«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- [يابن النّعم السّابغات] -اى فرزند نعمتهاى تمام خداوند!
- يابن طه و المحكمات -اى فرزند طه و محكمات!
- يابن يس و الذّاريات -اى فرزند يس و ذاريات!
- [يابن الطّور و العاديات] -اى فرزند طور و عاديات!
- يابن من دنى فتدلّى فكان قاب قوسين أو أدنى -اى فرزند آن بزرگوارى كه آنقدر نزديك شد و پيش رفت، تا اینكه همچون نزديكى دو سر كمان يا نزديكتر شد قرب او به خداوند اعلى!
- دنوّا و اقترابا من العليّ الأعلى
- ليت شعري این استقرّت بك النّوى - اى كاش مىدانستم كه دورى، تو را به كجا كشانيده
- بل أيّ أرض تقلّك أو الثّرى [أو ثرى] - و آيا كدام سرزمين يا خاك، تو را بر خود برداشته،
- أبرضوى أو غيرها أم ذي طوى - آيا در زمين رضوى يا غير آن يا ذو طوى مسكن دارى؟
- عزيز عليّ أن أرى الخلق و لا ترى - بسيار دشوار است بر من، كه همه خلق را ببينم و تو ديده نشوى (و از نظرها غايب باشى)
- و لا أسمع لك حسيسا و لا نجوى - و هيچ صدايى و سخنى هرچند آهسته هم از تو نشنوم، بسيار سخت است بر من،
- عزيز عليّ أن تحيط بك دوني البلوى - كه بلاها تو را بدون من احاطه كند
- [عزيز عليّ أن لا يحيط بي دونك البلوى] - و از من به تو ناله و شكايتى نرسد،
- و لا ينالك منّي ضجيج و لا شكوى -(بسيار سخت است بر من، كه بلاها مرا به جاى تو احاطه نكند و هيچ ناله و شكايتى از من به تو نرسد)،
- بنفسي أنت من مغيّب لم يخل منّا - جانم فداى تو باد، اى پنهان شدهاى كه از ما دور نيستى!
- بنفسي أنت من نازح ما نزح عنّا - جانم به قربان تو، اى دور از وطنى كه از ما دور نشده!
- بنفسي أنت أمنيّة شآئق تمنّى [يتمنّى] - جانم فداى تو، اى آرزوى مشتاقان و مايه اميد هر مرد و زن اهل ايمان،
- كه به ياد تو ناله همىزنند!
- جانم فدايت، اى وابسته به جايگاه بلندى كه هيچكس به آن نتواند رسيد! جانم فدايت باد، اى صاحب مجد و شرف كه همانندى ندارد!
- من مؤمن و مؤمنة ذكرا فحنّا –
- بنفسي أنت من عقيد عزّ لا يسامى -
- بنفسي أنت من أثيل مجد لا يجارى [لا يحاذى]
- بنفسي أنت من تلاد نعم لا تضاهى - جانم فدايت باد، اى صاحب نعمتهاى ديرينه كه نظيرى برايش نيست!
- بنفسي أنت من نصيف شرف لا يساوى - جانم فدايت باد، اى رمز شرافت كه احدى با آن برابرى نتواند كرد.
- إلى متى أجأر [أحار] فيك يا مولاي -
- و إلى متى و أيّ خطاب أصف فيك و أيّ نجوى - تا به كى اى مولايم! در فراق تو مويه بركشم. تا به كى (تا كى در انتظار تو حيران بمانم تا به كى!) و با كدام گفتار تو را بستايم و چگونه با چه زبانى آهسته با تو سخن بگويم؟
- عزيز عليّ أن أجاب دونك و أناغى - بسيار دشوار است بر من، كه از غير تو پاسخ داده شوم و همسخن گردم.
- عزيز عليّ أن أبكيك و يخذلك الورى - بسيار سخت است بر من، كه من بر فراق تو بگريم و مردم تو را واگذارند (و از ياد تو غافل باشند).
- عزيز عليّ أن يجري عليك دونهم ما جرى - بر من سخت و دشوار است كه بر تو- نه بر ديگران- بگذرد آنچه گذشته است،
- هل من معين فأطيل معه العويل و البكآء آيا كسى هست كه مرا يارى دهد تا با او همناله شوم و مدتى طولانى باهم بگرييم.
- هل من جزوع فأساعد جزعه إذا خلا - آيا زارىكنندهاى هست كه او را در حال تنهايى او، در زارىاش يارى دهم؟!
- هل قذيت عين فساعدتها [فتسعدها] عيني على القذى - آيا چشم متألّم از فرط گريهاى هست كه چشم من او را بر گريستن يارى دهد؟!
- هل إليك يابن أحمد سبيل فتلقى [فيلقى] - آيا اى فرزند حضرت احمد (پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله وسلم) راهى به سوى تو هست كه با تو ملاقاتى صورت گيرد (يا آن راه يافت شود)؟!
- هل يتّصل يومنا منك بعدة [بغده] فنحظى - آيا این روز (تاريك غيبت) به فرداى ديدار جمالت مىرسد، كه ما بهرهمند شويم؟! مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 133
- متى نرد مناهل ك الرّويّة فنروى -
- متى ننتقع من عذب مائك فقد طال الصّدى - كى مىشود كه بر چشمههاى سيرابكنندهاى برآييم و سيراب گرديم؟!
- متى نغاديك و نراوحك فتقرّ [فنقرّ] عينا [عيوننا] - كى شود كه از آب زلال (ظهور) تو برخوردار شويم، كه تشنگىمان طولانى شد؟! كى شود كه هر بامداد و شامگاه به ديدارت مشرّف شويم و ديدههايمان روشن گردد؟!
- متى ترانا و نراك و قد نشرت لواء النّصر ترى - كى تو ما را و ما تو را ببينيم، درحالىكه پرچم پيروزى برافراشته باشى و آشكارا ديده شوى؟!
- أترانا نحفّ بك و أنت تأمّ الملأ - آيا شود كه ما پيرامونت را گرفته باشيم و تو رهبرى مردم را عهدهدار شده باشى،
- اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ