«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/« صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »
-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج1، ص- -311
- قسم چهارم: اشراق نور آن حضرت در زمان ظهور، اين قسم نيز بر دو گونه است: باطنى و ظاهرى. و بر نحوه اوّل آنچه در قسم سوم گذشت دلالت مىكند، و بر قسم دوم دلالت دارد روايتى كه شيخ جليل على بن ابراهيم قمى قدّس سرّه در تفسير خود مسندا از مفضّل بن عمر روايت كرده كه گفت: از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام شنيدم كه درباره آيه شريفه: وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنور رَبِّها؛ و زمين به نور پروردگارش روشنى يافت. مىفرمود: ربّ الارض يعنى امام الارض؛ پروردگار [مربى] زمين يعنى امام زمين. عرض كردم: هرگاه ظهور كند چه مىشود؟ فرمود: آن هنگام مردم از نور آفتاب و نور ماه بىنياز مىشوند و به نور امام اكتفا مىكنند. إنتهى كلامه، رفع مقامه. و أمّا القسم الرابع: و هو إشراق نوره في زمان ظهوره، فعلى نحوين أيضا: باطنيّ و ظاهريّ، و يدلّ على الأوّل ما مرّ في القسم الثالث.578- و على الثاني، ما رواه الشيخ الجليل عليّ بن إبراهيم القمّي (ره) في تفسيره: مسندا عن المفضّل بن عمر (ره)، أنّه سمع أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول في قول اللّه تعالى: وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنور رَبِّها قال: ربّ الأرض يعني إمام الأرض، قلت: فإذا خرج يكون ماذا؟ قال عليه السّلام: إذا يستغني الناس عن ضوء الشمس، و نور القمر، و يجتزون بنور الإمام.
- و نيز سيد جليل سيد هاشم بحرانى در كتاب المحجّة مسندا از مفضّل آورده كه گفت: شنيدم كه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: وقتى قائم بپاخيزد، زمين به نور پروردگارش درخشان مىشود و بندگان از نور خورشيد بىنياز مىگردند و شبوروز يكى مىشود و مرد در زمان او هزار سال عمر مىكند هرسال برايش يك پسر متولد مىشود و دختر متولد نمىگردد، جامهاى به قامت خودش بر او هست كه هرچه قدش بلندتر مىشود آن لباس هم بزرگتر مىگردد، به هررنگى كه بخواهد. . 579- و ما رواه السيّد الأجلّ السيّد هاشم البحراني في كتاب المحجّة: مسندا عن المفضّل أيضا، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ قائمنا إذا قام أشرقت الأرض بنور ربّها، و استغنى العباد عن ضوء الشمس، و صار الليل و النهار واحدا، و عاش الرجل في زمانه ألف سنة، يولد له في كلّ سنة غلام، لا يولد له جارية، يكسوه الثوب فيطول عليه كلّما طال و يكون عليه أيّ لون شاء.
- همچنين عالم كامل مجلسى رحمه اللّه در بحار از مفضّل نيز روايت كرده كه گفت: شنيدم حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام فرمود: هرگاه قائم بپاخيزد زمين به نور پروردگارش درخشان گردد، و بندگان از نور خورشيد بىنياز شوند و ظلمت برطرف گردد. 580- و ما رواه العالم الكامل المجلسي (ره) في البحار: عن المفضّل أيضا قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ قائمنا إذا قام أشرقت الأرض بنور ربّها و استغنى العباد عن ضوء الشمس، و ذهبت الظلمة، الخبر.
- در همان كتاب از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم منقول است كه فرمود: اگر جز يك روز از عمر دنيا باقى نماند خداوند آنروز را طولانى خواهد كرد تا اينكه فرزندم مهدى در آنروز قيام كند. پس روح اللّه عيسى بن مريم فرودمىآيد و پشت سرش نماز مىخواند، و زمين به نور پروردگارش تابناك گردد و حكومت او مشرق و مغرب را فرامىگيرد. 581- و فيه: عن النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم قال: لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد لأطال اللّه ذلك اليوم، حتّى يخرج فيه ولدي المهديّ، فينزل روح اللّه عيسى بن مريم عليه السّلام فيصلّي خلفه، و تشرق الأرض بنور ربّها، و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 312
- و امّا اشراق نور آن حضرت در آخرت: روايتى كه ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى در اصول كافى آورده بر آن دلالت مىكند. روايت چنين است: از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام است كه درباره آيه شريفه: يَسْعى نورهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ؛ نور آنان پيشاپيش و در سمت راستشان در حركت است. فرمود: ائمه معصومين روز قيامت پيشاپيش و سمت راست مؤمنين مىروند تا به منازل اهل بهشت آنان را منزل دهند. 582- و أمّا إشراق نوره في الآخرة، فيدلّ عليه ما رواه ثقة الإسلام محمّد بن يعقوب الكليني في اصول الكافي: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قوله تعالى: يَسْعى نورهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ أئمّة المؤمنين يوم القيامة، تسعى بين يدي المؤمنين و بأيمانهم حتّى ينزلوهم منازل أهل الجنّة.
- و نيز سيد بحرينى در البرهان از امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: «نورهم يسعى بين أيديهم»؛ نور ائمه مؤمنين روز قيامت پيشاپيش و سمت راست مؤمنين مىرود تا اينكه آنها را در منازلشان در بهشت فرودآورند.583- و ما رواه السيّد البحراني في البرهان: عن الصادق عليه السّلام أيضا، قال:نورهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ قال: نور أئمّة المؤمنين يوم القيامة يسعى بين أيدي المؤمنين و بأيمانهم، حتّى ينزلوا بهم منازلهم في الجنّة.
- 3- نعمتهاى آن حضرت عليه السّلام -3- نعمه عليه السّلام- قد تبيّن لك في الباب
- در بخش سوم كتاب معلوم شد كه آنچه از نعمتها كه بندگان در آن غوطهورند از نعمتهاى ظاهرى و باطنى همه به بركت وجود شريف حضرت حجّت عليه السّلام است، و اين امر از عظيمترين چيزهايى است كه موجب دعا كردن براى آن حضرت است، توضيح بيشترى در بخش پنجم ان شاء اللّه خواهد آمد. الثالث من هذا الكتاب أنّ جميع ما يتقلّب فيه الخلق من النعم الظاهرة و الباطنة إنّما هو ببركة الحجّة صلوات اللّه و سلامه عليه و هذا من أعظم ما يوجب الدعاء له، عجّل اللّه تعالى فرجه و سيأتي زيادة بيان لهذا المرام في الباب الخامس إن شاء اللّه تعالى.
- دليل بر آن- اضافه بر آنچه قبلا اشاره شد- روايتى است كه در البرهان در تفسير آيه شريفه: 584- و يدلّ على ذلك- مضافا إلى ما أشرنا إليه- ما في البرهان: في تفسير قول اللّه عزّ و جلّ
- ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ؛ آنگاه در آنروز از آن نعمت [ويژه] بازپرسى مىشويد. ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: تسأل هذه الامّة عمّا أنعم اللّه عليها برسوله،
- از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: اين امّت، از نعمتهايى بازخواست مىشود كه خدا به واسطه پيامبر و اهل بيتش به ايشان ارزانى داشته است.و نيز از آن حضرت است كه درباره آيه مباركه: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ؛ آنگاه در آن روز از آن نعمت [ويژه] بازپرسى مىشويد. فرمود: آن نعيم (- نعمت/ نعمت خاص) ما هستيم. ثمّ بأهل بيته. 585- و عنه أيضا قال: في قوله عزّ و جلّ: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ قال: نحن النعيم --- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 313
- شبيه همين روايت از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده است. و نحوه عن أمير المؤمنين عليه السّلام.
- و از ابو خالد كابلى است كه گفت: بر حضرت محمد بن على عليهما السّلام وارد شدم، غذايى برايم آورد كه از آن خوشمزهتر نخورده بودم. به من فرمود: اى ابو خالد! غذاى ما را چگونه ديدى؟ عرض كردم: فدايت شوم چه خوشمزه است، ولى من آيهاى از كتاب خدا يادم افتاد. خشمگين شد و پرسيد كدام آيه؟ عرض كردم: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ. فرمود: و اللّه از اين غذا هرگز سؤال نمىشوى. سپس خنديد تا اينكه دندانهايش آشكار شد و فرمود: آيا مىدانى نعيم چيست؟ 586- و عن أبي خالد الكابلي قال: دخلت على محمّد بن عليّ عليهما السّلام فقدّم (لي) طعاما لم آكل أطيب منه، فقال لي: يا أبا خالد، كيف رأيت طعامنا؟ قلت: جعلت فداك، ما أطيبه غير أنّي ذكرت آية في كتاب اللّه، فغضب فقال عليه السّلام: و ما هي؟ قلت: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ فقال: و اللّه لا تسأل عن هذا الطعام أبدا، ثمّ ضحك حتّى افترّ ضاحكتاه و بدت أضراسه، و قال: أتدري ما النعيم؟
- عرضه داشتم: نه. فرمود: ما نعيم هستيم. و اخبار در اين باره زياد است كه در البرهان و غير آن مذكور است. قلت: لا، قال: نحن النعيم. و الأخبار في هذا الباب كثيرة مذكورة في البرهان و غيره.
- اگر بگويند: در بعضى از روايات، نعيم به امنيّت و صحّت و رطب و آب سرد تفسير شده، چگونه مىشود بين اين روايات جمع كرد؟ فإن قلت: قد ورد في بعض الروايات تفسير النعيم بالأمن و الصحّة و الرطب و الماء البارد فكيف التوفيق؟
- مىگويم: منافاتى بين اين روايات نيست، زيرا كه امامان عليهم السّلام در هرحديث بعضى از مصاديق نعيم را بيان كردهاند، و اين دلالت ندارد بر منحصر بودن نعيم در آنچه ذكر شده. و شاهد بر اين معنى روايتى است كه در البرهان از امام صادق عليه السّلام در حديثى آمده كه فرمود: ما از نعيم هستيم. قلت: لا تنافي بين هذه الروايات، لأنّهم عليهم السّلام قد ذكروا في كلّ حديث بعض مصاديق النعيم، و ذلك لا يدلّ على حصر النعيم فيما ذكر بخصوصه و هذا كاف في إثبات المطلوب، و يشهد لما ذكرنا ما روي في البرهان: 587- عن الصادق عليه السّلام- في حديث- قال: نحن [من] النعيم.
- البته وجود امام عليه السّلام عظيمترين نعمتهاى الهى است، زيرا كه اصل ساير نعمتهاى ظاهرى و باطنى است، از اينجا است كه در روايات آمده كه همه مردم روز قيامت درباره نعيم مورد سؤال قرار مىگيرند.نعم، أعظم النعم الإلهيّة وجود الإمام عليه السّلام لأنّه الأصل لسائر النعم الظاهرة و الباطنة، و من هنا قد ورد في الروايات: أنّ جميع الناس يسألون عنه يوم القيامة
- امّا غذاى خوشمزه و آب سرد و امثال اينها را خداوند متعال از بنده مؤمن خود نمىپرسد- چنانكه در چند روايت آمده- خلاصه اينكه همه افراد از اين نعمت عظيم يعنى پيغمبر و امامان عليهم السّلام سؤال مىشوند، هركه شكرانه اين نعمت عظيم را بجاى آورده باشد و از پيروان و دوستان معصومين عليهم السّلام بوده است، از رستگاران خواهد بود، و از نعمتهاى ديگر سؤال نمىگردد. و أمّا الغذاء الطيّب، و الماء البارد، و نحوهما، فاللّه تعالى لا يسأل عنها عبده المؤمن، كما في عدّة روايات،
- امّا اگر از مخالفين و كافرين باشد از همه نعمتها- كوچك و بزرگ- از او سؤال مىشود او را كاملا پاى حساب خواهند كشيد، كه گاهى به عنوان (سوء الحساب) از آن تعبير مىگردد. و الحاصل أنّ كلّ أحد يسأل يوم القيامة عن هذه النعمة العظيمة، أعني النبيّ و الأئمّة و ولايتهم عليهم السّلام فإن كان من الشاكرين الموالين لهم كان من الفائزين، و لم يسأل عمّا عدا هذه النعمة، و إن كان من الكافرين المعاندين سئل عن جميع ما أنعم عليه من النعم، و حوسب على دقيقها و جليلها، و هذا معنى المناقشة في الحساب، و قد يعبّر عنه بسوء الحساب.
- و با اين بيان بين رواياتى كه ظاهرشان باهم متعارض است مىتوان جمع كرد، كه بعضى ازروايات دلالت دارد كه خداوند متعال برتر از آن است كه بندهاش را بر آنچه از غذا و آشاميدنى و امثال اينها به او انعام كرده پاى حساب بكشد، ولى در روايات ديگرى آمده كه در خلال دنيا حساب هست. و بهذا الّذي ذكرنا يجمع بين الروايات المتعارضة بظواهرها حيث أنّ بعضها يدلّ على أنّ اللّه تعالى اجلّ من أن يسأل عبده عمّا ينعم عليه من مطعمه و مشربه و نحوهما، و بعضها يدلّ على أنّ في حلالها حساب.--- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 314
- توضيح اين معنى چنين است كه تحقق حساب روز قيامت حق است و قرآن مجيد بر آن دلالت دارد، ولى مردم بر چند دسته هستند: و توضيحه: أنّ وقوع الحساب يوم القيامة حقّ دلّ عليه القرآن، و لكنّ الناس في ذلك على أصناف:
- 1- عدّهاى به كلّى از حساب معاف مىباشند، و اين با آيات قرآن راجع به حسابرسى قيامت منافاتى ندارد، زيرا كه آيات مطلق هستند و مىشود آنها را تخصيص و تقييد زد. چنانكه در تفسير قمى از امام صادق عليه السّلام روايت است كه فرمود: هرامّتى را امام زمانش محاسبه مىكند، امامان، دوستان و دشمنانشان را از صورتشان مىشناسند، و همين است فرموده خداى تعالى: منهم: من يعفى عنه، و لا يحاسب أصلا، و هذا لا ينافي الآيات الدالّة على وقوع الحساب، لأنّها قضايا مطلقة قابلة للتقييد و التخصيص، 588- ففي تفسير القمّيّ: عن الصادق عليه السّلام قال: كلّ امّة يحاسبها إمام زمانها، و يعرف الأئمّة أولياءهم و أعداءهم بسيماهم، و هو قوله:
- وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ؛ و بر فراز اعراف مردانى هستند كه ائمهاند. يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ؛هريك را از چهرههايشان مىشناسند. نامههاى دوستانشان را به دست راستشان مىدهند، پس بدون حساب به سوى بهشت مىروند، و نامه اعمال دشمنانشان را به دست چپشان مىدهند، پس بدون حساب راهى جهنم مىشوند. وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ و هم الأئمّة، يعرفون كلا بسيماهم، فيعطون أولياءهم كتبهم بأيمانهم، فيمرّون إلى الجنّة بلا حساب، و يعطون أعداءهم كتبهم بشمالهم فيمرّون إلى النار بلا حساب.
- و در همان كتاب از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام درباره آيه مباركه: لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ؛براى آنان كه نيكى نمودند بهترين پاداش (حسنى) و زياده بر آن است. فرمود: حسنى بهشت است و زياده دنيا است، كه هرچه خداوند در دنيا به ايشان مىدهد در آخرت به خاطر آنها پاى حساب نمىكشد. 589- و فيه: عن أبي جعفر عليه السّلام في قوله تعالى: لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ فأمّا الحسنى فالجنّة، و أمّا الزيادة فالدنيا، ما أعطاهم اللّه في الدنيا لم يحاسبهم به في الآخرة.
- مثل همين روايت را در بحار از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده است. و روي مثله في البحار عن أمير المؤمنين عليه السّلام.
- اين دسته همان مؤمنين هستند كه نعمتهاى خداوند را در راه سخط و غضب او صرف نكردهاند، شاهد بر آن كلمه (أحسنوا) در آيه مباركه است. اينها شكرانه نعمت امام را بجاى آورده و حق ولايت را رعايت كردهاند. و هذا الصنف هم المؤمنون الّذين لم يصرفوا ما أعطاهم اللّه تعالى من النعم في سخطه تعالى، و يشهد لذلك قوله عزّ و جلّ: أَحْسَنُوا فتدبّر. و هذا الصنف هم الّذين أدّوا شكر نعمة وجود الإمام، و ولايته حقّ أدائها.
- 2- دسته دوم آنهايى هستند كه محاسبه مىشوند ولى خداوند آنان را عفو مىكند و گناهانشان را مىبخشد، و از ايشان بهطورى حساب مىكشد كه احدى از خلايق مطلع نگردد، يا--- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 315
- امام زمان آنها ايشان را آنطور محاسبه مىنمايد. اين دسته مؤمنانى هستند كه نعمت عظماى ولايت را شناختهاند ولى نعمتهاى ديگر الهى يا بعضى از آنها را در راه غضب و ناخشنودى خداوند صرف كردهاند كه اينها را خداوند پاى حساب مىكشد ولى سرانجام آنان را عفو مىكند. و صنف آخر: هم الّذين يحاسبون، لكن يعفو اللّه و يصفح عنهم، و يتجاوز عن سيآتهم، و يحاسبهم بنحو لا يطّلع عليه أحد من الخلق، أو يحاسبهم إمامهم كذلك و هم المؤمنون الّذين عرفوا تلك النعمة العظيمة، لكن صرفوا سائر ما أنعم اللّه عليهم أو بعضها في سخط اللّه تعالى، فيحاسبهم اللّه عزّ و جلّ لكن لا يطالبهم بقيمة نعمه عليهم بل يعفو عنهم.
- شاهد بر اين روايتى است كه در مجلد سوم بحار از امالى شيخ صدوق منقول است كه به سند خود از امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: چون روز قيامت شود دو بنده مؤمن را كه هردو اهل بهشت هستند براى حسابى نگاه مىدارند، يكى در دنيا فقير بوده و ديگرى غنى. فقير مىگويد: 590- و يشهد لذلك ما في ثالث البحار، عن أمالي الصدوق: بإسناده عن الصادق عليه السّلام قال: إذا كان يوم القيامة وقف عبدان مؤمنان للحساب، كلاهما من أهل الجنّة: فقير في الدنيا، و غنيّ في الدنيا،
- پروردگارا! من براى چه بايستم؟ من متصدّى مقامى نبودهام كه به عدل يا ستم رفتار كرده باشم، و ثروتى هم به من نداده بودى كه از اداى حق آن بپرسى، روزىام به مقدار كفايت بوده چنانكه خود مىدانى و مقدّر كرده بودى. پس خداوند- جلّ جلاله- مىفرمايد: بنده من راست گفت، او را رها كنيد تا به بهشت رود. فيقول الفقير: يا ربّ على ما أوقف؟ فوعزّتك إنّك لتعلم أنّك لم تولّني ولاية فأعدل فيها أو أجور، و لم ترزقني مالا فاؤدّي منه حقّا أو أمنع، و لا كان رزقي يأتيني منها إلّا كفافا على ما علمت و قدّرت لي. فيقول اللّه جلّ جلاله: صدق عبدي خلّوا عنه يدخل الجنّة،
- ديگرى مىماند تا اينكه آنقدر عرق از او مىريزد كه اگر چهل شتر از آن بخورند كفايت مىكند، سپس داخل بهشت مىشود، آن فقير از او مىپرسد: چه چيزى تو را بازداشت؟ جواب مىدهد: طول حساب، پيوسته چيزى پيش مىكشيدند تا اينكه آمرزيده مىشدم، سپس از چيز ديگرى سؤال مىشدم تا اينكه خداوند- عزّ و جلّ- مرا در رحمت خود غوطهور ساخت و به توبه كنندگان ملحق نمود. تو كيستى؟ مىگويد: من همان فقيرى هستم كه با تو پاى حساب بودم. مىگويد: در اين مدّت، نعمت، تو را عوض كرده كه تو را نشناختم.و يبقى الآخر حتّى يسيل منه العرق ما لو شربه أربعون بعيرا لكفاها، ثمّ يدخل الجنّة، فيقول له الفقير: ما حبسك؟ فيقول: طول الحساب، ما زال الشيء يجيئني بعد الشيء يغفر لي، ثمّ أسأل عن شيء آخر حتّى تغمّدني اللّه عزّ و جلّ منه برحمة و ألحقني بالتائبين، فمن أنت؟ فيقول: أنا الفقير الّذي كنت معك آنفا، فيقول: لقد غيّرك النعيم بعدي!
- و در همان كتاب از امالى شيخ طوسى از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام درباره آيه شريفه: فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛ آنهايند كه خداوند زشتىهاى آنان را به زيبايى بدل كند، و خداوند بسيار آمرزنده مهربان است. فرمود: مؤمن گنهكار را روز قيامت مىآورند تا در جايگاه حساب نگاه مىدارند. پس خداوند متعال خود متصدّى حساب او مىشود و احدى از مردم را از گناهانش مطلع نمىسازد، و گناهانش را به او توجه مىدهد تا اينكه گناهانش را اقرار مىكند. 591- و فيه، عن أمالي الشيخ الطوسي: عن أبي جعفر عليه السّلام في قوله تعالى:فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً قال: يؤتى بالمؤمن المذنب يوم القيامة، حتّى يقام بموقف الحساب، فيكون اللّه تعالى هو الّذي يتولّى حسابه، لا يطلع على حسابه أحدا من الناس، فيعرّفه ذنوبه حتّى إذا أقرّ بسيّئاته
- |آنگاه خداوند- عزّ و جلّ- به نويسندگان مىفرمايد: آنها را به حسنه تبديل كنيد و براى مردم آشكار سازيد كه مردم مىگويند: اين بنده يك گناه هم نداشته، پس خداوند امر مىكند او را به بهشت ببرند. اين است تأويل آيه، و آن براى خصوص گناهكاران از شيعيان ما است. قال اللّه عزّ و جلّ للكتبة: بدّلوها حسنات، و أظهروها للناس. فيقول الناس حينئذ: ما كان لهذا العبد سيّئة واحدة، ثمّ يأمر اللّه به إلى الجنّة فهذا تأويل الآية، و هي في المذنبين من شيعتنا خاصّة. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 316
- در همان كتاب از عيون اخبار الرضا عليه السّلام به سند خود از ابراهيم بن عباس صولى روايت است كه گفت: روزى در خدمت على بن موسى الرضا عليه السّلام بوديم، فرمود: در دنيا نعمت حقيقى نيست. يكى از فقها كه حاضر بود گفت: خداوند- عزّوجلّ- مىفرمايد: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ. مگر نه اين نعيم در دنيا هست كه آب خنك باشد؟ - و فيه، عن العيون: بإسناده عن إبراهيم بن العبّاس الصولي، قال: كنّا يوما بين يدي عليّ بن موسى الرضا عليه السّلام فقال: ليس في الدنيا نعيم حقيقيّ، فقال له بعض الفقهاء ممّن حضره: فيقول اللّه عزّ و جلّ: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ أمّا هذا النعيم في الدنيا، و هو الماء البارد؟!
- حضرت رضا عليه السّلام درحالىكه صداى خود را بلند كرده بود فرمود: شما چنين تفسير كردهايد، و به اقسام مختلف نعيم را معنى مىنماييد. عدهاى گفتهاند: آب سرد است. ديگران گفتهاند: غذاى خوب است، برخى ديگر گفتهاند: خواب خوش است و فقال له الرضا عليه السّلام و علا صوته: كذا فسّرتموه أنتم، و جعلتموه على ضروب، فقالت طائفة: هو الماء البارد، و قال غيرهم: هو الطعام الطيّب، و قال آخرون: هو طيب النوم،
- به درستى كه پدرم از پدرش ابو عبد اللّه عليه السّلام برايم نقل كرد كه اين اقوال شما درباره اين آيه: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ، نزد او ذكر شد، خشمگين گشت و فرمود: خداوند- عزّ و جلّ- از آنچه بر بندگانش تفضل و عنايت فرموده سؤال نمىكند و منّت نمىگذارد، منّتگذارى از خلايق قبيح است چگونه به خالق چيزى نسبت داده شود كه براى بندگانش نمىپذيرد؟ و لقد حدّثني أبي، عن أبيه أبي عبد اللّه عليه السّلام: أنّ أقوالكم هذه ذكرت عنده في قول اللّه عزّوجلّ: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ فغضب عليه السّلام و قال: إنّ اللّه عزّ و جلّ لا يسأل عباده عمّا تفضّل عليهم به، و لا يمنّ بذلك عليهم و الإمتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين، فكيف يضاف إلى الخالق عزّ و جلّ ما لا يرضى للمخلوقين به،
- ولى نعيم محبّت و ولايت ما اهل البيت مىباشد، خداوند بعد از توحيد و نبوّت از آن مىپرسد، زيرا كه اگر بنده، حقّ آن را درست ادا كند او را به نعيم بهشت كه هميشگى است مىرساند. و لكنّ النعيم: حبّنا أهل البيت، و موالاتنا، يسأل اللّه عنه بعد التوحيد و النبوّة، لأنّ العبد إذا و فى بذلك أدّاه إلى نعيم الجنّة الّتي لا تزول،
- و به تحقيق كه پدرم از پدرش از محمد بن على از پدرش على بن الحسين از پدرش حسين بن على از پدرش على عليهم السّلام برايم حديث كرد كه گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: يا على! و لقد حدّثني بذلك أبي، عن أبيه، عن محمّد بن عليّ، عن أبيه عليّ بن الحسين، عن أبيه الحسين بن عليّ، عن أبيه عليّ عليهم السّلام أنّه قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم : يا عليّ،
- اولين چيزى كه هر بنده پس از مرگش از آن سؤال مىشود شهادت به «لا إله إلّا اللّه و محمد رسول اللّه» است و اينكه تو ولىّ مؤمنين هستى، بدين جهت كه خداوند آن ولايت را براى تو قرار داده و من آن را براى تو قرار دادم، پس هربندهاى كه به آن اقرار كند و معتقد به آن باشد، به آن نعيمى كه هميشگى است خواهد رسيد.إنّ أوّل ما يسأل عنه العبد بعد موته شهادة أن لا إله إلّا اللّه، و أنّ محمّدا رسول اللّه، و أنّك وليّ المؤمنين، بما جعله اللّه و جعلته لك، فمن أقرّ بذلك، و كان يعتقده صار إلى النعيم الّذي لا زوال له.
- و در تفسير البرهان از امام صادق عليه السّلام است كه فرمود: خداوند تبارك و تعالى هرگاه بخواهد مؤمن را محاسبه نمايد پروندهاش را به دست راستش مىدهد و بين خودش و او محاسبهاش مىنمايد و مىگويد: بنده من! تو چنين و چنان كردى و اينطور و آنطور عمل نمودى؟ عرضه مىدارد: آرى، پروردگارا اين كارها را كردهام، پس خداوند مىفرمايد: تو را آمرزيدم و آن گناهان را به حسنات عوض كردم ....593- و في تفسير البرهان: عن الصادق عليه السّلام، قال: إنّ اللّه تبارك و تعالى إذا أراد أن يحاسب المؤمن أعطاه كتابه بيمينه، و حاسبه فيما بينه و بينه، فيقول:عبدي فعلت كذا و كذا، و عملت كذا و كذا؟ فيقول: نعم، يا ربّ، قد فعلت ذلك، فيقول: قد غفرتها لك، و أبدلتها حسنات، الخبر. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 317
- 3- دسته سوم آنهايى هستند كه از امام، آنچه بر آنها نعمت داده شده- بزرگ يا كوچك- حتى رطب و آب سرد و امثال اينها از ايشان سؤال مىشود، چنانكه از امير المؤمنين عليه السّلام در روايتى آمده كه: مورد آمرزش و گذشت قرار نمىگيرند، اينها كسانى هستند كه در اداى شكر آن نعمت عظيم كه ولايت امام و وجود او است خداوند متعال را اجابت نكردهاند، خداوند- عزّ و جلّ- در سوره رعد مىفرمايد: لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ؛براى آنان كه دعوت پروردگارشان را اجابت كردند بهترين پاداش است، و آنان كه اجابت نكنند اگر مالك همه زمين و يك برابر آن باشند، و بخواهند فديه دهند تا از گرفتارى حساب در امان بمانند [فايده ندارد] آنان را حسابرسى سخت است و جايگاهشان جهنم كه بد جايگاهى است. و الصنف الثالث من الناس: هم الّذين يسئلون عن جميع ما أنعم عليهم قليلا كان أو كثيرا، دقيقا كان أو جليلا، حتّى الرطب، و الماء البارد و غيرهما كما ورد في الرواية عن أمير المؤمنين عليه السّلام. و لا يغفر لهم، و لا يصفح عنهم، و هم الّذين لم يستجيبوا للّه تعالى في أداء شكر تلك النعمة العظيمة، الّتي هي ولاية الإمام و وجوده عليه السّلام، قال اللّه عزّ و جلّ في سورة الرعد: لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى* وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِه----
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
وره رعد، آيه 18.