جلسه 70- بحث بصیرت :خطبه 192 - نهج البلاغة فِي الْخُطْبَةِ الْقَاصِعَةِ سر فصل ومحور های خطبهرأس العصيان‏: وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى‏ مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا...2- ابتلاء اللّه لخلقه‏پ:وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُور..

 

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/        

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.i

  1. بسم الله الرحمن الرحیم 
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 
  3. شنبه 19/8/1403 - 7 جمادی الول – 1445مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح ---استاد سالک  
  4. جلسه 70- بحث بصیرت عدم رشد بصیرت در قرآن ونهج البلاغه- وضرورت بصیرت سیاسی اجتماعی از نگاه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
  5. خطبه 192 - نهج البلاغة فِي الْخُطْبَةِ الْقَاصِعَةِ سر فصل ومحور های خطبه قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام.. 1- رأس العصيان‏: وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى‏ مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا...2- ابتلاء اللّه لخلقه‏پ:وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُور...3-طلب العبرة : فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّه ...4-التحذير من الشيطان‏: فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّه...5-التحذير من الكبر : الَا وَ قَدْ أَمْعَنْتُمْ فِي الْبَغْيِ ...6-التحذير من طاعة الكبراء : أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ ...7-العبرة بالماضين‏: فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الْأُمَمَ الْمُسْتَكْبِرِين...  8-تواضع الأنبياء : وَ لَقَدْ دَخَلَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ وَ مَعَه ...9-الكعبة المقدسة : أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ...10-عود إلى التحذير : فَاللَّهَ اللَّهَ فِي عَاجِلِ الْبَغْي...11-فضائل الفرائض‏ : انْظُرُوا إِلَى مَا فِي هَذِهِ الْأَفْعَال...12-عصبية المال‏ : وَ أَمَّا الْأَغْنِيَاءُ مِنْ مُتْرَفَةِ الْأُمَم ...13-الاعتبار بالأمم‏ : فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ و...14-النعمة برسول اللّه‏ : فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْهِم‏...15-لوم العصاة: أَلَا وَ إِنَّكُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَيْدِيَكُم‏ ... 16-فضل الوحي‏ : أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرِ بِكَلَاكِلِ الْعَرَب‏...
  6. فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الْأُمَمَ الْمُسْتَكْبِرِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنْ بَأْسِ اللَّهِ
  7. وَ صَوْلَاتِهِ وَ وَقَائِعِهِ وَ مَثُلَاتِهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَثَاوِي خُدُودِهِمْ وَ مَصَارِعِ جُنُوبِهِمْ وَ اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ لَوَاقِحِ الْكِبْرِ كَمَا تَسْتَعِيذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْرِ فَلَوْ رَخَّصَ اللَّهُ فِي الْكِبْرِ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِهِ لَرَخَّصَ فِيهِ لِخَاصَّةِ أَنْبِيَائِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ كَرَّهَ إِلَيْهِمُ التَّكَابُرَ وَ رَضِيَ لَهُمُ التَّوَاضُعَ فَأَلْصَقُوا بِالْأَرْضِ خُدُودَهُمْ وَ عَفَّرُوا فِي التُّرَابِ وُجُوهَهُمْ وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ كَانُوا قَوْماً
  8. مُسْتَضْعَفِينَ قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالْمَخْمَصَةِ وَ ابْتَلَاهُمْ بِالْمَجْهَدَةِ وَ امْتَحَنَهُمْ بِالْمَخَاوِفِ وَ مَخَضَهُمْ [مَحَّصَهُمْ‏] بِالْمَكَارِهِ فَلَا تَعْتَبِرُوا [الرِّضَا] الرِّضَى وَ السُّخْطَ بِالْمَالِ وَ الْوَلَدِ جَهْلًا بِمَوَاقِعِ الْفِتْنَةِ وَ الِاخْتِبَارِ فِي مَوْضِعِ الْغِنَى وَ الِاقْتِدَارِ [الِاقْتَارِ] فَقَدْ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى- أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ‏ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ الْمُسْتَكْبِرِينَ فِي أَنْفُسِهِمْ بِأَوْلِيَائِهِ الْمُسْتَضْعَفِينَ فِي أَعْيُنِهِم‏- 7 ضرورت عبرت از گذشتگان‏
  9. مردم! از آنچه كه بر ملّت‏هاى متكبّر گذشته، از كيفرها و عقوبت‏ها و سختگيرى‏ها، و ذلّت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد، و از قبرها و خاكى كه بر آنچه ره نهادند، و زمين‏هايى كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد، و از آثار زشتى كه كبر و غرور در دل‏ها مى‏گذارد به خدا پناه ببريد،
  10. همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه مى‏بريد! اگر خدا تكبّرورزيدن را اجازه مى‏فرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان عليهم السلام اجازه مى‏داد، در صورتى كه خداى سبحان تكبّر و خودپسندى را نسبت به آنان ناپسند، و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد، كه چهره بر زمين مى‏گذارند و صورت‏ها بر خاك مى‏مالند،
  11. و در برابر مؤمنان فروتنى مى‏كنند، و خود از قشر مستضعف جامعه مى‏باشند كه خدا آنها را با گرسنگى آزمود، و به سختى و بلا گرفتارشان كرد، و با ترس و بيم امتحانشان فرمود، و با مشكلات فراوان، خالصشان گردانيد.
  12. پس مال و فرزند را دليل خشنودى يا خشم خدا ندانيد، كه نشانه ناآگاهى به موارد آزمايش، و امتحان در بى‏نيازى و قدرت است، زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا گمان مى‏كنند مال و فرزندانى كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكى‏ها را براى آنان فراهم مى‏كنيم؟ نه آنان آگاهى ندارند»
  13. الْمَثُلَات: كيفرها، عقوبتهامَثَاوِي: جمع «مثوى»، منزلهامَثَاوِي الْخُدُود: جايگاه صورتها (بعد از مرگ). مَصَارِعُ الْجُنُوب: محل افتادن پهلوها، منظور در اينجا قبرهاستلَوَاقِحُ الكِبْر: آنچه در نفس توليد تكبر مى كند، «لواقح» جمع «لاقح»: بادهائى كه ابرها و درختان را بار دار مى كنندالْمَخْمَصَة: گرسنگىالْمَجْهَدَة: مشقتمَخَضَهُم: آنها را تكان داد و خالص و پاك كرد، مخض اللبن: شير را براى گرفتن كره تكان داد، امان مؤمنان راستين نيز در برخورد با سختيها و دشواريها خالص و پاك مى شوند
     
  14. خطبه 192 - نهج البلاغة فِي الْخُطْبَةِ الْقَاصِعَةِ دربند 7 - ابعاد اخلاقی .فلسفی. حکمرنی.تربیتی. اجتماعی. سیاسی . اقتصادی . نظامی . حکومتی . در هر موضوعی که اسلام مطرح میکند چالش  هاش را میگوید وراه بیرون رفتن ازبنبست از آنها را هم بیان می کند.
  15. به نظر میرسد اگر هفته دو جلسه بخواهیم داشته باشیم شش ماه طول بکشد.
  16. آنچه که در جامعه ما مد نظر واز واجبات ضروری می باشد رشد بصیرت است نکته ای که احساس خطر میکنیم در جامعه بی بصیرتی است . بصیرت انسان را بهشتی می کند وبی بصیرتی انسان را در قعرجهنم می فرستد.نا بود می کند.
  17. پيام امام اميرالمؤمنين عليه ‏السلام، ج‏7، ص: 408-402 الْخُطْبَةِ الْقَاصِعَةِ یعنی خطبه کوبنده

تکبّر براى هيچ کس روا نيست

  1. به دنبال هشدارهايى که امام(عليه السلام) در بخش گذشته اين خطبه درباره پيروى از مستکبران و سرکشان بيان فرمود، در اين بخش از خطبه، دست همه مخاطبان را گرفته و به اعماق تاريخ گذشته مى برد و سرگذشت امّتهاى مستکبر و سردمداران کبر و غرور را در آزمايشگاه بزرگ تاريخ به آنها نشان مى دهد و مى فرمايد: «از آنچه به امتهاى مستکبر پيشين از عذاب خدا و کيفرها و مجازاتهاى او رسيد عبرت بگيريد»; (فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الاُْمَمَ الْمُسْتَکْبِرِينَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَأْسِ اللّهِ وَصَوْلاَتِهِ،(1) وَ وَقَائِعِهِ وَ مَثُلاَتِهِ(2)).
  2. گروهى ـ همچون فرعون و فرعونيان را در ميان امواج خروشان آب غرق کرد و بدنهاى بى جان آنها طعمه ماهيان دريا شد. گروهى را با زلزله هاى شديد و کوبنده و سپس بارانى از سنگ به ديار عدم يا به اعماق زمين فرستاد و شهرهاى آنها چنان زير و رو شد که جز تل خاکى باقى نماند; همانند قوم لوط و گروهى را با طوفان چنان در هم شکست که افراد قوى پيکر آنها در برابر تند باد همچون پر کاه به هر سو پرتاب مى شدند مانند قوم عاد و گروهى را گرفتار صاعقه ها کرد که در يک چشم بر هم زدن بيش از خاکسترى از آنها باقى نمانده بود، همان گونه که قرآن مجيد مى فرمايد: «(فَکُلاًّ أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الاَْرْضَ وَمِنْهُمْ مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ); ما هر يک از آنان (سرکشان و مستکبران) را به گناهشان گرفتيم بر بعضى از آنها طوفانى از سنگريزه فرستاديم و بعضى از آنها را صيحه آسمانى (صاعقه) فرو گرفت و بعضى ديگر را در زمين فرو برديم و بعضى را غرق کرديم خداوند هرگز به آنها ستم نکرد آنها خودشان بر خويش ستم کردند».(3)
  3. سپس مى فرمايد: «و از قبرهاى آنها و خوابگاهشان در زير خاک پند گيريد و به خدا از آثار شوم کبر پناه بريد، آن گونه که از بلاها و مشکلات روزگار به او پناه مى بريد»; (وَ اتَّعِظُوا بِمَثَاوِي(4) خُدُودِهِمْ، وَ مَصَارِعِ جُنُوبِهِمْ،(5) وَ اسْتَعِيذُوا بِاللّهِ مِنْ لَوَاقِحِ(6) الْکِبْرِ، کَمَا تَسْتَعِيذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْرِ).
  4. به نظر مى رسد که اين سه دستور که امام بيان فرمود: «اعتبروا» و «اتَّعِظُوا» و «اسْتَعِيذُوا» (عبرت بگيريد، پند بياموزيد و به خدا پناه ببريد) مراحل سه گانه اى است که انسان آگاه در پيمودن راه حق به هنگام مطالعه حالات پيشينيان در پيش دارد: نخست از سرنوشت پيشينيان که آن همه نعمت و قدرت و عزت داشتند و بر اثر کبر و غرور در گرداب هلاکت فرو رفتند و مقايسه وضع خود با آنان بيدار مى شود، سپس درسها و پندهايى از تاريخ زندگى و مرگ آنها مى آموزد و سرانجام به خدا پناه مى برد که گرفتار کبر و غرور نشوند.
  5. جمله «کَمَا تَسْتَعِيذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْرِ» اشاره به اين است که آثار شوم کبر از حوادث دردناکى، همچون زلزله ها و طوفان ها و حوادث دردناک طبيعى، کمتر نيست.
  6. سپس اين معلم بزرگ آسمانى براى ايجاد نفرت هر چه بيشتر در دلها نسبت به کبر و غرور از راه ديگرى وارد مى شود و مى فرمايد: «اگر خدا به کسى از بندگانش اجازه تکبر ورزيدن مى داد، نخست اجازه آن را به پيامبران و اولياى خاصّش داده بود; ولى خداوند سبحان کبر ورزيدن را براى آنها منفور شمرد و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد. به همين دليل آنها گونه هاى خود را (در پيشگاه او) بر زمين مى نهادند،
  7. و صورتها را به خاک مى ساييدند; پر و بال خويش را براى مؤمنان فرو مى نهادند و همچون مستضعفان ساده مى زيستند»; (فَلَوْ رَخَّصَ اللّهُ فِي الْکِبْرِ لاَِحَد مِنْ عِبَادِهِ لَرَخَّصَ فِيهِ لِخَاصَّةِ أَنْبِيَائِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ; وَ لکِنَّهُ سُبْحَانَهُ کَرَّهَ إِلَيْهِمُ التَّکَابُرَ، وَ رَضِيَ لَهُمُ

التَّوَاضُعَ، فَأَلْصَقُوا بِالاَْرْضِ خُدُودَهُمْ، وَ عَفَّرُوا(7) فِي التُّرَابِ وُجُوهَهُمْ. وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ کَانُوا قَوْماً مُسْتَضْعَفِينَ).

  1. ممکن است جمعى از مستکبران چنين پندارند که اظهار تکبّر نشانه شخصيت است و اين موهبتى از مواهب الهى است. امام در جمله بالا مى فرمايد: اگر اين کار، کار خوبى بود و نعمت و کرامت محسوب مى شد خداوند قبل از هر کس براى انبيا و اوليا مجاز مى شمرد در حالى که کاملا بر عکس است; کبر و غرور را صفتى نفرت انگيز به آنها معرفى کرده و تواضع را همچون تاج افتخار بر سر آنها نهاده است. به همين دليل هم در پيشگاه خدا خاضع بودند و صورت بر خاک مى نهاد
  2. و هم در برابر مؤمنان اظهار فروتنى مى کردند.جمله «وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ» کنايه لطيفى از تواضع است، زيرا مرغ هنگامى که مى خواهد به جوجه هاى خود محبّتى آميخته با تواضع داشته باشد، پر و بال خود را فرو مى نهد و جوجه ها را زير بال و پر مى گيرد.
  3. جمله «وَ کانُوا قَوْماً مُسْتَضْعَفِينَ» در اينجا به معناى ضعف و ناتوانى نيست، بلکه به اين معناست که خود را در شکل گروههاى ضعيف جامعه در مى آورند و زندگانى همچون زندگانى آنها داشتند.
  4. آن گاه امام(عليه السلام) براى رفع اشتباه گروهى از مستکبران که دارا بودن مال و ثروت و فرزندان را نشانه قرب خود در درگاه خدا مى پنداشتند به سراغ زندگى انبيا و اولياى خاص خود مى رود و مشکلات و انواع امتحانات آنها را با تعبيراتى گويا و پر معنا برمى شمرد
  5. و بر چهار نوع از آزمونهاى آنان انگشت مى نهد و مى فرمايد: «خداوند آنها را با گرسنگى آزمايش کرد، و به مشقّت و رنج مبتلا ساخت، با امور خوفناک امتحان نمود، و با حوادث ناخوشايند خالص گردانيد»; (قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللّهُ بِالْمَخْمَصَةِ(8)، وَ ابْتَلاَهُمْ بِالْمَجْهَدَةِ(9)، وَ امْتَحَنَهُمْ بِالْمَخَاوِفِ، وَ مَخَضَهُمْ(10) بِالْمَکَارِهِ).
  6. مواد امتحانى خداوند، بى شمار است; گاه با نقمت و گاه با نعمت، گاه با بيمارى و گاه سلامت و گاه با عزّت و گاه سلب عزّت، آزمايش مى کند; ولى اين آزمونها را مى توان به بخشهاى متعددى تقسيم کرد; تنگى معشيت و گرسنگى و تشنگى، حوادث طاقت فرسا; مانند مشکلاتى که مسلمانان در صدر اسلام از شعب ابى طالب گرفته تا غزوات مختلف و ناامنيها که حاصل از تهديدات دشمن است و نيز بيمارى ها و مصائب.
  7. زندگى تمام پيامبران الهى گواه بر اين امتحانات است. زندگانى موسى بن عمران از آغاز تولّد تا زمانى که به خانه شعيب پناهنده شد و در زمانى که براى دعوت فرعونيان قد علم کرد و حوادث بعد از آن و گرفتاريهايى که در چنگال بنى اسرائيل داشت و همچنين مراحل مختلف زندگى ابراهيم(عليه السلام) از بابل گرفته تا سرزمين مصر و سپس مکّه و مخصوصاً زندگى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) که بى نياز از توضيح است همه شاهد و گواه بر اين معناست.
  8. سپس با ذکر اين مقدمه به رفع اشتباه مهمى مى پردازد که بسيارى از مردم در گذشته و حال به آن گرفتار بوده اند و خيال مى کردند که فزونى اموال و ثروت، دليل بر خوشبختى و قرب در درگاه الهى است، مى فرمايد: «بنابراين ثروت و اولاد (بود و نبود يا کم و زياد آن) را دليل بر خشنودى يا خشم خدا نگيريد که اين ناشى از جهل و بى خبرى از آزمايشهاى الهى در مورد بى نيازى به قدرت است»; (فَلاَ تَعْتَبِرُوا الرِّضَى وَ السُّخْطَ بِالْمَالِ وَ الْوَلَدِ جَهْلاً بِمَواقِعِ الْفِتْنَةِ، وَ الاِْخْتِبَارِ فِي مَوْضِعِ الْغِنَى وَ الاِْقْتِدَارِ).
  9. سپس امام(عليه السلام) به آيه اى از قرآن که در اين مورد صراحت دارد استدلال کرده مى فرمايد: «خداوند سبحان و متعال فرموده است: «آيا گمان مى کنند مال و فرزندانى که به آنها مى بخشيم (به جهت خشنودى و رضايتى است که از آنها داريم و) دليل بر اين است که نيکيها را به سرعت براى آنان فراهم مى سازيم (چنين نيست) بلکه آنها درک نمى کنند»; (فَقَدْ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: (أَيَحْسَبُونَ أنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَّال وَ بَنِينَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَلْ لاَّ يَشْعُرُونَ(11))).
  10. آن گاه به عنوان نتيجه گيرى از اين آيه شريفه مى فرمايد: «(آرى) خداوند کسانى را از بندگانش که خود را برتر مى بينند به وسيله اولياى خود که در نظر آنها مستضعفند آزمايش مى کنند»; (فَإِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ الْمُسْتَکْبِرِينَ فِي أَنْفُسِهِمْ بِأَوْلِيَائِهِ الْمُسْتَضْعَفِينَ فِي أَعْيُنِهِمْ).
  11. تعبير به «فِي أَنْفُسِهِمْ» در مورد مستکبران اشاره به اين است که آنها هرگز بزرگ نيستند; بندگان ضعيف و ناتوانى هستند که خود را بزرگ مى پندارند و تعبير به «فِي أَعْيُنِهِمْ» (با توجه به اينکه ضمير آن به «مستکبران» برمى گردد اشاره به اين است که اولياءاللّه هرگز ضعيف و ناتوان نيستند، بلکه مستکبران آنها را به موجب زهد و پارسايى و تقوا و پاى بندى آنها به قوانين مستضعف گمان مى کنند
  12. و از اينجا روشن مى شود که واژه مستضعف در اينجا با همين واژه در جمله هاى بالا متفاوت است; در آنجا که مى فرمايد: «پيامبران مستضعف اند» اشاره به ساده زيستى و تواضع آنهاست و در اينجا که مى فرمايد: «اولياءاللّه در چشم مستکبران مستضعف اند» اشاره به ناتوانى و ضعف و زبونى است که آنها مى پندارند.
    ***
  13. نکته: رفع يک اشتباه:
  14. در بسيارى از آيات قرآن به اين مطلب اشاره شده است که در ميان اقوام پيشين افرادى بودند که برترى در مال و ثروت و عده و نفرات را دليل بر قرب در درگاه حق مى دانستند و همين اشتباه سبب مى شد که به موازات امکانات فراوان مادى، مقامات معنوى براى خود قائل باشند و در اينجا به مغالطه اى دست مى زدند; مى گفتند اين نعمت هاى خداست و اگر خدا کسى را مشمول نعمتهايش قرار دهد حتماً او را دوست داشته و کسى را که خدا دوست دارد مقرب درگاه اوست و با همين پندار به تحقير مادى و معنوى مؤمنان تهيدست مى پرداختند.
  15. غافل از اينکه بخشيدن امکانات مادى دلايل مختلفى دارد; گاه موهبت الهى است و گاه آزمايش و امتحان است و گاه جنبه عذاب استدراجى دارد; يعنى خداوند به افرادى که قابل اصلاح نيستند پى در پى نعمت مى دهد و ناگهان نعمت ها را به يکباره از آنها سلب مى کند تا مجازاتشان سخت و دردناک باشد; درست همانند شخص متجاوزى را که اجازه مى دهند از درخت ميوه بالاتر و بالاتر رود تا هنگام سقوط تمام استخوان هايش در هم بشکند.
    ***
    اللهم صال علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید