در این قسمت صبر و استقامت ؛ فضیلت در کتاب وسنت ؛ اقسام صبر؛ فلسفه صبر چیست ؛ طالوت کیست ، تجارت پرسود که پروردگار برای ضابرین فراهم ساخته. بیان شده ؛
15-صبر و استقامت- صبروا ایاما قصیرة اعقبتهم راحة طویلة، تجارة مربحة یسرها لهم ربهم. براى مدتى کوتاه در این جهان صبر و استقامت ورزیدند و راحتى بس طولانى بدست آوردند، تجارتى است پرسود که پروردگارشان بر ایشان فراهم ساخته.
شرح: صبر یعنى چه؟از جمله کلماتى که بیرحمانه مورد تاخت و تاز به اصطلاح مفسران نادان قرار گرفته کلمه نورانى صبر است، کلمهاى که همچون کلمات دیگرى مانند مذهب از گزند نیشهاى مار و عقرب صفتان در امان نبوده است، عدهاى صبر را عامل تخدیر و تن به ذلت دادن تفسیر کردهاند، اینها همان کسانى هستند که: مذهب را هم همانند مخدّرى براى تخدیر و به رکود کشیدن انسانها و در نتیجه جوامع تفسیر مىکردند، قبل از پیاده شدن حکومت و جمهورى اسلامى در ایران باید با آنها بحث مىکردیم که مذهب عامل تخدیر و رکود نیست، ولى پس از انقلاب
و تحریکات مسلمانان لبنان و پایدارى و استقامت و صبر آنها، در سرزمینهاى اشغالى فلسطین و دیگر نقاط مبارزاتى جوابى گویا و عملى به این سخن آنها داده شد، باید به آنها گفت مذهب که تبلور صبر و استقامت است در کشورهائى که زیر نفوذ استعمار بوده موجب تحرک و مبارزه شده است، آیا این چنین مذهبى مخدّر است، آیا چیزى که خواب و استراحت را از دشمنان و جباران و ستمگران و مرتجعین ربوده، عامل رکود است؟! ایستادن در مقابل دشمن با سنگ که سلاح ابتدائى است، در برابر اسلحههاى آمریکائى و روسى که مدرنترین اسلحههاى دنیا است رکود است؟ در یک جمله کوتاه باید به این دشمنان اسلام و آزادى انسانها گفت: رویتان سیاه باد از اندیشهاى که در سر مىپرورانید آیا تفسیر صبر ، تن به ذلت دادن و ظلمپذیرى است، هرگز!! از منابع اسلامى شواهدى فراوان دال بر خلاف این معنا مىتوان اصطیاد کرد، براى روشن شدن مطلب ابتداء به سراغ یک لغوى بزرگ و سپس یک معلم اخلاق و خود ساخته رفته، و گوش جان به سخنان جانبخش آنها مىسپاریم:
راغب اصفهانى در کتاب خودمفردات گوید: «الصبر الامساک فى الضیق»: «صبر کنترل نفس در تنگنا (و استقامت آن در انواع شدائد و مشکلات) است».
«الصبر ثبات النفس وعدم اضطرابها :مرحوم محمدمهدى نراقى در جامع السعادات صبر را چنین تعریف مىکند: «الصبر ثبات النفس وعدم اضطرابها فى الشدائد و المصائب بان تقاوم معها بحیث لا تخرجها عن سعة الصدر و ما کانت علیه قبل ذلک من السرور و الطمأنینتة»: «صبر ، استقامت و پایدارى نفس و عدم تشویش در سختیها و مصیبتها است، به نحوى که مقاومت کنى در برابر آن سختیها و بلاها و خارج نکنى نفس خود را از سعه صدر و از آن حالت سرور و آرامشى که بر آن حاکم بود».
«صبر چیست»؟ -در روایتى از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) هم تفسیر صبر چنین آمده است. حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) از جبرئیل پرسیدند: «فَما تَفسیر الصبر؟»: «صبر چیست»؟ قال:«تبصر فى الضرّاء کما تبصر فى السرّاء و فى الفاقةِ کما تصبر فى العافیة، فلا یشکو حاله عند الخلق بما یصیب من البلاء»:
«صبر شکیبائى و استقامتورزىدن - جبرئیل گفت: «صبر این است که شکیبائى و استقامت ورزى در ناراحتى، چنانکه پایدارى میورزى در شادمانى و در بیمارى، چنانکه در سلامتى، پس نباید شکایت کند، صابر از کیفیت حال خود نزد خلق بواسطه مصیبت و بلاهائى که به او رسیده است (و در یک جمله، در هر حال پایدارى ورزد)».
صبر جزء مفهوم نورانى استقامت - حال با این تفاسیر خود بنگرید آیا مفهوم صبرجزء مفهوم نورانى استقامت چیز دیگرى است آیا این مفهوم همان مفهوم ظلمانى زیر بار ظلم و ستم رفتن است؟!(ذلک مَبْلَغُهم مِنَ العِلْم).
فضیلتصبر در کتاب و سنّت-قرآن کریم و روایا ت پیشوایا ن دین مشحون از فضائل صبر و ثمرات این گوهر گرانبها است تا آنجا که مىتوان گفت معنا به حدّ تواتر رسیده، و فقط به عنوان مشتى از خروار چهار نمونه از آیا ت و پنج نمونه از روایا ت را مورد بررسى قرار مىدهیم:
آیات فضیلت صبر 1- (وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ):«و البته جزا مىدهیم کسانى را که صبر پیشه کردند به بهترین عملى که انجام دادهاند»
صبر چه کیمیائى است باارزش-در تفسیر این جمله باید گفت: اعمال نیک انسان متفاوت است: متوسط، خوب و عالى، در این آیه خداوند مىفرماید: «معیار پاداش براى ما احسن و بهترین اعمال است»، یعنى با اعمال صابرین معامله بهترین آنها را مىکنیم، مثل اینکه فروشندهاى 3 نوع گندم متوسط، نیمه مرغوب و مرغوب را به نزد شخص کریمى ببرد و او همه را به نرخ مرغوب و اعلى ابتیاع و خریدارى کند، پس بهوش باش که صبر چه کیمیائى است به هر عملى اگرچه کم ارزش باشد آن را پرارزش گرداند، حتى چه بسا عمل مباح را هم مثل عبادت (واجب یا مستحب) باارزش مىگرداند.
آیا ت در فضیلت صبر 2- (وَ الَّذِینَ صبر وا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ- جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ- سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صبر تُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ): «و کسانى که صبر کردند (در جهات مختلف) به خاطر خداوند و اقامه نماز کرده و انفاق نمودند، در خفاء و در ظاهر، و دفع کردند با اطاعت و انجام اعمال نیک، معصیت را، براى اینچنین افرادى بهشت و خانه آخرت است، خانهاى که بستانهاى جاودانى است، داخل مىشوند در آن، چنین افرادى و کسانى که صالح باشند از پدران و همسران و اولاد اینها، و نیز ملائکه از هر دربى (هشت درب بهشت) بر اینان داخل شده و (گویند) سلام بر شما (که در طاعت و عبادت خدا و رنج آلام عالم) صبر پیشه کردید، پس چه خوب است عاقبت این منزلگاه و خانهاى که در آن سکنى گزیدید».
نکته مهم و قابل توجهپس از این همه عنایت و بشارت به صابرین و این همه اجر و پاداش، این است که: ملائکه وقتى بر اینان وارد مىشوند، از میان جمیع اعمال اینها اعم از نماز، روزه، حج و غیره بهصبر اشاره کرده و با این صفت آنها را مىستایند و مىگویند مبارک باد خانه جاودانى، و این نیست مگر اینکه صبر جوهره تمامى عبادات است، و بلکه صبرریشه تمامى اعمال اهل ایمان است، چنانکه از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) سؤال شد ایمان چیست؟ فرمودند «الصبر».
آیا ت در فضیلت صبر 3- (أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صبر وا وَ یُلَقَّوْنَ فِیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً): «آنها کسانى هستند که درجات عالى بهشت در برابر شکیبائى و صبر آنها به آنها ارزانى و پاداش داده مىشود، و در آنجا با درود و سلام برخورد مىکنند».قرآن پس از برشمردن صفات دوازدهگانه بسیار والائى براى بندگان خاص خدا در جمعبندى همه این آیه را ذکر مىکند؛ و در این آیه نام صبر را مىبرد، ولى این صفت به عنوان صفت دیگرى نیست، بلکه این صفتى است که: خمیرمایه و سرچشمه همه صفات قبلى است، صفتى است که به منزله قوه فرماندهى در تحقق آن صفات فرمان مىراند، و چقدر جالب فرموده مولاى متقیان على (علیه السلام)
آیا ت در فضیلت صبر - «علیکم بالصبر فإنَّ الصبر من الایمان کالرأس من الجسد و لا خیر فى جَسد لا رأس معه و لا فى ایمان لا صبر معه»
: «بر شما باد صبر و شکیبائى، زیرا صبر نسبت به ایمان مثل سر است به بدن، و خیر نیست در بدنى که سر ندارد، و نه در ایمانى که صبر ندارد». چنانکه قوه فرماندهى بدن در سر قرار دارد، و بقاى بدن به سر است، بقاى ایمان هم به بقاى صبرى است که به منزله سر براى پیکر ایمان است، اگر سر باشد مسلماً فرماندهى خواهد بود، و در نتیجه ترقى و تکامل و بارور شدن صفاتالهى محقق خواهد شد، و از این رو مىبینیم با وجود صبرصفات دوازدهگانه بارور مىشود، با این تفسیر بیان پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) در تفسیر ایمان که فرمودند: «همان صبر است»، بیشتر روشن شد، یعنى اگر صبر نباشد اصلا ایمانى نیست پس در واقع صبر همان ایمان و ایمان همان صبر است.
آیات در فضیلت صبر- . سوره الفرقان، آیه 75 در این آیه «غرفه» از ماده غَرْف (بر وزن حرف) به معنى برداشتن چیزى و تناول آن است و غرفة به چیزى مىگویند که برمىدارند و تناول مىکنند و مانند آبى که انسان از چشمه براى نوشیدن برمىگیرد (و بالا مىآورد) سپس به قسمتهاى فوقانى ساختمان و طبقات بالاى منازل اطلاق شده است و در اینجا کنایه از برترین منزلگاههاى بهشت است. تفسیر نمونه، جلد 15،.
آیات در فضیلت صبر-از نکات دیگرى که در این آیه بود، تحیّت و سلام است، که این صابران از آن برخوردارند، تحیّت و سلام از بهشتیان و فرشتگان، چنانکه در آیه قبل آمده بود و مخصوصاً از طرف خداوند متعال چنانکه در آیه 58 سوره یس آمده: (سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ) (براى آنها سلامى از سوى پروردگار رحیم است).
آیات در فضیلت صبر-4-(وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صبر وا وَ کانُوا بِآیا تِنا یُوقِنُونَ): «و قرار دادیم از بنىاسرائیل پیشوآیا ن را که هدایت به امر ما مىکردند (و این مقام در اثر این بود که) صبر کردند و یقین به آیا ت ما داشتند».در این آیه صبر را عاملى براى رسیدن به نبوت و امامت قرار داده، و در تفسیر این آیه که مراد از این برگزیدگان انبیائى بودند که در بنىاسرائیل به تدریج به درجه نبوّت رسیدند.
اینکهصبر را مقدم بر یقین انداخت،شاید به این جهت باشد، که: صبر ریشه تحصیل یقین است، صبر در همه جوانب و به ویژه صبر بر عبادت نتیجهاش یقین است زیرا فرمود:(وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ)
آیات در فضیلت صبر تحیّت و سلام است -. در اینکه آیا تحیّت و سلام در آیه دو معنى دارد یا یک معنى؟ در میان مفسران گفتگو است ولى با توجه به اینکه تحیّت در اصل به معنى دعا براى زندگى و حیات دیگرى است و سلام از ماده سلامت است و به معنى دعا براى کسى است، بنابراین چنین نتیجه مىگیریم که واژه اول به عنوان درخواست حیات است و واژه دوم براى توأم بودن این حیات با سلامت است، هر چند گاهى ممکن است این دو کلمه به یک معنى بیاید. البته تحیّت در عرف معنى وسیعترى پیدا کرده و آن هرگونه سخنى است که در آغاز ورود به کسى گویند و مایه خوشحالى و احترام و اظهار محبت نسبت به او مىباشد. (تفسیر نمونه، جلد 15، صفحه 171).
روایات: در فضیلت صبر-1-خوشا به حال کسانى که درمیان مشکلات صبر را برگزیده اند - قال على (علیه السلام): «مَنْ لَمْ یُنْجِهِ الصبر اهْلَکَهُ الجَزَعُ»:«هر کس را صبر(و استقامت) رهائى و نجات نبخشید، جزع و اضطراب او را از پاى درآورد».در این حدیث شریف در برابر مشکلات بیش از دو راه فرض نشده است یا صبر و یا جزع، هر کس اولى را پیشه کند نجات مىیابد و هر که دومى را برگزیند هلاکت به دنبال اوست، پس خوشا به حال کسانى که در این میان صبر را برگزینند و به ثوابهائى که به آنها وعده داده شده رسند، و بدا به حال کسانى که جزع و بىتابى را انتخاب کرده، علاوه بر کشیدن عذابى روحى، اجرهاى اخروى را نیز از دست مىدهد.
روایات: در فضیلت صبر- 2- قال الصادق (علیه السلام):«قِلّة الصبر فَضیحةٌ»:«کمى صبر عیب و رسوائى است» در این حدیث کمى صبر را به طور مطلق عیب دانسته، زیرا کمى صبر در برابر مشتهیات و خواهشهاى نفسانى منجر به تسلیم در برابر تمایلات درونى و بیرونى شده و عامل رسوائى و افتضاح خواهد شد، کمى صبردر گفتار و عدم تأمل و دقت بر معانى الفاظ موجب بى اعتبارى و خدشه دار شدن شخصیت انسانى است، این عیب را به طور کلى مىتوان در رفتار و گفتار و نوشتار یافت، و بعید نیست که: آثار این کم صبرى در بعضى موارد براى همه اتفاق افتاده باشد، دور نیست که هر فردى این معما را درک کرده و چه بسا ضررهائى را هم از این ناحیه متحمل شده باشد، ولى امان از انسان فراموشکار!!
روایات : در فضیلت صبر-3- شیعیان ما صابرتر از ما، قال الصادق (علیه السلام):«انّا صبر و شیعتُنا اصبر منّا قلتُ جِعلت فداک کیف صار شیعتکم اصبر منکم، قال (علیه السلام): «لانّا نَصبر عَلى ما نَعلَم و شیعَتُنا یَصبرونَ عَلى مالا یَعْلَمون»(امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «ما (اهلبیت) صابریم وشیعیان ما صابرتر از ما،هستند (راوى گوید) گفتم فدایت شوم چگونه شیعیان شما صبورتر از شمایند»؟ فرمود: «زیرا ما صبرمىکنیم بر آنچه مىدانیم و شیعیان ما صبر مىکنند بر آنچه نمىدانند» یعنى ما عالم به مسائلیم و بر تمام جوانب احاطه داریم، ما به حد عین الیقین رسیدهایم که واقعیات را مىبینیم و لذا صبر در امور براى رسیدن به اجر و پاداشى که داریم بسیار مهم نیست، بلکه شیعیان ما اگر صبر کنند در امر عبادت و به منجلاب معصیت گرفتار نشوند، کار بس عظیمى کردهاند، زیرا آنها مثل ما احاطه بر امورات و احوال بهشت و جهنم ندارند.
روایات : در فضیلت صبر4- شیعیان این زمان والا ترند، : با همین ملاک مىتوان گفت: اگر در زمان غیبت امام زمان (عج) شیعیان واقعى پیدا شوند، و در راه عبادت و اطاعت کوشا و از معصیت گریزان باشند، از شیعیان زمان ائمه علیهمالسّلام که آنها را دیده و در محضر آنها کسب فیض کردهاند، والاترند، زیرا آنها حجّت خدا را دیده و از بیانات شفاهى آنها استفاده کردهاند، ولى شیعیان امروز، بر ندیدهها ایمان آوردهاند، و چه بسا رادمردانى که در این دوران نائب امام زمان (عج) را هم ندیده، و از اهداء خون خود براى آبیارى درخت به زردى گرائیده اسلام اباء نکردند.
روایات : در فضیلت صبر-5- قال على (علیه السلام): «وَ الصبر یُناضِلُ الحِدْثان»:«صبر و شکیبائى پیشامدها را دور مىکند» و به تعبیر دیگر صبر، سپرى براى جلوگیرى از آسیبپذیرى انسان در برابر حوادث و پیشامدهائى است که مصون از آنها نیست.
«علامت صابر سه چیز است : 5- قال رسول الله (صلى الله علیه وآله):«علامة الصابر فى ثلاث: اوّلها، انْ لایَکْسل و الثانیةٌ: أَنْ لا یَضْجُرَ و الثالثهُ: أن لا یشکو مِنْ رَبِّه عَزَّوَجَلَّ، لانّه اذا کسل فَقَد ضَیّع الحقَ، و اذا ضَجر لم یُؤَدّ الشکر، و اذا شکا من ربّه عزوجل فقد عَصاه».«علامت صابر سه چیز است:اول اینکه سست و کسل نمىگردد. دوم اینکه ناراحت نمىشود، و سوم اینکه شِکوِه و شکایت از پروردگارش نمىکند، زیرا اگر سست و کسل شود، تضییع حق مىکند، و زمانى که ناراحتى به خود راه دهد، اداى شکر نمىکند، و زمانى که شکایت از پروردگار عزوجل کند، عصیان او را کرده است». این روایت علامت صابر را در سه چیز ذکر کرده است:
صابر به هدف می رسد - اول اینکه سست و کسل نمىگردد زیرا منشأ کسالت و احساس ناتوانى در برابر حوادث و مشکلات جزع و فزع است، که: ضد صبر است، وقتى انسان متّصف به صفت صبر شد، صابر مسلماً خود را به هدف رسیده مىپندارد، گرچه هدف در دور رس باشد، و مىداند که:«لا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ و انْ طالَ بِهِ الزمانُ»: «از دست نمىدهد صبور پیروزى را اگرچه زمان حصول آن طولانى باشد».کسى که مصمم براى ورود به دانشگاه است، در مطالعه و تلاش خود، صبر را پیشه مىکند، و هرگاه از مطالعه خسته و ملول مىگردد، به خود نهیب پیروزى در کنکور را مىدهد، و به امید آن پیروزى، تلخى صبر را مىچشد، آرى شیرینى پیروزى، تلخى صبر را از بین مىبرد«حَلاوَةُ الظَّفَرِ تمحُو مَرارَةَ الصبر ».اگر سستى و کسالت بر فردى حاکم شود، تضییع حق کرده و اداء وظیفه را به فراموشى مىسپارد، مسلماً در سستى و بیحالى حق اداء نمىشود، و به حدود الهى عمل نمىگردد، نه عبادتى متناسب با مقام ربوبى و نه احتراز از معاصى وى آنچنان که باید صورت مىگیرد، با کسالت نمىتوان در برابر جنود ابلیس که شهوت و غضب است، مقاومت کرد.
صبور ناراحتى و غم ندارد ..دومین صفت این است که آدم صبور ناراحتى و غمرا به خود راه نمىدهد، زیرا که: مىداند اظهار جزع و ناله سر دادن بر امرى که گذشته است، کارى را درست نخواهد کرد، هرگز امر فانى، باقى نخواهد شد، زمان سابق و لاحق در دسترس ما نیست، و فقط تنها کار صبر و استقامت در لحظهاى است که: در دسترس ما است. در مواجهه با ناراحتیها باید عاقل کارى را کند که: جاهل چند روز بعد مىکند، جاهل در برابر ناملایمات چند روز را به ناراحتى و ناله و فریاد سپرى کرده و به تدریج پس از چندى که آتش ناراحتى فروکش کرد، آرامش اولیه خود را به دست مىآورد،
صبور در مقام ابتلاء شکایت ندارد- سومین صفت این است که صبور در مقام ابتلاء به مصیبتها شکایت از پروردگارش نمىکند زیرا زمانى که زبان به شکایت گشاید خدا را معصیت کرده است، و فرد معصیبت زده اگر علاوه بر ناراحتى شروع به شکایت و گله کند، نه تنها شاکر نبوده، بلکه بر قضاى خداوندى هم طاغى و عاصى شده است. پس اى برادر آهنگ صبر همراه با شکر را ساز کن، که ائمه (علیهم السلام) از خداوند صبر شاکرین مىطلبیدند، در یکى از ادعیه ماه رجب معلّى بن خنیس از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که: حضرت فرمود: بخوان در ماه رجب: «اللهم انى اسئلک صبر الشاکرین».
حقیقت صبر چیست، -با ذکر آیا ت و روایا ت روشن شد که حقیقت صبر چیست، وقتى قلم به دست دشمن افتد، معلوم است چه مىشود، مذهب را عامل تخدیر و تمام واژههاى سازنده را تفسیر انحرافى مىکند، در یکى از کتابهاى آنها نوشته بود، دیگر در عصر و زمان تمدن دین براى چه؟! آیا اینها خجالت نمىکشند هنوز مىگویند خدا؟!!!
کتاب فیلسوف نماها -استاد مىفرمودند: پس از این مزخرفات بود، که علامه طباطبائى (ره) جلساتى را برگزار کردند تا جوابگوى این سخنان انحرافى باشند وکتاب فیلسوف نماها را هم در آن روزها براى رفع این شبهات نگاشتیم، اینها واژه صبررا چنین تفسیر مىکردند: که دین و مال و ناموس و بیتالمقدس و مکه و مدینه و غیره از بین برود و کسى دم نزند اگر سیلى به یک طرف صورتت زدند، هیچ نگو بلکه طرف دیگر را هم بگیر تا بزنند سیاه باد چهرههاى گمراه کننده و غلط اندازتان، باید دست چنین افرادى قطع شود تا مشتشان باز شود،
روحیه و استقامت -در سال 56 زمان طاغوت در پى مبارزات روحانیت تصمیم گرفتند حدود 20 نفر از مدرسین را تبعید کنند، سهم ما هم چابهار بود، وقتى به ایرانشهر رسیدیم کتابى خواستم و کشکول شیخ بهائى را به من دادند، آن را باز کردم داستانى تاریخى در آن بود که: براى ما، در تبعیدگاه بسیار الهامبخش شد و روحیه و استقامتى براى ما پدید آورد آن داستان چنین بود که:
اگر درک روزگار او کنم -بوزر جمهرحکیم و زیر انوشیروان از دین پدران خود که گبرى مسلک و زردشتى بودند، به دین عیسى (علیه السلام) روى آورد، و افراد را نصیحت کرد و گفت شنیدهام که: در آخر الزمان پیامبرى به نام محمد مصطفى (صلى الله علیه وآله) خواهد آمد، اگر روزگار او را درک کنم نخستین ایمان آورنده به او هستم، و اگر نیابم امید حشر با امّت او را دارم، خبر به انوشیروان رسید و حکم دستگیرى او را صادر کرد، و به او گفت: تو با این کار قصد شورانیدن مردم را بر ضد من داشتى، و یا توبه مىکنى یا تو را مىکشم، گفت مردم مرا حکیم و خردمند مىانگارند، و فرد حکیم و فرزانه چون از تاریکى به روشنائى آمد، دیگر به تاریکى نرود، وگرنه بىخرد باشد، انوشیروان حکم به زندانى کردن او داد، و او را در اطاقى تاریک چون گور کرده و به غُل و زنجیر بستند، و لباسى خشن به او پوشاندند، و روزى دو قرص جو و یک کفّه نمک و ظرفى آب به او مىدادند، و دو سال به این منوال سپرى شد، تا خبر به انوشیروان دادند، از درون آن اطاق و سلولى که بوزرجمهر است، صدائى نمىآید، حکم شد که او را بیرون آورند، وقتى درب زندان را باز کردند، و او در روشنائى قدم نهاد، او را قویتر از اول یافتند،
صبر و استقامت بوزر جمهرحکیم -از او سبب این استقامت پرسیدند او گفت: معجونى از شش عنصر ساختهام، که هر روز مقدارى را مىخورم، تا قوایم تحلیل نرود، گفتند به ما آن معجون را بیاموز گفت: آن 6 عنصر عبارت است از:1- خدا را به عنوان ثقة و مورد اعتماد و تکیهگاه گرفتهام، و به مقدّرات او اطمینان دارم. 2- راضى به قضاى او هستم. 3- پیراهن صبر پوشیدهام که محنت را هیچ چیزى چون صبرنیست، و اگر صبرنکنم چه کنم. 4- اگر در موردى صبر و طاقت نداشته باشم، جزع و فزع نکنم، و ناشکیبائى را پیشه نسازم. 5- وقتى مخلوقى مثل خود را بدتر از خود بینم شکر کنم. 6- از خداوند نومید نیستم که ساعت تا ساعت فرج و گشایشى دهد و از ستون به ستون فرج است. انوشیروان گفت: با این حکمتش چگونه او را بکشم، چارهاى نیست، و دستور داد او را کشته و مثله کردند.
(اقسام صبر ) علماء اخلاق در تقسیمى صبر را بر سه شاخه تقسیم کرده: و این تقسیم را از منابع روائى اخذ نمودهاند، هم در روایت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) و هم در روایت على (علیه السلام) این مضمون آمده است:«الصبر امّا صبر على المُصیبة او على الطّاعة او عن المعصیة و هذا القسم الثالث اعلى درجةً مِنَ القسمین الاولین»: «صبر یا صبر بر بلیّه و مصیبت یا صبر بر اطاعت و بندگى و عبودیت یا صبر از گناه و معصیت است و این قسم سوم از دو قسم اول بالاتر و پرارزشتر است».
1- صبر بر مصیبت- این دنیا دار تزاحم و تضاد است، و در نتیجه مشتمل بر مصائب و بلا خواهد بود، بهره جستن از کام دنیا مستلزم این مصائب است، چنانکه گل چیدن از دامان درخت با فرو رفتن خار در دست چه بسا قرین است، برداشتن عسل از کندوى عسل هم در برخى موارد با نیش زنبور همراه است، بارىدنیا نه گلشنش بى خار و نه نوشش بى نیش است.اگر دنیا را براى خودش خواهى، یا براى آخرت، در هر دو صورت محفوف و پیچیده به مشکلات و بلآیا است: «الدنیا محفوفة بالبلاء»در هر دو صورت استقامت لازم دارد، چه مرد دنیا باشى و چه مرد آخرت، هیچکدام از این قانون «مصاحبت با مصائب» مستثنى نیستند.
صبر بر مصیبت و بلاها را به دو قسمتقسیم کردهاند: 1- به صورتى که انسان مىتواند اذیت کننده و بلا رساننده را مکافات و از او انتقام گیرد. 2- به صورتى است که انسان قدرت انتقام را ندارد، خواه بلا رساننده و موجب ناراحتى، انسان باشد، و خواه حوادث روزگار و پیشامدهاى ناگوار.در صورت نخست اشکالى در عقوبت کردن و انتقام گرفتن نیست، ولى صبر بسیار زیبنده است، خواه طرف مقابل جاهل و یا عامد باشد، چه بسا در اثر صبر شما، بیدار و نادم و پشیمان شده، و براى همیشه حق ادب و اخلاق را نسبت به شما اداء کند، در صورتى که مقاومت و انتقامپذیرى کارى را حلّ نخواهد کرد، بلکه طرف مقابل جرىتر شده و مسئله دنبالهدار مىگردد، لذا خداوند به پیامبر (صلى الله علیه وآله) خود مىفرماید:«اصبر کَمَا صبر أُولُوالعَزمِ مِنَ الرُّسُلِ»:«صبر کن چنانکه پیامبران، اولوالعزم پیشین صبر کردند».در جاى دیگر به او فرمود «وَ اصبر على ما یَقُولُون»:«بر آنچه مىگویند صبر کن» یعنى از سخنان دشمنانت ناراحت مباش، در جاى دیگر به مسلمانان فرمود:«وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صبر تُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرِینَ»:«اگر موردعقاب واقع شدید، پس عقاب کنید و انتقام گیرید، به مثل آنچه عقاب شده و مورد ناراحتى قرار گرفتید، ولى اگر صبر کنید، بهتر براى صابرین است». پس عفو را سرلوحه زندگى خود قرار ده، و از ظلمهائى که به تو مىرود تا مىتوانى درگذر، تا خدا از تو درگذرد، خصوصاً اگر از ناحیه مسلمان و همکیشى یا همسایه و دوستى به تو رسد.
صبر مایه ذلت و فروتنى جایز نیست-در همین جا اشاره کنم که: صبر محرّم (حرام) از این موارد استثناء است، مثلا انسان صبر کند دست یا پاى او یا فرزندش را قطع کنند، و به طور کلى صبر کند، تا آسیب مالى و جائى به او و خانوادهاش رسانند و یا صبر کند تا به ناموس او تعرض کنند. مسلماً در اینگونه امور صبرجائز نبوده، و بلکه موجب عقاب است، و اینگونه صبرها و صبرهائىکهمایهذلت و فروتنى در برابر ظالم است، همان صبرى است که ما در اول بحث آن را مطرود دانستیم، و تفسر کسانى را که صبر را مایه ظلم پذیرى مىدانستند، قبول نکردیم، ولى در غیر این موارد صبر چه بسا واجب و لااقل مستحب است، و صبر در مواردى که امر به گذشت و عفو داده شده، هرگز ظلمپذیرى نبوده، بلکه یکى از محسّنات اخلاقى است، که: حاکى از درونى سرشار از انسانیّت و بزرگى است، چنانکه پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) در فتح مکه با امثال ابوسفیانها و همانهائى که ظلمها کرده، و ستمها بر پیامبر و اصحابش روا داشتند، معامله عفو نموده، و فرمود:«اذهبوا انتم الطلقاء»:«بروید شما آزادید».
اما قدرت عفو بر صبر برتری دارد- در آیا تى دیگر این مضامین عفوتکرار شده است در آیه 48 سوره احزاب مىفرماید:(وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ)(رها کن اذیت کردن آنها را و بر خدا توکل کن) در آیه 186 سوره آلعمران در برابر سخنان کفّار و مشرکین مىفرماید:(إِنْ تَصبر وا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ)(اگر صبر و تقوا را پیشه کنید به درستى که (نشان) از قدرت و اراده و پایدارى در کارهاست). سوره النحل، آیه 126- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم