- «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
- صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
- -«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »
- -مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج1 ج1، ص: 350
- در اصول كافى به سند صحيحى از حمّاد بن عثمان مروى است كه گفت: شنيدم آن حضرت مىفرمود: به درستى كه دعا قضا را برمىگرداند و پيچيدگى آن را مىگشايد، چنانكه رشته نخ بازتاب شود با اينكه به سختى تابيده شده باشد.[1]
- 658- فمنها: ما في اصول الكافي: بسند صحيح عن حمّاد بن عثمان قال: سمعته يقول: إنّ الدعاء يردّ القضاء، ينقضه كما ينقض السلك و قد ابرم إبراما.[2]
- و نيز در خبر صحيح ديگرى از زراره آمده كه گفت: حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام به من فرمود: آيا تو را راهنمايى نكنم به چيزى كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در آن استثنايى نزده؟ عرض كردم: چرا. فرمود: دعا، كه قضاى پيچيده سخت را برمىگرداند- و انگشتانش را به هم مىفشرد-.[3] 659- و في صحيح آخر: عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال لي: ألا أدلّك على شيء لم يستثن فيه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم ؟ قلت: بلى، قال: الدعاء يردّ القضاء و قد ابرم إبراما، و ضمّ أصابعه.[4]
- و نيز احاديث ديگرى كه در جاى خود ذكر شده. بنابراين هرگاه مؤمن احتمال دهد ابتلاى مولاى خودش را- كه از جانش عزيزتر است- احتمال دهد كه امام او به يكى از امور يادشده دچار گرديده، كوشش و جدّيت خواهد كرد كه به وسيله دعا آن را از او دور گرداند، همانطوركه با وسايل از او دفاع مىنمايد. إلى غير ذلك من الأحاديث المرويّة في مظانّها، فالمؤمن المحبّ إذا احتمل ابتلاء مولاه الّذي هو أعزّ عليه من نفسه و جميع من يهواه، ببعض ما ذكر من صنوف البلاء، جدّ و اجتهد في الدفع عنه بالدعاء، كما يجتهد في الذبّ عنه بما تيسّر له من الأسباب.
- د) با توجه به اينكه ما هدف ارزندهاى داريم كه موانعى جلو رسيدن به آن را گرفته است، بر ما واجب است كه در دفع و رفع آن موانع همّت و جدّيت كنيم، و چون تأخير ظهور مولاى ما صاحب الزمان عليه السّلام به سبب موانعى است كه از ناحيه خود ما سرچشمه گرفته، بر ما است كه از خداوند متعال برطرف كردن آن موانع را بخواهيم. الرابع: أنّه إذا كان لنا مطلوب و كان من دونه موانع لا يتيسّر لنا البلوغ إليه إلّا برفع تلك الموانع،
- پس دعا كردن براى تعجيل فرج امام عصر عليه السّلام در حقيقت دعا براى خودمان و سودمند به حالمان مىباشد. وجب علينا المسابقة و المجاهدة في دفعها و رفعها، و لمّا كان تأخّر ظهور مولانا عليه السّلام بسبب موانع نشأت من قبلنا، فعلينا المسألة من اللّه تعالى شأنه لدفع تلك الموانع، فالدعاء بتعجيل فرجه في الحقيقة دعاء في حقّنا و مفيد لنا.
- خود آن حضرت هم به اين معنى اشاره فرموده، در توقيعى كه در كتابهاى كمال الدين و احتجاج و بحار آمده است: و بسيار دعا كنيد براى تعجيل فرج كه آن فرج شما است.[5] و اين اشاره به بىنيازى آن حضرت عليه السّلام از ما مىباشد. 660- و إلى هذا أشار صلوات اللّه عليه في التوقيع المرويّ في كمال الدين و الاحتجاج و البحار، حيث قال عجّل اللّه تعالى فرجه:«و أكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فإنّ ذلك فرجكم ...»[6] إيماء إلى استغنائه عنّا، و فضله عليه السّلام علينا، فتدبّر.
- ه) فضل و رحمت و لطف و عنايت الهى حدّومرز و پايانى ندارد، همچنين در وجود امام عليه السّلام كمبود و نقصانى كه مانع پذيرش فيض الهى باشد، نيست. بنابراين هيچ مانعى ندارد كه با دعاى مؤمنين براى مولا و آقايشان، عنايت و لطف مخصوصى به حضرتش برسد. الخامس: الخامس: أنّه ليس لفضل اللّه تعالى و رحمته نهاية محدودة، و لا في وجود الإمام عليه السّلام نقص و قصور عن قبول الفيض منه عزّ و جلّ، فما المانع من إفاضة عناية مخصوصة بدعاء المؤمنين لمولاهم صلوات اللّه عليه؟ مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 350
- و اينكه گفتهاند: چون امامان عليهم السّلام وسيله و واسطه رسيدن فيض به بندگان هستند، منافات دارد با اينكه به وسيله بندگان به درجهاى نايل شوند، جز تعجّب چيزى نيست، و هيچگونه منافاتى ندارد كه امامان عليهم السّلام علّت غايى و هدف از آفرينش مخلوقات باشند، و فيض خداوند به وسيله ايشان به مخلوقات برسد، درعينحال از لوازم و ويژگىهاى بشرى نيز برخوردار، و براى زندگى ظاهرى خود به آنچه از زمين مىرويد، نيازمند باشند- همانطوركه ساير مردم محتاج هستند-. و القول بأنّ كونه وسيلة في الإفاضة إلى العباد مناف لبلوغه درجة بوسيلة العباد، ليس إلّا صرف استبعاد، فإنّ كونهم علّة غائيّة لخلق الممكنات و الإفاضة إلى البريّات، لا ينافي حصول لوازم البشريّة فيهم، فإنّ اللّه تعالى خلق الأفلاك و الأرضين و ما فيهنّ و ما بينهنّ لأجلهم و يفيض إلى أهلها ببركتهم، لكنّهم يحتاجون بمقتضى البشريّة في تعيّشهم و بقاء حياتهم الظاهرة إلى ما يخرج من الأرض، كاحتياج سائر الخلق إليه.
- از آنچه گفتيم اين معنى نيز معلوم شد كه نتيجه و ثمره صلوات مؤمنين بر پيغمبر و آل پيغمبر عليه السّلام، هم به خود درودفرستندگان برمىگردد و هم به كسانى كه بر آنها درود فرستاده شده، نه از اين جهت كه احتياجى به صلوات و درود فرستادن مؤمنين باشد تا اشكالات يادشده وارد گردد، بلكه از اينجهت كه آنها (پيغمبر و آل او عليهم السّلام ، قابليّت و شايستگى دارند، زيرا خداوند بلندمرتبه بدانان فيضهايى كه حدّ و نهايت ندارد، ارزانى داشته است، چرا كه، هميشگى و استمرار و تازه شدن اين فيوضات، از لوازم قدرت كامل و تمام و همگانى و هميشگى خداوند مىباشد. و ممّا ذكرنا ظهر أنّ نفع الصلاة من المؤمنين على خاتم النبيّين و آله الطاهرين يرجع إلى المصلّي، و المصلّى عليه، لا من باب الاحتياج إلى دعاء المصلّي حتّى يرد علينا ما اورد، بل من جهة قابليّتهم صلوات اللّه عليهم لإفاضات اللّه تعالى الّتي لا نهاية لها، لأنّ دوامها و استمرارها و تجدّدها إنّما هي من لوازم قدرته الكاملة التامّة العامّة الدائمة.
- امكان دارد كه ميان فرمان به دعا براى تعجيل فرج و ظهر مولايمان صاحب الزمان و احاديثى كه از شتابزدگى نسبت به ظهور نهى كرده، تناقضى احساس شود- ما ان شاء اللّه اين احاديث را در باب هشتم بيان خواهيم داشت- ولى اين گمان نادرست است، زيرا شتابى كه از آن نهى شده است، سهگونه مىباشد: لأمر الثالث: ربّما يتوهّم التنافي بين الأمر بالدعاء لتعجيل فرج مولانا صاحب الزمان و ظهوره و الأخبار الناهية عن التعجيل في ظهوره، و سنذكرها في الباب الثامن إن شاء اللّه تعالى، و يندفع هذا التوهّم بأنّ الاستعجال المنهيّ عنه على ثلاثة أقسام:
- اول: آن شتابى كه موجب يأس و نااميدى از ظهور قائم عليه السّلام شود، زيرا فرد به خاطر كمصبرى و ناشكيبايى مىگويد: اگر ظهور شدنى بود، هماكنون واقع مىشد و به تأخير افتادن آن، فرد را به سوى انكار صاحب الزمان سوق مىدهد. الأوّل: ما يصير سببا لليأس عن ظهور القائم عليه السّلام، بأن يكون الشخص لقلّة الصبر مستعجلا فيقول: هذا الأمر لو كان لوقع إلى الآن، و هذا العنوان يجرّه بالآخرة إلى إنكار ظهور صاحب الزمان.
- دوم: آن شتابى كه منافى تسليم فرمان خدا و رضا به قضاء و حكم خدا باشد، و اينگونه شتاب براى ظهور، اگر ظهور به عقب افتد، فرد را به سوى انكار حكمت آفريدگار بلندمرتبه مىكشاند. الثاني: العجلة الّتي تكون منافية للتسليم لأمر اللّه و الرضا بقضاء اللّه و هذا النحو من الاستعجال يفضي بالآخرة إلى إنكار حكمة الخالق المتعال.
- از اين روى، در دعايى كه توسط جناب عثمان بن سعيد عمرى روايت شده، چنين مىخوانيم: 661- و لذلك ورد في الدعاء المرويّ عنه عليه السّلام بتوسّط الشيخ عثمان بن سعيد العمري (ره): مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 351
- پروردگارا! مرا بدان (غيبت آن حضرت) صبر و تحمل ده -دوست ندارم آنچه به تأخير انداختهاى جلو بيفتد،و نه آنچه را تعجيل بخواهى من به تأخيرش مايل باشم، و هرچه تو در پرده قرار دادهاى افشايش را نطلبم، و در آنچه نهان ساختهاى كاوش ننمايم، و در تدبير امور جهان با تو [كه همه مصالح را مىدانى] به نزاع نپردازم، فصبّرني على ذلك حتّى لا احبّ تعجيل ما أخّرت، و لا تأخير ما عجّلت، و لا أكشف[7] عمّا سترته، و لا أبحث[8] عمّا كتمته، و لا انازعك في تدبيرك،
- و نگويم كه چرا و چگونه و از چه جهت ولىّ امر غايب آشكار نمىشود و ظهور نمىكند درحالىكه زمين پر از ستم و لا أقول لم؟ و كيف، و ما بال وليّ الأمر لا يظهر و قد امتلأت الأرض من الجور؟ إلى آخر الدعاء.[9]
- .... اگر اشكال كنيد: بدون شك دعا كردن براى تعجيل ظهور از محبّت و شوق سرچشمه مىگيرد، و اين منافات دارد با فرمايش حضرت كه: تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداختهاى جلو بيفتد .... فإن قلت: لا ريب أنّ الدعاء بتعجيل الظهور إنّما ينشأ من المحبّة و الشوق إلى ذلك، و هذا ينافي قوله: حتّى لا احبّ تعجيل ما أخّرت (إلخ).
- در جواب مىگويم: در گذشته بيان نموديم كه از احاديث به دست مىآيد: زمان فرج و ظهور از امورى است كه بداء در آن راه دارد، بنابراين وقتى يك فرد دلباخته امام عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- نزديك شدن وقت ديدار و ظهور آن حضرت را ممكن بداند كه با كوشش و اهتمام در دعا كردن، اين مقصود تحققپذير است، قلت: قد عرفت فيما قدّمنا أنّ الظاهر من الأخبار كون وقت الفرج و الظهور من بدائيّات الامور،
- تمام تلاش و جدّيت خود را در اين راه مبذول خواهد داشت، و اين كار با تسليم بودن به آنچه در علم الهى تقدير شده است هيچگونه منافاتى ندارد. فإذا جوّز المحبّ تقريب وقت لقاء المحبوب، بالاهتمام في الدعاء لهذا المطلوب، جدّ و اجتهد فيه بما كان له ميسورا، و هذا لا ينافي التسليم لما كان في علم اللّه مقدورا.
- البته اگر بر فرض، آن وقت معيّن را كه خداوند حتم نموده، و قضاى غير قابل تغيير و تبديل الهى بر آن تعلق گرفته، اگر آنوقت را دقيقا بداند، ديگر جايى براى دعا كردن نمىماند و بايد به امر پروردگار تسليم باشد. نعم لو فرضنا العلم بالوقت المعيّن الّذي حتم اللّه تعالى بقضائه الّذي لا يغيّر و لا يبدّل وقوع أمر فيه، لم يكن للدعاء في تقديمه أو تأخيره مجال و وجب الانقياد و التسليم له على كلّ حال.
- سوم: عجلهاى كه سبب پيروى از گمراهان و گمراهكنندگان و شياطين بدعتگذار شود، كه پيش از ظاهر شدن علامتهاى حتمى كه از پيشوايان معصوم عليهم السّلام روايت شده، اقدام به فريب دادن افراد مىنمايند-
- الثالث: الاستعجال الّذي يصير سببا لاتّباع الضالّين المضلّين، و الشياطين المبدعين، قبل ظهور العلامات المحتومة المرويّة عن الأئمّة الطاهرين سلام اللّه عليهم أجمعين،
- چنانكه براى بسيارى از جاهلان اتفاق افتاد- خداوند ما و تمام مؤمنين را از نيرنگهاى شياطين محفوظ بدارد.
كما اتّفق لكثير من الجاهلين، أعاذنا اللّه تعالى و جميع المؤمنين من همزات الشياطين،
- در بخش هشتم در اين باره به تفصيل سخن خواهيم گفت و روايات مربوط به آن را مىآوريم، در اينجا فقط اشارهاى شد. و سيأتي تفصيل القول في تلك المواطن مع ذكر أخبارها في الباب الثامن و إنّما المقصود هنا الإشارة و الاختصار، ليكون الناظر على بصيرة و اعتبار،
- بيان ديگرى در حلّ اين اشكال به نظر رسيده اينكه: عجله كردن بر دو قسم است: ممدوح و مذموم. هذا، و قد سنح بالبال تقرير آخر لحلّ الإشكال، و هو: أنّ الاستعجال على قسمين: أحدهما مذموم و الآخر ممدوح،
- عجله مذموم: آن است كه انسان خواستار انجام گرفتن چيزى پيش از رسيدن وقت آن بوده باشد، كه از جهت عقل و نقل زشت و ناپسند است. فالمذموم: طلب حصول الشيء قبل حضور وقته، و هذا قبيح عقلا و نقلا، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 352
- و عجله ممدوح: آن است كه شخص در اوّلين فرصت امكان، تحقّق يافتن امرى را بخواهد. و الممدوح: طلب حصول الشيء في أوّل أوقات الإمكان،
- و چون ظهور حضرت صاحب الامر عليه السّلام از امورى است كه- به خواست خدا- ممكن است جلو بيفتد و منافع آن نيز بىشمار است، هرمؤمنى كه بر اين باور باشد بر خود واجب مىداند كه جدّيت كند تا در اوّلين زمانى كه صلاحيّت ظهور در آن باشد، خداوند آن را برساند، مّا كان ظهور صاحب الأمر عليه السّلام من الامور الّتي يمكن تقدّم وقوعها بإرادة اللّه تعالى و منافع ذلك كثيرة لا تحصى، أوجب إيمان المؤمن الاهتمام في الدعاء له بتقديمه في أوّل زمان يصلح لذلك،
- درعينحال صبر كند و تسليم باشد تا آن هنگام فرارسد. ان شاء اللّه توضيح بيشترى در اين باره خواهد آمد. و لو الصبر و التسليم إلى حضور ذلك الزمان و سيأتي مزيد توضيح إن شاء اللّه تعالى.
- اكنون به بيان آثار و فوايد و ويژگىهايى كه بر دعا كردن براى تعجيل فرج مترتب است، مىپردازيم. ابتدا فهرستوار سپس با تفصيل و توضيح بيشتر به مقتضاى حال بيان مىكنيم: إذا تقرّر ما ذكرناه، فلنذكر المكارم و الفوائد العظام الّتي تترتّب على الدعاء بتعجيل فرجه عليه السّلام، أوّلا بنحو الاختصار و الإجمال، ثمّ نذكرها مع أدلّتها بحسب ما يقتضيه الحال:
- فرمايش حضرت ولىّ عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف-: و بسيار دعا كنيد براى تعجيل فرج كه آن فرج شما
- صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »
[1] . كافى: 2/ 469.
[2] الكافي: 2/ 469 ح 1، عنه الوسائل: 4/ 1093 ح 4.
[3] . كافى: 2/ 470.
[4] الكافي: 2/ 470 ح 6، عنه الوسائل: 4/ 1093 ح 6.
[5] . كمال الدين: 2/ 485؛ احتجاج: 2/ 284؛ بحار الانوار: 53/ 181.
[6] كمال الدين: 2/ 485 ح 4، الإحتجاج: 2/ 284، غيبة الطوسي: 292 ضمن ح 247، عنه البحار: 53/ 181
[7] الكشف، خ.
[8] البحث، خ.
[9] الصحيفة الرضوية الجامعة: 321 دعاء 29.