کفتار خلوص : حکایتی آموزنده : پيامبر اکرم(صل الله علیه وآله) در مورد اهميّت اخلاص در عمل مي‌فرمايند:

بسم الله الرحمن الرحیم

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/ «نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad  »وبلاگ صفرزاده- -«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/ «نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad  »وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir  «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏» «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 

  1. کفتار خلوص : حکایتی آموزنده : پيامبر اکرم(صل الله علیه وآله) در مورد اهميّت اخلاص در عمل مي‌فرمايند: «النّاس كلّهم هلكى إلّا العالمون، و العالمون كلّهم هلكى إلّا العاملون، و العاملون كلّهم هلكى إلّا المخلصون، و المخلصون على خطر عظيم»
  2. 1.خلوص در اعتقادات : صُنْعَ اللّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ نمل/ 88.وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً نبأ/ 12. .2. در نبوّت:
  3. يا يَحْيي خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ مريم/ 12..3. در عقايد: حضرت عبدالعظيم حسني عقايد خود را به حضرت هادي (عليه السلام) عرضه كرد. 4. در پذيرفتن نبوّت: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ‏ حديد/ 25..2. محكم‏كاري در امور اجتماعي‏1. در گرفتن پيمان: ميثاقاً غَليظاً نساء/ 21.
  4. 2. خلوص در عمل  : بالاترين مرحله آنست كه عشق به خدا انسان را به كارى وادار كند، چنانكه على عليه السلام عشق به مرگ و لقاى خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بيشتر مى‏داند. ) نهج‏البلاغه، خطبه 5( و حضرت قاسم فرزند امام حسن مجبتى‏ عليهما السلام در كربلا مى‏گويد: مرگ در راه خدا براى من از عسل شيرين‏تر است‏
  5. 3. خلوص  در قلب: قساوت فلب نداشته باشد..أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلاسْلامِ فَهُوَ عَلي نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللّهِ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ‏ زمر/ 22.
  6. 4- به دست آوردن منازل هفتگانه خلوص به دست آوردن خلوصیکه به اعمال ما رنگ بدهد ،کار خیلی مشکل نیست
  7. 5- منزل اول دنیا : حضرت فرمود: «اگر كسى دنيا را رها و به سراغ آخرت برود از ما نيست و اگر كسى آخرت را هم رها كند و به سراغ دنيا برود از ما نيست.» هم عدد بودن كلمه دنيا وآخرت در قرآن بى دليل نيست، چون اگر دنيا داشتى در خيلى جاها مى‏توانى به آخرت هم برسى چون پيامبر (صل الله علیه وآله) مى‏فرمايد: «الدُّنيا مَزْرَعَه الآخِرَه» (مجموعه ورام/ ج 1/ ص 183) دنيا مزرعه‏ (و آمادگاه براى) آخرت است. على (ع) از كنار عده‏اى عبور مى‏كرد كه دنيا را مذمت مى‏كردند، حضرت فرمود: چرا دنيا را مذمت و انتقاد مى‏كنيد؟ بعد فرمود: «دنيا خوب است به شرطى كه به دست انسان صالح باشد» «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلْعَبْدِ الصَّالِحِ» (بحارالانوار/ ج 70/ ص 62).
  8. 5- منزل دوم و سوم:خوف و رجاء : یک مقدار بالاتر، منزل دوم و سوم، منزل خوف و رجاء است. انسان بخاطر اینکه مورد غضب خدا واقع نشود، انسان برای اینکه در جهنمی که تجلّی قهر خداست،نباشد و رابطه با خدا داشته باشد،ازگناه اجتناب بکند.قرآن این را م می خواهد.لذا می بینید که صفحه ای در قرآن نیست مگر این که در آن تخویف شده است.مگر اینکه این خوف را در دلها زنده می کند.
  9. 6- یاید انسان عبادت کند برای اینکه در دنیا و آخرت مورد لطف خدا باشد و خدا از او راضی باشد.به قول قرآن: «وَ لِمِثلِ هذا فَليَعمَلِ العامِلُونَ» نماز شب می خواند برای اینکه وارد بهشت برود و در آنجا مورد لطف خدا باشد و به او خطاب «سَلامٌ قَولاً مِن رَبٍّ رَحيمٍ» بشود.خدا به او سلام بکند.خدا برای او نامه بنویسد «مِنَ الحَیِّ الَّذی لا يَموتُ اِلَی الحَیِّ الَّذی لا يَمُوتُ».
  10. 7- منزل چهارم استحیاء ( حیا کردن از خدا).. ما چند نوع حيا داريم. اول اين كه انسان از خدا حيا كند. دوم اين كه از مردم حيا كند. سوم اين كه از خودش حيا كند. اين سه نوع در قرآن و حديث آمده است.حيا از خدا: از علامه طباطبايى نقل شده است كه وقتى تحصيلات ايشان در نجف زياد و قوى مى‏شود، به دلايلى مى‏خواهد به ايران بيايد. نزد استادش مى‏رود و مى‏گويد: من مى‏خواهم به ايران بروم. شما به عنوان آخرين نصيحت چيزى به ما بگو. استادش مى‏گويد: نصيحت من يك آيه است. اين آيه يادت نرود. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى» (علق/ 14) آيا بشر نمى‏داند كه خدا او را مى‏بيند؟ اين كه امام بزرگوار و رهبر عزيزمان مرتب مى‏فرمايد: ما در حضور خدا هستيم،
  11. منزل پنجم : منزل شکر است. از مقدمات حضور قلب است. كه با آن فتح باب سعادت بر انسان مى‏شود و بدون آن جميع عبادات از درجه اعتبار ساقط مى‏شود.
  12. منزل ششم   1-مقام تسلیم و رضا در قرآن ...یا ...محبت : به فرمان او و با عبادت كردن به وسيله انجام اوامرش بندگى به جاى آر. و تو را به صلوات بر پيامبرش محمد صلّى اللَّه عليه و آله امر كرده، پس نماز خدا را با صلوات بر پيامبر (ص) و طاعت او را با طاعت آن حضرت و شهادت (به وحدانيّت) او را به شهادت (به رسالت) آن جناب (ص) وصل كن؛ و بنگر كه بركات معرفت و حرمت آن جناب از دستت نرود
  13. منزل هفتم : خدا  خوشا آنان که الله یارشان بی     به حمد و قل هو الله کارشان بی         خوشا آنان که دائم در نمازند             بهشت جاودان بازارشان بی
  14. دیگر همه در مقابل منزل هفتم پوچ است؛حتی محبت خدا؛چون در این منزل است که خود خدا در دل جا می گیرد: «قلبُ المُؤمِنِ حَرَمُ اللهِ»؛حرم خدا،قلب مومن است.عرش خدا، دل شماست: «قلبُ المؤمِنِ عرشُ الرَّحمان؛ «لايَسعُنی ارضی و لا سمائی ولکن يسعنی قلبُ عَبدیَ المؤمنِ اگر انسان بتواند صاحب خانه را به خانه آورد و دل از خدا پر شود، به جایی می رسد که همچون تشنه ای که تشنگی را دریافته است،خدا را می یابد و بتها یکی پس از دیگری شکسته می شود.دل از همه کدورتها پاک می شود.خود به خود نور خدا در دل جا می گیرد.وقتی خدا بر دل ما حکومت کند و در دل ما چیزی و کسی جز خدا نباشد ،دیگر معلوم است که هر چه به جا می آوریم ،اوست؛برای اوست: «ما عَبَدتُکَ خَوفاً مِن نارِکَ»؛ «و لا طمعاً من جنتکَ بَل وَجدتُکَ اهلاً لِلعبادَةِ فَعَبَدتُکَ

 

  1. منازل سیر وسلوک

 

  1. سیر و سلوک متشکّل از سه سیر کلی است که عبارتند از: اوّل: «سير من الخلق الی الحق»؛ بریدن از ماسوی الله برای پیوند به خداوند. دوّم: «سير من الحق فی الحق»؛ ادامه و استمرار پیوند با خدای سبحان و سعی در تحکیم آن پیوند تا نیل به مقام آدمیّت. سوّم: «سير من الحق الی الخلق»؛ بازگشت به میان خلق و اجتماع به منظور هدایت مردم، پس از کامل شدن و رسیدن به مقام عبودیّت.

 

  1. سیر اوّل حرکت عرفانی انسان، سیر به سوی خداوند متعال است و در آن حرکت باید مسیری باریک‌تر از مو و برنده‌تر از شمشیر را بپیماید تا به مطلوب برسد و خود این سیر، دارای هفت منزل می‌باشد.

 

  1. در واقع می‌توان گفت سیر و سلوک دارای سه منزل کلّی است که منزل اوّل آن دارای هفت منزل است و عمدۀ اهداف سیر و سلوک برای سالک عادی در همین هفت منزل تحقّق می‌یابد. منازل بعدی که مربوط به «سير من الحق فی الحق» و «سير من الحق الی الخلق» می‌باشد، پس از لقاء که منزل هفتم از سیر اوّل است طی خواهد شد. و موضوع بحث کنوني ما نیست. آنچه در این مباحث بدان پرداخته خواهد شد، شرح منازل هفتگانه‌اي است که استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«ره» مکرّراً در دروس اخلاقی خود مي‌فرمودند: چهل سال خون جگر مي‌خواهد که انسان بتواند يکي از اين منازل را بپيمايد.  

 

  1. قبل از منازل اگر سالك راه حقيقت و مسافر طريق عبوديت با قدم‏ سلوك علمى و مركب سير فكرى اين منزل را طى كرد، در حجاب‏ علم واقع شود و به مقام اوّل‏ انسانيت نائل شود، و لكن اين حجاب از حجب غليظه است كه گفته‏اند: «العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الأكْبَر». و بايد سالك در اين حجاب باقى نماند و آن را خرق كند. و حجاب‏ خودبينى و خودپرستى از جميع حجب ضخيم‏تر و ظلمانى‏تر است، و خرق اين حجاب از تمام حجب مشكل‏تر و خرق همه حجب را مقدّمه است، بلكه مفتاح مفاتيح غيب و شهادت و باب الابواب عروج به كمال روحانيت، خرق اين حجاب است‏
  2. قبل از منازل اول‏ قدم‏، بيرون آمدن از حجاب‏ ضخيم انكار است كه مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. اين قدمْ كمال نيست، لكن راهگشاى به سوى كمال است.‏
  3. قبل از منازل اوّل‏ تفكر در حقّ و اسماء و صفات و كمالات اوست. و نتيجه آن علم به وجود حق و انواع تجليات است
  4. تا قلب در حجاب‏ برهان است و قدم‏ او قدم تفكر است، به اوّل‏ مرتبه صدّيقين نرسيده.
  5. هر علمى باشد حجاب‏ اكبر است كه با ورود به اين حجاب به رفع حجب آشنا مى‏شوى، بلكه قدم‏ بر فرق آنها گذاشته، حجابى نخواهد داشت. .
  6. سپس منازل هفتگانه عبارتند از: 

 

  1. منزل اوّل: يقظه (بيداري)؛ اين حرکت از يقظه که همان توجّه و تفکّر است شروع مي‌شود. اگر انسان خواب باشد مثل کرم ابريشم دور خودش را در اين دنيا مي‌تند و ارتباطش با ديگران قطع مي‌شود. پس منزل اوّل بيداري است و اين همان توجّه است که استاد بزرگوار ما علامه طباطبايي«ره» هنگام رحلت، مرتب همين مسئله را متذکّر شدند و فرمودند توجّه، توجّه، توجّه.

 

  1. 1. توجّه‏ به نعمت‏هاى او كه خالق و رازق و مربّى ماست2. توجّه‏ به فقر و نياز خويش.3. توجّه‏ به آثار و بركات عبادت.4. توجّه‏ به آثار سوء ترك عبادت.5. توجّه‏ به اين‏كه همه هستى، مطيع او ودر حال تسبيح او هستند، چرا ما عضو ناهماهنگ هستى باشيم.6. توجّه‏ به اين‏كه عشق وپرستش، در روح ماست وبه چه كسى برتر از او عشق بورزيم.7. توجّه‏، انسان به ياد وقدرت بى‏نهايت خدا و غير او را هر چه باشد كوچك جلوه دارد. 8.توجّه‏ به علم خداوند است. «كَالْحِجارَةِ ... وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ»10. توجّه‏ به اينكه خشيت، تنها برخاسته از علم است، نه چيز ديگر: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» فاطر، 28 ..11. توجّه‏ به‏ معاد، يكى از انگيزه‏هاى عبادت است. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ»  12. توجّه‏ به شعرمولوی: جمله‏ى ذرّات پيدا و نهان ... با تو مى‏گويند، روزان و شبان... ما سميعيم و بصيريم و هُشيم... با شما نامحرمان، ما خامُشيم‏... نطق آب و نطق خاك و نطق گل... هست محسوس حواس اهل دل..  13. توجّه‏ به‏ اين‏كه متاع دنيا قليل است، رسيدن به تمام منافع دنيا، ارزش يك لحظه انحراف را ندارد. «ثَمَناً قَلِيلًا»

 

  1. 14. با توجّه‏ به‏ خصوصيّات روحى افراد، در قيامت مردم ده گونه محشور مى‏شوند:1. شايعه‏سازان، به صورت ميمون. 2. حرام خواران، به صورت خوك. 3. رباخواران، واژگونه.4. قاضى ناحقّ، كور. 5. خودخواهان مغرور، كر و لال. 6. عالم بى‏عمل، در حال جويدن زبان خود. 7. همسايه آزار، دست و پا بريده. 8. خبرچين، آويخته به شاخه‏هاى آتش. 9. عيّاشان، بد بوتر از مردار. 10. مستكبران، در پوششى از آتش.

 

  1. منزل دوّم: توبه؛ در منزل دوّم باید يک حالت پشيماني در مقابل خداوند برای سالک پيدا شود و بفهمد که نياز به يک شستشوي باطني دارد. كسى در محضرش گفت: «استغفر اللّه» فرمود: مادر به عزايت بنشيند، مى‏دانى استغفار چيست؟ استغفار مقام‏ مردم بلند مرتبه است، و آن نامى است كه آن را شش معناست: اول‏ پشيمانى از گناه انجام گرفته، دوم تصميم بر ترك گناه در آينده، سوم پرداخت حقوق مردم تا خدا را ملاقات كنى و حقّى از مردم بر عهده‏ات نباشد. چهارم اراده بر اداى هر حقّ واجبى كه آن را ضايع كرده‏اى و آن را بپردازى. پنجم همّت بر آب كردن گوشتى كه از حرام بر وجودت روييده با اندوه بر گذشته تا جايى كه پوست را به استخوان بچسبانى و بين آنها گوشت جديد رويد. ششم چشاندن رنج عبادت بر بدن چنانكه شيرينى گناه را بر آن چشاندى. آنگاه مى‏گويى: استغفر اللّه.
  2. منزل سوّم: تقوي؛ بعد از انجام توبه و پاک شدن سالک از گناه، در منزل سوم روح خشيت از خداوند در عمق وجود او به حکومت خواهد رسید.
  3. منزل چهارم: تخليه؛ تخليه يعني کندن و ریشه‌کن‌‌کردن درخت رذالت از دل. سالک در این منزل رذايلي مانند حسادت، خود خواهي، دنيا طلبي، رياست طلبي، هوا پرستي و... را از وجود خود پاک می‌نمايد.
  4. منزل پنجم: تحليه؛ پس از ريشه‌کن کردن رذيلت‌ها، مملکت دل سالک، به زيور شجرۀ طيبۀ فضائل اخلاقی آراسته می‌شود و به مرور زمان درخت فضائل را در وجود خویش بارور می‌کند، به گونه‌اي که خودش و ديگران از ميوۀ اين درخت، بهره‌مند می‌شوند. حتّي به مرحله‌اي می‌رسد که ديگران را برخودش مقدم می‌دارد:  «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»
  5. منزل ششم: تجليه؛ در منزل ششم نور خدا در وجود انسان جلوه‌گر مي‌شود. قرآن کريم در این باره می‌فرماید:

«يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»

  1. «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً»[ مؤمن در روز قيامت که خورشيد و ماه و ستارگان همه خاموشند، با اين نور که در دنيا براي خود فراهم کرده راه را مي‌پيمايد و آن کساني که نور ندارند مي‌گويند اجازه دهيد ما از نور شما استفاده کنيم و مؤمنين جواب مي‌دهند ما اجازۀ اين کار را نداريم. اين نور بايد در دنيا تهيه شود.
  2. پيامبر اعظم«صلی الله علیه و آله و سلم» در روایتی می‌فرمایند: «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» اين نور در دنيا ممکن است براي کساني باشد که اصلاً سواد معمولي هم ندارند. امّا بين حق و باطل را خوب تشخيص مي‌دهند. خداوند منّان مي‌فرمايد:«إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» که فرقان همان قدرت تشخيص حق از باطل است.
  3. پيامبر اعظم«صلی الله علیه و آله و سلم» در روایتی می‌فرمایند: «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» اين نور در دنيا ممکن است براي کساني باشد که اصلاً سواد معمولي هم ندارند. امّا بين حق و باطل را خوب تشخيص مي‌دهند. خداوند منّان مي‌فرمايد: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» که فرقان همان قدرت تشخيص حق از باطل است
  4. منزل هفتم: لقاء؛ در منزل هفتم سالک، فانی فی  الله می‌شود و به لقای پروردگار نائل می‌آید. خداوند در حديث قدسي مي‌فرمايد:  «لَمْ يَسَعْنِي سَمَائِي وَ لَا أَرْضِي وَ وَسِعَنِي قَلْبُ عَبْدِي الْمُؤْمِنِ» یعنی من در جهان نمي‌گنجم، اين جهان مخلوق من است، امّا اگر مي‌خواهي جايي براي من پيدا کني آنجا دل مؤمن است. اين دل مؤمن است که هيچ چيز و هيچ کس در آن غير از خدا وجود ندارد. انسان در اين مقام به جايي مي‌رسد که در مي‌يابد عالم محضر خداست و در مي‌يابد که وقتي به نماز مي‌ايستد، در حال صحبت کردن با خداوند است. سپس مکالمۀ او با پروردگار متعال تبديل به معاشقه مي‌شود.
  5. پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» مي‌فرمايند:
  6. «الرَّكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا» ارزش دو رکعت نماز در دل شب پيش من از دنيا و آنچه در دنيا است، بالاتر است. انساني که اين منزل را بپيمايد، مصداق وليّ خدا می‌شود. ديگر ترس و غم و غصه در او راه ندارد و سراسر وجودش سرور و شادي است.
  7. «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» از نظر عرفا و اهل دل، منزل لقاء، منزل آخر است. امّا بنابر تعبیر استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«ره» همۀ اين منازل در حقيقت مقدّمه بوده و تازه سالک به ابتداي راه رسيده است. چنين انساني نمي‌شود از حرکت بايستد. توقّف در وادی سلوک، آهسته آهسته سالک را به منزل اوّل برمي‌گرداند و سپس از مسیر خارج می‌سازد.
  8. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید