-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  (عليه السّلام)، ج‏1، ص-280-ص: 284 و در حديث ديگرى از

--«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                                       1-صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ«اللهم »

-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  (عليه السّلام)، ج‏ ص-280-ص: 284

  1. و در حديث ديگرى از آن حضرت آمده كه فرمود: و در زمان او حكمت به شما داده مى‏شود تا آن‏جا كه زن در خانه‏اش به كتاب خدا و سنّت رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله حكم مى‏كند. - 521- و فيه: عن أبي جعفر عليه السّلام في وصف آداب القائم عليه السّلام في زمان ظهوره قال- في حديث طويل-: ثمّ يرجع إلى الكوفة، فيبعث الثلاثمائة و البضعة عشر رجلا إلى الآفاق كلّها، فيمسح بين أكتافهم، و على صدورهم، فلا يتعايون في قضاء، و لا تبقى أرض إلّا نودي فيها شهادة أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شريك له و أنّ محمّدا رسول اللّه، و هو قوله:
  2. وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ‏- و لا يقبل صاحب هذا الأمر الجزية كما قبلها رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم و هو قول اللّه: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ...
  3. 522- و في حديث آخر، عنه عليه السّلام قال: و يؤتون الحكمة في زمانه حتّى أنّ المرأة لتقضي في بيتها بكتاب اللّه تعالى و سنّة رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)، ج‏1، ص: 280
  4. و در خبر ديگرى از آن حضرت آمده كه فرمود: هرگاه قائم عليه السّلام بپاخيزد در تمام اقاليم زمين، هراقليم مردى را قرار مى‏دهد و به او فرمايد: دستور كار تو، كف دستت مى‏باشد، پس هرگاه چيزى بر تو وارد شود كه آن را ندانى و قضاوت در آن را نشناسى به كف دستت بنگر و به آنچه در آن هست عمل كن ... - 523- و في حديث آخر، عنه عليه السّلام: إذا قام القائم أقام في أقاليم الأرض في كلّ أقليم رجلا، يقول: عهدك في كفّك، فإذا ورد عليك ما لا تفهمه و لا تعرف القضاء فيه، فانظر إلى كفّك، و اعمل بما فيها، الخبر.
  5. و در كتاب خرايج از آن جناب از حضرت سيد الشهداء عليه السّلام آمده كه فرمود: سپس خداوند به شيعيان ما كرامتى مى‏بخشد كه چيزى بر آنها پوشيده نمى‏ماند تا جايى كه يك مرد از آن‏ها مى‏خواهد بداند خاندانش چه مى‏دانند، آنان را از آنچه مى‏دانند خبر مى‏دهد. -524- و في كتاب الخرائج: عنه، عن سيّد الشهداء عليهما السّلام: إنّ اللّه ليهب لشيعتنا كرامة لا يخفى عليهم شي‏ء في الأرض، و ما كان فيها، حتّى أنّ الرجل‏ منهم يريد أن يعلم علم أهل بيته فيخبرهم بعلم ما يعلمون. ص: 280
  6. و در بحار ضمن حديثى طولانى از امير المؤمنين عليه السّلام آمده كه فرمود: ... و علم در دل‏هاى مؤمنين واقع مى‏شود، پس هيچ مؤمنى به علمى كه نزد برادرش هست احتياج نخواهد داشت، و تأويل اين آيه: يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ؛خداوند هريك را به رحمت واسعه خويش بى‏نياز فرمايد. آن روز است، و زمين گنجينه‏هاى خود را براى آنان بيرون مى‏آورد، و قائم عليه السّلام مى‏فرمايد: كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ؛ بخوريد و بياشاميد كه گوارايتان باد، پاداش آنچه در روزگاران گذشته پيش فرستاده‏ايد. منهم يريد أن يعلم علم أهل بيته فيخبرهم بعلم ما يعلمون 525- و في البحار: عن أمير المؤمنين عليه السّلام- في حديث طويل قال-: و يقذف في قلوب المؤمنين العلم، فلا يحتا مؤمن إلى ما عند أخيه من علم، فيومئذ تأويل هذه الآية: يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ‏ سَعَتِهِ‏ ، و تخرج لهم الأرض كنوزها، و يقول القائم: كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ الخبر.
  7. كشف و برطرف كردن ناراحتى‏ها از مؤمنين‏4- كشف الضرّ عن المؤمنين
  8. امام عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- با دعا كردن براى مؤمنين به‏طور عموم از آن‏ها بدى‏ها و ناراحتى‏ها را دور مى‏سازد، و به‏طور خصوص نيز افرادى كه به آن حضرت توسّل جسته و به آن بزرگوار پناهنده شده‏اند و از شرّ بدى‏ها و تلخى‏ها رهايى يافته‏اند، بيش از شماره‏اند. از جمله: بالدعاء لهم عموما كما مرّ، و خصوصا في موارد أكثر من أن تحصى:
  9. جريان اوّل: عالم كامل مجلسى رحمه اللّه در مجلد نوزدهم بحار به چند طريق از ابو الوفاء شيرازى نقل كرده كه گفت: در كرمان به دست ابن الياس اسير بودم، او مرا به زنجير كشيده بود كه خبردار شديم تصميم گرفته مرا به دار آويزد، 526- فمنها: ما نقله العالم الكامل مولانا المجلسي (ره) في التاسع عشر من البحار: بعدّة طرق، عن أبي الوفاء الشيرازي، قال: كنت مأسورا بكرمان في يد ابن إلياس مقيّدا مغلولا فاخبرت أنّه قد همّ بصلبي،
  10. پس امام زين العابدين على بن الحسين عليهما السلام را به درگاه خداوند- عزّ و جلّ- شفيع بردم. به خواب رفتم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله را در خواب ديدم كه به من فرمود: فاستشفعت إلى اللّه عزّ و جلّ بزين العابدين عليّ بن الحسين عليه السّلام فحملتني عيني، فرأيت في المنام رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم و هو يقول:
  11. در هيچ‏كدام از رويدادهاى دنيا به من و دخترم و فرزندانم متوسّل مشو، بلكه براى آخرت و آنچه از ثواب از درگاه خداوند مى‏خواهى به ما متوسّل شو، لا يتوسّل بي، و لا بابنتي و لا بابنيّ في شي‏ء من عروض الدنيا، بل للآخرة و ما تؤمّل من فضل اللّه عزّ و جلّ فيها،
  12. امّا برادرم ابوالحسن براى تو انتقام مى‏گيرد از كسى كه به تو ظلم كرده. فأمّا أخي أبو الحسن فإنّه ينتقم لك ممّن يظلمك. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)، ج‏1، ص: 281
  13. عرض كردم: يا رسول اللّه! مگر نه اين است كه به فاطمه ظلم شد و او صبر كرد و حقّ خودش را نيز غصب كردند صبر كرد، پس چطور براى من از كسى كه به من ظلم كرده انتقام مى‏گيرد؟ فقلت: يا رسول اللّه، أليس قد ظلمت فاطمة فصبر، و غصب هو على إرثك فصبر، فكيف ينتقم لي ممّن ظلمني؟!
  14. فرمود: اين پيمانى بود كه من با او عهد كرده بودم و دستور من بود كه به ناچار آن را مى‏بايست‏ عمل مى‏كرد كه حق آن را هم ادا نمود ولى حالا، واى بر كسى كه به دوستانش متعرض شود، و امّا على بن الحسين؛ براى نجات از چنگال پادشاهان و سلاطين و مفسده شياطين. فقال صلى اللّه عليه و آله و سلم: ذلك عهد عهدته إليه [و أمر] أمرته به، و لم يجد بدّا من القيام به و قد أدّى الحقّ فيه، و الآن فالويل لمن يتعرّض لمولاه. و أمّا عليّ بن الحسين فللنجاة من السلاطين، و من مفسدة الشياطين‏
  15. و محمد بن على و جعفر بن محمد؛ براى آخرت. و موسى بن جعفر؛ عافيت را از او بخواه. و على بن موسى؛ براى ايمن بودن در سفرهاى دريا و خشكى به او متوسّل شو. و محمد بن على؛ روزى را به وسيله او از درگاه خداوند متعال بخواه. و على بن محمد؛ براى انجام دادن مستحبّات و نيكى به برادران ايمانى. و حسن بن على؛ براى آخرت. و امّا حضرت حجّت؛ هنگامى كه شمشير دم حلقت رسيد- در اين هنگام آن حضرت صلّى اللّه عليه و اله به گلوى خود اشاره كرد- پس به او استغاثه كن و پناهنده شو كه او به فريادت مى‏رسد، و او پناهگاه است براى كسى كه به او پناهنده شود. و أمّا محمّد بن عليّ و جعفر بن محمّد فللآخرة، و أمّا موسى بن جعفر فالتمس به العافية، و أمّا عليّ بن موسى فللنجاة في الأسفار في البرّ و البحر و أمّا محمّد بن عليّ فاستنزل به الرزق من اللّه تعالى، و أمّا عليّ بن محمّد فلقضاء النوافل و برّ الإخوان، و أمّا الحسن بن عليّ فللآخرة و أمّا الحجّة فإذا بلغ السيف منك المذبح- و أومأ صلى اللّه عليه و آله و سلم بيده إلى حلقه- فاستغث به، فهو يغيثك، و هو كهف و غياث لمن استغاث به.
  16. س گفتم: اى مولاى من؛ اى صاحب زمان من! به تو پناهنده‏ام، ناگاه شخصى را ديدم از آسمان فرودآمد بر اسبى سوار و به دستش حربه‏اى آهنين (يا نورانى) بود، عرض كردم: اى مولاى من! شرّ كسى كه مرا اذيت مى‏كند از من دفع فرماى. فرمود: دفع كردم، من درباره تو به درگاه خداوند- عزّ و جلّ- دعا نمودم و خداوند دعايم را مستجاب كرد. چون صبح فرارسيد، ابن الياس مرا فراخواند و زنجير از من برداشت و خلعت عطا كرد و گفت: به چه‏كسى توسّل جستى؟ گفتم: به كسى استغاثه كردم كه پناه پناهندگان است، تا اين‏كه او از پروردگارش براى من درخواست خلاصى كرد، و الحمد للّه ربّ العالمين.- فقلت: يا مولاي يا صاحب الزمان، أنا مستغيث بك، فإذا أنا بشخص قد نزل من السماء تحته فرس و بيده حربة من حديد - فقلت: يا مولاي، اكفني شرّ من يؤذيني، فقال: قد كفيتك، فإنّني سألت اللّه عزّ و جلّ فيك، و قد استجاب دعوتي، فأصبحت فاستدعاني ابن إلياس، و حلّ قيدي، و خلع عليّ، و قال: بمن استغثت؟ فقلت: استغثت بمن هو غياث المستغيثين حتّى سأل ربّه عزّ و جلّ، و الحمد للّه ربّ العالمين. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)،ج‏1، ص: 282
  17. جريان ديگر: در مجلد سيزدهم بحار از پدرش عالم عادل مولانا محمد تقى معروف به مجلسى اوّل نقل كرده كه گفت: در زمان ما مرد شريف صالحى بود كه امير اسحاق استرآبادى نام داشت. او چهل حج را پياده بجاى آورده بود، و در مردم شهرت داشت كه زمين براى او نور ديده مى‏شود. در يكى از سال‏ها به شهر اصفهان وارد شد، من نزد او رفتم و از شهرتى كه درباره او بود از وى سؤال كردم. 527- و منها: ما نقله في المجلد الثالث عشر: عن والده العالم العامل مولانا محمّد تقيّ المعروف بالمجلسي الأوّل (ره) أنّه قال: كان في زماننا رجل شريف صالح، كان يقال له: أمير إسحاق الإسترآبادي و كان قد حجّ أربعين حجّة ماشيا، و كان قد اشتهر بين الناس أنّه تطوى له الأرض، فورد في بعض السنين بلدة إصفهان، فأتيته و سألته عمّا اشتهر فيه‏
  18. به من گفت: سبب اين شايعه آن است كه يكى از سال‏ها كه من با حاجيان به سمت بيت اللّه الحرام در حركت بودم، وقتى به جايى رسيديم كه از آن‏جا تا مكه هفت يا نه منزل راه بود، من براى بعضى امور از قافله عقب افتادم تا اين‏كه كاروان از نظرم ناپديد شد، راه را گم كردم حيرت‏زده، تشنگى هم بر من غالب گشت تا جايى كه از زندگى دست شستم، فرياد زدم: «يا صالح؛ يا أبا صالح! أرشدونا إلى الطّريق يرحمكم اللّه»؛ اى صالح؛ اى ابا صالح! ما را راهنمايى كنيد خداوند شما را رحمت كند. فقال: كان سبب ذلك أنّي كنت في بعض السنين مع الحاجّ متوجّهين إلى بيت اللّه الحرام، فلمّا وصلنا إلى موضع كان بيننا و بين مكّة سبعة منازل أو تسعة تأخّرت عن القافلة لبعض الأسباب، حتّى غابت عنّي، و ضللت عن الطريق و تحيّرت و غلبني العطش، حتّى أيست من الحياة فناديت: يا صالح يا أبا صالح أرشدونا إلى الطريق يرحمكم اللّه.
  19. ناگهان در آخر صحرا شبحى نمودار شد تا دقت كردم در مدت كوتاهى كنارم رسيد، ديدم جوانى خوش‏صورت، پاكيزه‏لباس، گندمگون، در قيافه شريفان است، سوار شتر بود و ظرف آبى در دست داشت. بر او سلام كردم، جواب سلامم را داد و فرمود: تو تشنه‏اى؟  فتراءى لي في منتهى البادية شبح، فلمّا تأمّلته حضر عندي في زمان يسير فرأيته شابّا حسن الوجه، نقيّ الثياب، أسمر، على هيئة الشرفاء، راكبا على جمل و معه إدواة فسلّمت عليه، فردّ عليّ السلام‏ و قال: أنت عطشان؟
  20. عرض كردم: آرى. ظرف آب را به من داد آشاميدم، سپس فرمود: مى‏خواهى به كاروانت برسى؟ عرض كردم: آرى. قلت:نعم، فأعطاني الإداوة فشربت، ثمّ قال: تريد أن تلحق القافلة؟
  21. پشت سر خودش سوارم كرد و به سوى مكّه حركت فرمود، عادت من اين بود كه هرروز حرز يمانى را مى‏خواندم، آن‏وقت هم به خواندن آن پرداختم، در بعضى جاها مى‏فرمود: چنين بخوان. قلت: نعم، فأردفني خلفه، و توجّه نحو مكّة، و كان من عادتي قراءة الحرز اليمانيّ في كلّ يوم، فأخذت في قراءته، فقال عليه السّلام في بعض المواضع: إقرأ هكذا.
  22. ديرى نگذشت كه به من فرمود: اين‏جا را مى‏شناسى؟ نگاه كردم، ديدم در ابطح هستم، فرمود: پياده شو، چون پياده شدم پشت كردم، او از نظرم غايب شد، در آن هنگام دانستم كه او قائم عليه السّلام بوده، بر مفارقتش تأسف خوردم و از اين‏كه او را نشناختم متأثّر شدم پس چون هفت روز گذشت، كاروان ما به مكّه رسيد مرا آن‏جا ديدند- با اين‏كه از زنده بودنم نااميد شده بودند- لذا به داشتن «طىّ الارض» مشهور شدم. قال: فما مضى إلّا زمان يسير، حتّى قال لي: تعرف هذا الموضع؟ فنظرت، فإذا أنا بالأبطح، فقال: انزل، فلمّا نزلت رجعت، و غاب عنّي، فعند ذلك عرفت أنّه القائم عليه السّلام فندمت و تأسّفت على مفارقته و عدم معرفته، فلمّا كان بعد سبعة أيّام، أتت القافلة فرأوني في مكّة بعد ما أيسوا من حياتي، فلذا اشتهرت بطيّ الأرض.
  23. مجلسى در بحار مى‏گويد: پدرم فرمود: حرز يمانى را نزد او خواندم و آن را تصحيح كردم، و شكر خداى را كه به من اجازه هم داد. - قال الوالد: فقرأت عنده الحرز اليماني و صحّحته، و أجازني و الحمد للّه.
  24. جريان ديگر: عالم عامل ميرزا حسين نورى در كتاب جنّة المأوى به نقل از كتاب كنوز النجاح شيخ جليل امين الاسلام فضل بن الحسن طبرسى روايت كرده كه گفت: دعايى است كه حضرت صاحب الزمان- عليه صلوات اللّه الملك المنّان- به ابو الحسن محمد بن احمد بن ابى ليث رحمه اللّه تعليم فرموده،528- و منها: ما نقله العالم العامل الحاج ميرزا حسين النوري (ره) في جنّة المأوى، عن كتاب كنوز النجاح للشيخ الجليل أمين الإسلام فضل بن الحسن الطبرسي، قال: دعاء علّمه صاحب الزمان عليه سلام اللّه الملك المنّان،
  25. ابو الحسن از ترس كشته شدن به قبرستان قريش در بغداد فرار كرده بود كه به بركت اين دعا نجات يافت. ابو الحسن مى‏گويد: آن حضرت- صلوات اللّه عليه- أبا الحسن محمّد بن أحمد بن أبي الليث رحمه اللّه تعالى، في بلدة بغداد، في مقابر قريش، و كان أبو الحسن قد هرب إلى مقابر قريش، و التجأ إليه عليه السّلام من خوف القتل فنجّي منه ببركة هذا الدعاء،
  26. به من آموخت كه چنين بگويم: قال أبو الحسن المذكور: إنّه صلوات اللّه عليه علّمني أن أقول:
  27. «اللهمّ عظم البلاء، و برح الخفآء، و انقطع الرّجآء، و انكشف الغطآء، و ضاقت الأرض و منعت السمآء، و أنت المستعان و إليك المشتكى، و عليك المعوّل في الشّدّة و الرّخآء. اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد، أولي الأمر الّذين فرضت علينا طاعتهم، و عرّفتنا بذلك منزلتهم، ففرّج عنّا بحقّهم فرجا عاجلا قريبا، كلمح البصر، أو هو أقرب يا محمّد يا عليّ، يا عليّ يا محمّد، اكفياني فإنّكما كافيان، و انصراني فإنّكما ناصران. يا مولاي، يا صاحب الزّمان، الغوث الغوث الغوث، أدركني أدركني أدركني، السّاعة السّاعة السّاعة، العجل العجل العجل ...»؛ مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)، ج‏1، ص: 283
  28. اللّهمّ عظم البلاء، و برح الخفاء، و انقطع الرّجاء، و انكشف الغطاء، و ضاقت الأرض و منعت السّماء، و إليك يا ربّ المشتكى، و عليك المعوّل في الشّدّة و الرّخاء، اللّهمّ فصلّ على محمّد و آل محمّد، اولي الأمر الّذين فرضت‏ علينا طاعتهم، فعرّفتنا بذلك منزلتهم، ففرّج عنّا بحقّهم فرجا عاجلا كلمح البصر، أو هو أقرب، يا محمّد يا عليّ، يا عليّ يا محمّد إكفياني، فإنّكما كافياي، و انصراني فإنّكما ناصراي، يا مولاي يا صاحب الزّمان، الغوث الغوث الغوث، أدركني أدركني أدركني.
  29. پروردگارا! بلا و گرفتارى بزرگ شد، و [با آزمايش‏هايى كه پيش آمد] امور مخفى آشكار گشت، و اميد قطع گرديد، و پرده‏ها بالا رفت، و زمين بر ما تنگ شد، و آسمان رحمتش را بريد، و شكوه به درگاه تو داريم اى پروردگار، و در سختى‏ها و آسانى‏ها تكيه بر تو است. بارالها! پس بر محمد و آل محمد درود بفرست، اولو الامر [و سرپرستانى‏] كه اطاعتشان را واجب ساخته‏اى، و بدين وسيله مقام و منزلتشان را به ما شناسانده‏اى، پس تو را به حقّ آنان كه ما را گشايشى عطا كنى، گشايش سريع و زودرسى همچون يك چشم برهم زدن يا نزديك‏تر، اى محمد، اى على؛ اى على، اى محمد؛ مرا كفايت كنيد كه شما كفايت‏كننده هستيد، و مرا يارى كنيد كه شما يارى‏كننده‏ايد. اى آقاى من، اى صاحب الزمان پناه، پناه، پناه، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، همين ساعت، همين ساعت، همين ساعت، به‏زودى، به‏زودى، به‏زودى ...
  30. راوى گويد: آن حضرت عليه السّلام هنگامى كه مى‏گفت: «يا صاحب الزمان» به سينه خود اشاره مى‏كرد.- قال الراوي: إنّه عليه السّلام عند قوله: يا صاحب الزمان، كان يشير إلى صدره الشريف.
  31. مى‏گويم: اگر خواسته باشيد گوشه‏اى از اين مطالب را دريابيد كتاب «النجم الثاقب» را مطالعه كنيد، خداى تعالى مؤلفش را بهترين پاداش دهد. أقول: إذا أردت أن تطّلع على نبذ من ذلك فعليك بمطالعة كتاب النجم الثاقب، جزى اللّه تعالى مؤلّفه أحسن الجزاء.
  32. حرف «ل»«حرف اللام» لواى آن حضرت عليه السّلام‏-1- لواؤه‏
  33. از جمله امور مهم، دعا كردن براى برافراشته شدن پرچم و لواى آن حضرت است كه به خاطر آن، دل‏ها مسرور و تمام غصّه‏ها دور مى‏گردد، من المهمّات الدعاء لنشر لوائه، فبذلك تفرح القلوب و تكشف الكروب‏
  34. چنان‏كه در كتاب كمال الدين از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام آمده كه بالاى منبر چنين فرمود: مردى از فرزندانم در آخر الزمان ظهور مى‏كند، رنگش سفيد آميخته به سرخى، شكمش برآمده، ران‏هايش بزرگ و گرده شانه‏هايش قوى است، بر پشتش دو خال هست يكى به رنگ پوستش و ديگرى همانند مهر نبوّت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله، او دو نام دارد يكى محرمانه و مخفى است 529- ففي كمال الدين: عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال على المنبر: يخرج رجل من ولدي في آخر الزمان، أبيض اللون، مشرب بالحمرة، مبدح البطن عريض الفخذين، عظيم مشاش المنكبين، بظهره شامتان، شامة على لون جلده، و شامة على شبه شامة النبيّ عليه السّلام، له إسمان: إسم يخفى، و إسم يعلن..‏
  35. و ديگرى آشكار، نام مخفى‏اش احمد و نام آشكارش محمد است، هرگاه پرچم خود را به اهتزاز درآورد شرق و غرب را روشن سازد،  فأمّا الّذي يخفى: فأحمد، و أمّا الّذي يعلن: فمحمّد، إذا هزّ رأيته أضاء لها ما بين المشرق و المغرب،  ---مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السّلام)، ج‏1، ص: 284
  36. دست بر سر بندگان خدا كشد، پس هيچ مؤمنى باقى نماند مگر اين‏كه دلش از كوه آهنين هم محكم‏تر گردد و خداوند متعال قوّت چهل مرد به او بدهد، و هيچ ميّتى نماند مگر آن‏كه در قبر اثرى از خوشحالى ظهور به او برسد كه مؤمنين در قبر از هم ديدن كنند و به ظهور قائم- صلوات اللّه عليه- يكديگر را مژده دهند.[3] و وضع يده على رؤوس العباد، فلا يبقى مؤمن إلّا صار قلبه أشدّ من زبر الحديد، و أعطاه اللّه تعالى قوّة أربعين رجلا، و لا يبقى ميّت من المؤمنين إلّا دخلت عليه تلك الفرحة في قلبه و هو في قبره، و هم يتزاورون في قبورهم، و يتباشرون بقيام القائم عليه السّلام.
  37. مى‏گويم: منظور از قبر، منزل روح مؤمنين است در عالم برزخ، شاهد بر آن رواياتى است كه بعضى از بزرگان در اين باره آورده‏اند. أقول: المراد بالقبور منازل أرواحهم في عالم البرزخ،
  38. و نيز در كمال الدين روايت شده كه در پرچم مهدى عليه السّلام است كه: بيعت [رفعت و برترى‏] از آن خداوند- عزّ و جلّ- است.در همان كتاب از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه فرمود: ما را پرچمى هست كه هركه از آن پيشى بگيرد سركش و هركه از آن عقب بيفتد هلاك شده و هرآن‏كه از آن پيروى كند به مقصد رسيده است.و يشهد لذلك بعض الروايات كما حكي عن بعض الأساطين. 530- و في الإكمال أيضا: روي أنّه يكون في راية المهديّ عليه السّلام «البيعة للّه عزّ و جلّ». 531- و فيه: عن أمير المؤمنين عليه السّلام: إنّ لنا أهل البيت راية، من تقدّمها مرق، و من تأخّر عنها زهق، و من تبعها لحق.
  39. و از امام صادق عليه السّلام است كه فرمود: گويا قائم عليه السّلام را مى‏نگرم كه بر پشت نجف رسيده، چون بر پشت نجف قرار مى‏گيرد بر اسب تيره‏رنگ ابلقى مى‏نشيند كه ميان دو چشمش سفيدى باريكى هست، آن‏گاه اسب او را به جنبش آورد، پس هيچ شهرى نماند كه گمان نبرند قائم عليه السّلام در آن شهر با آن‏ها است. و چون پرچم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله را بگشايد، سيزده هزار و سيزده فرشته از آسمان بر او فرودآيد كه همه در انتظار فرمان قائم عليه السّلام باشند.- 532- و عن الصادق عليه السّلام قال: كأنّي أنظر إلى القائم عليه السّلام على ظهر النجف‏ فإذا استوى على ظهر النجف ركب فرسا أدهم أبلق ما بين عينيه شمراخ‏ ثمّ ينتفض به فرسه، فلا يبقى أهل بلدة إلّا و هم يظنّون أنّه معهم في بلادهم، فإذا نشر راية رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم انحطّ إليه ثلاثة عشر ألف ملك و ثلاثة عشر ملكا، كلّهم ينظرون إلى القائم عليه السّلام الخبر.
  40. و از ابو حمزه ثمالى منقول است كه گفت: حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام به من فرمود: گويى قائم عليه السّلام را مى‏نگرم كه در كوفه پشت نجف آشكار شده، و چون بر نجف برآيد پرچم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله را برافرازد، و عمود آن از عمودهاى عرش خداى تعالى و بقيه‏اش از نصرت خداى- عزّ و جلّ- مى‏باشد، آن را بر كسى فرود نياورد مگر اين‏كه خداوند متعال او را نابود سازد. 533- و عن أبي حمزة قال: قال أبو جعفر عليه السّلام:كأنّي أنظر إلى القائم عليه السّلام قد ظهر على ظهر النجف بالكوفة، فإذا ظهر على النجف نشر راية رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم عمودها من عمد عرش اللّه تعالى و سائرها من نصر اللّه جلّ جلاله، و لا يهوي بها إلى أحد إلّا أهلكه اللّه تعالى قال: قلت:
  41. راوى گويد: عرضه داشتم: آيا اين پرچم با او هست يا برايش مى‏آورند؟ فرمود: بلكه برايش مى‏آورند، جبرئيل عليه السّلام آن را مى‏آورد. قلت : تكون معه أو يؤتى بها؟ قال: بل يؤتى بها، يأتيه بها جبرئيل عليه السّلام. ص: 284

صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ«اللهم »

 

 

 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید