بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -92- اعتراف به حق ..«يعترف بالحققبل ان يشهد عليه»
ترجمه: پرهيزگار اعتراف به حقمىكند، قبل از اين كه شهادت عليه او داده شود. ***
- شرح: از ديگر اوصاف پرهيزگار ان اعتراف به حق يقت است، آنها نياز به گواه و شاهد عليه خود ندارند، زيرا در مخاصمات و منازعات بين افراد، اگر طرفى، حرف ديگرى را پذيرفت نزاع مرتفع مىشود و تنها وقتى نياز به شاهد و گواه است كه يكى ادعا كند و ديگرى انكار كند، پرهيزگار واقعى خود اعتراف به حقمىكند و ديگر نياز به شاهد و گواه بر ضد او نيست، زيرا اگر انكار حقكند، دروغ و كذب صريح است و تقوى و عدالت باطنى او اجازه اين گناه را به او نمىدهد.
- او مىداند اگر در نزاعى محكوم هم شود و ضررى ببيند، ضرر دنيوى و مادى است و آن بهتر از ضرر اخروى و معنوى است كه او را از سعادت ابدى محروم مىكند.
- امام باقر (عليه السلام) مىفرمايند: «اصبر نفسَكَ على الحقفانّه من مَنَعَ شيئاً فى حقاعطى فى الباطل مثليْه»: «نفس خود را بر حقصبور گردان، زيرا كسى كه چيزى را در راه حقمنع كند دو برابر آن را در راه باطل مصرف خواهد كرد».
- على (عليه السلام) مىفرمايند:«اصبر على مَرارة الحقو ايّاكَ انْ تَنْخَدِعَ لَحَلاوة الباطل»: «بر تلخى حقصبر كن و مواظب باش فريب شيرينى باطل را نخوردى».
- در جاى ديگر فرمودند: «لايصبر للحقالّا مَن يعرففضله»: «كسى براى حقصبرنمى كند مگر آنكه فضيلت آن را بداند.
- امام باقر (عليه السلام) مىفرمايند: «وقتى نزديك وفات پدرم امام زينالعابدين (عليه السلام) بود، مرا به سينه خود چسبانيدند و فرمودند: پسرم! آيا مىخواهى تو را سفارش كنم، به آنچه پدرم (حسين بن على (عليهما السلام)) در موقع مرگ و شهادت و آخرين لحظات به من سفارش فرمود، و پدر او «على (عليه السلام)» نيز او را به آن وصيت و سفارش كرده بود:«أَى بُنَىّ اصبر على الحقو انْ كان مُرّاً»: «پسرم! صبر كن بر حق ، اگر چه تلخ باشد».
- چه مطلب بزرگى است كه سه امام در آخرين لحظات عمر خود سفارش كردهاند، آن هم به اين صورت كه امام حسين (عليه السلام) و امام سجاد (عليه السلام) در لحظات آخر حيات بودهاند، با كولهبارى از تجربههاى تلخ و شيرين و آن هم به صورتى كه امام سجاد (عليه السلام)، امام باقر (عليه السلام) را به سينه مىچسبانند.
- در روايت آمده، مردى از كوهستان و خارج شهر نزد امام صادق (عليه السلام) آمد و مسئلهاى پرسيد و حضرت، پاسخى فرمودند كه مطابق ميل او نبود، سپس در سيماى او كراهت و گرفتگى را احساس كردند، و فرمودند:«يا هذا اصْبِر عَلى الحقفَانَّه لَم يَصْبر احدٌ قَطُّ لِحقالّا عوَّضَه اللّه ما هُو خيرٌ لَه»: «اى مرد صبر كن بر حق ، زيرا احدى براى حق صبر نكرده است مگر اين كه خداوند آنچه را خير براى او بوده در
عوض صبر به او داده است».
- مولى على (عليه السلام) فرمودند: «الحقثَقيل، و قد يخَفَّفْهُ اللّه عَلى اقْوام طَلَبُوا العاقبةَ (العافية) فَصَبّروا نفوسَهُم وَ وَثقوا بصدق موعود اللّه لِمَن صَبَر و احتَسَب فكن منهم و استَعْنِ باللّه»: «حقسنگين است و خداوند گاهى سبك مىگرداند بر عدهاى كه عاقبت (عافيت) را طلب كرده و نفوس خود را صبور ساخته و اعتماد كردند. به درستى آنچه خداوند وعده داده است به صابرين و محاسبه گران، پس از آنها باش و از خداوند يارى طلب».
- حقگوئيد گرچه بر عليه و بر ضرر شما باشد، خداوند در سوره نساء مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، كاملا قيام به عدالت كنيد، براى خدا گواهى دهيد، اگرچه (اين گواهى) به زبان خود شما با پدر و مادر با نزديكان شما بوده باشد؛ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ ...)
- در ذيل آيه فوق حديثى از ابنعباس آمده كه از آن استفاده مىشود، افراد تازه مسلمان حتى بعد از ورود به مدينه به خاطر ملاحظات خويشاوندى از دادن شهادتهائى كه به ضرر بستگان آنها مىشد، خوددارى مىكردند و آيه فوق نازل شد و به آنها هشدار داد.
- امام باقر (عليه السلام) مىفرمايند: على (عليه السلام) فرمودهاند در قبضه (دسته) شمشيرى از شمشيرهاى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) صحيفهاى بود كه در آن سه چيز بود: «صِل مَنْ قَطَعَك و قُل الحقو لو على نفسِك و احسن الى مَنْ اساءَ اليك»: «كسى كه با تو ارتباطش را قطعكرده تو ارتباط با او برقراركن و حقرا بگو گرچه بر ضرر تو باشد و كسى كه به تو بدى كرد تو به او نيكى كن!»
- رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «با تقواترين مردم كسى است كه در آنچه به نفع يا به ضرر اوست، حقرا بگويد «اتْقَى الناس مَنْ قال الحقفيما له و عليه».
- مولى على (عليه السلام) در وصاياى خود به امام حسين (عليه السلام) مىفرمايند: «يا بُنَىّ اوصيك بتقوى الله فى الغنى و الفقر و كلمة الحقفى الرضا و الغضب ...»: «فرزندم تو را سفارش مىكنم، به پرهيزگار ى و خداترسى در بىنيازى و فقر و اين كه حق گوئى و حقرا مراعات كنى در حالت رضا و غضب ...».
- رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «كسى كه با مظلومى رود تا حقاو را اثبات كند، خداوند متعال قدمهاى او را در روزى كه قدمها مىلغزد ثابت مىكند».
- مولى على (عليه السلام) در زمان خود مىناليد و مىفرمود: «اعْلَمُوا رَحِمكُمُ اللّه انّكم فى زمان القائلُ فيه بالحققليل و اللسان عن الصدق كليل و اللازم للحقذليل ...»:«بدانيد «خداوند، شما را رحمت كند» شما در زمانى هستيد كه گوينده به حقدر اين زمان كم و زبان از راستگوئى كُند شده (و راست و صدق نمىگويد) و مُلازم حقذليل است.
- جنگ حق و باطل، از آغاز تاريخ زندگى بشر بوده است. «فَقَتَلَهُ»
- معيار شناخت حق و باطل در اديان الهى، آن چيزى است كه از جانب خدا نازل شده است. «وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ»
- مبارزه حق و باطل، در طول تاريخ وجود داشته است. «وَ كَذلِكَ»
- انسان عقل و وحى عطا كرده و راه حق و باطل را به او نشان داده و او را در انتخاب آزاد گذاشته، ولى اراده و اختيار، نشانهى راضى بودن او به خلاف ما نيست.
- تاريخ طرفداران حق و باطل را با توجّه به پايان و سرانجام كارشان بايد مطالعه كرد. «فَاصْبِرُوا»
- همچنين در اين سوره، الأنفال ويژگىهاى سپاه حق و باطل نيز بيان شده است و درسهايى از تاريخ پيامبر اسلام و چگونگى رفتار آن حضرت با مسلمانان و مسائلى همچون انفال، بيتالمال، احكام جهاد، غنائم، اسيران و خمس و چگونگى تقسيم آن، ماجراى هجرت و ليلةالمبيت، صفات مؤمنان واقعى، جلوگيرى از اختلاف و تفرقه و ... بيان شده است.
- از نتايج جنگ حق و باطل، روشن شدن روحيّات، انگيزهها، عملكردها، تعهّدات و توطئههاست تا جوهرهى انسانها كشف شود. «لِيَمِيزَ اللَّهُ»
- ميان حق و باطل راه ديگرى نداريم، بلكه هرچه حقنبود، باطل است و بىطرفى و بىخطى مردود است. «فَما ذا بَعْدَ الْحقإِلَّا الضَّلالُ»
- معيار حق و باطل، تشخيص اكثريّت نيست. «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»*
- در آتش بر آن مىگدازند تا زيور يا كالايى به دست آرند، كفى مانند كفِ سيلاب (حاصل شود) اينگونه خداوند حق و باطل را (بهم) مىزند پس كف (آب) به كنارى رفته (و نيست شود) و امّا آنچه براى مردم مفيد است در زمين باقى بماند. خداوند اينگونه مثالها مىزند.
- در كورهى حوادث است كه ناخالصىها معلوم و حق و باطل ظاهر مىشود.
- حق و باطل با هم هستند، امّا سرانجام، باطل رفتنى است. «فَيَذْهَبُ جُفاءً»
- از جمله شيوههاى تعليم و تربيت در قرآن، مقايسه و سنجش ميان افراد، حالات و سرانجامِ حق و باطل است. از اين جهت چون در آيهى قبل، آينده مشركان بيان شده بود، لذا در اين آيه به عاقبت افراد با تقوا اشاره مىفرمايد تا انسانها با مقايسهى اين دو سرنوشت، با درك و آگاهى بيشتر و بهترى بتوانند راه خود را انتخاب نمايند.
- مطالب قرآن روشن است و مرز حق و باطل را بيان مىكند. «مُبِينٍ»
- «حكم» در آيه، به يكى از اين سه معناست: حاكم و فاصل ميان حق و باطل، احكام الهى و حكمت.
- پيامبران هم معجزه داشتهاند، هم كتاب تا مردم در تشخيص حق و باطل دچار اشتباه نشوند. «بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ»
- قرآن هم كتاب قضاوت بين حق و باطل، هم وسيلهى ارشاد و هم وسيله دريافت رحمت الهى است. «لِتُبَيِّنَ، هُدىً، رَحْمَةً»
- درگيرى و جدال ميان حق و باطل هميشگى بوده است. «يُجادِلُ» (فعل مضارع رمز تداوم كار است.)
- حضرت زكريّا براى تميز بين حق و باطل، بين وحى الهى و توهّمات شيطانى، از خداوند طلبِ نشانه كرد.
- جنگ و دشمنى ميان حق و باطل، از ابتداى آفرينش انسان وجود داشته است.
- تضاد ميان حق و باطل، يك جريان دائمى است. مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ ...
- در تضادّ ميان حق و باطل، خداوند باطل را محو و حقرا تثبيت مىكند.
- تضاد حق و باطل و پيروزى حقبر باطل، نقشهى حكيمانه و عالمانهى الهى است. «يُحْكِمُ اللَّهُ- عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
- الهى، اين شاعر شيوا در ذيل اين فراز «يعترف بالحققبل ان يُشهد عليه» مىگويد:
بحقزان پيش بر خويش آرد اقرار | كه بگشايد گواهى لب به گفتار | |
كى او را اعتراف حقزيان است | كه با حقهر زمان سودى عيان است |
ز حق گوئى همه سود آشكارا | به هر كار است مردان خدا را | |
كسى حقرا نهان خواهد به انكار | كه پندارد زيانش را در اقرار | |
به اقرار حقار تنها زيان است | زيان تن را ولى سود روان است | |
زيان تن بسى ناچيز باشد | چو جان را از زيان پرهيز باشد | |
به انكار حقارگيرى جهان را | زيان باشد كه سازى تيره جان را | |
جهان بگذارى و تاريك جانت | كشد در رنج و حسرت جاودانت | |
ور از اقرار حقمحتاج گردى | به ملك عقل صاحب تاج گردى | |
|
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج2، ص: 535 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم