«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- -مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج1،: ص: -
- و موسى بن جعفر عليهما السلام درحالىكه به آن حضرت عرض شد: فلانى پولى داشت به مبلغ هزار درهم، دو كالا بر او عرضه شد كه آنها را بخرد ولى پولش به مقدار خريد هردو نبود، پرسيد: و قال موسى بن جعفر عليه السّلام [و] قد قيل له: إنّ فلانا كان له ألف درهم عرضت عليه بضاعتان يشتريهما لا تتّسع بضاعته لهما، فقال:
- كدام يك براى من سودمندتر است؟ گفتند: اين يكى هزار برابر سودش بيشتر است. حضرت فرمود: آيا به عقل او لازم نيست كه آن بهتر را اختيار كند؟ عرض كردند: چرا. فرمود: پس اين چنين است ايثار كردن خويشان ابوين دينت محمد و على، ثوابش بهتر و چندين برابر آن است، چون فضل آن به مقدار فضل و برترى محمد و على عليهما السلام بر ابوين نسبى او است. أيّهما أربح لي؟ فقيل له: هذا يفضل ربحه على هذا بألف ضعف.
- قال عليه السّلام: أليس يلزم في عقله أن يؤثر الأفضل؟ قالوا: بلى،
- قال عليه السّلام: فهكذا إيثار قرابة أبوي دينك محمّد و عليّ عليهما السلام أفضل ثوابا بأكثر من ذلك، لأنّ فضله على قدر فضل محمّد و عليّ عليه السّلام على أبوي نسبه.
- و به حضرت رضا عليه السّلام گفته شد: آيا خبر ندهيم به شما كه زيان ديده وامانده كيست؟ فرمود: چه كسى است؟ و قيل للرضا عليه السّلام: ألا نخبرك بالخاسر المتخلّف؟ قال: من هو؟ قالوا:
- گفتند: فلانى دينارهاى خود را در مقابل درهمهايى كه گرفته، فروخته است. پس ثروت او از ده هزار دينار به ده هزار درهم برگشته است. فلان باع دنانيره بدراهم أخذها، فردّ ماله من عشرة آلاف دينار إلى عشرة آلاف درهم عنده،
- حضرت رضا عليه السّلام فرمود: اگر كسى يك بدره زر به هزار درهم تقلّبى بفروشد، آيا عقبماندهتر و زيانبارتر از او نيست؟ گفتند: چرا. قال عليه السّلام: بدرة باعها بألف درهم [زيف] ألم يكن أعظم تخلّفا و حسرة؟ قالوا: بلى،
- فرمود: به شما خبر دهم چهكسى از اين هم زيانبارتر و حسرتمندتر است؟ عرض كردند: آرى. قال: ألا انبّئكم بأعظم من هذا تخلّفا و حسرة؟ قالوا: بلى،
- فرمود: اگر كسى هزار كوه طلا داشته باشد آنها را به هزار نخود طلاى تقلّبى بفروشد آيا عقبماندهتر و حسرتمندتر از اين نيست؟ گفتند: آرى. قال: أرأيتم لو كان له ألف جبل من ذهب باعها بألف حبّة من زيف، ألم يكن أعظم تخلّفا و أعظم من هذا حسرة؟! قالوا: بلى،
- فرمود: آيا خبرتان ندهم از اين هم واماندهتر و حسرتمندتر كيست؟ گفتند: چرا، قال: أفلا انبّئكم بمن هو أشدّ من هذا تخلّفا و أعظم حسرة؟ قالوا: بلى،
- فرمود: آنكه در نيكى و احسان، خويشان ابوين نسبى خود را بر خويشان ابوين دينش محمد و على عليهما السلام ترجيح دهد، زيرا كه ارزش و فضيلت قال: من آثر في البرّ و المعروف [قرابة أبوي نسبه] على قرابة أبوي دينه محمّد و عليّ [عليهما السّلام] لأنّ فضل قرابات محمّد و عليّ أبوي دينه على قرابات [أبوي] نسبه أفضل من فضل جبل ذهب على ألف حبّة زائف.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 463
- خويشان محمد و على، ابوين دين او بر خويشان ابوين نسبىاش از فضل و ارزش و فضيلت خويشان محمد و على ابوين دين او بر خويشان ابوين نسبىاش از فضل و ارزش هزار كوه طلا بر هزار نخود طلاى تقلّبى برتر است.
- و قال محمّد بن عليّ الرضا عليه السّلام:
- من اختار قرابات أبوي دينه محمّد و عليّ عليهما السلام على قرابات أبوي نسبه اختاره اللّه تعالى على رؤوس الأشهاد يوم التناد و شهّره بخلع كراماته، و شرّفه بها على العباد، إلّا من ساواه في فضائله و افضاله. «1»
- و محمد بن على (امام جواد) عليهما السلام فرمود: هركس خويشاوندان دو پدر دينش محمد و على عليهما السلام را بر خويشاوندان ابوين نسبىاش برگزيند، خداوند متعال بهطور علنى روز قيامت او را برگزيند و به خلعتهاى گرامى خويش او را شهرت دهد، و بر بندگان، شرافت و برترى بخشد مگر بر كسى كه با او در فضايل يا مرتبه و مقام مساوى باشد. و قال عليّ بن محمّد عليه السّلام: إنّ من إعظام جلال اللّه إيثار قرابة أبوي دينك محمّد و عليّ على قرابة أبوي نسبك، و إنّ من التهاون بجلال اللّه إيثار قرابة أبوي نسبك على قرابة أبوي دينك محمّد و عليّ عليهما السّلام.
- و على بن محمد عليهما السلام فرمود: از گونههاى بزرگداشت جلال خداوند، ترجيح دادن نزديكان ابوين دينت محمد و على بر نزديكان ابوين نسبىات مىباشد، و از كوچكشمارى جلال الهى ايثار كردن خويشان ابوين نسبىات بر ابوين دينت محمد و على عليهما السلام مىباشد.و حسن بن على عليهما السلام فرمود: مردى كه عيالش گرسنه شده بودند از خانه بيرون رفت و در طلب غذايى براى آنها كوشش نمود، پس درهمى كسب كرد و با آن، نان و خورشى خريد، بين راه به يك مرد و زن از نزديكان محمد و على عليهما السلام رسيد و آنها را گرسنه يافت. با خود گفت: اينها از بستگان خودم شايستهترند. پس آنچه داشت به آنها داد، و ندانست كه چه عذرى در منزلش بياورد، و قال الحسن بن عليّ عليه السّلام: إنّ رجلا جاع عياله، فخرج يبغي لهم ما يأكلون فكسب درهما، فاشترى به خبزا و إداما، فمرّ برجل و امرأة من قرابات محمّد و عليّ عليهما السلام فوجدهما جائعين، فقال: هؤلاء أحقّ من قراباتي، فأعطاهما إيّاهما و لم يدر بماذا يحتجّ في منزله.
- سپس راه رفت و فكر مىكرد كه چه علّتى براى خانوادهاش بگويد و چه جوابى بدهد كه چيزى برايشان نبرده است. فجعل يمشي رويدا يتفكّر فيما يعتلّ به عندهم،
- در همينحال كه متحيّرانه قدم مىزد، قاصدى در پى او آمده بود كه راهنمايىاش كردند و نامهاى از مصر با پانصد دينار به او داد و گفت: اين مقدار از ثروت پسر عموى تو است كه در مصر از دنيا رفت و صد هزار دينار در دست تجار و بازرگانان مكه و مدينه است و چندين برابر هم املاك و اموال در مصر، ترك گفته است. و يقول لهم ما فعل بالدرهم إذ لم يجئهم بشيء، فبينا هو متحيّر في طريقه إذا بفيج يطلبه، فدلّ عليه، فأوصل إليه كتابا من مصر، و خمسمائة دينار في صرّة، و قال: هذه بقيّة حملته إليك من مال ابن عمّك مات بمصر، و خلّف مائة ألف دينار على تجّار مكّة و المدينة و عقارا كثيرا، و مالا بمصر بأضعاف ذلك،
- پس آن پانصد دينار را گرفت و در خانوادهاش وسعتى داد. شبهنگام در خواب رسول خدا و على عليهما السلام را ديد، فرمودند: چگونه مىبينى ثروتى را كه به تو رسيد به خاطر ايثار خويشاوندانمان بر خويشان خودت. فأخذ الخمسمائة دينار، و وسّع على عياله، و نام ليلته، فرأى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم و عليّا عليه السّلام فقالا له:كيف ترى إغناءنا لك بما آثرت قرابتنا على قرابتك.
- سپس در مكه و مدينه كسى نماند كه از آن صد هزار دينار چيزى بر ذمّهاش بود مگر اينكه محمد و على عليهما السلام در خوابش آمدند و به او فرمودند: آيا فردا اقدام به پرداخت حقّ فلانى از ارث پسر عمويش مىكنى يا تو را هلاك و نابود كنيم و نعمتها و حشمتها را از تو بگيريم؟ ثمّ لم يبق بالمدينة و لا بمكّة ممّن عليه شيء من المائة ألف دينار إلّا أتاه محمّد و عليّ عليهما السلام في منامه، و قالا له: إمّا بكّرت بالغداة على فلان بحقّه من ميراث ابن عمّه، و إلّا بكّرنا عليك بهلاكك و اصطلامك، و إزالة نعمك، و إبانتك من حشمك مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 464
- پس همگى آنچه بر ذمّه داشتند براى آن شخص فرستادند تا اينكه صد هزار دينار نزد وى جمع گرديد، و نيز در مصر احدى باقى نماند از كسانى كه از اموال او چيزى بر عهدهشان بود فأصبحوا كلّهم و حملوا إلى الرجل ما عليهم، حتّى حصل عنده مائة ألف دينار، و ما ترك أحد بمصر ممّن له عنده مال،
- مگر اينكه محمد و على عليهما السلام به خوابش آمدند و او را با تهديد، امر فرمودند كه به سرعت اقدام به پرداخت مال آن شخص نمايد، إلّا و أتاه محمّد و عليّ عليهما السلام في منامه، و أمراه أمر تهدّد بتعجيل مال الرجل، أسرع ممّا يقدر عليه،
- و محمد و على عليهما السلام بار ديگر به خواب آن شخص آمدند و به او فرمودند: چگونه يافتى كارسازى خدا را نسبت به تو؟ و أتى محمّد و عليّ عليهما السلام هذا المؤثر لقرابة رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم في منامه، فقالا له: كيف رأيت صنع اللّه بك؟
- و ما دستور دهيم كسانى را كه در مصر بودند كه به سرعت اموال تو را بفرستند و حاكم آن را دستور دهيم كه املاك و مستغلات را بفروشد و توسط پيكى پولهايش را برايت بفرستد تا در مدينه به جاى آنها املاكى خريدارى نمايى. عرض كرد: آرى. قد أمرنا من في مصر أن يعجّل إليك مالك، و أمرنا حاكمها أن يبيع عقارك و أملاكك و يستفيج إليك بأثمانها «1» لتشتري بدلها من المدينة، قال: بلى.
- پس محمد و على عليهما السلام به خواب حاكم مصر رفتند و به او فرمودند كه: املاك مزبور را بفروشد و توسط پيكى قيمت آنها را براى آن شخص بفرستد. فأتى محمّد و عليّ عليهما السلام حاكم مصر في منامه، فأمراه ببيع عقاره و السفتجة بثمنه إليه،
- آنگاه سيصد هزار دينار برايش ارسال شد و ثروتمندترين افراد مدينه گرديد، من تلك الأثمان ثلاثمائة ألف دينار، فصار أغنى من بالمدينة،
- سپس رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به خوابش آمد و فرمود: اى بنده خدا اين پاداش تو در دنيا است به خاطر ايثار نزديكانم بر نزديكان خودت، و در آخرت به جاى هر دانه از اين مال در بهشت هزار قصر به تو بدهم كه كوچكترين آنها از دنيا بزرگتر باشد و يك سر سوزنش از دنيا و آنچه در آن است بهتر است. ثمّ أتاه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فقال: يا عبد اللّه، هذا جزاؤك في الدنيا على إيثار قرابتي على قرابتك، و لاعطينّك في الآخرة بدل كلّ حبّة من هذا المال في الجنّة ألف قصر، أصغرها أكبر من الدنيا، مغرز إبرة منها خير من الدنيا و ما فيها. «2»
- موضوع سوم- اينكه دعا، صله و احسان است: به بيان اينكه: احسان و صله به دو امر حاصل مىشود: الموضع الثالث: في بيان كون الدعاء صلة و إحسانا
- يكى: منفعت رساندن به ديگرى. و تقريره: أنّ الإحسان و الصلة يحصل بأمرين:
- دوم: دفع زيان از غير، و اين هردو با دعا كردن حاصل مىگردد. أحدهما: إيصال المنفعة إلى الغير.
- چون از منافع بزرگ و ارزشمند، احترام است، و بدون ترديد دعا كردن نوعى احترام است، الآخر: دفع المضرّة عنه، و هذان الأمران يحصلان بالدعاء. أمّا الأوّل: فلأنّ من جملة المنافع العظيمة الجليلة: الإحترام،
- همچنين قبلا گذشت كه دعا براى تعجيل ظهور حضرت صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- با شروطى كه مقرّر شده، سبب جلو افتادن آن است و با آن، همهگونه خير و بركت آشكار مىگردد و همه ضررها از بين مىرود. و نيز از جمله آثار دعا مسرّت و خرسندى كسى است كه برايش دعا مىشود، و سرور آن حضرت خود منفعتى عظيم است. و لا شكّ في أنّ الدعاء نوع منه، و أيضا فقد تقدّم أنّ الدعاء بتعجيل ظهوره صلوات اللّه عليه بالشروط المقرّرة يكون سببا لتقدّمه و استباقه، و به يظهر كلّ خير، و يرفع كلّ ضير، و أيضا فإنّ من آثار الدعاء مسرّة المدعوّ له، و السرور من المنافع الجليلة.
- و ديگر اينكه: دانستيم دعا در جلو افتادن ظهور حضرت قائم- عجّل اللّه فرجه الشريف- تأثير دارد، وبا ظهورش از خود و شيعيانش غم و اندوه برطرف مىشود و همّوغم و سختى و مشقّت دور مىگردد، بلكه خود دعا در دفع همّوغم مؤثر مىباشد. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 465و أمّا الثاني: فلأنّك قد عرفت تأثير الدعاء في تقدّم زمان ظهوره صلوات اللّه عليه و به يندفع عنه و عن شيعته الكرب و الهمّ و الغمّ و الضيق، بل لنفس الدعاء تأثير في اندفاع الهمّ و الغمّ إلى غير ذلك ممّا لا يخفى على العارف السالك.
- و از دلايل اينكه اعانت و احترام به زبان از مصاديق صله و احسان است، روايتى است كه در مجلّد يازدهم بحار مسندا از جابر از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آمده كه گفت: بر آن حضرت داخل شدم و نيازمندىام را شكايت كردم. حضرت فرمود: اى جابر نزد ما درهمى نيست، ديرى نگذشت كه كميت بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدايت شوم اگر اجازه دهيد قصيدهاى برايتان بخوانم؟ فرمود: بخوان. كميت قصيدهاى خواند. حضرت فرمود: اى جوان! از آن اتاق بدرهاى بيرون بياور به كميت بده. 848- و ممّا يدلّ على أنّ الإعانة و الإحترام باللسان يكون من مصاديق الصلة و الإحسان ما روي في المجلّد الحادي عشر من البحار: مسندا عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: دخلت عليه فشكوت إليه الحاجة، قال: فقال: يا جابر، ما عندنا درهم فلم ألبث أن دخل عليه الكميت، فقال له: جعلت فداك، إن رأيت أن تأذن لي حتّى انشدك قصيدة، قال: فقال: أنشد، فأنشده قصيدة،
- فقال عليه السّلام: يا غلام، أخرج من ذاك البيت بدرة فادفعها إلى الكميت.
- قال: فقال له: جعلت فداك، إن رأيت أن تأذن لي انشدك قصيدة اخرى قال: أنشد فأنشده اخرى، فقال عليه السّلام: يا غلام، أخرج من ذلك البيت بدرة فادفعها إلى الكميت،
- سپس كميت عرضه داشت: فدايت شوم! اگر بخواهيد اجازه دهيد سومين قصيده را بخوانم؟ قال: فأخرج بدرة، فدفعها إليه. قال: فقال له: جعلت فداك، إن رأيت أن تأذن لي انشدك ثالثة،
- فرمود: بخوان. بعد از خواندن كميت، امام فرمود: اى جوان! از آن اتاق بدرهاى بيرون آور به كميت بده، جابر گويد: پس بدرهاى بيرون آورد و به كميت داد. قال له: أنشد، فأنشده فقال: يا غلام أخرج من ذلك البيت بدرة، فادفعها إليه، قال: فأخرج بدرة، فدفعها إليه.
- كميت گفت: فدايت شوم، به خدا قسم! من شما را به خاطر دنيا دوست نمىدارم و از اين اشعار جز صله رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و حقوقى كه خداوند بر من قرار داده چيزى نخواستم. گويد: فقال الكميت: جعلت فداك، و اللّه ما احبّكم لغرض الدنيا، و ما أردت بذلك إلّا صلة رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم و ما أوجب اللّه عليّ من الحقّ، قال- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ