-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج1، ص: 370 نشانه انتظار دعا كردن براى تعجيل فرج نشانه انتظار است كه در بسيارى از روايات به آن دستور داده شده
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج1، ص: 370
نشانه انتظار
دعا كردن براى تعجيل فرجنشانه انتظار است كه در بسيارى از روايات به آن دستور داده شده، و در بخش هشتم كتاب آثار و خصوصيّات آن خواهد آمد ان شاء اللّه تعالى.
زنده كردن امر ائمه اطهار عليهم السّلام
اين دعا زنده كردن امر امامان معصوم عليهم السّلام است، و اين مكرمت براى اهل يقين كافى است كه به اين دعا اهتمام ورزند. از جمله رواياتى كه بر اين معنى دلالت مىكند:
در اصول كافى به سند صحيحىاز خثيمه آمده كه گفت: براى خداحافظى به خدمت امام ابو جعفر باقر عليه السّلام شرفياب شدم، آن حضرت فرمود: اى خثيمه! از دوستانمان هركه را ديدى سلام برسان؛ و آنان را به تقوى و خداترسى سفارش كن و اينكه: اغنيا از فقرا و قدرتمندان از ضعفا تفقّد كنند، و زندهها در تشييع جنازه مردگان شركت نمايند، و درخانههايشان يكديگر را ملاقات و ديدار كنند، كه همين ديدار يكديگر زنده كردن امر ما است، خداوند رحمت كند بندهاى را كه امر ما را احيا نمايد. اى خثيمه! به دوستان ما ابلاغ كن كه ما از [عذاب] خداوند چيزى از آنها دور نمىكنيم جز با عمل، و آنها به ولايت ما نمىرسند مگر با پرهيز از گناه، و حسرتدارترين مردمان روز قيامت كسى است كه عدلوداد را بستايد امّا مخالف آن عمل كند.[1]دخلت على أبي جعفر عليه السّلام اودّعه، فقال: يا خيثمة، أبلغ من ترى من موالينا السلام و أوصهم بتقوى اللّه العظيم و أن يعود غنيّهم على فقيرهم و قويّهم على ضعيفهم، و أن يشهد حيّهم جنازة ميّتهم و أن يتلاقوا في بيوتهم، فإنّ لقيا «1» بعضهم بعضا حياة لأمرنا، رحم اللّه عبدا أحيا أمرنا، يا خيثمة، أبلغ موالينا: أنّا لا نغني عنهم من اللّه شيئا إلّا بعمل، و أنّهم لن ينالوا ولايتنا إلّا بالورع، و أنّ أشدّ الناس حسرة يوم القيامة من وصف عدلا ثمّ خالفه إلى غيره. «2»
در بحار از امالى شيخ صدوقاز امام هشتم حضرت رضا عليه السّلام منقول است كه فرمود: 681- و منها ما في عاشر البحار، عن مجالس الصدوق: عن الرضا عليه السّلام قال:
هركس در مجلسى كهامر ما در آن احيا مىشود بنشيند، روزى كه دلها مىميرد دل او نخواهد مرد.[2] من جلس مجلسا يحيى فيه أمرنا، لم يمت قلبه يوم تموت القلوب. «3»
در لئالى از امام صادقعليه السّلام آمده كه فرمود: يكديگر را ملاقات كنيد و علم را براى يكديگر
بازگو نماييد كه با حديث دلهاى زنگارگرفته جلا مىيابد، و با حديث گفتن، امر ما احيا مىشود و هركه امر ما را احيا كند خدايش بيامرزد.[3] 682- و منها ما في اللئالي: عن الصادق عليه السّلام قال:
تلاقوا، و تحادثوا العلم فإنّ بالحديث تجلى القلوب الرائنة، و بالحديث إحياء أمرنا، فرحم اللّه من أحيا أمرنا. «4»
رنجش و وحشت شيطان.. المكرمة السادسة: [سبب فزع الشيطان اللعين]
دعا كردن براى تعجيل فرج،مايه آشفتگى و ناراحتى شيطان لعين و دورى او از دعاكننده مىشود. دليل بر اين مدّعا بر دو وجه است: أنّه سبب فزع الشيطان اللعين، و تباعده عن الداعي بنحو اليقين، و الدليل على ذلك من وجهين:
اول، دليل عقل: توضيح اينكه بدون ترديد اين عمل شريف عبادت ارزندهاى است كه- چنانكه ان شاء اللّه خواهد آمد- موجب كمال ايمان و تقرب به درگاه پروردگار سبحان است، و پرواضح است كه هرچه مؤمن به درگاه خداوند نزديكتر شود شيطان از او دورتر و بيزارتر مىگردد، زيرا هرچيزى كه در اين عالم هست به سنخ و جنس خودش تمايل دارد. أحدهما: العقل، و تقريره: أنّه لا ريب في أنّ هذا العمل الشريف عبادة نفيسة توجب كمال الإيمان- كما سيأتي إن شاء اللّه تعالى- و القرب إلى اللّه عزّ و جلّ و كلّما كمل إيمان المؤمن و ازداد قربه من اللّه عزّ اسمه ازداد الشيطان عنه بعدا و نفورا، و ليس ذلك إلّا لميل كلّ شيء إلى ما هو من سنخه و جنسه،
بارى؛ انسان هراندازهدر مراتب عبادت و اطاعت كاملتر شود و در كسب اخلاق و صفات پسنديده بيشتر كوشد، به عالم ملكوت نزديكتر گردد، و براى او حقايق بسيارى كشف شود. فكما أنّ الإنسان كلّما كمل في مراتب العبادة و الاجتهاد في الطاعة، و كسب الأخلاق الحسنة، قرب من عالم الملكوت و انكشف له ما لا ينكشف لغيره.
لذا در حديث آمده: اگرشياطين اطراف دلهاى بنى آدم نمىگشتند، آنها ملكوت آسمان را مىنگريستند.[4] 683- و لذلك ورد في الحديث: لو لا أنّ الشياطين يحومون «1» على قلوب بني آدم، لنظروا إلى الملكوت. «2»
و همينطور از وسوسههاىشيطانى و هوسهاى نفسانى و شهوتهاى حيوانى دور گشته و از موارد هلاكت فاصله گرفته تا به درجهاى برسد كه در حديث قدسى از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه خداوند متعال فرمود: هيچ بندهاى به من تقرّب نمىجويد به چيزى كه خوشايندتر از واجباتى باشد كه بر او فرض كردهام، و او به وسيله بجاى آوردن نافله به من تقرّب مىجويد تا آنجا كه او را دوست بدارم. وقتى او را دوست داشتم گوش او خواهم شد كه به آن مىشنود، و چشم او كه به آن مىبيند، و زبان او كه به آن نطق مىكند، و دست او كه به آن تلاش مىنمايد. اگر از من مسألت كند به او مىدهم و هرگاه مرا بخواند اجابتش نمايم.[5] كذلك يبعد عن الهواجس الشيطانيّة، و الوساوس النفسانيّة، و الشهوات الحيوانيّة و يبعد عنه الشيطان المغوي، و الهوى المردي، حتّى يبلغ الدرجة المذكورة.684- في الحديث القدسيّ، المرويّ عن الصادق عليه السّلام في اصول الكافي: ما تقرّب إليّ عبد بشيء أحبّ إليّ ممّا افترضت عليه، و إنّه ليتقرّب إليّ بالنافلة حتّى احبّه، فإذا أحببته كنت سمعه الّذي يسمع به، و بصره الّذي يبصر به، و لسانه الّذي ينطق به، و يده الّتي يبطش بها، إن دعاني أجبته، و إن سألني أعطيته، الخبر. «3»
مىگويم: در توضيح اينحديث شريف دو وجه به نظر مىرسد: أقول: قد اختلج بالبال في توضيح هذا المقال و جهان:
اينكه وقتى بنده به آندرجه والا و مرتبه اعلى نايل گشت، ديگر هيچ هدفى جز خداى متعال نخواهد داشت و غير از او همهچيز را فراموش خواهد كرد، گوش و چشم و زبان بهطور مثال است، يعنى: چيزى جز خدا نخواهد، پس خدا گوش او و خدا چشم او و ... خواهد بود. الأوّل: أن يكون المراد: أنّ العبد إذا بلغ تلك الدرجة العليا و المرتبة القصوى لم يكن همّه إلّا اللّه تعالى، و ذهل عن ما سواه، و ذكر السمع و البصر و اللسان من باب المثال، يعني لا يريد شيئا إلّا اللّه، فهو سمعه و هو بصره ... إلخمكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 370
و امام چهارم سيد الساجدينو امام العارفين على بن الحسين عليهما السلام به همين معنى اشاره نموده كه در مناجات با خداوند مىگويد: همّتم به درگاه تو متوقف ماند، و تمام خواستههايم به سوى تو مصروف گشت. تنها تو، نه كسى جز تو، مراد من هستى، و تنها براى تو، نه براى غير تو، بىخوابى و بيدارى من است ....
و يا اينكه منظور آن استكه هرگاه بنده به آن منزلت والا رسيد، آنچه بخواهد مىشود، و هيچ درى به او بسته نمىماند. پس معنى اينكه خداوند متعال گوش و چشم و دست او مىشود آن است كه او مىشنود آنچه ممكن است شنيده شود، و مىبيند آنچه را ممكن است ديده شود، و آنچه بخواهد انجام دهد، پس او مىشنود و مىبيند و انجام مىدهد آنچه را كه ديگران نمىشنوند و نمىبينند و انجام نمىدهند.و الثاني: أن يكون المراد: أنّ العبد إذا كان بتلك المنزلة حصل ما أراد، و لم يحجب عنه شيء، فمعنى كون اللّه تعالى سمعه و بصره و يده أنّه يسمع كلّ ما يمكن أن يسمع، و يبصر كلّما يمكن أن يبصر، و يفعل كلّ ما يريد، فهو يسمع ما لا يسمعه غيره، و يبصر ما لا يبصره غيره و يفعل ما لا يقدر عليه غيره، و هكذا ...
و اين از صفات ربّانىاست كه خداوند متعال به جهت دوست داشتن او به وى عطا مىفرمايد. لذا گفتهاند: اگر بنده، خدا را اطاعت كند همهچيز از او اطاعت مىنمايد. مؤيّد اين وجه آن است كه خداوند- عزّ و جلّ- در حديث قدسى فرمود: اگر از من مسألت كند به او مىدهم و هرگاه مرا بخواند اجابتش مىنمايم.و هذا من الصفات الربّانيّة الّتي يعطيها اللّه عزّ و جلّ إيّاه حبّا له، و لهذا قيل:إنّ العبد إذا أطاع اللّه تعالى أطاعه كلّ شيء.و يؤيّد هذا المعنى قوله عزّ و جلّ: إن دعاني أجبته، و إن سألني أعطيته.
و در كتاب لئالى حكايت استكه ابراهيم بن ادهم گفت: از كنار چوپانى مىگذشتم، به او گفتم:آيا آب يا شيرى ندارى به من بدهى؟ گفت: كدام را بيشتر خوش دارى؟ گفتم: آب. پس با عصاى خود به سنگ سختى كه هيچ شكافى نداشت زد، آب از آن جوشيد، از آن نوشيدم از برف خنكتر و از عسل شيرينتر بود، به حيرت ماندم. چوپان گفت: تعجب مكن كه بنده اگر مولايش را اطاعت كند همهچيز به فرمانش درآيد. 686- و في اللئالي حكي أنّ إبراهيم بن أدهم، قال: مررت براعي غنم فقلت: هل عندك شربة ماء أو من لبن؟ قال: نعم، أيّهما أحبّ إليك؟قال: قلت: الماء فضرب بعصاه حجرا صلدا لا صدع فيه فانبجس الماء منه، فإذا هو أبرد من الثلج و أحلى من العسل فبقيت متعجبّا،قال الراعي: لا تتعجّب، فإنّ العبد إذا أطاع مولاه أطاعه كلّ شيء.
و پس از آنكه به فضل و فيض الهى به اين دو وجه الهام شدم به شرح الاربعين محقق عارف شيخ بهايى و شرح اصول كافى عالم ربّانى ملا صالح مازندرانى و مرآة العقول علّامه مجلسى مراجعه كردم، در سخنان آن دو بزرگوار اوّل، مطالبى يافتم كه به وجه اول برمىگردد، و در سخنان مجلسى مطالبى بود كه به وجه دوم بازمىگشت. و نيز وجوه ديگرى در گفتههاى مجلسى هست كه باز به آن دو وجه برمىگردد- هرچند كه روشها مختلف است-. ثمّ إنّي بعد ما الهمت هذين الوجهين بفضل اللّه تعالى و إفاضته رجعت إلى شرح الأربعين للشيخ المحقّق العارف البهائي (ره) و شرح اصول الكافي للعالم الربّاني المولى صالح المازندراني «2»، و مرآة العقول للعلّامة المجلسي الثاني (ره). «3» فوجدت في كلام الأوّلين ما يرجع إلى أوّل الوجهين، و في كلام الثالث ما يرجع إلى الوجه الثاني.و قد ذكر العلّامة المجلسي (ره) وجوها غير ذلك،
مخفى نماند كه اين مبحثاز امورى است كه گامها در آن مىلغزد و خداوند نگهدار و حافظ است. و هي أيضا ترجع إلى أحد ذينك الوجهين عند التأمّل التامّ، و إن تفاوتت المسالك و الأفهام، و لا يخفىمكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 371
و از مطالب گذشته معنىآيه شريفه: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ؛[6] راستى كه نماز از زشتىها و گناهان بازمىدارد، و البته ياد خدا بودن بزرگتر است. و بما ذكرناه اتّضح معنى قوله تعالى:إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ «1» فإنّ الظاهر- و اللّه العالم- أنّ هذا الكلام بيان لأمرين، ثانيهما أعلى من الأوّل.
نيز معلوم گشت كه ظاهرا- البته خدا دانا است- اين سخن بيانگر دو امر است كه دومى از اولى بالاتر است:
امر اوّل: با توجه به اينكه نماز معراج مؤمن و سبب نزديك شدن بنده به درگاه خداوند است، اگر بنده آن را به همانگونه كه خداوند آن را امر فرموده ادا نمايد، اين نماز سبب دورى شيطان از بجاىآورنده آن مىشود، و لازمهاش اين است كه از فحشا و منكرات اجتناب كند. روايات متعددى نيز بر اين معنى دلالت دارد از جمله: أوّلهما: أنّ الصلاة لمّا كانت معراجا للمؤمن، و سببا لقرب العبد من اللّه عزّ و جلّ إذا أدّاها العبد على النحو الّذي أمر اللّه تعالى به كانت سببا لتباعد الشيطان عن صاحبها، و لازم ذلك انتهاؤه عن الفحشاء و المنكر، كما لا يخفى على من استبصر، و يدلّ على هذا روايات عديدة:
در تفسير مجمع البيان ازپيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله مروى است كه فرمود: كسى كه نمازش او را از زشتىها و منكرات بازندارد، جز دورى از خدا حاصلى نخواهد داشت.[7] 687- منها: ما في مجمع البيان، عن النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم قال: من لم تنهه صلاته عن الفحشاء و المنكر لم يزدد من اللّه إلّا بعدا. «2»
مىگويم: يعنى حقّ نمازرا كاملا ادا نكرده لذا اثر نماز بر او آشكار نشده است، و اللّه العالم. أقول: يعني أنّه لم يؤدّ الصلاة حقّ أدائها فلذلك لم يظهر أثرها، و اللّه العالم
در وسائل از حضرت رضااز پدرانش عليهم السّلام آمده كه: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله فرمود: شيطان پيوسته از مؤمن هراسان مىماند، مادامى كه بر اوقات نمازهاى پنجگانه مواظبت كند، پس اگر آنها را ضايع نمايد، شيطان بر او جرأت مىكند، و او را در گناهان بزرگ وارد مىسازد.[8] 688- و منها: ما في الوسائل، عن الرضا، عن آبائه عليهم السّلام قال:….قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: لا يزال الشيطان ذعرا «3» من المؤمن ما حافظ على مواقيت الصلوات الخمس فإذا ضيّعهنّ اجترأ عليه فأدخله في العظائم. «4»
مىگويم: هرعبادتى همينطوراست كه اگر مؤمن آن را به همانگونه كه خداوند متعال امر فرموده بجاى آورد- نظر به اقتضاى عبادت- او را به خداوند نزديك مىنمايد، و لازمه آن دورى شيطان مىباشد، أقول: و هكذا الحال في كلّ عبادة يأتي بها المؤمن على الوجه الّذي أمر اللّه تعالى به فإنّ اقتضاء العبادة للّه عزّ و جلّ القرب منه، و لازمه تباعد الشيطان،
و هرعبادتى كه به نظر شارع مهمتر و عظيمتر باشد، آن اقتضا در آن بيشتر است و آن خاصيت در آن كاملتر، مثل: نماز و زكات و ولايت و قرائت قرآن و دعا براى تعجيل فرج مولى صاحب الزمان و غير اينها. و هرعبادتى كه شرايط قبولى در آن زيادتر جمع باشد، زودتر و كاملتر اين نتيجه را مىدهد. با اين بيان سبب بودن دعا براى تعجيل فرج حضرت صاحب الزمان عليه السّلام براى دورى شيطان، با دليل و برهان معلوم شد. و هذا ظاهر بالوجدان و مشاهد بالعيان.ثمّ لا يخفى أنّه كلّما كانت العبادة في نظر الشارع أهمّ و أعظم كان ذلك الإقتضاء فيها أكمل و أتمّ مثل الصلاة، و الولاية، و الزكاة، و قراءة القرآن و الدعاء بتعجيل فرج صاحب الزمان، و أمثالها،و كذلك كلّما كان أجمع لشرائط القبول كان أسرع و أكمل في حصول هذاالأمر المعقول، و بهذا البيان ظهر سببيّة الدعاء بتعجيل فرج مولانا صاحب الزمان لتباعد الشيطان بالدليل و البرهان.
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ