مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام، ج‏1،: ص:501 47- ثواب خونخواهى امام حسين عليه السّلام ‏ المكرمة السابعة و الأربعون [الفوز بثواب طلب ثار مولانا الحسين‏]

«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                           

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام، ج‏: ص:501

  1. 47- ثواب خونخواهى امام حسين عليه السّلام المكرمة السابعة و الأربعون [الفوز بثواب طلب ثار مولانا الحسين‏]
  2. از جمله امورى كه با دعا كردن براى تعجيل فرج مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام  حاصل مى‏شود: ممّا يحصل بالدعاء لتعجيل فرج مولانا صاحب الزمان عليه السّلام و ظهوره:
  3. ثواب خونخواهى مولاى مظلوم غريب شهيدمان حضرت سيد الشهداء حسين بن على عليهما السلام است، و اين امرى است كه احدى جز خدا ثواب آن را نمى‏تواند شماره كند. زيرا كه عظمت شأن خون به مقدار عظمت صاحب آن است. پس همان‏طوركه كسى جز خدا نمى‏تواند بر شؤون حسينى احاطه يابد، همچنين كسى غير او نمى‏تواند ثواب خونخواهى‏اش را احصا نمايد، زيرا كه حسين عليه السّلام  همان است كه در زيارتش آمده: «السّلام عليك يا ثار اللّه و ابن ثاره»؛ سلام بر تو اى آن‏كه خونخواه او خداوند است، و فرزند كسى كه خونخواهش خدا است. الفوز بثواب طلب ثار مولانا الحسين الإمام المظلوم، و الغريب الشهيد عليه السّلام و هذا أمر لا يقدر على إحصاء ثوابه أحد إلّا اللّه العزيز الحميد جلّ شأنه، لأنّ عظمة شأن الثار بقدر عظمة صاحبه، فكما لا يقدر على الإحاطة بالشؤون الحسينيّة عليه السّلام إلّا اللّه عزّ و جلّ كذلك لا يقدر غيره على إحصاء ثواب طلب ثاره، فإنّه الّذي ورد في زيارته: السلام عليك يا ثار اللّه و ابن ثاره «2»،
  4. و اگر در دعا براى تعجيل فرج مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام  جز اين ثواب نبود، همين در فضيلت و شرافت آن كافى بود، و حال آن‏كه فضل و ثواب بى‏شمارى در آن هست. و لو لم يكن في الدعاء بتعجيل ظهور مولانا صاحب الزمان، عجّل اللّه تعالى فرجه، سوى هذا الثواب لكفى فضلا و شرفا و شأنا، فكيف و فيه من الفضل ما لا يحصى،
  5. و امّا بيان اين‏كه با اين دعا ثواب خونخواهى امام حسين عليه السّلام  حاصل مى‏شود: خونخواهى آن‏ حضرت وظيفه هرمؤمن است، و من الثواب ما لا يستقصى! و أمّا حصول الفوز بثواب طلب ثار مولانا الشهيد عليه السّلام بهذا الدعاء، فتقريره:
  6. رسول خدا! آيا امير المؤمنين اعلم است يا بعضى از پيامبران؟ حضرت ابو جعفر عليه السّلام - روى به سايرين- فرمود: بشنويد چه مى‏گويد: خداوند گوش‏هاى هركس را بخواهد مى‏گشايد، من براى او مى‏گويم كه خداوند براى محمد صلى اللّه عليه و آله  علم پيامبران را جمع كرده و آن حضرت تمام آن را نزد امير المؤمنين قرار داده و او مى‏پرسد: آيا آن حضرت اعلم است يا بعضى پيامبران! (1). وسائل الشيعه: 1/ 24.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 501
  7. حضرت وظيفه هرمؤمن است، زيرا كه آن جناب پدر حقيقى آنان مى‏باشد- چنان‏كه در بخش سوم آورديم كه امام عليه السّلام  پدر حقيقى است- و نيز مؤيّد اين معنى در تفسير آيه: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً؛ و انسان را به احسان نسبت به والدينش سفارش كرديم. أنّ طلب ثاره عليه السّلام وظيفة كلّ مؤمن و مؤمنة، لأنّه والدهم الحقيقي بمقتضى ما قدّمناه في الباب الثالث من كون الإمام عليه السّلام والدا حقيقيّا. «1»و يؤيّده تفسير الوالدين في قوله تعالى: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً «2»:
  8. والدين به حسنين عليهما السلام تفسير شده است- چنان‏كه در تفسير قمى‏ و غير آن آمده-، لذا صحيح است كه مؤمن خونخواهى آن حضرت را مربوط به خود بداند، و هريك از مؤمنين خودش را ولىّ خون آن جناب به حساب آورد. چنان‏كه در زيارت عاشورا مى‏خوانيم: «و أن يرزقني طلب ثاري مع إمام مهديّ ظاهر ناطق بالحقّ منكم ...»؛ و از خداوند خواهانم كه به من روزى نمايد خونخواهى خودم را با امام هدايت‏شده آشكار و حق‏گوى از شما. و نيز رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله  به امت خود امر فرمود كه نسبت به قربى مودّت بورزند، و روايات متعدّدى گذشت كه دلالت داشت: منظور از قربى، امامان عليهم السلام هستند. بر فرض كه به ظاهر لفظ تمسّك كنيم، و قربى را بر مطلق خويشان يا ذرّيه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله  حمل نماييم، بدون ترديد امامان عليهم السّلام بهترين و كامل‏ترين مصاديق آن‏ها مى‏باشند، و نيز ترديدى نيست كه خونخواهى براى آنان و مطالبه حقوقشان از بارزترين مصاديق مودّت و برجسته‏ترين اقسام اظهار محبّت است. بالحسنين عليهما السلام كما في تفسير القمّي و غيره «3»و لذا يصحّ أن ينسب المؤمن ثاره عليه السّلام إلى نفسه، و يجعل كلّ أحد من المؤمنين نفسه وليّ دمه عليه السّلام، كما في زيارة عاشوراء: «و أن يرزقني طلب ثاري مع إمام مهديّ [ظاهر] ناطق منكم» «إلخ». «4» و وجه آخر مضافا إلى هذا الوجه، أنّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم أمر امّته بأمر اللّه عزّ و جلّ بالمودّة في القربى و قد تقدّم أخبار عديدة دالّة على كون المراد بالقربى الأئمّة عليهم السّلام و لو حملنا «القربى» على مطلق الأقارب، أو الذرّيّة، نظرا إلى ظاهر اللّفظ فلا ريب أنّ الأئمّة عليهم السّلام أفضل أفرادهم و أكمل مصاديقهم، و لا ريب أيضا في أنّ طلب ثارهم و حقوقهم من أظهر مصاديق المودّة، و أجلّ أقسام إظهار المحبّة.
  9. اكنون كه اين مطلب معلوم شد، مى‏گويم: خونخواهى مراتب متعدّد و درجات چهارگانه‏اى دارد: إذا تقرّر ما ذكرنا، فنقول: إنّ لطلب الثار مراتب عديدة و درجات أربعة:
  10. اول: اين‏كه ولىّ خون قوّت و نيرو و حكومت و استيلا داشته باشد، كه به زيردستانش دستور مى‏دهد قاتل را بكشند، و بدين ترتيب خون‏بهاى مظلوم را مى‏گيرد. الاولى: أن يكون وليّ الدم ذاقوّة و استيلاء و استعلاء و سلطنة، فيأمر بعض عبيده بقتل قاتل المظلوم.
  11. دوم: اين‏كه خودش قاتل آن مظلوم را بكشد. و با اين دو قسم خداوند متعال براى مولاى شهيد مظلوممان حضرت حسين بن على عليهما السلام خونخواهى مى‏كند، چون در حقيقت او صاحب خون آن حضرت است، لذا در زيارت‏هاى متعددى اين عبارت آمده: «السّلام عليك يا ثار اللّه»؛ سلام بر تو اى آن‏كه خونخواه او خداوند است. و الثانية: أن يقتل هو قاتل المظلوم، و بهذين القسمين يطلب اللّه عزّ و جلّ ثار مولانا الشهيد المظلوم، فإنّه تعالى وليّ دمه في الحقيقة، و لذا ورد في زيارات عديدة: السلام عليك يا ثار اللّه (إلخ).
  12. اما قسم اوّل: چون خداوند- عزّ و جلّ- مولاى ما حضرت قائم عليه السّلام  را امر فرموده كه خون‏بهاى حسين عليه السّلام  را طلب نمايد- چنان‏كه در روايات متعددى اين معنى هست، و قسمتى از آن‏ها را در حرف ثاء بخش چهارم كتاب آورديم- و در كامل الزيارات به سند خود از امام صادق عليه السّلام  درباره فرموده خداى تعالى: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ؛و هرآن‏كس‏كه مظلوم كشته شده پس براى ولىّ او سلطه قرار داديم پس در كشتن اسراف نكند. آمده كه فرمود: او قائم آل محمد عليهم السّلام است كه خروج مى‏كند، و به خونخواهى حسين بن على عليهما السلام مى‏كشد، پس اگر اهل زمين را به قتل رساند اسراف نيست، و فرموده خداى تعالى: فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ؛ براى او نيست كه كارى بكند كه اسراف باشد. سپس امام صادق عليه السّلام  فرمود: به خدا قسم ذرارى و نوادگان كشندگان حسين عليه السّلام  را به خاطر كار پدرانشان به قتل مى‏رساند. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 502أمّا الأوّل: فلأنّه عزّ و جلّ أمر مولانا القائم عليه السّلام بطلب ثار الحسين عليه السّلام كما في روايات عديدة، ذكرنا بعضها في حرف الثاء المثلّثة، من الباب الرابع. «5»927- و في كامل الزيارات لابن قولويه: بإسناده عن الصادق عليه السّلام في قوله‏ تعالى: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ «1» قال:ذلك قائم آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم يخرج فيقتل بدم الحسين بن عليّ عليهما السّلام، فلو قتل أهل الأرض لم يكن مسرفا،و قوله [تعالى‏]: فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ لم يكن ليصنع شيئا يكون سرفا. «2»ثمّ قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يقتل و اللّه ذراري قتلة الحسين عليه السّلام بفعال آبائها.
  13. و در كتاب نور الانوار فاضل بروجردى است، و در خبرى وارد است كه چون مردم، آن حضرت را به بيرحمى و قتل نفس متهم سازند آن جناب از منبر بالا رود و يك تاى نعلين حضرت گلگون قباى دشت نينوا و يكه‏تاز عرصه كربلا سيّد الشهداء- عليه آلاف التحية و الثناء و روحى له الفداء- را بيرون آورد و فرمايد: اگر همه دشمنان را بكشم مقابل خون اين بند نعلين نخواهد بود.و در خبر ديگر است كه مى‏فرمايد: اگر همه اهل عالم را بكشم در عوض اين بند نعلين نمى‏شود. 928- و في نور الأنوار للفاضل البروجردي، ما لفظه: و در خبري وارد است كه چون مردم آنحضرت را به بيرحمى و قتل نفس متّهم سازند آنجناب بمنبر بالا رود و يك تاى نعلين حضرت گلگون قباى دشت نينوا و يكّه‏تاز عرصه كربلا سيّد الشهداء، عليه آلاف التحيّة و الثناء، و روحي له الفداء را بيرون آورد، و فرمايد:اگر همه دشمنان را بكشم مقابل خون اين بند نعلين نخواهد بود.929- و در خبر ديگر است كه ميفرمايد: اگر همه أهل عالم را بكشم در عوض اين بند نعلين نمى‏شود (إنتهى).
  14. و اما قسم دوم: با توجه به فرموده خداى تعالى: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها؛ خداوند روح خلق را مى‏گيرد به هنگام مرگ آنان، هيچ روحى از كالبد بدن بيرون نيايد جز به اذن خداوند متعال. و همان‏طوركه خداى قادر منتقم- جلّ شأنه- به اين دو قسم خونخواهى مى‏كند، حضرت قائم عليه السّلام  نيز براى جدّش حسين عليه السّلام  به اين دو قسم خونخواهى مى‏نمايد، البته به اعتبار ديگرى. زيرا كه كشندگان اجدادش عليهم السّلام و كسانى كه به كار آن‏ها راضى بوده‏اند به قتل مى‏رساند و شيعيان و يارانش را نيز دستور مى‏دهد كه آن‏ها را بكشند. و أمّا الثاني: فلقوله تعالى: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها «3» فلا تزهق روح أحد إلّا بإذن اللّه تعالى، و كما يطلب القادر المنتقم جلّ شأنه ثاره بهذين القسمين يطلب القائم المنتظر ثاره، أي ثار جدّه بهذين القسمين أيضا باعتبار آخر، فإنّه يقتل قتلة أجداده عليهم السّلام و الراضين بفعلهم، و يأمر شيعته و أنصاره بقتلهم أيضا.
  15. سوم: اين‏كه كسى كه خونخواه است ضعيف باشد، و نتواند خونخواهى كند مگر با تظلّم و شكايت نزد سلطان و زمامدار مقتدرى كه حقّ او را از ظالمش بگيرد، و اين نيز واضح است كه نوعى خونخواهى محسوب مى‏گردد. الثالثة: أن يكون الطالب بالثار ضعيفا، لا يقدر على ذلك إلّا بالتظلّم و الاستعداء إلى سلطان مقتدر، يأخذ بحقّه من ظالمه،
  16. فهذا أيضا نوع من طلب الثار، كما هو واضح عند اولي الأبصار.
  17. چهارم: اين‏كه به خاطر ضعيف بودن نتواند خونخواهى كند مگر با كمك گرفتن از ديگرانى كه قدرتى دارند كه با يارى يكديگر اين كار را انجام دهند. به عبارت ديگر: كمك كردن در آمادگى وسائل خونخواهى نوعى از خونخواهى مى‏باشد. و الرابعة: أن يكون بسبب ضعفه غير قادر على أخذ الثار إلّا بالاستعانة إلى‏ غيره من ذوي الاقتدار، فيتعاونان على ذلك،
  18. و بعبارة اخرى أنّ الإعانة في تهيّؤ أسباب أخذ الثار قسم من أقسام الطلب و الانتصار،
  19. و چون ما در اين زمان قدرت نداريم براى مولايمان حسين عليه السّلام  خونخواهى كنيم جز به اين دو قسم اخير، لازم است- به حكم وظيفه‏اى كه بر ما هست- به همين دو قسم مبادرت ورزيم. و اين‏ و حيث أنّا لا نقدر في زماننا هذا على طلب ثار مولانا الحسين إلّا بهذين القسمين،
  20. دو با دعا براى تعجيل فرج و ظهور مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام  حاصل مى‏گردد، كه خداى قادر منتقم از هرسلطانى قدرتمندتر، و انتقام‏گيرنده از هرظالم و ستمگر است. زيرا كه با اخبار متواترى دانسته‏ايم كه خداوند قادر متعال مولاى ما صاحب الامر عليه السّلام  را براى اين خونخواهى ذخيره نموده است. پس بر ما لازم است كه شب‏وروز به درگاه الهى تضرع و استغاثه كنيم كه ظهور و فرج آن حضرت را تعجيل فرمايد تا خونخواهى نمايد و از جباران كافر انتقام بگيرد، زيرا كه در زمان غيبت آن حضرت راه ديگرى به‏جز اين قسم از خونخواهى نداريم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 503فاللازم علينا بمقتضى وظيفتنا الثابتة المبادرة إلى المطالبة بهذين النحوين، و هما يحصلان بمسألة تعجيل ظهور مولانا صاحب الزمان من القادر المنّان، و التظّلم و التضرّع إليه في هذا الشأن فإنّه أقدر من كلّ سلطان و المنتقم من أهل البغي و العدوان، لأنّا علمنا بالمتواتر من الأخبار: أنّ القادر الجبّار، ادّخر مولانا الغائب عن الأبصار، لطلب هذا الثار.فاللازم علينا في آناء الليل و النهار، التظلّم و التضرّع إلى اللّه عزّ و جلّ في تعجيل ظهوره عليه السّلام لأخذ الثار، و الانتقام من الجبابرة الكفّار، إذ ليس لنا سبيل في زمان غيبته عليه السّلام إلى غير هذا القسم من طلب الثار،
  21. و اما داخل بودن اين دعا در قسم چهارم خونخواهى، چنان‏كه در مكرمت بيست و دوم بيان كرديم كه اهتمام مؤمنين به دعا براى تعجيل فرج و ظهور مولى صاحب الزمان عليه السّلام  از اسباب جلو افتادن فرج و ظهور آن حضرت مى‏باشد، پس دعا براى اين جهت در امر گرفتن خون‏بهاى امامان عليهم السّلام كمك آن حضرت است. فيدخل الدعاء لذلك في القسم الثالث من أقسام الطلب و الانتصار بهذا الاعتبار.و أمّا دخوله في القسم الرابع فلما بيّنّا في المكرمة الثانية و العشرين من أنّ اهتمام أهل الإيمان في الدعاء بتعجيل ظهور صاحب الزمان يكون من أسباب استباق فرجه و ظهوره، فالدعاء لذلك إعانة له عليه السّلام في المبادرة إلى الانتصار و أخذ ثار الأئمّة الأطهار من القتلة اللئام الفجّار.
  22. و بر آنچه ذكر گرديد ارشاد مى‏كند، مطالبى كه در توقيع شريف به شيخ مفيد آمده كه: اگر شيعيان ما- كه خداوند آنان را به اطاعتش توفيق دهد- در وفا به عهد و پيمانى كه بر آنان هست يكدل بودند، هرآينه ميمنت ديدار ما از ايشان به تأخير نمى‏افتاد و سعادت ديدار ما زودتر به آنان مى‏رسيد، با حق معرفت و درستى شناخت نسبت به ما، پس مانع ما از آن‏ها جز امور ناخوشايندى كه از آنان به ما مى‏رسد و برايشان نمى‏پسنديم نيست. «و اللّه المستعان و هو حسبنا و نعم الوكيل».و نيز مؤيّد آنچه گفتيم خوابى است كه براى يكى از بانوان شايسته و مورد اعتماد از نزديكان ما در همين روزها اتفاق افتاده كه به خاطر تسلط كفار بر بلاد اسلام همّ‏وغم، خاصّ و عام را فرا گرفته است. حاصل آن خواب اين‏كه: شنيده است شخصى مى‏گويد: اگر مؤمن پس از نمازهايش در دعا براى تعجيل ظهور مولايش مواظبت مى‏كرد، هم‏چنان‏كه در دعا براى خودش- هرگاه مريض يا قرضدار باشد- مواظبت دارد، به‏طورى‏كه فراق آن حضرت عليه السّلام  مايه اندوه و غصه او و موجب دلشكستگى و پريشانى و ناراحتى او باشد، در آن‏صورت دعايش سبب يكى از دو امر مى‏شود: يا مولايش زودتر ظهور مى‏كند، و يا اين‏كه حزن و اندوهش مبدّل به سرور مى‏گردد و محنت‏ها و ناراحتى‏ها برطرف شده و از بلاها و فتنه‏ها نجات مى‏يابد. 930- و يرشد إلى ما ذكرناه أيضا ما ورد في التوقيع الشريف إلى الشيخ المفيد، حيث قال: و لو أنّ أشياعنا وفقّهم اللّه لطاعته على اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا، فما يحبسنا عنهم إلّا ما يتّصل بنا ممّا نكرهه و لا نؤثره منهم، و اللّه المستعان، و هو حسبنا و نعم الوكيل. «1»و ممّا يؤيّد ما ذكرناه أيضا رؤيا وقعت لبعض الصالحات، المعتمدات من‏ أقاربنا في هذه الأوقات الّتي اتّفقت فيها المحن و البليّات، باستيلاء الكفّار . مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 504
  23. و مى‏توان اين معنى را- كه دعا براى تعجيل ظهور مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام  از مصاديق خونخواهى براى مولاى غريب مظلوممان حضرت ابى عبد اللّه الحسين عليه السّلام  است- به وجه ديگرى بيان نمود، اين‏كه: هرگاه مؤمن دانست كه از آثار و فوايد اين دعا- چنان‏كه در مكرمت بيستم گذشت- بازگشت به دنيا در زمان ظهور آن جناب است، لذا براى اين‏كه اين امر زودتر واقع گردد، و خودش براى مولاى شهيد مظلوممان حسين عليه السّلام  از دشمنان و نوادگان كشندگان آن حضرت كه از كارهاى پدرانشان راضى باشند، خونخواهى كند. چنين مؤمنى در عداد طلب كنندگان ثار آن جناب خواهد بود، پس يا عمرش طولانى مى‏شود تا اين‏كه آن زمان را درك كند، و يا اين‏كه پس از مردن به دنيا بازمى‏گردد، و از دشمنان انتقام مى‏گيرد، و اين از آثار آن دعا است. على بلاد الإسلام، و غلب الهمّ و الغمّ على الخاصّ و العامّ.و محصّل ما وقع لتلك المؤمنة الصالحة في المنام ممّا يتعلّق بهذا المقام أنّها سمعت قائلا يقول ما معناه: لو كان المؤمن مواظبا في أعقاب صلواته في الدعاء بتعجيل ظهور مولاه كما يواظب في الدعاء لنفسه إذا كان مريضا أو مديونا أو نحو ذلك، بحيث يكون مفارقته عليه السّلام سببا لهمّه، و انكسار قلبه، و اضطرار حاله و توزّع باله، لكان دعاؤه بتلك الحالة موجبا لأحد أمرين:إمّا بدار مولاه إلى الظهور، و إمّا تبدّل حزنه بالسرور، بارتفاع المحن و النجاة من البلايا و الفتن، هذا.و يمكن أن يقرّر اندراج الدعاء بتعجيل ظهور مولانا صاحب الزمان في أنحاء طلب ثار مولانا الغريب المظلوم أبي عبد اللّه الحسين عليه السّلام بوجه آخر:و هو أن يقال: إذا علم المؤمن أنّ من آثار هذا الدعاء و فوائده كما ذكرنا في المكرمة المتمّمة للعشرين «1» الرجوع إلى الدنيا في زمان ظهوره عليه السّلام فدعا لاستباق ذلك ليطلب بنفسه ثار مولانا الشهيد المظلوم من قتلته و أولادهم الراضين بفعال آبائهم، اندرج في طالبي الثار بهذا الوجه و الاعتبار.فإمّا أن يطول عمره حتّى يدرك ذلك الزمان. و إمّا أن يرجع بعد موته إلى الدنيا فينتقم من الأعداء،
  24. اين وجه را برادر و دوست روحانى‏ام كه به تأييدات سبحانى مؤيّد است بيان نمود، آن را در اين‏جا ثبت مى‏كنم تا براى او زبان راستينى در جهان باقى بماند. و هذا من آثار ذاك الدعاء،و هذا التقرير ذكره أخي «2» و صديقي الروحاني المؤيّد بالتأييد السبحاني اثبته ليكون له لسان صدق في الآخرين.
  25. و از آنچه در اين‏جا بيان گرديد، معلوم شد كه دعاكننده براى تعجيل ظهور مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام  ثواب خونخواهى براى ساير امامان برحق و پيروان ايشان و شهدايى كه در خدمت آنان بوده‏اند را نيز درك مى‏نمايد، زيرا كه حضرت قائم عليه السّلام  خون‏بهاى همه آنان را مى‏گيرد و از دشمنانشان انتقام مى‏كشد، چنان‏كه قسمتى از دلايل اين مطلب را در حرف «الف»- بخش چهارم كتاب- آورديم. تتميم: قد تبيّن ممّا ذكرنا في هذا المقام أنّ الداعي بتعجيل ظهور مولانا عليه السّلام يدرك بذلك ثواب طلب ثار سائر الأئمّة الكرام و أتباعهم و الشهداء معهم، و لمحبّيهم إلى يوم القيام لأنّه عليه السّلام يأخذ بثارهم، و ينتقم من أعدائهم، و قد ذكرنا بعض ما يدلّ على ذلك في حرف الألف من الباب الرابع، فإن شئته فراجع. «1»
  26. 48- تحمّل احاديث پيچيده و دشوار المكرمة الثامنة و الأربعون [من مصاديق تحمّل الصعب المستصعب من أحاديث‏]
  27. در اين‏جا مكرمت شريفى ذكر مى‏گردد كه مشتمل بر دو مكرمت ارزنده است: مكرمة شريفة، و عناية لطيفة محتوية على مكرمتين جليلتين:
  28. يكى: اين‏كه دعا براى تعجيل ظهور مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام  از مصاديق تحمل صعب مستصعب از احاديث ائمه اطهار عليهم السّلام مى‏باشد. إحديهما: كون الدعاء بتعجيل ظهور مولانا صاحب الزمان عليه السّلام و فرجه من مصاديق تحمّل الصعب المستصعب من أحاديث الأئمّة الأطهار الهداة الأبرار.
  29. دوم: اين‏كه سبب مى‏شود ساير احاديث آنان كه مستصعب و دشوار و اسرارشان كه خشن و ناهموار است را نيز متحمل و پذيرا گردد، و اين مقام والا و مرتبه رفيعى است كه قسمتى از مراتب آن با مطالبى كه مى‏آوريم بيان مى‏شود. در اين‏جا لازم است براى توضيح مقصود چند فايده را ذكر كنيم: و الثانية: كونه سببا لتحمّل سائر أحاديثهم الصعبة المستصعبة، و أسرارهم الخشنة المستوعرة «2» و هذا مقام منيع، و شأن رفيع، يتبيّن بعض مراتبه بما سنذكره لطالبه، و تحقيق الكلام في تقريب هذا المرام موكول إلى رسم فوائد، في كلّ منها مواهب و عوائد:
  30. فايده اوّل: قسمتى از روايات كه در آن‏ها آمده: حديث امامان صعب مستصعب است. الفائدة الاولى: في ذكر بعض ما ورد في أنّ حديثهم صعب مستصعب.
  31. در اصول كافى به سند خود از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام  است كه فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله ‏ فرمودند: حديث آل محمد عليهم السّلام صعب و مستصعب است كه جز فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا بنده‏اى كه خداوند دلش را به ايمان آزموده باشد، به آن ايمان نياورد. پس هرآنچه از حديث آل محمد عليهم السّلام به شما رسيد، و دلتان بر آن نرم شد، و آن را شناختيد، آن را بپذيريد، و آنچه كه دلتان از آن رميد و ناآشنا بود، آن را به خدا و رسول و عالم از آل محمد عليهم السّلام رد كنيد، همانا كسى هلاك شونده است كه چيزى از آن را برايش بازگو كنند و تحمّل ننمايد و بگويد: به خدا چنين نيست، به خدا چنين نيست و انگار، همان كفر است. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 505 931- ففي اصول الكافي: بإسناده عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: إنّ حديث آل محمّد صعب مستصعب، لا يؤمن به إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو عبد امتحن اللّه قلبه للإيمان، فما ورد عليكم من حديث آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم فلانت له قلوبكم و عرفتموه فاقبلوه، و ما اشمأزّت منه قلوبكم و أنكرتموه فردّوه إلى اللّه و إلى الرسول، و إلى العالم من آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم‏ و إنّما الهالك أن يحدّث أحدكم بشي‏ء منه لا يحتمله فيقول:و اللّه ما كان هذا، و اللّه ما كان هذا، و الإنكار هو الكفر. «3»
  32. و نيز به سند مرفوعى از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام  آمده فرمود: به درستى كه حديث ما صعب مستصعب است كه آن را تحمل نكند مگر سينه‏هاى نورانى يا دل‏هاى سالم و يا اخلاق نيكو. همانا خداوند از شيعيان ما [به ولايت ما] پيمان گرفته هم‏چنان‏كه از بنى آدم با أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؛ آيا پروردگار شما نيستم، [به ربوبيت خويش‏] پيمان بست. پس هرآن‏كه [پيمان ما را] وفا نمود خداوند او را به بهشت وفا كند، و هركس با ما دشمنى ورزد و حقّمان را به ما ادا ننمايد، در آتش جهنّم هميشه خواهد سوخت. 932- و فيه: بإسناد مرفوع عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ حديثنا صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا صدور منيرة، أو قلوب سليمة، أو أخلاق حسنة، إنّ اللّه أخذ من شيعتنا الميثاق، كما أخذ على بني آدم أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ «4» فمن و فى‏ لنا و فى اللّه له بالجنّة، و من أبغضنا و لم يؤدّ إلينا حقّنا ففي النار خالدا مخلّدا. «1»
  33. همچنين از امام صادق عليه السّلام ، از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام  است كه فرمود: به تحقيق كه علم علما صعب مستصعب است كه آن را تحمل نكند مگر پيغمبر مرسل يا فرشته مقرّب و يا بنده مؤمنى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده باشد .... 933- و فيه: عن الصادق، عن زين العابدين عليه السّلام قال: إنّ علم العلماء صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا نبيّ مرسل، أو ملك مقرّب، أو عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان، الخبر. «2»
  34. اين حديث را صفّار نيز در بصائر الدرجات آورده و نيز به سند خود از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام  روايت كرده كه فرمود: حديث ما صعب مستصعب است كه متحمل نشود مگر فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا مؤمن امتحان‏شده و يا شهرى كه دژ محكم داشته باشد. پس هنگامى كه امر ما واقع گردد و مهدى ما بيايد، مرد از شيعيان ما از شير، جرى‏تر و از نيزه برنده‏تر خواهد بود، دشمن ما را زير پاهايش لگد مى‏كند و با پنجه‏هاى دستش او را مى‏زند، و اين در موقعى است كه رحمت و فرج خداوند بر بندگان نازل گردد.[1] و رواها الصفّار في بصائر الدرجات. «3»934- و في بصائر الدرجات أيضا: بإسناده عن أبي جعفر عليه السّلام قال:حديثنا صعب مستصعب لا يحتمله إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو مؤمن ممتحن، أو مدينة حصينة، فإذا وقع أمرنا و جاء مهديّنا كان الرجل من شيعتنا أجرى من ليث، و أمضى من سنان، يطأ عدوّنا برجليه، و يضربه بكفّيه و ذلك عند نزول رحمة اللّه و فرجه على العباد. «4»
  35. و به سند ديگرى از ابو حمزه ثمالى از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام  آورده كه گفت: شنيدم آن حضرت مى‏فرمود: حقا كه حديث ما صعب مستصعب است كه جز سه طايفه آن را متحمل‏نگردد: پيغمبر مرسل يا فرشته مقرّب يا بنده مؤمنى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده باشد. 936 سمعته يقول: إنّ حديثنا صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا ثلاث: نبيّ مرسل، أو ملك مقرّب، أو عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للايمان.  مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 506
  36. سپس فرمود: اى ابو حمزه! مگر نمى‏بينى كه خداوند از فرشتگان مقرّب و از پيغمبران مرسل، و از مؤمنان آزمايش‏شده براى [پذيرش‏] امر ما اختيار نموده است. ثمّ قال: يا أبا حمزة: ألا ترى أنّه اختار لأمرنا من الملائكة: المقرّبين، و من النبيّين: المرسلين، و من المؤمنين: الممتحنين. «5»
  37. و به سند ديگرى از آن حضرت است كه فرمود: حديث آل محمد عليهم السّلام صعب مستصعب، سنگين، مقنّع، اجرد و ذكوان است، آن را تحمّل نمى‏كند مگر فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل، يا بنده‏اى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده، يا شهرى كه حصار داشته باشد، پس هرگاه قائم ما بپاخيزد، نطق كند و قرآن تصديقش نمايد. و بإسناد آخر: عنه عليه السّلام قال: إنّ حديث آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم صعب مستصعب، ثقيل، مقنّع، أجرد، ذكوان، لا يحتمله إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو عبد امتحن اللّه قلبه للإيمان، أو مدينة حصينة.فإذا قام قائمنا نطق و صدّقه القرآن. «6»
  38. و به سند ديگرى نيز از آن حضرت است كه فرمود: حديث ما صعب مستصعب است، به آن ايمان نياورد مگر فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا بنده‏اى كه خداوند قلبش را براى ايمان آزموده باشد، پس هرچه را دل‏هايتان شناخت برگيريد، و هرآنچه برايتان ناآشنا بود به ما رد كنيد. - 935- و بإسناد آخر: عن أبي حمزة الثماليّ، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: 937- و بإسناد آخر: عنه عليه السّلام قال: حديثنا صعب مستصعب، لا يؤمن به إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو عبد امتحن اللّه قلبه للإيمان، فما عرفت قلوبكم فخذوه، و ما أنكرت فردّوه إلينا «1»،
  39. به سند ديگرى نيز مثل همين حديث را روايت كرده است. و بإسناد آخر عنه عليه السّلام، مثله. «2»
  40. و از مفضّل آورده كه گفت: شنيدم حضرت امام صادق عليه السّلام  مى‏فرمود: حديث ما صعب مستصعب است، آن را متحمل نمى‏شود مگر فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا مؤمنى كه خداوند قلبش را براى ايمان آزموده باشد. 938- و بإسناده عن المفضّل، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:حديثنا صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان. «3»
  41. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ
 

 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید