کتاب  شفاء الصدور ص :94   فایده بعث الفاظ سند زیارت و جزییات وکمیات آن در سند مزار قدیم باب دويم در ترجمه شرح الفاظ واقعه در زيارت  مباركه‏

  1. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  2. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»
  3. کتاب  شفاء الصدور ص :94  
  4. فایده بعث الفاظ سند زیارت و جزییات وکمیات آن در سند مزار قدیم
  5. باب دويم در ترجمه شرح الفاظ واقعه در زيارت  مباركه‏
  6. باندازه گنجايش اين مختصر و مقدار مهلت اين قليل البضاعة و به جهت تميز ترجمه از شرح رمزى مقرر كرديم «ج» را علامت ترجمه گذاشتيم و «ش» را نشانه شرح.
  7. السلام  عليك يا ابا عبد الله.
  8. ج سلام  بر تو باد اى أبو عبد الله.
  9. ش شرح اين كلمه مباركه در دو مقام مى‏شود.
  10. مقام اوّل در تفسير لفظ سلام  است‏
  11. و آن محتاج است بتمهيد مقدمه لهذا مى‏گوئيم: بدان كه هر طايفه را ادبى و عادتى بوده كه در وقت تلاقى و تخاطب به آن طريقه رفتار مى‏كردند و اداء آن تحية  مى‏نمودند. از آن جمله گفته‏اند: تحية  نصارى دست بر دهان گذاشتن بوده.
  12. چنانچه اين اوقات كلاه برداشتن است. و تحية  يهود بانگشت اشاره كردن بوده. و تحية  كبران و عجمان خم شدن و تعظيم كردن بوده. و تحية  عرب گفتن كلمه حياك الله بوده. يعنى خدايت زنده بداراد
  13. و گاه با خصوص ملوك «ابيت اللعن» [1] مى‏گفتند و گاهى هم صباحا [2]، يا انعم صباحا، يا نعمت صباحا، يا مساء. در هر سه عبارت مى‏گفتند.

__________________________________________________

  1. [1] فى الاساس، فى لعن: و من المجاز ابيت اللعن و هي تحية  الملوك في الجاهلية اى لا فعلت ما تستوجب به اللعن، و في عده مجازا في خصوص اللعن نظر منه شرح اللّه صدره‏

[2] عم صباحا به كسر (ع) كه انعم بوده در كثرت استعمال همزه و نون حذف شده (المنجد)

  1. چنانچه عنترة بن شداد العبسى در مذهبه خود گفته:
  2. يا دار عبلة بالجواء تكلمى  و عمى صباحا دار عبلة و اسلمى‏و اشهر و اكثر اين تحايا كه همه با يكديگر در همه اوقات مى‏گفتند همان حياك اللّه بوده و لفظ تحية  مأخوذ از همين كلمه است و مصدر باب تفعيل است و در اصل تحية  بر وزن تصلية بوده و بعد از ادغام بر وزن تقيه شده و چون كه اين كلمه در مقام اكرام و تشريف استعمال مى‏شد مطلق اكرام و اعظام را تحية  گفتند. و از اين باب است التحيات لله كه در تشهد كبير [1] وارد است،
  3. و ظاهر اين است كه همين معنى تحيت است در آيه كريمه:و اذا حييتم بتحية  فحيوا باحسن منها او ردوها» 4: 86و مراد مطلق برّ است و اكرام.
  4. چنانچه در تفسير شيخ اقدم اعظم على بن إبراهيم القمى رضى الله عنه روايت شده.
  5. و در خصال از حضرت امير نقل كرده، تعميم تحيت را نسبت به تسميت عاطس.
  6. و در صافى و بحار از مناقب در قصه هديه كردن كنيزك دسته ريحان را به جناب امام حسن عليه السلام  و آزاد كردن آن جناب آن كنيزك را، نقل استشهاد امام عليه السلام  به آيه شريفه كرده‏اند.
  7. و از مجموع اين اخبار استفاده عموم مى‏شود و محمول بر استحباب است. و اگر خصوص سلام  مراد باشد نه چنانست كه لفظ در او مستعمل باشد چنان كه بعض مفسرين توهم كرده‏اند. چنانچه بر ارباب نظر ظاهر است و در مثل شعر قطامى كه از معارف شعراء عرب است:
  8. انا محيوك فاسلم ايّها الطلل            و ان بليت و ان طالت بك الطيل‏و در اين شعر معروف حماسى:

انا محيوك يا سلمى فحيينا            و ان سقيت كرام الناس فاسقيناو در شعر عنتره در مذهبّه معروفه:

حييت من طلل تقادم عهده            اقوى و اقفر بعد ام الهيثم‏

__________________________________________________

  1. [1] تشهد كبير تشهد ركعت آخر نماز اهل سنت است كه اين چنين شروع مى‏شود التحيات لله السلام  عليك أيها النبى و رحمة الله و بركاتة... (نساء 86)،
  2. و امثال اين‏ها محتمل است كه مراد مطلق اكرام و تعظيم و اداء رسم و تعارف باشد. و اظهر آنست كه همان دعاى بحياة باشد و اشاره بتحيه معروفه شود كه حيّاك الله است چنانچه ادباء فهميده‏اند بنا بر اين مى‏توان ملتزم شد كه لفظ حيى و يحيى در اين كلمات ماخوذ از لفظ حيّاك الله است مثل بسمله و حوقله كه مشتق‏اند از لفظ نه از معنى و اين بعيد است.
  3. و مى‏توان گفت چون دعاى بحياة و بقاء از مقتضيات حصول آنها است پس مى‏توان نفس اين فعل را به اين ملاحظه نسبت بداعى داد و اطلاق حياه و اشباه او بصحت خواهد پيوست و اين نظير اين است كه كسى كه جزاه الله خيرا گويد، مى‏گويند:  جزاه خيرا و تفصيل اين مطلب خارج از وظيفه اين مقام است.
  4. و از آنچه در معناى تحية  گفتيم معلوم شد كه به جهت رعايت اصل معنى است كه گاهى در معنى بقا استعمال مى‏شود و چون ملوك مخصوصند به تحية  و اداء احترامات ايشان فريضه عرفيه است. تحية  را گاهى به معنى ملك در كلام مى‏آورند. چنانچه زهير بن حباب الكلبى گويد:

و لكلّ ما نال الفتى            قد نلته الا التحية  [1]و عمرو بن معدى كرب الزبيدى گويد:

اسير به إلى النعمان حتى            انيخ على تحية  بجندأى ملكه. [2] و از يعقوب ابن السكيت رضى الله عنه

منقول است كه لفظ تحيات را در تحيات صلوة حمل بر ملك نموده و اللّه اعلم بالصّواب.

  1. چون اين مقدمه را دانستى مى‏گوئيم كه تحية اسلام  سلام  است.

چنانچه از تفسير آيه مباركه ‏ولا تقولوا لمن القى إليكم السلام  لست مؤمنا 4: 94«».از كتب خاصه و عامه مستفاد مى‏شود بنابر قرائت معروفه كه سلام  باشد به سلم

  1. كه در روايتى قرائت عاصم بن أبي النجود رحمه اللّه است كه خلاصه معنى او چنانست كه اگر كسى اظهار اسلام  كند، به سلام  كردن كه تحية اسلام  است. انكار بر او نكنيد و نگوئيد كه مؤمن نيستى و دروغ مى‏گوئى. اگر مؤمن بكسر ميم بصيغه اسم فاعل باشد و اگر بفتح باشد چنانچه نسبت‏

____________________________________________

  1. [1] به تمامى آنچه كه جوان (انسان) نائل ميشود رسيدم مگر به ملك،

[2] با آن سوى نعمان سير ميكنم تا اينكه با سپاه خود در ساحت ملك او فرود آيم‏

  1. به قرائت حضرت باقر عليه السلام  داده‏اند. ترجمه چنان مى‏شود كه نگوئيد در امان نيستى چه مسلم به سلام  طالب امان است.
  2. بالجمله اين معنى كه سلام  تحية  مخصوص به اسلام  است. از غايت وضوح و محتاج باستشهاد نيست و استشهاد جماعتى بكريمه‏ تحيتهم يوم يلقونه سلام «»محلّ نظر و تأمّل است.
  3. و معنى سلام را وجوه مختلفه گفته‏اند: يكى اين كه سلام اسم خداى عز و جل است و مراد آنست كه خدا حافظ تو باشد. و اين وجه را اگر چه از ابن انبارى نقل كرده‏اند و بعض محدثين اقتصار بر او كرده ولى بنظر تمام نمى‏آيد. چه لفظ عليك بنفسه مودى معنى حفظ نيست. چنانچه اگر بگويند اللّه عليك و الرّحيم عليك بسيار ركيك خواهد بود.
  4. و تقدير خبر خلاف اصل است علاوه بر آن كه بالضّروره اين تركيب با ساير تراكيب سلام  يك معنى دارد و اين احتمال در لفظ سلام  عليك متمشى نيست به جهت تنكير و در سلاما و سلام اللّه عليك و بلغ إليه سلامى و اقرئه السلام  به هيچوجه اين احتمال صورت نخواهد گرفت. ديگر اين كه سلام  مصدر باب تفعيل باشد به معنى تسليم.
  5. سوم اين كه مصدر مجرد و به معنى سلامت باشد و اين دو وجه به حسب اختلاف موارد تفاوت مى‏كنند. اگر چه وجه ثالث في الجمله اقوى و اظهر است و سلام  در لغت عرب به معانى متعدده شنيده شده كه اصل در آنها معنى سلامتى است و از اين جهت به معنى سنگ مخصوصى كه به صلابت ممتاز است آمده. و به معنى درخت سختى و به معنى دجله وارد شده است. چه همه از ضيعت سالمند و مى‏توان در دجله به اعتبار سلامت طبع آبش باشد.
  6. چنانچه از حضرت هادى عليه السلام  در فضل سامره آمده است كه آبش را به عذوبت وصف فرموده و بغداد را به احتمالى به اين جهت دار السلام  ناميدند كه دجله در اوست و از اين جهت است كه دلو دسته دار را كه سالم از آفاتست سلم گفتند، و اين معنى در اكثر تراكيب س ل م جارى است
  7. و خداى عزّ و جل را كه سلام  مى‏گويند. هم به اين مناسبت است چه حق سبحانه و تعالى خلق را از بلايا و آفات و شرور و نقايص حفظ مى‏كند،
  8. يا از اين جهت است كه همه مستعدين را از مراتب مواد امكانيه بتربيت آفتاب رحمت رحمانيه كه بر قاف تا قاف هر دو جهان تافته بدرجه كمال استعداد و قابليت خود مى‏رساند و از موانع و صوارف به سلامت نگاهداشته، به سر حد مستعد له ايصال مى‏فرمايد: يا از اين جهت است كه ذات مقدسش به جهت تعالى از افق حدوث و امكان از جميع نقايص سالم است.فهو السلام  و منه السلام  و إليه السلام  [1]
  9. بالجمله معلوم شد كه مراد از سلام  سلامتى و آسايش است، و لفظ على در عليك مفيد معنى شمول و احاطه است.
  10. چنانچه در رحمة اللّه عليه و رضوان اللّه عليه و اشباه آنهاست و وجه ترجيح اين تحية  امورى چند است كه از تضاعيف كلمات علما استفاده شده.
  11. اگر چه برخى از آنها در نظر دقيق خالى از مناقشه نيست، ولى غرض در اين گونه مطالب اقناع و تقريبى است و اجمالا بپاره از آنها اشارتى مى‏شود.
  12. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید