أَیْدیهِم أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُم»
در قرآن از افرادى ستایش مىکند. مىگوید:«وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَه»
ابالفضل آب را آورد، دم دهانش«فذکر العطش الحسین» کل عمر حر یک دقیقه
یک سرى گناهان را مىگوید:«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظلموا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول»این مسلمانها را دست مىانداخت.
طنز درست مىکردند. لهجه او را درمىآوردند.«وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهین»
خودمان هم مىدانیم که چه کردهایم.«شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا»
گویند که پروندهات را بخوان.«شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِم»«وَ وُضِعَ الْکِتاب»