-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  (عليه السّلام)، ج‏1، ص- ص: 274ص-280 شدّت اهتمام هردو

  1. --«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                    صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 
  2. نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 
  3. -«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  4. صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ«اللهم »
  5. -مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  (عليه السّلام)، ج‏ ص- ص: 274ص-280
  6. شدّت اهتمام هردو (امام حسين و امام عصرعجل الله فرجه الشریف) در امر به معروف و نهى از منكر؛ چنان‏كه سالار شهيدان حسين بن على عليهما السلام در اين امر ملاحظه تقيّه را نكرد و اين از ويژگى‏هاى آن حضرت است، مولى حضرت حجّت عليه السّلام نيز همين‏طور است كه در حرف نون مطالب مناسبى خواهد آمد ان شاء اللّه. و منها: شدّة سعيهما في الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر، فإنّ مولانا الشهيد أبا عبد اللّه الحسين عليه السّلام لم يلاحظ التقيّة في ذلك، و هذا من خصائصه، و كذلك الحجّة عليه السّلام، و يأتي في حرف النون ما يدلّ على المقصود.
  7. نبودن بيعت طاغوت زمان بر آن دو؛ كه در اوصاف امام حسين عليه السّلام آمده كه روز عاشورا به آن حضرت عرض شد: به حكم و حكومت عموزادگانت سر فرودآور. فرمود: «لا و اللّه لا أعطيكم بيدي إعطاء الذّليل و لا أفرّ فرار العبيد»؛ به خدا قسم كه هرگز دستم را از روى خوارى و ذلّت به شما ندهم و مانند بردگان فرار نمى‏كنم. آن‏گاه با صداى بلند فرمود: اى بندگان خدا! من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه بردم اگر قصد آزار و سنگسار مرا داريد، و به پروردگار خود و شما پناه مى‏برم از هرمتكبرى كه به روز حساب ايمان نداشته باشد. و نيز، آن حضرت فرمود: مرگ در حال عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است.  در بحث علل غيبت حضرت حجّت عليه السّلام نيز مطالبى كه دلالت بر مقصود داشت، گذشت. و منها: عدم وقوع بيعة طاغية الزمان عليهما.
  8. بالا بردن به سوى آسمان؛ فرشتگان هردو بزرگوار (امام حسين و امام قائم عليهما السلام) را به اذن خداوند متعال به آسمان بالا بردند، چنان‏كه در شباهت حضرت قائم- عجّل اللّه فرجه الشريف- به ادريس گذشت.  مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)، ج‏1، ص: 275
  9. آرزوى اينكه اى‏كاش روز عاشورا بوديم و تصميم به يارى كردن آن حضرت داشتن، ثواب شهيد شدن با آن حضرت را دارد؛ آرزوى بودن با امام قائم عليه السّلام در زمان ظهور و قصد يارى كردن آن حضرت و جهاد با دشمنانش در ركابش نيز ثواب شهادت را دارد، چنان‏كه درباره هردو روايت آمده است كه ان شاء اللّه تعالى در بخش هشتم خواهد آمد. 513- ففي أوصاف الحسين عليه السّلام أنّه قيل له يوم الطفّ: إنزل على حكم بني‏ عمّك، قال: لا و اللّه، لا اعطيكم بيدي إعطاء الذليل، و لا أفرّ فرار العبيد، ثمّ نادى: يا عباد اللّه، إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ‏ و قال عليه السّلام: موت في عزّ خير من حياة في ذلّ،و مرّ في أسباب غيبة الحجّة عجّل اللّه تعالى فرجه ما يدلّ على المقصود.و منها: الرفع إلى السماء، فقد رفعتهما الملائكة إلى السماء بإذن اللّه تعالى كما مرّ في شباهته بإدريس. و منها: أنّ في تمنّي الكون مع الحسين عليه السّلام يوم الطفّ، و العزم على نصرته ثواب الشهادة معه، و في تمنّي الكون مع القائم عليه السّلام في زمان ظهوره و العزم على نصرته ثواب الشهادة، و جهاد الأعداء بمحضره،كما وردت بهما الرواية، و يأتي إن شاء اللّه تعالى في الباب الثامن.
  10. حسين عليه السّلام ترسان از مدينه بيرون رفت و در مكّه نزول كرد، سپس به سوى كوفه حركت فرمود؛ حضرت حجّت عليه السّلام نيز نظير همين برايش اتفاق مى‏افتد كه در خبر صحيحى از امام ابو جعفر باقر عليه السّلام آمده: پس سفيانى عدّه‏اى را به مدينه مى‏فرستد، و مهدى عليه السّلام از آن‏جا به سوى مكّه كوچ مى‏كند، به ارتش سفيانى خبر مى‏رسد كه حضرت مهدى عليه السّلام به مكّه رفت، لشكرى در تعقيب آن حضرت مى‏فرستد، ولى به او نمى‏رسند تا اين‏كه ترسان وارد مكّه شود- به همان روش موسى بن عمران عليهما السلام- لشكر سفيانى در بيداء فرودمى‏آيد، پس منادى از جانب آسمان ندا مى‏كند: «يا بيدآء أبيدي القوم»؛ اى بيداء! اين گروه را نابود كن. پس زمين آن‏ها را فرومى‏برد، و فقط سه نفر از آن‏ها باقى مى‏ماند كه خداوند صورت‏هايشان را به عقب برمى‏گرداند، و آن‏ها از قبيله كلب هستند.- و منها: أنّ الحسين عليه السّلام خرج من المدينة خائفا يترقّب، ثمّ نزل في مكّة، ثمّ ارتحل منها إلى نحو الكوفة، و الحجّة عليه السّلام يقع له مثل ذلك،514- ففي الصحيح عن أبي جعفر عليه السّلام قال: و يبعث السفياني بعثا إلى المدينة، فينفر المهدي عليه السّلام منها إلى مكّة، فيبلغ أمير جيش السفياني أنّ المهدي عليه السّلام قد خرج إلى مكّة، فيبعث جيشا على أثره فلا يدركه، حتّى يدخل مكّة خائفا يترقّب على سنّة موسى بن عمران.قال عليه السّلام: و ينزل أمير جيش السفياني البيداء، فينادي مناد من السماء:يا بيداء أبيدي القوم، فيخسف بهم، فلا يفلت منهم إلّا ثلاثة نفر، يحوّل اللّه وجوهم إلى أقفيتهم و هم من كلب ... إلخ.
  11. مصيبت آن دو بزرگوار سخت‏ترين مصيبت‏ها است. اما مصيبت امام حسين عليه السّلام كه در گفتگوى آدم و جبرئيل آمده كه گفت: اى آدم اين فرزند تو به مصيبتى دچار مى‏گردد كه مصيبت‏ها در كنار آن كوچك خواهد بود.و امّا قائم عليه السّلام از اين جهت كه مصيبتش طولانى و محنتش شديد است. و منها: كون مصيبتهما أشدّ المصائب:515- أمّا الحسين عليه السّلام ففي حديث آدم و جبرئيل، أنّه قال: يا آدم ولدك هذا يصاب بمصيبة تصغر عندها المصائب (إلخ). ص: 275
  12. و أمّا القائم عليه السّلام فلطول مصيبته و شدّة محنته.
  13. امام حسين عليه السّلام، هنگامى كه مى‏خواست از مكّه به سوى عراق خروج كند، يارى خواست و فرمود: هرآن‏كه حاضر است جان خود را در راه ما بخشد و خودش را مهياى لقاء اللّه نمايد، با ما بيايد كه ان شاء اللّه من فردا حركت مى‏كنم. 516- و منها: أنّ الحسين عليه السّلام استنصر في مكّة حين أراد المسير إلى العراق، فقال: «من كان فينا باذلا مهجته، موطّنا على لقاء اللّه نفسه، فليرحل معنا، فإنّي راحل مصبحا إن شاء اللّه».
  14. امام قائم حجّة بن الحسن- عجّل اللّه فرجه الشريف- نيز، هنگامى كه در مكّه ظهور مى‏كند، يارى مى‏طلبد، چنان‏كه از امام پنجم حضرت باقر عليه السّلام در حديثى طولانى و صحيح چنين آمده: ... در آن روز قائم عليه السّلام در مكّه است، پشت خود را به بيت اللّه الحرام تكيه زده و به آن پناه برده، بانگ مى‏زند: اى مردم!  مى‏جوييم، هركه مى‏خواهد ما را اجابت كند كه ما خاندان‏ و كذلك الحجّة عجّل اللّه تعالى فرجه، يستنصر في مكّة حين ظهوره بها،517- فعن أبي جعفر الباقر- في حديث طويل صحيح- قال: و القائم عليه السّلام يومئذ بمكّة، قد أسند ظهره إلى البيت الحرام مستجيرا به فينادي: يا أيّها الناس إنّا نستنصر اللّه و من أجابنا مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)، ج‏1، ص: 276
  15. ما از خداوند يارى پيغمبر شما هستيم، و نزديك‏ترين مردم به خدا و محمد صلّى اللّه عليه و اله. هركس درباره آدم با من بيعت دارد [بيايد] كه من نزديك‏ترين افراد به آدم هستم و هركه درباره نوح با من محاجّه دارد، من نزديك‏ترين كسان به نوح هستم، و هركه درباره ابراهيم با من بيعت دارد، من نزديك‏ترين افراد به ابراهيم هستم، و هرآن‏كه درباره محمد صلّى اللّه عليه و اله با من گفتگو دارد من نزديك‏ترين افراد به محمّد صلّى اللّه عليه و اله هستم، من الناس، فإنّا أهل بيت نبيّكم محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم، و نحن أولى الناس باللّه، و بمحمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم فمن حاجّني في آدم فأنا أولى الناس بآدم، و من حاجّني في نوح فأنا أولى الناس بنوح، و من حاجّني في إبراهيم فأنا أولى الناس بإبراهيم، و من حاجّني في‏ و
  16. و هركه درباره پيغمبران بحث دارد بيايد كه من نزديك‏ترين مردم به پيغمبران هستم، مگر نه خداوند در كتاب محكم خود مى‏فرمايد: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ البتّه خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد، فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ديگر و خداوند شنواى داناست. حمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم فأنا أولى الناس بمحمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم، و من حاجّني في النبيّين فأنا أولى الناس بالنبيّين، أليس اللّه يقول في محكم كتابه: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ* ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
  17. پس من باقيمانده از آدم و ذخيره از نوح و برگزيده از ابراهيم و پاكيزه خالص از محمد- صلّى اللّه عليهم اجمعين- مى‏باشم. هرآن‏كه درباره كتاب خدا با من محاجّه كند من نزديك‏ترين مردم به كتاب خدا هستم، و هركه درباره سنّت رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله با من بيعت كند من به سنّت رسول خدا از همه نزديك‏ترم. كسانى كه سخن امروز مرا شنيدند آنان را به خدا سوگند مى‏دهم كه به كسانى كه غايب بوده‏اند برسانند، و از شما مى‏خواهم كه به حقّ خدا و به حقّ رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و به حقّ خودم بر شما- كه حقّ قرابت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله مى‏باشد- اين‏كه ما را كمك كنيد و كسانى كه به ما ظلم مى‏كنند از ما منع نماييد، كه ترسانيده شديم و به ما ظلم شده و از شهر و فرزندانمان رانده شديم و بر ما سركشى كردند و از حقّمان كنارمان زدند و اهل باطل بر ما افترا بستند، خدا را خدا را درباره ما، كه ما را وامگذاريد و يارى‏مان نماييد كه خداوند شما را يارى كند. ألا فمن فأنا بقيّة من آدم، و ذخيرة من نوح، و مصطفى من إبراهيم، و صفوة من محمّد صلّى اللّه عليهم أجمعين. حاجّني في كتاب اللّه، فأنا أولى الناس بكتاب اللّه، ألا و من حاجّني في سنّة رسول اللّه، فأنا أولى الناس بسنّة رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فأنشد اللّه من سمع كلامي اليوم لمّا بلّغ الشاهد منكم الغائب، و أسألكم بحقّ اللّه و حقّ رسوله صلى اللّه عليه و آله و سلم و بحقّي، فإنّ لي عليكم حقّ القربى من رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم إلّا أعنتمونا، و منعتمونا ممّن يظلمنا، فقد اخفنا و ظلمنا، و طردنا من ديارنا و أبنائنا، و بغي علينا، و دفعنا عن حقّنا، و افترى أهل الباطل علينا، فاللّه اللّه فينا لا تخذلونا، و انصرونا ينصركم اللّه ... الخبر.
  18. مى‏گويم: اگر گوش دلت را بگشايى و سينه‏ات به نور پروردگارت فراخ گردد، نداى امام زمانت‏ را در اين زمان خواهى شنيد. أقول: إذا فتحت مسامع قلبك، و شرح صدرك بنور من ربّك، سمعت نداء إمام زمانك
  19. بحار الانوار: 52/ 238؛ اين حديث در كتاب‏هاى متعددى روايت شده، از جمله سيد بحرانى در كتاب المحجّة از كتاب الغيبة محمد بن ابراهيم نقل كرده، نعمانى نيز به سندهاى متعددى اين حديث را آورده از جمله از محمد بن يعقوب كلينى از على بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از حسن بن محبوب از عمرو بن ابى المقدام از جابر بن يزيد جعفى از امام پنجم حضرت ابو جعفر محمد بن على باقر عليه السّلام.مى‏گويم: محمد بن يعقوب و على بن ابراهيم و حسن بن محبوب، جلالت و بزرگواريشان نيازى به بيان ندارد و تمام علما فضيلت ايشان را اعتراف دارند، و امّا ابراهيم بن هاشم و عمرو بن ابى المقدام و جابر بن يزيد نيز حق آن است كه از راويان جليل و مورد اعتماد هستند. به كتاب مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل تأليف عالم ربّانى ميرزا حسين نورى مراجعه شود. (مؤلف) مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)، ج‏1، ص: 277
  20. كه از اهل ايمان يارى مى‏طلبد، آيا كسى هست كه نداى آن حضرت را پاسخ گويد؟ و آيا كمك‏كننده‏اى هست؟ آيا يارى‏كننده‏اى هست؟ البته يارى كردن در هر زمان به اقتضاى همان زمان است، يارى آن حضرت يارى خدا است، يارى رسول خدا است، يارى اولياى خدا است، يارى اسلام و ايمان است، يارى غريب و كمك مظلوم و مضطرّ و عالم است، يارى ولىّ‏نعمت و پدر مهربان است و ... في هذا الزمان، و استنصاره من أهل الإيمان، فهل من مجيب يجيبه؟ و هل من معين يعينه؟ و هل من ناصر ينصره؟ فإنّ النصرة في كلّ زمان على حسبه، فعليكم النصر، فإنّ نصره نصر للّه، و نصر لرسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم، و لأولياء اللّه، و نصر للإسلام و للإيمان، و نصر للغريب، و نصر للمظلوم، و نصر للمضطرّ، و نصر للعالم، و نصر لوليّ النعمة، و نصر للوالد الرحيم،
  21. عناوين ديگرى كه بر يارى كردن آن حضرت صادق است.إلى غير ذلك من العناوين الصادقة عليه، الحاصلة بنصره.
  22. و بدان كه از جمله اقدام يارى و اعانت آن حضرت به مصرف رساندن مال در راه او، چاپ كردن كتاب‏هايى كه مربوط به آن حضرت است و به فرزندان و شيعيان ائمه عليهم السّلام انفاق نمودن مى‏باشد، و اعلم أنّ من أقسام نصرته و إعانته بذل المال في ذكره، و طبع الكتب المتعلّقة به، المتكفّلة لبيان آدابه‏ و منها: بذل المال لذرّيّة الأئمّة عليهم السّلام و شيعتهم.
  23. و نيز كمك كردن ياران آن جناب، به مقدارى كه از مال و جاه و شفاعت (وساطت) و خوش‏زبانى و امثال اين‏ها از مصاديق يارى كردن آن حضرت است. و منها: إعانة من يعينه، و ينصر بما تيسّر من المال أو الجاه، أو الشفاعة و اللسان أو غير ذلك و اللّه الهادي.
  24. فرق بين سخى و كريم اين است كه سخى بعد از درخواست از او، چيزى مى‏بخشد، ولى كريم پيش از درخواست مى‏بخشد كه در احوالات حضرت امام حسن عليه السّلام آمده كه يكى از اعراب به خدمت آن حضرت آمد، هنوز هيچ سخنى بر زبان نياورده امام مجتبى عليه السّلام فرمود: هرچه در خزانه هست به او بدهيد. بيست هزار دينار (يا درهم) در آن بود، آن‏ها را به آن شخص داد، آن اعرابى عرضه داشت: اى مولاى من نگذاشتى حاجت خودم را بگويم و مدح تو را بر زبان آورم؟ امام حسن عليه السّلام اين ابيات را بر او خواند: و الفرق بين السخيّ و الكريم: أنّ السخيّ يعطي بعد السؤال، و الكريم يعطي قبل السؤال،و من الجهات الموجبة للدعاء له على جميع الأنام: المبدوّة ألفاظها بالكاف:  و قد ذكروا في أحوال مولانا الحسن المجتبى عليه السّلام أنّه جاءه بعض الأعراب فقال عليه السّلام: أعطوه ما في الخزانة، فوجد فيها عشرون ألف دينار فدفعها إلى الأعرابيّ، فقال الأعرابيّ: يا مولاي، ألا تركتني أبوح‏ بحاجتي و أنشر مدحتي! فأنشأ الحسن عليه السّلام: نحن أناس نوالنا خضل..... يرتع فيه الرّجال و الأمل ..... تجود قبل السّؤال أنفسنا ..... خوفا على مآء وجه من يسل ..... لو علم البحر فضل نائلنا ..... لفاض من بعد فيضه خجل.

 

  1. كرم آن حضرت عليه السّلام‏- 2- كرمه عليه السّلام
  2. دوست داشتن افراد كريم، در نهاد انسان‏ها نهفته و با فطرت آن‏ها آميخته است، و خردمندان بر رجحان بلكه لزوم دعا كردن كريم متّفق و متّحدند. فإنّ الطباع مجبولة على محبّة الكريم، و العقول متّفقة على رجحان الدعاء بل لزوم ذلك، كما لا يخفى، نحن أناس نوالنا خضل..... يرتع فيه الرّجال و الأمل ..... تجود قبل السّؤال أنفسنا ..... خوفا على مآء وجه من يسل ..... لو علم البحر فضل نائلنا ..... لفاض من بعد فيضه خجل. ما مردمانى هستيم كه بخششمان با خرّمى و طراوت است؛ كه مردان و آرزوهاى افراد از آن برخوردار مى‏باشند.
  3. پيش از آن‏كه از ما درخواستى شود مى‏بخشيم؛ تا مبادا آبروى سؤال‏كننده برود.اگر دريا بازمانده بخشندگى ما را بداند؛ از پس امواج پرتلاطمش خجالت و شرم جارى مى‏سازد. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)، ج‏1، ص: 278- و الفرق بين السخيّ و الكريم: أنّ السخيّ يعطي بعد السؤال، و الكريم يعطي قبل السؤال،

 

  1. و احاديثى كه بر كمال اين صفت در حضرت قائم عليه السّلام دلالت مى‏كند بسيار است، چه احاديثى كه به لفظ عام آمده يا در خصوص آن حضرت وارد شده باشد، از جمله اين‏كه امام هر عصر، كريم‏ترين و سخاوتمندترين افراد زمان است، و اين‏كه خلق‏وخوى امام قائم عليه السّلام، خلق‏وخوى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله است ثمّ إنّ الأحاديث الدالّة على كمال هذه الصفة في سيّدنا و مولانا صاحب الزمان عجّل اللّه تعالى فرجه كثيرة، عموما و خصوصا. فمنها: ما دلّ على أنّ الإمام في كلّ عصر أكرم الناس و أسخاهم. و منها: ما دلّ على أنّ خلقه خلق رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم، و قد مرّ تحقيقه.
  2. و اين‏كه آن حضرت خمس چيزهايى كه در دست مخالفان است- از غنايم و امثال اين‏ها، درصورتى‏كه از مخالفين خريدارى شود- براى مؤمنين حلال و مباح گردانيده است تا ولادت و اموالشان پاكيزه گردد. و منها: ما دلّ على تحليله عليه الصلاة و السلام، و إباحته صلوات اللّه عليه خمس ما في أيدي المخالفين، مثل السبي و الغنائم، و غيرهما للمؤمنين إذا اشتروها من المخالفين، لتطيب ولادتهم و تزكوا أموالهم.
  3. و در بحار از امام ابو جعفر باقر عليه السّلام آمده كه: چون حضرت قائم عليه السّلام بپاخيزد و به كوفه وارد شود، خداوند متعال از پشت كوفه هفتاد هزار صدّيق برانگيزد كه از ياران آن حضرت باشند، و سرزمين‏هاى فتح‏شده عراق را به اهلش- كه آن‏ها هستند- بازگرداند و در سال دوبار به مردم عطايايى مى‏دهد، و هرماه دو نوع روزى به آنان مى‏بخشد و ميان مردم به مساوات عطا مى‏كند تا اين‏كه نيازمند به زكات نخواهى يافت، كسانى كه زكات بر عهده دارند زكات خود را به نزد نيازمندان شيعيانش مى‏آورند ولى آن‏ها نمى‏پذيرند، پس زكات‏ها را در كيسه‏ها قرار داده و به در خانه‏هاى آنان مى‏برند ولى آن‏ها از خانه خارج شده مى‏گويند: ما را نيازى به درهم‏هاى شما نيست.  - و منها: ما في البحار، عن أبي جعفر عليه السّلام: إذا ظهر القائم و دخل الكوفة، بعث اللّه تعالى من ظهر الكوفة سبعين ألف صدّيق، فيكونون في أصحابه و أنصاره، و يردّ السواد إلى أهله هم أهله، و يعطي الناس عطايا مرّتين في السنة، و يرزقهم في الشهر رزقين، و يسوّي بين الناس حتّى لا ترى محتاجا إلى الزكاة، و يجي‏ء أصحاب الزكاة بزكاتهم إلى المحاويج من شيعته فلا يقبلونها، فيصرّونها و يدورون في دورهم فيخرجون إليهم فيقولون: لا حاجة لنا في دراهمكم.
  4. (مجلسى گفته: حديث ادامه دارد تا آن‏جا كه امام فرموده:) و اموال اهل دنيا نزدش جمع مى‏شود، تمام اموال از درون و برون زمين، پس به مردم مى‏فرمايد: بياييد به سوى آنچه به خاطرش رحم‏ها را قطع كرديد و خون‏هاى حرام را ريختيد و محرمات را مرتكب شديد، پس عطا و بخششى مى‏نمايد كه هيچ‏كس پيش از او انجام نداده باشد. و ساق الحديث إلى أن قال: و يجتمع إليه أموال أهل الدنيا كلّها من بطن الأرض و ظهرها، فيقال للناس: تعالوا إلى ما قطعتم فيه الأرحام، و سفكتم فيه الدم الحرام، و ركبتم فيه المحارم، فيعطي عطاء لم يعطه أحد قبله.
  5. مى‏گويم: در بحث سخاوت آن حضرت مطالب مناسبى گذشت. أقول: قد مرّ في سخائه‏ ما يدلّ على المقصود.
  6. كشف علوم براى مؤمنين‏ -3- كشف العلوم للمؤمنين‏
  7. اين كشف و پرده‏بردارى بى‏سابقه از علوم معارف جز در زمان ظهور نخواهد بود، در بصائر به سند خود از سعد بن طريف از اصبغ بن نباته آورده كه گفت: امير المؤمنين عليه السّلام چنان بود كه هرگاه مردى در پيشگاه حضرتش قرار مى‏گرفت به او مى‏فرمود: فلانى، آماده سفر آخرت باش و براى خودت هرچه مى‏خواهى مهيا كن كه در فلان روز، فلان ساعت بيمارى تو فرامى‏رسد و سبب بيمارى تو چنين ‏و چنان است، و در فلان ماه، فلان روز، فلان ساعت خواهى مرد، بنحو لم يتحقّق قبل ظهوره لأحد من النبيّين و الوصيّين: 519- ففي البصائر: بإسناده عن سعد بن طريف، عن الأصبغ بن نباتة قال: كان أمير المؤمنين عليه السّلام إذا وقف الرجل بين يديه، قال: يا فلان، استعدّ و أعدّ لنفسك ما تريد، فإنّك تمرض في يوم كذا و كذا، في ساعة كذا و كذا و سبب مرضك كذا و كذا، و تموت في شهر كذا و كذا، في يوم كذا و كذا، في ساعة كذا و كذا، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)، ج‏1، ص: 279
  8. در همان كتاب از حضرت ابوجعفرباقر عليه السّلام در وصف امام قائم عليه السّلام و روش آن حضرت در زمان ظهور ضمن حديثى طولانى آمده: ... سپس به كوفه بازمى‏گردد و آن سيصد و سيزده نفر را به تمام آفاق و كشورها مى‏فرستد، دست خود را ميان شانه‏ها و بر سينه‏هايشان مى‏كشد، پس در هيچ قضاوتى در نمى‏مانند، و هيچ زمينى نمى‏ماند مگر اين‏كه در آن صدا به شهادت: لا إله إلّا اللّه محمّد رسول اللّه بلند شود و همان است
  9. فرموده خداوند: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ؛ و هركه در آسمان‏ها و زمين است خواه‏ و ناخواه مطيع و تسليم او (خدا) است و به سوى او بازگردانده شوند. و صاحب اين امر آن‏طور نيست كه جزيه را بپذيرد مانند پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله كه جزيه را پذيرفت و همين است منظور از فرموده خداوند: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ؛ و با آنان نبرد كنيد تا فتنه‏اى نباشد و تمام دين براى خدا گردد. -
  10. سعد مى‏گويد: اين سخن را براى امام باقر عليه السّلام تعريف كردم فرمود: همين‏طور است. عرض كردم: قال سعد: فقلت هذا الكلام لأبي جعفر عليه السّلام فقال: كان ذاك فقلت:
  11. فدايت شوم پس چرا شما براى ما اين خبرها را نمى‏فرماييد تا ما آماده سفر آخرت شويم؟ جعلت فداك، فكيف لا تقول أنت، فلا تخبرنا فنستعدّ له؟
  12. فرمود: اين درب را على بن الحسين عليهما السلام بست تا زمانى كه قائم ما عليه السّلام بپاخيزد. قال عليه السّلام: هذا باب أغلق الجواب فيه عليّ بن الحسين عليهما السّلام حتّى يقوم قائمنا عليه السّلام.
  13. و در بحار از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: علم بيست و هفت حرف است، تمام آنچه پيغمبران آورده‏اند دو حرف است كه مردم تا به امروز جز دو حرف ندانسته‏اند و چون قائم ما بپاخيزد بيست و پنج حرف ديگر را برآورد؛ و به ضميمه آن دو حرف ديگر در ميان افراد بشر آشكار و پراكنده سازد.. 520- و في البحار: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: العلم سبعة و عشرون حرفا فجميع ما جاءت به الرسل حرفان، فلم يعرف الناس حتّى اليوم غير الحرفين، فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة و العشرين حرفا فبثّها في الناس، و ضمّ إليها الحرفين حتّى يبثّها سبعة و عشرين حرفا. ص-280
  14. صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ«اللهم »
 

نوار: 44/ 245.

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید