«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج1،: ص:501
- 47- ثواب خونخواهى امام حسين عليه السّلام المكرمة السابعة و الأربعون [الفوز بثواب طلب ثار مولانا الحسين]
- از جمله امورى كه با دعا كردن براى تعجيل فرج مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام حاصل مىشود: ممّا يحصل بالدعاء لتعجيل فرج مولانا صاحب الزمان عليه السّلام و ظهوره:
- ثواب خونخواهى مولاى مظلوم غريب شهيدمان حضرت سيد الشهداء حسين بن على عليهما السلام است، و اين امرى است كه احدى جز خدا ثواب آن را نمىتواند شماره كند. زيرا كه عظمت شأن خون به مقدار عظمت صاحب آن است. پس همانطوركه كسى جز خدا نمىتواند بر شؤون حسينى احاطه يابد، همچنين كسى غير او نمىتواند ثواب خونخواهىاش را احصا نمايد، زيرا كه حسين عليه السّلام همان است كه در زيارتش آمده: «السّلام عليك يا ثار اللّه و ابن ثاره»؛ سلام بر تو اى آنكه خونخواه او خداوند است، و فرزند كسى كه خونخواهش خدا است. الفوز بثواب طلب ثار مولانا الحسين الإمام المظلوم، و الغريب الشهيد عليه السّلام و هذا أمر لا يقدر على إحصاء ثوابه أحد إلّا اللّه العزيز الحميد جلّ شأنه، لأنّ عظمة شأن الثار بقدر عظمة صاحبه، فكما لا يقدر على الإحاطة بالشؤون الحسينيّة عليه السّلام إلّا اللّه عزّ و جلّ كذلك لا يقدر غيره على إحصاء ثواب طلب ثاره، فإنّه الّذي ورد في زيارته: السلام عليك يا ثار اللّه و ابن ثاره «2»،
- و اگر در دعا براى تعجيل فرج مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام جز اين ثواب نبود، همين در فضيلت و شرافت آن كافى بود، و حال آنكه فضل و ثواب بىشمارى در آن هست. و لو لم يكن في الدعاء بتعجيل ظهور مولانا صاحب الزمان، عجّل اللّه تعالى فرجه، سوى هذا الثواب لكفى فضلا و شرفا و شأنا، فكيف و فيه من الفضل ما لا يحصى،
- و امّا بيان اينكه با اين دعا ثواب خونخواهى امام حسين عليه السّلام حاصل مىشود: خونخواهى آن حضرت وظيفه هرمؤمن است، و من الثواب ما لا يستقصى! و أمّا حصول الفوز بثواب طلب ثار مولانا الشهيد عليه السّلام بهذا الدعاء، فتقريره:
- رسول خدا! آيا امير المؤمنين اعلم است يا بعضى از پيامبران؟ حضرت ابو جعفر عليه السّلام - روى به سايرين- فرمود: بشنويد چه مىگويد: خداوند گوشهاى هركس را بخواهد مىگشايد، من براى او مىگويم كه خداوند براى محمد صلى اللّه عليه و آله علم پيامبران را جمع كرده و آن حضرت تمام آن را نزد امير المؤمنين قرار داده و او مىپرسد: آيا آن حضرت اعلم است يا بعضى پيامبران! (1). وسائل الشيعه: 1/ 24.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 501
- حضرت وظيفه هرمؤمن است، زيرا كه آن جناب پدر حقيقى آنان مىباشد- چنانكه در بخش سوم آورديم كه امام عليه السّلام پدر حقيقى است- و نيز مؤيّد اين معنى در تفسير آيه: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً؛ و انسان را به احسان نسبت به والدينش سفارش كرديم. أنّ طلب ثاره عليه السّلام وظيفة كلّ مؤمن و مؤمنة، لأنّه والدهم الحقيقي بمقتضى ما قدّمناه في الباب الثالث من كون الإمام عليه السّلام والدا حقيقيّا. «1»و يؤيّده تفسير الوالدين في قوله تعالى: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً «2»:
- والدين به حسنين عليهما السلام تفسير شده است- چنانكه در تفسير قمى و غير آن آمده-، لذا صحيح است كه مؤمن خونخواهى آن حضرت را مربوط به خود بداند، و هريك از مؤمنين خودش را ولىّ خون آن جناب به حساب آورد. چنانكه در زيارت عاشورا مىخوانيم: «و أن يرزقني طلب ثاري مع إمام مهديّ ظاهر ناطق بالحقّ منكم ...»؛ و از خداوند خواهانم كه به من روزى نمايد خونخواهى خودم را با امام هدايتشده آشكار و حقگوى از شما. و نيز رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله به امت خود امر فرمود كه نسبت به قربى مودّت بورزند، و روايات متعدّدى گذشت كه دلالت داشت: منظور از قربى، امامان عليهم السلام هستند. بر فرض كه به ظاهر لفظ تمسّك كنيم، و قربى را بر مطلق خويشان يا ذرّيه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله حمل نماييم، بدون ترديد امامان عليهم السّلام بهترين و كاملترين مصاديق آنها مىباشند، و نيز ترديدى نيست كه خونخواهى براى آنان و مطالبه حقوقشان از بارزترين مصاديق مودّت و برجستهترين اقسام اظهار محبّت است. بالحسنين عليهما السلام كما في تفسير القمّي و غيره «3»و لذا يصحّ أن ينسب المؤمن ثاره عليه السّلام إلى نفسه، و يجعل كلّ أحد من المؤمنين نفسه وليّ دمه عليه السّلام، كما في زيارة عاشوراء: «و أن يرزقني طلب ثاري مع إمام مهديّ [ظاهر] ناطق منكم» «إلخ». «4» و وجه آخر مضافا إلى هذا الوجه، أنّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم أمر امّته بأمر اللّه عزّ و جلّ بالمودّة في القربى و قد تقدّم أخبار عديدة دالّة على كون المراد بالقربى الأئمّة عليهم السّلام و لو حملنا «القربى» على مطلق الأقارب، أو الذرّيّة، نظرا إلى ظاهر اللّفظ فلا ريب أنّ الأئمّة عليهم السّلام أفضل أفرادهم و أكمل مصاديقهم، و لا ريب أيضا في أنّ طلب ثارهم و حقوقهم من أظهر مصاديق المودّة، و أجلّ أقسام إظهار المحبّة.
- اكنون كه اين مطلب معلوم شد، مىگويم: خونخواهى مراتب متعدّد و درجات چهارگانهاى دارد: إذا تقرّر ما ذكرنا، فنقول: إنّ لطلب الثار مراتب عديدة و درجات أربعة:
- اول: اينكه ولىّ خون قوّت و نيرو و حكومت و استيلا داشته باشد، كه به زيردستانش دستور مىدهد قاتل را بكشند، و بدين ترتيب خونبهاى مظلوم را مىگيرد. الاولى: أن يكون وليّ الدم ذاقوّة و استيلاء و استعلاء و سلطنة، فيأمر بعض عبيده بقتل قاتل المظلوم.
- دوم: اينكه خودش قاتل آن مظلوم را بكشد. و با اين دو قسم خداوند متعال براى مولاى شهيد مظلوممان حضرت حسين بن على عليهما السلام خونخواهى مىكند، چون در حقيقت او صاحب خون آن حضرت است، لذا در زيارتهاى متعددى اين عبارت آمده: «السّلام عليك يا ثار اللّه»؛ سلام بر تو اى آنكه خونخواه او خداوند است. و الثانية: أن يقتل هو قاتل المظلوم، و بهذين القسمين يطلب اللّه عزّ و جلّ ثار مولانا الشهيد المظلوم، فإنّه تعالى وليّ دمه في الحقيقة، و لذا ورد في زيارات عديدة: السلام عليك يا ثار اللّه (إلخ).
- اما قسم اوّل: چون خداوند- عزّ و جلّ- مولاى ما حضرت قائم عليه السّلام را امر فرموده كه خونبهاى حسين عليه السّلام را طلب نمايد- چنانكه در روايات متعددى اين معنى هست، و قسمتى از آنها را در حرف ثاء بخش چهارم كتاب آورديم- و در كامل الزيارات به سند خود از امام صادق عليه السّلام درباره فرموده خداى تعالى: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ؛و هرآنكسكه مظلوم كشته شده پس براى ولىّ او سلطه قرار داديم پس در كشتن اسراف نكند. آمده كه فرمود: او قائم آل محمد عليهم السّلام است كه خروج مىكند، و به خونخواهى حسين بن على عليهما السلام مىكشد، پس اگر اهل زمين را به قتل رساند اسراف نيست، و فرموده خداى تعالى: فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ؛ براى او نيست كه كارى بكند كه اسراف باشد. سپس امام صادق عليه السّلام فرمود: به خدا قسم ذرارى و نوادگان كشندگان حسين عليه السّلام را به خاطر كار پدرانشان به قتل مىرساند. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 502أمّا الأوّل: فلأنّه عزّ و جلّ أمر مولانا القائم عليه السّلام بطلب ثار الحسين عليه السّلام كما في روايات عديدة، ذكرنا بعضها في حرف الثاء المثلّثة، من الباب الرابع. «5»927- و في كامل الزيارات لابن قولويه: بإسناده عن الصادق عليه السّلام في قوله تعالى: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ «1» قال:ذلك قائم آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم يخرج فيقتل بدم الحسين بن عليّ عليهما السّلام، فلو قتل أهل الأرض لم يكن مسرفا،و قوله [تعالى]: فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ لم يكن ليصنع شيئا يكون سرفا. «2»ثمّ قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يقتل و اللّه ذراري قتلة الحسين عليه السّلام بفعال آبائها.
- و در كتاب نور الانوار فاضل بروجردى است، و در خبرى وارد است كه چون مردم، آن حضرت را به بيرحمى و قتل نفس متهم سازند آن جناب از منبر بالا رود و يك تاى نعلين حضرت گلگون قباى دشت نينوا و يكهتاز عرصه كربلا سيّد الشهداء- عليه آلاف التحية و الثناء و روحى له الفداء- را بيرون آورد و فرمايد: اگر همه دشمنان را بكشم مقابل خون اين بند نعلين نخواهد بود.و در خبر ديگر است كه مىفرمايد: اگر همه اهل عالم را بكشم در عوض اين بند نعلين نمىشود. 928- و في نور الأنوار للفاضل البروجردي، ما لفظه: و در خبري وارد است كه چون مردم آنحضرت را به بيرحمى و قتل نفس متّهم سازند آنجناب بمنبر بالا رود و يك تاى نعلين حضرت گلگون قباى دشت نينوا و يكّهتاز عرصه كربلا سيّد الشهداء، عليه آلاف التحيّة و الثناء، و روحي له الفداء را بيرون آورد، و فرمايد:اگر همه دشمنان را بكشم مقابل خون اين بند نعلين نخواهد بود.929- و در خبر ديگر است كه ميفرمايد: اگر همه أهل عالم را بكشم در عوض اين بند نعلين نمىشود (إنتهى).
- و اما قسم دوم: با توجه به فرموده خداى تعالى: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها؛ خداوند روح خلق را مىگيرد به هنگام مرگ آنان، هيچ روحى از كالبد بدن بيرون نيايد جز به اذن خداوند متعال. و همانطوركه خداى قادر منتقم- جلّ شأنه- به اين دو قسم خونخواهى مىكند، حضرت قائم عليه السّلام نيز براى جدّش حسين عليه السّلام به اين دو قسم خونخواهى مىنمايد، البته به اعتبار ديگرى. زيرا كه كشندگان اجدادش عليهم السّلام و كسانى كه به كار آنها راضى بودهاند به قتل مىرساند و شيعيان و يارانش را نيز دستور مىدهد كه آنها را بكشند. و أمّا الثاني: فلقوله تعالى: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها «3» فلا تزهق روح أحد إلّا بإذن اللّه تعالى، و كما يطلب القادر المنتقم جلّ شأنه ثاره بهذين القسمين يطلب القائم المنتظر ثاره، أي ثار جدّه بهذين القسمين أيضا باعتبار آخر، فإنّه يقتل قتلة أجداده عليهم السّلام و الراضين بفعلهم، و يأمر شيعته و أنصاره بقتلهم أيضا.
- سوم: اينكه كسى كه خونخواه است ضعيف باشد، و نتواند خونخواهى كند مگر با تظلّم و شكايت نزد سلطان و زمامدار مقتدرى كه حقّ او را از ظالمش بگيرد، و اين نيز واضح است كه نوعى خونخواهى محسوب مىگردد. الثالثة: أن يكون الطالب بالثار ضعيفا، لا يقدر على ذلك إلّا بالتظلّم و الاستعداء إلى سلطان مقتدر، يأخذ بحقّه من ظالمه،
- فهذا أيضا نوع من طلب الثار، كما هو واضح عند اولي الأبصار.
- چهارم: اينكه به خاطر ضعيف بودن نتواند خونخواهى كند مگر با كمك گرفتن از ديگرانى كه قدرتى دارند كه با يارى يكديگر اين كار را انجام دهند. به عبارت ديگر: كمك كردن در آمادگى وسائل خونخواهى نوعى از خونخواهى مىباشد. و الرابعة: أن يكون بسبب ضعفه غير قادر على أخذ الثار إلّا بالاستعانة إلى غيره من ذوي الاقتدار، فيتعاونان على ذلك،
- و بعبارة اخرى أنّ الإعانة في تهيّؤ أسباب أخذ الثار قسم من أقسام الطلب و الانتصار،
- و چون ما در اين زمان قدرت نداريم براى مولايمان حسين عليه السّلام خونخواهى كنيم جز به اين دو قسم اخير، لازم است- به حكم وظيفهاى كه بر ما هست- به همين دو قسم مبادرت ورزيم. و اين و حيث أنّا لا نقدر في زماننا هذا على طلب ثار مولانا الحسين إلّا بهذين القسمين،
- دو با دعا براى تعجيل فرج و ظهور مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام حاصل مىگردد، كه خداى قادر منتقم از هرسلطانى قدرتمندتر، و انتقامگيرنده از هرظالم و ستمگر است. زيرا كه با اخبار متواترى دانستهايم كه خداوند قادر متعال مولاى ما صاحب الامر عليه السّلام را براى اين خونخواهى ذخيره نموده است. پس بر ما لازم است كه شبوروز به درگاه الهى تضرع و استغاثه كنيم كه ظهور و فرج آن حضرت را تعجيل فرمايد تا خونخواهى نمايد و از جباران كافر انتقام بگيرد، زيرا كه در زمان غيبت آن حضرت راه ديگرى بهجز اين قسم از خونخواهى نداريم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 503فاللازم علينا بمقتضى وظيفتنا الثابتة المبادرة إلى المطالبة بهذين النحوين، و هما يحصلان بمسألة تعجيل ظهور مولانا صاحب الزمان من القادر المنّان، و التظّلم و التضرّع إليه في هذا الشأن فإنّه أقدر من كلّ سلطان و المنتقم من أهل البغي و العدوان، لأنّا علمنا بالمتواتر من الأخبار: أنّ القادر الجبّار، ادّخر مولانا الغائب عن الأبصار، لطلب هذا الثار.فاللازم علينا في آناء الليل و النهار، التظلّم و التضرّع إلى اللّه عزّ و جلّ في تعجيل ظهوره عليه السّلام لأخذ الثار، و الانتقام من الجبابرة الكفّار، إذ ليس لنا سبيل في زمان غيبته عليه السّلام إلى غير هذا القسم من طلب الثار،
- و اما داخل بودن اين دعا در قسم چهارم خونخواهى، چنانكه در مكرمت بيست و دوم بيان كرديم كه اهتمام مؤمنين به دعا براى تعجيل فرج و ظهور مولى صاحب الزمان عليه السّلام از اسباب جلو افتادن فرج و ظهور آن حضرت مىباشد، پس دعا براى اين جهت در امر گرفتن خونبهاى امامان عليهم السّلام كمك آن حضرت است. فيدخل الدعاء لذلك في القسم الثالث من أقسام الطلب و الانتصار بهذا الاعتبار.و أمّا دخوله في القسم الرابع فلما بيّنّا في المكرمة الثانية و العشرين من أنّ اهتمام أهل الإيمان في الدعاء بتعجيل ظهور صاحب الزمان يكون من أسباب استباق فرجه و ظهوره، فالدعاء لذلك إعانة له عليه السّلام في المبادرة إلى الانتصار و أخذ ثار الأئمّة الأطهار من القتلة اللئام الفجّار.
- و بر آنچه ذكر گرديد ارشاد مىكند، مطالبى كه در توقيع شريف به شيخ مفيد آمده كه: اگر شيعيان ما- كه خداوند آنان را به اطاعتش توفيق دهد- در وفا به عهد و پيمانى كه بر آنان هست يكدل بودند، هرآينه ميمنت ديدار ما از ايشان به تأخير نمىافتاد و سعادت ديدار ما زودتر به آنان مىرسيد، با حق معرفت و درستى شناخت نسبت به ما، پس مانع ما از آنها جز امور ناخوشايندى كه از آنان به ما مىرسد و برايشان نمىپسنديم نيست. «و اللّه المستعان و هو حسبنا و نعم الوكيل».و نيز مؤيّد آنچه گفتيم خوابى است كه براى يكى از بانوان شايسته و مورد اعتماد از نزديكان ما در همين روزها اتفاق افتاده كه به خاطر تسلط كفار بر بلاد اسلام همّوغم، خاصّ و عام را فرا گرفته است. حاصل آن خواب اينكه: شنيده است شخصى مىگويد: اگر مؤمن پس از نمازهايش در دعا براى تعجيل ظهور مولايش مواظبت مىكرد، همچنانكه در دعا براى خودش- هرگاه مريض يا قرضدار باشد- مواظبت دارد، بهطورىكه فراق آن حضرت عليه السّلام مايه اندوه و غصه او و موجب دلشكستگى و پريشانى و ناراحتى او باشد، در آنصورت دعايش سبب يكى از دو امر مىشود: يا مولايش زودتر ظهور مىكند، و يا اينكه حزن و اندوهش مبدّل به سرور مىگردد و محنتها و ناراحتىها برطرف شده و از بلاها و فتنهها نجات مىيابد. 930- و يرشد إلى ما ذكرناه أيضا ما ورد في التوقيع الشريف إلى الشيخ المفيد، حيث قال: و لو أنّ أشياعنا وفقّهم اللّه لطاعته على اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا، فما يحبسنا عنهم إلّا ما يتّصل بنا ممّا نكرهه و لا نؤثره منهم، و اللّه المستعان، و هو حسبنا و نعم الوكيل. «1»و ممّا يؤيّد ما ذكرناه أيضا رؤيا وقعت لبعض الصالحات، المعتمدات من أقاربنا في هذه الأوقات الّتي اتّفقت فيها المحن و البليّات، باستيلاء الكفّار . مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 504
- و مىتوان اين معنى را- كه دعا براى تعجيل ظهور مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام از مصاديق خونخواهى براى مولاى غريب مظلوممان حضرت ابى عبد اللّه الحسين عليه السّلام است- به وجه ديگرى بيان نمود، اينكه: هرگاه مؤمن دانست كه از آثار و فوايد اين دعا- چنانكه در مكرمت بيستم گذشت- بازگشت به دنيا در زمان ظهور آن جناب است، لذا براى اينكه اين امر زودتر واقع گردد، و خودش براى مولاى شهيد مظلوممان حسين عليه السّلام از دشمنان و نوادگان كشندگان آن حضرت كه از كارهاى پدرانشان راضى باشند، خونخواهى كند. چنين مؤمنى در عداد طلب كنندگان ثار آن جناب خواهد بود، پس يا عمرش طولانى مىشود تا اينكه آن زمان را درك كند، و يا اينكه پس از مردن به دنيا بازمىگردد، و از دشمنان انتقام مىگيرد، و اين از آثار آن دعا است. على بلاد الإسلام، و غلب الهمّ و الغمّ على الخاصّ و العامّ.و محصّل ما وقع لتلك المؤمنة الصالحة في المنام ممّا يتعلّق بهذا المقام أنّها سمعت قائلا يقول ما معناه: لو كان المؤمن مواظبا في أعقاب صلواته في الدعاء بتعجيل ظهور مولاه كما يواظب في الدعاء لنفسه إذا كان مريضا أو مديونا أو نحو ذلك، بحيث يكون مفارقته عليه السّلام سببا لهمّه، و انكسار قلبه، و اضطرار حاله و توزّع باله، لكان دعاؤه بتلك الحالة موجبا لأحد أمرين:إمّا بدار مولاه إلى الظهور، و إمّا تبدّل حزنه بالسرور، بارتفاع المحن و النجاة من البلايا و الفتن، هذا.و يمكن أن يقرّر اندراج الدعاء بتعجيل ظهور مولانا صاحب الزمان في أنحاء طلب ثار مولانا الغريب المظلوم أبي عبد اللّه الحسين عليه السّلام بوجه آخر:و هو أن يقال: إذا علم المؤمن أنّ من آثار هذا الدعاء و فوائده كما ذكرنا في المكرمة المتمّمة للعشرين «1» الرجوع إلى الدنيا في زمان ظهوره عليه السّلام فدعا لاستباق ذلك ليطلب بنفسه ثار مولانا الشهيد المظلوم من قتلته و أولادهم الراضين بفعال آبائهم، اندرج في طالبي الثار بهذا الوجه و الاعتبار.فإمّا أن يطول عمره حتّى يدرك ذلك الزمان. و إمّا أن يرجع بعد موته إلى الدنيا فينتقم من الأعداء،
- اين وجه را برادر و دوست روحانىام كه به تأييدات سبحانى مؤيّد است بيان نمود، آن را در اينجا ثبت مىكنم تا براى او زبان راستينى در جهان باقى بماند. و هذا من آثار ذاك الدعاء،و هذا التقرير ذكره أخي «2» و صديقي الروحاني المؤيّد بالتأييد السبحاني اثبته ليكون له لسان صدق في الآخرين.
- و از آنچه در اينجا بيان گرديد، معلوم شد كه دعاكننده براى تعجيل ظهور مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام ثواب خونخواهى براى ساير امامان برحق و پيروان ايشان و شهدايى كه در خدمت آنان بودهاند را نيز درك مىنمايد، زيرا كه حضرت قائم عليه السّلام خونبهاى همه آنان را مىگيرد و از دشمنانشان انتقام مىكشد، چنانكه قسمتى از دلايل اين مطلب را در حرف «الف»- بخش چهارم كتاب- آورديم. تتميم: قد تبيّن ممّا ذكرنا في هذا المقام أنّ الداعي بتعجيل ظهور مولانا عليه السّلام يدرك بذلك ثواب طلب ثار سائر الأئمّة الكرام و أتباعهم و الشهداء معهم، و لمحبّيهم إلى يوم القيام لأنّه عليه السّلام يأخذ بثارهم، و ينتقم من أعدائهم، و قد ذكرنا بعض ما يدلّ على ذلك في حرف الألف من الباب الرابع، فإن شئته فراجع. «1»
- 48- تحمّل احاديث پيچيده و دشوار المكرمة الثامنة و الأربعون [من مصاديق تحمّل الصعب المستصعب من أحاديث]
- در اينجا مكرمت شريفى ذكر مىگردد كه مشتمل بر دو مكرمت ارزنده است: مكرمة شريفة، و عناية لطيفة محتوية على مكرمتين جليلتين:
- يكى: اينكه دعا براى تعجيل ظهور مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام از مصاديق تحمل صعب مستصعب از احاديث ائمه اطهار عليهم السّلام مىباشد. إحديهما: كون الدعاء بتعجيل ظهور مولانا صاحب الزمان عليه السّلام و فرجه من مصاديق تحمّل الصعب المستصعب من أحاديث الأئمّة الأطهار الهداة الأبرار.
- دوم: اينكه سبب مىشود ساير احاديث آنان كه مستصعب و دشوار و اسرارشان كه خشن و ناهموار است را نيز متحمل و پذيرا گردد، و اين مقام والا و مرتبه رفيعى است كه قسمتى از مراتب آن با مطالبى كه مىآوريم بيان مىشود. در اينجا لازم است براى توضيح مقصود چند فايده را ذكر كنيم: و الثانية: كونه سببا لتحمّل سائر أحاديثهم الصعبة المستصعبة، و أسرارهم الخشنة المستوعرة «2» و هذا مقام منيع، و شأن رفيع، يتبيّن بعض مراتبه بما سنذكره لطالبه، و تحقيق الكلام في تقريب هذا المرام موكول إلى رسم فوائد، في كلّ منها مواهب و عوائد:
- فايده اوّل: قسمتى از روايات كه در آنها آمده: حديث امامان صعب مستصعب است. الفائدة الاولى: في ذكر بعض ما ورد في أنّ حديثهم صعب مستصعب.
- در اصول كافى به سند خود از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام است كه فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمودند: حديث آل محمد عليهم السّلام صعب و مستصعب است كه جز فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا بندهاى كه خداوند دلش را به ايمان آزموده باشد، به آن ايمان نياورد. پس هرآنچه از حديث آل محمد عليهم السّلام به شما رسيد، و دلتان بر آن نرم شد، و آن را شناختيد، آن را بپذيريد، و آنچه كه دلتان از آن رميد و ناآشنا بود، آن را به خدا و رسول و عالم از آل محمد عليهم السّلام رد كنيد، همانا كسى هلاك شونده است كه چيزى از آن را برايش بازگو كنند و تحمّل ننمايد و بگويد: به خدا چنين نيست، به خدا چنين نيست و انگار، همان كفر است. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 505 931- ففي اصول الكافي: بإسناده عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: إنّ حديث آل محمّد صعب مستصعب، لا يؤمن به إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو عبد امتحن اللّه قلبه للإيمان، فما ورد عليكم من حديث آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم فلانت له قلوبكم و عرفتموه فاقبلوه، و ما اشمأزّت منه قلوبكم و أنكرتموه فردّوه إلى اللّه و إلى الرسول، و إلى العالم من آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم و إنّما الهالك أن يحدّث أحدكم بشيء منه لا يحتمله فيقول:و اللّه ما كان هذا، و اللّه ما كان هذا، و الإنكار هو الكفر. «3»
- و نيز به سند مرفوعى از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام آمده فرمود: به درستى كه حديث ما صعب مستصعب است كه آن را تحمل نكند مگر سينههاى نورانى يا دلهاى سالم و يا اخلاق نيكو. همانا خداوند از شيعيان ما [به ولايت ما] پيمان گرفته همچنانكه از بنى آدم با أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؛ آيا پروردگار شما نيستم، [به ربوبيت خويش] پيمان بست. پس هرآنكه [پيمان ما را] وفا نمود خداوند او را به بهشت وفا كند، و هركس با ما دشمنى ورزد و حقّمان را به ما ادا ننمايد، در آتش جهنّم هميشه خواهد سوخت. 932- و فيه: بإسناد مرفوع عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ حديثنا صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا صدور منيرة، أو قلوب سليمة، أو أخلاق حسنة، إنّ اللّه أخذ من شيعتنا الميثاق، كما أخذ على بني آدم أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ «4» فمن و فى لنا و فى اللّه له بالجنّة، و من أبغضنا و لم يؤدّ إلينا حقّنا ففي النار خالدا مخلّدا. «1»
- همچنين از امام صادق عليه السّلام ، از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام است كه فرمود: به تحقيق كه علم علما صعب مستصعب است كه آن را تحمل نكند مگر پيغمبر مرسل يا فرشته مقرّب و يا بنده مؤمنى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده باشد .... 933- و فيه: عن الصادق، عن زين العابدين عليه السّلام قال: إنّ علم العلماء صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا نبيّ مرسل، أو ملك مقرّب، أو عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان، الخبر. «2»
- اين حديث را صفّار نيز در بصائر الدرجات آورده و نيز به سند خود از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: حديث ما صعب مستصعب است كه متحمل نشود مگر فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا مؤمن امتحانشده و يا شهرى كه دژ محكم داشته باشد. پس هنگامى كه امر ما واقع گردد و مهدى ما بيايد، مرد از شيعيان ما از شير، جرىتر و از نيزه برندهتر خواهد بود، دشمن ما را زير پاهايش لگد مىكند و با پنجههاى دستش او را مىزند، و اين در موقعى است كه رحمت و فرج خداوند بر بندگان نازل گردد.[1] و رواها الصفّار في بصائر الدرجات. «3»934- و في بصائر الدرجات أيضا: بإسناده عن أبي جعفر عليه السّلام قال:حديثنا صعب مستصعب لا يحتمله إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو مؤمن ممتحن، أو مدينة حصينة، فإذا وقع أمرنا و جاء مهديّنا كان الرجل من شيعتنا أجرى من ليث، و أمضى من سنان، يطأ عدوّنا برجليه، و يضربه بكفّيه و ذلك عند نزول رحمة اللّه و فرجه على العباد. «4»
- و به سند ديگرى از ابو حمزه ثمالى از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آورده كه گفت: شنيدم آن حضرت مىفرمود: حقا كه حديث ما صعب مستصعب است كه جز سه طايفه آن را متحملنگردد: پيغمبر مرسل يا فرشته مقرّب يا بنده مؤمنى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده باشد. 936 سمعته يقول: إنّ حديثنا صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا ثلاث: نبيّ مرسل، أو ملك مقرّب، أو عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للايمان. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 506
- سپس فرمود: اى ابو حمزه! مگر نمىبينى كه خداوند از فرشتگان مقرّب و از پيغمبران مرسل، و از مؤمنان آزمايششده براى [پذيرش] امر ما اختيار نموده است. ثمّ قال: يا أبا حمزة: ألا ترى أنّه اختار لأمرنا من الملائكة: المقرّبين، و من النبيّين: المرسلين، و من المؤمنين: الممتحنين. «5»
- و به سند ديگرى از آن حضرت است كه فرمود: حديث آل محمد عليهم السّلام صعب مستصعب، سنگين، مقنّع، اجرد و ذكوان است، آن را تحمّل نمىكند مگر فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل، يا بندهاى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده، يا شهرى كه حصار داشته باشد، پس هرگاه قائم ما بپاخيزد، نطق كند و قرآن تصديقش نمايد. و بإسناد آخر: عنه عليه السّلام قال: إنّ حديث آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم صعب مستصعب، ثقيل، مقنّع، أجرد، ذكوان، لا يحتمله إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو عبد امتحن اللّه قلبه للإيمان، أو مدينة حصينة.فإذا قام قائمنا نطق و صدّقه القرآن. «6»
- و به سند ديگرى نيز از آن حضرت است كه فرمود: حديث ما صعب مستصعب است، به آن ايمان نياورد مگر فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا بندهاى كه خداوند قلبش را براى ايمان آزموده باشد، پس هرچه را دلهايتان شناخت برگيريد، و هرآنچه برايتان ناآشنا بود به ما رد كنيد. - 935- و بإسناد آخر: عن أبي حمزة الثماليّ، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: 937- و بإسناد آخر: عنه عليه السّلام قال: حديثنا صعب مستصعب، لا يؤمن به إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو عبد امتحن اللّه قلبه للإيمان، فما عرفت قلوبكم فخذوه، و ما أنكرت فردّوه إلينا «1»،
- به سند ديگرى نيز مثل همين حديث را روايت كرده است. و بإسناد آخر عنه عليه السّلام، مثله. «2»
- و از مفضّل آورده كه گفت: شنيدم حضرت امام صادق عليه السّلام مىفرمود: حديث ما صعب مستصعب است، آن را متحمل نمىشود مگر فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا مؤمنى كه خداوند قلبش را براى ايمان آزموده باشد. 938- و بإسناده عن المفضّل، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:حديثنا صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان. «3»
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ