امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -92- اعتراف به حق ‏‏‏‏ ‏‏‏..«يعترف بالحق‏‏‏‏قبل ان يشهد عليه»

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -92- اعتراف به حق ‏‏‏‏ ‏‏‏..«يعترف بالحق‏‏‏‏قبل ان يشهد عليه»

ترجمه: پرهيزگار ‏‏ اعتراف به حق‏‏‏‏مى‏كند، قبل از اين كه شهادت عليه او داده شود. ***

  1. شرح: از ديگر اوصاف پرهيزگار ‏‏ان‏‏ اعتراف به حق ‏‏‏‏ ‏‏يقت است، آنها نياز به گواه و شاهد عليه خود ندارند، زيرا در مخاصمات و منازعات بين افراد، اگر طرفى، حرف ديگرى را پذيرفت نزاع مرتفع مى‏شود و تنها وقتى نياز به شاهد و گواه است كه يكى ادعا كند و ديگرى انكار كند، پرهيزگار ‏‏ واقعى خود اعتراف به حق‏‏‏‏مى‏كند و ديگر نياز به شاهد و گواه بر ضد او نيست، زيرا اگر انكار حق‏‏‏‏كند، دروغ و كذب صريح است و تقوى و عدالت باطنى او اجازه اين گناه را به او نمى‏دهد.
  2. او مى‏داند اگر در نزاعى محكوم هم شود و ضررى ببيند، ضرر دنيوى و مادى است و آن بهتر از ضرر اخروى و معنوى است كه او را از سعادت ابدى محروم مى‏كند.
  3. امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايند: «اصبر نفسَكَ على الحق‏‏‏‏فانّه من مَنَعَ شيئاً فى حق‏‏‏‏اعطى فى الباطل‏‏ مثليْه»: «نفس خود را بر حق‏‏‏‏صبور گردان، زيرا كسى كه چيزى را در راه حق‏‏‏‏منع كند دو برابر آن را در راه باطل‏‏ مصرف خواهد كرد».
  4. على (عليه السلام) مى‏فرمايند:«اصبر على مَرارة الحق‏‏‏‏و ايّاكَ انْ تَنْخَدِعَ لَحَلاوة الباطل‏‏»: «بر تلخى حق‏‏‏‏صبر كن و مواظب باش فريب شيرينى باطل‏‏ را نخوردى».
  5. در جاى ديگر فرمودند: «لايصبر للحق‏‏‏‏الّا مَن يعرففضله»: «كسى براى حق‏‏‏‏صبرنمى كند مگر آنكه فضيلت آن را بداند.
  6. امام باقر (عليه السلام)‏ مى‏فرمايند: «وقتى نزديك وفات پدرم امام زين‏العابدين (عليه السلام)‏ بود، مرا به سينه خود چسبانيدند و فرمودند: پسرم! آيا مى‏خواهى تو را سفارش كنم، به آنچه پدرم (حسين بن على (عليهما السلام)) در موقع مرگ و شهادت و آخرين لحظات به من سفارش فرمود، و پدر او «على (عليه السلام)‏» نيز او را به آن وصيت و سفارش كرده بود:«أَى بُنَىّ اصبر على الحق‏‏‏‏و انْ كان مُرّاً»: «پسرم! صبر كن بر حق ‏‏‏‏ ‏‏، اگر چه تلخ باشد».
  7. چه مطلب بزرگى است كه سه امام در آخرين لحظات عمر خود سفارش كرده‏اند، آن هم به اين صورت كه امام حسين (عليه السلام)‏ و امام سجاد (عليه السلام)‏ در لحظات آخر حيات بوده‏اند، با كوله‏بارى از تجربه‏هاى تلخ و شيرين و آن هم به صورتى كه امام سجاد (عليه السلام)‏، امام باقر (عليه السلام)‏ را به سينه مى‏چسبانند.
  8. در روايت آمده، مردى از كوهستان و خارج شهر نزد امام صادق (عليه السلام)‏ آمد و مسئله‏اى پرسيد و حضرت، پاسخى فرمودند كه مطابق ميل او نبود، سپس در سيماى او كراهت و گرفتگى را احساس كردند، و فرمودند:«يا هذا اصْبِر عَلى الحق‏‏‏‏فَانَّه لَم يَصْبر احدٌ قَطُّ لِحق‏‏‏‏الّا عوَّضَه اللّه ما هُو خيرٌ لَه»: «اى مرد صبر كن بر حق ‏‏‏‏ ‏‏، زيرا احدى براى حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ صبر نكرده است مگر اين كه خداوند آنچه را خير براى او بوده در

عوض صبر به او داده است».

  1. مولى على (عليه السلام)‏ فرمودند: «الحق‏‏‏‏ثَقيل، و قد يخَفَّفْهُ اللّه عَلى اقْوام طَلَبُوا العاقبةَ (العافية) فَصَبّروا نفوسَهُم وَ وَثقوا بصدق موعود اللّه لِمَن صَبَر و احتَسَب فكن منهم و استَعْنِ باللّه»: «حق‏‏‏‏سنگين است و خداوند گاهى سبك مى‏گرداند بر عده‏اى كه عاقبت (عافيت) را طلب كرده و نفوس خود را صبور ساخته و اعتماد كردند. به درستى آنچه خداوند وعده داده است به صابرين و محاسبه گران، پس از آنها باش و از خداوند يارى طلب».
  2. حق‏‏‏‏گوئيد گرچه بر عليه و بر ضرر شما باشد، خداوند در سوره نساء مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، كاملا قيام به عدالت كنيد، براى خدا گواهى دهيد، اگرچه (اين گواهى) به زبان خود شما با پدر و مادر با نزديكان شما بوده باشد؛ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ ...)
  3. در ذيل آيه فوق حديثى از ابن‏عباس آمده كه از آن استفاده مى‏شود، افراد تازه مسلمان حتى بعد از ورود به مدينه به خاطر ملاحظات خويشاوندى از دادن شهادتهائى كه به ضرر بستگان آنها مى‏شد، خوددارى مى‏كردند و آيه فوق نازل شد و به آنها هشدار داد.
  4. امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايند: على (عليه السلام)‏ فرموده‏اند در قبضه (دسته) شمشيرى از شمشيرهاى رسول خدا (صلى الله عليه وآله)‏ صحيفه‏اى بود كه در آن سه چيز بود: «صِل مَنْ قَطَعَك و قُل الحق‏‏‏‏و لو على نفسِك و احسن الى مَنْ اساءَ اليك»: «كسى كه با تو ارتباطش را قطع‏كرده تو ارتباط با او برقراركن و حق‏‏‏‏را بگو گرچه بر ضرر تو باشد و كسى كه به تو بدى كرد تو به او نيكى كن!»
  5. رسول گرامى (صلى الله عليه و آله)‏ فرمودند: «با تقواترين مردم كسى است كه در آنچه به نفع يا به ضرر اوست، حق‏‏‏‏را بگويد «اتْقَى الناس مَنْ قال الحق‏‏‏‏فيما له و عليه».
  6. مولى على (عليه السلام) در وصاياى خود به امام حسين (عليه السلام)‏ مى‏فرمايند: «يا بُنَىّ اوصيك بتقوى الله فى الغنى و الفقر و كلمة الحق‏‏‏‏فى الرضا و الغضب ...»: «فرزندم تو را سفارش مى‏كنم، به پرهيزگار ‏‏ى و خداترسى در بى‏نيازى و فقر و اين كه حق ‏‏‏‏ ‏‏‏گوئى و حق‏‏‏‏را مراعات كنى در حالت رضا و غضب ...».
  7. رسول گرامى (صلى الله عليه و آله)‏ فرمودند: «كسى كه با مظلومى رود تا حق‏‏‏‏او را اثبات كند، خداوند متعال قدمهاى او را در روزى كه قدمها مى‏لغزد ثابت مى‏كند».
  8. مولى على (عليه السلام)‏ در زمان خود مى‏ناليد و مى‏فرمود: «اعْلَمُوا رَحِمكُمُ اللّه انّكم فى زمان القائلُ فيه بالحق‏‏‏‏قليل و اللسان عن الصدق كليل و اللازم للحق‏‏‏‏ذليل ...»:«بدانيد «خداوند، شما را رحمت كند» شما در زمانى هستيد كه گوينده به حق‏‏‏‏در اين زمان كم و زبان از راستگوئى كُند شده (و راست و صدق نمى‏گويد) و مُلازم حق‏‏‏‏ذليل است.
  9. جنگ حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏، از آغاز تاريخ زندگى بشر بوده است. «فَقَتَلَهُ»
  10. معيار شناخت حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ در اديان الهى، آن چيزى است كه از جانب خدا نازل شده است. «وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ»
  11. مبارزه حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏، در طول تاريخ وجود داشته است. «وَ كَذلِكَ»
  12. انسان عقل و وحى عطا كرده و راه حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ را به او نشان داده و او را در انتخاب آزاد گذاشته، ولى اراده و اختيار، نشانه‏ى راضى بودن او به خلاف ما نيست.
  13. تاريخ طرفداران حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ را با توجّه به پايان و سرانجام كارشان بايد مطالعه كرد. «فَاصْبِرُوا»
  14. همچنين در اين سوره، الأنفال‏ ويژگى‏هاى سپاه حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ نيز بيان شده است و درسهايى از تاريخ پيامبر اسلام و چگونگى رفتار آن حضرت با مسلمانان و مسائلى همچون انفال، بيتالمال، احكام جهاد، غنائم، اسيران و خمس و چگونگى تقسيم آن، ماجراى هجرت و ليلةالمبيت، صفات مؤمنان واقعى، جلوگيرى از اختلاف و تفرقه و ... بيان شده است.
  15.  از نتايج جنگ حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏، روشن شدن روحيّات، انگيزه‏ها، عملكردها، تعهّدات و توطئه‏هاست تا جوهره‏ى انسان‏ها كشف شود. «لِيَمِيزَ اللَّهُ»
  16.  ميان حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ راه ديگرى نداريم، بلكه هرچه حق‏‏‏‏نبود، باطل‏‏ است و بى‏طرفى و بى‏خطى مردود است. «فَما ذا بَعْدَ الْحق‏‏‏‏إِلَّا الضَّلالُ»
  17.  معيار حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏، تشخيص اكثريّت نيست. «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»*
  18. در آتش بر آن مى‏گدازند تا زيور يا كالايى به دست آرند، كفى مانند كفِ سيلاب (حاصل شود) اين‏گونه خداوند حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ را (بهم) مى‏زند پس كف (آب) به كنارى رفته (و نيست شود) و امّا آنچه براى مردم مفيد است در زمين باقى بماند. خداوند اين‏گونه مثال‏ها مى‏زند.
  19. در كوره‏ى حوادث است كه ناخالصى‏ها معلوم و حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ ظاهر مى‏شود.
  20.  حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ با هم هستند، امّا سرانجام، باطل‏‏ رفتنى است. «فَيَذْهَبُ جُفاءً»
  21. از جمله شيوه‏هاى تعليم و تربيت در قرآن، مقايسه و سنجش ميان افراد، حالات و سرانجامِ حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ است. از اين جهت چون در آيه‏ى قبل، آينده مشركان بيان شده بود، لذا در اين آيه به عاقبت افراد با تقوا اشاره مى‏فرمايد تا انسان‏ها با مقايسه‏ى اين دو سرنوشت، با درك و آگاهى بيشتر و بهترى بتوانند راه خود را انتخاب نمايند.
  22. مطالب قرآن روشن است و مرز حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ را بيان مى‏كند. «مُبِينٍ»
  23. «حكم» در آيه، به يكى از اين سه معناست: حاكم و فاصل ميان حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏، احكام الهى و حكمت.
  24. پيامبران هم معجزه داشته‏اند، هم كتاب تا مردم در تشخيص حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ دچار اشتباه نشوند. «بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ»
  25.  قرآن هم كتاب قضاوت بين حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏، هم وسيله‏ى ارشاد و هم وسيله دريافت رحمت الهى است. «لِتُبَيِّنَ، هُدىً، رَحْمَةً»
  26. درگيرى و جدال ميان حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏ هميشگى بوده است. «يُجادِلُ» (فعل مضارع رمز تداوم كار است.)
  27. حضرت زكريّا براى تميز بين حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏، بين وحى الهى و توهّمات شيطانى، از خداوند طلبِ نشانه كرد.
  28. جنگ و دشمنى ميان حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏، از ابتداى آفرينش انسان وجود داشته است.
  29. تضاد ميان حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏، يك جريان دائمى است. مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ ...
  30. در تضادّ ميان حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏، خداوند باطل‏‏ را محو و حق‏‏‏‏را تثبيت مى‏كند.
  31. تضاد حق ‏‏‏‏ ‏‏‏ و باطل‏‏‏‏ و پيروزى حق‏‏‏‏بر باطل‏‏، نقشه‏ى حكيمانه و عالمانه‏ى الهى است. «يُحْكِمُ اللَّهُ- عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
  32. الهى، اين شاعر شيوا در ذيل اين فراز «يعترف بالحق‏‏‏‏قبل ان يُشهد عليه» مى‏گويد:

بحق‏‏‏‏زان پيش بر خويش آرد اقرار

 

كه بگشايد گواهى لب به گفتار

كى او را اعتراف حق‏‏‏‏زيان است‏

 

كه با حق‏‏‏‏هر زمان سودى عيان است‏

 

ز حق ‏‏‏‏ ‏‏گوئى همه سود آشكارا

 

به هر كار است مردان خدا را

كسى حق‏‏‏‏را نهان خواهد به انكار

 

كه پندارد زيانش را در اقرار

به اقرار حق‏‏‏‏ار تنها زيان است‏

 

زيان تن را ولى سود روان است‏

زيان تن بسى ناچيز باشد

 

چو جان را از زيان پرهيز باشد

به انكار حق‏‏‏‏ارگيرى جهان را

 

زيان باشد كه سازى تيره جان را

جهان بگذارى و تاريك جانت‏

 

كشد در رنج و حسرت جاودانت‏

ور از اقرار حق‏‏‏‏محتاج گردى‏

 

به ملك عقل صاحب تاج گردى‏

  

 

  1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏2، ص: 535 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید