سایت: پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.i
شنبه13/3/ 1404 برابر 25ذالحجه 1446-مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح --استاد سالک
جلسه92-1 - بحث بصیرت وآگاهی بصیرت در قرآن ونهج البلاغه- وضرورت بصیرت سیاسی اجتماعی از نگاه حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) بصرو نظر و استبصر-بصیرت صدق رمزاصلی وحقیقی پیروزی- غلبه ملتها تکیه برایمان وبصیرت
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
بحث ما محوریت غلبه ملت تکیه برایمان وبصیرت است –
تجاوز اسراییل در 23/3/1404بایران وپاسخ کوبنده صادق 3در چندین مرحله با یک حرکت ترکیبی – پهباد- موشک – وسایبری را تبریک می گویم
در این راستا شهادت سردار سلامی (فرمانده کل سپاه) وشهادت سردار رشید (فرمانده قرار گاه خاتم الانبیاء) وسر دار حاجی زاده (فرماده موشکی کل سپاه) و سردار باقری (فرمانده ستاد) وسردارباقری ومحراب (معاونین سپاه) و دانشمندان شهید هسته ای با ایمان دکتر تهرانچی (ریاست دانشکاه های کل کشور) وفریدون عباسی (رییس انرژی هسته ای) وعیسی طباطبایی ومردم بیگناه و کودکان را تبریک وتسلیت عرض می کنیم .
و تعین مسءولین سرداران وشخصیتها از طرف مقامعظم رهبری حفطه ا... با توجه به فرمایشات امام خامنه ای مد ظله العالی فرمودند ملت ایران تسلیم جنگ وصلح تحمیلی نمی شوند – ومستکبران را ادب میکنند .
- قال امیر المومنین علی علیه السلام در خطبه 51 بین الماء الموت فی حیاتکم من خطبة له (علیه السلام) لما غلب أصحابُ معاوية أصحابَه (علیه السلام) على شريعة الفرات بصفين و مَنَعوهم الماء: قَدِ اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ، فَأَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّةٍ وَ تَأْخِيرِ مَحَلَّةٍ أَوْ رَوُّوا السُّيُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ؛ فَالْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ. أَلَا وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ وَ عَمَّسَ عَلَيْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ أَغْرَاضَ الْمَنِيَّة.
- جمله "بین الماء الموت فی حیاتکم" یک عبارت عربی است که به معنای "مرگ در زندگی شما، در حالی که مغلوب و مقهور هستید و زندگی در مرگ شما، در حالی که غالب و پیروز هستید" می باشد. این عبارت به این مفهوم اشاره دارد که زندگی واقعی زمانی است که انسان با شجاعت و ایستادگی در برابر سختی ها، حتی در مواجهه با مرگ، پیروز و غالب باشد، و زندگی در ذلت و شکست، مرگ واقعی است. لمّا غلب أصحاب معاوية أصحابه عليه السلام على شريعة الفرات بصفّين و منعوهم الماء.
- اين خطبه را امام عليه السلام زمانى ايراد فرمود كه ياران معاويه بر اصحاب امام عليه السلام غلبه كرده، و شريعه فرات را در صفّين تصرّف كرده بودند، و آب را از آنها دريغ داشتند. (اين خطبه اصحاب امام عليه السلام را به خروش در آورد، و با يك حمله شريعه فرات را از دست آنها باز پس گرفتند و آزاد كردند!)
- خطبه در يك نگاه:
- «ابن ابى الحديد» در بيان محتوا و شأن ورود خطبه از «نصر بن مزاحم» چنين نقل كرد كه: فرمانده مقدم لشكر معاويه «ابو الاعور سلمى» با مقدمه لشكر على عليه السلام به فرماندهى «اشتر» درگيرى مختصرى پيدا كرد. «ابو الاعور» كوتاه آمد و خود را كنار كشيد، و بعد خود را به شريعه فرات يعنى محلى كه به آب نزديك بود رساند، و آنجا را در اختيار گرفت و ياران على عليه السلام را از آب منع كرد و اين در محلى به نام «قنّسرين» در كنار صفّين واقع شد.
هنگامى كه خبر به امير مؤمنان على عليه السلام رسيد «صعصعة بن صوحان» را فرا خواند و فرمود: نزد معاويه برو و بگو ما اين مسير را براى رسيدن به تو پيموده ايم، و پيش از اتمام حجّت مايل نيستيم با شما جنگ را آغاز كنيم، اما تو لشكر خود را فرستاده اى و جنگ را (در كنار شريعه فرات) آغاز كرده اى، و ميان مردم و آب حائل شده اى. شريعه را رها كن و آب را آزاد بگذار تا در آنچه ميان ما و شما است بنگريم، و اگر دوست دارى هدف اصلى را رها كرده و مردم بر سر آب با يكديگر بجنگند تا هر كس پيروز شد آب را در اختيار بگيرد، چنان كنيم! - «صعصعه» اين پيام را براى معاويه برد، معاويه با يارانش به مشورت پرداخت، بعضى به او توصيه كردند كه شريعه را همچنان در اختيار بگير و آنها را از آب باز دار، ولى «عمرو بن عاص» به او گفت آب را آزاد بگذار، چرا كه من مى دانم لشكر على هرگز اجازه نخواهند داد تو سيراب باشى و آنها تشنه بمانند، ولى معاويه نظر موافقان نگهداشتن شريعه را ترجيح داد.
هنگامى كه امام عليه السلام از اين ماجرا با خبر شد خطبه پر شور بالا را كه پر از نكات زيباى ادبى، و در نهايت فصاحت و بلاغت است ايراد كرد، و ياران خود را براى باز پس گرفتن شريعه فرات به حركت در آورد، و با يك حمله شجاعانه لشكر معاويه را عقب راندند و شريعه فرات را براى همه آزاد كردند! - بخش اول اين خطبه به اين حقيقت اشاره مى كند كه اگر انسان با شجاعت به ميدان حوادث نرود و حق خود را نگيرد بايد تن به ذلّت تسليم در برابر ظلم بدهد،
- و در بخش دوم به اين نكته اشاره مى فرمايد كه چگونه معاويه با تزوير و حيله گروهى از بيخبران را به صحنه آورده كه حاضرند جان خود را در طريق باطل او فدا كنند؟!
- به اين حرکت ناجوانمردانه پايان دهيد!
- اين خطبه در لحظاتى بسيار حساس و سرنوشت ساز از امام(عليه السلام) صادر شد وامام(عليه السلام) که کانونى از فصاحت و بلاغت و دريايى از تدبير و مديريّت بود، چنان جمله هاى کوبنده و مهيّج را براى اداى مقصود خود انتخاب کرد که يارانش با شنيدن آن يکباره به حرکت درآمدند، و دست ستمگران شام را از شريعه فرات کوتاه کردند، و آن را براى دوست ودشمن مباح ساختند!
- جمله هايى است که امروز با گذشتن قرنها باز قوّت و قدرت خود را همچنان حفظ کرده و براى هر جمعيتى که عزّت و شرفشان با حملات ناجوانمردانه دشمن به مخاطره افتاده، کارساز و الهام بخش است.
- نخست مى فرمايد: «آنها (سپاه معاويه با بستن آب به روى شما) از شما جنگ طلبيده اند»! (قَدِاسْتَطْعَمُوکُمُ الْقِتالَ).
جمله «اِسْتَطْعَمُوکُم» در جايى به کار گرفته مى شود که شخصى از ديگرى تقاضاى طعام مى کند، گويى جنگ و پيکار طعامى است که اينها با عمل خود آن را از ياران امام(عليه السلام) طلب کرده اند، اين شبيه تعبيرى است که در عبارات روزمرّه، فارسى زبانان مى گويند «فلان کس تنش مى خارد» يا اين که مى گويند «دلش هواى شلاّق کرده» اشاره به اين که عمل او يک نوع ماجراجويى و جنگ طلبى است، و اين رساترين تعبيرى است که در جريان بستن آب به روى لشکر امام(عليه السلام) ممکن بود به کار گرفته بشود!
- سپس مى افزايد: «شما در برابر اين عمل ناجوانمردانه شاميان دو راه در پيش داريد: يا بايد تن به ذلّت و انحطاط منزلت خويش بدهيد، يا شمشيرهايتان را از خون (اين خيره سران بيرحم) سيراب کنيد، تا بتوانيد از آب (فرات) سيراب شويد»! (فَأَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّة وَ تَأْخِيرِ مَحَلَّة-- أَوْ رَوُّوا-- السُّيُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ!)
- آرى آنها راه سومى در اين ماجرا نداشتند، اگر در مقابل اين حرکت دشمن سستى به خرج مى دادند و لشکر از تشنگى به زحمت مى افتاد يا گروهى از تشنگى مى مردند بدترين داغ ذلت بر پيشانى آنها مى خورد و مقام و منزلت خود را نزد دوست و دشمن از دست مى دادند، ولى هنگامى که بپا خاستند و به دشمن حمله کردند هم در جايگاه شايسته خويش در نظر دوست و دشمن قرار گرفتند، و هم سربلند و عزيز شدند، و با جوانمردى مولى على(عليه السلام) که پيشنهاد بستن آب را به روى آنها نپذيرفت و براى همه آزاد کرد، عظمت خود را حتى در دل دشمنان نيز تثبيت کردند، بگونه اى که آنها از عمل خود شرمنده شدند و احساس حقارت کردند، و با توجه به اين که اين ماجرا در آغاز جنگ صفّين بود سبب قوّت روحيه ياران مولى و ضعف روحيه لشکر معاويه شد.
- سپس امام(عليه السلام) به يک اصل کلّى و جاودانى که رمز پيروزى و عزّت و سربلندى هر قوم و ملّتى است اشاره کرده، خطاب به لشکريانش مى فرمايد: «مرگ در زندگى توأم با شکست شماست، و حيات و زندگى در مرگ پيروزمندانه شما!» (فَالْمَوْتُ في حَيَاتِکُمْ مَقْهُورِينَ وَالْحَيَاةُ في مَوْتِکُمْ قَاهِرِينَ).
- آرى در نظام زندگى انسانهاى شايسته و با شخصيت، زندگى مادّى و ظاهرى برترين ارزش نيست، همان گونه که مرگ مادى ضدّ ارزش نمى باشد، بلکه ارزش والا در نظر آزاد مردان با ايمان، در زندگى توأم با عزّت است به همين دليل هرگاه بر سر دو راهى قرار گيرند، شهادت توأم با عزّت و سربلندى را بر زندگى ذليلانه ترجيح مى دهند، و همين نظام ارزشى بود که مسلمانان را در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و حتى بعد از آن در پيکارهاى نابرابر پيروز مى کرد.
- آرى عزّت جامعه اسلامى بر هر چيز مقدّم است و هر بهايى به خاطر آن پرداخته شود بجاست.
- همين معنى در سخنان فرزندش حسين(عليه السلام) در حادثه خونين کربلا تجلّى کرد آن زمان که فرمود: «لاوَاللهِ لا أُعْطِيکُمْ بِيَدي إعْطاءَ الذَّليلِ وَلا أُقِرُّ لَکُم اِقْرارَ الْعَبيدِ»; «نه، به خدا سوگند دست ذلّت در دست شما نمى گذارم، و همچون بردگان تسليم نمى شوم; (بلکه مى جنگم و سربلند شربت شهادت را مى نوشم!(3))».
- وهنگامى که در اثناء راه کربلا با لشکر حر روبروشد و آنها را تشنه يافت، و مطابق راه و رسم جوانمردان دشمن را سيراب کرد، حرّبن يزيدرياحى به گمان خودش از سر خيرخواهى و نصيحت عرض کرد: «با يزيد پنجه در نيفکن که جان نازنينت به خطر خواهد افتاد!» امام(عليه السلام) در جواب فرمود: «أَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؟; آيا مرا به مرگ و شهادت مى ترسانى؟!» من همان را مى گويم که شاعر قبيله اوس در حالى که تصميم به يارى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) گرفته بود و پسر عمويش او را از اين کار برحذر داشت گفت:
- مرگ بر جوانمردان - سَأَمْضى فَما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَى الْفَتى *** اِذا ما نَوى حَقّاً وَ جاهَدَ مُسْلِماً! –
من از اين راه مى روم و مرگ بر جوانمردان عار نيست»!
وَواسَى الرِّجالَ الصّالِحينَ بِنَفْسِهِ *** وَ فارَقَ مَثْبُوراً وَ باعَدَ مُجْرِماً –
جوانمردى که نيّتش حق است، و مسلمان است و جهاد مى کند»;
فَاِنْ عِشْتُ لَمْ اُنْدَمْ وَ اِنْ مِتُّ لَمْ أُلَمْ *** کَفى بِکَ ذُلاَّ اَنْ تَعِيْشَ وَ تُرْغَما
و با مردان صالح در فدا کردن جان همراهى و مواسات دارد»;
«و از افراد بى ايمان و گنهکار فاصله گرفته است»;
«من اگر زنده بمانم پشيمان نيستم، و اگر در اين راه بميرم ملامت نخواهم شد!»
ذلّت براى تو (و امثال تو) است که زنده بمانى و سرافکنده باشى!(4)»
- اين شعار حيات آفرين اسلامى با تعبير ديگرى در قرآن مجيد آمده است، آنجا که مى فرمايد: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِلاّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ اَنْ يُصِيْبَکُمُ اللهُ بِعَذاب مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِيْنا فَتَرَبَّصُوا اِنّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ); «بگو آيا درباره ما جز يکى از دو نيکى را انتظار داريد ( يا پيروزى يا شهادت) ولى ما انتظار داريم که خداوند عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند يا (در اين جهان) به دست ما مجازات شويد، اکنون که چنين است شما انتظار بکشيد ما هم با شما انتظار مى کشيم!»
- در پايان اين خطبه امام(عليه السلام) به نيرنگ هاى معاويه و ساده لوحى گروهى از شاميان فريب خورده اشاره کرده، مى فرمايد: «آگاه باشيد معاويه گروهى از بيخبران گمراه را همراه خود آورده و حق را با نيرنگ و تزوير بر آنها پنهان نموده، تا آنجا که گلوهاى خويش را آماج تيرها و شمشيرهاى مرگ ساخته اند!» (أَلاَ وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ قَادَ لُمَةً( مِنَ الْغُوَاةِ ) وَعَمَّسَ (عَلَيْهِمُ الْخَبَرَ، حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ أَغْرَاضَ( الْمَنِيَّةِ); در اين گفتار از يک سو معاويه را معرفى مى کند که بنيان حکومتش بر فريب و نيرنگ و بهره گيرى از ساده لوحان بيخبر است، و از سوى ديگر شاميان فريب خورده لشکر او را معرفى مى نمايد که آنها چنان گرفتار شستشوى مغزى شده اند که حتّى حاضرند جان خود را در طريق باطل و مقاصد شوم معاويه بر باد دهند!
- شايد اين جمله پاسخ به سؤالى است که در ذهن ياران آن حضرت پيدا شده بود و آن اين که چگونه شاميان حاضرند تا سر حدّ مرگ از مطامع مادى معاويه دفاع کنند و جان خود را بر سر اين کار نهند.
- امام(عليه السلام) اين حقيقت را فاش مى کند که قدرت معاويه بر فريب و نيرنگ و دگرگون نشان دادن واقعيتها از يک سو، و دور بودن و بيخبر ماندن شاميان از سوى ديگر، سبب شده است که آنها باور کنند راستى در راه خدا مى جنگند و به سوى شهادت پيش مى روند!
- آرى تبليغات بسيار وسيع و گسترده توأم با شگردهاى روانى دستگاه معاويه و عمروعاص در فضاى شام اين تأثير را گذارده بود که گروهى يقين داشتند عثمان مظلوم کشته شده و قاتلش على(عليه السلام) است، و معاويه به خونخواهى او برخاسته و در مسير پاسدارى و حراست از مقام خلافت رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) و حفظ اسلام و قرآن گام برمى دارد، و طبعاً کشته شدن در اين راه شهادتى است که آرزوى هر مسلمان پاکباز است!
- البتّه آثار تزوير و دروغ براى مدت زيادى نمى تواند باقى بماند و سرانجام روشن مى شود، ولى چه بسا در زمانى که کار از کار گذشته و تأسّف بازماندگان بر مرگ عزيزانشان ديگر ثمرى ندارد.
نکته ها:
1ـ بايد با عزّت و سربلندى زيست:
- در اسلام يک سلسله شعارهاى اساسى است که اين مکتب را از ساير مکتبها جدا مى کند، يکى از آنها همان است که در خطبه بالا آمده است که مردن با افتخار بهتر از زيستن با ذلّت است، و به تعبير ديگر همان گونه که از ظلم و ستم بايد به شدت پرهيز کرد از تسليم در برابر ظلم و ستم ستمکاران نيز بايد برحذر بود، تعبير «أُباةِ الضَّيْمِ» درباره بزرگان اسلام اشاره به همين معنى است.
- در واقع اين اصل از آيه شريفه «وَللهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ»( ; عزّت براى خدا و پيامبر و مؤمنان است»، سرچشمه گرفته،
- و رواياتى همچون گفتار امام صادق(عليه السلام) «اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالى فَوَّضَ اِلَى الْمُؤْمِنِ کُلَّ شَىء اِلاّ إِذْلالَ نَفْسِهِ); خداوند همه چيز را در اختيار مؤمن قرار داده، جز ذليل ساختن خويشتن»، و حديث معروف امام حسين(عليه السلام) «مَوْتٌ فى عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَياة فى ذُلٍّ ); مردن با عزّت بهتر است از زنده ماندن با ذلّت»، و سخن ديگر آن حضرت: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِىَّ بْنَ الدَّعِّىِّ قَدْ تَرَکَنى بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيهاتَ لَهُ ذلِکَ، هَيْهاتَ مِنّى الذِّلَّةَ اَبَى اللهُ ذلِکَ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَجُدُودٌ طَهُرَتْ وَ حُجُورٌ طابَتْ اَنْ تُؤثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْکِرامِ (; آگاه باشيد اين ناپاکِ ناپاک زاده، مرا در ميان «شمشير» و «ذلّت» مخيّر ساخته، و چه دور است که او به مقصد خود برسد، و چه دور است از من که تن به ذلّت بدهم نه خدا اين را مى پسندد و نه پيامبرش ونه مؤمنان راستين و نه پدران و نياکان پاک و مادران پاک دامن،
- آرى آنها هرگز اجازه نمى دهند که تسليم در برابرفرومايگان را بر قربانگاه بزرگواران(و به خون خفتن افتخارآميز آنان) ترجيح دهم»، الهام بخش اين شعار بزرگ اسلامى است.
- «ابن ابى الحديد» در شرح نهج البلاغه خود چنين مى گويد: «سَيِّدُ اَهْلِ الاِباءِ الَّذى عَلَّمَ النّاسَ الْحَمِيَّةَ وَالْمَوْتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّيُوفِ اِخْتِياراً لَهُ عَلَى الدَّنِيَّةِ اَبُوعَبْدِاللهِ الْحُسَيْنِ ابْنِ عَلِىِّ بْنِ اَبْيطالِب عَلَيْهِمَاالسَّلامُ عَرَضَ عَلَيْهِ الأَمانُ وَ أَصْحابِهِ فَأَنَفَ مِنَ الذُّلِّ; بزرگ و پيشواى ستم ناپذيران جهان که درس غيرت و برگزيدن مرگ در سايه شمشيرها را بر ذلّت و خوارى به مردم جهان داد، حسين بن على(عليهما السلام) بود، دشمن به او و يارانش امان داد ولى آنها تن به ذلّت ندادند.
- سپس به کلام تاريخى امام حسين(عليه السلام) که در روز عاشورا بيان فرمود: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَّعِى ...» اشاره مى کند و آن را همانند سخن پدربزرگوارش على(عليه السلام) مى شمرد که در خطبه سى و چهار نهج البلاغه آمده است: «اِنَّ امْرَءً يُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ...; به خدا سوگند کسى که دشمنى را بر جان خويش مسلط گرداند که گوشتش را بخورد، استخوانش را بشکند و پوستش را برگيرد، بسيار عاجز و ناتوان و قلب و روح او بسيار کوچک و ضعيف است.» سپس به ذکر گروه ديگرى از کسانى که اين راه پرافتخار را برگزيدند و مرگ شرافتمندانه را بر زندگى ذليلانه ترجيح دادند مى پردازد.
- ابن ابى الحديد در سخن ديگرى چنين آورده است که مردى روز عاشورا با عمرسعد بود شخصى به او گفت: واى بر تو آيا شما فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را کشتيد؟ او چنين جواب داد اگر تو هم آنچه را ما ديديم مشاهده مى کردى کارى جز کار ما انجام نمى دادى!
- گروهى به ما يورش بردند که قبضه هاى شمشير را محکم در دست داشتند و همچون شيران به ما حمله ور شدند، سواران را از چپ و راست به خاک مى ريختند و همگى آماده شهادت بودند، نه امان مى پذيرفتند، نه علاقه اى به مال داشتند، و نه چيزى ميان آنها و شهادت مانع مى شد، اگر دير جنبيده بوديم همه ما را نابود مى کردند، حال بگو غير از اين کارى که ما انجام داديم چه مى توانستيم انجام دهيم!(16)»
- 2ـ شستشوى مغزى ساده انديشان
- نکته مهم ديگرى که درخطبه بالا به چشم مى خورد، اين است که گاه سردمداران باطل با سخنان فريبنده چنان در اعماق روح ساده لوحان نفوذ مى کنند که آنها را به عشق شهادت در راه خدا براى پيشبرد اهداف شوم خودشان بسيج مى نمايند، و اين گروه در حالى که عملا رو به سوى دوزخ پيش مى روند باورشان چنين است که به طرف بهشت در پروازند، و اين منتهاى بدبختى است.
- معاويه تنها کسى نبود که از اين روش استفاده کرد، قبل و بعد از او حتى در دنياى امروز کم نيستند آنها که به اين روش متوسّل مى شوند، پيروان خود را شستشوى مغزى داده و افکار و اراده آنها را در مسير هوى وهوس خود به کار مى گيرند.
- اينها با رياکارى و دروغ و فريب و نيرنگ و استفاده از طرق روانى براى نفوذ در ديگران به مقصود خود که تحميق توده هاى ناآگاه است نائل مى شوند، و آنها را آلت دست هوسهاى خود مى سازند.
- عمرسعد فرمانده لشکر کربلا آن جنايتکار معروف و زشت سيرت، هنگامى که مى خواست لشکر کوفه را بر ضدّ امام حسين(عليه السلام) بسيج کند صدا زد: «يا خَيلَ اللهِ ارْکَبى، وَ بِالْجَنَّةِ ابْشِرى!»; «اى لشکر خدا سوار شويد، و بهشت بشارتتان باد
- دستگاه تبليغات فرعون نيز موسى و هارون را مردانى سلطه جو که درصدد غصب سرزمينهاى مردم مصر هستند معرفى کرد و فرعون را مدافع استقلال و عزّت و شرف و آبروى مردم مصر شمرد، و گفت: (اِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُريدانِ اَنْ يُخْرِجاکُمْ مِنْ اَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِما); «اين دو نفر ساحرند و مى خواهند شما را با سحرشان از سرزمينتان بيرون کنند !» و اين رشته چه در گذشته و چه در زمان حال سر دراز دارد.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم