مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام، ج‏1،: ص:539 74- دعاى فرشتگان در حقّ اوالمكرمة الرابعة و السبعون دعاء الملائكة في حقّه

«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                           

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام، ج‏: ص:539

  1. 74- دعاى فرشتگان در حقّ اوالمكرمة الرابعة و السبعون دعاء الملائكة في حقّه‏
  2. و دليل بر اين معنى رواياتى است، از جمله: 1004- و يدلّ على ذلك روايات، منها:
  3. در اصول كافى به سند خود از حضرت ابى جعفر باقر عليه السّلام  آورده كه فرمود: نزديك‏ترين دعايى كه زود به اجابت برسد دعاى برادر دينى براى برادر خويش در غياب او است، اين‏كه با دعا براى برادرش آغاز كند، پس فرشته‏اى كه موكل بر او است بگويد: آمين و براى تو دوچندان آن باشد. ما في اصول الكافي: بإسناده عن أبي جعفر عليه السّلام قال: أسرع الدعاء نجحا للإجابة دعاء الأخ لأخيه بظهر الغيب يبدأ بالدعاء لأخيه، فيقول له ملك موكّل به: آمين، و لك مثلاه.
  4. و در همان كتاب از على بن ابراهيم از پدرش آورده كه گفت: عبد اللّه بن جندب را در موقف عرفات ديدم، پس وقوفى بهتر از آن وقوف نديده‏ام، پيوسته دست‏هايش را به سوى آسمان بلند كرده، و اشك‏هايش بر گونه‏هايش روان بود، تا به زمين مى‏رسيد، پس از آن‏كه مردم [از عرفات‏] بازگشتند، به او گفتم: اى ابو محمد! وقوفى بهتر از وقوف تو نديدم؟ گفت: به خدا سوگند! جز براى برادرانم دعا نكردم، بدين جهت كه حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليهما السلام خبرم داد كه‏1005- و فيه: عن عليّ بن إبراهيم، عن أبيه قال: رأيت عبد اللّه بن جندب في الموقف، فلم أر موقفا كان أحسن من موقفه، ما زال مادّا يديه إلى السماء و دموعه تسيل على خدّيه حتّى تصل‏ الأرض. فلمّا صدر الناس قلت له: يا أبا محمّد، ما رأيت موقفا قطّ أحسن من موقفك، قال: و اللّه، ما دعوت إلّا لإخواني، و ذلك أنّ أبا الحسن موسى عليه السّلام أخبرني
  5. (2). كلينى در اصول كافى: 2/ 466، باب فضيلت دعا و تأكيد بر آن، به سند صحيحى از زراره از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام  آورده كه فرمود: خداى- عزّ و جلّ- مى‏فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكبرونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ؛ همانا آنان كه از پرستش من سربرافرازند، زود است كه با سرافكندگى داخل جهنم شوند. فرمود: [منظور از پرستش‏] دعاست و بهترين عبادت دعا است. عرض كردم: كلمه اوّاه در فرموده خداوند: إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ، معنايش چيست؟ فرمود:اوّاه يعنى بسيار دعاكننده. (مؤلف) مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 539
  6. هركس براى برادر [دينى‏] اش در غياب او دعا كند از سوى عرش ندا مى‏شود كه: و براى تو صد هزار برابر آن باشد، پس من خوش نداشتم كه صد هزار دعاى مستجاب را براى يك دعايى كه ندانم مستجاب مى‏شود يا نه رها سازم. أنّ من دعا لأخيه بظهر الغيب نودي من العرش: و لك مائة ألف ضعف فكرهت أن أدع مائة ألف مضمونة لواحدة لا أدري تستجاب أم لا؟
  7. و نيز از حضرت سيّد الساجدين على بن الحسين عليهما السلام به سند صحيحى آورده كه فرمود: همانا فرشتگان اگر بشنوند كه مؤمن براى برادر مؤمنش در غياب او دعا مى‏كند يا به خوبى يادش مى‏نمايد، گويند: خوب برادرى هستى براى برادرت، برايش به نيكى دعا مى‏كنى درحالى‏كه از تو غايب است، و از او به خوبى ياد مى‏آورى، خداى- عزّ و جلّ- دو برابر آنچه برايش خواستى به تو عنايت فرمايد، و دوچندان‏كه او را به نيكى ياد كردى بر تو ثنا گويد .... 1006- و فيه: بإسناد صحيح عن سيّد الساجدين عليّ بن الحسين عليهما السلام قال: إنّ الملائكة إذا سمعوا المؤمن يدعوا لأخيه المؤمن بظهر الغيب أو يذكره بخير، قالوا: نعم الأخ أنت لأخيك، تدعو له بالخير و هو غائب عنك، و تذكره‏ بخير، قد أعطاك اللّه عزّ و جلّ مثلي ما سألت له، و أثنى عليك مثلي ما أثنيت عليه ... الخبر.
  8. و در وسائل از محمد بن الحسن طوسى رحمه اللّه آورده كه در امالى به سند خود از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام  روايت كرده كه فرمود: چهار طايفه‏اند كه دعايى از آنان رد نمى‏شود: امام عادل درباره رعيّتش و برادر دينى براى برادر خود در غياب وى، خداوند فرشته‏اى را موكل گرداند كه به او بگويد: و براى تو است مثل آنچه براى برادرت دعا كردى، و دعاى پدر براى فرزندش، و دعاى مظلوم. خداوند- عزّ و جلّ- مى‏فرمايد: به عزّت و جلالم قسم حتما براى تو انتقام مى‏گيرم هرچند كه پس از مدّتى باشد. 1007- و في الوسائل: عن محمّد بن الحسن الطوسي (ره) في أماليه: بإسناده عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أربعة لا تردّ لهم دعوة:الإمام العادل في رعيّته، و الأخ لأخيه بظهر الغيب، يوكّل اللّه به ملكا يقول له: و لك مثل ما دعوت لأخيك، و الوالد لولده، و المظلوم.يقول اللّه عزّ و جلّ: و عزّتي و جلالي لأنتقمنّ لك و لو بعد حين.
  9. مى‏گويم: اين اثر دعا در غياب برادر ايمانى است. پس اثر دعا در غياب مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام  كه معرفتش از اركان ايمان است، چگونه مى‏باشد؟ از خداوند توفيق انجام آن را در هر آن خواهانيم. أقول: هذا حال الدعاء في غياب أخيه الإيماني، فكيف حال الدعاء في غياب مولانا صاحب الزمان عليه السّلام الّذي معرفته من دعائم الإيمان.نسأل اللّه التوفيق لذلك في كلّ حين و أوان.
  10. 75- دعاى حضرت سجاد عليه السّلام  براى دعاكنندگان‏ المكرمة الخامسة و السبعون [دعاء مولانا سيّد الساجدين عليه الصلاة و السلام في حقه‏] دعاء مولانا سيّد الساجدين عليه الصلاة و السلام في حقّ الداعين في حقّ مولانا صاحب الزمان صلوات اللّه عليه:
  11. اين دعا بر فوايد متعدّد و آثار چندى مشتمل است: و هو يشتمل على فنون من الفوائد و صنوف من العوائد.
  12. اول: دعا و طلب صلوات بر آنان از سوى خداى- عزّ و جلّ- در هرصبح و شام. الأوّل: الدعاء لهم بالصلاة من اللّه عزّ و جلّ في كلّ غدّو و رواح.
  13. دوم: سلام بر آنان از سوى خداى تعالى. و الثاني: السلام عليهم من اللّه تعالى.
  14. سوم: جمع شدن امر آنان بر تقوى. و الثالث: إجتماع أمرهم على التقوى.
  15. چهارم: اصلاح و سامان دادن به امور و شؤون آنان. و الرابع: إصلاح شؤونهم و ما يهمّهم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 540
  16. پنجم: پذيرفتن توبه آنان و آمرزش گناهان ايشان. و الخامس: قبول توبتهم و غفران ذنوبهم.
  17. ششم: اسكان دادن آنان در بهشت، در مجاورت امامان برحقّ عليهم السّلام. و السادس: سكناهم في دار السلام في جوار الأئمّة الكرام عليهم السّلام.
  18. دليل بر اين امور گفتار امام سجّاد عليه السّلام  در دعاى روز عرفه است كه پس از دعا كردن درباره مولايمان صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- چنين دعا كرده است: 1008- و يدلّ على ذلك كلّه: قوله عليه السّلام في دعاء عرفة، بعد الدعاء في حقّ‏ مولانا صاحب الزمان عجّل اللّه تعالى فرجه و ظهوره، و الصلاة عليه و على آبائه الطاهرين سلام اللّه عليهم أجمعين:
  19. «اللّهمّ و صلّ على أوليآئهم، المعترفين بمقامهم، المتّبعين منهجهم، المقتفين آثارهم، المستمسكين بعروتهم، المتمسّكين بولايتهم، المؤتّمين بإمامتهم، المسلّمين لأمرهم، المجتهدين في طاعتهم، المنتظرين أيّامهم، المادّين إليهم أعينهم، الصّلوات المباركات الزّاكيات النّاميات الغاديات الرّايحات، و سلّم عليهم و على أرواحهم و أجمع على التّقوى أمرهم، و أصلح لهم شأنهم و تب عليهم إنّك أنت التّواب الرّحيم، و خير الغافرين، و اجعلنا معهم في دار السّلام، برحمتك يا أرحم الرّاحمين»؛ بارالها! درود و صلوات فرست بر دوستان آنان كه مقامشان را اعتراف دارند، و از روش ايشان تبعيّت نمايند، و از آثارشان پيروى كنند، و به آنان دست يازند، و به ولايتشان تمسّك جويند، و به امامتشان اقتدا كنند، و تسليم امرشان باشند، و در اطاعتشان كوشش نمايند، و منتظر روزگار حكومتشان باشند، و ديده‏ها به سوى ايشان بدوزند، صلوات‏هاى مبارك پاكيزه نموكننده در هرصبح و شام، بر آنان و ارواح ايشان سلام فرست، و امرشان را بر تقوى جمع گردان، و وضعشان را به سامان برسان، و توبه ايشان را بپذير كه تويى توبه‏پذير و مهربان، و بهترين آمرزندگان، و ما را در دار السلام (سراى سلامت بهشت) با آنان قرار ده، به رحمت خودت اى مهربان‏ترين مهربانان.
  20. مى‏گويم: وجه دلالت اين دعا بر مقصود ما اين‏كه: بدون شبهه دعاى آن حضرت عليه السّلام  مستجاب است، و به شش دعا كه به آن‏ها اشاره كرديم، براى مؤمنانى كه ده صفت داشته باشند دعا كرده است و هرگاه مؤمن با شرايطى كه در آخر اين بخش خواهد آمد، براى تعجيل فرج مولايش دعا كند از مصاديق يادشدگان در اين دعا مى‏شود، و اين دعا درباره‏اش به اجابت مى‏رسد. «اللّهمّ و صلّ على أوليائهم المعترفين بمقامهم، المتّبعين منهجهم، المقتفين آثارهم، المستمسكين بعروتهم، المتمسّكين بولايتهم، المؤتمّين بإمامتهم المسلّمين لأمرهم، المجتهدين في طاعتهم، المنتظرين أيّامهم، المادّين إليهم أعينهم، الصّلوات المباركات الزاكيات الناميات الغاديات الرايحات، و سلّم عليهم و على أرواحهم، و اجمع على التّقوى أمرهم، و أصلح لهم شأنهم‏ و تب عليهم، إنّك أنت التّوّاب الرّحيم، و خير الغافرين، و اجعلنا معهم في دار السّلام، برحمتك يا أرحم الرّاحمين.
  21. در اين‏جا لازم است براى توضيح مقصود، سه مطلب بيان شود: أقول: وجه الدلالة على المطلوب: أنّه لا شبهة في استجابة دعائه عليه السّلام و قد دعا عليه السّلام بستّ دعوات أشرنا إليها للمؤمنين المتّصفين بصفات عشرة، و المؤمن إذا دعا بتعجيل فرج مولاه مع اجتماع الشرائط الّتي سنذكرها في خاتمة هذا الباب، يكون من مصاديق المذكورين في ذلك الدعاء، فيستجاب في حقّه تلك الدعوات، فالمهمّ في هذا المقام بيان ثلاثة امور لتوضيح المرام:
  22. اوّل: شرح دعاهاى يادشده، كه مى‏گويم: شايد منظور از صلوات، رحمت باشد، چنان‏كه يكى از تفسيرهاى روايت‏شده در اين كلمه است. الأوّل: شرح الدعوات المذكورة، فنقول: يمكن أن يكون المراد بالصلاة من اللّه تعالى الرحمة، كما هو أحد التفاسير الواردة.
  23. و ممكن است كه مراد ثناگويى خداوند بر بنده در ملأ اعلى باشد، چنان‏كه در مورد كسانى مباهات كردن خداوند به فرشتگان رسيده است. و منظور از صلوات‏هاى مبارك، بسيارى منافع و آثار دنيوى، و پاكيزه: خالى بودن از شائبه خشم و عقوبت الهى. و نموكننده: افزون شدن و چند برابر گشتن آثار و نتايج اخروى آن‏ها است. و منظور از جمع شدن امر آنان بر تقوى، اين است‏ و يمكن أن يكون المراد الثناء منه على العبد في الملأ الأعلى، كما ورد في حقّ من يباهي اللّه تعالى به الملائكة، و المراد بالصلوات المباركات كثرة منافعه الدنيويّة، و بالزاكيات الخاليات من شوب السخط، و عروض الغضب، و بالناميات ازديادها، و تضاعف آثارها الاخرويّة. و المراد باجتماع أمرهم على التقوى مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 541
  24. كه: تمام كارهايشان موافق با تقوى و خالى از آميختگى با هوى‏وهوس باشد، كه عملى برخلاف دستورات خداوند تعالى از آنان سرنزند. و احتمال مى‏رود كه منظور هماهنگى آنان و جمع شدنشان بر كلمه تقوى باشد، ولى احتمال اوّل اظهر است. و سامان دادن وضع آنان: يعنى اصلاح امور دنيوى ايشان. أن تكون أفعالهم جميعا موافقة للتقوى، خالية عن شوب الهوى، بأن لا يصدر منهم أمر مخالف لما أمر اللّه‏ تعالى به، و يحتمل أن يكون المراد ائتلافهم جميعا على كلمة التقوى،و الأوّل أظهر، و إصلاح شأنهم، أي إصلاح امورهم الدنيويّة.
  25. دوم: شرح صفات ده‏گانه يادشده، به‏طورى‏كه از كلمات عترت پاك پيامبر صلى اللّه عليه و آله  استفاده مى‏شود، پس مى‏گويم: صفت اوّل: اعتقاد به شؤونى است كه خداوند آن‏ها را به امامان معصوم عليهم السّلام اختصاص داده است. اين اعتقاد به‏طور اجمال باشد يا تفصيل، و به اين صفت اشاره فرمود با عبارت: «المعترفين بمقامهم»؛ كه مقامشان را اعتراف دارند. الأمر الثاني: شرح الصفات العشرة بحسب ما يستفاد من كلمات العترة الطاهرة، فنقول:الاولى: الإذعان بالشؤون الّتي خصّ اللّه بها الأئمّة الطاهرين عليهم السّلام إجمالا أو تفصيلا، و إلى ذلك أشار عليه السّلام بقوله: المعترفين بمقامهم.
  26. صفت دوم: پيروى كردن از آنان در مقابلشان و ديندارى نمودن به آنچه ايشان ديندارى كرده‏اند، و همين است مراد از: «المتّبعين منهجهم»؛ از روش ايشان تبعيت نمايند. الثانية: أن يتّبعهم في عقائدهم، و يدين بما دانوا به، و هو المراد بقوله عليه السّلام: المتّبعين منهجهم.
  27. صفت سوم: اقتدا كردن به آنان در آداب و افعالى كه از ايشان صادر شده، در هرجنبه از جوانب زندگى كه امام عليه السّلام  به همين اشاره فرموده: «المقتفين آثارهم»؛ از آثارشان پيروى كنند. و الثالثة: الإقتداء بهم في آدابهم و أفعالهم الصادرة منهم في كلّ أمر من الامور، و إليه أشار عليه السّلام بقوله: المقتفين آثارهم.
  28. صفت چهارم: اين‏كه دست‏آويز خود را همان چيزى قرار دهند كه آنان براى او پسنديده‏اند، و اين امر با عمل كردن مطابق امر و نهيى كه از آنان عليهم السّلام رسيده حاصل مى‏گردد، و از همين معنى است كه تعبير آمد: «المستمسكين بعروتهم»؛ و به آنان دست يازند. و الرابعة: أن يجعل عروته ما جعلوه له عروة، و يحصل ذلك بالعمل على طبق ما أمروا به و نهوا عنه، و هو المعبّر عنه بقوله عليه السّلام: المستمسكين بعروتهم.
  29. صفت پنجم: در مهمات و رويدادها توسّل و تمسك به ريسمان ولايت ايشان. و امام سجاد عليه السّلام  به آن چنين اشاره كرده: «المتمسكين بولايتهم»؛ و به ولايتشان تمسّك جويند. و الخامسة: التمسّك و التوسّل في المهمّات بحبل ولايتهم لا غير، و إليه أشار بقوله: المتمسّكين بولايتهم.
  30. صفت ششم: اين‏كه فقط آنان عليهم السّلام را امام بداند، و مانند زيديه و پيروانشان ديگرى را امام نداند. و السادسة: أن يجعلهم أئمّة خاصّة، و لا يدخل فيهم من ليس منهم كالزيديّة و أشياعهم مثلا.
  31. صفت هفتم: تسليم بودن نسبت به امر ايشان. در اصول كافى به سند صحيحى از عبد اللّه كاهلى آمده كه گفت: حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام  فرمود: اگر مردمى خداى يكتاى بى‏شريك را عبادت كرده، و نماز را بپاى داشته و زكات را عطا كرده و حجّ خانه خدا را بجاى آورده، و ماه رمضان را روزه گرفته باشند، سپس به كارى كه خداوند يا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله  انجام داده‏اند بگويند: و السابعة: التسليم لأمرهم.1009- روي في اصول الكافي: بإسناد صحيح عن عبد اللّه الكاهلي (ره) قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: لو أنّ قوما عبدوا اللّه وحده لا شريك له، و أقاموا الصلاة، و آتوا الزكاة، و حجّوا البيت، و صاموا شهر رمضان، ثمّ قالوا لشي‏ء صنعه اللّه أو صنعه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم:
  32. چرا برخلاف اين نكرد؟ يا اين را در دل احساس كنند، به‏همين امر مشرك باشند، سپس اين آيه را تلاوت كرد: فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً؛پس نه، به پروردگارت سوگند! ايمان نياورند تا اين‏كه تو را در اختلافاتى كه بين آنان پيش آيد حاكم سازند، سپس در دل‏هاى خويش از آنچه حكم فرموده‏اى چيزى از ناراحتى نداشته باشند و به‏طوركامل تسليم شوند. سپس حضرت صادق عليه السّلام  فرمود: بر شما باد به تسليم. ألّا صنع خلاف الّذي صنع! أو وجدوا ذلك في قلوبهم، لكانوا بذلك مشركين، ثمّ تلا هذه الآية:فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ‏ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً، ثمّ قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: عليكم بالتسليم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 542
  33. و نيز به سند صحيحى از آن حضرت است كه فرمود: مردم سه تكليف دارند: شناختن امامان، و تسليم بودن نسبت به آنچه از آنان رسيده و ارجاع نمودن اختلافات به آنان. 1010- و فيه: بإسناد صحيح، عنه عليه السّلام قال: إنّما كلّف الناس ثلاثة:معرفة الأئمّة، و التسليم لهم فيما ورد عليهم، و الردّ إليهم فيما اختلفوا فيه.
  34. صفت هشتم: به كار بردن كوشش تمام در اطاعت ايشان. و به همين اشاره فرموده: «المجتهدين في طاعتهم»؛ و در اطاعتشان كوشش نمايند. و الثامنة: بذل الوسع في طاعتهم، و إلى هذا أشار بقوله عليه السّلام: المجتهدين في طاعتهم.
  35. صفت نهم: انتظار ظهور دولت ايشان. چنان‏كه فرمود: «المنتظرين أيّامهم» و منتظر روزگار حكومتشان باشند، و رواياتى كه دراين‏باره آمده در بخش هشتم كتاب ذكر خواهيم كرد. و التاسعة: انتظار ظهور دولتهم كما قال: المنتظرين أيّامهم، و سنذكر الروايات الواردة في هذا الباب في الباب الثامن من هذا الكتاب.
  36. صفت دهم: اين‏كه امام خودش را در پيش چشمش بداند، و خودش را در حضور امام ببيند كه در تمام احوال و اشغال امام عليه السّلام  او را مى‏بيند و صدايش را مى‏شنود به‏طورى‏كه از نظر او پنهان نمى‏باشد، و اگر پرده از روى ديده‏اش برداشته مى‏شد امام عليه السّلام  را مشاهده مى‏نمود، و در اين هنگام در رعايت ادب و احترام نسبت به ساحت مقدس امام كه جدّيت را خواهد داشت. و اين است معنى فرموده امام سجّاد عليه السّلام : «المادّين إليهم أعينهم»؛ ديده‏ها به سوى ايشان بدوزند. و بر آنچه گفتيم روايات بسيارى دلالت دارد، از جمله: و العاشرة: أن يجعل إمامه نصب عينه، و يعتقد أنّه بحضرة إمامه في جميع أحواله، و بمرأى منه و مسمع في تمام أشغاله، بحيث لا يخفى منه شي‏ء عليه و لو كشف الغطاء عن عينه نظر إليه، و حينئذ يجتهد في رعاية الأدب بالنسبة إليه و هذا معنى قوله: «المادّين إليهم أعينهم». و يدلّ على ما ذكرنا أخبار كثيرة:
  37. در خرايج از ابو بصير است كه گفت: با حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام  داخل مسجد شدم درحالى كه مردم آمدوشد مى‏كردند. پس آن حضرت به من فرمود: از مردم بپرس آيا مرا مى‏بينند؟ هر كس را ديدم پرسيدم: آيا ابو جعفر عليه السّلام  را نديدى؟ مى‏گفت: خير. و حال آن‏كه آن حضرت همانجا ايستاده بود، تا اين‏كه ابو هارون مكفوف (نابينا) آمد، فرمود: از اين بپرس. پس به او گفتم: آيا ابو جعفر را نديدى؟ گفت: مگرنه همين است كه ايستاده؟ گفتم: از كجا دانستى؟ گفت: چگونه ندانم و حال آن‏كه او نورى درخشان است. منها: ما في الخرائج: عن أبي بصير قال: دخلت المسجد مع أبي جعفر عليه السّلام و الناس يدخلون و يخرجون، فقال عليه السّلام لي: سل الناس هل يرونني؟ و كلّ من لقيته سألته عنه: هل رأيت أبا جعفر عليه السّلام؟ فيقول: لا و هو واقف، حتّى دخل أبو هارون المكفوف، فقال عليه السّلام: سل هذا.فقلت: هل رأيت أبا جعفر عليه السّلام؟ فقال: أليس هو قائما؟قلت: و ما علمك؟ قال: و كيف لا أعلم و هو نور ساطع؟
  38. گويد: و شنيدم كه آن حضرت به مردى از اهل آفريقا مى‏فرمود: حال راشد چگونه است؟ گفت: او را زنده و نيكوعقيده ترك گفتم كه سلامت مى‏رسانيد. حضرت فرمود: خدايش رحمت كند. عرضه داشت: او مرد؟ فرمود: آرى. عرض كرد: چه موقع؟ فرمود: دو روز پس از بيرون آمدن تو. قال: و سمعته يقول لرجل من أهل الإفريقيّة: ما حال راشد؟قال: خلّفته حيّا صالحا يقرؤك السلام، قال عليه السّلام: رحمه اللّه.قال: مات؟ قال: نعم، قال: متى؟ قال عليه السّلام: بعد خروجك بيومين،
  39.  گفت: به خدا سوگند بيمارى نداشت و علّتى در او نبود، و كسى از مرض يا علّتى مى‏ميرد. من پرسيدم: آن مرد كه بود؟ فرمود: مردى از پيروان ما بود كه ما را دوست داشت. سپس فرمود: اگر چنين بدانيد كه براى ما با شما ديدگانى بينا و گوش‏هايى شنوا نيست بد نظر داشته‏ايد، به خدا سوگند! كه چيزى از كارهاى شما بر ما پوشيده نيست. و خودتان را به كارهاى خوب عادت دهيد و از اهل خير باشيد تا به آن شناخته شويد، كه من اين را به فرزندان و شيعيانم سفارش مى‏كنم. مى‏گويم: قسمتى از دلايل اين مطلب را در مكرمت چهل و ششم آورديم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 543 قال: و اللّه ما مرض، و لا به كانت علّة و إنّما يموت من مرض و علّة، قلت: من الرجل؟ قال: رجل كان لنا مواليا و كان لنا محبّا.ثمّ قال عليه السّلام: لئن تروا أنّه ليس لنا معكم أعين ناظرة، أو أسماع سامعة لبئس ما رأيتم، و اللّه ما يخفى علينا شي‏ء من أعمالكم، فاحضرونا جميعا، و عوّدوا أنفسكم الخير، و كونوا من أهله تعرفوا به، فإنّي بهذا آمر ولدي و شيعتي. أقول: قد ذكرنا بعض ما يدلّ على المطلوب في المكرمة السادسة و الأربعين‏
  40. سوم: در بيان مترتب بودن اين فوايد بر دعا براى تعجيل فرج آن حضرت عليه السّلام  كه مى‏گويم: بدون شك دعاكننده براى مولايمان صاحب الزمان و تعجيل فرج آن بزرگوار، مصداق عناوين مذكوره خواهد بود، درصورتى‏كه ملازم تقوى هم باشد و نفس خود را از هوى‏پرستى حفظ نمايد، و آن را از موجبات بدبختى و فريبندگى‏هاى دنيوى دور سازد، كه خواهد آمد اين‏كه تمام فوايدى كه در اين كتاب آورده شده، شرط كمال آن‏ها تقوى و تهذيب نفس است. پس هرگاه دعاكننده چنين بود به آنچه بيان گشت نايل مى‏آيد. زيرا كه دعا: دوستى كردن با امامان برحقّ است، و اعتراف به مقام ايشان، و پيروى از شيوه آنان، و تبعيّت از آثارشان، و دست يازيدن به آنان، و تمسّك جستن به ولايتشان، و اقتدا كردن به امامتشان، و تسليم بودن به امرشان، و كوشش در اطاعتشان مى‏باشد، و نيز نشانه انتظار روزگار حكومت آن بزرگان است. كه تمام اين امور با اندك تأمّلى براى دوستان اين خاندان معلوم مى‏گردد. الأمر الثالث: بيان ترتّب تلك الفوائد على الدعاء بتعجيل فرجه عليه السّلام فنقول:لا ريب في أنّ الداعي في حقّ مولانا صاحب الزمان و بتعجيل فرجه يكون مصداقا للعناوين المذكورة إذا كان ملازما للتقوى، و ناهيا نفسه عن الهوى و مهذّبها عمّا يرديها، و مبعدا لها عمّا يغويها، و سيأتي أنّ ترتّب الفوائد الّتي ذكرناها أو نذكرها في هذا الكتاب على نحو الكمال مشروط بالتقوى، و تهذيب النفس، فإذا صار الداعي كذلك فاز بما ذكرناه هنالك.فإنّ هذا الدعاء موالاة للأئمّة الهداة، و اعتراف بمقامهم، و اتّباع لمنهجهم و اقتفاء لآثارهم، و استمساك بعروتهم، و تمسّك بولايتهم، و ائتمام بهم، و تسليم لأمرهم، و اجتهاد في طاعتهم و دليل على انتظار أيّامهم.و كلّ ذلك يظهر للمحبّ الموافق بأدنى تأمّل صادق.

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید