سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
- «نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
- »وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، - ج1، ص-:75- 78
- دوم: حقّ بقا در دنيا
- بايد توجه داشته باشى كه اگر امام زمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- نبود، يك ساعت هم زنده نمىماندى و بلكه هيچ چيز در اين دنيا برقرار نمىبود، 30- و منها: حقّ البقاء في الدنيا، فلولاه ما حييت في الدنيا ساعة، و لا وجدت على الأرض ساحة،
- دليل بر اين معنى روايتى است كه ثقة الاسلام كلينى در كافى به سند صحيحى از حسن بن على الوشّاء آورده است كه گفت: از حضرت ابو الحسن امام رضا عليه السّلام پرسيدم كه: آيا زمين به غير امام باقى مىماند؟ فرمود: نه. گفتم: و يدلّ عليه ما رواه ثقة الإسلام (ره) في الكافي بسند صحيح، عن الوشّاء[1] قال: سألت أبا الحسن الرضا عليه السّلام:
هل تبقى الأرض بغير إمام؟ قال: لا، قلت:
______________________________
(1). كمال الدين: 1/ 254.
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 75
- اينطور روايت كردهاند كه در حالى زمين [بدون امام ] باقى بماند كه خداوند بر بندگان خشم گرفته باشد؟ فرمود: خير، باقى نماند، در اينصورت در هم فروريزد.[2] إنّا نروّى[3] أنّها لا تبقى إلّا أن يسخط اللّه عزّ و جلّ على العباد. قال: لا تبقى، إذا لساخت.[4]
- در روايت ديگرى از حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام آماده است: اگر زمين بدون امام بماند، از هم مىپاشد.[5]31- و في رواية اخرى: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام: لو بقيت الأرض بغير إمام لساخت.[6]
- شيخ صدوق در كتاب كمال الدين به سند قوى مثل صحيح يا صحيح- بنابر قول صحيح- از ابو حمزه ثمالى از حضرت جعفر بن محمد صادق از پدرش از پدرانش عليهم السّلام روايت كرده كه: 32- و روى الصدوق (ره) في الإكمال بسند قويّ كالصحيح أو الصحيح على بعض الوجوه، عن عليّ بن أبي حمزة الثمالي[7]، عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال:
- پيغمبر اكرم النبيّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله فرمود: جبرئيل از پروردگار عالم جلّ جلاله برايم نقل كرد كه فرمود: هرآنكه بداند كه جز من هيچ خدايى نيست و محمد بنده و رسول من و على بن ابى طالب خليفه من و امام ان از فرزندان او حجّتهاى من مىباشند. به رحمت خود، او را به بهشت داخل نمايم و به عفو و بخشش از آتش نجاتش مىدهم و او را در پناه خود جاى خواهم داد و كرامت خود را براى او واجب و نعمتم را بر وى تمام نمايم؛ قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: حدّثني جبرئيل، عن ربّ العزّة جلّ جلاله أنّه قال: من علم أن لا إله إلّا أنا وحدي، و أنّ محمّدا عبدي و رسولي، و أنّ عليّ بن أبي طالب خليفتي، و أنّ الأئمّة من ولده حججي، ادخله الجنّة برحمتي و نجيّته من النار بعفوي و أبحت له جواري، و أوجبت له كرامتي، و أتممت عليه نعمتي،
- و اگر درخواستى داشته باشد برآورده سازم؛ و اگر سكوت كند [با رحمت و نعمت] آغاز كنم و اگر بدى كند او را رحم نمايم و اگر از من فرار كند او را فراخوانم و اگر [پس از اعراض] به سوى من بازگردد او را بپذيرم و اگر در خانهام را بكوبد به رويش بگشايم. و جعلته من خاصّتي و خالصتي، إن ناداني لبّيته، و إن دعاني أجبته، و إن سألني أعطيته، و إن سكت ابتدأته، و إن ساء رحمته، و إن فرّ منّي دعوته، و إن رجع إليّ قبلته، و إن قرع بابي فتحته
- و هركس شهادت به لا إله إلّا اللّه بدهد، يا آن را شهادت بدهد. ولى محمّد النبيّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله را به عنوان بنده و فرستاده من گواهى ندهد، يا آن را شهادت بدهد امّا نپذيرد كه على بن ابى طالب عليهما السلام خليفه من است، يا به آن اعتراف كند ولى نپذيرد كه امام ان از فرزندان او حجّتهاى منند، نعمت مرا انكار كرده و عظمت مرا كوچك شمرده و به آيات و كتب كفر ورزيده است. و من لم يشهد أن لا إله إلّا أنا وحدي أو شهد بذلك و لم يشهد أنّ محمّدا عبدي و رسولي أو شهد بذلك و لم يشهد أنّ عليّ بن أبي طالب خليفتي أو شهد بذلك و لم يشهد أنّ الأئمّة من ولده حججي، فقد جحد نعمتي، و صغّر عظمتي و كفر بآياتي و كتبي،
- اگر مرا قصد كند او را بازدارم و اگر درخواستى داشته باشد محرومش نمايم، و اگر مرا فراخواند ترتيباثر ندهم، و اگر دعا كند اجابت ننمايم، و اگر به من اميد بندد نوميدش كنم، اين جزايى است كه از من به او مىرسد و من به بندگانم ظلم نمىكنم.. إن قصدني حجبته، و إن سألني حرمته، و إن ناداني لم أسمع نداءه، و إن دعاني لم أستجب دعاءه، و إن رجاني خيّبته، و ذلك جزاؤه منّي، و ما أنا بظلّام للعبيد.
- در اين هنگام جابر بن عبد اللّه انصارى برخاست و عرضه داشت: يا رسول اللّه! امام ان از فرزندان على بن ابى طالب كيانند؟ فقام جابر بن عبد اللّه الأنصاري، فقال: يا رسول اللّه، و من الأئمّة من ولد عليّ بن أبي طالب؟
- فرمود: حسن و حسين دو سيّد جوانان اهل بهشت، سپس سيد العابدين زمانش على بن الحسين، سپس باقر محمد بن على- كه اى جابر تو البته او را درك خواهى كرد پس هرگاه او را ديدى سلام مرا به او برسان- سپس صادق جعفر بن محمد، سپس كاظم موسى بن جعفر، سپس رضا على بن موسى، سپس تقى محمد بن على، سپس نقى على بن محمد، سپس زكى حسن بن على، سپس فرزندش قائم به حق، مهدى امّت من كه زمين را از عدلوداد پر كند همانطوركه از ظلموستم پر شده باشد. قال صلى اللّه عليه و آله و سلم: الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة، ثمّ سيّد العابدين في زمانه عليّ بن الحسين، ثمّ الباقر محمّد بن عليّ، و ستدركه يا جابر، فإذا أدركته فأقرئه منّي السلام، ثمّ الصادق جعفر بن محمّد، ثمّ الكاظم موسى بن جعفر، ثمّ الرضا عليّ بن موسى، ثمّ التقيّ محمّد بن عليّ، ثمّ النقيّ عليّ بن محمّد، ثمّ الزكيّ الحسن بن عليّ، ثمّ ابنه القائم بالحقّ مهديّ امّتي، الّذي يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما،
- اى جابر! آنان خلفا و اوصيا و اولاد و عترت منند، هرآنكه آنان را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هركه ايشان را معصيت كند مرا معصيت نموده، هؤلاء يا جابر خلفائي و أوصيائي و أولادي و عترتي، من أطاعهم فقد أطاعني، و من عصاهم فقد عصاني،
- و هرآنكه منكر يكى يا همه ايشان گردد مرا منكر شده، خداوند آسمان را به آنها نگهداشته تا بر زمين خراب نشود و زمين را حفظ كرده تا اهلش را نلرزاند.[8] و من أنكرهم أو أنكر واحدا منهم فقد أنكرني، بهم يمسك اللّه عزّ و جلّ السماء أن تقع على الأرض إلّا بإذنه، و بهم يحفظ الأرض أن تميد بأهلها.[9]
- و در غيبت نعمانى از امام صادق عليه السّلام از امير مؤمنان على عليه السّلام آمده است كه فرمود: 33- و عن غيبة النعماني: عن الصادق، عن أمير المؤمنين عليه السّلام:
- و بدانيد كه زمين از حجّت الهى خالى نمىماند و ليكن خداوند چشم باطن بندگانش را از شناختن امام كور مىكند به خاطر ظلموستم و اسراف آنان بر خودشان و اگر زمين يك ساعت از حجّت الهى خالى بماند اهلش را فرومىبرد.[10]
- و اخبار در اين باره بسيار زياد است. و اعلموا أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه عزّ و جلّ و لكنّ اللّه سيعمي خلقه عنها بظلمهم و جورهم، و إسرافهم على أنفسهم، و لو خلت الأرض ساعة واحدة من حجّة للّه لساخت بأهلها[11]، و الأخبار في هذا المعنى كثيرة جدا.[12]
- سوم: حق قرابت و خويشاوندى پيغمبر النبيّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله - و منها: حقّ القرابة من رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم
- در سوره حمعسق [شورى] آمده: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى؛[13] بگو كه من از شما بر تبليغ رسالت توقع مزدى ندارم جز اينكه در مورد خويشاوندانم مودّت ورزيد. ففي سورة حمعسق قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى[14]
- از حضرت ابو جعفر امام محمد باقر عليه السّلام روايت شده كه منظور از (القربى) در اين آيه امامان هستند.[15]
و در حديث نداى حضرت قائم- عجّل اللّه فرجه الشريف- هنگام ظهورش آمده است: و از شما مىخواهم شما را به خدا و حقّ رسول خدا و حقّ خودم بر شما- كه مرا بر شما حقّ قرابت و خويشاوندى پيغمبر هست-.[16] و في حديث نداء القائم عليه السّلام حين ظهوره في مكّة: و أسألكم بحقّ اللّه، و حقّ رسوله و بحقّي، فإنّ لي عليكم حقّ القربى من رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم.[17]
- چهارم و پنجم: حقّ منعم بر متنعم و حقّ واسطه نعمت- و منها: حقّ المنعم على المتنعّم، و حقّ واسطة النعمة:
- در روايتى از پيغمبر اكرم النبيّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله آمده: هرآنكه نسبت به شما كار نيكى انجام داد، به او پاداش دهيد، اگر نمىتوانستيد براى او دعا كنيد تا اطمينان يابيد كه كار نيك آن شخص را جبران كردهايد. 35- ففي الحديث النبويّ، قال صلى اللّه عليه و آله و سلم: من أتى إليكم معروفا فكافئوه، فإن لم تجدوا فادعوا له حتّى تعلموا [من أنفسكم] أنّكم كافأتموه.[18]______________________________
- (1). كمال الدين: 1/ 258.
- (2). الغيبة، نعمانى: 141.
- (3). سوره شورى: آيه 23.
- (4). تفسير برهان، 2/ 121.
- (5). الغيبة، نعمانى: 149.
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 77
- و اين دو حق براى مولايمان حضرت صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- جمع شده است، زيرا كه تمام بهرهها و استفادههايى كه به مردم مىرسد به بركت وجود امام آن زمان است. در زيارت جامعه درباره امام ان عليهم السّلام مىخوانيم: «و أوليآء النّعم». و قد اجتمع الحقّان لمولانا صاحب الزمان عليه السّلام فإنّ ما ينتفع به أهل كلّ زمان إنّما هو ببركة إمام زمانهم عليه السّلام، و يدلّ على ما ذكرنا ما في زيارة الجامعة «و أولياء النعم».[19]
- و نيز در كتاب كافى از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خداوند ما را آفريد و خلقت ما را نيكو قرار داد و ما را صورتگرى نمود و نيكو صورتگرى كرد و ما را ديده خود در ميان بندگانش قرار داد [تا شاهد و ناظر اعمال و رفتار آنان باشيم] و زبان گوياى او و دست رحمت و رأفت خود كه بر سر بندگانش گسترده است و وجه خود كه به وسيله ما به سوى خداوند توجه مىشود: 36- و ما في الكافي: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه خلقنا فأحسن خلقنا، و صوّرنا فأحسن صورنا، و جعلنا عينه في عباده، و لسانه الناطق[20] في خلقه، و يده المبسوطة على عباده بالرأفة و الرحمة و وجهه الّذي يؤتى منه،
- و درى كه [بندگان را به علم و ايمان و اطاعت او] دلالت كند، و گنجهاى [علم و معرفت و رحمت او] در آسمان و زمينش. به بركت ما درختها بارور گرديده و ميوهها رسيده و نهرها جارى شده و باران از آسمان باريده و گياه از زمين روييده است و به عبادت ما خداوند عبادت شده است و اگر ما نبوديم خداوند پرستش نمىشد.[21]و بابه[22] الّذي يدلّ عليه، و خزّانه في سمائه و أرضه، بنا أثمرت الأشجار، و أينعت الثمار، و جرت الأنهار، و بنا ينزل غيث السماء و ينبت عشب الأرض، و بعبادتنا عبد اللّه، و لولا نحن ما عبد اللّه.[23]
- و در كتاب خرايج از حضرت صادق عليه السّلام آمده كه: اى داوود! اگر ما نمىبوديم نه نهرها جارى مىشد و نه ميوهها مىرسيد و نه درختها سبز مىگشت.[24]- 37- و في الخرائج: عنه عليه السّلام: يا داود، لولانا ما اطّردت الأنهار، و لا أينعت الثمار، و لا اخضرّت الأشجار.[25]
- و در كافى در حديث مرفوعى از حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السّلام آمده كه رسول خدا النبيّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله فرمود: خداوند آدم را آفريد و زمين را به او واگذار كرد، پس هرچه از آن آدم بود براى رسول خدا است و هرچه براى رسول خدا است از آن ائمه آل محمد عليهم السّلام است.[26]- 38- و ما في الكافي: في حديث مرفوع عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: خلق اللّه آدم، و أقطعه الدنيا قطيعة، فما كان لآدم عليه السّلام فلرسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم، و ما كان لرسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فهو للأئمّة من آل محمّد عليهم السّلام.[27]
- و در حديث ديگرى آمده است: دنيا و هرچه در آن هست از خداى تبارك و تعالى و رسول او و ما است، پس هركه بر چيزى از آن دست يافت، تقوى پيشه كند و حقّ خداوند (خمس و زكات و ...) را ادا نمايد و به برادران ايمانى خود احسان كند، و اگر چنين نكند خدا و رسول او و ما (خاندان پيغمبر) از او بيزاريم.[28]- 39- و في حديث آخر: الدنيا و ما فيها للّه تبارك و تعالى و لرسوله و لنا، فمن غلب على شيء منها فليتّق اللّه، و ليؤدّ حقّ اللّه تبارك و تعالى، و ليبرّ إخوانه فإن لم يفعل ذلك فاللّه و رسوله و نحن براء منه.[29]
- و در كتاب دار السلام به نقل از بصائر الدرجات از ابو حمزه ثمالى روايت كرده است كه: امام چهارم على بن الحسين عليهما السلام به او فرمود: اى ابو حمزه! پيش از طلوع آفتاب هرگز مخواب كه برايت خوش ندارم، به تحقيق كه خداوند در آنوقت روزىهاى بندگان را تقسيم مىكند و بر دست ما آنها را جارى مىسازد.[30]- 40- و في دار السلام من كتاب بصائر الدرجات: عن أبي حمزة، عن عليّ ابن الحسين عليهما السّلام: يا أبا حمزة، لا تنامنّ قبل طلوع الشمس، فإنّي أكرهها لك، إنّ اللّه يقسم في ذلك الوقت أرزاق العباد، و على أيدينا يجريها.[31]
- (1). اصول كافى: 1/ 144.
(2). الخرايج، سعيد بن هبة اللّه راوندى:
(3). اصول كافى: 1/ 409.
(4). اصول كافى: 1/ 408.
(5). دار السلام: 3/ 42.
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 78
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
[1] اسمه حسن بن عليّ.
[2] . اصول كافى: 1/ 179.
[3] نروي، ب.
[4] الكافي: 1/ 179 ح 13، عنه الوافي: 2/ 65 ح 12، و البحار: 23/ 28 ح 42.
[5] . اصول كافى: 1/ 179.
[6] الكافي: 1/ 179 ح 10، عنه البحار: 23/ 28 ح 40.
[7] اسمه ثابت.
[8] . كمال الدين: 1/ 258.
[9] كمال الدين: 1/ 258 ح 3، عنه غاية المرام: 7/ 125 ح 7، و البحار: 36/ 251 ح 68، و ج 68/ 118 ح 45.
[10] . الغيبة، نعمانى: 141.
[11] غيبة النعماني: 141 ح 2، عنه البحار: 51/ 112 ح 8، و اثبات الهداة: 7/ 65 ح 463.
[12] راجع البحار: 51/ 113.
[13] . سوره شورى: آيه 23.
[14] الشورى: 23.
[15] . تفسير برهان، 2/ 121.
[16] . الغيبة، نعمانى: 149.
[17] غيبة النعماني: 281 ضمن ح 67، عنه البحار: 52/ 237 ح 105.
[18] يأتي ص 398 ح 677.
[19] البحار: 102/ 126.
[20] لمّا كان اللسان يعبّر عمّا في الضمير و يبيّن ما أراد الإنسان اظهاره أطلق عليهم عليهم السّلام لسان اللّه لأنّهم المعبّرون عن اللّه يبيّنون حلاله و حرامه و معارفه و سائر ما يريد بيانه للخلق.
[21] . اصول كافى: 1/ 144.
[22] انّما سمّوا أبواب اللّه لأنّه لا بدّ لمن يريد معرفته سبحانه و طاعته من أن يأتيهم ليدلّوه عليه و على رضاه( آت).
[23] الكافي: 1/ 144 ح 5، عنه البحار: 24/ 197 ح 24.
[24] . الخرايج، سعيد بن هبة اللّه راوندى:
[25] الخرائج: 2/ 622 ح 23، عنه البحار: 47/ 100 ح 120، و اثبات الهداة: 5/ 410 ح 145.
[26] . اصول كافى: 1/ 409.
[27] الكافي: 1/ 409 ح 7، المحتضر: 116.
[28] . اصول كافى: 1/ 408.
[29] الكافي: 1/ 408 ح 2، المحتضر: 115.
[30] . دار السلام: 3/ 42.
[31] البصائر: 343، عنه دار السلام: 3/ 42.