حقانیت شیعه4 ما داشتيم يك كسى را از نظر تعصب تمام كتابهاى اهل سنت را از كتابخانه‏اش بيرون انداخت خوب خيلى آدم بيخودى هستى

  1. «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                                صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 
  2. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  3. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ
  4. -حقانیت شیعه4
  5. ما داشتيم يك كسى را از نظر تعصب تمام كتابهاى اهل سنت را از كتابخانه‏اش بيرون انداخت خوب خيلى آدم بيخودى هستى تو خيلى حرف حق خيلى حرف حسابى تو كتاب سنى‏ها است. من رفتم كتابخانه بعضى از كشورهاى اهل سنت يك دانه كتاب شيعه تو كتابخانه‏هايشان نيست اين نامردى است يعنى شيعه يك حرف حق ندارد. يعنى سنى حرف حق ‏حرف منطقى براى كارش بزند من قول مى دهم ديگر در تلويزيون حرف نزنم. فقط براى يك دقيقه بگوييد چرا ما نماز نمى خوانيم. آخر مگر مى شود آدم بگويد من اهل حق هستم تابع شيعه ى دوازده امامى هستم اما نماز نمى خوانم! مى گويند ما از اين مراحل گذشته‏ايم. گفتم: تو از چى گذشته اى كه على نگذشته؟ اين چه تفكرى است؟ مگر مى شود با نماز شوخى كرد، على ابن ابيطالب سر نماز شهيد شد. پس در مسأله‏ى نماز آدم تصميم بگيرد اگر نماز نخوانده از اين به بعد بخواند و بقيه را قضا كند.
  6. امام رضا را از شهرهايى عبور بدهيم كه شيعه نباشد، چون ممكن است شيعه‏ها بفهمند آقا از اين شهر حركت مى‏كند، جمع بشوند و نماز جماعت و مرده باد و زنده باد و خلاصه اونجا يك انفجارى بشود، مسير حركت را جورى كنيم كه به شهرهاى شيعه نشين برخورد نكنيد. خط سيرى كه كشيدند اما از اونجايى كه خدا مى‏خواهد باز هم مجبور شدند، مجبور شدند حركت امام رضا علیه السلام هم به قم افتاد كه شيعه بود و هم به نيشابور كه شيعه بود، يك مرتبه در نيشابور چهل، پنجاه هزار نفر آمدند دور امام رضا علیه السلام و گفتند كه به ما يك جمله بگو به عنوان يادگارى.
  7. دليل اينكه من بايد از يكى از اين چهار نفر آخوند پيروى كنم، چيست؟ قرآن گفته است: آدم خوب كسى است كه حرف حق  را بشنود و به بهترين آن عمل كند. نگفته است كه شيخ باشد يا سيد باشد. نگفته است كوتاه باشد يا بلند باشد. نگفت: مرده باشد يا زنده باشد. اول اينكه چرا در كتابخانه‏هاى آنها كتاب‏هاى شيعه نيست؟ چرا جوانان ما اجازه تحقيق ندارند؟
  8. مى‏گويد: تا آمدن قرآن همه متفق بوديم. بعد از آمدن قرآن و پيغمبر همه متحد شديم. بعد از پيغمبر سر اصحاب مى‏آييم. آيا خط، خط غدير خم است؟ يا خط غير از غدير خم است؟ حالا چه كار كنيم؟ مى‏گويد: من از آنجايى كه سنى بودم و صوفى بودم و وهابى بودم و خيلى هم ضد شيعه بودم، اگر مى‏دانستم كه تو شيعه هستى با تو غذا نمى‏خوردم. حالا يك چنين ضد شيعه‏اى مى‏آيد و مى‏گويد: بررسى كنيم. بالاخره بعد از رسول خدا (((صل الله علیه وآله ل الله علیه وآله ل الله علیه وآله وسلم ) اصحاب چه طور هستند؟ آيا همه اصحاب عادل هستند؟
  9. یکی از اشکال هایی که سنی ها به شیعه گرفته - خوب است كه آدم ظهر نماز بخواند و برود مشغول كارش بشود و دوباره بيايد و نماز عصر را بخواند. منتها حالا ما مى‏گوييم: دو بار، سه بار نكنيم. - حالا دو، سه تا سيب زمينى ارزش دو قابلمه را ندارد. همه را يك جا بپزيم. ما براى رفاه ‏طلبى خودمان به سراغ اين كار رفته‏ايم و اگر نه اصل اسلام اين است كه نماز در پنج نوبت باشد. علتش هم اين است كه آدم غافل مى‏شود. خدا را مى‏خواهد.  نماز ذكر است و ذكر دواى غفلت است. ما چون خيلى غافل هستيم، خيلى بايد متذكر بشويم. هم اثر تربيتى آن بهتر است و هم در رساله‏ها پنج نوبت بهتر است. يكى از اشكال هايى كه سنى‏ها به شيعه‏ها مى گيرند و شيعه جواب ندارد بدهد، اين است كه مى‏گويند: اسلام پنج نوبت نماز خواندن را بهتردانسته است. پس  طبق نظر شیعه خواندن نماز هم در پنج وقت جایز است و هم در سه وقت؛ البته اگر مشکلی برای تحصیل و شغل شخص نداشته باشد، بهتر است که در پنج وقت خوانده شود.
  10. گفت بايد خودت يا حضرت على بخوانید - سوره‏ى برائت كه نازل شد سوره‏ى برائت معنايش اين بود. اى كفار مرگ بر شما خدا بر شما غضب كرده شما ديگر حق  ورود به مسجدالحرام نداريد. مكه براى هميشه بر شما ممنوع. خوب اين سوره خيلى تند و تيز است. حضرت اين سوره را وقتى نازل شد دادند به يكى دو نفر گفتند بخوانيد. خليفه‏ى اول، خليفه‏ى دوم. بعد جبرئيل نازل شد گفت يا بايد خودت اين سوره را بخوانى بر مردم يا حضرت على علیه السلام برود بخواند. اين را سنى هم نقل كرده شيعه هم نقل كرده. يعنى اختلاف نيست به هر حال. حضرت على علیه السلام روز عيد قربان كه همه‏ى حاجى‏ها جمع هستند اين سوره را خواند.
  11. پيام برائت در مكه از حلقوم امام برائت اعلام موجوديت مسلمين هست. اميرالمومنينعلیه السلام كسى است كه رسول خدا (((صل الله علیه وآله ل الله علیه وآله ل الله علیه وآله وسلم )  در حق‏ او فرمود در جنگ احزاب (كل ايمان در مقابل كل كفار) يعنى يك نفر بود اما ماكت در مقابل كل ايمان بود. اميرالمومنين علیه السلام كسى است كه پيغمبر در غدير خم فرمود كسى است كه درباره خدا از هيچ نيشى هراس ندارد
  12. فاطمه انسان بهشتى است - پيغمبر فرمود: هر كس فاطمه را زيارت كند من را زيارت كرده است فاطمه انسان بهشتى است كه به قيافه انسان دنياى در آمده است هر وقت پيغمبر مى‏خواست برود مسافرت آخرين خانه‏اى را كه خداحافظى مى‏كرد خانه فاطمه بود و وقتى هم از مسافرت بر مى‏گشت اولين خانه خانه فاطمه بود
  13. غضب خدا و غضب زهرا.- در شب عروسى پيراهن عروسى را هديه مى‏دهد غذاى افطارى‏اش را به مسكين و فقير و يتيم مى‏دهد براى خانم‏هاى مدينه كلاس گذاشته بود حكومت وقت را زير سوال مى‏برد. روايت داريم شيعه و سنى و الغدير از حدود سى و پنج مدرك نقل كرده است، از پيغمبر غضب خدا بند به غضب زهراست. غضب زهرا بند به غضب خداست. «يغضب لغضبها» (بحارالانوار/ ج 27/ ص 62) ما كه غضب مى‏كنيم كه چرا ايشان توى عروسى ما را دعوت نكرد اگر غضب زهرا غضب‏هاى عادى باشد خداوند غضب هايش بند به غضب‏هاى عادى نيست پيداست كه غضب و محبت او حق  است.
  14. نسل رسول الله اشرف مخلوقات- خداوند به او مى‏گويد در ميان نسل تو كسانى هستند كه اشرف مخلوقاتند تو بگو خدايا به حق آن بچه‏هايى كه از نسل منند و هنوز بدنيا نيامده‏اند تا من تو را ببخشم اين راهم شيعه مى‏گويد و هم سنى مى‏گويد.
  15. حقانیت شیعه راجع به تربيت فرزند صحبت مى‏كنيم. به هر حال تربيت فرزند مساله‏ى مهمى است. جلسات قبل راجع به انتخاب همسر و شير مادر و عقيقه صحبت كرديم. در اين جلسه مى‏خواهيم درباره‏ى هم بازى شدن با بچه، احترام بچه، سرپرستى بچه، حق  حضانت و حق  بچه‏ها بر والدين صحبت كنيم. درباره‏ى هم بازى شدن با بچه، روايات زيادى از شيعه و سنى داريم. رسول اكرم (((صل الله علیه وآله ل الله علیه وآله ل الله علیه وآله وسلم ) مى‏فرمايد: «مَنْ كَانَ عِنْدَهُ صَبِىٌّ فَلْيَتَصَابَ لَهُ» (من‏لايحضره‏الفقيه، ج 3، ص 483). هركس در خانه بچه دارد، به خاطر آن بچه او هم بچه شود. تا ما پايين نياييم بچه رشد نمى‏كند. قرآن نازل مى‏شود تا پيغمبر به معراج برود. يعنى قرآن پايين مى‏آيد تا پيغمبر بالا برود. شما در مسئله‏ى اهرم وقتى چوب را زير يك سنگ مى‏كنيد، چوب را به طرف پايين مى‏آوريد تا سنگ بالا برود. تا ما تواضع نكنيم بچه‏ها بالا نمى‏آيند. اگر يك عالمى بين يك سرى جاهل باشد، اگر عالم بخواهد پرستيژ عالم بودن خودش را حفظ كند، مردم رشد نمى‏كنند. عالم بايد پايين بيايد تا مردم رشد كنند.
  16. حق با على است.-عمار يكى از ياران پيغمبر بود. اين احاديث را شيعه و سنى نقل مى‏كنند. حديث داريم كه پيغمبر گفت: عمار آن كسى كه تو را بكشد، ستمگر است. مردم همه منتظر بودند كه ببينند آن كسى كه عمار را مى‏كشد، كيست؟ لشكر معاويه در جنگ صفين عمار را كشتند. پس معلوم شد كه لشكر معاويه ستمگر هستند. پس معاويه ستمگر است و وقتى معاويه ستمگر باشد پس معلوم است كه حق با على است.
  17. چراغ مديريت خوب - بعد از عمار چراغ چهارم  امام  حسين علیه السلام است. پيغمبر فرمود: « حسين مِنِّى وَ أَنَا مِنْ  حسين أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ  حسيناً وَ أَبْغَضَ اللَّهُ مَنْ أَبْغَضَ  حسيناً» (بحارالأنوار، ج 45، ص 314) وقتى بنى اميه بعد از 50 سال كه از حديث پيغمبر مى‏گذشت  امام  حسين را در كربلا كشتند، براى همه معلوم شد كه پيغمبر 50 سال پيش فرموده است:  حسين از من است و من از  حسين هستم. اگر كسى  حسين را بكشد، انگار من را كشته است. به اين مديريت مى‏گويند. مديريت خوب همين است كه پيغمبر تا 50 سال بعد از خودش را مى‏بيند و مى‏گويد: اگر گيج شديد كه بعد از پيغمبر حرف چه كسى را گوش كنيد. چراغ اول فاطمه (س) است. چراغ دوم ابى ذر است. چراغ سوم عمار است و چراغ چهارم  حسين علیه السلام است. به اين خط رهبرى مى‏گويند. يعنى چنان مشخصات را معين كند كه هيچ وقت آدم گيج نشود.
  18. رهبر هندوها - من فيلمى را در هندوستان ديدم كه رهبر هندوها با چندين ماشين اسكورت آمد. توقف كرد و گفت: مى‏خواهم براى عزادارى  امام  حسين بروم. او خدا و پيغمبر را قبول ندارد اما حسين را قبول دارد. كفش‏هايش را درآورد و به محافظش گفت: شما برويد. من مى‏خواهم تنها باشم. بعد گفت: مى‏شود پرچم حسين را به من بدهيد. پرچم را گرفت و شروع به سينه زدن كرد و گفت: حسين رمز موفق شدن گاندى بود. اينها چيزهايى است كه در دنيا بايد روى آن حساب كنيم.
  19. روزعاشورا پابرهنه - من در استان ايلام بودم. ديدم كه در آنجا هرخانه‏اى يك پرچم سياه مى‏زند. شش خانه دارد كه هر شش تا هم پرچم دارند. تجار درجه يك در روز عاشورا پابرهنه مى‏شوند. به عزاى حسين بايد افتخار كرد. الحمدلله اين فرهنگ در تهران و جاى ديگر حسابى رشد كرده است. محله‏هايى سينه مى‏زنند و هيئت و تكيه درست مى‏كنند كه زمان شاه اين حركت‏ها را نمى‏كردند. در زمان شاه اين حركت‏ها براى جنوب شهر بود و در شمال شهر اين خبرها نبود. رشد اين مكتب‏ها براى امام حسين علیه السلام خيلى زياد است. مثل رشد نماز جماعت است.
  20.  درس از امام حسین - ما الآن سى هزار نمازجماعت در آموزش پرورش داريم كه دوسه سال پيش اين سى هزار نمازجماعت نبود. سال اول بيست هيئت در تهران نماز خواندند، اما پارسال بالاى دويست هيئت نماز خواندند. اين كار بايد انقدر رشد كند كه ظهرعاشورا همه‏ى خيابان‏ها مملو از جمعيت باشد. روز به روز بايد جلوتر برويم. امام حسين خيلى به ما درس داد. امام حسين خيلى به گردن ما حق  دارد.
  21. شیعه ؛ امام حسین ؛ موزامبيك - من به موزامبيك يكى از كشورهاى آفريقايى رفته بودم. گفتند: يك زن و شوهر شيعه در اينجا هستند. گفتم: برويم و آنها را ببينيم. به خانه‏ى آنها رفتيم. گفتم: شما زن و شوهر در اين كشور چه مى‏كنيد؟ اسم بچه‏ها چيست؟ گفت: اسم بچه‏هاى من كاظم، جواد و صادق است. گفتم: ايام محرم چه كار مى‏كنيد؟ گفتند: اينجا تنها هستيم. من تاريخ كربلا رو نوشتم. شب عاشورا من مى‏خوانم و خانم گريه مى‏كند. بعد خانم مى‏خواند و من گريه مى‏كنم. يك روضه‏ى يك نفرى داريم. گفتم: آرزو هم دارى؟ گفت: از ايران آمدى؟ گفتم: بله! گفت: اگر از ايران آمدى، آرزوى من اين است كه به حرم امام رضا بيايم. گفتم: چند ساله هستى؟ گفت: هفتاد ساله هستم. هفتاد سال است كه رابطه‏ى خود را با امام حسين حفظ كرده است.
  22. همين را داريم. داريم كه در لحظه مرگ على بن ابيطالب گريه مى‏كرد. امام  حسين فرمود: پدر جان تو كه از مرگ نمى‏ترسى؟ گفت: نه! من از مرگ نمى‏ترسم. اميرالمؤمنين بارها فرمود: من از مرگ نمى‏ترسم. تا شمشيرخورد، فرمود: من رستگار شدم. علاقه‏ى من به مرگ از علاقه‏ى بچه به شير مادرش بيشتر است. من از مرگ نمى‏ترسم. مظلوميتى كه تو دارى، هيچ كس ندارد. راجع به امام حسن مجتبى داريم كه در لحظه‏ى آخر شهادت فرمود: حسين جان من كه شهيد شدم. «وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» (أمالى صدوق/ ص 115) يا اباعبدالله! روزى مثل روز تو نيست.
  23. مسئله‏ى عاشورا مسئله‏اى است كه همه‏ى امامان ما براى آن ارزش قائل مى‏شدند و تنها مربوط به پيامبر نبود. بين آدم و خاتم تفاوت وجود دارد. قرآن درباره‏ى آدم مى‏گويد: «عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» (طه/ 121) آدم اشتباه كرد و گندم خورد. اما راجع به خاتم پيغمبر ما مى‏گويد: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى»(كه هرگز دوست شما [= محمّد «(((صل الله علیه وآله ل الله علیه وآله ل الله علیه وآله وسلم) منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است،)(نجم/ 2) قرآن مى‏گويد: وقتى آدم اشتباه كرد، «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ» (بقره/ 37) خداوند چند كلمه به آدم ياد داد. آدم اين كلمات را دريافت كرد و خدا را با اين كلمات قسم داد. خدا از سر تقصيرات او گذشت. خدا را به حق  محمد و على و فاطمه و حسن و حسين قسم داد. جالب اين است كه اين حديث‏ها را اهل سنت هم نقل كرده است. وهابى‏ها به ما مى‏گويند: شما مشرك هستيد. براى اين كه شما دور قبر امام مى‏گرديد. ما فقط يك جا داريم كه دور آن مى‏گرديم. آن هم خانه‏ى خدا است.
  24. ما همانطور كه دور كعبه مى‏گرديم به دور قبر هم مى‏گرديم. چون كنار كعبه قبر اسماعيل است و به ما گفته‏اند: هركس دور كعبه مى‏گردد بايد همين طور كه طواف مى‏كند، ضمن اين كه دور كعبه مى‏گردد، دور اين قبر هم بگردد. اصلًا خدا به ما مى‏گويد: همان طور كه دور خانه‏ى من مى‏گرديد، دور قبر اولياء من هم بگرديد. اكثر سنى‏ها با ما هم عقيده هستند. اما بعضى از سنى‏ها، وهابى‏ها هستند كه عشق به  امام  حسين را شرك مى‏دانند. مى‏گوييم: چرا مى‏گوييد كه گفتن يا حسين شرك است؟ مى‏گويند: حسين غيرالله است. در قرآن 144 بار كلمه‏ى «دُونِ اللَّهِ» آمده است. «دُونِ اللَّهِ» شرك است. يعنى كسى كه غيرخداست.حسين قتل فى سبيل الله است. كسى كه در راه خداست، غيرخدا نيست. او هم در راه خداست.
  25. وقتى پيغمبر به روايت شيعه و سنى مى‏گويد: « حسين مِنِّى وَ أَنَا مِنْ حسين» (إرشادمفيد/ ج 2/ ص 127) ما هرچه داريم از پيغمبر داريم و پيغمبر مى‏گويد: من هرچه دارم از حسين دارم. يعنى شخص حسين از پيغمبر است. « حسين منى» يعنى شخص او از من است. اما «انا من حسين» يعنى دين من و شخصيت من از او است. دور قبر گشتن شرك نيست. آنها که مي‌گوينددور قبر گشتن شرک است. صبح تا شب خودشان دور قبر مي‌گردند. تمام اينهايي که دور حجر اسماعيل مي‌گردند، دور قبر مي‌گردند.
  26. نماز ميخوانى فكر كن نماز آخرى است- حق  نماز اين است كه حساب كنى كه در برابر خدا هستى، نماز كوچ كردن به سمت خداست، شيعه و سنى اين حديث را نقل كردند كه وقتى نماز ميخوانى فكر كن نماز آخرى است، چون آدم نميداند كه تا چه موقع زنده است.
  27. رأى مردم، باطل را حق  نمى‏كند و حق  هم باطل نمى‏شود امام على علیه السلام بيست و پنج سال رفت توى خانه نشست در حالى كه سنى و شيعه اين روايت را نقل كرده است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (((صل الله علیه وآله ل الله علیه وآله ل الله علیه وآله وسلم ): «عَلِىٌّ مَعَ الْحق  وَ الْحق  مَعَ عَلِىٍّ» (المناقب/ ج 3/ ص 62) بنابراين اگر كسى حق  گفت ولو رأى نياورد اين معنايش اين نيست كه چون رأى نياورد باطل است.
  28. آيا غدير مخصوص شيعه است؟ نه. سنى‏ها هم غدير را قبول دارند. منتهى بعد از غدير يك حق «وتو» گذاشتند به نام سقيفه. جور ديگرى عمل كردند. اما از نظر قرآن، حديث و تاريخ، غدير شيعه و سنى ندارد. اهل سنت 6 تا كتاب دارند كه مهمترين كتابهاى آنها هستند. رهبران آنها: «ابوحنيفه، مالك، احمدحنبل، امام شافعى» هستند. اين كتابى كه من مى‏گويم از حنبل است كه از مهمترين كتابهاى اهل سنت بعد از قرآن است. ايشان مى‏فرمايد: «كنا مع رسول الله» همراه پيغمبر بوديم. «فى سفر»: در سفر حجى كه از آن بر مى‏گشت. «فنزلنا بغديرخم» (بحارالانوار/ ج 37/ ص 149) پيغمبر از مكه بر مى‏گشت. در زمينى به نام غدير خم كه زمينى است بين مكه و مدينه نزديك جعفه كه حاجيها الآن مى‏روند. «فَنُودِىَ فِينَا الصلاه جامعه» (بحارالانوار/ ج 37/ ص 149) ندا دادند كه وقت نماز جماعت است. آنجاها را جارو كردند. برگ‏ها و خاشاك را كنار زدند. دو تا درخت در آنجا بود كه آنجا را براى پيغمبر (((صل الله علیه وآله ل الله علیه وآله ل الله علیه وآله وسلم ) آماده كردند. نماز ظهر را در روز عيد غدير خم پيغمبر (((صل الله علیه وآله ل الله علیه وآله ل الله علیه وآله وسلم ) خواندند. «أَخَذَ بِيَدِ عَلِىٍّ» دست على ابن ابيطالب علیه السلام را گرفت و بلند كرد. وقال: مى‏دانيد كه ولايت و حاكميت من بر شما از خودتان بيشتر است؟ همه گفتند: بله. بعد فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ» (بحارالانوار/ ج 37/ ص 149) هركس كه من ولايت بر او دارم، على علیه السلام بر او ولايت دارد. من رهبر هركس هستم بعد از اين على ابن ابيطالب علیه السلام رهبر او است. «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ» خدايا دوست بدار هر كه على را دوست دارد. «وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» و دشمن بدار هركه او را دشمن داشت. «فَلَقِيَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بَعْدَ ذَلِكَ» خليفه دوم جلو آمد نزد على علیه السلام گفت: «هَنِيئاً لَكَ» آفرين بر تو، مبارك باد برتو. «أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ» (بحارالانوار/ ج 37/ ص 149) على رهبر شدى، مولاى من تو هستى مولاى همه مردان و زنان با ايمان تو هستى. اين چيزى است كه از مهمترين كتاب اهل سنت به نام «مسند احمد حنبل» نقل شده است. تازه من طلبه بى سوادى هستم، علامه امينى 60 كتاب آورده كه در آن ماجرا از تبريك نقل شده است.
  29. يكى از وزرا به نام على بن يقطين، به يك چوپان راه نداد. رفت مكه، در آنجا امام كاظم علیه السلام به او راه نداد. گفت: آقا من وزيرهستم!؟ فرمود: باش. من شيعه هستم، عامل نفوذى شما در دربار عباس هستم!؟ چرا اجازه نمى‏دهيد؟ فرمود: خوب باش. چرا به آن چوپان راه ندادى؟ حالا خدا مى‏داند كه من آخوند اگر يك فقير بيايد مى‏گويم: كى است؟ حالا بنشيند. ولى اگر يك ثروتمند آمده، مى‏گويم: سلام عليكم اوامرى باشد!؟! من خودم گرفتار اين آيه هستم. اگر روز قيامت بيايد كه چه افرادى به من مراجعه كردند، اگريك پولدار از من استخاره خواست، چنان ابروى راستم رفته شمال شرقى، ابروى چپم رفته جنوب غربى، يا حميد به حق محمد!؟ چه خبره! پولدار از من استخاره مى‏خواهد! اما يك فقير وقتى استخاره مى‏خواهد، خيلى خوب، با تسبيح مى‏كنم!؟ خوب است برو دنبال كارت!؟ خدا مى‏داند كه از من چه حالى خواهد گرفت. بنده خودم گيرهستم. اما اين حرفها بوده است. طرز رفتار معلم در مدارس عادى و غيرانتفاعى با هم فرق دارد. آن پيركور (ابن مكتوم) هنوز هم هست، آن عبوسها هنوز هم هستند. اينكه مى‏گويند: در قرآن تدبير كنيد، به اين معناست كه قرآن را بخوانيد و فتوكپى آن را در زندگى حالا پياده كنيد.
  30. ما كه شيعه على ابن ابيطالب علیه السلام هستيم، اگر بچه هايمان در مسجد متولد نمى‏شوند بياييم در مسجد مراسمى بگيريم. اولين دفعه‏اى كه نوزاد را از خانه بيرون مى‏آورند او را به مسجد ببرند. و روحانى مسجد در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگويد. و مراسم چشم روشنى نوزادها را در مسجد برگزار كنيم. چه اشكالى دارد؟! مگر مسجد فقط جاى جنازه بردن است؟! ما هر كس كه مى‏ميرد ختمش را در مسجد مى‏گيريم اما ...! مرگ و مير را به مسجد كشيده‏ايم اما زاد و ولد را به مسجد نكشيده‏ايم! از تولد على ابن ابيطالب علیه السلام در كعبه معلوم مى‏شود كه نوزادها هم بايد سر و كارشان با مسجد باشد.
  31. در اجلاس نماز يك سرهنگ از نيروى هوايى مقاله‏اى خواندند درباره نماز (از دويست و چند مقاله) نوشته بود: براى رونق مسجد چه كنيم؟ چند تا طرح داده بود. يكى اين بود: كه بياييم كارى كنيم كه نوزاد را بعد از تولد به مسجد ببريم. اذان و اقامه براى او بخوانيم، بعد عقدش هم داخل مسجد باشد. افطارى‏ها را هم داخل مسجد بدهيم. بايد مساجد حداقل امكانات را داشته باشند. ظروف غذا را داشته باشند. در مسجد تابوت هست، بايد يك ظرف هم براى زنده‏ها باشد. منتهى خادم مسجد حق دخالت ندارد كه بگويد: مسجد كثيف شد و ...! هر كارى كه باعث شود در مسجد بسته بماند بزرگترين ظلم است. قرآن مى‏فرمايد: كسانى كه در مسجد را مى‏بندند..
  32. برای زن‏ حامله كعبه باز شد، آنوقت آن آقا در مسجد را مى‏بندد، چرا؟ آقا ختم است! وقتى كسى مى‏خواهد نماز بخواند مانعش مى‏شود و مى‏گويد: اينجا جاى نماز نيست! ختم نبايد مزاحم مسجد باشد. به فرض در انتخابات، صندوق‏ها را داخل مسجد مى‏آورند و نماز برنامه‏اش تق و لق مى‏شود! آيه‏اش را مى‏خوانم: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ سَعى فى خَرابِها» (بقره/ 114) كيست ظالمتر از كسى كه باز مى‏دارد مساجد را از مردم؟! ظالمترين مردم كسى است كه كارى كند كه مردم به مسجد نيايند.
  33. خط امامت يك خط تاريخ نيست، فلسفه تاريخ است. فرق بين تاريخ و فلسفه تاريخ چيست؟ تاريخ يعنى گذشته. ديروز كى چى كرد؟ حوادث گذشته‏ها تاريخ است. فلسفه تاريخ يعنى از آن گذشته‏ها يك درسى بگيريم براى زندگى امروز. يكوقت مى‏گوييم: يوسفى علیه السلام بود. خانمى علاقمند او شد. اين خانم خودش را آرايش كرد. درها را قفل كرد. و خواست كه يوسف علیه السلام را به گناه بكشاند. تا اينجا تاريخ بود.
  34. خط امامت فلسفه تاريخ است.بعد مى‏فرمايد: «وَ كَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنينَ» (انعام/ 84) يعنى هر جوانى در دام شهوت قرار گرفت مثل يوسف علیه السلام به خداوند پناه ببرد و فرار كند حتى به قيمت اينكه لباسش پاره شود، ضربه‏ها ببيند ولى خودش را از دام گناه برهاند، ما آنچه را كه به يوسف علیه السلام داديم به او هم مى‏دهيم. اين «كَذلِكَ» فلسفه تاريخ است. درسى كه از حوادث گذشته مى‏گيريم براى امروز، فلسفه تاريخ است؛ آيا امامت تاريخ است يا فلسفه تاريخ؟! امامانى كه بودند و رفتند مى‏شوند تاريخ، درسى كه براى امروز ما است مى‏شود فلسفه تاريخ.
  35. فلسفه تاريخ كارى با اين ندارد كه 1400 سال پيش، حق با على علیه السلام بود يا نه، اين تاريخ است. بحث اين است كه امروز شيوه حكومت چگونه است. شيوه علوى داريم با غديرخم. شيوه اموى داريم با سكه و دلار ريختن در حلقوم‏ها، نيروها را خريدن و حكومت درست كردن! اگر كسى با زور و پول و دنگ و فنگ براى خودش حكومت تشكيل داد، اين خط خط اموى است. اگر كسى با شجاعت و تقوى روى كار آمد، اين خط خط علوى است. اين فلسفه تاريخ است و به درد امروز ما هم مى‏خورد.
  36. خدا رحمت كند كسانى را كه ما را با اهل بيت (عليهم السلام) آشنا كردند. پيغمبر اكرم (((صل الله علیه وآله ل الله علیه وآله ل الله علیه وآله وسلم ) فرمودند: من دارم مى‏روم و دو امانت در كنار شما مى‏گذارم: «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى» (كافى/ ج 2/ ص 414) قرآن و اهل بيت علیه السلام. بعد فرمود: اينها هيچ وقت از هم جدا نمى‏شوند. اينكه فرمود: هيچوقت جدا نمى‏شوند يعنى اهل بيت علیه السلام معصومند. چون اگر اهل بيت علیه السلام و قرآن آنى و لحظه‏اى از هم جدا نمى‏شوند. يعنى اهل بيت (عليهم السلام) معصومند؛ امامان ما دوازده نفر هستند.
  37. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (((صل الله علیه وآله ل الله علیه وآله ل الله علیه وآله وسلم ): «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ» (خصال صدوق/ ج 2/ ص 469) شيعه و سنى نقل كرده‏اند كه همگى از قريش هستند.
  38. راجع به امام زمان علیه السلام حرف خيلى هست ولى من توجه شما را به چند نكته جلب مى‏كنم: اصولا شيعه يعنى چه؟! شيعه كسى است كه به همه حكومت‏ها مى‏گويد: نه! هيچ رژيم و حكومتى را ما قبول نمى‏كنيم. جز حكومتى كه خود خدا آنرا تعيين كرده باشد. و دين ما همين است كه زير بار هيچ حكومتى نرويم. روايت داريم: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: «لَا دِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَهِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ» (كافى/ ج 1/ ص 375).
  39. كسى كه رابطه‏اش با خدا از طريق يك رهبرستمگر باشد، دين ندارد. مثلا مردم بخواهند از طريق معاويه مسلمان شوند!! مردم بخواهند از طريق حكومت بنى اميه مسلمان شوند!! چون معاويه امام است رهبر است منتهى امام و رهبر ستمگر. و لذا يك چيز برايتان بگويم: اگر من و شما دعوا كنيم سر يك ملك يا مثلا فرش، رفتيم كلانترى زمان شاه، و از طريق شاه من حق خودم را گرفتم. با اينكه حق  خودم است ولى چون از طريق قانون شاه حقم را گرفتم روايت داريم: باز هم گناه كرده‏اى! درست است كه شما حق تان را گرفته‏ايد منتهى از طريق شاه، مثل اين است كه شما آب بخواهيد و من به شما آب بدهم منتهى در يك سفال كثيف! شما درست است كه تشنه هستى ولى چون آب آلوده است آنرا نمى‏خورى.
  40. براى اين كه رفاقت هايتان به هم نخورد؛ يك چيز مهمى برايتان بگويم. چون الان هم وحدت حوزه و دانشگاه است: موسى علیه السلام قرار بود 30 روز مناجات كند. 30 روزش شد 40 روز. در اين ده روز يك هنرمند به نام سامرى توانست گوساله درست كند و مردم را منحرف كند. آمد ديد مردم گوساله پرست شده‏اند!! «وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ» (اعراف/ 150) زلفهاى برادرش هارون را گرفت و كشيد و تورات را زمين زد. فرمود: چرا من كه ده روز دير كردم مردم گوساله پرست شدند!؟ آيه قشنگى در قرآن است. فرمود: «إِنِّى خَشيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنى إِسْرائيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلى» (طه/ 94) ترسيدم كه به من بگويى: چرا بين بنى اسراييل تفرقه انداختى؟ گفتم: گوساله پرست شوند و يكدست باشند بهتر از آن است كه خداپرست باشند.
  41. و با هم شاخ به شاخ نشوند. «إِنِّى خَشيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنى إِسْرائيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلى» (طه/ 94)  اين آيه خيلى مهم است. اين آيه براى وحدت خيلى زور دارد. ما بايد از بعضى چيزها بگذريم. الحمدلله با اينكه 9- 8 ميليون سنى در ايران است هيچ جنگى بين شيعه و سنى اتفاق نيفتاده است. و از اين نظر كشور ما نمونه است. دانشگاه و حوزه بايد با هم وحدت داشته باشند. «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» (آل‏عمران/ 195) ما از شماييم و شما هم از ماييد. نبايد تفرقه باشد.

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید