«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج1 ص: 339
- حرف «ه»1- همّ آن حضرت عليه السّلام «حرف الهاء»1- همّه عليه السّلام
- همّ و اندوه آن جناب به خاطر ضعف و ناتوانى اهل اسلام و به ترديد افتادن دلهاى مردم و گناهانى كه مرتكب مىشويم و اصرارى كه بر معاصى داريم مىباشد، چنانكه اين امر از بعضى توقيعات آن حضرت معلوم مىشود، كه موجب لزوم دعا براى برطرف شدن اندوه آن بزرگوار بر خاصّ و عامّ مىباشد. بسبب ضعف أهل الإسلام، و ارتياب قلوب الأنام، و اقترافنا للآثام و إصرارنا على المعاصي على الدوام، كما يتبيّن من بعض توقيعاته عليه السّلام[1]، ممّا يوجب الدعاء لكشف همّه على الخاصّ و العامّ،
- دليل بر اين مطلب، علاوهبراينكه روش اهل محبّت است، روايتى است كه در اوّل حرف «الف» در همين بخش از امام صادق عليه السّلام آورديم، ديگر اعاده نمىكنيم. و يدلّ على هذا المرام مضافا إلى أنّه طريقة أهل المحبّة من الأنام، ما رويناه في أوّل حرف الألف من هذا الباب، عن الصادق عليه الصلاة و السلام[2]، فلا نعيد الكلام في هذا المقام.
- 2- هدم بناهاى كفر و شقاق و نفاق2- هدم أبنية الكفر و الشقاق و النفاق
- از جمله موجبات دعا كردن براى آن حضرت مىباشد، زيرا كه از لوازم بغض دشمنان است كه در بحث ولايت، وجوب آن را بيان داشتيم. ممّا يوجب الدعاء له عند أهل الاشتياق، لأنّه من لوازم البغض للأعداء.. و قد قدّمنا وجوبه عند ذكر ولاية الأولياء.
- دليل بر اينكه مولى صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- دستور تخريب و ويرانسازى بناهاى اهل كفر و سركشان و منافقان را صادر مىكند، چند دعا و روايت است. از جمله: و أمّا ما يدلّ على أنّ مولانا صاحب الزمان عليه السّلام يأمر بهدم أبنية أهل الكفر و الطغيان، فعدّة دعوات و روايات:
- در دعاى ندبه- كه از امام صادق عليه السّلام مروى است- آمده: كجاست ويرانكننده بناهاى شرك و نفاق. 647- منها: دعاء الندبة المرويّ عن الصادق عليه السّلام، ففيه:أين هادم أبنية الشرك و النفاق.[3]
- به روايت مفضّل، امام صادق عليه السّلام فرمود: قائم عليه السّلام پس از آنكه شرق و غرب زمين را زير پا مىگذارد، به كوفه و مسجد آن مىآيد و مسجدى كه يزيد بن معاويه- لعنة اللّه عليه- پس از كشتن حسين بن على عليهما السّلام بنا كرده، ويران مىسازد، و نيز مسجدى كه براى خدا نيست هركه آن را بسازد ملعون است ملعون.[4] 648- و منها: رواية المفضّل: عن الصادق عليه السّلام قال: يأتي القائم عليه السّلام بعد أن يطأ شرق الأرض و غربها الكوفة و مسجدها، و يهدم المسجد الّذي بناه يزيد بن معاوية لعنه اللّه، لمّا قتل الحسين بن عليّ عليهما السّلام و مسجد ليس للّه ملعون ملعون من بناه.[5]
- روايت على بن ابراهيم بن مهزيار كه در كتاب المحجّة سيد هاشم بحرينى از مولاى ما صاحب الزمان عليه السّلام نقل شده آمده است: اى فرزند مهزيار! اگر استغفار شما براى يكديگر نبود- جز خواصّ شيعه كه سخنانشان شبيه افعالشان است- هركه روى زمين است هلاك مىشد. 649- و منها: رواية عليّ بن إبراهيم بن مهزيار الأهوازيّ، المرويّة في المحجّة للسيّد هاشم البحراني (ره)، عن مولانا صاحب الزمان عليه السّلام: يابن المهزيار، لو لا استغفار بعضكم لبعض لهلك من عليها، إلّا خواصّ الشيعة، الّتي تشبه أقوالهم أفعالهم، ثمّ قال: يا ابن المهزيار- و مدّ يده- ألا انبّئك بالخبر؟
- سپس فرمود: اى فرزند مهزيار!- و دستش را دراز كرد- آيا تو را از خبر آگاه نسازم؟ هرگاه كودك بنشيند، و مغربى حركت كند، و يمانى راه بيفتد، و با سفيانى بيعت شود، خداوند به من اجازه قيام خواهد داد، پس بين صفا و مروه با سيصد و سيزده مرد خروج مىكنم، آنگاه به كوفه مىآيم و مسجد آن را منهدم مىسازم و براساس بناى نخستين آن بنا مىنمايم، و آنچه از ساختمانهاى جبّاران پيرامون آن هست نيز ويران مىكنم، و با مردم حجّة الاسلام را بجاى مىآورم و به يثرب (مدينه) مىروم، پس حجره را خراب مىكنم و آنچه در آن است- يعنى آن دو- را تازه بيرون مىآورم و دستور مىدهم در سمت بقيع بر دو چوب خشك آنها را به دار آويزند، پس آن دو چوب خشك از زير آنها برگ مىدهد، آنگاه مردم به فتنهاى شديدتر از فتنه اوّل دچارمىگردند، أنّه إذا قعد الصبيّ، و تحرّك المغربيّ، و سار العماني، و بويع السفياني، يأذن لي اللّه فأخرج بين الصفا و المروة، في ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا سواء، فأجيء إلى الكوفة، و أهدم مسجدها و أبنيه على بنائه الأوّل، و أهدم ما حوله من بناء الجبابرة، و أحجّ بالناس حجّة الإسلام، و أجيء إلى يثرب فأهدم الحجرة، و أخرج من بها و هما طريّان، فآمر بهما تجاه البقيع و آمر بخشبتين يصلبان عليهما فتورق من تحتهما، فيفتتن الناس بهما أشدّ من الفتنة الأولى. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 339
- كه آوازدهندهاى از سوى آسمان بانگ مىزند: فروببر اى زمين و بگير اينها را، سپس بر روى زمين باقى نمىماند جز مؤمنى كه دلش را براى ايمان خالص كرده باشد. گفتم: اى آقاى من! پس از آنچه مىشود؟ فرمود: بازگشت، بازگشت، رجعت، رجعت. سپس اين آيه را تلاوت كرد: ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً؛[6] سپس شما را بر آنان غلبه دهيم و به اموال و پسرانى مدد نماييم و تعداد شما را بيشتر سازيم. فينادي مناد من السماء: يا سماء انتدي و يا أرض خذي، فيومئذ لا يبقى على وجه الأرض إلّا مؤمن قد أخلص قلبه للإيمان. قلت: يا سيّدي، ما يكون بعد ذلك؟ قال: الكرّة الكرّة، الرجعة [الرجعة] ثمّ تلا هذه الآية: ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً[7].[8]650
- در بحار به روايت ابو بصير؛ امام صادق عليه السّلام فرمود: هرگاه قائم عليه السّلام بپاخيزد مسجد الحرام را خراب مىكند تا به وضع سابقش درآورد، و مقام را به جايى كه در آن بوده بازگرداند.[9] 650- و منها: في البحار: عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتّى يردّه إلى أساسه، و حوّل المقام إلى الموضع الّذي كان فيه.[10]
- در حديث ديگرى از آن حضرت آمده: قائم عليه السّلام مسجد الحرام را خراب خواهد كرد تا به پايه اصلى خودش بازگرداند و مسجد الرسول صلى اللّه عليه و آله و سلم را نيز به اصل خودش بازگرداند و خانه كعبه را به موضع خود برمىگرداند و بر همان اساس بپا مىدارد.[11] 651- و فيه: في حديث آخر، عنه عليه السّلام قال: القائم يهدم المسجد الحرام حتّى يردّه إلى أساسه، و مسجد الرسول صلى اللّه عليه و آله و سلم إلى أساسه، و يردّ البيت إلى موضعه و أقامه على أساسه.[12]
- و در همان كتاب از غيبت شيخ طوسى به سند خود از امير المؤمنين عليه السّلام آمده كه: ضمن سخنانى از مسجد كوفه ياد كرد كه از سفال و خشت و گل ساخته شده بود، فرمود: واى به حال آنكه تو را منهدم سازد و واى به حال آنكه خرابكردنت را آسان نمايد، و واى بر آنكه با پخته شده (آجر) تو را بنا كند كه قبله نوح را تغيير دهد، خوشا به حال كسى كه با منهدمكنندهات، قائم خاندانم بوده باشد كه آنان خوبان امّت هستند.[13] 652- و فيه: عن غيبة الشيخ: بإسناده عن أمير المؤمنين عليه السّلام- في حديث له- حتّى انتهى إلى مسجد الكوفة، و كان مبنيّا بخزف و دنان و طين، فقال عليه السّلام: ويل لمن هدمك، و ويل لمن سهّل[14] هدمك، و ويل لبانيك بالمطبوخ المغيّر قبلة نوح، طوبى لمن شهد هدمك مع قائم أهل بيتي، اولئك خيار الامّة مع أبرار العترة.[15]
- و در همان كتاب، از ابو بصير ضمن حديثى كه آن را مختصر كرده گفته است: هرگاه قائم بپاخيزد وارد كوفه شود، دستور مىدهد مساجد چهارگانه منهدم گردد تا به اساس آنها برسد و آنها را مانند سايبان موسى عليه السّلام خواهد ساخت، و تمام مساجد را وسعت داده و بلندىها (يا طبقهها) را از بين مىبرد، به همان ترتيبى كه در زمان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم بوده، قرار مىدهد، و بزرگراهها را وسعت مىدهد كه شصت ذراع خواهد شد، و هرمسجدى كه بر سر راه باشد خراب مىكند، و هرمنفذى كه به سمت راه عبور مردم، و هربالكن و فاضلاب و ناودانى را كه به طرف راه عمومى است مىبندد، و خداوند فلك را در زمان او دستور كند چرخيدن مىدهد، تا آنجا كه يك روز در زمان او همچون ده روز، و يك ماه مانند ده ماه و يك سال همچون ده سال از سالهاى شما مىشود. 653- و فيه: عنه، عن أبي بصير، في حديث له اختصره، قال: إذا قام القائم دخل الكوفة، و أمر بهدم المساجد الأربعة، حتّى يبلغ أساسها، و يصيّرها عريشا كعريش موسى، و يكون المساجد كلّها جمّاء لا شرف لها، كما كان على عهد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم ، و يوسّع الطريق الأعظم، فيصير ستّين ذراعا، و يهدم كلّ مسجد على الطريق، و يسدّ كلّ كوّة إلى الطريق، و كلّ جناح و كنيف و ميزاب إلى الطريق، و يأمر اللّه الفلك في زمانه فيبطىء في دوره، حتّى يكون اليوم في أيّامه كعشرة أيّام، و الشهر كعشرة أشهر، و السنة كعشر سنين من سنيكم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 340
- سپس چندى نمىگذرد كه سركشان موالى[16] در رميلة الدسكره خروج مىكنند، ده هزار نفر شعارشان يا عثمان يا عثمان است، پس آن حضرت يكى از موالى را فرامىخواند و شمشيرش را به او مىدهد، آنگاه او به سويشان مىرود و آنها را مىكشد و احدى از آنان را باقى نمىگذارد. ثمّ لا يلبث إلّا قليلا، حتّى يخرج عليه مارقة الموالي برميلة الدسكرة[17] عشرة آلاف، شعارهم: يا عثمان يا عثمان، فيدعو رجلا من الموالي فيقلّده سيفه فيخرج إليهم فيقتلهم حتّى لا يبقى منهم أحد،
- آنگاه به سوى كابلشاه مىرود و آن شهرى است كه هيچكس پيش از او آن را فتح نكرده، پس آن را فتح مىنمايد، سپس به كوفه روان مىشود و در آن فرودمىآيد كه منزلش در آن خواهد بود و هفتاد قبيله از قبائل عرب را آواره مىسازد.[18] ثمّ يتوجّه إلى كابل شاه، و هي مدينة لم يفتحها أحد قطّ غيره، فيفتحها، ثمّ يتوجّه إلى الكوفة فينزلها، و يكون داره، و يبهرج سبعين قبيلة من قبائل العرب ... الخبر.[19]
- 3- هدايت بندگان .. 3- هداية العباد
- هدايت و راهنمايى بندگان خدا به راه صحيح و روش استوار، از عظيمترين حقوقى است كه موجب دعا براى آن حضرت مىباشد، زيرا كه اين امر از مهمترين انواع احياء و زنده كردن بندگان است، چنانكه در حديثى كه در مجلّد اوّل بحار از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام روايت شده اين معنى تصريح گشته است.[20] إلى طريق الرشاد، و نهج السداد، من أعظم الحقوق الموجبة للدعاء، لأنّها من أعظم أنواع الإحياء، كما صرّح به في الحديث المرويّ عن أبي جعفر عليه السّلام في المجلّد الأوّل من البحار.[21]
- و در همان كتاب به نقل از كتاب عوالى اللئالى مرسلا از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم روايت است كه فرمود: هركس يك مسأله به شخصى بياموزد مالك گردن او شده و او را برده خود ساخته است. گفتند: يا رسول اللّه! آيا او را مىفروشد؟ فرمود: نه، ولى به او امرونهى مىكند.[22] - 654و فيه، عن عوالي اللئالي مرسلا، عن النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم قال:من علّم شخصا مسألة فقد ملك رقبته، فقيل له: يا رسول اللّه، أيبيعه؟ فقال صلى اللّه عليه و آله و سلم : لا، و لكن يأمره و ينهاه.[23]
- مىگويم: از آنچه در بحث نور امام عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- آورديم دانستى كه هدايت تمام اهل ايمان از پرتو نور حضرت صاحب الزمان است، اضافه بر آنچه از انواع مختلف احكام به مردم آموخته كه در احتجاج و بحار و اكمال در توقيعات آن جناب آمده است. بنابراين دعا كردن براى آن حضرت به خاطر اداى حق او لازم مىباشد. أقول: قد عرفت ممّا ذكرنا في نوره أنّ اهتداء جميع أهل الإيمان إنّما هو بإضاءة نور صاحب الزمان، مضافا إلى ما علّمهم من صنوف الأحكام، المذكورة في توقيعاته عليه السّلام المرويّة في البحار و الإحتجاج، و الإكمال[24]، فالدعاء له ممّا يلزم أداء لحقّه في كلّ حال. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 341
- 4- هجران آن حضرت عليه السّلام- 4- هجرانه عليه السّلام
- هجران، از شديدترين انواع شكنجه و فشار براى دوستان مخلص آن جناب است، از همين روى براى صبر و تحمل اين فشار در زمان غيبت، پاداش بسيار وعده فرمودهاند. رواياتى كه در اين باب وارد است، در بخش هشتم خواهيم آورد. البته ترديدى نيست كه جدّيت و اهتمام در دعا براى برطرف شدن عذاب و ناراحتى، فطرى خردمندان است. و در بعضى از احاديث آمده كه: دل مؤمن از آنچه در زمان غيبت مىبيند، آب مىشود. أشدّ أنواع العذاب على الخلّص من الأحباب، و لهذا وعد للصبر عليه زمن الغياب الجزيل من الثواب، و سنذكر الأخبار الواردة في هذا الباب عن الأئمّة الأطياب، في الباب الثامن من هذا الكتاب[25]، و لا ريب أنّ الجدّ في الدعاء لرفع العذاب من جبليّات اولي الألباب.
- یكى از دوستان مناسب اين معنى خوش سروده: 655- و قد ورد في بعض الأحاديث أنّ قلب المؤمن يذاب ممّا يشاهد في زمان الغياب، و نعم ما قاله بعض الأحباب ممّا يناسب هذا الباب: قد ذاب من الفراق لحمي و دمي..... و اشتدّ من الشّوق إليكم ألمي..... كم أشرب غصّتي بدمعي و دمي ..... كم أصبر يا ليت وجودي عدمي ...گوشت و خونم از فراق آب شد، و از شوق شما دردم شديد شد. چقدر اندوه و غصهام را با اشك و خون بخورم، تا كى صبر كنم اى كاش نيست مىشدم.
- و از جمله ابياتى كه در بعضى از اين سحرها به خاطرم افتاد در خطاب به حضرت صاحب الامر عليه السّلام از درد هجران چنين است:
|
| |
|
| |
|
|
- از هجران تو اى حبيب دلم آب شد، اى فرزند پاكان به من نگاه كن.
- اگر به خاطر گناهان ما غايب شدهاى كه توبه مىكنيم، توبه! يا از دشمنان ترسانى پس دوستان چه كنند؟!
- ستم بر دوستان شيوع يافت، بپاخيز اى انتقامگيرنده! به فرمان پروردگار همه.
[1] راجع ص 185 ح 311.
[2] تقدّم ص 88 ح 56.
[3] الصحيفة الرضوية الجامعة: 316 دعاء 28.
[4] . بحار الانوار: 53/ 34.
[5] البحار: 53/ 34 س 14.
[6] . سوره اسراء، آيه 6.
[7] الإسراء: 6.
[8] دلائل الإمامة: 296، عنه المحجّة: 125.
[9] . بحار الانوار: 52/ 338.
[10] الإرشاد: 411، عنه البحار: 52/ 338 ح 80، و رواه في كشف الغمّة: 2/ 465.
[11] . بحار الانوار: 52/ 332.
[12] غيبة الطوسي: 472 ح 492، عنه البحار: 52/ 332 ح 57، و إثبات الهداة: 7/ 35 ح 368.
[13] . بحار الانوار: 52/ 332.
[14] شهد، خ.
[15] غيبة الطوسي: 473 ح 495، عنه البحار: 52/ 332 ح 60، و إثبات الهداة: 7/ 35 ح 371.
[16] . شايد منظور از« موالى» غير عربهايى باشند كه در بلاد عربى سكونت گزيدهاند، و« دسكره» نام ده و معبد نصارى و زمين هموار و خانههاى عجميان كه در آنها شراب و ملاهى است مىباشد، معنى بعضى كلمات اين حديث بهطور تفصيل معلوم نيست، و اللّه العالم.( مترجم)
[17] الرميلة: منزل في طريق البصرة إلى مكّة، و قرية بالبحرين لبني محارب، و قرية ببيت المقدس.
الدسكرة: في اللغة: الأرض المستوية، و هي قرية كبيرة بنواحي نهر الملك من غربي بغداد، و قرية أيضا في طريق خراسان من شهرايان ...( معجم البلدان: 2/ 455).
[18] . بحار الانوار: 52/ 333.
[19] غيبة الطوسي: 475 ح 498، عنه البحار: 52/ 333 ح 61، و إثبات الهداة: 7/ 36 ح 374.
[20] . بحار الانوار: 2/ 20.
[21] البحار: 2/ 20 ح 57.
[22] . بحار الانوار: 2/ 42؛ عوالى اللئالى: 4/ 71.
[23] عوالي اللئالي: 428، عنه البحار: 2/ 44 ح 14.
[24] كمال الدين: 2/ 483 ح 4، الإحتجاج: 2/ 281، البحار: 53/ 180.
[25] يأتي في المجلّد الثاني: ح 1497.