- --«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
- صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »
- -مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص-241–245
- شباهت به ذو القرنين عليه السّلام : 16- باب شباهته بذي القرنين
- ذو القرنين پيغمبر نبود ولى مردم را به سوى خدا دعوت كرد و به تقوى و خداترسى مىخواند. قائم عليه السّلام نيز پيغمبر نيست، زيرا كه بعد از پيغمبر ما حضرت محمد مصطفى صلّى اللّه عليه و اله ديگر پيغمبرى نيست، ولى آن حضرت نيز به سوى خداى تعالى و تقوى و پرهيزكارى دعوت مىكند. (ذو القرنين) لم يكن نبيّا و لكنّه دعا إلى اللّه تعالى و أمر بتقوى اللّه جلّ شأنه (القائم عليه الصلاة و السلام) ليس نبيّا، إذ لا نبيّ بعد نبيّنا محمّد المصطفى صلى اللّه عليه و آله و سلم و لكنّه يدعو إلى اللّه و يأمر بتقوى اللّه كما مرّ.
- ذو القرنين بر مردم حجّت بود. قائم عليه السّلام نيز بر همه اهل عالم حجّت است. (ذو القرنين)[1] كان حجّة على الناس. (القائم عليه السّلام) حجّة على جميع أهل العالم.
- در حديث است كه نامش عياش و در حديث ديگر است كه نامش عياشا بوده، و مجلسى رحمه اللّه گفته: از اخبار برمىآيد كه اين غير از اسكندر است و او در زمان ابراهيم و اولين پادشاهان بعد از نوح بوده است.( مؤلف)
- ذو القرنين؛ خداوند او را به آسمان دنيا بالا برد و از زمين براى او پرده بردارى شد، همهجاى زمين- از كوهساران و دشتها و درهها- و از مشرق تا مغرب همه را مشاهده كرد و خداوند به او(ذو القرنين) رفعه اللّه [تعالى] إلى السماء الدنيا فكشط له عن الأرض كلّها جبالها و سهولها و فجاجها، حتّى أبصر ما بين المشرق و المغرب، و آتاه اللّه
- (2). در حديث است كه نامش عياش و در حديث ديگر است كه نامش عياشا بوده، و مجلسى رحمه اللّه گفته: از اخبار برمىآيد كه اين غير از اسكندر است و او در زمان ابراهيم و اولين پادشاهان بعد از نوح بوده است. (مؤلف) مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 242
- از هرچيزى علمى عنايت فرمود كه با آن، حقّوباطل را بشناسد، و در دو شاخ او قطعه ابرى قرار داد كه در آن تاريكىها و رعدوبرق بود تا تأييد شود، سپس به زمين فرستاده شد و به او وحى شد كه در دو ناحيه غرب و شرق زمين سير كن. اين را علامه مجلسى در مجلّد پنجم بحار[2] ضمن حديثى طولانى از امير المؤمنين عليه السّلام آورده است. قائم عليه السّلام نيز، خداوند تعالى او را به بالاتر از آسمان اول برد، سپس به زمين بازگردانده شد- چنانكه گذشت- من كلّ شيء علما يعرف به الحقّ و الباطل، و أيّده في قرنيه بكسف من السماء فيه ظلمات و رعد و برق، ثمّ اهبط إلى الأرض، و اوحي إليه: أن سر في ناحية غرب الأرض و شرقها، إلخ، رواه الفاضل المجلسي (ره) في خامس البحار- في حديث طويل- عن أمير المؤمنين عليه السّلام.
(القائم عليه السّلام) رفعه اللّه تعالى إلى ما فوق السماء ثمّ اهبط إلى الأرض كما مرّ
- ذو القرنين از قومش غيبتى طولانى داشت. قائم عليه السّلام نيز غيبتش طولانى است، و در حديث احمد بن اسحاق از امام عسكرى عليه السّلام آمده كه احمد گفت: چه سنّتى از خضر و ذو القرنين در او جارى است؟ فرمود: طول غيبت اى احمد ...! اين خبر بهطور كامل در حرف «غ» در باب غيبت آن حضرت گذشت. (ذو القرنين) غاب عن قومه غيبة طويلة.(القائم عليه السّلام) غاب عن قومه غيبة طويلة. و في حديث أحمد بن إسحاق، عن العسكريّ عليه السّلام قال أحمد: فما السنّة الجارية فيه من الخضر و ذي القرنين؟ قال عليه السّلام: طول الغيبة يا أحمد ... الخبر. و قد مرّ بطوله في غيبته من حرف الغين المعجمة.
- ذو القرنين؛ بنابر آنچه در قرآن كريم آمده به خاور و باختر زمين رسيد. قائم عليه السّلام نيز، همينطور خواهد بود. در كتاب كمال الدين به سند خود از جابر انصارى روايت كرده كه گفت: شنيدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله مىفرمود: ذو القرنين بنده صالحى بود كه خداوند او را بر بندگان حجّت قرار داده بود، (ذو القرنين) بلغ مغرب الشمس و مطلعها، كما نطق به القرآن الكريم. 447- (القائم عليه السّلام) كذلك، ففي كمال الدين: بإسناده عن جابر الأنصاري قال: سمعت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم يقول: إنّ ذا القرنين كان عبدا صالحا جعله اللّه عزّ و جلّ حجّة على عباده،
- پس قوم خود را به سوى خدا و تقوى فراخواند، آنها بر شاخ او زدند كه از نظرشان مدّتى غايب شد تا اينكه دربارهاش گفتند: هلاك شد يا در كدام بيابان رفت؟ سپس ظاهر شد و به سوى قومش بازگشت، ولى آنها بر شاخ ديگرش زدند، و در ميان شما (- امّت مسلمان) نيز كسى هست كه بر سنّت و روش او است،
- و به درستى كه خداوند- عزّ و جلّ- ذو القرنين را در زمين مكنت داد و براى او از هرچيزى سببى عنايت فرمود تا به شرق و غرب زمين رسيد. خداوند- تبارك و تعالى- سنّت او را در قائم از فرزندانم نيز جارى خواهد ساخت، تا به شرق و غرب زمين دست يابد، تا جايى كه هيچ آبگاه و جايگاهى از آن- هموار و ناهموار، كوه و دشت- باقى نماند مگر اينكه زير پاهاى او قرار دهد، و خداوند- عزّ و جلّ- گنجينههاى زمين و معادن آن را برايش آشكار مىسازد، و او را به وسيله رعب يارى مىكند، و زمين را به او پر از عدلوقسط مىنمايد چنانكه از ظلموجور پر شده باشد.[3]- فدعا قومه إلى اللّه و أمرهم بتقواه، فضربوه على قرنه فغاب عنهم زمانا، حتّى قيل: مات أو هلك بأيّ واد سلك؟ ثمّ ظهر و رجع إلى قومه، فضربوه على قرنه الآخر، و فيكم من هو على سنّته
و إنّ اللّه عزّ و جلّ مكّن لذي القرنين في الأرض، و جعل له من كلّ شيء سببا، و بلغ المغرب و المشرق، و إنّ اللّه عزّ و جلّ سيجري سنّته في القائم من ولدي، فيبلّغه شرق الأرض و غربها، حتّى لا يبقى منهلا و لا موضعا
- ذو القرنين؛ مابين مشرق و مغرب را گرفت و تصرف كرد. قائم عليه السّلام نيز، مشرق و مغرب زمين را به تصرف درخواهد آورد. [منها] من سهل أو جبل وطئه ذو القرنين إلّا وطئه،
و يظهر اللّه عزّ و جلّ له كنوز الأرض و معادنها، و ينصره بالرعب، فيملأ الأرض به عدلا و قسطا، كما ملئت جورا و ظلما. (ذو القرنين عليه السّلام) ملك ما بين المشرق و المغرب
(القائم عليه السّلام) يملك ما بين المشرق و المغرب. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 243
- ذو القرنين پيغمبر نبود ولى به او وحى شد- چنانكه در حديث آمده- قائم عليه السّلام همچنين پيغمبر نيست ولى- چنانكه در حديثى نقل شده- به او وحى مىشود. (ذو القرنين عليه السّلام) لم يكن نبيّا، كما في الحديث لكن اوحى إليه. (القائم عليه السّلام) ليس نبيّا لكنّه يوحى إليه،
- ذو القرنين بر ابر سوار شد. قائم عليه السّلام نيز، بر ابر مىنشيند. دليل بر آن روايتى است كه مرحوم مجلسى در بحار از بصائر و اختصاص نقل كرده كه به سند خود از عبد الرحيم از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آوردهاند كه فرمود: ذو القرنين ميان دو ابر مخيّر شد، ولى او ابر رام را انتخاب كرد، و ابر سخت براى صاحب شما ذخيره گرديد. راوى گويد: عرض كردم: سخت كدام است؟ كما في الحديث.(ذو القرنين عليه السّلام) ركب السحاب.448- (القائم عليه السّلام) يركب السحاب و يدلّ على ما ذكرنا ما رواه الصفّار و الفاضل المجلسي (ره) في البحار عن البصائر و الاختصاص: بإسنادهما عن عبد الرحيم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال:
[أما] إنّ ذا القرنين قد خيّر السحابين، فاختار الذلول و ذخر لصاحبكم الصعب قال [الراوي]: قلت: و ما الصعب؟
- فرمود: هرآن ابرى كه در آن رعد و صاعقه يا برق باشد، صاحب شما بر آن سوار مىشود، بارى، او سوار ابر مىشود و به سببها مىرسد، سببهاى آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانه، پنج معمور و دو بخش ويران.[4] قال: ما كان من سحاب فيه رعد و صاعقة أو برق فصاحبكم يركبه، أما إنّه سيركب السحاب و يرقى في الأسباب: أسباب السماوات السبع، و الأرضين السبع، خمس عوامر، و اثنتان خرابان.
- و در بصائر الدرجات به سند خود از سوره از امام باقر عليه السّلام مثل همين روايت را آورده است.[5] و في بصائر الدرجات: بإسناده عن سورة، عن أبي جعفر عليه السّلام (مثله).
- و به سند آن دو (بصائر و اختصاص) از حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام روايت است كه فرمود: 449- و بإسنادهما عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
- خداوند به ذو القرنين اختيار داد كه از دو ابر رام و سخت يكى انتخاب كند، او رام را برگزيد، و آن ابرى است كه برق و رعدى در آن نيست، و اگر سخت را اختيار مىكرد، برايش ميسّر نمىشد، زيرا كه خداوند آن را براى قائم عليه السّلام ذخيره فرموده است.[6] قال: إنّ اللّه خيّر ذا القرنين السحابين الذلول و الصعب، فاختار الذلول، و هو ما ليس فيه برق و لا رعد، و لو اختار الصعب لم يكن له ذلك، لأنّ اللّه إدّخره للقائم عليه السّلام.[7]
- شباهت به شعيب پيغمبر عليه السّلام : 17- باب شباهته بشعيب النبيّ عليه السّلام
- شعيب عليه السّلام قوم خود را به سوى خدا دعوت كرد تا اينكه عمرش طولانى و استخوانهايش كوفته شد، سپس از نظرشان غايب گشت- تا آنجا كه خدا خواسته بود- و دوباره به صورت جوانى به آنها بازگشت، اين را فاضل مجلسى رحمه الله در مجلد پنجم بحار از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده است.[8]- 450- (شعيب عليه السّلام) دعا قومه إلى اللّه، حتّى كبر سنّه، و دقّ عظمه، ثمّ غاب عنهم ما شاء اللّه، ثمّ عاد إليهم شابّا. رواه الفاضل المجلسيّ (ره) في خامس البحار، عن أمير المؤمنين عليه السّلام.
- قائم عليه السّلام نيز باوجود طول عمر به صورت جوانى ظاهر مىشود كه كمتر از چهل سال دارد، در بحار از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام آمده: آنكه از چهل سال بيشتر داشته باشد، صاحب اين امر نيست.[9] و اخبار متعددى به همين مضمون رسيده است. (القائم عليه السّلام) يظهر مع طول عمره في صورة شابّ له دون أربعين سنة. و قد مرّ ما يدلّ على ذلك. 451- و في البحار: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: «ليس صاحب هذا الأمر من جاز أربعين»و في معناه أخبار عديدة. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 244
- شعيب عليه السّلام ، چنانكه در حديث نبوى صلّى اللّه عليه و اله آمده، از محبت خداوند آنقدر گريست كه ديدگانش از بين رفت، خداى- عزّ و جلّ- چشمانش را بازگرداند. دوباره گريست تا آنكه نابينا شد، باز خداوند ديدگانش را بينا كرد باز هم گريست تا كور شد، بار ديگر خداوند بينايى را به او بازگرداند.[10] --
452- (شعيب عليه السّلام) في النبوي: إنّه بكى شعيب من حبّ اللّه حتّى عمى فردّ اللّه عزّ و جلّ عليه بصره، ثمّ بكى حتّى عمى، فردّ اللّه عليه بصره، ثمّ بكى حتّى عمى، فردّ اللّه عليه بصره، إلخ.
- قائم عليه السّلام در زيارت ناحيه [خطاب به جدّش حسين عليه السّلام ] چنين گفته است: «و لأبكينّ عليك بدل الدّموع دما»؛ و به جاى اشك بر تو خون مىگريم. (القائم عليه السّلام) في زيارة الناحيّة: و لأبكينّ عليك بدل الدموع دما.
- شعيب عليه السّلام در قوم خود گفت: بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛[11] آنچه خداوند باقى گذارده برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد. (شعيب عليه السّلام) نادى في قومه: «بقيّة اللّه خير لكم إن كنتم مؤمنين».
- قائم عليه السّلام نيز، در كمال الدين آمده كه حضرت امام باقر عليه السّلام فرمود: هنگامى كه قائم عليه السّلام خروج كند به كعبه تكيه مىزند، و سيصد و سيزده مرد نزدش حاضر مىشوند، 453- (القائم عليه السّلام) في كمال الدين: عن أبي جعفر عليه السّلام أنّ القائم عليه السّلام إذا خرج أسند ظهره إلى الكعبة، و اجتمع إليه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا،
- پس اولين سخنى كه به زبان مىآورد اين آيه است: بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ سپس مىگويد: من بقية اللّه در زمين و خليفه خدا و حجّت او بر شما هستم. پس هيچ مسلمانى بر او سلام نمىكند، مگر اينكه چنين مىگويد: «السّلام عليك يا بقيّة اللّه في أرضه» فأوّل ما ينطق به هذه الآية: بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَثمّ يقول: أنا بقيّة اللّه و حجّته، و خليفته عليكم، فلا يسلّم عليه مسلم إلّا قال: السلام عليك يا بقيّة اللّه في أرضه،
- و چون شماره يارانش به يك عقد كه ده هزار نفر است رسيد، خروج مىكند. پس در زمين هيچ معبودى جز خداوند- عزّ و جلّ- باقى نمىماند، بتها و اصنام و غير اينها نابود مىشود و آتش در آنها مىافتد، و اين امر پس از غيبتى طولانى خواهد بود تا خداوند معلوم سازد چهكسى در غيبت ايمان مىآورد و اطاعت مىكند.[12]- فإذا اجتمع له العقد- و هو عشرة آلاف رجل- خرج فلا يبقى في الأرض معبود دون اللّه عزّ و جلّ من صنم و وثن و غيره، إلّا وقعت فيه نار فاحترق و ذلك بعد غيبة طويلة، ليعلم اللّه من يطيعه بالغيب، و يؤمن به.
- شعيب عليه السّلام ؛ تكذيب كنندگانش به آتشى كه از ابرى كه در آنها سايه افكنده بود بيرون آمد، سوختند، چنانكه خداوند- عزّ و جلّ- مىفرمايد: فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛[13] پس او را تكذيب كردند و آنگاه عذاب روز سايبان [ابر صاعقهخيز] آنان را فروگرفت كه همانا آن عذاب روز بزرگى بود. قائم عليه السّلام نيز، تمام بتها و معبودهاى غير خدا در زمان ظهورش خواهد سوخت، چنانكه در حديث گذشته دانستى. (شعيب عليه السّلام) احترق مكذّبوه بنار خرجت من السحابة الّتي أظلّتهم، قال اللّه عزّ و جلّ: فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
(القائم عليه السّلام) يحرق الأوثان و جميع ما يعبد من دون الرحمان في زمان ظهوره بالنار، كما عرفت آنفا في الحديث.
- شباهت به موسى عليه السّلام : 18- باب شباهته بموسى عليه السّلام
- موسى عليه السّلام ؛ دوران حملش مخفى بود. قائم عليه السّلام نيز همينطور، دوران حملش مخفى بود. (موسى عليه السّلام) اختفى الحمل به.(القائم عليه السّلام) اختفى الحمل به.
- موسى عليه السّلام ؛ ولادتش مخفيانه صورت گرفت. قائم عليه السّلام نيز، ولادتش مخفيانه انجام شد. (موسى عليه السّلام) أخفى اللّه ولادته.(القائم عليه السّلام) أخفى اللّه تعالى ولادته.
- موسى عليه السّلام از قومش دو غيبت داشت كه يكى از ديگرى طولانىتر بود، غيبت اوّل از مصر بود و غيبت دوم هنگامى كه به سوى ميقات پروردگارش رفت، مدت غيبت نخستين بيست و هشت سال بود، (موسى عليه السّلام) غاب عن قومه غيبتين، إحداهما أطول من الاخرى:فالاولى غيبته عن مصر، و الثانية حين ذهب إلى ميقات ربّه،و مدّة الاولى كانت ثمانية و عشرين سنة.
- فرمود: بيست و هشت سال.[14] و مدت دومين غيبت چهل شب بود، خداوند متعال فرموده: فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً؛[15] كه ميقات [وعدهگاه] پروردگارش چهل شب به پايان رسيد. قائم عليه السّلام نيز، دو غيبت داشته يكى از ديگرى طولانىتر- چنانكه گذشت- 454- كما في رواية الصدوق، في كمال الدين: بإسناده عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: في القائم سنّة من موسى بن عمران عليه السّلام فقلت: و ما سنّة موسى بن عمران؟ فقال: خفاء مولده، و غيبته عن قومه، فقلت: و كم غاب موسى بن عمران عليه السّلام عن قومه و أهله؟ فقال: ثماني و عشرين سنة. و مدّة الثانية أربعين ليلة، قال اللّه: فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً[16].(القائم عليه السّلام) غاب عن قومه غيبتين، إحداهما أطول من الاخرى، كما مرّ.
- موسى عليه السّلام ؛ خداوند تعالى با او سخن گفت و چنين فرمود: إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ؛[17] همانا من به وسيله رسالتها و كلام خودم تو را بر مردم برترى دادم، پس آنچه به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش. (موسى عليه السّلام) كلّمه اللّه تعالى، فقال: يا مُوسى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ
- قائم عليه السّلام نيز همينطور، خداوند متعال با او سخن گفت هنگامى كه آن حضرت را به سراپرده عرش بالا بردند، چنانكه در بحار از حضرت ابو محمد عسكرى عليه السّلام آمده كه فرمود: هنگامى كه پروردگار من مهدى اين امت را به من موهبت فرمود، دو فرشته فرستاد او را به سراپرده عرش بردند تا اينكه او را در پيشگاه خداوند- عزّ و جلّ- نگهداشتند، از جانب خداوند خطاب آمد: (القائم عليه السّلام) كلّمه اللّه تعالى حين رفع إلى سرادق العرش،455- ففي البحار: عن أبي محمّد العسكري عليه السّلام، قال:لمّا وهب لي ربّي مهديّ هذه الامّة، أرسل ملكين، فحملاه إلى سرادق العرش، حتّى وقفا به بين يدي اللّه عزّ و جلّ،
- صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »
[1] في الحديث: أنّ اسمه عياش( البحار: 12/ 175) و في حديث آخر: عياشا. و قال المجلسي:
الظاهر من الأخبار أنّه غير الإسكندر، و أنّه كان في زمن ابراهيم عليه السّلام، و أنّه أوّل الملوك بعد نوح منه رحمه اللّه( البحار: 12/ 211).
[2] . بحار الانوار: 12/ 198.
[3] . كمال الدين: 2/ 394.
[4] . بحار الانوار: 12/ 182؛ الاختصاص: 194.
[5] . بصائر الدرجات: 308.
[6] . بحار الانوار: 12/ 183.
[7] الإختصاص: 321، بصائر الدرجات: 409 ح 4.
[8] . بحار الانوار: 12/ 385.
[9] . بحار الانوار: 52/ 319.
[10] . بحار الانوار: 12/ 380.
[11] . سوره هود، آيه 86.
[12] . كمال الدين: 1/ 331.
[13] . سوره شعراء، آيه 189.
[14] . كمال الدين: 1/ 340.
[15] . سوره اعراف، آيه 142.
[16] ( 2، 3) الأعراف: 142، 144.
[17] . سوره اعراف، آيه 144.