«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »
-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج 1، ص: 349
- حرف «ى» «حرف الياء»
- يد (نعمت) آن حضرت عليه السّلام بر ما استعمال كلمه يد به معنى نعمت در زبان عربى بسيار زياد است. شاعر مىگويد: قال الشاعر: و لن أذكر النعمان إلّا بصالح ..... فإنّ له عندي يديّا[1] و أنعما.... و نعمان را جز به نيكى ياد نكنم، كه او را بر من احسانها و نعمتها است.و «يدىّ» بر وزن «امير» جمع «يد» مىباشد، مثل عبيد جمع عبد، چناكه شيخ طبرسى در مجمع البيان گفته است.[2]---- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 342
- و چون تمام نعمتها به بركت وجود مولى صاحب الزمان- صلوات اللّه عليه- به ما مىرسد، بر ما لازم است شكرانه وجود حضرتش را با دعا كردن و مانند آن بجاى آوريم. چون شكر واسطه نعمت مانند شكر صاحب نعمت واجب است- چنانكه اين معنى در روايات آمده- در بخش سوم كتاب و در حرف «ن» از همين بخش نيز مطالبى آورديم. در بخش پنجم نيز ان شاء اللّه توضيح بيشترى خواهد آمد. و لمّا كانت النعم قاطبة إنّما تصل إلينا ببركة وجود مولانا صاحب الزمان صلوات اللّه عليه لزمنا شكر وجوده بالدعاء له و ما شاكله، لأنّ شكر الواسطة في النعمة لازم كشكر صاحبها، كما نطقت به الروايات و قد قدّمنا ما يدلّ على المقصود في الباب الثالث من الكتاب، و في حرف النون من هذا الباب.[3] و يأتي في الباب الخامس مزيد بيان إن شاء اللّه تعالى شأنه.
- در اينجا مناسب است حديثى كه در خرايج و بحار روايت شده بياوريم: «عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع به عقولهم و أكمل به أخلاقهم»[4]؛ حضرت باقر عليه السّلام فرمود: چون قائم ما بپاخيزد دست خود را بر سر بندگان مىنهد، پس به وسيله آن عقلهايشان جمع و اخلاقشان كامل مىشود. 656- و ممّا يناسب هذا المقام ما روي في الخرائج و البحار: عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد، فجمع به عقولهم، و أكمل به أخلاقهم.[5]
- يكى از علما رحمه اللّه گفته: منظور همين دست ظاهرى است كه بهطور معجزهآسا بر سر تمام بندگان قرار مىدهد. قال بعض العلماء رضوان اللّه عليه: المراد وضع جارحته الخاصّة بنحو المعجزة على رؤوس جميع العباد.
- مىگويم: احتمال دارد كه منظور از «يد» قدرت يا حكومت باشد كه معنى چنين شود: هرگاه آن حضرت بپاخيزد بر همه بندگان مستولى گردد و سلطه يابد، و حكومت آن حضرت بر همه جا سايه افكند، و به اين وسيله عقول را جمع و اخلاق را كامل گرداند، زيرا كه اهل فسق و فجور و كفر و الحاد از بين مىروند. أقول: يحتمل أن يكون المراد باليد القوّة أو الملك فيكون المعنى: أنّه إذا قام استولى على جميع العباد، و شمل ملكه كلّ البلاد، و بذلك يجمع العقول و يكمل الأخلاق، لزوال أهل الكفر و الفسق و الإلحاد.
- يمن آن حضرت عليه السّلام
- ميمنت وجود امام عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- از آنچه در اين كتاب آورديم معلوم مىگردد. 2- يمنه عليه السّلام
- يعلم ممّا قدّمنا في هذا الكتاب بتوفيق الملك الوهّاب،
- بهتر آن است كه اين بخش را با چند بيت كه شبى از شبها به خاطرم رسيده و بر زبانم جارى گرديده، ختم كنم. هرچند كه آن حضرت از مدح من و امثال من بالاتر است. ولى هديهاى است از كوچك به بزرگ كه آن را براى اصلاح حالم و رسيدن به آرزوهايم در دنيا و آخرت به شفاعت مولى و آقايم تقديم مىنمايم: فالأولى أن نختم هذا الباب، بذكر أبيات هي كاللآلي ممّا سنح ببالي، و جرى في مقالي في بعض تلك الليالي، و إن كان هو المتعالي عن مدحي و مدح أمثالي، لكنّها هديّة من الداني إلى العالي، أهديتها لاستصلاح حالي، و البلوغ بآمالي، في عاجلي و مآلي، بشفاعة سيّدي و مولاي، و هي هذه: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 343
- اندوهم شعلهور و دلم پر از درد شده، از هجران كسى كه زيبايىاش جهان را چيره كرده است.
- بهترين مردم در نسب و خورشيد هدايت در حسب، و والاترين خلايق از جهت ياران و پيروان.
- آنكه خردمندان از درك رتبهاش ماتومبهوت، و عقل در توصيف جلالش درمانده و بىتحرّك است.
- از يمن وجود او كوهها بر جاى مانده، اگر كرامت او نبود آنها را از هم پاشيده مىديدى
- از نور او خورشيد و ماه تابناكند، و از فضل او دلها و زمينهاى مرده پرورش يابند.
- اگر فيض دستش نبود مردم روزى نمىخوردند، و حتى يك ساعت در زمين زنده نمىماندند.
- شمايل او همچون شمايل پيامبر است، و در قرآن آيات محكمى دربارهاش آمده است.
- علم و اخلاق در وجود او به مرحله كمال هستند، از همان هنگام كه از مادر متولد شد در ذات مقدّسش قرار داشتهاند.
- خداوند به وجود او نسبت به ساكنان آسمان مباهات فرمود، آنگاه كه از كشته شدن حسين عليه السّلام به درگاهش لابه نمودند.
- (فرمود) كه آرام گيريد! من حتما به وسيله قائم از اينها انتقام خواهم گرفت، از تمام ستمكاران و جنگ كنندگان با مظلوم انتقام مىگيرم.
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 345
|
| |
خير الورى نسبا شمس الهدى حسبا |
| |
قد حار ذو اللبّ في إدراك رتبته | و العقل في نعته أعيا[8] و انخمدا | |
بيمنه تجد الأجبال ثابتة | لو لا كرامته ألفيتها بددا[9] | |
من نوره الشمس و الأقمار نيّرة | من فضله قد ربا ما كان منهمدا[10] | |
لم يرزق الناس لو لا فيض نائله | و ما بقوا ساعة في دهرهم أبدا | |
شمائل المصطفى كانت شمائله | و محكم الذكر في أوصافه وردا | |
تكامل العلم و الأخلاق أكملها | في ذاته القدس طرّا حين إذ ولدا | |
باهى به اللّه سكّان السماء و قد | ضجّوا إلى اللّه إذ قتل الحسين بدا | |
أن اسكنوا أنتقم حتما بقائمهم | من كلّ من حارب المظلوم أو طردا |
- بخش پنجم: نتايج دعا براى فرج..1- يده عليه السّلام علينا أي نعمته، و تطلق اليد على النعمة كثيرا
- مقصود اصلى تأليف كتاب نيز بيان همين موضوع بوده است و شايسته است پيش از شروع به مقصود چند نكته را تذكر دهيم: الباب الخامس من الأبواب الثمانية لكتاب مكيال المكارم في ذكر المكارم الّتي تحصل للإنسان بالدعاء لفرج مولانا صاحب الزمان عليه السّلام
- بدان كه هدف اين است كه هرچه خوبى و ثمره و فايده مهم بر مسأله تعجيل فرج مولى صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- مترتب است، اينجا بياوريم، خواه آن فايده منحصر در اين عمل شريف باشد و خواه ضمن عمل ديگرى كه از ناحيه شرع مقدّس رسيده، باشد. و ينبغي قبل الشروع في المقصود التنبيه على امور:الأمر الأوّل: إعلم أنّ الغرض في هذا الباب ذكر ما يترتّب على مسألة تعجيل فرج مولانا عليه السّلام من المكارم، و الفوائد العظام مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 347
- و منظور اين نيست كه تمام آثار و فوايدى كه ذكر مىكنيم مربوط به اين عمل (دعا) بدانيم، و نيز نمىتوان گفت كه فوايد اين دعا منحصر در همين مطالبى است كه مىآوريم، بلكه چهبسا كسى كه در احاديث و روايات جستجو كند اضافه بر آنچه آوردهام مطالبى بيابد، كه آنچه ندانستهام بيشتر از آن است كه دانستهام و آنچه نگاشتهام از بركات آقا و مولايم حضرت صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- مىباشد. سواء كانت تلك الفائدة منحصرة في هذا العمل الشريف بالخصوص، أم كانت لدخوله في عموم عمل منصوص و ليس الغرض قصر جميع تلك الفوائد على خصوص هذا العمل، و لا حصر فوائد هذا الدعاء فيما نذكره في هذا الكتاب المستعجل فلعلّ المتتبّع في كتب الحديث و الروايات يقف على أمر زائد على ما ذكرته من الفضائل و العنايات، فإنّ ما جهلته أكثر ممّا علمته، و ما لم أدره أزيد ممّا دريته، و ليس المعرفة بما ذكرناه إلّا ببركات سيّدي و مولاي صاحب الزمان، و الاستضاءة بنوره عجّل اللّه في فرجه و ظهوره.
- اوست آن نشانه كه با اشراق نورش هدايت كند، اگرچه از چشمانم غايب است، همچون زمان ظهورش هدايتگر است.
- مگر نمىبينى كه خورشيد نورش همهجا پراكنده مىشود، با اينكه در پس ابرهاى عبوركننده قرار مىگيرد. اين دو بيت را با الهام از مضامين توقيع شريف آن حضرت كه در بخش سابق، در نفع آن حضرت گذشت، سرودهام. هو العلم الهادي بإشراق نوره ..... و إن غاب عن عيني كوقت ظهوره ..... ألم تر أنّ الشمس ينشر ضوؤها ...... إذا هي تحت القزع حين عبوره --- و هذان البيتان ممّا سنح لي في الخاطر، و جرى على لساني القاصر، بفضله الباهر، عند ذكر تلك المآثر، اقتباسا من قوله في التوقيع الشريف الّذي أشرنا إليه في الباب السابق في نفعه.[11]
- ممكن است براى بعضى توهم شود كه چون امام زمان عليه السّلام وسيله رسيدن بركات به مخلوقات است، بنابراين از مردم بىنياز و مستغنى است، بنابراين چه نيازى به دعاى مردم هست؟ الأمر الثاني: ربّما يتوهم أنّ كونه عليه السّلام وسيلة لسائر البريّات في نيل جميع البركات يقتضي استغناءه عن الناس، فأيّ حاجة إلى دعائهم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 348
- به اين توهم به چند وجه پاسخ مىدهيم: و الجواب عن هذا التوهّم من وجوه:
- الف) اينكه دعاى ما براى آن حضرت از باب هديه شخص حقير فقيرى به رادمرد بزرگوارى است، و ترديدى نيست كه اين نشانه نياز اين فقير به بخشش آن بزرگ است و اين شيوه بندگان نسبت به ارباب مىباشد، چه خوش گفتهاند: أحدها: أن يكون دعاؤنا له من باب هديّة شخص حقير فقير إلى سلطان جليل كبير، و لا ريب أنّ ذلك علامة احتياج هذا الفقير إلى عطاء ذاك السلطان الكبير، و هذا دأب العبيد بالنسبة إلى الموالي، و الداني إلى العالي، و نعم ما قيل: أهدت سليمان يوم العيد قبّرة ..... برجلة من جراد كان في فيها ..... ترنّمت بلطيف القول ناطقة ..... إنّ الهدايا على مقدار مهديها ..... به عيدى مورچهران جرادى ..... نمودى هديه از بهر سليمان ...... چه خوش گفتا كه قدر خويش هركس ..... نمايد هديهاى تقديم سلطان
- ب) آنچه از روايات به دست مىآيد، ظاهرا اين است كه وقت ظهور امام زمان عليه السّلام از امور بدائيّه است كه امكان پيشوپس افتادنش هست- چنانكه در حرف «ع» اشاره شد- بنابراين شايد جلوافتادن آن به جدّيت و اهتمام اهل ايمان در دعا كردن براى تعجيل فرج آن حضرت مشروط باشد. الثاني: أنّ الظاهر من الروايات: أنّ وقت ظهوره عليه السّلام من الامور البدائية الّتي يمكن التقديم و التأخير فيها، كما أشرنا إليه في حرف الغين المعجمة.[12] فيمكن أن يكون تقديمه مشروطا باهتمام أهل الإيمان بالدعاء لتعجيل ظهور صاحب الزمان عليه السّلام.
- دليل بر آن حديثى است كه به نقل مجلسى در بحار از تفسير عيّاشى به روايت فضل بن ابى قرّه از امام صادق عليه السّلام آمده، راوى مىگويد: شنيدم كه حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام مىفرمود: 657- و الدليل على ما ذكرناه: ما رواه المجلسي (ره) في البحار، عن تفسير العيّاشي، عن الفضل بن أبي قرّة، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:
- خداوند به ابراهيم وحى فرستاد كه برايش فرزندى متولد خواهد شد، آنجناب اين خبر را به ساره داد. ساره گفت: آيا من فرزندى خواهم زاييد درحالىكه پيرزنم؟ پس خداوند به ابراهيم وحى فرستاد كه او (ساره) خواهد زاييد و فرزندانش چهارصد سال عذاب خواهند شد به خاطر اينكه سخن مرا جواب گفت. أوحى اللّه إلى إبراهيم: أنّه سيولد لك، فقال لسارة: فقالت: أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ[13] فأوحى اللّه إليه أنّها ستلد، و يعذّب أولادها أربعمائة سنة بردّها الكلام عليّ.
- امام صادق عليه السّلام فرمود: وقتى عذاب و سختى بر بنى اسرائيل طول كشيد، به درگاه خداوند چهل روز گريه و ناله كردند، پس خداوند به موسى و هارون وحى فرستاد كه بنى اسرائيل را خلاص كنند، و از صد و هفتاد سال صرفنظر كرد. حضرت صادق عليه السّلام افزود: شما نيز همينطور اگر اين كار را بكنيد خداوند از ما فرج مىكند، ولى اگر چنين نباشيد اين امر تا آخرين حدّ خواهد رسيد.[14] مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 349
- ج) ترديدى نيست كه امامان عليهم السّلام - به مقتضاى وضع انسانى خود- به بيمارىها و غمها و اندوهها دچار مىشوند كه براى رفع آنها وسائلى هست كه برخى از آن وسائل از اهل ايمان ساخته است، و از مهمترين وسائل دفع بلا و گرفتارى، جدّيت و اهتمام در دعا كردن و از خدا خواستن است، چنانكه روايات بر آن معنى دلالت مىكنند، از جمله: الثالث: أنّه لا ريب في وقوع ابتلاء الأئمّة عليهم السّلام بمقتضى البشريّة بالبليّات و الأسقام و الهموم و الأحزان، و لدفع تلك الامور أسباب يتمشّى بعضها من أهل الإيمان، و من أعظم الأسباب لصرف أنواع البلاء، الجدّ و الاهتمام في الدعاء كما ورد به الروايات، و لا يخفى على أهل الدرايات:
[1] يديّ: على وزن أمير، جمع يد، كعبيد جمع عبد،
كما نصّ عليه الشيخ الطبرسي( ره) في مجمع البيان: 3/ 218.
[2] . مجمع البيان: 3/ 218.
[3] تقدّم ص 342 باب نعمه عليه السّلام.
[4] . بحار الانوار: 52/ 328.
[5] الخرائج: 2/ 840 ح 57، عنه مختصر بصائر الدرجات: 117، و البحار: 52/ 336 ح 71، و رواه في الكافي: 1/ 25 ح 21، و كمال الدين: 2/ 675 ح 30، عنهما البحار: 52/ 328 ح 47.
[6] أي ذو حزن دائم غير مفارق.
[7] رجل محشود: لمن كان الناس يسرعون لخدمته.
[8] أي عاجزا.
[9] أي وجدتها متفرّقا.
[10] أي يابسة ميّتة.
[11] تقدّم ص 315 ح 542.
[12] تقدّم ص 185 ح 315.
[13] هود: 72.
[14] . بحار الانوار: 52/ 131.صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »