جلسه91- - بحث بصیرت‏ وآگاهی بصیرت‏  در قرآن ونهج البلاغه-غلبه ملت تکیه برایمان وبصیرت است – نفس اماره- عهد وپیمان شکنی

سایت: پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.i

شنبه17/3/ 1404 برابر 11ذالحجه 1446-مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح --استاد سالک  

جلسه91- - بحث بصیرت‏ وآگاهی بصیرت‏  در قرآن ونهج البلاغه- وضرورت بصیرت‏  سیاسی اجتماعی از نگاه حضرتامیرالمومنین علی (علیه السلام)   بصرو نظر و استبصر-بصیرت‏ صدق رمزاصلی وحقیقی پیروزی- غلبه ملتها تکیه برایمان وبصیرت

بسم الله الرحمن الرحیم  الحمد لالله رب العالمین

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا

الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله‌ لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ

بحث ما محوریت غلبه ملت تکیه برایمان وبصیرت است – نفس اماره- عهد وپیمان شکنی

  1. تبریک روز عرفه روز شناخت و روز دعای حضرت اباعبدالله الحسین با خالق هستی و عید تقرب به خداوند متعال..
  2. یکی از بالاترین افتخارات جمهوری اسلامی  وجود مبارک مقام معظم رهبری  -رهبری عظیم وبزرگوار ؛ عالم وارسته هدیه خداوند ، انسانی دانشمند ؛ دشمن شناس ؛ اسلام شناس؛ آگاه به زمان با بصیرت عمیق ؛ به تحلیل مسایل در 14 خرداد  1404 درمرقد حضرت امام رحمه ا.. پرداختند؛ ودر باره شخصیت حضرت امام بدین صورت تبین بیان نمودند.
  3. وبه اهمیت جمهوری اسلامی – نقش و آثار متعدد وعمیق زندگی و قیام امام  خمینی است. بحث شخصیت – مکتب – واصول مورد نظر و عمل امام با بصیرت را تبین نمودند ؛
  4. کلام امام خامنه ای مد ظله العالی  پیرامون امام خمینی رحمه ا.. علیه  ناشی از عمق ارادت و شناخت ؛ وموانست طولانی ایشان است . بیاناتی که ایشان فرمودند حاکی از این دارد که شاگردی متواضع ؛ فرزندی مطیع ؛ مریدی دلباخته آن روح الله  
  5. حدیث : قال امیرالمومنین علی علیه السلام :  
  6. مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ - من همواره منتظر عواقب پيمان شکنى شما بودم
  7. وَ أَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبَابُ الدِّينِ و نشانه فريب خوردگان را در شما مى ديدم ولى به خاطر استتار شما در لباس دين بود که از شما چشم پوشيدم (و راز شما را افشا نکردم)
  8. وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ - در حالى که صفاى دل، مرا از درون شما آگاهى مى داد (و از نيرنگهاى شما آگاه بودم).
  9. أَقَمْتُ لَكُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِي جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِيلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِيهُونَ. من در کنار جادّه هاى گمراه کننده ايستادم تا شما را به طريق حق رهنمون شوم، در آن هنگام که گرد هم جمع مى شديد و راهنمايى نداشتيد و تشنه رهبر شايسته اى بوديد و براى پيدا کردن اين آب حيات تلاش مى کرديد و به جايى نمى رسيديد.
  10. پيمان شکنى شما را پيش بينى مى کردم، ولى... در اين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) بازماندگان «جنگ جمل» را مخاطب ساخته، مى فرمايد: «من همواره منتظر عواقب پيمان شکنى شما بودم و نشانه فريب خوردگان را در شما مى ديدم!» (ما زِلْتُ اَنْتَظِرُ بِکُمْ عَواقِبَ الْغَدْرِ، وَ اَتَوَسَّمُکُمْ (1) بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرّين(2)).
  11. در روايات آمده است که «طلحه و زبير» مدّتى بعد از بيعت با «على»(عليه السلام) به خدمتش آمدند و براى رفتن به «عمره» از آن حضرت اجازه گرفتند.
  12. امام(عليه السلام) که آثار نفاق و پيمان شکنى را در آنان مى ديد، بار ديگر از آنها پيمان وفادارى و بيعت گرفت، ولى همان گونه که مى دانيم به پيمان خود وفادار نماندند و آتش «جنگ جمل» را روشن کردند که در آن آتش، بيش از ده هزار نفر از مسلمين سوختند و بى شک گروه زياد ديگرى در اين توطئه سهيم و شريک بودند و با اين که بيعت کرده بودند درصدد پيمان شکنى برآمدند و مخاطب «على»(عليه السلام) همين گروهند.
  13. «ابن ابى الحديد» در يکى از کلمات خود نقل مى کند که: «على»(عليه السلام) در آن روزى که «زبير» با او بعيت کرد فرمود: «من از اين بيم دارم که تو پيمان خود را بشکنى و با اين بيعت مخالفت کنى!» عرض کرد: «بيم نداشته باش چنين چيزى تا ابد از من سر نمى زند!» امام(عليه السلام) فرمود: «خداوند گواه و شاهد من بر اين موضوع باشد؟» عرض کرد: «آرى» پس از چند روز «طلحه و زبير» خدمت اميرمؤمنان(عليه السلام) آمدند و عرض کردند: «تو مى دانى در زمان حکومت «عثمان» چه اندازه به ما جفا شد! و مى دانى او همواره طرفدار «بنى اميّه» بود اکنون که خداوند خلافت را به تو سپرده است، بعضى از اين فرمانداريها را در اختيار ما بگذار»!
  14. امام(عليه السلام) فرمود: «به قسمت الهى راضى باشيد تا من در اين باره فکر کنم و بدانيد من کسى را در اين امانت شريک نمى کنم مگر اين که از ديانت و امانت او راضى و مطمئن باشيم...» آنها از نزد حضرت بيرون آمدند در حالى که يأس از رسيدن به مقام، آنها را فرا گرفته بود و چيزى نگذشت که اجازه براى «عمره» گرفتند.
  15. عجيبتر اين که بنا به گفته «ابن ابى الحديد» هنگامى که نامه «على»(عليه السلام) به «معاويه» رسيد که: مردم همگى با من بيعت کرده اند و تو هم براى من بيعت بگير و بزرگان اهل شام را نزد من بفرست; «معاويه» (سخت دستپاچه شد و) نامه اى به «زبير» نوشت و او را به عنوان اميرالمؤمنين خطاب کرد و گفت از تمام مردم «شام» براى تو بيعت گرفتم با سرعت به سوى «کوفه» و «بصره» برو و اين دو شهر را تسخير کن که بعد از تسخير اين دو، هيچ مشکلى وجود ندارد و بعد از تو براى «طلحه» بيعت گرفتم، برويد و مردم را به عنوان خونخواهى «عثمان» بشورانيد.(3)
  16. سپس مى افزايد: «ولى به خاطر استتار شما در لباس دين بود که از شما چشم پوشيدم (و راز شما را افشا نکردم) در حالى که صفاى دل، مرا از درون شما آگاهى مى داد (و از توطئه ها و نيرنگهاى شما به لطف الهى آگاه بودم (حَتّى سَتَرَنى عَنْکُمْ جِلْبابُ(4) الدّينِ، وَ بَصَّرَنيکُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ).
  17. در حقيقت اين دو جمله امام(علیه السلام) پاسخ به دو سؤال متعدّد مى باشد: «اوّلا: اگر امام انتظار پيمان شکنى آنها را داشت و نشانه هايش را در آنها مى ديد چرا اين مطلب را آشکار نفرمود؟ و ثانياً: اين آگاهى بر درون و باطن آنها از کجا پيدا شد؟
  18. امام در پاسخ سؤال اوّل مى فرمايد: «استتار در پرده دين بود که ايجاب مى کرد اين راز مکتوم بماند» و در پاسخ سؤال دوّم مى فرمايد: «صفاى دل، مرا آگاه ساخت».
  19. بعضى از شارحان «نهج البلاغه» احتمال ديگرى در تفسير جمله اوّل داده اند و آن اين که شما مرا نشناختيد و دليل آن اين بود که پرده خيال و برداشت نادرست از دين، مانع شناخت شما از من بود و يا ديانت من مانع شناخت شما از من گرديد; ولى با توجّه به تکلّفاتى که اين تفسير دارد و تناسب چندانى با جمله هاى قبل در آن ديده نمى شود، تفسير اوّل صحيح تر به نظر مى رسد.
  20. در پايان اين سخن مى فرمايد: «من در کنار جاده هاى گمراه کننده ايستادم تا شما را به طريق حق رهنمون شوم; در آن هنگام که گرد هم جمع مى شديد و راهنمايى نداشتيد و تشنه رهبر شايسته اى بوديد و براى پيدا کردن اين آب حيات، تلاش مى کرديد و به جايى نمى رسيديد» (اَقَمتُ لَکُمْ عَلى سُنَنِ الْحَقِّ فى جَوادِّ(5) الْمَضَلَّةِ(6)، حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لا دَليلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لا تُميهُونَ(7)).
  21. در حقيقت امام(علیه السلام) آنان را در عصر «عثمان» مخصوصاً سال هاى آخر عمر او، تشبيه به مسافرانى مى کند که راه را گم کرده و در بيراهه گرفتار شده و از تشنگى مى سوزند و جاى جاى زمين را براى رسيدن به آب حفر مى کنند و به آب دست نمى يابند; ولى امام(عليه السلام) به يارى آنها مى آيد، به صراط مستقيم هدايتشان مى کند و از سرچشمه هدايت سيرابشان مى سازد.
  22. به آنها توجّه مى دهد که اگر در آن دوران تاريک و طوفانى من نبودم چه مشکلات و گرفتارى هاى عظيم دينى و دنيوى دامانتان را مى گرفت.
  23. و از خطبه‏هاى آن حضرت است‏ که در در عهد وپیمان شکنی؛
  24. به راهنمايى ما از تاريكى در آمديد، و به ذروه برترى برآمديد. از شب تاريك برون شديد- و به سپيده روشن درون شديد-. كر باد گوشى كه بانگ بلند را نشنود! و آن كه بانگ بلند او را كر كند، آواى نرم در او چگونه اثر كند؟ دلى كه از ترس خدا لرزان است، پايدار و با اطمينان است. پيوسته پيمان شكنى شما را مى‏پاييدم، و نشان فريفتگى را در چهره‏تان مى‏ديدم. راه دينداران را مى‏پيموديد، و آن نبوديد كه مى‏نموديد. به صفاى باطن درون شما را مى‏خواندم، و بر شما حكم ظاهرى مى‏راندم. بر راه حقّ ايستادم، و آن را از راههاى گمراهى جدا كردم، و به شما نشان دادم. حالى كه مى‏پوييديد، و راهنمايى نمى‏ديديد، چاه مى‏كنديد، و به آبى نمى‏رسيديد، و اين اشارت است كه گويا تراز صد مقالت است. روى رستگارى نبيند آن كه خلاف من گزيند، چه از آن روز كه حقّ را ديدم، در آن دو دل نگرديدم. بيم موسى نه بر جان بود كه بر مردم نادان بود، مبادا گمراهان به حيلت چير شوند و بر آنان امير. امروز حقّ و باطل آشكار است و راه عذر بر شما بسته، و آن كه بر لب جوى نشسته است، از بيم تشنگى رسته.(1005)
  25. حضرت فرمودند - برای پیدا کردن آب حیات  تلاش می کردید به جایی نمی رسیدید :
  26. مقدمه
  27. انذار بمردم و رها نیدن از گروهی که پیمان شکنند؛
  28. این خطبه احتمالا بعد از جنگ جمل است
  29. قتل طلحه وزبیز ایراد شده است – وناظر به پیمان شکنی است
  30. وییامد ها  وعبرت های این خطبه محور های اصلی آن
  31. الف = تصریح به اینکه جامعه جاهلیت بوسیله پیامبر صلی الله علیه وآله از ظلمات وتاریکی ها هدایت شدند بمقامات بلا ورفعت وبه اوج ترقی رسیدند ؛ به همین دلیل  باید  آماده باشند تا هدایت خود را از دست ندهند
  32. حضرت امیر المومنین علی علیه السلام  پیش بینی پیمان شکنی  می کردند ولی نمی خواستند پرده ها را کنار بزنند فقط برای آبرو  وکسب نیرو
  33. ب =  زمان پرده پوشی نیست باید واقعیت ها گفته شود با هدف جلو گیری از گمراهی مردم  فرمودند پیمان شکنی را پیش بینی می کردم این در عین بصیرت وبیداری وآگاهی  آنحضرت است .
  34. اهم مطالب : طلحه وزبیر مدتی بعد از بیعت با امیر المومنین علی علیه السلام برای سفر عمره خدمت حضرت رسیدند واز ان حضرت اجازه گرفتند ؛ امام که آثار نفاق و پیمان شکنی را در آنها می دید بار دیگر از آنها پیمان وفا داری را از آنها بیعت گرفت ولی آنها آتش جنگ جمل را روشن کردند و پیمان را شکستند که بیش از 10000نفر از مسلمین در این آتش سوختند؛
  35. انسان های عالم – مخا طب شناس با بصیرت وآگاهی نسبت به پیرمون خود راز دارند؛ حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبَابُ‏ الدِّينِ وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ
  36. ولی بخاطر استتار شما در لباس دین بود که از نیات شما چشم پوشیدم  ( وراز شما را افشاء نکردم.)  در حالی که  درون شما را - به صفاى باطن درون شما را مى‏خواندم،    

طرح دو سوال

  1. اول اگر امام اطلاع حال آنها را داشت ونشانه های شان را می دید چرا درآن مقطع آشکار نکرد ونفرمود؟! جواب ودراستتارپرده دین بود که این راز مکتوم بماند  دوم : این آگاهی و بصیرت بر دورون و باطن آنها از کجا پیدا شد ؟-جواب = فرمود صفای دل  مرا آگاه ساخت ؛ دید باطن امام علیه اسلام  اشاره به این نکته مهم دارد که فرموده است. صفای دل وصدق نیت  از باب بصیرت و روشن بینی است مومنان پاک دل مسایلی می بیند که از عهده غیر مومن خارج است ان تتقوا الله یجعل لکم ...
  2. حدیث : فراسه المومن.. َ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه واله وسلم اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ ثُمَّ تَلَا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِين‏ -ا رسول خدا (صل الله علیه واله وسلم) كه بپرهيزيد از فراست مؤمن زيرا او بنگرد بنور خدا وانگه اين آيه را خواند: راستى در آن نشانه‏ها است براى هوشمندان (75- الحجر).
  3. حدیث : قال علی بن موسی الرضا – عيون أخبار الرضا علیه السلام تَمِيمٌ الْقُرَشِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ‏ سُئِلَ عَنِ الرِّضَا علیه السلام مَا وَجْهُ إِخْبَارِكُمْ بِمَا فِي قُلُوبِ النَّاسِ قَالَ أَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ الرَّسُولِ صل الله علیه وآله وسلم  اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ‏ فِرَاسَةٌ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ مَبْلَغِ‏ اسْتِبْصَارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَا فَرَّقَهُ فِي جَمِيعِ الْمُؤْمِنِين‏
  4. -فرمود هر مؤمنى داراى فراست و هوشيارى مخصوصى است كه بنور خدا مى‏بيند باندازه ايمان و مقدار بينش و دانش خود ميبيند.خداوند آنچه بين تمام مؤمنين منتشر نموده براى ائمه عليهم السلام همه‏ى آنها را داده و در قرآن فرموده است: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‏ اولين متوسم پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم بود.سپس علي بن ابي طالب بعد از او آنگاه حسن و حسين عليهما السّلام و بعد ائمه از نژاد حسين علیه السلام تا روز قيامت ... بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏24، ص: 12
  5. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید