امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین - 88- 2- در برابر ناگواريها شكيبا- 89- در موقع نعمت سپاسگزار

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. «و فى المكاره صبور و فى الرجاء شكور» ترجمه: پرهيزگار در ناملايمات و ناگواريها شكيبا و در موقع نعمت سپاسگزار است. ***
  4. و اميرمؤمنان على (عليه السلام) فرمودند: «صبر  نسبت به ايمان، مثل سر نسبت به جسد است و سرِ صبر  نيز بلاء است (اگر بلاء نباشد صبر  نيست) و جز عالمان و اهل بصيرت اين معنا را درك نمى‏كنند».[1]
  1. ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست‏
 

عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد

 

  1. غم دنياى دنى چند خورى باده بخور
 

حيف باشد دل دانا كه مشوش باشد

  1. عشق و عاشقى: محبت كامل به حق و شهود و حُسن ازل.
  2. معشوق: معبود به حق و حُسن مطلق، يا روَنِگار و دوست نيز، حق و اولياء حق و شؤون الهى مقصود است و نيز صَنَم و دلبر و امثاله.
  3. شوق: طلب و سفر به سوى معشوق.
  4. مى: اثرى كه روح را به عالم حقيقت و توحيد متوجه كند، يا فيضى كه از نشئه ملكوت رسد، صهبا و باده و امثاله نيز به همين معنا است.
  5. ساقى: آن دم قدسى كه روح را از علائق جسمانى پاك گرداند.
  6. مرغ سحر: نواى مرغان و ذكر بلبل و عندليب و طوطى و امثاله: گوياى سخن عشق و اشتياق به حق.
  7. مطرب و نى و چنگ ... سخن يا نوائى كه روح را وَجد معنوى و نشاط روحانى بخشد و به ياد خدا آرد.
  8. چشم: توجه ذات احديت، و چشم سياه: ذات و مقام غيب الغيوبى.
  9. ابرو و زلف: صفاى جمال و جلال است كه حاجب ذاتند.
  10. ناز و غمزه: التفات خاص معشوق به لطف يا به قهر و فتنه: انقلابات آسمانى است به سر ذات الهى لب شيرين و لب لعل و امثاله: اشاره به وحى و سخن آسمانى است كه شيرين‏ترين كلام وجود است.
  11. بوسه: اشاره به لطف خاص ازلى و عنايات مخصوص ربانى است.
  12. زلف و طره گيسو: حقائق ماهيات است، و زلف پريشان نظام عالم كون و كثرات ماهيات است.
  13. رِندى: بى نيازى و بى اعتنائى به عالم طبيعت.
  14. رخ: وجود منبسط و اضافه اشراقى حقيقت وجود.
  15. باغ و بستان و گل و گلستان و امثاله: مكان توجه قلب بنده به معشوق عالم.
  16. نغمه و نوا و ساز: آوازى كه انسان را به ياد خدا و عالم روحانى آورد.
  17. خال: بساطت و وحدت ذات است.
  18. رقيب: نفس با فكرى كه عاشق را از ذكر حق باز دارد.
  19. جفا، كرشمه، بلا، جور و امثاله: سبب محروم شدن عاشق يا سبب شدّت شوق او است و همه امتحان عشق است.
  20. هجر، فراق: غيب از حضور معشوق حقيقى يا شام هجر عالم طبيعت و صبح وصال عالم تجرّد مستى: اقبال به حق و حالتى كه انسان را از شرك و ريا پاك سازد.
  21. مى‏طهور: آن تجلّى و اشراق كه قلب عارف را از ما سوى الله پاك سازد.
  22. سپس مى‏افزايد: آنچه را كه ياد آورد نشديم هوشمندان با همين بيانات مى‏توانند دريابند ..
  23. صبر  در آئينه عرفان‏
  24. صبر  بر سه نوع باشد: اول صبر  عام و آن حبس نفس باشد بر سبيل تَجَلُّد و اظهار ثبات در تحمّل تا ظاهر حال او به نزديك عاقلان و عموم مردمان مرضّى باشد.
  25. دوم صبر زهّاد و عبّاد و اهل تقوى و ارباب حلم از جهت توقع ثواب آخرت.
  26. سيم صبر عارفان، چه بعضى از ايشان التذاذ يابند به مكروه از جهت تصور آن كه معبود ايشان را به آن مكروه از ديگر بندگان، خاص گردانيده و ملحوظ نظر او شده‏اند.
  27. و علامت صبر  حبس نفس است و استحكام درس و مداومت بر طلب انس و محافظت بر طاعات و استقضاء در واجبات و صدق در معاملات و طول قيام در مجاهدات و اصلاح جنايات و ترك شكايات و فرو خوردن تلخى‏ها و روى ترش ناكردن.
  28. و صبر  آن است كه فرق نكند، ميان حال نعمت و محنت و سكون نفس در بلاء و بلا را به همت توان كشيد.
  29. بايد اگر بلاى كونين بر تو گمارند در آن آه نكنى و اگر محنت عالَمين بر تو فرود آيد، به جز كوى صبر  نجوئى و در بلا در آمدن همچنان باشى كه از بلا بيرون آمدن.
  1. صبر  بايد مرد را در هر چه هست‏
 

تا تواند بر در شادى نشست‏

گوشمال نفس تو صبر  است و بس‏

 

جوهر عقل است صبر  اى بوالهوس‏

  1. صابر اندر صبر  بودن مشكل است‏
 

اين سخن نى لايق هر غافل است‏

مرد عامى چون زكار آگاه نيست‏

 

گه مر او را صبر  هست و گاه نيست‏

  1. در بلا صابر شده مردان خاص‏
 

لكن از درگاه حق جسته خلاص‏

خاص خاص از كار خود پرداخته‏

 

با بد و نيك دو عالم ساخته‏

  1. راحت از ميلى گرفته در بلا
 

بى تغير گفته غم را مرحبا

صبر  بايد در همه رنج و بلا

 

تا به ملك فقر گردى پادشا

   
  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید