«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
-مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج1،: ص:513
- و امّا وعر:- به سكون عين- ضدّ سهل مىباشد كه تأكيد صعب مستصعب مىباشد. و أمّا الوعر: فهو بسكون العين، ضدّ السهل، فهو تأكيد للصعب المستصعب
- فايده چهارم: در معنى فرمايش امام عليه السّلام : «به راستى كه اين امر شما بر فرشتگان عرضه شد، و غير مقرّبين به آن اقرار نكردند، و بر پيغمبران عرضه شد و جز مرسلين به آن اقرار ننمودند، و بر مؤمنين عرضه شد و جز آزمودگان آن را اقرار نداشتند» ظاهرش منافات دارد با اخبار بسيارى كه دلالت مىكند بر اينكه تمام فرشتگان و پيغمبران به ولايت خاندان رسول صلى اللّه عليه و آله به درگاه الهى تقرب مىجويند و ديندارى مىكنند، و شؤونى كه خداوند- عزّ و جلّ- براى ايشان قرار داده اقرار دارند. از جمله اخبار: الفائدة الرابعة: في معنى قوله: إنّ أمركم هذا عرض على الملائكة فلم يقرّ به إلّا المقرّبون، و عرض على الأنبياء فلم يقرّ به إلّا المرسلون، و عرض على المؤمنين، فلم يقرّ به إلّا الممتحنون، فإنّه بظاهره ينافي الأخبار الكثيرة، الدالّة على أنّ جميع الملائكة و النبيّين يتقرّبون إلى اللّه تعالى، و يدينون بولايتهم و يقرّون بالشؤون الّتي جعلها اللّه عزّ و جلّ لهم:
- در بصائر الدرجات به سند خود از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: فرشتگان به جوار قدس و نزديكى به خداوند تبارك و تعالى نرسيدهاند مگر با آنچه شما برآنيد، و به تحقيق كه فرشتگان توصيف مىكنند آنچه شما وصف كنيد، و مىجويند آنچه شما مىجوييد، و هرآينه از فرشتگان عدّهاى هستند كه مىگويند: [خدايا] سخن ما درباره آل محمد عليهم السّلام همچنان است كه تو آنان را قرار دادهاى. 951- منها: ما في بصائر الدرجات: بإسناده عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:ما جاورت ملائكة اللّه تبارك و تعالى في دنوّها منه إلّا بالّذي أنتم عليه، و إنّ الملائكة ليصفون ما تصفون، و يطلبون ما تطلبون، و إنّ من الملائكة ملائكة يقولون: إنّ قولنا في آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم مثل الّذي جعلتهم عليه.
- و نيز در آن كتاب به سند خود از حمّاد بن عيسى آورده كه گفت: شخصى از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام سؤال كرد: فرشتگان بيشترند يا فرزندان آدم؟ 952- و فيه أيضا: بإسناده عن حمّاد بن عيسى، قال:سأل رجل أبا عبد اللّه عليه السّلام فقال: الملائكة أكثر أو بنو آدم؟
- فرمود: سوگند به آنكه جانم به دست او است كه ملائكه خداوند از تعداد خاك بيشتر است، و در آسمان هيچ جاى پايى نيست مگر اينكه در آن فرشتهاى هست كه تقديس و تسبيح خدا مىكند، و در زمين هيچ درخت و حتى همچون جاى نوك سوزنى نيست مگر اينكه در آن فرشتهاى موكّل است كه هر روز مىآيد آن را مىآموزد، فقال عليه السّلام: و الّذي نفسي بيده لملائكة اللّه في السماوات أكثر من عدد التراب، و ما في السماء موضع قدم إلّا و فيه ملك يقدّس له و يسبّح، و لا في الأرض شجرة و لا مثل غرزة إلّا و فيها ملك موكّل يأتي اللّه كلّ يوم بعملها،
- خداوند آنها را مىداند، هيچيك از آنان نيست مگر اينكه با ولايت ما اهل البيت به خداوند تقرّب مىجويد و براى دوستانمان طلب مغفرت مىكند، و دشمنانمان را لعنت مىنمايد، و از خداوند مىخواهد كه عذاب ويژهاى را بر آنها بفرستد. اللّه أعلم بها، و ما منهم أحد إلّا و يتقرّب إلى اللّه في كلّ يوم بولايتنا أهل البيت و يستغفر لمحبّينا، و يلعن أعداءنا، و يسأل اللّه أن يرسل عليهم من العذاب إرسالا. «1» مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 513
- و نيز به سند خود از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله آورده كه فرمود: نبوت براى هيچ پيغمبرى در عالم اظلّهكمال نيافت تا اينكه ولايت من و ولايت خاندانم بر او عرضه شد، و براى او مجسّم شدند، و پيغمبران به طاعت و ولايت ايشان اقرار كردند. 953- و فيه: بإسناده عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم قال:ما تكاملت النبوّة لنبيّ في الأظلّة حتّى عرضت عليه ولايتي
- و به سند خود از امام صادق عليه السّلام آورده كه فرماید: هيچ پيامبرى به نبوّت نرسيد مگر به معرفت حقّ ما و برترى ما بر ديگران. و ولاية أهل بيتي، و مثّلوا له، فأقرّوا بطاعتهم و ولايتهم. 954- و فيه: بإسناده عن الصادق عليه السّلام قال: ما تنبّئ نبيّ قطّ إلّا بمعرفة حقّنا، و بفضلنا عمّن سوانا.
- و در روايت ديگر از آن حضرت است كه فرمود: نه هيچ پيغمبرى به نبوت رسيد و نه رسولى فرستاده شد مگر به ولايت ما و به برتريمان از غير خودمان. 955- و فيه: في رواية اخرى عنه عليه السّلام قال: ما من نبيّ نبّئ، و لا من رسول ارسل إلّا بولايتنا، و بفضلنا عمّن سوانا.
- و از حضرت امام باقر عليه السّلام است كه فرمود: ولايت ما ولايت خداوند است كه خداوند هيچ پيغمبرى را جز به آن مبعوث نكرده است. و روايات ديگر. و مىتوان به چند وجه بين ايندو را جمع كرد: 956- و عن أبي جعفر عليه السّلام قال:ولايتنا ولاية اللّه الّتي لم يبعث اللّه نبيّا قطّ إلّا بها. إلى غير ذلك.و يمكن الجمع بينهما بوجوه:
- اوّل: اينكه منظور در اين اخبار اذعان و اقرار به ولايت و افضليّت ايشان به نحو اجمال است، و در حديث اوّل اذعان و اقرار تفصيلى مراد است كه از شناخت خصوصيات و شؤون ايشان به طور تفصيل برمىآيد. أحدها: أن يكون المراد في هذه الأخبار الإذعان و الإقرار بولايتهم و أفضليّتهم على نحو الإجمال، و في الاولى الإذعان و الإقرار التفصيلي الناشئ عن معرفة خصائصهم و شؤونهم تفصيلا.
- دوم: اينكه مراد در آن اخبار فقط تصديق قلبى است و در حديث اوّل منظور تصديق قلبى و زبانى هردو است. و الثاني: أن يكون المراد في تلك الأخبار التصديق القلبي فقط، و في الاولى اللساني و القلبي جميعا.
- سوم: اينكه منظور در حديث نخستين سبقت گرفتن در عالم ارواح به اقرار به آنچه خداوند براى محمد و آل او عليهم السّلام قرار داده مىباشد، كه سبقتگيرندگان به آن، پيغمبران مرسل و فرشتگان مقرّب و مؤمنان آزموده بودهاند و ساير انبياء و فرشتگان و مؤمنين از آنها پيروى كردند: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ؛ و پيشتازان پيشروان، آنان مقرّب هستند.
- اين است آنچه در اينباره به خاطر رسيده و بر هريك از اين وجوه بعضى از اخبار شاهد است، و ذكر آنها با اختصارى كه در نظر داريم منافات دارد. و اللّه العالم و هو العاصم. و الثالث: أن يكون المراد في الحديث الأوّل: المسابقة في عالم الأرواح إلى الإقرار بما جعل اللّه لمحمّد و آله الأبرار،فالسابقون إلى ذلك هم الأنبياء المرسلون، و الملائكة المقرّبون و المؤمنون الممتحنون، و سائر الأنبياء و الملائكة و المؤمنين قد اتّبعوا في ذلك الأوّلين:وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ هذا ما سنح بالبال في هذا المقال، و يشهد لكلّ من تلك الوجوه الثلاثة بعض الأخبار، و ذكرها ينافي ما أردناه من الأختصار، و اللّه العالم و هو العاصم.
- و بعيد نيست كه مراد از فرموده امام عليه السّلام : امر شما ...، به قرينه بعضى از روايات، خصوص آنچه مربوط به قيام حضرت قائم عليه السّلام باشد، زيرا كه از اسرارى است كه در تصديق و اعتقاد به آن جزعدّه بسيار نادر و كم باقى نمىمانند. و شاهد بر اين چند روايت است از جمله: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 514
ثمّ إنّه لا يبعد أن يكون المراد بقوله عليه السّلام: «إنّ أمركم هذا»، بقرينة بعض الروايات خصوص ما يتعلّق بقيام القائم صلوات اللّه و سلامه عليه، فإنّه من الأسرار الّتي لا يبقى على الإذعان بها إلّا الأندر فالأندر.
- در اصول كافى به سند خود از منصور آورده كه گفت: حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام به من فرمود: اى منصور! اين امر بر شما نمىرسد مگر پس از نااميدى، و نه به خدا تا اينكه [خوب از بد] جدا شويد، و نه به خدا تا بررسى گرديد، و نه به خدا تا بركنار شويد. آنكه مىبايست شقاوتمند شود به شقاوت برسد و آنكه مىبايست سعادتمند گردد به سعادت برسد. و يشهد لذلك عدّة روايات:957- منها: ما في اصول الكافي: بإسناده عن منصور، قال:قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: يا منصور، إنّ هذا الأمر لا يأتيكم إلّا بعد إياس، و لا و اللّه حتّى تميّزوا، و لا و اللّه حتّى تمحّصوا، و لا و اللّه حتّى يشقى من يشقى و يسعد من يسعد.
- و نيز از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام است كه فرمود: همانا دلهاى مردم از اين حديث شما (اعتقاد به غيبت امام قائم عليه السّلام ) مىرمد، پس هركه به آن اقرار كرد، او را بيفزاييد و هركس انكار نمود رهايش كنيد. به تحقيق كه ناچار فتنهاى پيش خواهد آمد كه هرپشتيبان و برگزيدهاى نيز در آن سقوط كند، تا آنجا كه شخصى كه [به خاطر كمال دقّت] مو را دو نيم مىكند هم سقوط مىنمايد، به حدّى كه جز ما و شيعيانمان باقى نماند. 958- و فيه: عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ حديثكم هذا لتشمئزّ منه قلوب الرجال، فمن أقرّ به فزيدوه، و من أنكره فذروه، إنّه لا بدّ من أن يكون فتنة يسقط فيها كلّ بطانة و وليجة، حتّى يسقط فيها من يشقّ الشعر بشعرتين، حتّى لا يبقى إلّا نحن و شيعتنا.
- در غيبت نعمانى به سند خود از صفوان بن يحيى آورده كه گفت: حضرت ابو الحسن الرضا عليه السّلام فرمود: به خدا آنچه ديدگانتان را به سويش خيره كردهايد، نخواهد بود تا اينكه از هم جدا شويد و آزمايش گرديد، و تا اينكه از شما باقى نماند جز اندكاندك. 959- و في غيبة النعماني: بإسناده عن صفوان بن يحيى، قال: قال أبو الحسن الرضا عليه السّلام: و اللّه لا يكون ما تمدّون إليه أعينكم حت تمحصّوا و تميّزوا، و حتّى لا يبقى منكم إلّا الأندر فالأندر.
- و از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آورده كه فرمود: اى شيعه آل محمد عليهم السّلام! همچون سرمه در چشم، آزموده و كم مىشويد. و راستى كه صاحب سرمه مىداند چه وقت سرمه در چشمش واقع مىشود ولى نمىداند چه موقع از چشمش بيرون مىرود، همينطور مرد بر روشى از امر ما صبح مىكند ولى شب بر او مىرسد درحالىكه از آن خارج شده باشد، و شب بر روشى از امر ما است، و صبح مىكند درحالىكه از آن خارج شده باشد. 960- و فيه: عن أبي جعفر عليه السّلام أنّه قال: لتمحّصنّ يا شيعة آل محمّد تمحيص الكحل في العين، و إنّ صاحب الكحل يدري متى يقع الكحل في عينه، و لا يعلم متى يخرج منها، و كذلك يصبح الرجل على شريعة من أمرنا، و يمسي و قد خرج منها، و يمسي على شريعة من أمرنا، و يصبح و قد خرج منها
- و روايات متعددى به همين معنى رسيده است. و في معناها روايات عديدة.
- و نيز شاهد بر مطلب فوق در بصائر و اصول كافى از حضرت امام باقر عليه السّلام آمده كه فرمود:همانا خداى تبارك و تعالى كه خلق را آفريد، آب گوارايى خلق كرد و آبى شور و تلخ آفريد، پس اين دو آب به هم مخلوط شد، آنگاه گلى از صفحه زمين برگرفت و آن را به شدّت مالش داد، سپس به اصحاب يمين- درحالىكه آنها در ميانشان همچون مور به حركت آمده بودند-961- و يشهد لذلك أيضا ما في البصائر و اصول الكافي: عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ اللّه تبارك و تعالى حيث خلق الخلق خلق ماء عذبا، و ماء مالحا اجاجا فامتزج الماءان، فأخذ طينا من أديم الأرض، فعركه عركا شديدا؛ فقال لأصحاب اليمين و هم كالذرّ يدبّون[1]: إلى الجنّة بسلام،
- فرمود: به سلامت به سوى بهشت! و به اصحاب شمال فرمود: به سوى آتش! و باكى ندارم. و قال لأصحاب الشمال: إلى النار و لا ابالي، ثمّ قال:
- سپس فرمود: آيا پروردگارتان نيستم؟ گفتند: چرا. تا روز قيامت نگويند: ما از اين غافل بوديم. أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 515
- سپس از پيامبران پيمان گرفت كه فرمود: مگر من پروردگار شما نيستم؟ سپس فرمود: و آيا اين محمد رسول من نيست و اين على امير مؤمنان نمىباشد؟ گفتند: چرا. پس نبوّت بر ايشان ثابت گشت. و از پيغمبران اولو العزم پيمان گرفت كه: همانا من پروردگارتان هستم و محمد رسول من و على امير مؤمنان و جانشينان بعد از او واليان امر من و گنجينهداران علم من هستند. و مهدى كسى است كه به وسيله او براى دينم يارى مىگيرم و دولتم را به او آشكار مىسازم و به او از دشمنانم انتقام گيرم و به وسيله او- به طوع يا كراهت- عبادت شوم. گفتند: خدايا! اقرار كرديم و شهادت داديم، ولى آدم نه اقرار كرد و نه انكار نمود، پس منصب اولو العزمى براى آن پنج تن- از جهت مهدى عليه السّلام - ثابت شد، و براى آدم عزمى بر اقرار به آن نبود. و همين است فرموده خداى- عزّ و جلّ-: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً؛ و به تحقيق كه از پيش با آدم پيمانى افكنديم او نسيان كرد و برايش تصميمى نيافتيم، فرمود: همانا يعنى ترك كرد .... ثمّ أخذ الميثاق على النبيّين، فقال: ألست بربّكم، و أنّ هذا محمّد رسولي و أنّ هذا عليّ أمير المؤمنين؟ قالوا: بلى، فثبتت لهم النبوّة، و أخذ الميثاق على اولي العزم أنّني ربّكم و محمّد رسولي، و عليّ أمير المؤمنين و أوصياؤه من بعده ولاة أمري، و خزّان علمي عليهم السّلام، و أنّ المهدي أنتصر به لديني و اظهر به دولتي و أنتقم به من أعدائي، و اعبد به طوعا و كرها، قالوا: أقررنا يا ربّ و شهدنا، و لم يجحد آدم و لم يقرّ، فثبتت العزيمة لهؤلاء الخمسة في المهدي و لم يكن لآدم عزم على الإقرار به، و هو قوله عزّ و جلّ: لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قال: إنّما هو «فترك»، الخبر.
- فايده پنجم: ظاهرا منظور از مؤمن آزمودهشده شخصى است كه دلش به سبب هجوم اسباب شك و ترديد به باطل تمايل نكند، و مقصود از شهرى كه دژ محكم دارد، آن است كه ملكه حفظ اسرار و قبول و تسليم در برابر فضايل خاندان رسول صلى اللّه عليه و آله را داشته باشد، هرچند كه در عداد آزمودگان نباشد. الفائدة الخامسة: الظاهر أنّ المراد بالمؤمن الممتحن: هو الّذي لا يزيغ قلبه بسبب تهاجم أسباب الشكّ و الارتياب، و المراد بالمدينة الحصينة: من له ملكة حفظ الأسرار، و القبول و التسليم لما يلقى إليه من فضائل الهداة الأطهار، و إن لم يكن داخلا في الممتحنين الأبرار.
- فايده ششم: در بيان منظور از تحمل كردن كه در آن اخبار ذكر گرديده. الفائدة السادسة: في بيان المراد من الاحتمال المذكور في تلك الأخبار:
- شيخ نعمانى در كتاب غيبت به سند خود از عبد الاعلى آورده كه گفت: حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام به من فرمود: اى عبد الاعلى! تحمل امر ما، معرفت و پذيرش آن نيست، همانا تحمّل امر ما حفظ و نگهدارى و پوشاندن آن است از كسى كه اهليّت ندارد. پس به آنها (- شيعيان) سلام و رحمت خدا را برسان و بگو به شما فرموده: خداى رحمت كند بندهاى را كه دوستى مردم را به سوى خودش و ما جلب كند، به اينكه براى مردم آنچه را كه آشنا هستند آشكار سازد، و از آنچه منكرند نسبت به ايشان لب فروبندد. و در بعضى از نسخهها چنين است: و اللّه كسانى كه با ما سر جنگ دارند سنگينى بيشترى ندارند از كسى كه آنچه خوش نداريم از سوى ما فاش كند .... مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 516-962- روى الشيخ النعماني (ره) في الغيبة: بإسناده عن عبد الأعلى قال:قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: يا عبد الأعلى، إنّ احتمال أمرنا ليس معرفته و قبوله، إنّ احتمال أمرنا هو صونه و ستره عمّن ليس من أهله، فاقرأهم السلام و رحمة اللّه- يعني الشيعة- و قل: قال لكم: رحم اللّه عبدا استجرّ مودّة الناس إلى نفسه و إلينا بأن يظهر لهم ما يعرفون، و يكفّ عنهم ما ينكرون.
- و به سند ديگرى از حضرت ابى عبد اللّه جعفر بن محمد عليهما السلام آورده كه فرمود: اين امر تنها معرفت و پيروى از آن نيست تا اينكه آن را از نااهل بپوشانى، و همين بس است كه بگوييد: و في بعض النسخ: و اللّه ما الناصبة لنا حربا أشدّ مؤونة من الناطق علينا بما نكرهه ... و ذكر الحديث بطوله إلى آخره.
- نگفتهايم. و از آنچه ما سكوت كردهايم خاموش بمانيد، كه اگر شما آنچه ما گفتهايم بگوييد، و در آنچه ساكت ماندهايم تسليم ما باشيد، ايمان آوردهايد، همچنانكه ما ايمان آوردهايم. خداى تعالى فرموده: فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا؛ اگر ايمان آوردند به مانند آنچه شما ايمان آوردهايد، پس هدايت شدهاند. 963- و فيه: بإسناد آخر، عنه، عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عليه السّلام، أنّه قال: ليس هذا الأمر معرفته و ولايته فقط حتّى تستره عمّن ليس من أهله و يحسبكم أن تقولوا ما قلنا، و تصمتوا عمّا صمتنا.فإنّكم إذا قلتم ما نقول، و سلّمتم لنا فيما سكتنا عنه، فقد آمنتم بمثل ما آمنّا به قال اللّه تعالى: فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا
- على بن الحسين عليهما السلام فرموده است: براى مردم با آنچه مىشناسيد حديث گوييد، و آنچه را طاقت ندارند برايشان بار ننماييد، كه آنها را به ما مغرور سازيد. قال عليّ بن الحسين عليه السّلام: حدّثوا الناس بما يعرفون، و لا تحمّلوهم ما لا يطيقون فتغرّونهم بنا.
- و به سند ديگرى آورده كه حضرت ابو عبد اللّه جعفر بن محمد عليهما السلام فرمود: تحمل امر ما تنها تصديق و قبول آن نيست، همانا بخشى از تحمّل امر ما ستر و پوشاندن آن از غير اهلش مىباشد، پس به آنها (- شيعيان) سلام و رحمت الهى را برسان و به آنها بگو (امام) به شما مىگويد: 964- و فيه: بإسناد آخر، عنه، قال: قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد عليه السّلام: إنّ احتمال أمرنا ليس هو التصديق به و القبول له فقط، إنّ من احتمال أمرنا ستره و صيانته عن غير أهله، فاقرأهم السلام و رحمة اللّه- يعني الشيعة-
- خدا رحمت كند بندهاى را كه مودّت مردم را به سوى من و خودش جلب نمايد، به آنچه مىشناسند برايشان سخن بگويد و آنچه منكرند از ايشان بپوشاند. سپس فرمود: به خدا قسم آنان كه عليه ما جنگ بپا دارند زحمتشان بر ما بيشتر نيست از كسى كه آنچه را خوش نداريم به زبان آورد. و قل لهم: يقول لكم: رحم اللّه عبدا اجترّ مودّة الناس إليّ و إلى نفسه يحدّثهم بما يعرفون و يستر عنهم ما ينكرون، ثمّ قال لي: و اللّه ما الناصبة لنا حربا أشدّ مؤونة علينا من الناطق علينا بما نكرهه.
- و در روايت ديگرى از امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: هركه حديث دشوار ما را پوشيده دارد خداوند آن را نورى بين ديدگانش قرار دهد و در بين مردم عزّتش بخشد، و هركس حديث كوچك ما را فاش كند نمىميرد تا اينكه اسلحه او را بگزد يا با حيرت خواهد مرد. 965- و فيه: في رواية اخرى عن الصادق عليه السّلام قال: إنّه من كتم الصعب من حديثنا جعله اللّه نورا بين عينيه، و رزقه العزّ في الناس. و من أذاع الصعب من حديثنا لم يمت حتّى يعضّه السلاح، أو يموت متحيّرا
- و در تحف العقول از امام صادق عليه السّلام در سفارشهايش به محمد بن النعمان احول معروف به مؤمن الطاق آمده كه فرمود: اى پسر نعمان! همانا افشاكننده مانند كشنده ما به شمشيرش نيست بلكه گناهش سنگينتر است، بلكه گناهش سنگينتر است، بلكه گناهش سنگينتر است، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 517
- اىپسر نعمان! همانا هركه عليه ما حديثى روايت كند، از كسانى است كه به عمد ما را كشته و به خطا نكشته است ... تا اينكه فرمود: اى پسر نعمان! عالم نمىتواند تو را خبر دهد به تمام آنچه مىداند، زيرا كه آن سرّ الهى است كه خداوند به عنوان راز به جبرئيل گفته، و جبرئيل راز آن را به محمد صلى اللّه عليه و آله گفته، و محمد به على و على به حسن و حسن به حسين و حسين به على و على به محمد و محمد (عليهم السّلام) به من سپرده است 966- و في تحف العقول عن الصادق عليه السّلام في وصاياه لأبي جعفر محمّد بن النعمان الأحول، المعروف بمؤمن الطاق، قال عليه السّلام: يابن النعمان، إنّ المذيع ليس كقاتلنا بسيفه بل هو أعظم وزرا، بل هو أعظم وزرا، بل هو أعظم وزرا، يابن النعمان، إنّه من روى علينا حديثا فهو ممّن قتلنا عمدا، و لم يقتلنا خطأ- إلى أن قال: يابن النعمان، إنّ العالم لا يقدر أن يخبرك بكلّ ما يعلم، لأنّه سرّ اللّه الّذي أسرّه إلى جبرئيل عليه السّلام، و أسرّه جبرئيل إلى محمّد صلى اللّه عليه و سلّم، و أسرّه محمّد صلى اللّه عليه و سلّم إلى عليّ عليه السّلام، و أسرّه عليّ عليه السّلام إلى الحسن عليه السّلام و أسرّه الحسن عليه السّلام إلى الحسين عليه السّلام، و أسرّه الحسين عليه السّلام إلى عليّ عليه السّلام، و أسرّه عليّ عليه السّلام إلى محمّد عليه السّلام، و أسرّه محمّد عليه السّلام إلى من أسرّه،
- و من به آنكه خواهم سپرد، راز به يكديگر سپردهاند، پس عجله نكنيد، به خدا قسم اين امر سه مرتبه نزديك شد پس آن را شايع كرديد و خداوند آن را به تأخير انداخت، به خدا! سرّى نداريد مگر اينكه دشمنانتان به آن از شما آگاهترند. فلا تعجلوا، فو اللّه مرّات فأذعتموه فأخّره اللّه، و اللّه مالكم سرّ إلّا و عدوّكم أعلم به منكم.
- اى پسر نعمان! خودت را حفظ كن كه مرا نافرمانى كردى، سرّ مرا فاش مكن، همانا مغيرة بن سعيد بر پدرم دروغ گفت و سرّ او را فاش كرد، پس خداوند حرارت آهن را بر او چشانيد، و ابو الخطّاب بر من دروغ بست و سرّ مرا فاش كرد، پس خداوند حرارت آهن را به او چشانيد، و هركس امر ما را پوشيده بدارد خداوند او را به وسيله آن در دنيا و آخرت زينت بخشد و قسمتش را خواهد داد، و او را از حرارت آهن و تنگى زندانها حفظ خواهد كرد. لقد قرب هذا الأمر ثلاث يابن النعمان، أبق على نفسك فقد عصيتني، لا تذع سرّي، فإنّ المغيرة بن سعيد كذب على أبي، و أذاع سرّه، فأذاقه اللّه حرّ الحديد، و إنّ أبا الخطّاب كذب عليّ و أذاع سرّي، فأذاقه اللّه حرّ الحديد، و من كتم أمرنا زيّنه اللّه به في الدنيا و الآخرة، و أعطاه حظّه، و وقاه حرّ الحديد و ضيق المحابس.
- بنى اسرائيل دچار قحطى شدند تا جايى كه حيوانات و فرزندانشان هلاك گشتند، پس موسى بن عمران به درگاه خداوند دعا كرد، خداوند فرمود: اى موسى! اينها زنا و ربا را آشكار كردند و كليساها را معمور و زكات را تضييع نمودند. موسى گفت: خدايا! به رحمت خود بر آنها مهر بورز كه تعقل ندارند. پس خداوند به او وحى فرمود: من باران خواهم فرستاد و پس از چهل روز آنان را آزمايش خواهم كرد. پس اين معنى را شايع و افشا كردند، باران چهل سال از آنها قطع شد، شما هم امرتان نزديك شد، پس آن را در مجالستان شايع نموديد ... تا اينكه امام صادق عليه السّلام فرمود: اى پسر نعمان! هيچ بندهاى مؤمن نخواهد بود تا اينكه در او سه سنّت باشد: سنّتى از خداوند، و سنّتى از رسول او، و سنّتى از امام.امّا سنّتى كه از خداى- عزّ و جلّ- بايد داشته باشد، اينكه بايد اسرار را كتمان نمايد، خداوند جلّ ذكره مىفرمايد: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً؛ او است داناى غيب، پس احدى را بر غيب خويش آگاه نسازد .... إنّ بني إسرائيل قحطوا حتّى هلكت المواشي و النسل، فدعا اللّه موسى بن عمران عليه السّلام فقال: يا موسى إنّهم أظهروا الزنا و الربا، و عمّروا الكنائس و أضاعوا الزكاة، فقال: إلهي، تحنّن برحمتك عليهم فإنّهم لا يعقلون، فأوحى اللّه إليه: إنّي مرسل قطر السماء و مختبرهم بعد أربعين يوما، فأذاعوا ذلك و أفشوه، فحبس عنهم القطر أربعين سنة، و أنتم قد قرب أمركم فأذعتموه في مجالسكم- إلى أن قال عليه السّلام: يابن النعمان، لا يكون العبد مؤمنا حتّى تكون فيه ثلاث سنن، سنّة من اللّه، و سنّة من رسوله، و سنّة من الإمام. فأمّا السنّة من اللّه جلّ و عزّ، فهو أن يكون كتوما للأسرار، يقول اللّه جلّ ذكره عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً.
- و امّا صفتى كه از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بايد دارا باشد، اينكه با مردم به رفتار و اخلاق اسلامى مدارا كند. و أمّا الّتي من رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم فهو أن يداري الناس و يعاملهم بالأخلاق الحنيفيّة،
- و امّا سنّتى كه از امام عليه السّلام لازم است در او باشد، صبر در سختىها و ناراحتىها است تا اينكه خداوند براى او فرج برساند .... و أمّا الّتي من الإمام، فالصبر في البأساء و الضرّاء حتّى يأتيه اللّه بالفرج، الخبر. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 518
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ