موضوع بحث حقانیت شیعه-7 احترام قبله، ما براى كعبه خيلى ارزش قائل هستيم. براى ما كعبه به قدرى عزيز است كه از هزار كيلومترى

«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.i 

وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

موضوع بحث حقانیت شیعه-7

  1. احترام قبله، ما براى كعبه خيلى ارزش قائل هستيم. براى ما كعبه به قدرى عزيز است كه از هزار كيلومترى كه هيچ، از صد هزار كيلومترى هم كسى خواست بنشيند ادرار كند، حق  ندارد رو به مكّه باشد. يعنى اينقدر مكّه براى ما ارزش دارد. از افتخارات شيعه اين است كه مى‏گويد: دستشويى نبايد رو به قبله باشد يا پشت به قبله. احترام قبله ...
  2. در همين فيلم يوسف، داريم كه بچه‏هاى يعقوب گفتند: «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ» بشنويد. قارى: «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئين» (يوسف/ 97) «يا أَبانَا» يعنى اى بابا! «أَب» يعنى پدر. بابا، «اسْتَغْفِرْ لنا» در حق  ما استغفار كن. «إِنَّا كُنَّا خاطِئين» ما خطا كار هستيم. خوب اينجا اين آيه متن قرآن است. شيعه و سنى هم قبول دارد. اينجا پسرها متوّسل شدند به پدر. همينطور كه مى‏گويى: «يا أَبانَا» ما هم مى‏گوييم: يا فاطمه! يا حسين، يا ابالفضل، چه اشكالى دارد؟ آنها مى‏گويند: يعقوب زنده بود، ما هم مى‏گوييم: شهيد هيچ‏وقت نمى‏ميرد. متن قرآن است. شهيد زنده است. شهيد نمى‏ميرد. از همه گذشته گيرم شهيد مرد، ما به پوست و گوشت متوّسل مى‏شويم يا به مقام؟ اگر مى‏خواهى به گوشت متوّسل شويد كه آدم‏ها هم همه گوشت دارند. حيوان‏ها هم گوشت دارند. ما وقتى متوّسل مى‏شويم به مقام متوّسل مى‏شويم. مقام زنده و مرده ندارد. اينكه قبر امام هادى را منفجر مى‏كنند، به خيال اينكه مثلًا شرك است، كجا شرك است؟ مدت‏ها است آيت الله العظمى مكارم دعوت كرده گفته: بالاترين مغز وهابّى‏ها، بيايد در يك مصاحبه‏ى تلويزيونى بين المللى گفتگو كنيم ببينيم حق با ما است، يا آنها. از متن قرآن. يكى از مراجع ديگر هم اعلام كرده گفته: بنده هم حاضر هستم كه خودم بيايم، چه شاگردم را بفرستم. در قرآن توّسل داريم.
  3. به امام جواد گفتند: شما مى‏گوييد دست دزد را از كجا قطع كنيم؟ فرمود: چهار انگشت! گفتند: دليل؟ گفتند: دليل اينكه قرآن مى‏گويد: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّه» (جن/ 18) «مساجد» جمع مسجد يعنى محل سجده. به مسجد هم مسجد مى‏گوييم، چون محل سجده است. «الْمَساجِدَ لِلَّه» مساجد براى خداست. چون در سجده بايد دو تا كف دست روى زمين باشد. اين دو كف دست براى خداست. مردم اگر خلاف كردند، اينجا را قطع كن. اين دو كف دست بايد براى نماز بماند. خليفه با اينكه شيعه هم نبود، اما از نظر علمى گفت: حق با امام جواد است. حق با امام جواد است. البته دست هر دزدى را قطع نمى‏كنند. كسى اگر از دانشگاه و پادگان و مسجد و  حسينيه و بازار و پاساژ و خيابان چيزى دزديد، دزد هست او را مى‏گيرند. زندان، شلّاق، هر برخوردى مى‏خواهند با او بكنند كه حلال است. از هر كار قانونى كه قانون اجازه مى‏دهد انجام بدهند. اما دستش را قطع نكنند. دست را بايد جايى قطع كنند، كه يك كسى ديوار خراب كند. يك قفلى بكشد. و بايد دو تا شاهد عادل هم ببينند. خوب اگر شاهد عادل ديد، خوب اگر تو عادل هستى نهى از منكر كن. آنجا كه شاهد عادل مى‏بيند كه دزد دارد قفل مى‏شكند، و جرأت نهى از منكر هم ندارد. اين پيداست ناامنى و خفقان شده است. اگر اينجا برخورد انقلابى نكنيم اصلًا جامعه متزلزل مى‏شود. دزدى را كه مى‏خواهند دستش را قطع كنند، 26 شرط دارد. هركس دزدى كرد، دستش را قطع نمى‏كنند. دزد هست اما دستش را قطع نمى‏كنند.
  4. من در هواپيماى توپولف كه مى‏نشينم. حالا خلبان‏هايش ايرانى هستند. قبلًا خلبان‏هايش روسى بودند. كمونيست بودند. اما من براى همين كمونيست هم آيت‏الكرسى مى‏خواندم. گفتند: بابا كمونيست است. مسلمان نيست. گفتم: ببين اين اگر پايين بيافتد، من هم پايين مى‏افتم. (خنده حضار) يك كسى كه لب مرز است، بايد دعايش كرد. نبايد بگوييم: بابا اينها طرفدار بنى اميه هستند. ما حرفمان اين است كه يك گرسنه روى كره‏ى زمين باشد، مسئول هستيم. شيعه باشد، سنى باشد، مسلمان باشد. كافر باشد. اگر يك كافرى تشنگى مى‏كشد، ما حق داريم بى‏تفاوت باشيم. امام سجاد علیه السلام به يك نفر گفت: برويد ببينيد فلانى چه مشكلى دارد؟ دست تكان مى‏دهد. در بيابان در سفر. رفتند و برگشتند. گفت: چه مشكلى داشت؟ گفتند: آب مى‏خواست. گفت: به او دادى؟ گفتند: نه! به او نداديم. يهودى بود. گفت: يهودى باشد، آبش بدهيد. آبش بدهيد.
  5.  آبروى همديگر را نريزيد «فَإِنِّى آلَيْتُ عَلَى نَفْسِى أَنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِى دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَه» امام رضا فرمود: من نفرين مى‏كنم به كسى كه آبروى شيعيان را بريزد. تعهد كردم. كه كسى كه آبروى مؤمنى را بريزد، «دَعَوْتُ اللَّهَ» دعا مى‏كنم، كه چه؟ «لِيُعَذِّبَهُ فِى الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَاب» در دنيا به زندگى نكبتى گرفتار شود، «وَ كَانَ فِى الْآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِين» خيلى امام رضا دلش درد مى‏آيد. امام رضا به عبدالعظيم حسنى فرمود: به شيعيان من بگو آبروى همديگر را نريزيد. من امام رضا نفرين كردم به كسى كه آبروى كسى را بدون دليل بريزد. تازه دليل دارى، شما حق ندارى آبرويش را بريزى. بايد به قوه‏ى قضاييه بگويى: بابا اين پرونده! برد و خورد و هرچه دليل دارى از مسيرش اقدام كنيد. در اينترنت نمى‏شود گفت: بله! آقا در سايت‏ها آمده! باسمه تعالى سايت غلط كرده است. مگر سايت عادل است؟ آن كسى كه اين را وارد سايت مى‏كند دروغ گفته است. ديروز گفتند: آقا در سايت راجع به فلان چيز چنين گفته است. من زنگ زدم. گفت: آقا اصلًا خريدى از ما نكرده است. فلان وزارت با فلان تأسيسات فلان معامله را كرده است. من به رييس هر دو زنگ زدم گفت: والله دروغ است. گفتيم: در سايت آمده است. گفت: خوب سايت دروغ مى‏گويد. به رييس سايت زنگ زدم كه آقا، دين دارى يا ندارى؟ چه چيز گير تو از اين تهمت‏ها مى‏آيد؟ امام رضا فرمود: من تعهد كردم نفرين مى‏كنم به كسى كه آبروى شيعه را بريزد.
  6. در زمين وقفى نشسته وحق وقف را نمى‏دهد. حضرت عباسى اگر اين دكان براى خودت بود، مى‏خواستى اجاره بدهى چقدر اجاره مى‏دادى؟ وجدان هم خوب چيزى است. قرآن مى‏گويد: مى‏خواهيد يك چيزى به فقير بدهيد، يك چيزى بده كه اگر خودت هم فقير بودى، مى‏گرفتى. اين لباسى كه به فقير مى‏دهى، اگر خودت فقير بودى اين لباس را به تو مى‏دادند مى‏گرفتى؟ «وَ لَسْتُمْ بِآخِذيه» (بقره/ 267) قرآن مى‏گويد: اگر خودت بودى نمى‏گرفتى. «إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا» (بقره/ 267) مگر اغماض كنى. وجداناً اگر اين مغازه‏اى كه اينقدر اجاره مى‏دهى، مغازه‏ى خودت بود مى‏خواستى بدهى، اينقدر مى‏دادى؟ انصاف كجاست؟ بعد هم فكر نكن زرنگى است. بسيارى از مشكلات ما به خاطر گناهان ما است.
  7. وجدان هم خوب چيزى است. قرآن مى‏گويد: مى‏خواهيد يك چيزى به فقير بدهيد، يك چيزى بده كه اگر خودت هم فقير بودى، مى‏گرفتى. اين لباسى كه به فقير مى‏دهى، اگر خودت فقير بودى اين لباس را به تو مى‏دادند مى‏گرفتى؟ «وَ لَسْتُمْ بِآخِذيه» (بقره/ 267) قرآن مى‏گويد: اگر خودت بودى نمى‏گرفتى. «إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا» (بقره/ 267) مگر اغماض كنى. وجداناً اگر اين مغازه‏اى كه اينقدر اجاره مى‏دهى، مغازه‏ى خودت بود مى‏خواستى بدهى، اينقدر مى‏دادى؟ انصاف كجاست؟ بعد هم فكر نكن زرنگى است. بسيارى از مشكلات ما به خاطر گناهان ما است.
  8. برخورد امام رضا (عليه‏السلام) با شيعيان غيرواقعى‏- با آدم‏هايى كه پز مى‏دادند و واقعيت نداشتند برخورد مى‏كرد. جمعى از شيعيان خدمت امام رضا آمدند. آن زمانى كه امام رضا در خراسان بود. از راه‏هاى دور خدمت امام رضا آمده بودند. گفتند: ما شيعه هستيم. خوب اينها ضمن اينكه شيعه بودند، گناهكار هم بودند. يك ماه در خراسان ماندند و هر روز دو بار آمدند، امام رضا آنها را راه نداد. به آن دربان گفتند: به امام رضا بگو: ما شيعه هستيم از راه دور آمديم. برويم بگوييم: ما يك ماه مشهد، خراسان بوديم و امام رضا با ما ملاقات نداشت. اين ننگ ما است! امام رضا فرمود: خيلى خوب، بعد از سى روز گفت: بياييد. گفتند: آقا يك ماه است، روزى دوبار آمديم. شصت بار آمديم شما ما را راه نداديد.
  9. امام رضا فرمود: شما مى‏گوييد: شيعه هستم، ولى گناهكار هستيد. لقمه‏تان، فكرتان، عملتان، زبانتان، اين‏ها گفتند: خوب معذرت مى خواهيم. استغفار كردند. گفتند: ديگر اين كار را نمى‏كنيم. قول مى‏دهيم اين كار را نكنيم. بعد امام رضا به دربانش گفت: چند بار است اينها آمدند؟ گفت: آقا سى روز، روزى دوبار، شصت بار! گفت: خيلى خوب، شما شصت بار بيرون برو و داخل بيا. به اينها سلام كن و سلام مرا برسان. شصت بار هى بيرون رفت و بعد گفت: سلام عليكم و رحمه الله! امام رضا به شما سلام رساند. دوباره رفت سلام عليكم و رحمه الله! امام رضا به شما سلام رساند. يعنى شصت بارى كه اينها آمده بودند و برگشته بودند، امام رضا شصت بار به دربانش گفت: بر اينها وارد شو و سلام كن و سلام مرا هم برسان. چقدر نكته‏ى تربيتى دارد؟ كه اگر ما كسى را رنجانديم بايد عذرخواهى كنيم.
  10. رهبر معصوم و بعد از زمان غيبتم ديگه از افراطها و تفريطها دور مى‏شيم، از تملقها و حسادتها از مقام فراز و نشيبها چون «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم» (فاتحه/ 6) امام صادق فرمود راه مستقيم ماييم، مگر شما در نماز نمى‏گوييد: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم»، راه مستقيم ما هستيم، الگوى راه مستقيم ما هستيم كه نه حسادت مى‏ورزيم كه خوبيها رو ناديده بگيريم چون حسوديم نه تملّق مى‏گيم كه نيكى رو خوبى رو ده كيلو بگيم كه تملّقه آخه بعضى‏ها خوبى رو كم مى‏بينن حسودن، بعضيها خوبى رو خيلى پررنگش مى‏كنند، متملّقند، عيد غدير بر همه مبارك باشد خدايا اين كشور على بن ابيطالب علیه السلام را، اين كشور امام زمان را به حق  اميرالمؤمنين و به حق  فرزندش مهدى كشور را، انقلاب را، نسل را، ناموس را، آبرو را، عزّت را جووناش رو، مرزش و، آب و خاكش و هر چى كه به اين امّت دادى حفظ بفرما. بدخواهان ما را شاد نكن. هر توطئه‏اى عليه مسلمين هست، توطئه‏ها را خنثى، توطئه گران نا اهل را نابود بفرما. هرچى به عمر ما اضافه مى‏كنى به ايمان ما، به معرفت ما، به عشق و محبّت ما نسبت به خودت و اولياء خودت بيشتر بفرما.
  11. متن کامل مثنوی شیعه از مرحوم آغاسی
  12. ساقي امشب باده از بالا بريز..... باده از خم‌خانة مولا بريز
    باده‌اي بي‌رنگ و آتشگون بده .....زان كه دوش‌ام داده‌‌اي افزون بده
    اي انيس خلوت شب‌هاي من ..... مي‌چكد نام تو از لب‌هاي من
  13. محو كن در باده‌ات جام مرا...... .كربلايي كن سرانجام مرا
    يا علي! درويش و صوفي نيستم....فاش مي‌گويم كه كوفي نيستم
    ليك مي‌دانم كه جز دندان تو....... هيچ دندان لب نزد بر نان جو
  14. يا علي! لعل عقيقي جز تو نيست ..هيچ درويشي حقيقي جز تو نيست
    لنگ لنگان طريقت را ببين .....   مردم دور از حقيقت را ببين
  15. مست ميناي ولايت نيستند ..........سرخوش از شهد ولايت نيستند
    خيل درويشان، دكان آراستند ......كام خود را تحت نامت خواستند
    خلق را در اشتباه انداختند ...... ...يوسف ما را به چاه انداختند
    كيستند اينان؟ رفيق نيمه راه ....... وقت جان‌بازي به كنج خانقاه
    فصل جنگ آمد، تماشاگر شدند ....صلح آمد، لالة پرپر شدند
  16. دل به كشكول و تبر زين بسته‌اند ..بهر قتلت‌، تيغ زرين بسته‌اند
    موج‌ها از بس تلاطم كرده‌اند، .....راه اقيانوس را گم كرده‌اند
  17. موج‌ها را مي‌شناسي مو به مو ....شرحي از زلف پريشانت بگو
    باز كن ديباچة توحيد را ............تا بجويد ذره‌اي خورشيد را
  18. يا علي! بار دگر اعجاز كن ........مشت‌هاي كوفيان را باز كن
    باز كن چشمان نازآلوده را .........بنگر اين چشم نيازآلوده را
    باز گو، شعب ابي‌طالب كجاست؟ ......آن بيابان عطش غالب كجاست؟
    تا ز جور پيروان بوالحكم ..............سنگ طاقت را ببندم بر شكم
  19. تشنگي در ساغرم لبريز شد............زخم تنهايي فسادانگيز شد
    آتشي انداخت در جان و تنم ............كاين چنين بر آب و آتش مي‌زنم
  20. تاول ناسور را مرهم كجاست؟ .........مرهم زخم بني‌آدم كجاست؟
    مرهم ما جز تولاي تو نيست ...........يوسفي؛ اما زليخاي تو كيست؟
    شاهد اقبال در آغوش كيست؟ ..........كيسة نان و رطب بر دوش كيست؟
  21. كيست آن كس كز علي يادي كند؟ .....بريتيمان من امدادي كند؟
    دست گيرد كودكان درد را .............گرم سازد خانه‌هاي سرد را
  22. اي جوانمردان! جوانمردي چه شد؟ ....شيوة رندي و شب‌گردي چه شد؟
    بندگي تنها نماز و روزه نيست .........آب تنها در ميان كوزه نيست
    كوزه را پر كن ز آب معرفت .........تا در او جوشد شراب معرفت
  23. حرف حق را از محقق گوش كن .....وز لب قرآن ناطق گوش كن
    بعداز آن بشنو ز «نظم أمركم» ......تا شوي آگاه بر اسرارخم
  24. شيعه يعني شرح منظوم طلب.........از حجاز و كوفه تا شام و حلب
    شيعه يعني يك بيابان بي‌كسي.........غربت صدساله، بي دلواپسي
  25. شيعه يعني صد بيابان جستجو........شيعه يعني هجرت از من تا به او
    شيعه يعني دست بيعت با غدير .....بارش ابر كرامت بر كوير
    شيعه يعني عدل و احسان و وقار....شيعه يعني انحناي ذوالفقار
  26. از عدالت گر تو مي‌خواهي دليل.....ياد كن از آتش و دست عقيل
    جان مولا حرف حق را گوش كن ...شمع بيت‌المال را خاموش كن
    اين تجمل‌ها كه بر خوان شماست ...زنگ مرگ و قاتل جان شماست
    مي‌سزد كز خشم حق پروا كنيم .....در مسير چشم حق پروا كنيم
  27. اين دو روز عمر، مولايي شويم ....مرغ، اما، مرغ دريايي شويم
    مرغ دريايي به دريا مي‌رود ........موج برخيزد به بالا مي‌رود
  28. آسمان را نور باران مي‌كند ........خاك را غرق بهاران مي‌كند
    ليك مرغ خانگي در خانه است ....روز و شب در بند مشتي دانه است
    تا به كي در بند آب و دانه‌اي؟ .....غافل از قصاب و صاحب‌خانه‌اي؟
  29. شيعه يعني وعده‌اي با نان جو ......كشت صد آيينه تا فصل درو
  30. شيعه يعني قسمت يك كاسه شير ...بين نان خشك خود با يك اسير
    شيعه يعني عشق‌بازي با خدا ......يك نيستان تك‌نوازي با خدا
    شيعه يعني هفت خطي در جنون .شيعه طوفان مي‌كند در كاف و نون
  31. شيعه يعني تندر آتش فروز .......شيعه يعني زاهد شب، شير روز
    شيعه يعني شير، يعني شيرمرد ..شيعه يعني تيغ عريان در نبرد
  32. شيعه يعني تيغ، يعني موشكاف ..شيعه يعني ذوالفقار بي‌غلاف
    شيعه يعني «سابقون السّابقون» .شيعه يعني يك تپش عصيان و خون
  33. شيعه بايد آب‌ها را گِل كند .......خط سوم را به خون كامل كند
    خط سوم خط سرخ اولياست .....كربلا بارزترين منظور ماست
  34. شيعه يعني بازتاب آسمان ........بر سَر ني، جلوة رنگين كمان
    پرچم زلفت رها در باد شد ......وز شميمش كربلا ايجاد شد
    آنچه شرح حال خويشان تو بود .تاب گيسوي پريشان تو بود
  35. مي سزد ني، نكته‌پردازي كند ...در نيستان آتش اندازي كند
    صبر كن ني از نفس افتاده است .ناله بر دوش جرس افتاده است
  36. كاروان، بي مير و بي پشت و پناه..در غل و زنجير، مي‌افتد  به راه
    مي‌رود منزل به منزل در كوير.تا بگويد سرّ بيعت با غدير
  37. شيعه يعني امتزاج نار و نور.شيعه يعني رأس خونين در تنور
    شيعه يعني هفت وادي اضطراب.شيعه يعني تشنگي در شط آب
  38. شيعه يعني دعبل چشم انتظار.مي‌كشد بر دوش خود چهل سال دار
    شيعه بايد همچو اشعار كميت.سر نهد بر خاك پاي اهل بيت
  39. يا فرزدق‌وار در پيش هشام.ترك جان گويد به تصديق امام
    در تب پژواك بانگ الرّحيل..مي‌دهد فرزند بر دامان نيل
  40. نيل هم خود شيعة مولاي ماست..اكبر اوييم و او ليلاي ماست
    اين سخن كوتاه كردم والسّلام..شيعه يعني تيغ بيرون از نيام
  41. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید