سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل علی محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
کتاب شفاء الصدور ص: 140 در لقب امیرالمومنین علی علیه السلام
- و اگر بگويند از كجا كه پيغمبر وصى داشته باشد تا اگر باشد علی باشد جواب گوئيم:
- اولا: از استقراء سيره انبيا.
- و ثانيا: در برهان عقلى كه موجب بعث رسل و تنزيل كتب است. معلوم مىشود كه هيچ پيغمبرى بىوصى نبوده و لقد اجاد القائل و هو الازرى رحمه اللّه: النبىّ بلا وصى تعالى الله عما يقوله سفهاهاو اين دليل كه ما در اين مقام يادداشت كرديم اگر چه كافى است براى هوشمند حقيقت شناس و مجاهد هدايت طلب ولى ما از جهت اتمام حجت چند فقره از اخبار اهل سنت در اثبات وصايت آن جناب از كتب معتبره ايشان نقل مىكنيم و از خداى تعالى توفيق امداد مىطلبيم چه منازع در اين مسئله همين فرقهاند چنان كه تصريحا و تلويحا در نفى اين مقام كوشش دارند. از آن جمله:
- احمد بن عبد ربه قرطبى اندلسى در كتاب عقد مىگويد: رسول صلّى اللّه عليه و آله در حق علی گفت:انت منّى بمنزلة هارون من موسى.
- و شيعه از اين جا مدعى شدند كه او وصى است. و به اين سخن مىخواهد ردّ بر عقيده شيعه كند در امر وصايت. ويابى اللّه الا ان يتم نوره و لو كره الكافرون و اين حديث از جمله متواترات است چنانچه در محل خود ثابت شده.
- و از آن جمله خوارزمى در مناقب از أبو الطفيل كه آخر صحابى است كه وفات كرده روايت كرده و او از علی عليه السّلام كه پيغمبر فرمود:يا علی أنت وصيّى حربك حربى و سلمك سلمى.
- هم در مناقب سند به حضرت صادق عليه السّلام مىرساند كه از پدرانش نقل فرموده تا به پيغمبر برسد كه فرمود: خدا قبض روح پيغمبرى نكرد تا امر نكند او را كه افضل عشيره و عصبه خود را وصى كند و امر كرد مرا كه وصى كن پسر عمّ خود علی را كه ثبت كردم او را در كتب سلف و نوشتم در آنها كه وصى تو است و بر اين ميثاق خلايق و انبيا و رسل خود را گرفتهام ميثاق گرفتهام از ايشان بر ربوبيت براى خود و بر نبوّت براى تو و بر وصايت و ولايت علی براى تو.
- و هم در مناقب بهمين سند است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بام سلمه فرمود اى ام سلمه گوش بده و شاهد باش اين را كه علی برادر من است در دنيا و آخرت و حامل لواى من است در دنيا و حامل لواى حمد است فرداى قيامت وهذا علی وصيى و قاضى عداتى و الذّايد عن حوضى المنافقين.
- و هم در مناقب و در فرايد السمطين حموينى است از ابى ايوب انصارى كه پيغمبر )صل الله علیه آله ( به فاطمه عليها السّلام فرمود خداوند بر زمين اطلاع يافت و اختيار كرد از ايشان شوهرت را و امر فرمود كه من تورا جفت او قرار دهم و او را وصى اتخاذ كنم.
- و هم در مناقب است به سند مذكور كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به علی فرمود: اگر تو نبى نيستى وصى نبى هستى و وارث او هستى.بل أنت سيد الأوصياء و امام الاتقياء.
- و أبو نعيم در حلية الاولياء از أبو برزه اسلمى نقل كرده كه در شب معراج پيغمبر بخدا گفت علی وصى من است و برادر من.
- و هم در مناقب است بهمين سند كه جبرئيل صبحگاهى با فرحت و بشر نازل شد و گفت خوشدل شدم باكرام خدا برادر تورا وصى تو و امام امت تو علی بن ابى طالب را.
- هم حموينى در فرائد از ابو ذر روايت كرده كه پيغمبر فرمود:انا خاتم النبيين و أنت يا علی خاتم الوصيين إلى يوم الدين.
- و هم حموينى و خوارزمى روايت كردهاند از حضرت رضا و از ام سلمه كه پيغمبر فرمود هر نبى را وصيى است و علی وصى من است در عترت من و اهلبيت من و در امت من بعد از من.
- هم موفق بن احمد از بريده روايت كرده كه پيغمبر فرمود هر نبى را وصيى و وارثى است، و علی وصى و وارث من است.
- و ابن مغازلى حديث وصيّت را باسانيد متعدده از جابر و ابن عباس و بريده و ابو ايوب انصارى روايت كرده.
- و ثعلبى در تفسيرو انذر عشيرتك الاقربين 26: 214«»از براء بن عازب حديث كرده
- و احمد بن حنبل كه يكى از ائمه اربعه است. در مسند از انس بن مالك روايت كرده كه به سلمان گفتم از پيغمبر سوال كن كه وصى تو است؟ سلمان پرسيد. گفت كه وصى موسى بود؟ عرض كرد: يوشع بن نون. پيغمبر فرمود: وصى و وارث من كه اداى دين و انجاز وعد من مىكند علی بن ابى طالب است.
- و خوارزمى از ابن عباس در حديث قيامت كه سابقا شنيدى نقل كرده كه مىگويند: هذا علی وصى محمّد. پس اين روايت را ده تن از صحابه امير المؤمنين و ام سلمه و ابن عباس و براء و ابو برزه و انس و أبو ايوب و بريده و جابر و أبو الطفيل نقل كردهاند با وجود اين انكار كردن نمىدانم چه جهت دارد و اين قدر كه نوشتم جمله يسيره و قطعه حقيره بود.
- از روايات اين باب كه مقام مقتضى استقصاى آنها نيست و اين جمله را از يكى دو فصل از فصول ينابيع الموده عارف قندوزى كه خود او از علماء معاصرين ايشان است انتخاب كرده با اختصار و اقتصار بر موضع حاجت نوشتم. در خانه اگر كس است يك حرف بس است.
- و از اخبار گذشته اگر كسى در اشعار سابقين و مكالمات صحابه و تابعين تتبع كند يقين مىكند كه اين مطلب در زمان سابق بحدّى ظاهر بوده كه منكرين خلافت و ولايت آن حضرت هم اعتراف بوى داشتهاند چنانچه در كتاب نصر بن مزاحم و كتاب لوط بن يحيى كه هر دو از ثقات ممدوحين نزد علماء سنّت باشند.
- در نقل قصه حرب جمل و صفين اشعار بسيار از اراجيز و غيرها از لشكر حق و جند باطل روايت كرده كه در آنها تصريح بوصايت و باشتهار و معروفيت آن جناب بلقب وصى شده و ابن أبي الحديد معتزلى ذكر جمله از آن اشعار كرده و ما موضع شاهد را در اين باب ايراد مىنمائيم عبد اللّه بن أبي سفيان بن الحرث بن عبد المطلب در مديح امير المؤمنين عليه السّلام مىسرايد: و منا علی ذاك صاحب خيبر ..... و صاحب بدر يوم شالت كتائبه..... وصى النبى المصطفى و ابن عمه فمن ذا يداين و من ذا يقاربه
- ابو الهيثم بن التيهان البدرى رضى اللّه عنه مىگويد: انّ الوصى امامنا و وليّنا ...... برح الخفاء و باحت الاسرار
- عمرو بن حارثة الانصارى در مدح محمد بن الحنفيه گويد: سمى النبى و شبل الوصى و رايته لونها العندم
- يك تن از قبيله ازد گويد: هذا علی و هو الوصى ..... اخاه يوم النّجوة النّبى
- جوانى از نواصب بنى ضبه در لشكر عايشه گويد: نحن بنى ضبة العداء علی ..... ذاك الذي يعرف قد ما بالوصي
- سعيد بن القيس الهمدانى از لشكر آن جناب گويد: قل للوصى اقبلت قحطانها..... فادع بها يكفيكها
- همدانهازياد بن لبيد الانصارى از اصحاب آن جناب گويد: كيف ترى الانصار في يوم الكلب ...... انّا اناس لا نبالى من عطب ...... و لا نبالى في الوصى من غضب ...... و انما الانصار جد لا لعب
- حجر بن عدى الكندى رضى اللّه عنه گويد: يا ربنا سلّم لنا عليا ..... سلم لنا المبارك المضيا ..... المؤمن الموحد التقيا..... لا خطل الرأى و لا غويا..... بل هاديا موفقا مهديا...... و احفظه ربى و احفظ النّبيا ....... فيه فقد كان له وليا ..... ثم ارتضاه بعده وصيا
- و خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين رضى اللّه عنه گويد: يا وصى النبى قد اجلت الحرب ..... الاعادى و سارت الاطعانهم
- خزيمه رضى اللّه عنه در روز جمل فرمايد: أعايش خلى عن علی و عيبه ..... بما ليس فيه انما أنت والده ..... وصى رسول اللّه من دون اهله ..... و أنت علی ما كان من ذاك شاهده
- عبد اللّه بن بديل بن الورقا گويد: يا قوم للحظة العظمى التي حدثت ..... حرب الوصي و ما للحرب من اسس
- عمرو بن احيحه در ذكر ابن الزبير و مدح جناب مجتبى عليه السّلام گويد: لست كابن الزبير لجلج في ..... القول و طا طاعنان فسل مريب ..... و ابى اللّه ان يقوم بما قام ..... به ابن الوصى و ابن النجيب
- زجر بن قيس الجعفى گويد: اضربكم حتى تقرو العلى ..... خير قريش كلّها بعد النبي ..... من زائه اللّه و سماه الوصيّ انّ الولى حافظ ظهر الولىّهم
- زجر بن قيس گويد: فصلّى الا له علی احمد ..... رسول المليك تمام النعم ..... رسول المليك و من بعد.....خليفتنا القائم المدعم عليّا عنيت وصى النبي ..... بخالد عنه غواة الامم
- اشعث بن قيس گويد: اتانا الرسول الامام ..... فسر بمقدمه المسلمونا ..... رسول الوصى وصى النبي ...... له السبق و الفضل في المؤمنينا و هم اشعث بن قيس گويد: اتانا الرسول رسول الوصي ..... علی المهذب من هاشم ..... وزير النبي و ذى صهره ..... و خير البريّة و العالم
- و نصر بن مزاحم در كتاب صفين اين اشعار را نسبت بعلى عليه السّلام كرده كه فرموده: يا عجبا لقد رايت منكرا ..... كذبا علی اللّه يشيب الشعرا ...... ما كان يرضى احمد لو اخبرا ..... ان يقرنوا وصيه و الابترا ..... شانى الرسول و اللعين الاخزرا ..... انى ذا الموت دنا و حضرا الى اخر الاشعار.
- و جرير بن عبد اللّه البجلى گويد: وصى رسول اللّه من دون اهله ..... و فارسه الحامى به يضرب المثل
- و نعمان بن العجلان الانصارى گويد: كيف التفرق و الوصى امامنا ..... لا كيف الا حيرة و تخاذلا ..... و ذروا معوية الغوى و تابعوا ...... دين الوصي لتحمدوه اجلاعبد
- الرحمن بن ذويب الاسلمى گويد: يقودهم الوصي إليك حتى ..... يردك عن ضلال و ارتياب
- مغيرة بن حرث بن عبد المطلب فرمايد: فيكم وصى رسول اللّه قائدكم ..... و صهره و كتاب اللّه قد نشرا
- عبد اللّه بن عباس بن عبد المطلب رضى اللّه عنهم گويد: وصى رسول اللّه من دون اهله ..... و فارسه ان قيل هل من منازل از تأمل اين اشعار كه كثيرى از قائلين آنها از صحابهاند كه قول هر يك در نظر اهل سنت حجت است هر منصف با ديانتى قطع مىكند كه در آن زمان امير المؤمنين عليه السّلام بصفت وصايت معروف انام بوده. شنيدى آن مخذول بنى ضبه مىگويد ماها بنى ضبه دشمنان علی هستيم آنكه از قديم معروف بلقب وصى شده و اين قدر كه از اخبار و اشعار مسلّمه اعدا نوشتم كفايت است. شفاءالصدور ص : 149
«اللهم صل علی محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»