«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- -مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج1،: ص: -466ص
- حضرت باقر عليه السّلام براى او دعا كرد سپس فرمود: اى جوان اين بدرهها را به جاى خود بازگردان.جابر گويد: در دلم گفتم: به من فرمود: درهمى ندارم. و براى كميت سى هزار درهم امر فرمود! فدعا له أبو جعفر عليه السّلام ثمّ قال: يا غلام، ردّها مكانها، قال: فوجدت في نفسي، و قلت: قال لي: ليس عندي درهم و أمر للكميت بثلاثين ألف درهم.
- گويد: آنگاه كميت برخاست و رفت. به آن حضرت عرض كردم: فدايت شوم! فرمودى: نزد من درهمى نيست بااينحال براى كميت سى هزار درهم امر كردى؟ قال: فقام الكميت و خرج، قلت له: جعلت فداك، قلت: ليس عندي درهم، و أمرت للكميت بثلاثين ألف درهم!
- فرمود: اى جابر! برخيز و به آن اتاق برو. جابر گفت: برخاستم و به آن اتاق رفتم هيچ اثرى از آن درهمها نيافتم، به خدمت آن حضرت برگشتم. فقال لي: يا جابر، قم و ادخل البيت، قال: فقمت، و دخلت البيت، فلم أجد منه شيئا.
- فرمود: اى جابر! آنچه از شما مخفى داشتهايم بيش از آن است كه براى شما آشكار كردهايم. سپس برخاست، دستم را گرفت و به آن اتاق برد و با پايش به زمين زد ناگاه چيزى شبيه گردن شتر از طلا بيرون آمد. سپس فرمود: اى جابر! اين را بنگر و به كسى- جز افراد مورد اطمينان از برادرانت- مگوى، خداوند بر آنچه بخواهيم ما را توانا ساخته، و اگر بخواهيم زمين را برانيم اين كار را مىكنيم. قال: فخرجت إليه، فقال لي: يا جابر، ما سترنا عنكم أكثر مّما أظهرنا لكم، فقام فأخذ بيدي، و أدخلني البيت، ثمّ قال: و ضرب برجله الأرض، فإذا شبيه بعنق البعير، قد خرجت من ذهب، ثمّ قال لي: يا جابر، انظر إلى هذا و لا تخبر به أحدا إلّا من تثق به من إخوانك، إنّ اللّه أقدرنا على ما نريد، و لو شئنا أن نسوق الأرض بأزمّتها لسقناها، إنتهى الحديث الشريف.
- وجه دلالت اين حديث اينكه: كميت مدح با زبان را صله پيغمبر صلى اللّه عليه و آله دانست و امام عليه السّلام نيز اينمعنى را امضا و تصديق كرد. دعا براى امام عليه السّلام نيز همينطور است زيرا كه آن نيز احسان و احترام است. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، 466ص: وجه الدلالة: أنّه قد جعل المدح باللسان صلة لرسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم و قرّره الإمام على ذلك، و هكذا الدعاء للإمام عليه السّلام، لأنّه أيضا إحسان و احترام، و سيأتي فيما يأتي ما يدلّ على المرام، و اللّه العاصم و هو وليّ الإنعام.
- 29- تعاون در نيكىها و تقوى المكرمة التاسعة و العشرون [التعاون على البرّ و التقوى]
- دعا كردن براى تعجيل فرج حضرت قائم عليه السّلام كمك و تعاون بر نيكى و تقوى است كه خداوند متعال به آن امر فرموده است: تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى؛در نيكى و تقوى يكديگر را يارى كنيد.
- أنّ الدعاء بتعجيل فرجه و ظهوره تعاون على البرّ و التقوى، و قد أمر اللّه عزّ و جلّ به في قوله تعالى: تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى «2».
- 30- يارى خداوند متعال المكرمة المكمّلة للثلاثين [يوجب نصر اللّه تعالى للداعي]
- اين دعا موجب نصرت و يارى خداوند تعالى براى دعاكننده، و پيروزى او بر دشمنانش مىباشد، دليل بر اين فرموده خداى تعالى: وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ؛ و به تحقيق هركه خدا را يارى كند او را كمك خواهد كرد. و نيز فرموده: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ؛ اگر خدا را يارى كنيد او هم شما را يارى خواهد فرمود. أنّه يوجب نصر اللّه تعالى للداعي، و الغلبة على الأعداء،
- و يدلّ على ذلك قوله تعالى: وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ «3» و قوله تعالى: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ «4».
- توضيح اينكه: بىترديد خداوند- تبارك و تعالى- نيازى به يارى احدى از خلايق ندارد، پس مراد به يارى و نصرتى كه امر فرموده، آن است كه اولياى او را يارى كنند. و چون دعا براى تعجيل ظهور صاحب الزمان عليه السّلام از اقسام نصرت و يارى به زبان است از مصاديق اين عنوان مىباشد. و تقريب الاستدلال: أنّه لا ريب في عدم حاجة الربّ تبارك و تعالى شأنه إلى نصرة أحد من المخلوقين، فالمراد بالنصر الّذي أمرهم به أن ينصروا أولياءه عليهم السّلام و حيث كان الدعاء بتعجيل ظهور صاحب الزمان عليه السّلام من أقسام النصرة باللسان صار من مصاديق ذاك العنوان،
- شاهد اين مطلب احاديث بسيارى است، از جمله: و الأخبار الشاهدة لكون النصر باللسان من أقسام النصر المأمور به المندوب إليه كثيرة:
- در فوائد المشاهد از مولاى مظلوم ما حضرت ابى عبد اللّه الحسين عليه السّلام آمده كه در شب عاشورا فرمود: جدّم به من خبر داد كه: فرزندم حسين عليه السّلام در تف كربلا غريب، تنها و تشنه كشته مىشود، پس هركه او را يارى كند مرا يارى كرده و فرزندش قائم عليه السّلام را نيز يارى نموده است، و هركس با زبان ما را يارى كند روز قيامت در حزب ما خواهد بود. 849- منها: ما في فوائد المشاهد: عن مولانا المظلوم أبي عبد اللّه الحسين عليه الصلاة و السلام، أنّه قال في ليلة عاشوراء:
- فقد أخبرني جدّي أن ولدي الحسين عليه السّلام يقتل بطفّ كربلاء غريبا وحيدا عطشانا، فمن نصره فقد نصرني، و نصره ولده القائم عليه السّلام، و من نصرنا بلسانه فإنّه في حزبنا في يوم القيامة.
- فرموده حضرت رضا عليه السّلام به دعبل: «مرحبا بناصرنا بيده و لسانه»؛ آفرين به يارىكننده ما به دست و زبانش. 850- و منها: قول مولانا الرضا عليه الصلاة و السلام لدعبل:
- مرحبا بناصرنا بيده و لسانه. «1»
- در وصيت مولاى ما حضرت جعفر بن محمد صادق عليه السّلام به عبد اللّه بن جندب آمده: اى پسر جندب! براى خداوند- تبارك و تعالى- دژى از نور است كه آن را زبرجد و حرير احاطه كرده، و با ديبا و سندس بالا رفته است، اين دژ را ميان دوستان و دشمنان ما مىزند، 851- و منها: ما في وصيّة مولانا الصادق جعفر بن محمّد عليه السّلام لعبد اللّه بن جندب: يابن جندب إنّ اللّه تبارك و تعالى سورا من نور، محفوفا بالزبرجد و الحرير منجّدا بالسندس و الديباج،
- پس چون مغز سرمىجوشد و دلها به حنجرهها مىرسد و كبدها از طولانى شدن موقف قيامت مىپزد، اولياى خدا را به اين دژ داخل مىكنند كه در امن و پناه الهى خواهند بود. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 467يضرب هذا السور بين أوليائنا و بين أعدائنا، فإذا غلى الدماغ، و بلغت القلوب الحناجر، و نضجت الأكباد من طول الموقف،
- داخل آن آنچه دلها اشتها كند و چشمها لذّت برد براى آنهاست درحالىكه دشمنان خدا را عرق تا دهان رسيده و پراكندگى آنان را فراگرفته و به آنچه خداوند براى آنها [از عذاب] مهيّا نموده است نگاه مىكنند و مىگويند: ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ؛ چه شده كه امروز مردان مؤمنى كه از اشرار مىشمرديم نمىبينيم. ادخل في هذا السور أولياء اللّه، فكانوا في أمن اللّه و حرزه، لهم وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ «2». و أعداء اللّه قد ألجمهم العرق، و قطعهم الفرق، و هم ينظرون إلى ما أعدّ اللّه لهم، فيقولون: ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ «3»
- پس اولياى خدا به آنها مىنگرند و به آنها مىخندند، و همين است فرموده خداى تعالى كه: أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ؛ [اهل عذاب گويند:] ما مؤمنان را [در دنيا] به مسخره مىگرفتيم [آيا در دوزخ نيستند] يا چشمان ما آنها را نمىبيند. فينظر إليهم أولياء اللّه يضحكون منهم، فذلك قوله عزّ و جلّ: أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ «4»
- و نيز فرموده: فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ؛ پس در اين روز [قيامت] آنها كه ايمان آوردهاند از حال كافران مىخندند، بر تختها تماشا مىكنند. آنگاه كسى كه مؤمنى از دوستان ما را به كلمهاى كمك كرده باشد باقى نماند مگر اينكه خداوند او را بىحساب وارد بهشت نمايد. و شاهد مطلب در آخر حديث مشهود است. و قوله: فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ* عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ «5» فلا يبقى أحد ممّن أعان مؤمنا من أوليائنا
- بكلمة إلّا أدخله اللّه الجنّة بغير حساب «1» و الشاهد آخر الحديث، إلى غير ذلك.
- 31- هدايت به نور قرآن مجيد المكرمة الحادية و الثلاثون [الإهتداء بنور كتاب اللّه المبين]
- چنانكه گفتهايم: دعا براى حضرت قائم عليه السّلام موجب فزونى اشراق انوار الهى در دل مىگردد، و چون زمين دل به نور پروردگارش روشن و درخشان شود، انسان به نور كلام مجيد خداوند هدايت و راهنمايى گردد، بهطورىكه به راه ديگرى نرود. و از قرآن چيزهايى خواهد فهميد كه ديگران نمىفهمند، و قرآن بر دردهاى دلش شفا و رحمت خواهد بود. الإهتداء بنور كتاب اللّه المبين، لإنّ الدعاء له كما ذكرنا يوجب ازدياد إشراق الأنوار الإلهيّة في القلب، و إذا أشرقت أرض القلب بنور ربّها اهتدى الإنسان بنور كلام اللّه المجيد، بنحو لا يعتدي به غيره، و فهم منه ما لا يفهمه غيره، و جعل القرآن على داء قلبه فيكون له شفاء و رحمة.
- و نيز، شكّى نيست كه هرقدر ايمان كاملتر و تمامتر باشد، استفاده شخص از قرآن و بهرهورىاش از آثار آن بيشتر و بهتر است، همانطوركه اگر كسى مزاجش سالم باشد از غذاهاى لذيذ و خوشمزه بهرهمند مىشود و لذّت مىبرد، ولى اگر مزاجش فاسد باشد نه تنها از آنها لذّت نمىبرد كه براى بدنش زيانبار و اذيّتكننده نيز هست تا وقتى كه خودش را معالجه نمايد و آن را مداوا كند و ريشه بيمارى را از بدنش بيرون برد. پس هرچه سوء مزاج كم بشود آثار غذاهاى پاكيزه و لذيذ و منافع آنها در بدن ظاهر مىشود. و أيضا لا ريب في أنّه كلّما كان الإيمان أكمل و أتمّ، كان انتفاع الإنسان بفوائد القرآن أكثر و أعظم، كما أنّ الشخص إذا كان مزاجه صحيحا ينتفع و يلتذّ بالأغذية الطيّبة اللذيذة، و إذا فسد مزاجه لم يكن لها تأثير في بدنه، بل يكون ضارّا مؤذيا له، حتّى يعالج مزاجه، و يصلحه بإزالة موادّ الأمراض، فكلّما ضعف سوء المزاج، حصل آثار الأغذية الطيّبة اللذيذة في البدن شيئا فشيئا، حتّى إذا ارتفعت أسباب المرض بالكليّة، ظهر جميع آثار الأغذية الطيّبة و منافعها في البدن، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 468
- دل نيز همينطور است، اگر مهر شك و زنگار به وسيله نور ايمان از آن برداشته شود، آثار هدايت قرآن در آن آشكار مىگردد. و هرقدر كه ايمان كاملتر شود، صاحبش بينش و علم و انتفاع و هدايت بيشترى يابد، خداوند- عزّ و جلّ- در بيان اين امر و كذلك القلب، إذا ارتفع عنه الطبع و الرين و الشكّ بنور الإيمان، ظهر آثار هداية القرآن، و كلّما كمل الإيمان ازداد صاحبه بصيرة و علما و انتفاعا و اهتداء بالقرآن، قد قال اللّه عزّ و جلّ في بيان ذلك: (0/) «2».
- فرموده: قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى؛بگو: اين قرآن براى آنها كه ايمان آوردهاند هدايت و شفا است، و كسانى كه ايمان نمىآورند گوشهايشان سنگين است و اين موجب كورى و جهل آنان است.
- و چون در گذشته بيان داشتيم كه اهتمام در دعا براى مولايمان حضرت صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- از امورى است كه مايه كمال ايمان است، و حيث بيّنّا فيما سبق أنّ الاهتمام في الدعاء لمولانا صاحب الزمان ممّا يوجب كمال الإيمان،
- پس هدايت شدن كامل به قرآن بر آن مترتّب مىباشد. و شاهد بر اين فرموده خداى- عزّ و جلّ- است كه: ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ؛ آن كتاب هيچ ترديدى در آن نيست كه روشنگر راه تقوىپيشگان است. فيترتّب عليه الاهتداء الكامل بالقرآن، و اللّه الموفّق و هو وليّ الإحسان، و يشهد لما ذكرناه أيضا قوله عزّ و جلّ: ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ «3»:
- و در كمال الدين درباره آيه شريفه: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ؛آنان كه به غيب ايمان مىآورند. از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: آنكه به قيام قائم عليه السّلام ايمان آورده كه حق است. 852- فقد روي في كمال الدين: عن الصادق عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ «4» قال: من آمن «1» بقيام القائم أنّه حقّ. «2»
- و نيز در روايات ديگرى از آن حضرت است كه فرمود: غيب، حجّت غايب است. و شاهد آن فرموده خداوند- عزّ و جلّ- مىباشد كه: وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ؛و (كافران) مىگويند: چرا آيتى از پروردگارش بر او نازل نمىشود؟ پس بگو! منتظر باشيد كه من نيز از منتظران هستم. 853- و فيه: في رواية اخرى عنه عليه السّلام، قال: و الغيب فهو الحجّة الغائب، و شاهد ذلك قول اللّه عزّ و جلّ: وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ* فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ «3». «4»
- وجه استشهاد اينكه: دعاكننده مصداق ايمانآورنده به حقّانيت قيام قائم عليه السّلام است و دليل بر آن دعاى او است. و در كتاب ابواب الجنّات در اين باره مطالبى بيان نمودهام كه شبههها را زايل مىسازد. و وجه الاستشهاد: كون الداعي مصداقا لمن آمن بقيام القائم أنّه حقّ و الدليل على ذلك دعاؤه كما لا يخفى. هذا، و قد ذكرنا في كتاب أبواب الجنّات في هذا المقام ما يزيل الأسقام.
- 32- شناخته شدن نزد اصحاب اعراف المكرمة الثانية و الثلاثون [يصير معروفا عند أصحاب الأعراف، بنصرتهم]
- چون با دعا كردن براى مولايمان صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- اصحاب اعراف را يارى كرده و نزد آنان شناخته شده است، پس در حقّ او شفاعت مىكنند و به شفاعت آنها وارد بهشت گردد. خداوند- عزّ و جلّ- فرموده: وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ؛و بر اعراف رجالى هستند كه هريك را به چهرههايشان مىشناسند. أنّه يصير معروفا عند أصحاب الأعراف، بنصرتهم، فيشفعون له فيدخل الجنّة بشفاعتهم، قال اللّه عزّ و جلّ: وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ الآية «5»: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 469
- سخن در اينجا پيرامون سه امر مىباشد: و الكلام هنا في ثلاثة امور:
- اول، معنى اعراف: على بن ابراهيم قمى در تفسير خود به سند صحيحى از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: اعراف بلندىاى است بين بهشت و جهنّم، و رجال امامان عليهم السّلام مىباشند .... 854- أحدها: معنى الأعراف: روى عليّ بن إبراهيم القمّي (ره) في تفسيره: بسند صحيح عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الأعراف: كثبان بين الجنّة و النار، و الرجال: الأئمّة صلوات اللّه عليهم، الخبر. «6»
- دوم، رجال اعراف كيانند؟: چنانكه در حديث فوق- در روايت على بن ابراهيم- دانسته شد آنها امامان عليهم السّلام هستند. الثاني: في بيان المراد من هؤلاء الرجال الواقفين على الأعراف، قد عرفت في رواية عليّ بن إبراهيم أنّهم الأئمّة صلوات اللّه عليهم.
- و نيز در مجمع البيان از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام است كه فرمود: آنان آل محمد عليهم السّلام هستند، داخل بهشت نشود مگر كسى كه ايشان را شناخته و آنها او را شناخته باشند، و به جهنم داخل نشود مگر آنكس كه آنان را انكار كند و آنان او را انكار نمايند. 855- و يدلّ عليه أيضا ما روي في مجمع البيان: عن أبي جعفر الباقر عليه السّلام قال: هم آل محمّد عليهم السّلام لا يدخل الجنّة إلّا من عرفهم و عرفوه، و لا يدخل النار إلّا من أنكرهم و أنكروه. «7»
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ