مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 99-104 همان‏طوركه در حيرت ايستاده بود كودكى آمد و گفت: كسى را كه مى‏خواهى اجابت كن

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

- «نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

»وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

  1. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  2. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»
  3. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 99- 104
  4. همان‏طوركه در حيرت ايستاده بود كودكى آمد و گفت: كسى را كه مى‏خواهى اجابت كن و او را به خانه حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام برد، تا چشم حضرت بر او افتاد، فرمود: اى ابو جعفر چرا نااميد مى‏شوى و چرا به سوى يهود و نصارى پناه مى‏برى؟ به من روى كن كه حجّت و ولىّ خدا هستم. آيا ابو حمزه در كنار مسجد جدّم مرا به تو نشناساند؟ من سؤال‏هايى كه در جزوه بود ديروز جواب دادم آن‏ها را نزدم بياور و درهم شطيطه را هم كه در كيسه است و وزن درهمش يك درهم و دو دانق مى‏باشد، برايم بياور. و آن كيسه چهارصد درهم مى‏باشد كه از آن وى است و پارچه او با جامه دو برادر بلخى يك‏جا بسته شده.  أجب من تريد، فأتى بي دار موسى بن جعفر عليه السّلام، فلمّا رآني قال:لم تقنط يا أبا جعفر، و لم تفزع إلى اليهود و النصارى؟ إليّ فأنا حجّة اللّه و وليّه، ألم يعرفك أبو حمزة على باب مسجد جدّي؟ و قد أجبتك عمّا في الجزء من المسائل بجميع ما تحتاج إليه منذ أمس فجئني به، و بدرهم شطيطة، الّذي وزنه درهم و دانقان، الّذي في الكيس، الّذي فيه أربعمائة درهما للوازوري و الشقّة الّتي في رزمة الأخوين البلخيّين.
  5. مى‏گويد: از سخنان آن حضرت عقلم حيران شد، رفتم و آنچه امر فرموده بود آوردم و در پيشگاهش قرار دادم، درهم و پارچه شطيطه را برگرفت و روى به من كرد و فرمود: إنّ اللّه لا يستحى من الحقّ اى ابو جعفر سلام مرا به شطيطه برسان و اين كيسه پول را به او بده- در آن كيسه چهل درهم بود- قال: فطار عقلي من مقاله، و أتيت بما أمرني، و وضعت ذلك قبله، فأخذ درهم شطيطة و إزارها، ثمّ استقبلني، و قال: «إنّ اللّه لا يستحيي من الحقّ» يا أبا جعفر، أبلغ شطيطة سلامي و أعطها هذه الصرّة، و كانت أربعين درهما.
  6. آن‏گاه فرمود: قطعه‏اى از كفن‏هايم را نيز به او هديه كردم، پنبه اين كفن از روستاى ما صيدا است، قريه فاطمه عليها السلام كه خواهرم حليمه دخت حضرت ابو عبد اللّه جعفر بن محمد! صادق عليه السّلامآن را رشته است. به شطيطه بگو: تو از هنگام رسيدن ابو جعفر و پول و قطعه كفن تا نوزده روز بيشتر زنده نمى‏مانى؛ پس شانزده درهم از اين پول را براى خودت خرج كن

ثمّ قال: و أهديت لها شقّة من أكفاني من قطن قريتنا صيدا، قرية فاطمة عليها السلام و غزل اختي حليمة ابنة أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد الصادق عليه السّلامثمّ قال: و قل لها: ستعيشين تسعة عشر يوما من وصول أبي جعفر، و وصول الشقّة و الدراهم، فأنفقي على نفسك منها ستّة عشر درهما،

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 100

  1. و بيست و چهار درهم آن را صدقه و لوازم تجهيز براى خودت قرار بده و من بر جنازه تو نماز خواهم خواند. و اجعلي أربعة و عشرين صدقة عنك، و ما يلزم عنك، و أنا أتولّى الصلاة عليك،
  2. اى ابو جعفر هرگاه [در آن وقت‏] مرا ديدى مطلب را مخفى بدار كه براى حفظ جانت بهتر است. سپس فرمود: اين اموال را به صاحبانشان برگردان و مهر از اين جزوه بگشاى و ببين آيا جواب سؤال‏ها را پيش از آن‏كه جزوه را بياورى داده‏ايم يا نه؟ فإذا رأيتني يا أبا جعفر فاكتم عليّ فإنّه أبقى لنفسك. ثمّ قال عليه السّلام: و اردد الأموال إلى أصحابها، و افكك هذه الخواتيم عن الجزء، و انظر هل أجبناك عن المسائل أم لا، من قبل أن تجيئنا بالجزء؟
  3. مى‏گويد: به مهرها نگاه كردم، ديدم دست نخورده است، يكى از مهرها را از وسطشان شكستم ديدم نوشته: عالم عليه السّلامچه مى‏فرمايد درباره مردى كه بگويد براى خدا نذر كردم هر برده‏اى كه از قديم در ملك من بوده آزاد سازم، و چندين برده داشته باشد كدامشان آزادند؟ فوجدت الخواتيم صحيحة، ففتحت منها واحدا من وسطها، فوجدت فيه مكتوبا: ما يقول العالم عليه السّلامفي رجل قال: نذرت للّه لأعتقنّ كلّ مملوك كان في رقّي «قديما»، و كان له جماعة من العبيد؟
  4. جواب به خط مباركشان چنين بود: هرآن‏كه پيش از شش ماه در ملكش بوده بايد آزاد كند، دليل بر صحت اين معنى آيه شريفه است: وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ[1] و گردش ماه را در منازل معيّن تقدير كرديم تا مانند شاخه خرما [زرد و لاغر] به منزل اوّل بازگردد. و جديد آن است كه شش ماه نداشته باشد. الجواب بخطّه: ليعتقنّ من كان في ملكه من قبل ستّة أشهر، و الدليل على صحّة ذلك قوله تعالى: وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ ...[2] «و الحديث» من ليس له ستّة أشهر.
  5. مهر دومى را گشودم ديدم نوشته‏اند: چه مى‏فرمايد عالم عليه السّلامدرباره مردى كه بگويد: و اللّه مال كثير (بسيار) صدقه خواهم داد. چقدر بايد صدقه بدهد؟ پاسخ به خط آن حضرت زير آن نوشته بود: شخصى كه سوگند خورده اگر گوسفنددار است بايد هشتاد و چهار گوسفند صدقه بدهد؛ اگر شتردار است هشتاد و چهار شتر بدهد و اگر پول‏دار است هشتاد و چهار درهم بدهد. دليل بر آن است آيه: لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ؛[3] و همانا خداوند شما را در جاهاى بسيار يارى كرد. كه جنگ‏هاى پيامبر تا هنگام نزول اين آيه هشتاد و چهار جاى بوده است.

و فككت الختام الثاني فوجدت ما تحته: ما يقول العالم في رجل قال: و اللّه لأتصدّقنّ بمال كثير، فما يتصدّق؟ الجواب تحته بخطّه: إن كان الّذي حلف من أرباب شياه، فليتصدّق بأربع و ثمانين شاة، و إن كان من أصحاب النعم، فليتصدّق بأربع و ثمانين بعيرا، و الدليل عليه قوله تعالى: لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ[4] فعددت مواطن رسول اللّه قبل نزول تلك الآية، فكانت أربعة و ثمانين موطنا،

  1. سومين مهر را كه گشودم ديدم نوشته: عالم عليه السّلامچه مى‏فرمايد درباره مردى كه قبرى را شكافته و سر ميّتى را از تن جدا نموده و كفنش را دزديده باشد؟ جواب به خطّ حضرتش مسطور بود: فكسرت الخاتم الثالث، فوجدت تحته مكتوبا: و إن كان من أرباب الدراهم، فليتصدّق بأربع و ثمانين درهما. ما يقول العالم في رجل نبش قبر ميّت و قطع رأس الميّت و أخذ الكفن؟ الجواب بخطّه:
  2. دست دزد به خاطر اين‏كه از حرز و جاى بسته دزدى كرده بريده شود و صد دينار براى بريدن سر ميّت بر او لازم است، زيرا كه ما ميّت را به منزله جنين در شكم مادر فرض مى‏كنيم كه هنوز روح در او نيامده باشد كه ديه نطفه بيست دينار و ... تا آخر مسأله. يقطع السارق لأخذ الكفن من وراء الحرز، و يلزم مائة دينار لقطع رأس الميت، لأنّا جعلناه بمنزلة الجنين في بطن امّه قبل أن ينفخ فيه الروح، فجعلنا في النطفة عشرين دينارا، المسألة إلى آخرها،
  3. هنگامى كه ابو جعفر محمد! بن على نيشابورى به خراسان بازگشت، ديد كسانى كه آن حضرت اموالشان را رد كرده به مذهب فطحيه وارد شده‏اند، ولى شطيطه بر همان مذهب حقّ باقى مانده، فلمّا وافى خراسان، وجد الّذين ردّ عليهم أموالهم ارتدّوا إلى الفطحيّة، و شطيطة على الحقّ،

______________________________
(1). سوره يس، آيه 39.

(2). سوره توبه، آيه 25.

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 101

  1. سلام حضرت كاظم عليه السّلامرا به او رساند و كيسه پول و قطعه كفن را به او داد. پس همان‏طور كه حضرت فرموده بود به مدت نوزده روز شطيطه زنده ماند و چون از دنيا رفت، امام  عليه السّلامسوار بر شترى آمد، فبلّغها سلامه و أعطاها صرّته و شقّته، فعاشت كما قال عليه السّلامفلمّا توفّيت شطيطة جاء الإمام على بعير له،
  2. پس از پايان مراسم او بر شتر خود سوار شد و راه بيابان پيش گرفت و فرمود: با اصحاب خودت مطلب را در ميان بگذار و سلام مرا به آن‏ها برسان و به ايشان بگو كه: من و امامان نظير من بايد كه پاى جنازه‏هاى شما حاضر شويم در هرجا كه از دنيا برويد، پس تقواى خدا را در خود حفظ كنيد.[5] - فلمّا فرغ من تجهيزها ركب بعيره، و انثنى نحو البريّة، و قال عليه السّلام: عرّف أصحابك و أقرأهم منّي السلام، و قل لهم: إنّي و من يجري مجراي من الأئمّة عليهم السّلام لا بدّ لنا من حضور جنايزكم في أيّ بلد كنتم، فاتّقوا اللّه في أنفسكم.[6]

 

  1. 6- تجديد بناى اسلام پس از كهنه و فرسوده شدن آن

 

  1. در دعايى كه به وسيله عمرى رحمه اللّه از آن حضرت روايت شده، آمده است: «و جدّد به ما امتحى من دينك ...»؛ (پروردگارا) آنچه از دين تو محو شده، به وسيله او تجديد فرماى. و در دعاى ديگرى كه از حضرت ابو الحسن الرضا عليه السّلامروايت شده، چنين مى‏خوانيم: و آنچه از كاخ دين تو ويران گشته و يا از احكام شرع تغيير و تبديل يافته، به وسيله او تجديد فرماى و از نو بنياد كن تا اين‏كه به دست او شرع تازه و آيين جديد و شادابى به سوى مردم بازگردانى. «2» 91- ففي الدعاء المرويّ عنه عليه السّلامبتوسّط العمريّ (ره): و جدّد به ما امتحى من دينك.[7] 92- و في الدعاء المرويّ عن أبي الحسن الرضا عليه السّلامو جدّد به ما امتحى من دينك، و بدّل من حكمك، حتّى تعيد دينك به و على يديه جديدا غضّا.[8]

 

  1. و در بحار به نقل از ارشاد القلوب ديلمى از حضرت صادق عليه السّلامروايت است كه فرمود:  93- و في البحار نقلا عن إرشاد المفيد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلامقال:

 

  1. هنگامى كه قائم  بپاخيزد مردم را بار ديگر به اسلام دعوت كند و آن‏ها را به امرى كه از بين رفته و عموم مردم از آن جدا گشته و به گمراهى افتاده‏اند، هدايت فرمايد. براى اين جهت حضرت قائم  عليه السّلامرا مهدى ناميده‏اند كه به امرى كه از آن وامانده‏اند، هدايت مى‏كند، و بدين سبب او را قائم  ناميده‏اند كه به حقّ قيام مى‏كند. «3» إذا قام القائم   دعا الناس إلى الإسلام جديدا، و هداهم إلى أمر قد دثر، و ضلّ عنه الجمهور، و إنّما سمّي القائم   مهديّا لأنّه يهدي إلى أمر مضلول عنه، و سمّي القائم   لقيامه بالحقّ.[9]
  2. و در غيبت نعمانى از امام باقر عليه السّلامروايت است كه درباره شيوه حكومت حضرت قائم  عليه السّلامفرمود: حضرت قائم - عجّل اللّه فرجه الشريف- با امرى جديد و كتابى نوين و قضاوتى تازه كه بر عرب شديد ا ست بپاخواهدخاست. «4»94- و من كتاب غيبة النعمانيّ: عن أبي جعفر عليه السّلامفي سيرة القائم   عليه السّلام: يقوم بأمر جديد، و كتاب جديد، و قضاء جديد، على العرب شديد.[10]
  3. و از حضرت امام صادق عليه السّلامدر پاسخ به سؤال كسى كه از شيوه و شگرد حضرت مهدى- عجّل اللّه فرجه الشريف- پرسيد، آمده است: همان برنامه‏اى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله پيش گرفت حضرت‏95- و عن أبي عبد اللّه عليه السّلامفي جواب من سأل عن سيرة المهدي عليه السّلامقال: يصنع كما صنع رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم يهدم ما كان قبله، كما هدم رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم أمر الجاهليّة، و يستأنف الإسلام جديدا.[11]

 

__________________________________________________

 (1). بحار الانوار: 48/ 73؛ گفتنى است كه قبر اين بانوى سعادتمند همچنان در شهر نيشابور زيارتگاه ارادتمندان به خاندان پيامبر و شيعيان آن‏ها است و به نام بى‏بى شطيطه معروف است. (مترجم)

 (2). جمال الاسبوع: 509.

 (3). بحار الانوار: 51/ 30.

 (4). غيبت نعمانى: 122.

                        مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 102

  1. پيش گرفت حضرت قائم  عليه السّلامانجام خواهد داد، بنيادهاى پيشين را منهدم و ويران مى‏سازد چنان‏كه رسول گرامى صلّى اللّه عليه و اله نظام جاهليت را ريشه‏كن كرد و اسلام را از نو آغاز نمود. «1»96- و في خبر آخر عن أبي جعفر عليه السّلام(مثله).[12] 97- و عنه: إنّ قائم نا إذا قام دعا الناس إلى أمر جديد، كما دعا إليه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم و إنّ الإسلام بدأ غريبا و سيعود غريبا كما بدأ، فطوبى للغرباء.[13]
  2. در خبر ديگرى نظير همين روايت از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلامآمده است. 98- و عن أبي عبد اللّه عليه السّلام:
  3. و از همان حضرت (امام باقر عليه السّلام) روايت است كه فرمود: به تحقيق كه وقتى قائم  ما بپاخيزد، مردم را به امر جديدى دعوت خواهد كرد، همان‏طوركه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله دعوت فرمود و اسلام غريبانه آغاز شد و به حال غربت بازخواهدگشت، همان‏طوركه آغاز شد. پس خوشا به حال غريبان. «2» الإسلام بدأ غريبا، و سيعود غريبا كما بدأ فطوبى للغرباء،  قال أبو بصير: فقلت: اشرح لي هذا أصلحك اللّه.فقال: يستأنف الداعي منّا دعاء جديدا كما دعا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم.[14]

 

  1. و از حضرت امام صادق عليه السّلامروايت شده كه فرمود: اسلام غريبانه شروع شد و باز هم مانند اوّل كارش خواهد گشت، پس خوشا به حال غريبان. ابو بصير عرضه داشت: اين را براى من توضيح دهيد كه خداوند كارتان را سامان دهد؛ فرمود: دعوت‏كننده از ما دعوت نوينى آغاز مى‏كند همان‏طوركه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله آغاز كرد. «3» الإسلام بدأ غريبا، و سيعود غريبا كما بدأ فطوبى للغرباء،  قال أبو بصير: فقلت: اشرح لي هذا أصلحك اللّه.فقال: يستأنف الداعي منّا دعاء جديدا كما دعا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم.[15]

 

  1. و از همان حضرت است كه فرمود: گويا قائم  عليه السّلامرا بالاى منبر مى‏بينم كه از آستين قبايش نوشته‏اى كه به مهر زرّين ممهور باشد، بيرون آورد و مهر از آن برگيرد و آن را بر مردم بخواند، پس مانند گوسفند از دور او پراكنده شوند و كسى جز نقيبان باقى نماند، پس آن حضرت سخنانى خواهد گفت. آن‏گاه آن‏ها پناهگاهى نيابند تا اين‏كه به سوى او بازگردند و من سخنى را كه او خواهد گفت مى‏دانم. «4» 99- و عنه عليه السّلام: كأنّي بالقائم   على منبر [الكوفة] عليه قباء، فيخرج من وريان قبائه كتابا مختوما بخاتم ذهب فيفكّه، فيقرأه على الناس، فيجفلون عنه إجفال الغنم، فلم يبق إلّا النقباء، فيتكلّم بكلام فلا يلحقون ملجأ حتّى يرجعوا إليه، و إنّي لأعرف الكلام الّذي يتكلّم به.[16]

 

  1. 7- تمام شدن امر [دين‏] به آن حضرت عليه السّلام7- تمام الأمر به‏

 

  1. در كتاب توحيد شيخ صدوق به سند خود از حضرت رضا عليه السّلامدر تفسير حروف الفبا آمده: و تاء: تمام شدن امر به قائم  آل محمد عليهم السّلام است. «5»100- في كتاب التوحيد للشيخ الصدوق: بإسناده إلى الرضا عليه السّلامفي تفسير حروف المعجم قال عليه السّلام: و التاء تمام الأمر بقائم  آل محمّد.[17]
  2. 8- تعليم و آموختن قرآن ى كه امير المؤمنين عليه السّلامجمع كرده بود 8- تعليمه الناس كتاب اللّه الكريم الّذي جمعه أمير المؤمنين و سيّد الوصيّين عليه السّلام
  3. در بحار به نقل از نعمانى از امير مؤمنان على عليه السّلامآمده كه فرمود: گويا مى‏بينم شيعيان ما در مسجد كوفه خيمه‏ها زده‏اند و قرآن  را به همان‏گونه كه نازل شده به مردم مى‏آموزند. «1»

في البحار نقلا عن غيبة النعماني‏[18]: عن أمير المؤمنين عليه السّلام:كأنّي أنظر إلى شيعتنا بمسجد الكوفة، و قد ضربوا الفساطيط، يعلّمون الناس القرآن  كما انزل.[19]

__________________________________________________

 (1). غيبت نعمانى: 121.

 (2). غيبت نعمانى: 173.

 (3). غيبت نعمانى: 173.

 (4). بحار الانوار، 52/ 352.

 (5). التوحيد: 233.

                        مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 103

  1. و نيز از آن حضرت مروى است كه فرمود: گويى عجم را مى‏بينم كه خيمه‏هايشان در مسجد كوفه برپا است و قرآن  را همان‏طوركه نازل شده به مردم مى‏آموزند. 101- و عنه عليه السّلام: كأنّي بالعجم فساطيطهم في مسجد الكوفة يعلّمون الناس القرآن  كما انزل،

 

  1. اصبغ بن نباته مى‏گويد: عرض كردم: مگر [اين قرآن ‏] همان‏گونه كه نازل شده نيست؟ فرمود: قال أصبغ بن نباتة: قلت: يا أمير المؤمنين، أوليس هو كما انزل؟

 

  1. نه، هفتاد نفر از قريش به نام خودشان و نام پدرانشان از قرآن  محو شده است، و ابو لهب را جا نگذاشته‏اند مگر به منظور سرزنش رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله، چون عموى آن حضرت بود. «2» فقال: لا، محي منه سبعون من قريش بأسمائهم و أسماء آبائهم، و ما ترك أبو لهب إلّا للإزراء على رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم لأنّه عمّه.[20]

 

  1. و از حضرت امام صادق عليه السّلاماست كه فرمود: گويى شيعيان على را مى‏بينم كه مثانى (قرآن ) به دست گرفته‏اند و به مردم مى‏آموزند. «3»102- و عن أبي عبد اللّه عليه السّلام: كأنّي بشيعة عليّ في أيديهم المثاني يعلّمون الناس.[21]

 

  1. و از ارشاد القلوب ديلمى از حضرت امام باقر عليه السّلامروايت است كه فرمود: چون قائم - عجّل اللّه فرجه الشريف- بپاخيزد، خيمه‏هايى نصب مى‏شود براى كسانى كه قرآن  را به همان‏گونه كه خداوند جلّ جلاله آن را نازل فرموده، به مردم بياموزند. پس دشوارترين چيزى كه خواهد بود براى كسانى است كه آن را حفظ كرده‏اند، زيرا با اين تأليف اختلاف دارد. «4»103- و عن إرشاد المفيد، عن أبي جعفر عليه السّلام: إذا قام قائم  آل محمّد عليهم السّلام‏ - ضرب فساطيط يعلّم الناس القرآن ، على ما أنزل اللّه عزّ و جلّ، فأصعب ما يكون على من حفظه اليوم لأنّه يخالف فيه التأليف.[22]

 

  1. و در كافى به سند خود از سالم بن ابى سلمه روايت كرده است كه گفت: من مى‏شنيدم كه مردى بر حضرت امام صادق عليه السّلامحروفى از قرآن  خواند كه مانند خواندن متعارف مردم نبود، پس حضرت صادق عليه السّلامبه او فرمود: از اين قرائت دست بردار و همان‏طوركه مردم مى‏خوانند بخوان تا قائم - عجّل اللّه فرجه الشريف- قيام كند، كه وقتى آن حضرت بپاخيزد كتاب خدا را با حدودش خواهد خواند و مصحفى كه على عليه السّلامنوشته بيرون مى‏آورد. 104- و في الكافي: بإسناده عن سالم بن أبي سالم، قال: قرأ رجل على أبي عبد اللّه عليه السّلامو أنا أستمع حروفا من القرآن ، ليس على ما يقرؤها الناس، فقال أبو عبد اللّه عليه السّلام: كفّ عن هذه القراءة، إقرأ كما يقرأ الناس، حتّى يقوم القائم   عليه السّلام، فإذا قام القائم   قرأ كتاب اللّه عزّ و جلّ على حدّه، و أخرج المصحف الّذي كتبه عليّ عليه السّلام

 

  1. سپس فرمود: هنگامى كه على عليه السّلام آن را نوشت و از جمع‏آورى‏اش فراغت يافت، آن را براى مردم آشكار ساخت و فرمود: اين كتاب خداى- عزّ و جلّ- است، همان‏طوركه خداوند آن را بر حضرت محمد صلّى اللّه عليه و اله نازل كرده، به درستى كه من آن را از دو لوح جمع نموده‏ام، و قال: أخرجه عليّ عليه السّلامإلى الناس حين فرغ منه و كتبه، فقال لهم: هذا كتاب اللّه عزّ و جلّ كما أنزله اللّه على محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم و قد جمعته في اللوحين،

 

__________________________________________________

 (1). محمد بن ابراهيم بن جعفر نعمانى، چنانكه در امل الامل (2/ 232- 233) آمده، از شيوخ عظيم القدر و شريف و صحيح العقيده و كثير الحديث اصحاب ماست، به بغداد هجرت كرده و از آستانه شام رفته و در آنجا وفات يافته است. علامه حلّى (رجال العلّامة الحلّى: 162) و نجاشى (رجال النجاشى: 297) شرح حال او را چنين ذكر كرده‏اند. نجاشى پس از بيان فوق گفته: او از شاگردان كلينى است و از تأليفاتش تفسير قرآن  است كه قسمتى از آن را ديده‏ام و كتاب غيبت او را نيز ديده‏ام، تأليف خوب و جامعى است. (مؤلف)

 (2). غيبت نعمانى: 125.

 (3). غيبت نعمانى: 218.

 (4). بحار الانوار: 52/ 339؛ گفتنى است كه اين روايت و نيز بسيارى از روايات كه مرحوم علامه مجلسى به نقل از ارشاد شيخ مفيد آورده، مرحوم مؤلف آن‏ها را به ارشاد ديلمى نسبت داده است. (مترجم)

                        مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 104

  1. جواب دادند: اينك مصحف جامعى در دست ماست و نيازى به اين نداريم. فرمود: به خدا سوگند كه پس از اين روز ابدا آن را نخواهيد ديد، بر من فقط لازم بود كه وقتى آن را جمع كردم به شما خبر دهم تا آن را بخوانيد. «1»  فقالوا: هوذا عندنا مصحف جامع فيه القرآن  لا حاجة لنا فيه، فقال عليه السّلام: أما و اللّه ما ترونه بعد يومكم هذا أبدا، إنّما كان عليّ أن اخبركم حين جمعته لتقرأوه.[23] - ج‏1، ص: 104

 

  1. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»
 

[1] . سوره يس، آيه 39.

[2] يس: 39.

[3] . سوره توبه، آيه 25.

[4] التوبة: 25.

[5] . بحار الانوار: 48/ 73؛ گفتنى است كه قبر اين بانوى سعادتمند همچنان در شهر نيشابور زيارتگاه ارادتمندان به خاندان پيامبر و شيعيان آن‏ها است و به نام بى‏بى شطيطه معروف است.( مترجم)

 

[6] المناقب: 3/ 409، عنه البحار: 48/ 73 ح 100، و اثبات الهداة: 5/ 575 ح 144.

[7] كمال الدين: 2/ 514 ح 43، عنه البحار: 53/ 189 ضمن ح 18.

[8] الصحيفة الرضوية الجامعة: 74 دعاء 99.

[9] الإرشاد: 411، عنه البحار: 51/ 30 ذح 7.

[10] ( 3 و 4 و 5) غيبة النعماني: 235 ضمن ح 22، عنه البحار: 52/ 348 ح 99.

[11] ( 3 و 4 و 5) غيبة النعماني: 235 ضمن ح 22، عنه البحار: 52/ 348 ح 99.

[12] ( 3 و 4 و 5) غيبة النعماني: 235 ضمن ح 22، عنه البحار: 52/ 348 ح 99.

[13] غيبة النعماني: 320 ح 1، عنه البحار: 52/ 366 ح 147.

[14] غيبة النعماني: 321.

[15] غيبة النعماني: 321.

[16] الكافي: 8/ 167 ح 185، عنه الوافي: 3/ 458 ح 8، و البحار: 52/ 352 ح 107.

[17] التوحيد: 233 ح 1.

[18] النعماني: إسمه محمّد بن إبراهيم بن جعفر، قال في أمل الآمل: شيخ من أصحابنا، عظيم القدر شريف المنزلة، صحيح العقيدة، كثير الحديث، قدم بغداد و خرج إلى الشام، مات بها، قاله العلّامة و النجاشي، إلى أن قال: و هذا من تلامذة محمّد بن يعقوب الكليني( ره)، و من مؤلّفاته تفسير القرآن، رأيت قطعة منه، و رأيت كتاب الغيبة، و هو حسن جامع، إنتهى« لمؤلفّه».

[19] غيبة النعماني: 317 ح 3، عنه البحار: 52/ 364 ح 139.

[20] ( 5، 6) غيبة النعماني: 318 ح 5، 4، عنه البحار: 52/ 364 ح 141، 140.

[21] ( 5، 6) غيبة النعماني: 318 ح 5، 4، عنه البحار: 52/ 364 ح 141، 140.

[22] الإرشاد: 413، عنه البحار: 52/ 339 ح 85.

[23] الكافي: 2/ 633 ح 23، عنه البحار: 92/ 88 ح 28.

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید