«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص: 330
- تا جايى كه در بين آنها- يعنى يتيمان- كسى هست كه صد هزار خلعت [حلّه] به او داده مىشود،حتّى أنّ فيهم- يعني في الأيتام- لمن يخلع عليه مائة ألف خلعة ،و كذلك يخلع هؤلاء الأيتام على من تعلّم منهم.
- و حضرت حسن بن على عليهما السّلام فرمود: فضيلت متكفّل يتيم آل محمد عليهم السّلام كه از سرورانش جدا گرديده و در وادى جهل افتاده كه او را از جهلش بيرون برد، و آنچه بر او مشتبه شده توضيح دهد، برترى و بر متعهّد امور يتيم كه او را آب و غذا مىدهد، همچون برترى خورشيد بر ستاره سها مىباشد. و قال الحسن بن عليّ عليه السّلام: فضل كافل يتيم آل محمّد، المنقطع عن مواليه، الناشب في تيه الجهل، يخرجه من جهله، و يوضّح له ما اشتبه عليه، على فضل كافل يتيم يطعمه و يسقيه، كفضل الشمس على السهى.
- و حضرت حسين بن على عليهما السّلام چنين فرموده: هركس يكى از يتيمان ما كه به خاطر فشارها و محنتهايى كه داشتهايم از ما جدا گرديده را كفالت كند، و از علوم ما كه به دستش افتاده به او برساند تا اينكه هدايتش نمايد، خداى تعالى به او فرمايد: و قال الحسين بن عليّ عليه السّلام: من كفل لنا يتيما قطعته عنّا محنتنا باستتارنا فواساه من علومنا، الّتي سقطت إليه، حتّى أرشده و هداه، إلّا قال اللّه تعالى له:
- اى بنده كريم مواساتكننده، من به بزرگوارى سزاوارترم، اى فرشتگان من! در بهشت براى او به شماره هر حرفى كه تعليم نموده يك ميليون كاخ قرار دهيد، و آنچه شايسته آن كاخها است از ساير نعمتها بر او بيفزاييد. يا أيّها العبد الكريم المواسي، أنا أولى بهذا الكرم، اجعلوا له يا ملائكتي في الجنان بعدد كلّ حرف علّمه ألف ألف قصر، و ضمّوا إليها ما يليق من ساير النعم
- و حضرت على بن الحسين عليهما السّلام فرموده است: خداى تعالى به موسى عليه السّلام وحى فرمود كه: مرا نزد مخلوقم محبوب ساز و مخلوق مرا نزد من محبوب كن، [موسى] عليه السّلام گفت: پروردگارا! اين كار را چگونه انجام دهم؟ فرمود: نعمتها و بخششهاى مرا به يادشان آور تا مرا دوست بدارند. و قال عليّ بن الحسين عليهما السّلام: أوحى اللّه تعالى إلى موسى: حبّبني إلى خلقي، و حبّب خلقي إليّ، قال: يا ربّ، كيف أفعل؟ قال: ذكّرهم الآئي و نعمائي ليحبّوني
- پس اگر بندهاى را كه از در خانهام فرار كرده بازگردانى، يا گمراهى كه از درگاه من دور افتاده را به راه آورى، براى تو از عبادت صد [هزار] سال كه روزها را روزه بدارى و شبها نماز بپاى دارى بهتر است. فلئن تردّنّ آبقا عن بابي، أو ضالا عن فنائي، أفضل لك من عبادة مائة سنة، بصيام نهارها و قيام ليلها.
- موسى گفت: اين بنده فرار كرده از تو كدام است؟ فرمود: گناهكار متمرّد، عرض كرد: آن دور افتاده از درگاه تو كيست؟ قال موسى: و من هذا العبد الآبق منك؟ قال: العاصي المتمرّد، قال: فمن الضالّ عن فنائك؟
- فرمود: كسى كه نسبت به امام زمانش جاهل است كه او را نمىشناسد، و غايب از او پس از آنكه او را شناخته، كه شريعت و آيين دينش را نمىداند، او را به آيينش آشنا سازد و نحوه عبادت پروردگارش و وسيله رسيدن به خشنودى او را به وى تعليم نمايد. قال: الجاهل بإمام زمانه يعرّفه، و الغائب عنه بعد ما عرّفه، الجاهل بشريعة دينه يعرّفه شريعته، و ما يعبد به ربّه، و يتوسّل به إلى مرضاته،
- حضرت على بن الحسين عليهما السّلام فرمود: پس اى گروه علماى شيعيان ما مژده باد شما را به بزرگترين ثواب و بيشترين پاداش. قال عليّ بن الحسين عليه الصلاة و السلام: فأبشروا معاشر علماء شيعتنا بالثواب الأعظم، و الجزاء الأوفر.
- و حضرت محمد بن على امام باقر عليه السّلام فرموده است: عالم همچون صاحب شمعى است كه براى مردم روشنايى مىدهد، پس هركس به وسيله شمع او راهنمايى شود براى او دعاى خير كند، و همينطور عالم با او شمعى هست كه تاريكى جهل و حيرت را از بين مىبرد، پس هر آنكه با شمع او روشنى يافت، و به سبب آن از سرگردانى بيرون آمد، يا از نادانى نجات يافت، از آزادشدگان او از دوزخ است، و قال محمّد بن عليّ عليه السّلام: العالم كن معه شمعة تضيء للناس، فكلّ من أبصر بشمعته دعا له بخير، و كذلك العالم معه شمعة تزيل ظلمة الجهل و الحيرة، فكلّ من أضاءت له، فخرج بها من حيرة، أونجا بها من جهل، فهو من عتقائه من النار،
- و خداوند از اين كار به مقدار هر موى كسى كه او را آزاد كرده پاداشى عنايت فرمايد كه از صدقه دادن صد هزار قنطار به غير از آنگونهاى كه خداوند- عزّ و جل- امر فرموده: بهتر باشد، بلكه آن صدقه براى صاحبش وبال است، ولى خداوند به او پاداشى عنايت فرمايد كه از خواندن صد هزار ركعت نماز در پيشگاه كعبه بهتر باشد. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 330و اللّه يعوّضه عن ذلك بكلّ شعرة لمن أعتقه ما هو أفضل له من الصدقة بمائة ألف قنطار على غير الوجه الّذي أمر اللّه عزّ و جلّ به، بل تلك الصدقة و بال على صاحبها، لكن يعطيه اللّه ما هو أفضل من مائة ألف ركعة بين يدي الكعبة.
- و حضرت جعفر بن محمد امام صادق عليه السّلام فرمود: علماى شيعيان ما سدكننده راه نفوذ ابليس و همدستانش هستند، كه آنها را از خروج بر ضعفاى شيعيان ما بازمىدارند، و از اينكه ابليس و پيروان ناصبى او بر اينان مسلط شوند مانع مىگردند، و قال جعفر بن محمّد عليه السّلام: علماء شيعتنا مرابطون في الثغر الّذي يلي إبليس و عفاريته، يمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شيعتنا، و عن أن يسلّط عليهم إبليس
- توجه كنيد كه هركس از شيعيان ما بر اين كار بپاايستد يك ميليون بار بهتر است از كسى كه با روميان و ترك و خزر [دشمنان عمده مسلمين در آن روز] به جهاد برخيزد، زيرا كه اين از دين دوستان ما دفاع مىكند و او از بدنهاى ايشان. و شيعته النواصب، ألا فمن انتصب لذلك من شيعتنا كان أفضل ممّن جاهد الروم و الترك، و الخزر ألف ألف مرّة، لأنّه يدفع عن أديان محبّينا و ذلك يدفع عن أبدانهم.
- و حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: يك فقيه كه يتيمى از يتيمان ما كه از ما و ديدن ما جدا شدهاند را نجات دهد به اينكه آنچه نياز به آن دارد را به او بياموزد، از هزار عابد بر ابليس مؤثرتر است، زيرا عابد فقط همّ خودش را دارد، و آن عالم اضافه بر خودش همّ بندگان خدا را نيز دارد كه از چنگال ابليس و سركشان او برهاند، لذا او نزد خداوند از يك ميليون عابد بهتر است. و قال موسى بن جعفر عليه السّلام: فقيه واحد ينقذ يتيما من أيتامنا المنقطعين عنّا، و عن مشاهدتنا، بتعليم ما هو محتاج إليه، أشدّ على إبليس من ألف عابد، لأنّ العابد همّه ذات نفسه فقط، و هذا همّه مع ذات نفسه ذات عباد اللّه و إمائه، لينقذهم من يد إبليس و مردته، فذلك هو أفضل عند اللّه من ألف ألف عابد.
- و حضرت على بن موسى الرضا عليه السّلام چنين فرمود: روز قيامت به عابد گفته مىشود: خوب مردى بودهاى همّتت جان خودت بوده [كه آن را به نجات رسانى] و زحمتت را از مردم برگرفتى، پس به بهشت داخل شو، و قال عليّ بن موسى الرضا عليهما السّلام: يقال للعابد يوم القيامة: نعم الرجل كنت همّتك ذات نفسك و كفيت الناس مؤونتك، فادخل الجنّة.
- و به فقيه گفته مىشود: اى كسى كه يتيمان آل محمد عليهم السّلام را تكفل كرده و دوستان و غلامان او را هدايت نمودهاى، بايست تا براى هركسى كه از تو [درس] گرفته يا عملى آموخته شفاعت كنى. ألا إنّ الفقيه من أفاض على الناس خيره، و أنقذهم من أعدائهم، و وفّر عليهم نعم جنان اللّه، و حصّل لهم رضوان اللّه تعالى. و يقال للفقيه: يا أيّها الكافل لأيتام آل محمّد، الهادي لضعفاء محبّيه و مواليه، قف حتّى تشفع لكلّ من أخذ عنك، أو تعلّم منك،
- آنگاه او مىايستد تا داخل بهشت مىشود درحالىكه با او گروهى و گروهى و ... (تا ده گروه را حضرت شمرد) خواهند بود، و آن گروهها كسانى هستند كه از او تعليم گرفتهاند، و از كسى كه از او آموخته درس گرفتهاند تا روز قيامت، بنگريد بين اين دو منزلت [عابد و عالم] چقدر فرق است. فيقف فيدخل الجنّة، و معه فئام و فئام حتّى قال عشرا، و هم الّذين أخذوا عنه علومه، و أخذوا عمّن أخذ عنه إلى يوم القيامة، فانظروا كم فرق ما بين المنزلتين.
- و حضرت محمد بن على امام جواد عليه السّلام فرمود: همانا كسى كه متكفّل ايتام آل محمد صلّى اللّه عليه و اله وسلم شود كه از امامشان جدا شده و در جهل خود سرگردان مانده و در دست شياطينشان و ناصبيان از دشمنانمان اسير گشتهاند، پس آنان را از چنگال شياطين و دشمنان ما نجات داد و از حيرتشان بيرون برد و شياطين را با ردّ وسوسههايشان سركوب نمود و ناصبيان را با دلايل پروردگارشان و دليل امامانشان مقهور ساخت، و قال محمّد بن عليّ عليهما السّلام: إنّ من تكفّل بأيتام آل محمّد صلى اللّه عليه و اله و سلم، المنقطعين عن إمامهم المتحيّرين في جهلهم، الاسراء في أيدي شياطينهم، و في أيدي النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم، و أخرجهم من حيرتهم، و قهر الشياطين بردّ و ساوسهم، و قهر الناصبين بحجج ربّهم، و دليل أئمّتهم،
- چنين كسانى نزد خداوند به بلندترين جايگاهها از بندگان برترى يابند، بيش از فضيلت آسمان بر زمين و عرش و كرسى و حجب. و فضل آنها بر اين عابد همچون امتياز ماه شب چهارده بر مخفىترين ستاره در آسمان مىباشد. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 331ليفضّلون عند اللّه على العباد بأفضل المواقع، بأكثر من فضل السماء على الأرض، و العرش و الكرسي و الحجب (على السماء) و فضلهم على هذا العابد كفضل القمر ليلة البدر على أخفى كوكب في السماء.
- (5) و حضرت على بن محمد امام هادى عليه السّلام فرمود: اگر نبودند كسانى از علما كه بعد از غيبت قائم شما- عجّل اللّه فرجه الشريف- به او دعوت كنند و بر او دلالت نمايند، از دين او با دلايل خداوند دفاعكنند، و بندگان ضعيف خداوند را از دامهاى ابليس و سركشان او رها سازند، و از شبكههاى ناصبيان خلاص نمايند، [اگر اينان نبودند] هيچ كس نمىماند مگر اينكه از دين خدا بر مىگشت، ولى اينان هستند كه زمام دلهاى شيعيان ضعيف را به دست مىگيرند، همچنانكه ناخداى كشتى سكّان آن را در دست دارد، آنان برترين كسان نزد خداى- عزّ و جل- مىباشند. و قال عليّ بن محمّد عليهما السّلام: لولا من يبقى بعد غيبة قائمكم من العلماء الداعين إليه، و الدالّين عليه، و الذابّين عن دينه بحجج اللّه، و المنقذين لضعفاء عباد اللّه من شباك إبليس و مردته، و من فخاخ النواصب، لما بقي أحد إلّا ارتدّ عن دين اللّه، و لكنّهم الّذين يمسكون أزمّة قلوب ضعفاء الشيعة، كما يمسك صاحب السفينة سكّانها، اولئك هم الأفضلون عند اللّه عزّ و جلّ. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 317
- و حضرت حسن بن على امام عسكرى عليه السّلام فرمود: علماى شيعيان ما كه عهدهدار امور ضعفاى دوستان و اهل ولايت ما هستند، روز قيامت در حالى مىآيند كه نورها از تاجهايشان مىدرخشد، بر سر هركدام از آنان تاجى هست كه از آن تاجها آن نورها در عرصات قيامت پخش مىگردد، و خانههاى آن به مسافت سيصد هزار سال است، پس شعاع تاجهايشان در تمام آنها منتشر مىشود، و قال الحسن بن عليّ عليه السّلام: يأتي علماء شيعتنا القوّامون بضعفاء محبّينا و أهل ولايتنا يوم القيامة و الأنوار تسطع من تيجانهم، على رأس كلّ واحد منهم تاج بهاء قد انبثّت تلك الأنوار في عرصات القيامة و دورها مسيرة ثلاثمائة ألف سنة، فشعاع تيجانهم ينبثّ فيها كلّها،
- آنگاه هيچ يتيمى كه او را تكفّل كرده و از تاريكى جهل به آموزش و تعليم بيرون برده، و از حيرت گمراهى رهانيده است در آنجا نماند مگر اينكه به شعبهاى از انوار آنها دست مىيازد، پس آن نورها ايشان را بالا مىبرند تا اينكه به بلنداى بهشت مىرسانند، فلا يبقى هناك يتيم قد كفّلوه، و من ظلمة الجهل أنقذوه، و من حيرة التيه أخرجوه، إلّا تعلّق بشعبة من أنوارهم، فرفعتهم إلى العلوّ، حتّى تحاذي بهم فوق الجنان،
- سپس بر منزلگاههايى كه در جوار اساتيد و معلمانشان برايشان مهيّا شده و در محضر امامانشان كه به آنها دعوت مىكردهاند قرار دارد، فرودشان مىآورند و هيچ ناصبىاى از ناصبيان نماند كه از شعاع آن تاجها به او برسد مگر اينكه چشمش را كور و گوشش را كر و زبانش را لال مىكند، و بر او از شراره آتش بدتر صدمه مىزند، پس آن ناصبيان را حمل كرده تا به مأمورين دوزخ بسپارند، آنگاه آنان را به ميان جهنم فرو افكنند. ثمّ تنزلهم على منازلهم المعدّة في جوار أساتيذهم و معلّميهم، و بحضرة أئمّتهم، الّذين كانوا يدعون إليهم، و لا يبقى ناصب من النواصب يصيبه من شعاع تلك التيجان إلّا عميت عينه، و اصمّت أذناه، و اخرس لسانه، و تحوّل عليه أشدّ من لهب النيران، فيحملهم حتّى يدفعهم إلى الزبانية، فيدعوهم إلى سواء الجحيم، إنتهى الحديث الشريف بطوله.
- و بر اين مقصود دلالت دارد فرموده خداى- عزّ و جلّ- در سوره نحل ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛ [خلق را] به راه پروردگارت به وسيله حكمت و موعظه نيكو دعوت كن و به بهترين شيوهها با آنان بحث و مناظره بنماى .... و سخن در استشهاد به اين آيه شريفه بر سه مطلب مبتنى است: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 332و يدلّ على المقصود قول اللّه عزّ و جلّ في سورة النحل: ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ الآية. و الكلام في الإستشهاد بالآية الشريفة مبنيّ على ثلاثة امور:
- اول: اينكه هرچند كه ظاهر خطاب به رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم متوجه گشته ولى مفاد آن تكليف عامى براى ساير اهل معرفت و ديانت است، به گواهى آيات و رواياتى كه بر لزوم دعوت و راهنمايى افراد دلالت دارند، مانند فرموده خداى تعالى: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛ آنان كه آنچه از آيات و دلايلواضح را نازل كردهايم كتمان مىكنند پس از آنكه آنها را در كتاب آسمانى براى مردم بيان داشتهايم، آنان را خداوند لعنت مىكند و جن و انس و ملائكه نيز لعنت مىكنند. و فرموده خداى تعالى: وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و بايد كه از شما [مسلمانان] گروهى باشند كه [مردم را] به خير دعوت كنند، و به معروف و نيكوكارى وادارند. الأوّل: أنّ ظاهر الخطاب و إن كان متوجّها إلى رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم و لكن مفاده تكليف عامّ لسائر أهل المعرفة و الديانة، بشهادة الآيات و الروايات الدالّة على لزوم الدعوة و الدلالة كقوله تعالى: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ و قوله تعالى: وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ...
- و در خبر وارد شده كه قرآن مطابق مثل معروف: «إيّاك أعني و اسمعى يا جارة»؛ به تو مىگويم ولى اى همسايه تو گوش كن. نازل شد. اضافه بر دلالت عقل از جهت اينكه غرض از برانگيختن پيغمبران و نصب اوصيا، و قرار دادن علما و بسيج كردن آنان به نشر علم و روايت نمودن احاديث، و تشويق كردن مردم به روى آوردن به ايشان و امر شدن مردم به پرسش از اهل ذكر، همه اينها براى شناختن راه خداوند (سبيل اللّه) و رسيدن به طريق نجات و سعادت است، پس معلوم شد كه دعوت كردن به راه خداوند وظيفه هر مسلم عارف است. و قد ورد أنّ القرآن نزل بإيّاك أعني و اسمعي يا جارة، مضافا إلى دلالة العقل، من حيث أنّ الغرض من بعث الأنبياء و نصب الأوصياء و جعل العلماء، و حثّهم على بثّ العلم و رواية الأحاديث، و ترغيب الناس إليهم و أمرهم بسؤال أهل الذكر، إنّما هو لمعرفة سبيل اللّه، و الوصول إلى طريق النجاة و السعادة، فظهر أنّ الدعوة
- دوم: بدون ترديد منظور از «سبيل اللّه» آن راهى است كه با پيمودن آن رضاى خداى تعالى حاصل مىگردد، چنانكه ترديدى نيست كه آن راه، شناختن امامان عليهم السّلام و پيروى از ايشان است، كه اين علّت تامّه است كه رضاى خداى تعالى از بنده بدون آن تحقق نمىيابد، الأمر الثاني: لا ريب في أنّ المراد بسبيل الربّ هو السبيل الّذي يحصل بسلوكه رضى اللّه تعالى، كما أنّه لا ريب في كون ذلك السبيل معرفة الأئمّة، و أتباعهم، فهي العلّة التامّة الّتي لا يحصل رضى اللّه تعالى عن العبد بدونها، و إن كان معتقدا بالتوحيد و النبوّة،
- هرچند كه معتقد به توحيد و نبوت باشد، كما اينكه شناختن مولايمان صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- و پيروى كردن از آن حضرت، علّت تامه خشنودى خداى تعالى از بنده است كه بدون آن رضاى خداوند متعال از او حاصل نمىگردد، و نجات نمىيابد، هرچند به امامت ساير امامان معتقد باشد و به آن اقرار كند. إلى سبيل الربّ وظيفة كلّ مسلم عارف. كما أنّ معرفة مولانا صاحب الزمان عجّل اللّه تعالى فرجه و أتباعه، هي العلّة التامّة لرضى اللّه تعالى عن العبد، الّتي لا يحصل رضى اللّه تعالى عنه، و نجاته بدونها، و إن كان مقرّا معتقدا بسائر الأئمّة.
- از همين روى در روايتى كه در بعضى از بخشهاى اين كتاب گذشت از امام صادق عليه السّلام آمده: همانا كسى كه به ساير امامان اقرار كند و دوازدهمين امام را انكار نمايد. لذا همچون كسى است كه به ساير پيغمبران معتقد باشد و حضرت محمد صلّى اللّه عليه و اله وسلم را انكار نمايد. و لهذا ورد في الرواية الّتي قدّمناها في بعض مواضع هذا الكتاب عن الصادق عليه السّلام: أنّ من أقرّ بسائر الأئمّة، و أنكر الثاني عشر، كمن أقرّ بسائر الأنبياء، و أنكر محمّدا صلى اللّه عليه و اله و سلم.
- لذا منصب شفاعت به مولايمان حضرت حجّت عليه السّلام اختصاص يافته در حديثى كه آن را نيز پيشتر آورديم از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله وسلم در وصف امامان و ذكر مناصب ايشان در روز قيامت آمده، تا آنجا كه فرموده: «و المهديّ شفيعهم»؛ و مهدى عليه السّلام شفاعتكننده ايشان است. با اينكه امامان و پيغمبران عليهم السّلام نيز شفعاى روز قيامت هستند. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 333- و لذلك اختصّ منصب الشفاعة بمولانا الحجّة في الحديث الّذي قدّمناه أيضا عن النبيّ صلى اللّه عليه و اله و سلم في وصف الأئمّة و ذكر مناصبهم في يوم القيامة- إلى أن قال صلى اللّه عليه و اله و سلم:- و المهديّ شفيعهم، إلخ مع أنّ الأئمّة و الأنبياء أيضا شفعاء يوم القيامة.
- و در زيارت جامعه چنين آمده: «أنتم السّبيل الأعظم و الصّراط الأقوم»؛ شماييد راه بزرگ و استوارترين طريق .... البته اين منافات ندارد با تفسير كردن «سبيل» به دين خداوند و مانند آن، از جهت اينكه ياد آورديم كه كمال دين جز به معرفت امام عليه السّلام نيست، لذا فرموده خداى تعالى: و قد ورد في الزيارة الجامعة: أنتم السبيل الأعظم، و الصراط الأقوم و هذا لا ينافي تفسير السبيل بدين اللّه، و نحوه، لما ذكرنا من أنّ كمال الدين ليس إلّا بمعرفة الإمام عليه السّلام و لهذا نزل قوله تعالى:
- الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ امروز دينتان را برايتان به كمال رساندم. پس از اينكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله وسلم امير المؤمنين عليه السّلام را به خلافت نصب فرمود، و به معرفت آن جناب و معرفت امامان بعد از او دلالت كرد، نازل شد. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ... ، بعد أن نصب النبيّ صلى اللّه عليه و اله و سلم أمير المؤمنين عليه السّلام للخلافة، و دلّ على معرفته و معرفة الأئمّة من بعده عليه السّلام
- حاصل از آنچه ياد كرديم: حرام بودن كتمان و مخفى نمودن حق و وجوب دعوت به معرفت و اطاعت مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام- به حكم آيه شريفه- مىباشد. فتحصل ممّا ذكرنا حرمة الكتمان، و وجوب الدعوة إلى معرفة مولانا صاحب الزمان عليه السّلام، و إطاعته بحكم الآية الشريفة. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 319
- سوم: اينكه دعوت كردن به آن جناب- به مقتضاى حال و تفاوت مراتب دعوتشوندگان در نقص و كمال- بر سه گونه است كه گاهى واجب است تمام مراتب دعوت اعمال گردد، و گاهى با انجام بعضى از آن مراتب مقصود حاصل مىشود، پس اولين مراتب دعوت- از جهت شأن و رتبه- دعوت كردن به وسيله حكمت است، الأمر الثالث: أنّ للدعوة إليه كيفيّات ثلاث، بحسب اقتضاء الحال و تفاوت مراتب المدعوّين في النقص و الكمال، فقد يجب إعمال جميع مراتب الدعوة، و قد يحصل الفرض بإعمال بعضها، فأوّل مراتب الدعوة بحسب الشأن و الرتبة:الدعوة بالحكمة،
- از همين روى قبل از موعظه و مجادله در آيه ياد شده است. و حكمت در بعضى از روايات به شناخت امام و دورى از گناهان كبيرهاى كه خداوند آتش و عقاب را بر آنها واجب فرموده است تفسير شده. و لهذا قدّم ذكرها على الموعظة و المجادلة. و قد فسّرت الحكمة في بعض الروايات بطاعة اللّه و معرفة الإمام، و في بعضها بمعرفة الإمام و اجتناب الكبائر الّتي أوجب اللّه عليها النار و العقاب،
- و در بعضى ديگر به معرفت و تفقّه در دين. غير اينها نيز روايت شده است. و عنوان جامع معناى تمام اين امور علم و عمل است، و اين با معناى لغوى كلمه حكمت نيز متناسب مىباشد، زيرا كه آن از «حكمه» به فتح حاء و كاف استعاره شده كه آنچه از لجام دو طرف چانه چهارپايان را فراگرفته كه از رها شدن آنها جلوگيرى مىكند، و في بعضها بالمعرفة و التفقّه في الدين، و قد روي غير ذلك أيضا. و الكلمة الجامعة لمعنى جميع ما ذكر في ذلك: العلم و العمل، و هو المناسب للمعنى اللغوي أيضا، فإنّها مستعارة من الحكمة بفتحتين: ما أحاط بحنكي الدابّة من لجامه، يمنعها من الخروج،
- همچنين علم و عمل صاحب خود را از بيرون رفتن از اطاعت خداى- عزّ و جل- و داخل شدن در اطاعت شيطان، و افتادن به لغزشگاهها، و واقع شدن در معرض هلاكت، باز مىدارند، چنانكه خداى تعالى فرموده است: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ ؛ و كذلك العلم و العمل يمنعان صاحبهما من الخروج عن طاعة اللّه عزّ و جلّ، و الدخول في طاعة الشيطان، و الورود في المزلّات، و الإقتحام في الهلكات، كما قال اللّه تعالى: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ
- همانا چون تقواپيشگان را از شيطان خيالى به دل رسد هماندم متذكر شوند [خداى را به ياد آرند] پس همان لحظه بصيرت يابند. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً هر آنكه از خداوند پروا كند وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً خداوند راه بيرون شدن [از گناهان و بلاها و حوادث سخت عالم را] بر او مىگشايد.
- از همين روى خداوند فرموده: وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ و به هركه حكمت داده شود خير بسيار به او عطا گرديده است و اين حقيقت را جز خردمندان عالم متذكر نشوند. و لذلك قال عزّ من قائل:وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ
پس هر آنكه توفيق علم و عمل يابد، در حقيقت به معرفت امامان عليهم السّلام دست يافته است، و آن است خير بسيار. و از اينجا براى تو معلوم مىشود آنچه روايت آمده كه خير بسيار به معرفت امير المؤمنين و ائمّه معصومين عليهم السّلام تفسير شده، فمن وفّق للعلم و العمل فاز حقيقة بمعرفة الأئمّة عليهم السّلام و هي الخير الكثير.1459- و من هنا يظهر لك معنى ما ورد من تفسير الخير الكثير بمعرفة أمير المؤمنين و الأئمّة «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ