مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص 187 -191 حرف «ق»«حرف القاف» قتل كافرين به شمشير آن حضرت عليه السّلام -1-- قتل الكافرين بسيفه

  1. سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
  2. «نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 
  3. »وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 
  4. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  5. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»
  6. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  (عليه السلام)، ج‏ ص 187 -191
  7. حرف «ق»«حرف القاف»
  8. قتل كافرين به شمشير آن حضرت عليه السّلام -1-- قتل الكافرين بسيفه
  9. دليل بر آن، اخبار مستفيض بلكه متواترى است كه در اين باره آمده، چنان‏كه در بحار و غير آن از كتاب الاختصاص از معاويه دهنى از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام درباره آيه‏ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ؛[1] مجرمان از چهره‏هايشان شناخته مى‏شوند كه از موهاى پيشانى و پاهاى آنان گرفته [و به دوزخ‏] افكنده شوند. ‏352- يدلّ على ذلك أخبار مستفيضة أو متواترة، ففي البحار و غيره عن‏ كتاب الإختصاص: عن معاوية الدهني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قول اللّه تعالى:

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ‏[2]

 

  1. فرمود: اى معاويه! در اين باره چه مى‏گويند؟ گفتم: مى‏پندارند كه خداوند تبارك و تعالى در قيامت، مجرمين را به چهره‏هايشان مى‏شناسد، پس امر مى‏كند از پيشانى و پاهايشان آنان را مى‏گيرند، و به آتش مى‏افكنند. فقال: يا معاوية ما يقولون في هذا؟ قلت: يزعمون أنّ اللّه تبارك و تعالى يعرف المجرمين بسيماهم في القيامة فيأمر بهم، فيؤخذ بنواصيهم و أقدامهم، فيلقون في النار، فقال عليه السّلام لي: و كيف يحتاج الجبّار تبارك و تعالى إلى (معرفة خلق أنشأهم، و هم خلقه!)[3] فقلت:
  2. فرمود: چگونه خداوند جبّار- تبارك و تعالى- به شناختن خلايقى كه آن‏ها را آفريده نياز دارد؟ گفتم: فدايت شوم پس [معنى‏] اين [آيه‏] چيست؟ فرمود: هرگاه قائم  ما بپاخيزد خداوند شناخت چهره‏ها را به آن حضرت عطا فرمايد.  جعلت فداك، و ما ذلك؟ قال عليه السّلام: لو قام قائم نا أعطاه اللّه السيماء،
  3. آن‏گاه امر مى‏كند كافران را با پيشانى‏هايشان و قدم‏هايشان بگيرند. سپس از دم شمشير مى‏گذراند.[4] فيأمر بالكافر، فيؤخذ بنواصيهم و أقدامهم، ثمّ يخبط بالسيف خبطا[5].[6]
  4. و در كتاب المحجة از ابو بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: اين آيه درباره قائم ما- عجّل اللّه فرجه الشريف- نازل شده و اوست كه آن‏ها را به چهره‏هايشان مى‏شناسد، پس او و اصحابش آن‏ها را از دم شمشير مى‏گذرانند.[7] 353- و في كتاب المحجّة: عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام: هذه نزلت في القائم  عليه السّلام و هو يعرفهم بسيماهم، فيخبطهم بالسيف هو و أصحابه خبطا.[8]
  5. و از عياشى به سند خود از ابن بكير روايت شده كه گفت: از حضرت ابو الحسن عليه السّلام از تفسير آيه: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً؛[9] و حال آن‏كه هرآن‏كس كه در آسمان‏ها و زمين است، 354- و عن العيّاشي: بإسناده عن ابن بكير، قال:

سألت أبا الحسن عليه السّلام عن قوله [تعالى‏]: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً[10]

  1. خواه‏وناخواه فرمانبردار اويند. پرسيدم. فرمود: درباره قائم  عليه السّلام نازل شده، هنگامى كه عليه يهود و نصارى و صابئين و زنادقه و اهل ارتداد و كفر در شرق و غرب زمين قيام مى‏كند، و اسلام را به آن‏ها پيشنهاد مى‏نمايد. هركس با طوع و رغبت مسلمان شود، او را دستور مى‏دهد كه نماز بخواند و زكات بپردازد و آنچه بر هرمسلمان واجب است انجام دهد و هركس مسلمان‏ قال عليه السّلام: انزلت في القائم  عليه السّلام إذا خرج باليهود و النصارى و الصابئين و الزنادقة و أهل الردّة و الكفّار في شرق الأرض و غربها، فعرض عليهم الإسلام‏

فمن أسلم طوعا أمره بالصلاة و الزكاة و ما يؤمر به المسلم و يجب للّه،

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 187

  1. نشد گردنش را مى‏زند تا اين‏كه در مشارق و مغارب زمين يك نفر غير موحّد باقى نماند. و من لم يسلم ضرب عنقه حتّى لا يبقى في المشارق و المغارب أحد إلّا وحّد اللّه،
  2. عرض كردم: قربانت شوم! در روى زمين مردم بسيارند، قائم  عليه السّلام چگونه مى‏تواند همه آن‏ها را مسلمان كند يا گردن بزند؟ فرمود: هرگاه خداوند چيزى را بخواهد اندك را زياد و زياد را كم گرداند.[11] قلت: جعلت فداك، إنّ الخلق أكثر من ذلك! فقال عليه السّلام: إنّ اللّه إذا أراد أمرا قلّل الكثير و كثّر القليل.[12]
  3. و از ابو بصير است كه گفت: از حضرت امام صادق عليه السّلام از تفسير: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[13]؛ او [خدايى‏] است كه پيامبرش را به هدايت و دين حقّ فرستاده است تا او را بر همه دين نمودار [و پيروز] گرداند، هرچند كه مشركان ناخوش داشته باشند. 355- و عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد اللّه عن قول اللّه تعالى في كتابه: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[14]
  4. پرسيدم. فرمود: به خدا سوگند هنوز تأويل آن نازل نشده. عرض كردم: فدايت شوم، چه وقت تأويل آن نازل مى‏شود؟ فرمود: وقتى كه قائم  ان شاء اللّه بپاخيزد، كه هرگاه خروج كند هيچ كافر يا مشركى باقى نماند مگر اين‏كه از خروج آن حضرت ناراحت باشد، حتى اين‏كه اگر كافر يا مشركى در دل سنگ باشد آن سنگ خواهد گفت: اى مؤمن! در شكم من كافر يا مشركى هست او را بكش. پس خداوند آن را كنار مى‏زند و [مؤمن‏] او را مى‏كشد.[15] فقال عليه السّلام: و اللّه ما انزل تأويلها بعد، قلت: جعلت فداك، و متى ينزل [تأويلها]؟
  5. قال: حتّى يقوم القائم  إن شاء اللّه تعالى فإذا خرج القائم  عليه السّلام لم يبق كافر و لا مشرك إلّا كره خروجه، حتّى لو كان كافر أو مشرك في بطن صخرة لقالت الصخرة: يا مؤمن، في بطني كافر، أو مشرك فاقتله، قال: فيجيئه‏[16] فيقتله.[17]
  6. و از مفضّل بن عمر آمده كه گفت: از حضرت امام صادق عليه السّلام درباره فرموده خداوند- عزّ و جلّ- وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ؛[18] و به آنان از عذاب نزديك‏تر پيش از عذاب بزرگ مى‏چشانيم. پرسيد، فرمود: عذاب ادنى (- نزديك‏تر) عذاب سقر است، و عذاب اكبر قيام مهدى عليه السّلام با شمشير است.[19]

356- و عن مفضّل بن عمر قال: سألت أبا عبد اللّه عن قول اللّه عزّ و جلّ‏ وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ[20] قال: الأدنى: غلاء السعر[21] و الأكبر: المهدي عليه السّلام بالسيف.[22]

  1. و از كشف البيان از امام صادق عليه السّلام در معنى همين آيه چنين آمده: عذاب ادنى، قحطى و خشكسالى است و عذاب اكبر، خروج قائم  مهدى عليه السّلام با شمشير در آخر الزمان. 357- و عن كشف البيان، عن الصادق عليه السّلام في معنى الآية أنّ الأدنى: القحط و الجدب، و الأكبر: خروج القائم  المهديّ عليه السّلام بالسيف في آخر الزمان.[23]
  2. و در بحار از الاختصاص در حديث مرفوعى از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هرگاه قائم - عجّل اللّه فرجه الشريف- بپاخيزد، به ميدان كوفه مى‏آيد و با پاى خود بر زمين مى‏كوبد و به دست به جايى اشاره مى‏كند؛

358- و في البحار، عن الإختصاص:- في حديث مرفوع- عن الصادق عليه السّلام قال: إذا قام القائم  عليه السّلام أتى رحبة الكوفة، فقال برجله‏[24] هكذا- و أومأ بيده إلى

  1. سپس مى‏گويد: اين‏جا را حفر نماييد. پس آن‏جا را حفر مى‏كنند و دوازده هزار زره و دوازده هزار شمشير و دوازده هزار كلاه‏خود دورو بيرون مى‏آورد. آن‏گاه دوازده هزار نفر از پيروان- يا غلامان- و عجم را فرامى‏خواند و آن‏ها را بر آنان مى‏پوشاند. سپس مى‏فرمايد: هركس آنچه بر شماست، بر او نبود، او را بكشيد.[25] موضع- ثمّ قال: احفروا هنا، فيحفرون، فيستخرجون إثني عشر ألف درع و إثني عشر ألف سيف، و إثني عشر ألف بيضة، لكلّ بيضة و جهان، ثمّ يدعو إثني عشر ألف رجل من الموالي (من العرب) و العجم، فيلبسهم ذلك، ثمّ يقول: من لم يكن عليه مثل ما عليكم فاقتلوه.[26]

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 188

  1. و از نعمانى به سند خود از حضرت امام باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: اگر مردم مى‏دانستند كه قائم  عليه السّلام هنگامى كه قيام مى‏نمايد چه‏ها مى‏كند، بيشترشان مايل مى‏شدند كه او را نبينند از آنچه مردم را مى‏كشد. البته آن حضرت جز از قريش آغاز نمى‏كند، پس جز شمشير ميانشان ردو بدل نمى‏شود، تا آن‏جا كه بسيارى از مردم خواهند گفت: اين از آل محمد عليهم السّلام نيست كه اگر از ايشان مى‏بود هرآينه رحم مى‏كرد.

359- و عن النعماني: بإسناده عن أبي جعفر عليه السّلام قال: لو يعلم الناس ما يصنع القائم  إذا خرج، لأحبّ أكثرهم أن لا يروه، ممّا يقتل من الناس، أما إنّه لا يبدأ إلّا بقريش، فلا يأخذ منها إلّا السيف، و لا يعطيها إلّا السيف، حتّى يقول كثير من الناس: ليس هذا من آل محمّد عليهم السّلام لو كان من آل محمّد عليهم السّلام لرحم.[27]

  1. و از ارشاد ديلمى از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هرگاه قائم  عليه السّلام قيام كند، به سوى كوفه مى‏رود، پس از آن، ده‏ها هزار نفر كه [بتريه‏] ناميده مى‏شوند و اسلحه پوشيده‏اند، بيرون آمده، به آن حضرت عرضه مى‏دارند: از همان‏جا كه آمده‏اى بازگرد، كه ما را در بنى فاطمه نيازى نيست. پس آن حضرت شمشير در ميان آن‏ها مى‏نهد تا همگى ايشان را از ميان بردارد. سپس داخل كوفه مى‏شود و هرمنافق ترديدكننده را مى‏كشد و كاخ‏هاى آنان را خراب مى‏كند و جنگجويان آن ديار را به قتل مى‏رساند، تا خداوند- عزّ و جلّ- خشنود گردد.[28]

360- و عن إرشاد المفيد: عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إذا قام القائم  عليه السّلام سار إلى الكوفة، فيخرج منها بضعة عشر ألف نفس يدعون: البتريّة[29] عليهم السلاح فيقولون له: إرجع من حيث جئت، فلا حاجة لنا في بني فاطمة،فيضع فيهم السيف، حتّى يأتي على آخرهم، ثمّ يدخل الكوفة فيقتل بها كلّ منافق مرتاب و يهدم قصورها و يقتل مقاتليها حتّى يرضى اللّه عزّ و علا.[30]

 

  1. مى‏گويم: اخبار در اين باره جدا زياد است به خاطر پرهيز از اطاله سخن از ذكر آن‏ها خوددارى كرديم.

أقول: الأخبار في هذا الباب كثيرة جدّا، تركناها حذرا من الإطالة، و فيما ذكرناه كفاية إن شاء اللّه تعالى.

  1. 2- قتل شيطان رجيم‏2- قتل الشيطان الرجيم‏
  2. در بحار از كتاب «الانوار المضيئه» ضمن حديث مرفوعى از اسحاق بن عمار آورده كه گفت: از آن حضرت پرسيدم: اين‏كه خداوند به شيطان تا وقت معلوم مهلت داد و در كتاب خود فرموده: 361- روي في البحار عن كتاب الأنوار المضيئة:- في حديث مرفوع- عن إسحاق بن عمّار قال: سألته عن إنظار اللّه تعالى إبليس وقتا معلوما ذكره في كتابه،
  3. مهلت‏يافتگانى تا روز هنگام معيّن -فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛*[31] البته تو از مهلت‏يافتگانى تا روز هنگام معيّن. چه وقت است؟ فرمود: وقت معلوم روز قيام قائم  آل محمد عليهم السّلام است، هرگاه خداوند او را برانگيزد در مسجد كوفه باشد كه ابليس با خوارى و زبونى مى‏آيد و مى‏گويد: اى واى از اين‏روزگار! آن‏گاه از پيشانى‏اش گرفته و گردنش زده مى‏شود. آن هنگام روز وقت معلوم است كه مهلت او به پايان مى‏رسد.[32] فقال: قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ* إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ[33] قال: الوقت المعلوم: يوم قيام القائم ، فإذا بعثه اللّه كان في مسجد الكوفة، و جاء إبليس حتّى يجثوا على ركبتيه، فيقول: يا ويلاه من هذا اليوم،

فيأخذ بناصيته فيضرب عنقه، فذلك «يوم الوقت المعلوم» منتهى أجله.[34]

  1. مى‏گويم: بحرانى اين روايت را در برهان‏[35] از امام صادق عليه السّلام نقل كرده و روايات ديگرى نيز به همين معنى آمده و بين اين روايات و روايت ديگرى كه در بحار و برهان منقول است كه رسول‏ خدا صلّى اللّه عليه و اله ابليس را مى‏كشد، منافاتى نيست. زيرا كه فعل در روايات اوّل به صيغه مجهول است و فاعل تصريح نشده است. و منظور از روز در اين روايت زمان و دوران ظهور است، نه روز در اصطلاح متعارف كه بر اهل اطلاع پوشيده نيست. أقول: رواه السيّد البحراني في البرهان: عن الصادق عليه السّلام و في معناه روايات اخر، و لا تنافي بينها و بين ما روي في البحار و البرهان: أنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم يقتل إبليس‏[36] لانّ الفعل‏[37] في الرواية الاولى على بناء المبنيّ للمفعول فتدبّر و المراد باليوم زمان الظهور، لا خصوص اليوم المتعارف، كما لا يخفى على من له تتبّع في الأخبار المرويّة عن الأئمّة الأطهار.
  2. 3- قوّت يافتن ابدان و دل‏هاى مؤمنين هنگام ظهور -3- قوّة أبدان المؤمنين و قلوبهم و جوارحهم في زمان ظهوره و إنتشار نوره‏
  3. بر اين معنى دلالت دارد روايتى كه در بحار از خصال به سند خود از حضرت سيّد الساجدين على بن الحسين عليهما السلام آورده كه فرمود: هنگامى كه قائم  ما- عجّل اللّه فرجه الشريف- بپاخيزد، خداوند- عزّ و جلّ- از شيعيان ما آفات را دور مى‏سازد و دل‏هايشان را مانند قطعه‏اى از آهن قرار مى‏دهد و نيروى هريك از مردانشان را به مقدار چهل مرد مى‏گرداند و آن‏ها حكام و سران زمين خواهند بود.[38] 362- يدلّ على ذلك ما روي في البحار، عن الخصال: بإسناده عن سيّد العابدين عليّ بن الحسين عليهما السلام قال: إذا قام قائم نا أذهب اللّه عزّ و جلّ عن شيعتنا العاهة، و جعل قلوبهم كزبر الحديد، و جعل قوّة الرجل منهم قوّة أربعين رجلا و يكونون حكّام الأرض و سنامها.[39]
  4. و از بصائر در حديثى از حضرت امام باقر عليه السّلام منقول است كه فرمود: هرگاه امر ما واقع شود و مهدى ما بيايد، هرمردى از شيعيان ما از شير قوى‏تر و از نيزه برّنده‏تر خواهد بود. دشمنان ما را با پاهاى خود لگد مى‏كند و آن‏ها را با دست خود مى‏زند. در اين هنگام است نزول رحمت و فرج خداوند بر بندگان.[40] 363- و في البصائر- في حديث- عن أبي جعفر الباقر عليه السّلام: فإذا وقع أمرنا و جاء مهديّنا، كان الرجل من شيعتنا أجرى من ليث، و أمضى من سنان، يطأ عدونّا برجليه، و يضربه بكفّيه، و ذلك عند نزول رحمة اللّه و فرجه على العباد.[41]
  5. و در كمال الدين از حضرت امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: اين‏كه لوط به قومش گفت: لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ؛[42] كاش نيرويى داشتم كه در برابر شما ايستادگى كنم يا به پناهگاه محكمى پناه مى‏بردم. مقصودش جز اين نبود كه نيروى قائم  عليه السّلام را تمنا كند و ركن شديد (- پناهگاه محكم) ياران او هستند كه يك مرد از آن‏ها قوّت چهل مرد را دارد و دلش از كوه آهنين محكم‏تر است و اگر به كوه‏هاى آهن برسند، آن‏ها را مى‏پيمايند، و شمشيرها را كنار نگذارند مگر وقتى كه خداوند- عزّ و جلّ- راضى شده باشد.[43]

364- و في كمال الدين: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما كان قول لوط عليه السّلام لقومه: لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ[44] إلّا تمنّيا لقوّة القائم  عليه السّلام و لا ذكر[45] إلّا شدّة أصحابه، و إنّ الرجل منهم يعطى قوّة أربعين رجلا، و إنّ قلبه لأشدّ من زبر الحديد، و لو مرّوا بجبال الحديد لقطّعوها، لا يكفّون سيوفهم حتّى يرضى اللّه عزّ و جلّ.[46]

  1. و در بحار از حضرت امام باقر عليه السّلام آمده كه فرمود: هرگاه چنان شود، هرمرد از شماها نيروى چهل مرد را يابد و دل‏هايشان همچون قطعه‏اى آهن گردد كه اگر با آن دل‏هاى محكم به كوه‏ها حمله كنيد آن‏ها را خواهيد شكافت.[47]

365- و في البحار عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّه لو كان ذلك اعطي الرجل منكم قوّة أربعين رجلا، و جعل قلوبكم كزبر الحديد[48]، لو قذفتم بها الجبال فلقتها[49].[50]

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج‏1، ص: 190

  1. و در روضه كافى از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام روايت است فرمود: هنگامى كه قائم  عليه السّلام بپاخيزد، خداوند نيروى گوش‏ها و چشم‏هاى شيعيان ما را افزون مى‏گرداند تا اين‏كه ميان آن‏ها با قائم  پيكى نخواهد بود، آن حضرت با ايشان سخن مى‏گويد و آنان مى‏شنوند و او همانجا هست.[51] 366- و في روضة الكافي عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:

إنّ قائم نا إذا قام مدّ اللّه لشيعتنا في أسماعهم و أبصارهم، حتّى لا يكون بينهم و بين القائم  بريد، يكلّمهم فيسمعون، و ينظرون إليه و هو في مكانه.[52]

  1. و در حديث ديگرى از آن حضرت آمده فرمود: در زمان قائم - عجّل اللّه فرجه الشريف- مؤمنى كه در مشرق است برادر خود را كه در مغرب است مى‏بيند و همچنين آن‏كه در مغرب است برادر خود را كه در مشرق است مى‏بيند.[53]

367- و في حديث آخر: عنه عليه السّلام قال: إنّ المؤمن في زمان القائم  و هو بالمشرق ليرى أخاه الّذي في المغرب، و كذا الّذي في المغرب يرى أخاه الّذي في المشرق.[54]

  1. 4- قرض مؤمنين را ادا مى‏كند -4- قضاء دين المؤمنين‏
  2. در كافى از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله فرمود: هر مؤمن يا مسلمانى از دنيا برود و قرضى بعد از خودش ترك گويد كه در راه فساد يا اسراف نباشد بر امام است كه آن را ادا كند. پس اگر ادا نكند مسئوليّت آن به عهده او است.[55]- 368- في الكافي: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم:
  3. و در كتاب‏هاى المحجّه و بحار از امام باقر عليه السّلام در حديثى طولانى آمده كه فرمود: سپس به سوى كوفه مى‏آيد، منزلش در آن‏جا خواهد بود. پس هيچ برده مسلمانى را نخواهد گذاشت مگر اين‏كه او را بخرد و آزاد سازد، و هيچ قرض‏دارى نماند مگر اين‏كه قرضش را ادا كند، و هيچ حقّ ضايع شده از كسى را وانگذارد تا اين‏كه به صاحبش برگرداند، و هيچ برده‏اى از ناحيه آن حضرت كشته نشود مگر اين‏كه ديه‏اش را به خاندانش بسپارد، و هيچ شخصى كشته نشود مگر اين‏كه قرضش را ادا نمايد، و عائله‏اش را در عطاى مستمرى وارد سازد تا اين‏كه زمين را از قسط و عدل پر كند، هم‏چنان‏كه از ظلم‏وستم و عدوان پر شده باشد و او با خاندانش در رحبه سكونت خواهد كرد، و رحبه منزلگاه نوح بوده، و آن زمينى پاكيزه و خوب است، و هيچ مردى از آل محمد عليهم السّلام سكونت نكند و كشته نشود مگر در سرزمينى پاكيزه و خوب، كه آنان اوصياى پاكيزه هستند.[56] 369- و في كتاب المحجّة و البحار: عن أبي جعفر عليه السّلام- في حديث طويل- قال: ثمّ يقبل إلى الكوفة، فيكون منزله بها، فلا يترك عبدا مسلما إلّا اشتراه و أعتقه، و لا غارما إلّا قضى دينه، و لا مظلمة لأحد من الناس إلّا ردّها، و لا يقتل منهم عبد إلّا أدّى ثمنه‏ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‏ أَهْلِهِ‏[57] و لا يقتل قتيل إلّا قضى عنه دينه و ألحق عياله في العطاء، حتّى يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا و عدوانا، و يسكن هو و أهل بيته الرحبة، و الرحبة إنّما كانت مسكن نوح، و هي أرض طيّبة زاكية.[58]

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ» - ص-191

 

[1] . سوره الرحمن، آيه 41.

[2] الرحمن: 41.

[3] معرفة الخلق بسيماهم و هو خلقهم؟، خ.

[4] . بحار الانوار: 52/ 320.

[5] : ضربا شديدا.

[6] الإختصاص: 298 س 4، عنه المحجّة: 218. بصائر الدرجات: 356 ح 8، عنه البحار: 52/ 320 ح 26 و البرهان: 5/ 241 ح 4، إلزام الناصب: 1/ 95 السطر الأخير.

[7] . المحجّة: 217.

[8] غيبة النعماني: 242 ح 39، عنه المحجّة: 218، و البحار: 51/ 58 ح 54، و اثبات الهداة: 7/ 82 ح 515، تأويل الآيات: 2/ 639 ح 21، البرهان: 4/ 269 ح 5.

[9] . سوره آل عمران، آيه 83.

[10] آل عمران: 83.

[11] . تفسير العياشى: 1/ 183.

[12] العيّاشي: 1/ 320 ح 82، عنه البحار: 52/ 340 ح 90، المحجّة: 50، البرهان: 5/ 241 ح 5، منتخب الأثر: 471 ح 1، إلزام الناصب: 1/ 53 س 13، إثبات الهداة: 7/ 96 ح 552.

[13] . سوره توبه، آيه 33.

[14] التوبة: 33.

[15] . بحار الانوار: 51/ 60.

[16] فينحيّه اللّه، ب.

[17] تأويل الآيات: 2/ 688 ح 7، عنه البحار: 51/ 60 ح 58، كمال الدين: 2/ 670 ح 16، عنه البحار:

52/ 324 ح 36، و البرهان: 2/ 770 ح 1.

[18] . سوره سجده، آيه 21.

[19] . تفسير البرهان: 3/ 288.

[20] السجدة: 21.

[21] في نسخة: عذاب السفر، و في اخرى: القبر، و في الأصل: السقر.

[22] تأويل الآيات: 2/ 444 ح 1، عنه البحار: 51/ 59 ح 55، و البرهان: 4/ 401 ح 3، و إثبات الهداة:

7/ 127 ح 646، المحجّة: 173.

[23] كشف البيان:-، عنه المحجّة: 173، و البرهان: 4/ 401 ح 7.

[24] أي أشار.

[25] . بحار الانوار: 52/ 337.

[26] الإختصاص: 329، عنه البحار: 52/ 377 ح 179.

[27] غيبة النعماني: 233 ح 18، عنه البحار: 52/ 354 ح 113.

[28] . بحار الانوار: 52/ 338.

[29] من طوائف الزيديّة.

[30] الإرشاد: 411، عنه البحار: 52/ 338 ح 81.

[31] . سوره حجر، آيه 37 و 38؛ سوره ص، آيه 80 و 81.

[32] . بحار الانوار: 52/ 376.

[33] الحجر: 37 و 38.

[34] الأنوار المضيئة: مخطوط، عنه البحار: 52/ 276 ح 178، منتخب الأنوار المضيئة: 357، العيّاشي: 2/ 429 ذح 14، إلزام الناصب: 1/ 69، البرهان: 3/ 366 ح 6.

[35] . البرهان: 2/ 343.

[36] البحار: 63/ 244، البرهان: 3/ 366 ح 8.

[37] المراد من الفعل: يأخذ و يضرب، و على هذا يقرء يؤخذ و يضرب.

[38] . بحار الانوار: 52/ 316.

[39] الخصال: 2/ 541 ح 14، عنه البحار: 52/ 316 ح 12.

[40] . بصائر الدرجات: 24.

[41] بصائر الدرجات: 24 ح 17.

[42] . سوره هود، آيه 80.

[43] . كمال الدين: 2/ 673.

[44] هود: 80.

[45] ركن، خ.

[46] كمال الدين: 2/ 673 ح 26، عنه البحار:

52/ 327 ح 44، المحجّة: 106، ينابيع المودّة: 424، عنه منتخب الأثر: 486 ح 1.

[47] . بحار الانوار: 52/ 335.

[48] قطع الحديد.

[49] لقلعتها( الكافي) و قال المجلسي( ره): إمّا ترشيح للتشبيه السابق أو المراد أنّها تكون في قوّة العزم بحيث لو عزمت على فلق الجبال لتهيّأ لكم.

[50] الخرائج: 2/ 839 ح 55، عنه مختصر بصائر الدرجات: 116، و البحار: 52/ 335 ح 69، و عن الكافي: 8/ 294 ح 449، و عنه الوافي: 2/ 456 ح 4، و منتخب الأثر: 483 ح 2.

[51] . روضه كافى: 240.

[52] الكافي: 8/ 240 ح 329، عنه الوافي: 2/ 455 ح 3، و البحار: 52/ 336 ح 72، و عن الخرائج:

2/ 840 ح 58، و عنه مختصر بصائر الدرجات: 117.

[53] . بحار الانوار: 52/ 391.

[54] البحار: 52/ 391 ح 213، منتخب الأثر: 483 ح 3.

[55] . كافى: 1/ 407.

[56] . بحار الانوار: 52/ 224.

[57] النساء: 92.

[58] العيّاشي: 1/ 165 ضمن ح 116، عنه البحار: 52/ 224 ح 87.

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید