- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین - 83- 84- بديهاى پنهان و نيكيهاى آشكار«غائبا منكره حاضرا معروفه»
- ترجمه: (مىبينى پرهيزگار را كه) كار قبيح او پنهان و كار نيك او آشكار است.***
- شرح: به دو خصلت ديگر پرهيزگاران مىرسيم كه كارهاى ناپسند وحرام آنها پنهان و مخفى و كارهاى پسنديده آنها آشكار است. مولى از عدم ارتكاب مُنكر تعبير به غائب و از انجام معروف تعبير به حاضر كردهاند. گويا در وجود آنها اعمال زشت غائب و پنهان هستند و اعمال نيكوى آنها حاضر و آشكارند، اين غيبت هم غيبتى دائمى است، يعنى ملكه تقوى و ايمان آنها اجازه حضور به اعمال ناروا نمىدهد.
- احتمال ديگرى هم ممكن است داده شود و آن اينكه غائب به معنى معدوم و مفقود نباشد بلكه به معنى پنهان در مقابل آشكار باشد، يعنى اگر خطائى هم از آنها سر زند آشكار و علنى نيست كه چهره جامعه اسلامى رازشت و ننگين كند و در واقع دو گناه كرده باشند يكى اصل گناه و دوم تجاهر به آن.
- البته اين حرف صحيحى است كه اگر كسى گناه ى هم مىخواهد بكند، نبايددر مقابل چشمان مردم و انظار عمومى باشد، زيرا اشاعه فاحشه و تجاهر به آن گناه ديگرى است ولى اين براى امثال ما كه افرادى معمولى هستيم صادق است نه در مورد كسانى كه به مقام تقوا رسيده و از گناه دورى مىكنند و حتى گناه صغيره هم براى آنها كبيره است،
- بله اگر مراد از منكر را كار خطا وزشتى بگيريم كه به حدّ حرمت، نرسد درباره آنها نيز صادق است. زيرا آنها همه معصوم نيستند و ممكن است كارناپسندى كنند، ولى سعى مىكنند در جَلوَت و آشكار نباشد. در زبان مردم شنيده مىشود كه مىگويند: از فلانى (كه شخصاً خوب است) ما هيچ بدى نديديم، هر چه ديديم خوبى بوده، اشاره به اين كه نمىتوانيم بگوئيم معصوم است ولى: «غائباً منكره حاضراً معروف ه».
معروف و منكر
- «معروف » از ماده «عرفان» يعنى چيز شناخته شده و «منكر» از ماده «انكار» يعنى چيز ناشناخته، راغب در مفردات مىگويد: معروف ، اسم است براى هر فعلى كه با عقل و شرع نيكى و «خوبى» آن شناخته مىشود و منكر اسم براى هر فعلى است كه با اين دو، حُسن و خوبى آن انكار مىشود.
- به عمل نيك، معروف و شناخته شده گويند، زيرا خدا روح انسان را چنان آفريده كه صفات خوب براى او شناخته شده است؛ تقوى، ايثار، عدالت، سخاوت و ديگر فضائل، عناصر شناخته شده براى انسان است، گوئى مثلا در عالمى ديگر با آنها انس گرفته است و در مقابل كارزشت و بد را منكر گويند، زيرا چهره ظلم و بىعدالتى و تضييع حق مردم و اعمال شنيع چهرهاى ناشناخته است.
معروف در قرآن و روايات
- قرآن در هر زمينهاى دعوت به «معروف » مىكند. «فَاتِّباعٌ المعروف » «فَإِمْساكٌ بِمعروف » «مَتاعٌ بِالْمعروف » «قَوْلٌ معروف » «فَلْيَأْكُلْ بِالْمعروف »«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمعروف » «لا يَعْصِينَكَ فِي معروف »«تَأْمُرُونَ بِالْمعروف »
- در روايات نيز معروف به آقائى و سيادت معرفى شده (المعروف سياده) و در روايتى با شرافتترين سيادت معرفى گرديده است (المعروف اشرف سيادة).
- عمل معروف تنها چيزى است كه از آثار انسان باقى مىماند، حضرت عيسى بن مريم (عليه السلام) به يارانش مىفرمود: «استكثروا مِن الشىء الذى لا يأكله النار قالوا: و ماهو؟ قال: المعروف »:«زياد كنيد چيزى را كه آتش آن را نمىخورد، و از بين نمىبرد، گفتند: آن چيست؟ فرمود: معروف (عمل شايسته و نيك)».
- مولى نيز مىفرمايند:«المعروف ذَخيرةُ الأَبَد»: «عمل نيك ذخيره و توشه هميشگى است»آن است كه در قيامت مىتوان از آن استفاده برد.
- در جاى ديگر مىفرمايند: «عليكم بصنايع المعروف فانّها نِعْم الزاد الى المعاد»: «بر شما است كارهاى نيك انجام دهيد، زيرا آنها بهترين توشه به سوى معاد و قيامت است!»
- امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «اوّل مَنْ يدخل الجَنّة اهل المعروف »: «نخستين كسى كه داخل بهشت مىشود اهل معروف هستند».
- مولى على (عليه السلام) فرمودند: «مَنْ كَثُرَت عوارفُه كَثُرَت مَعارِفُه»: «كسى كه كارهاى نيك و شايسته او زياد شود، ياران او ياد زايد مىشود». «عوارف» جمع «عارفه» به معنى كار نيك و مَعارِفُ الرجل يعنى دوستان و ياران آن مرد.
- كار نيك را بايد انجام داد و تا مىشود بايد آن را به اهلش رساند، زيرا مولى على (عليه السلام) فرمودند: «
لا خير فى المعروف الى غَير عَروف» «خيرى در كار نيك كه براى غير اهل آن انجام گيرد نيست» عَروف، به معنى عارف است، يعنى كسى كه معروف را نمىشناسد و با عمل نيك آشنائى ندارد، اهل آن نيست و مستحق آن نيز نمىباشد.
- ولى باز كار نيك انسان گرچه به غير اهلش برسد، از بين نرفته است فرد خير ثواب خود را دارد، مردى در نزد امام حسين (عليه السلام) گفت: عمل نيك و معروف اگر به غير اهلش برسد، ضايع مىشود؛ حضرت فرمودند:
«ليسَ كذلك، ولكن تَكونُ الصَنيعة مثلَ وابِلِ المَطَر تُصيبُ البّرَ و الفاجِر»: «اين طور نيست؛ لكن كار نيك مثل باران پربركت است كه به نيك و بد مىرسد».
- عمل نيك نزد خداوند هرگز ضايع نمىشود، ابر كار خود را مىكند و در چمنزار و بيابان مىدهد، ولى در بيابان چيزى نمىرويد، اين نروئيدن نقصى براى باران و ابر نيست، نقص براى آن زمين است، عمل نيك انسان هم ضايع نمىشود گرچه تا مىشود نبايد به انسانى كه قلبش شورهزار است، برساند، چون خيرى در آن نيست، ولى اگر رساند هم ضررى نكرده است، مگر اين كه بداند عمل او عاملى بر كجروى و ازدياد گمراهى او مىشود.
- امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «اصطبغ الخير الى مَنْ اهلُه و الى مَنْ ليس هو مِن اهله فان لم تُصب مَنْ هو اهله فَانت اهْلُه»: «كار خير را نسبت به كسى كه اهل آن يا غير اهل آن است انجام بده، اگر به فردى كه اهل آن نبود رسيد (ضرر نكردهاى) تو اهل خير و معروف هستى».
- از امام هفتم (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: «پدرم دست مرا گرفت و فرمود: اى فرزندم، پدرم محمدبن على (الباقر) (عليه السلام) دست مرا همينطور كه من دست تو را گرفتهام گرفت و فرمود: پدرم على بن الحسين (السجاد) (عليه السلام) دست مرا گرفت و فرمود: و فرزندم كار خير را نسبت به هر كسى كه از تو طلب خير كرد، انجام بده، اگر اهل خير باشد به موضعش رساندهاى و اگر اهل آن نبود تو اهل آن هستى».
- «مُصادف» مىگويد: «با امام صادق (عليه السلام) در بين مكّه و مدينه عبور مىكرديم، به مردى كه پاى درختى افتاده بود رسيديم، حضرت فرمودند: با من بيا مىترسم عطش به او رسيده باشد، به طرف او رفتيم، مردى بود از «قراشين» كه بلندريش بود، از او پرسيدند، تشنهاى گفت بله: حضرت فرمودند: اى مصادف! پياده شو و آب بهاو بده و من چنين كردم، سپس سوار شديم و به راه خود ادامه داديم. به حضرت گفتم: اين نصرانى بود، آيا به نصرانى هم تصدّق و يارى مىكنيد؟! فرمودند: بله وقتى در اين حال است چنين مىكنيم».
- نكتهاى در اينجا قابل تذكر است اين كه اولا سعى كنيد كار نيك خود را با منّت همراه نكنيد، زيرا اساساً ملاك عمل نيك و معروف ترك منّت است «ملاك المعروف ترك المَنّ به»گر منت گذاشتى گويا كه عملى انجام ندادهاى.
- پس عمل نيك خود را با عدم اظهار آن زنده كنيد، مولى على (عليه السلام) مىفرمايند: «احيوا المعروف باماتَتِه فَانّ المِنَّة تهدم الصنيعة»: «كار نيك خود را با ميراندان آن زنده كنيد (يعنى اظهار نكنيد و منّت نگذاريد) زيرا منّت، عمل انجام شده را نابود مىكند».
- و ثانياً عمل نيك را نيمه كاره نگذاريد، زيرا زيبائى عمل به اتمام آن است «جمال المعروف اتمامه»
- به پايان رساندن عمل بهتر از شروع آن است«اكمال المعروف احْسنْ مِنْ ابتدائه».
- ) عمل بايد همچون فرزند تربيت شود تا رشد كند، مولى على (عليه السلام) فرمودند: «مَنْ لم يُرَبّ معروف ه فَقَد ضَيَّعَه»:
- «كسى كه عمل نيك خود را تربيت و پرورش ندهد، آن را ضايع كرده است» و در روايتى ديگر فرمودند: گويا اصلا عملى انجام نداده است «مَنْ لم يُرَبّ معروف ه فَكانّه لم يَصْنَعْهُ».
- در روايتى امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «رايتُ المعروف لا يَتُمّ الّا بثلاث: تصغيره و ستره و تعجيله فانّك اذا صغّرتَه عظّمته عند مَنْ تَصنَعُه اليه و اذا سَتَرتَه تَمَّمتَهُ و اذا عجَّلتَه هَنَّأتَه و انْ كانَ غير ذلك سخَّفته نَكّدته»: «عمل نيك و معروف به اتمام نمىرسد مگر به سه چيز: كوچك كردن آن، پوشاندن آن، تعجيل كردن در آن زيرا هنگامى كه آن را كوچك كنى بزرگ كردهاى آن را نزد كسى كه برايش اين كار نيك را انجام دادهاى، و وقتى آن را بپوشانى، تمام كردهاى آن را و زمانى كه تعجيل در انجام آن كردى آن را مبارك گردانيدهاى و اگر غير اين باشد آن عمل را ناقص و نامبارك گردانيدهاى».
- در روايتى ديگر از مولى على (عليه السلام) است: «قَضاء الحوائج الّا بثَلاث: بِاسْتِصْغارِها لِتُعْظَم و بِاستِكتامِها لِتُظْهَر و بِتَعجيلها لِتُهْنَأ»: «بر آورده شدن حاجتها كامل و تمام نمىشود مگر به سه چيز: كوچك شمردن آن تا بزرگ شود، پنهان كردن و كتمان آن تا ظاهر شود، تعجيل وتسريع در آن تا مبارك گردد».
- ثالثاً: كار نيك را گرچه كوچك باشد، حقير مشماريد! رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) مىفرمودند: هيچ كار نيكى را كوچك نشماريد، گرچه به اين باشد كه برادر خود را ملاقات كنى و به او روىخوش نشان دهى!در جاى ديگر فرمود: «دَخَلَ عبدٌ الجنّة بِغُصْن من شوك كان على طريق المسلمين فَاماطَهُ عنه»:«يك بنده داخل بهشت مىشود، بواسطه شاخه تيغى كه در راه مسلمانها بوده و او برداشته و آن را كنار گذاشته است».
- در روايتى ديگر فرمودند: «كسى كه چيزى را از راه مسلمين كه موجب آزار آنها مىشود، برداشت خداوند براى او پاداش قرائت كردن چهارصد آيه مىنويسد كه هر حرفى ده ثواب و حسنه دارد».
- امام صادق (عليه السلام) مىفرمايند: «امام سجاد (عليه السلام) در جاده عبور مىكردند، تكه گلى در وسط راه بود از مَركب خود پياده شدند و آن را با دست خود از وسط راه دور كردند».
- معاذ با مردى با هم مىرفتند، معاذ سنگى را از وسط جاده برداشت، آن مرد گفت چرا چنين كردى؟ گفت از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مىفرمود: «مَنْ رَفَعَ حجراً مِنَ الطريق كتبت له حسنةٌ وَ مَنْ كانَتْ له حَسَنَةٌ دَخَلَ الجنّة»: «كسى كه سنگى را از راه بردارد، براى او حسنهاى نوشته مىشود و كسى كه براى او حسنه باشد داخل بهشت مىشود».
- رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «كسى كه از گروهى مسلمان دفع ضرر آب و آتش كند، بهشت بر او واجب است».
- در جاى ديگر فرمودند: «كسى كه ضرر آب و آتش يا ظلم دشمن معاند مسلمين را دور كند، خداوند گناه او را مىآمرزد».
- رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «كسى كه در كنار راه جايگاهى بسازد كه عابرين در آن جاى گيرند، خداوند عزوجل در روز قيامت او را پوششى از نور محشور مىكند»،
- در روايتى ديگر مىفرمايند: «بر پوششى از دُرّ و جواهر مبعوث و محشور مىشود و صورت او براى اهل محشر كه جمع شدهاند نور مىدهد».
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج2، ص: 489
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم