مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام،ج2-ص: 202  و سخن ديگرى جز آنچه قبلا با او مى‏گفت از وى مى‏شنود.

 «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                            

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام،ج2-ص: 202 

  1. و سخن ديگرى جز آنچه قبلا با او مى‏گفت از وى مى‏شنود.  و يكلّمه بغير الكلام الّذي كان يكلّمه.
  2. مى‏گويم: مقصود از انتظار فرج در هر صبح و شام، آن است كه هر وقتى كه ممكن است آن فرج موعود در آن واقع شود، مى‏بايست انتظارش را كشيد و بدون ترديد وقوع اين امر در تمام ماه‏ها و سال‏ها امكان دارد، به مقتضاى امر خداوند تدبيركننده دانا، پس بر همه افراد خاص و عام واجب است منتظر آن باشند.أقول: المقصود من توقّع الفرج صباحا و مساء، هو الإنتظار للفرج الموعود في كلّ وقت يمكن فيه وقوع هذا الأمر المسعود، و لا ريب في إمكان وقوع ذلك في جميع الشهور و الأعوام، بمقتضى أمر المدبّر العلّام، فيجب الإنتظار له على الخاصّ و العامّ،
  3. و از جمله: احاديث مستفيضى است كه از تعيين كردن وقت ظهور نهى مى‏كند، كه در همان عنوان، آن‏ها را خواهيم آورد، زيرا كه مقتضاى نفى كردن ظهور در مدّت معيّنى از سال‏ها و ماه‏ها خود وقت‏گذارى، به گذشت همان مقدار از زمان است و منها الأحاديث المستفيضة الناهية عن التوقيت للظهور، و سنذكرها في طيّ تلك الامور، لأنّ مقتضى نفي الظهور في مدّة معيّنة من الأعوام و الشهور هو التوقيت بمضيّ هذا المقدار من الدهور،
  4. و اين به نصّ اخبار رسيده از امامان عليهم السّلام   حرام مى‏باشد و شاهد و مؤيّد اين مطلب است گونه‏هايى از اخبار كه از امامان معصوم عليهم السّلام   روايت گرديده است. و هو محرّم بنصّ الأخبار الواردة عن الأئمّة الصدور، و يشهد لما ذكرناه و يؤيّده، طوائف من الأخبار المرويّة عن الصادقين الأطهار.
  5. از جمله: رواياتى است كه دلالت مى‏كند بر اين‏كه وقت ظهور آن حضرت عليه السّلام‏  از امور بدائيه است كه ممكن است زودتر شود يا به تأخير افتد، به مقتضاى حكمت خداوند دانا، چنان‏كه مولايمان حضرت صادق عليه السّلام‏  در روايت حمّاد بن عثمان- كه پيش‏تر گذشت- به اين معنى اشاره فرموده و نيز احاديثى كه بر آن دلالت داشت، پيش از اين گذشت. منها: ما دلّ على كون وقت ظهوره من الامور البدائيّة القابلة للتقديم و التأخير بمقتضى حكمة العالم الخبير، كما أشار إليه مولانا الصادق عليه السّلام‏  في رواية حمّاد بن عثمان السابقة و قد مرّ ما يدلّ على ذلك من الأحاديث اللائقة.
  6. و از جمله: احاديثى است كه در آن‏ها، مهيّا كردن اسلحه و مرابطه دائم امر گرديده، چون امر كردن به اين دو كار با وجود نااميدى از ظهور در مدّت معيّن بيهوده است و مانند اين‏ها است آنچه از آثار انتظار در اخبار امر گرديده است. مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 202 - و منها: الأحاديث الآمرة بإعداد السلاح، و المرابطة الدائمة، بحسب الحكمة اللازمة، إذ الأمر بذلك مع اليأس عن الظهور في مدّة معيّنة لغو، لأنّ ذلك و نحوه من آثار الإنتظار المأمور به في الأخبار.
  7. و از جمله: آنچه در «اصول كافى» به سند خود، ضمن حديثى آورده كه: يقطين به پسرش على بن يقطين گفت: چگونه است كه آنچه درباره ما [حكومت بنى العباس‏] گفته شده بود واقع گرديد و آنچه درباره [حكومت حق‏] شما گفته شده انجام نگرفت؟ على گفت: البته آنچه درباره ما و شما گفته شده، هر دو از يك منبع به شما گفته شد و همان‏طور هم كه گفته بودند انجام يافت، ولى امر ما هنگامش نرسيده، پس با اميدها دلگرم شديم. و اگر به ما مى‏گفتند: اين امر تا دويست يا سيصد سال ديگر تحقّق نخواهد يافت، البته دل‏ها قساوت مى‏گرفت و عموم مردم از اسلام برمى‏گشتند، ولى مى‏گفتند: به زودى اين امر واقع مى‏گردد و خيلى نزديك است، تا دل‏ها باهم الفت گيرد و گشايش نزديك گردد. 1251- و منها ما في اصول الكافي بإسناده في حديث أنّه قال يقطين لابنه عليّ بن يقطين: ما بالنا قيل لنا فكان، و قيل لكم فلم يكن؟! قال: فقال له عليّ: إنّ الّذي قيل لنا و لكم كان من مخرج واحد، غير أنّ أمركم حضر فاعطيتم محضه فكان كما قيل لكم، و إنّ أمرنا لم يحضر، فعلّلنا بالأماني، فلو قيل لنا: إنّ هذا الأمر لا يكون إلى مائتي سنة، أو ثلاثمائة سنة لقست القلوب، و لرجع عامّة الناس عن الإسلام، و لكن قالوا ما أسرعه، و ما أقربه! تألّفا لقلوب الناس، و تقريبا للفرج. مكيال المكارم في فوائد دعا‏‏ء للقائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 184
  8. و در بحار به نقل از دو كتاب «غيبت نعمانى» و «غيبت طوسى» مثل اين حديث را روايت آورده است. و در كتاب «علل الشرايع» به سند خود، به‏طور مرفوع از على بن يقطين روايت كرده كه گفت: به حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام عرض كردم: چرا آنچه از ملاحم (پيش‏گويى‏ها) درباره شما روايت شده، آن‏طور كه روايت آمده واقع نمى‏گردد و آنچه در مورد دشمنانتان روايت گرديده، درست مى‏آيد؟ فرمود: آنچه درباره دشمنانمان صادر گشت از حقّ بود، پس همان‏طور كه گفته شده بود، پيش آمد، ولى شما با آرزوها دلگرم شديد و تعلّل كرديد، پس براى شما اين‏چنين بيان شد. و روي في البحار عن غيبتي النعماني و الطوسي مثله. 1252-و عن العلل بإسناده- يرفعه- إلى عليّ بن يقطين، قال: قلت لأبي الحسن موسى عليه السّلام‏: ما بال ما روي فيكم من الملاحم ليس كما روي، و ما روي في أعاديكم قد صحّ؟ فقال عليه السّلام‏: إنّ الّذي خرج في أعدائنا كان من الحقّ، فكان كما قيل، و أنتم علّلتم بالأمانيّ، فخرج إليكم كما خرج.
  9. و از جمله: در «غيبت نعمانى» روايت مسندى از ابو المرهف آمده كه امام صادق عليه السّلام‏  فرمود:محاضير هلاك شدند. راوى گويد: عرضه داشتم: محاضير چيست؟ فرمود: عجله‏كنندگان و نزديك شمارندگان نجات يافتند .... 1253- و منها ما في غيبة النعماني (ره) مسندا عن أبي المرهف، عن الصادق عليه السّلام‏  قال: هلكت المحاضير، قال: قلت: و ما المحاضير؟ قال عليه السّلام‏: المستعجلون، و نجا المقرّبون، الخبر.
  10. و نيز در همان كتاب به‏طور مسند، از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام‏  روايت آمده كه فرمود: «هلك أصحاب المحاضير و نجى المقرّبون»؛ شتابزدگان هلاك شدند و نزديك شمارندگان نجات يافتند .... چون ظاهر آن است كه مقرّبون به كسر راء باشد، يعنى مؤمنانى كه منتظرند و ظهور آن حضرت عليه السّلام‏  را نزديك مى‏دانند و همواره انتظارش را مى‏كشند. و مؤيّد اين مطلب است آنچه در دعا‏‏ى‏ عهد آمده، كه از امام صادق عليه السّلام‏  روايت شده: آنان [مخالفان‏] آن را بعيد مى‏پندارند و ما فرج و ظهور را نزديك مى‏دانيم ... مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 203- 1254- و فيه أيضا: مسندا عن أبي جعفر الباقر عليه السّلام‏  قال عليه السّلام‏: هلك أصحاب المحاضير، و نجا المقرّبون، إلخ. لأنّ الظاهر كون «المقرّبون»- بكسر الراء- يعني المؤمنون المنتظرين، الّذين يرون ظهوره عليه السّلام‏  قريبا و ينتظرونه دائما. 1255- و يؤيّده ما رود في دعا‏‏ء العهد المرويّ عن الصادق عليه السّلام‏: «إنّهم يرونه بعيدا و نراه قريبا».
  11. و از جمله اين‏كه: يكى از حكمت‏هاى مخفى داشتن وقت ظهور آن حضرت، اين است كه مؤمنين در تمامى اوقات و همه سال‏ها در انتظار آن به سر برند، چنان‏كه در حديث ابن يقطين به اين معنى اشاره شده است، در آن دقّت كن. و منها: أنّ من جملة حكم إخفاء وقت ظهوره عليه السّلام‏  أن يكون المؤمنون منتظرين له في عامّة أوقاتهم، و جميع سنواتهم، كما أشير إليه في حديث ابن يقطين، فتدبّر. مكيال المكارم في فوائد دعا‏‏ء للقائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 185
  12. و از جمله: رواياتى است كه دلالت دارد بر اين‏كه ظهور آن حضرت- صلوات اللّه عليه- همان ساعت است كه دانستن وقت آن به خداوند- جلّ جلاله- اختصاص دارد، چنان‏كه گذشت. و منها: ما دلّ على كون ظهوره صلوات اللّه عليه هو الساعة الّتي يختصّ العلم بوقتها باللّه جلّ جلاله، كما مرّ.
  13. و از جمله: رواياتى است كه دلالت دارد بر اين‏كه ظهور آن حضرت عليه السّلام‏  به‏طور ناگهانى انجام مى‏شود، مانند فرموده آن حضرت در توقيعى كه در احتجاج روايت آمده است: به درستى كه امر ما ناگهانى پيش مى‏آيد، هنگامى كه توبه، كسى را سود ندهد .... و روايتى كه از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و اله ‏آمده كه فرمود: مهدى از ما است خداوند امرش را يك شبه اصلاح خواهد فرمود. و روايت ديگرى كه از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و اله ‏آمده كه فرمود: او همچون شهاب فروزانى خواهد آمد. 1256- و منها: ما دلّ على كون ظهوره عليه السّلام‏  بغتة، كقوله عليه السّلام‏  في التوقيع المرويّ في الإحتجاج: فإنّ أمرنا يبعثه فجأة حين لا تنفعه توبة، إلخ.1257- و النبوي: المهديّ منّا أهل البيت يصلح اللّه له أمره في ليلة. 1258- و النبويّ الآخر: إنّه يقبل كالشهاب الثاقب.
  14. و روايت نبوى ديگر كه در حديثى از حضرت امام رضا عليه السّلام‏  در كتاب «كمال الدين» آمده كه به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ‏عرض شد: يا رسول اللّه! قائم از فرزندان شما كى خروج خواهد كرد؟ فرمود: مثل او همچون ساعت [قيامت‏] است كه آن را در وقت خود كسى جز او [خداى- عزّ و جلّ-] ظاهر و روشن نكند، [شأن آن‏] در آسمان‏ها و زمين سنگين است، شما را نيايد جز ناگهانى. 1259- و النبويّ الآخر المرويّ- في حديث- عن الرضا عليه السّلام‏  في كمال الدين: أنّ النبيّ صلى اللّه عليه و اله ‏و سلم ‏قيل له: يا رسول اللّه، متى يخرج القائم من ذرّيّتك؟فقال صلى اللّه عليه و اله ‏و سلم: مثله مثل الساعة الّتي‏ لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً.
  15. و در اصول كافى از حضرت امام رضا عليه السّلام‏  روايت شده كه فرمود: هرگاه پيشواى شما [دانش شما] از شما برداشته شد، پس از زير پاى خود منتظر فرج باشيد. 1260- و في اصول الكافي: عن أبي الحسن الثالث عليه السّلام‏  قال:إذا رفع علمكم من بين أظهركم، فتوقّعوا الفرج من تحت أقدامكم.
  16. مى‏گويم: ظاهرا فرموده آن حضرت عليه السّلام‏: از زير پاى خود منتظر فرج باشيد. كنايه از ظهور امام عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- به‏طور ناگهانى است، بنابراين واجب است در زمان غيبتش در هر حالى كه احتمال مى‏رود با پيروزى ظهور كند، انتظارش را كشيد. أقول: الظاهر أنّ قوله عليه السّلام‏: فتوقّعوا الفرج من تحت أقدامكم، كناية عن ظهوره بغتة، فيجب انتظاره زمان غيبته في كلّ حال يحتمل ظهوره بالنصر و الإقبال، فإن قلت: إنّ ظهوره عليه السّلام‏  بغتة
  17. اگر بگوييد: اين‏كه ظهور آن حضرت عليه السّلام‏  ناگهانى باشد، با آنچه در احاديث مستفيض بلكه متواتر معنوى آمده مبنى بر اين‏كه: علامت‏هاى حتمى خواهد داشت كه براى همه مردم معلوم خواهد شد- مانند سفيانى و صيحه آسمانى و كشته شدن نفس زكيّه- منافات دارد؟ ينافي ما ورد في الأحاديث المستفيضة، بل المتواترة (معنى) من أنّ له علامات محتومة لجميع الناس معلومة كالسفيانيّ و الصيحة السماويّة و قتل النفس الزكيّة.
  18. مى‏گويم: اوّلا؛ انتظار لوازم ظهور در حقيقت انتظار خود آن است، پس چون به راستى دانستى كه ظهور آن حضرت بعد از آشكار شدن نشانه‏هايش خواهد بود، جز اين نيست كه منتظر پديدار شدن آن نشانه‏ها خواهى بود، چون آن علامت‏ها نشانه ظهور حضرت قائم عليه السّلام‏  مى‏باشند. مكيال المكارم درفوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 204 قلت: أوّلا: إنّ إنتظار لوازم ظهوره إنتظار له في الحقيقة، فإذا علمت صدقا أنّ ظهوره يقع بعد ظهور علاماته، لا جرم تكون منتظرا لظهور تلك العلائم لكونها آية ظهور القائم. مكيال المكارم في فوائد دعا‏‏ء للقائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 186
  19. خلاصه اين‏كه انتظارى كه در اخبار به آن امر گرديده؛ انتظار ظهور مولايمان است با هرچه از علامت‏ها و آثار دارد و اين بر اهل بصيرت روشن است و براى توضيح بيشتر مثالى مى‏آوريم: و الحاصل، أنّ الإنتظار المأمور به في الأخبار هو انتظار مولاك بما يكون له من العلائم و الآثار، و هذا واضح على أهل الإعتبار،
  20. اگر زمامدار قدرتمندى به تو وعده بدهد كه در يكى از روزهاى هفته به منزلت خواهد آمد، آيا از همان آغاز هفته با فراهم كردن وسايل پذيرايى و زينت منزل و فرش و اثاثيه مناسب، منتظر آمدنش نخواهى بود؟! به طورى كه هرگاه در يكى از آن روزها بر منزل تو وارد گشت، موجبات احترام را فراهم آورده باشى و در شمار خطاكاران قرار نگيرى؟! و نضرب لك مثلا في هذا المقام حتّى يتّضح المرام، فنقول: إذا وعدك سلطان مقتدر بنزول منزلك في يوم من الاسبوع، الست تتوقّع نزوله بإعداد تشريف مجموع، و تزيين مطبوع و فرش مرفوع و أثاث موضوع من ابتداء ذلك الاسبوع، بحيث لو نزل بك في كلّ من تلك الأيّام كنت عاملا بموجبات الإحترام، غير معدود في أهل الآثام؟!
  21. با اين‏كه قطعا مى‏دانى كه آمدن او نشانه‏هاى خبر دهنده و علامت‏هاى آشكاركننده‏اى دارد، ولى چون آشكار شدن آن نشانه، از آمدنش جدا نيست، منتظر او خواهى شد با همه لوازمى كه پيش از آن حاصل خواهد گشت. مع أنّك تعلم قطعا بأنّ لنزوله امارات معلنة و علامات مبيّنة، لكن لمّا كان ظهور تلك العلامات غير منفكّ عن نزوله، كنت منتظرا له بجميع ما يتقدّمه من اللوازم على حصوله.

ثانيا؛ ظاهر اخبار متعددى كه از امامان عليهم السّلام روايت آمده آن است كه: تمام آن آثار در يك سال واقع مى‏شوند، پس واجب است مؤمن منتظر در طول سال آماده ظهور مولايش باشد، چون احتمال دارد اين امر در آن سال وقوع يابد، بلكه از چند روايت ظاهر مى‏شود كه آن علامت‏ها نزديك به هم واقع مى‏شوند. و ثانيا: أنّ الظاهر من عدّة من الأخبار المرويّة عن الأئمّة الأطهار عليهم السّلام   وقوع تلك الآثار بأجمعها في سنة واحدة، فيجب أن يكون المؤمن المنتظر مستعدا لظهور مولاه في كلّ سنة، لاحتمال وقوع هذا الأمر في تلك السنة، بل الظاهر من روايات عديدة كون ظهوره و وقوع تلك العلائم متقاربة.

  1. در مورد سفيانى؛ در بحار از حضرت سيد العابدين على بن الحسين عليهما السّلام آمده كه در بيان علائم ظهور حضرت قائم عليه السّلام‏  فرمود: پيش از خروج او عليه السّلام‏، خروج مردى به نام عوف سلمى در سرزمين جزيره خواهد بود، كه پناه‏گاهش تكريت و كشته شدنش در مسجد دمشق واقع مى‏گردد، سپس خروج شعيب بن صالح از سمرقند پيش مى‏آيد، آن‏گاه سفيانى ملعون از وادى يابس خروج مى‏كند و او از فرزندان عتبة بن ابى سفيان است و چون سفيانى آشكار شود، مهدى عليه السّلام‏  مخفى مى‏گردد، سپس بعد از آن خروج خواهد فرمود. 1261- أمّا السفيانيّ،ففي البحار: عن سيّد العابدين عليّ بن الحسين عليهما السّلام أنّه قال في بيان علامات ظهور القائم: يكون قبل خروجه خروج رجل يقال له: «عوف السلميّ»، بأرض الجزيرة، و يكون مأواه تكريت، و قتله بمسجد دمشق، ثمّ يكون خروج شعيب بن صالح من سمرقند. ثمّ يخرج السفيانيّ الملعون من الوادي اليابس، و هو من ولد عتبة بن أبي سفيان، فإذا ظهر السفيانيّ اختفى المهديّ عليه السّلام‏  ثمّ يخرج بعد ذلك.
  2. مى‏گويم: از اين حديث استفاده مى‏شود كه ظهور حضرت قائم عليه السّلام‏  مقارن خروج سفيانى، يا نزديك به آن خواهد شد و اين منافات ندارد با آنچه در روايات متعددى وارد شده، كه مدّت حكومت سفيانى هشت ماه خواهد بود و آنچه وارد شده كه خروج سفيانى پيش از قيام قائم عليه السّلام‏  خواهد بود، زيرا كه منظور از قيام قائم عليه السّلام‏  در اين روايت، خروج آن حضرت به‏طور علنى و آشكارا در بيت اللّه الحرام و ظهور شريفش براى خاصّ و عامّ مى‏باشد، كه رواياتى دلالت دارد مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 205 -أقول: يستفاد من هذا الحديث كون ظهور القائم عليه السّلام‏  مقارنا لخروج السفيانيّ أو قريبا منه، و ذلك لا ينافي ما ورد في روايات عديدة من كون مدّة ملك السفيانيّ ثمانية أشهر، و كون خروج السفياني قبل قيام القائم عليه السّلام‏  لأنّ‏المراد بقيام القائم عليه السّلام‏  فيها خروجه جهارا علنا في بيت اللّه الحرام، و ظهوره للخاصّ و العامّ، إذ قد وردت روايات دالّة
  3. بر اين‏كه آن حضرت عليه السّلام‏  ظهورهاى متعددى پيش از اين ظهور تامّ خواهد داشت كه تاريكى غيبت برطرف خواهد گشت و براى عموم مردم آشكار خواهد شد، چنان‏كه پيش‏تر نيز به اين مطلب اشارت رفت. بأنّ له ظهورات متعدّدة قبل هذا الظهور التامّ، الكاشف للظلام، المنكشف لجميع الأنام، كما أشرنا إليه سابقا في غير هذا المقام. مكيال المكارم في فوائد دعا‏‏ء للقائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 187
  4. و امّا در مورد كشته شدن نفس زكيّه؛ در كتاب «كمال الدين» از امام صادق عليه السّلام‏  روايت آمده كه فرمود: بين [خروج‏] قائم آل محمد عليهم السّلام   و كشته شدن نفس زكيّه، جز پانزده شب نخواهد بود. 1262- و أمّا قتل النفس الزكيّة، ففي كمال الدين عن الصادق عليه السّلام‏  أنّه قال: ليس بين قائم آل محمّد و بين قتل النفس الزكيّة إلّا خمسة عشر ليلة.
  5. گونه سوم: نااميد بودن از نزديكى زمان فرج و ظهور آن حضرت- صلوات اللّه و سلامه عليه‏- مى‏باشد، يعنى اين‏كه احتمال نزديك بودن آن را نفى نمايد، چنان‏كه حال بعضى از اهل زمان ما است، آنان كه عقايد و باورهاى خود را بر حدس و گمان و تخمين بنا مى‏كنند و ظاهر از دلايل، حرام بودن اين‏گونه نااميدى نيز مى‏باشد، به همان دليل‏هايى كه در گونه دوم آورديم، و أمّا الصيحة السماويّة فهي من العلائم المقارنات، كما يظهر من ملاحظة الروايات‏ و ما ذكرنا كاف لأهل الدرايات.
  6. القسم الثالث: اليأس من قرب زمان فرجه و ظهوره عليه الصلاة و السلام بمعنى نفي احتمال قرب ذلك كما هو حال بعض أهل زماننا، اولئك الّذين يبنون عقائدهم على الحدس و التخمين، و الظاهر من الأدلّة حرمة هذا أيضا، لعين ما سمعت من الأدلّة الّتي ذكرناها في القسم الثاني،
  7. زيرا كه از اخبار روايت شده از امامان عليهم السّلام   چنين استفاده مى‏شود كه بدين جهت وقت ظهور بر مؤمنين مخفى مانده، تا در تمامى زمان‏ها و سال‏ها منتظرش باشند، هرچند كه حكمت‏هاى ديگرى نيز براى آن هست و خداوند حقايق امور را مى‏داند.  فإنّ المستفاد من الأخبار المرويّة عن الأئمّة الأطهار عليهم السّلام  ، أنّه إنّما اخفي عن المؤمنين وقت الظهور ليكونوا منتظرين له في جميع الأزمنة و الدهور، و إن كان لذلك حكم آخر أيضا، و اللّه هو العالم بحقائق الامور.
  8. ششم: اظهار اشتياق به ديدار آن بزرگوار- الأمر السادس: إظهار الشوق إلى لقائه‏

 

  1. و اين از نشانه‏هاى دوستان و مواليان آن جناب است و در خوبى و استحباب‏ آن هيچ ترديدى نيست، چون در دعا‏‏هاى روايت شده براى آن حضرت، اين معنى آمده است و چه خوب سروده‏اند: و هو من علائم أحبّائه و أهل ولائه، و لا ريب في رجحانه و استحباب‏ه، لورود ذلك في الأدعية المرويّة لجنابه، و نعم ما قيل: ..... قلبي إليك من الأشواق محترق ..... و دمع عيني من الآماق مندفق ..... الشوق يحرقني و الدّمع يغرقني‏ ..... فهل رأيت غريقا و هو محترق..... ز آتش دل سوزم و در سيل اشكم ..... كس غريقى همچو من ديده در آتش ..... غوطه‏ور شعله‏ور؟ ..... شوق روى انورت آرد شگفتى‏ها به بار ..... از ظهور طلعتت گردد زمستان‏ها بهار***

 

  1. و بر اين مطلب دلالت دارد آن‏كه مولايمان امير المؤمنين عليه السّلام‏  اظهار اشتياق به ديدارش را داشت، چنان‏كه در حديث روايت شده از آن حضرت عليه السّلام‏  در وصف حضرت مهدى- عجّل اللّه فرجه الشريف- در حرف «ع» گذشت  مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 206-  مكيال المكارم في فوائد دعا‏‏ء للقائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 188- و يدلّ على المقصود أنّ مولانا أمير المؤمنين عليه السّلام‏  كان يظهر الشوق إلى رؤيته كما عرفت في الحديث المرويّ عنه في وصف المهديّ عليه السّلام‏  في حرف العين المهملة،

 

  1. كه پس از آن‏كه قسمتى از صفات و نشانه‏هاى او را بيان فرمود و به بيعت‏ كردن با او و اجابت نمودن دعوتش امر كرد، فرمود: «هاه» و به سينه‏اش اشاره نمود و شوق به ديدارش را اظهار داشت. تمام اين خبر در بحث علم آن حضرت عليه السّلام‏  [جلد اول كتاب‏] گذشت. حيث قال- بعد أن بيّن جملة من صفاته و علاماته، و أمر ببيعت‏ه و إجابة دعوته-: «هاه» و أومى بيده إلى صدره- شوقا إلى رؤيته- و قد مرّ الخبر بطوله في علمه صلوات اللّه عليه.

 

  1. و نيز بر اين معنى دلالت دارد آنچه در بحار به نقل از كتاب «مزار كبير»، به سند خود از احمد بن ابراهيم روايت آورده كه گفت: به جناب ابو جعفر محمد بن عثمان اشتياقم را به ديدار مولايمان بيان كردم، به من فرمود: با وجود اشتياق، مايل هستى او را ببينى؟ گفتم: آرى. فرمود: خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد و ديدن رويش را به آسانى و عافيت به تو روزى كند، اى ابو عبد اللّه! التماس مكن كه او را ببينى، زيرا كه در ايام غيبت به او اشتياق دارى و درخواست مكن كه با او همنشين گردى، كه اين از عزائم الهى است و تسليم بودن به آن بهتر است، ولى با زيارت‏ به سوى او توجّه  كن .... 1263- و يدلّ على ما ذكرنا أيضا ما روي في البحار، عن كتاب المزار الكبير، بإسناده عن أحمد بن إبراهيم، قال: شكوت إلى أبي جعفر محمّد بن عثمان شوقي إلى رؤية مولانا عليه السّلام‏، فقال لي: مع الشوق تشتهي أن تراه؟ فقلت له: نعم، فقال لي: شكر اللّه لك شوقك، و أراك وجهه في يسر و عافية، لا تلتمس يا أبا عبد اللّه أن تراه، فإنّ أيّام الغيبة تشتاق إليه، و لا تسأل الإجتماع معه، إنّها عزائم اللّه، و التسليم لها أولى، و لكن توجّه  إليه بالزيارة‏، الخبر.

 

  1. مى‏گويم: نيك بودن اشتياق به آن حضرت عليه السّلام‏  امر واضح و روشنى است، كه هيچ پوشيدگى در آن نيست، زيرا كه اين از لوازم محبّت است كه از دوستان جدا نمى‏گردد و عبارت: خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد. اشاره به ثواب‏ ارزنده‏اى است كه بر آن مترتّب مى‏شود، أقول: حسن الشوق إليه أمر واضح لا سترة فيه، لأنّ ذلك من لوازم المحبّة الّتي لا تنفكّ عن الأحبّة، و قوله: شكر اللّه لك شوقك، فيه إيماء إلى ما يترتّب على ذلك من الثواب‏ الجميل، كما يدلّ عليه

 

  1. چنان‏كه فرمايش امام صادق عليه السّلام‏  در حديث آينده بر آن دلالت دارد با احترام و تجليلى كه در آن هست. و اين‏كه فرمود: اى ابو عبد اللّه! التماس مكن كه او را ببينى. منظور ديدن آن حضرت به گونه امامان گذشته عليهم السّلام   است، يعنى هر وقت كه خواسته باشى اين امر برايت فراهم باشد. قول الصادق عليه السّلام‏  في الحديث الآتي مع ما فيه من التبجيل و التجليل. و أمّا قوله: لا تلتمس يا أبا عبد اللّه أن تراه، إلخ، فالمراد رؤيته بنحو الأئمّة السابقين صلوات اللّه عليهم أجمعين، يعني رؤيته في كلّ وقت يراد لنيل هذا المراد،

 

  1. و امّا اين‏كه درخواست ديدن آن حضرت به‏طور مطلق چيزى نيست كه منع شده باشد، بلكه از وظايف متديّنين است و رسيدنشان به اين سعادت بسيار اتفاق افتاده است. و شاهد بر آنچه گفتيم اين‏كه گفته: زيرا كه در ايام غيبت به او اشتياق دارى و درخواست مكن كه با او همنشين گردى كه اين از عزائم الهى است .... چون اگر ديدن آن جناب و همنشين شدن با حضرتش هرچند در بعضى از اوقات، از عزائم الهى و خواسته حتمى خداوند در مورد صاحب الزمان عليه السّلام‏  بود، براى هيچ كس از مؤمنين اين امر اتفاق نمى‏افتاد و اين برخلاف چيزى است كه مشاهده مى‏شود، و أمّا طلب رؤيته مطلقا فهو أمر غير ممنوع، بل هو من وظائف أهل العمل المشروع، و فوزهم بذلك ليس بنادر الوقوع. و يشهد لما دللنا عليه قوله: فإنّ أيّام الغيبة تشتاق إليه، و لا تسأل الإجتماع معه، إنّه عزائم اللّه، إلخ، إذ لو كانت رؤيته و الإجتماع معه و لو في بعض الأحيان من عزائم اللّه في صاحب الزمان لم يتّفق ذلك لأحد من أهل الإيمان و هذا

 

  1. زيرا كه روايات و حكايات در مورد مؤمنان رستگار به ديدار آن بزرگوار عليه السّلام‏، سبب باور اهل يقين مى‏باشد. و بالاخره پوشيده نماند كه جمله «به او اشتياق دارى ...» جمله خبريه است‏ كه در مقام انشاء واقع شده، كه در حقيقت اين امر به شوق ديدار آن حضرت- صلوات اللّه و سلامه عليه‏- مى‏باشد و بر فضيلت اشتياق اهل اخلاص به آن حضرت دلالت مى‏كند، مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 207- مخالف للعيان، لأنّ الروايات و الحكايات في الفائزين بهذا المرام من المؤمنين يوجب اليقين لأهل اليقين. ثمّ لا يخفى أنّ قوله: تشتاق إليه، جملة خبريّة في مقام الإنشاء، مفادها الأمر بالشوق إليه صلوات اللّه و سلامه عليه‏. 1264- و يدلّ على فضل الشوق إليه لأهل الإخلاص
  2. آنچه در بحار از «اختصاص» به سند خود، از محمد بن مسلم روايت آمده كه گفت: به سوى مدينه رهسپار شدم درحالى‏كه دردمند و بيمار بودم، به امام باقر عليه السّلام‏  عرض شد كه محمد بن مسلم بيمار است، پس آن حضرت توسط غلامى، نوشيدنى‏اى كه با دستمالى پوشانيده شده بود، برايم فرستاد، ما روي في البحار، عن الإختصاص: بإسناده عن محمّد بن مسلم قال:خرجت إلى المدينة و أنا وجع، ثقيل، فقيل له: محمّد بن مسلم وجع فأرسل إليّ أبو جعفر بشراب مع الغلام مغطّى بمنديل،
  3. غلام ظرف نوشيدنى را به دستم داد و به من گفت: آن را بياشام كه آن حضرت عليه السّلام‏  به من امر فرمود كه بر جاى بمانم تا آن را بنوشى. پس آن را گرفتم، ناگاه بوى مشك از آن برخاست، نوشابه‏اى خوش طعم و سرد بود و چون آن را آشاميدم، غلام به من گفت: مولايم به تو مى‏فرمايد: هرگاه آشاميدى نزد من بيا. در انديشه شدم كه به من چه گفت و حال آن‏كه پيش از آن نمى‏توانستم برپاى بايستم، كه وقتى نوشيدنى در درونم جاى گرفت، گويى كه از بند رهايى يافته باشم، نشاط گرفتم. فناولنيه الغلام، و قال لي: اشربه، فإنّه قد أمرني أن لا أرجع حتّى تشربه، فتناولت فإذا رائحة المسك منه و إذا شراب طيّب الطعم بارد، فلمّا شربته قال لي الغلام: يقول لك إذا شربت فتعال، ففكّرت فيما قال لي، و لا أقدر على النهوض قبل ذلك على رجلي فلمّا استقرّ الشراب في جوفي فكأنّما انشطت من عقال، فأتيت بابه،
  4. پس به در منزل آن جناب رفتم و اجازه ورود خواستم، بر من بانگ زد كه: بدنت سالم گشت، داخل شو. آن‏گاه درحالى‏كه گريه ‏ مى‏كردم، داخل شدم و بر آن حضرت سلام كردم و بر دست و سرش بوسه زدم، آن حضرت عليه السّلام‏  به من فرمود: اى محمد! چرا گريه ‏ مى‏كنى؟ عرض كردم: فدايت شوم! بر غربتم و دورى راه و كمى توان بر ماندن نزد شما و ديدن رويتان. فرمود: امّا كمى توان كه خداوند اولياى ما و دوستانمان را اين‏چنين قرار داده و بلا را به آنان نزديك ساخته. فاستأذنت عليه فصوّت بي: صحيح الجسم ادخل، فدخلت، و أنا باك، فسلّمت و قبّلت يده و رأسه، فقال لي: و ما يبكيك يا محمّد، فقلت: جعلت فداك أبكي على اغترابي و بعد الشقّة و قلّة المقدرة على المقام عندك، و النظر إليك. فقال عليه السّلام‏  لي: أمّا قلّة المقدرة فكذلك جعل اللّه أولياءنا و أهل مودّتنا، و جعل البلاء إليهم سريعا،
  5. و امّا آنچه از غربت يادآور شدى، پس تأسّى جسته‏اى به حضرت ابى عبد اللّه عليه السّلام‏  كه در سرزمينى دور از ما كنار نهر فرات است. و امّا دورى راه كه ياد كردى، البته مؤمن در اين دنيا غريب و در ميان اين مردم نگون‏سار است، تا از اين خانه دنيا به رحمت خداوند بيرون رود. و أمّا ما ذكرت من الغربة فلك بأبي عبد اللّه اسوة بأرض ناء عنّا بالفرات، و أمّا ما ذكرت من بعد الشقّة فإنّ المؤمن في هذه الدنيا غريب، و في هذا الخلق منكوس، حتّى يخرج من هذه الدار إلى رحمة اللّه،«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید