«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص:341
- و از اين دو دسته بايد تقيّه كرد، و به حكم عقل و نقل واجب است زبان از گفتگو با آنان بست، چنانكه بر صاحبان بينش پوشيده نيست، كه در كافى به سند صحيحى از عبد الاعلى آمده كه گفت: شنيدم حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: همانا تحمّل امر ما تنها به تصديق و قبول كردن آن نيست، از جمله تحمل امر ما پوشانيدن و حفظ كردن آن از غير اهلش مىباشد، و هذان الصنفان يجب التقيّة عنهم، و كفّ اللسان عندهم عقلا و نقلا، كما لا يخفى على البصير.1475- ففي الكافي: بإسناد صحيح عن عبد الأعلى، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّه ليس من احتمال أمرنا التصديق له و القبول فقط، من إحتمال أمرنا ستره و صيانته من غير أهله،
- پس سلام مرا به آنان (شيعيان) برسان و به ايشان بگو: خداى رحمت كند بندهاى را كه مودت و دوستى مردم را به سوى خود جلب نمايد، با آنان (مخالفين) به آنچه مىشناسند سخن بگوييد و فاقرأهم السلام و قل لهم:رحم اللّه عبدا اجترّ مودّة الناس إلى نفسه، حدّثوهم بما يعرفون،
- آنچه را انكار مىدارند از آنها بپوشانيد. سپس آن حضرت عليه السّلام فرمود: به خدا سوگند! آن كسى كه به جنگ با ما برخاسته، زحمتش بر ما بيشتر نيست از كسى كه آنچه را اكراه داريم از قول ما مىگويد .... و استروا عنهم ما ينكرون، ثمّ قال عليه السّلام: و اللّه ما الناصب لنا حربا بأشدّ علينا مؤنة من الناطق علينا بما نكره، الخبر.
- و در همان كتاب در حديث ديگرى از آن حضرت عليه السّلام آمده كه فرمود: فاشكننده امر ما همچون انكاركننده آن است. نيز از آن حضرت عليه السّلام است كه فرمود: همانا نه دهم دين در تقيّه كردن است و هركس تقيّه ندارد دين ندارد .... و در همين معنى روايات بسيارى است. 1476- و فيه: في حديث آخر عنه عليه السّلام، قال: المذيع لأمرنا كالجاحد له.1477- و في آخر عنه أيضا، قال: إنّ تسعة أعشار الدين في التقيّة، و لا دين لمن لا تقيّة له، الخبر. و في هذا المعنى روايات كثيرة.
- دسته ششم: كسانى هستند كه عقل و معرفتشان ضعيف است، مؤمنانى كه نمىتوانند اسرار را تحمّل و قبول يا حفظ و مخفى كنند، از اين دسته نيز به حكم عقل و نقل بايد اسرار و رازها را نهفته داشت، چنانكه در احاديث گذشته ياد گرديد. الصنف السادس: ضعفاء العقول و المعرفة من أهل الإيمان الّذين لا طاقة لهم بتحمّل الأسرار و قبولها أو بحفظها و سترها، و هذا الصنف أيضا يجب كتمان الأسرار عنهم عقلا و نقلا، كما ذكر في الأحاديث السابقة.
- و در كافى در خبر صحيحى از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آمده كه فرمود: به خدا سوگند محبوبترين اصحابم نزد من پرهيزكارترين و فقيهترين و رازدارترين آنها است، و بدترين و ناخوشايندترين آنان كسى است كه هرگاه بشنود حديثى به ما نسبت داده مىشود و از ما روايت مىگردد آن را نپذيرد و از آن بدش بيايد و آن را انكار نمايد، و كسى را كه به آن عقيده دارد تكفير كند، و حال آنكه او نمىداند شايد كه آن حديث از سوى ما صادر شده و به ما منسوب گرديده، و او با اين انكار از ولايت ما خارج مىشود. 1478- و في الكافي: في الصحيح، عن أبي جعفر عليه السّلام قال:و اللّه إنّ أحبّ أصحابي إليّ أورعهم و أفقههم و أكتمهم لحديثنا، و إنّ أسوأهم عندي حالا و أمقتهم الّذي إذا سمع الحديث ينسب إلينا و يروى عنّا فلم يقبله، اشمأزّ منه و جحده، و كفّر من دان به، و هو لا يدري لعلّ الحديث من عندنا خرج، و إلينا أسند، فيكون بذلك خارجا من ولايتنا.
- و در بصائر الدرجات به سند خود از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: با مردم به آنچه مىشناسند رفتار كنيد و از آنچه منكرند واگذاريد، و بر خودتان و ما حملهها را متوجه نسازيد، به درستى كه امر ما سخت دشوار است كه آن را متحمل نمىشود جز فرشته مقرب، و يا پيغمبر مرسل، يا بنده مؤمنى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده باشد. 1479- و في بصائر الدرجات: بإسناده عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: خالطوا الناس بما يعرفون، و دعوهم ممّا ينكرون، و لا تحملوا على أنفسكم و علينا، إنّ أمرنا صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان.
- و به سند خود از امام صادق عليه السّلام از پدرش عليه السّلام آورده كه فرمود: روزى در محضر امام على بن الحسين عليهما السّلام سخن از تقيّه به ميان آمد. آن حضرت فرمود: به خدا اگر ابوذر مىدانست در دل سلمان چيست او را مىكشت، و حال آنكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم ميان آن دو، برادرى برقرار كرده بود. پس درباره ساير مردم چه گمان داريد؟1480- و بإسناده إلى الصادق عليه السّلام عن أبيه عليه السّلام قال: ذكرت التقيّة يوما عند عليّ بن الحسين عليهما السّلام، فقال: و اللّه لو علم أبو ذرّ ما في قلب سلمان لقتله و لقد آخى رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم بينهما، فما ظنّكم بسائر الخلق،
- همانا علم علما صعب مستصعب (سخت دشوار) است، آن را تحمل نمىكند مگر پيغمبر مرسل يا فرشته مقرّب و يا بنده مؤمنى كه خداوند دلش را به جهت ايمان آزموده باشد. حضرت فرمود: و بدين جهت سلمان از علما شد كه او مردى از ما اهل البيت است، از اين روى به ما منسوب شد. إنّ علم العالم صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا نبيّ مرسل، أو ملك مقرّب، أو عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان، قال: و إنّما صار سلمان من العلماء لأنّه امرؤ منّا أهل البيت عليه السّلام فلذلك نسبه إلينا.
- و به سند خود از امام باقر عليه السّلام آورده كه فرمود: حديث ما صعب مستصعب است، آن را تحمل ندارد مگر فرشته مقرّب يا پيغمبر مرسل يا مؤمنى آزموده شده، يا شهرى كه دژ محكمى داشته باشد. پس هرگاه امر ما واقع گشت و مهدى ما آمد هر مرد از شيعيان ما از شير جرىتر و از نيزه نافذتر خواهد بود، دشمن ما را با پاهايش لگد خواهد كرد و او را با كف دستش خواهد زد، و اين هنگامى است كه رحمت و گشايش خداوند بر بندگانش نازل شود. 1481- و بإسناده عن الباقر عليه السّلام قال: حديثنا صعب مستصعب، لا يحتمله إلّا ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل أو مؤمن ممتحن، أو مدينة حصينة، فإذا وقع أمرنا و جاء مهديّنا كان الرجل من شيعتنا أجرى من ليث، و أمضى من سنان، يطأ عدوّنا برجليه و يضرب بكفّيه، و ذلك عند نزول رحمة اللّه و فرجه على العباد.
- دسته هفتم: كسانى هستند كه به سبب روى گرداندنشان از حق و برگزيدن باطل، خداوند بر دلها و گوشهاىشان مهر زده است، كه دعوت به حق در آنها مؤثر نمىافتد، و نصيحت برايشان سودى نمىبخشد، هرچند كه ضررى به شخص نمىرسانند، ولى دعوتكردنشان رجحان ندارد، و اظهار حق نزد آنان پسنديده نيست، بلكه بهتر است از دعوت چنين كسانى خوددارى شده و حق براى آنها اظهار نگردد، چون فايدهاى در اين كار نيست (يكسان است بر آنها خواه آنان را هشدار دهى يا هشدار ندهى ايمان نمىآورند) الصنف السابع: هم الّذين ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم، بسبب إعراضهم عن الحقّ، و اختيارهم الباطل فلا يؤثّر فيهم الدعوة، و لا ينفعهم الموعظة و ان كان ضررهم مأمونا، لكن لا رجحان في دعوتهم، و إظهار الحقّ عندهم، بل الراجح ترك دعائهم، و إظهار الحقّ لديهم لأنّه لا فائدة فيه: سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ
- لذا در روايات امر شده كه دعوت كردن آنها ترك گردد، چنانكه در كافى به سند خود از ثابت ابى سعيد آورده كه گفت: حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام فرمود: اى ثابت! شما را با مردم چه كار؟ از آنها دست بداريد و هيچ كس را به امرتان دعوت ننماييد كه به خدا سوگند اگر اهل آسمان و زمين جمع شوند تا بندهاى را كه خدا خواسته هدايت شود گمراه سازند نخواهند توانست، از مردم دست بكشيد و مبادا كسى از شما بگويد: برادرم و پسر عمويم و همسايهام [و از روى دلسوزى براى هدايتشان خود را به زحمت اندازد]، و لذلك ورد الأمر في الروايات بترك دعائهم.1482- ففي الكافي: بإسناده عن ثابت أبي سعيد، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يا ثابت، مالكم و للناس، كفّوا عن الناس، و لا تدعوا أحدا إلى أمركم فو اللّه لوأنّ أهل السماء و الأرض اجتمعوا على أن يضلّوا عبدا يريد اللّه هداه ما استطاعوا، كفّوا عن الناس و لا يقول أحدكم: أخي و ابن عمّي و جاري،
- زيرا كه خداى- عزّ و جلّ- هرگاه خير بندهاى را بخواهد روحش را پاكيزه مىگرداند كه هر خوبى را بشنود، آن را بشناسد و هر بدى را بشنود آن را انكار نمايد. آنگاه خداوند در دل او كلمهاى افكند كه به وسيله آن كارش فراهم آيد [و با شناختن امر امامت انديشهاش سامان يابد].مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 341 فإنّ اللّه عزّ و جلّ إذا أراد بعبد خيرا طيّب روحه، فلا يسمع بمعروف إلّا عرفه، و لا بمنكر إلّا أنكره، ثمّ يقذف اللّه في قلبه كلمة يجمع بها أمره.
- و در كتاب تحف العقول در سفارشهاى امام صادق عليه السّلام به مؤمن الطاق نظير اين سخن آمده است. و نيز در كافى در خبر صحيحى از فضيل آمده كه گويد: به حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: آيا مردم را به اين امر دعوت كنيم؟ فرمود: اى فضيل! هرگاه خداوند خير بندهاى را بخواهد فرشتهاى را فرمان دهد كه گردن آن بنده را بگيرد و او را خواهناخواه به اين امر داخل نمايد. 1483- و في تحف العقول في وصايا الصادق عليه السّلام لمؤمن الطاق مثل ذلك الكلام.1484- و في الكافي أيضا: في الصحيح، عن الفضيل قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: ندعو الناس إلى هذا الأمر؟ فقال: يا فضيل، إنّ اللّه إذا أراد بعبد خيرا أمر ملكا فأخذ بعنقه حتّى أدخله في هذا الأمر طائعا أو كارها.
- و در همان كتاب در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: به خاطر دين خود با مردم مخاصمه مكنيد، زيرا كه ستيزهجويى دل را بيمار مىنمايد، خداى- عزّ و جلّ- به پيغمبرش صلّى اللّه عليه و اله وسلم فرمود: إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ ؛ تو هركس را دوست بدارى هدايت نكنى ولى خداوند هركه را خواهد هدايت كند. و فرموده: أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ؛ آيا تو مردم را وادار توانى كرد تا مؤمن باشند. 1485- و فيه: في حديث آخر، عن الصادق عليه السّلام قال: لا تخاصموا بدينكم الناس فإنّ المخاصمة ممرضة للقلب، إنّ اللّه عزّ و جلّ قال لنبيّه صلى اللّه عليه و اله و سلم:إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ و قال: أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ
- دسته هشتم: وضعشان مشخص نيست، يعنى: نمىدانى كه اهل دعوت و پذيرش حق هست يا نه؟ وظيفه عالم نسبت به چنين كسى همان روايتى است كه شيخ اقدم محمد بن الحسن صفّار در بصائر الدرجات به سند خود از اصبغ بن نباته از امير مؤمنان على عليه السّلام آورده كه گفت: شنيدم آن حضرت مىفرمود: همانا حديث ما صعب مستصعب است، خشن و مخشوش است. پس اندكى به سوى مردم برافكنيد هركس آن را شناخت، او را بيفزاييد، و هركه انكار كرد خوددارى نماييد. آن را تحمل نكند مگر سه طايفه: فرشتهاى مقرّب، يا پيغمبرى مرسل، يا بنده مؤمنى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده باشد. الصنف الثامن: مجهول الحال، و المراد به من لا تعرف أنّه من أهل الدعوة و القبول أو ليس كذلك، و وظيفة العالم بالنسبة إلى هذا الشخص: 1486- ما رواه الشيخ الأقدم محمّد بن الحسن الصفّار (ره) في البصائر: بإسناده عن الأصبع بن نباتة، عن أمير المؤمنين عليه السّلام، قال: سمعته يقول: إنّ حديثنا صعب مستصعب خشن مخشوش، فانبذوا إلى الناس نبذا، فمن عرف فزيدوه، و من أنكر فأمسكوا، لا يحتمله إلّا ثلاث: ملك مقرّب، أو نبيّ مرسل، أو عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 328
- و به سند خود از فرات بن احمد آورده كه گفت: امير مؤمنان على عليه السّلام فرمود: همانا اين حديث ما به گونهاى است كه دلها به سختى آن را مىپذيرد، پس هركس [آن را] شناخت، او را بيفزاييد و آنان را كه روى گردانند، واگذاريد. 1487- و بإسناده عن فرات بن أحمد قال: قال عليّ عليه السّلام: إنّ حديثنا تشمئزّ منه القلوب، فمن عرف فزيدوهم، و من أنكر فذروهم.
- صعب: دشوار، و مستصعب آن است كه شنونده آن را دشوار مىبيند و خشن: ضد ليّن و نرم است، چون تحمل آن براى كسانى كه آزموده نشدهاند دشوار مىباشد، و مخشوش: شترى است كه در بينىاش خشاش- به كسر- قرار مىدهند تا بيشتر رام گردد، براى توضيح بيشتر به ترجمه جلد اوّل همين كتاب مراجعه شود. (مترجم).مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 342
- و در حديث مرفوعى از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آورده كه فرمود: همانا دلهاى مردم، اين حديث ما را به سختى پذيرا مىشود، پس هركه به آن اقرار كرد او را بيفزاييد، و هركس روى گردانيد رهايش كنيد. به تحقيق كه به ناچار فتنهاى پيش خواهد آمد كه هر پشتيبان و برگزيدهاى نيز در آن سقوط كند، تا آنجا كه آن كس كه [به خاطر كمال دقت] يك دانه مو را دو تا كند هم سقوط مىنمايد، به حدّى كه جز ما و شيعيانمان باقى نماند. 1488- و فيه في حديث مرفوع عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ حديثنا هذا تشمئزّ منه قلوب الرجال، فمن أقرّ به فزيدوه، و من أنكره فذروه، أنّه لا بدّ من أن تكون فتنة يسقط فيها كلّ بطانة و وليجة، حتّى يسقط فيها من كان يشقّ الشعر بشعرتين حتّى لا يبقى إلّا نحن و شيعتنا
- نعمانى نيز همين حديث را در كتاب الغيبة روايت آورده، و در آن پس از جمله: دلهاى مردم اين حديث ما را به سختى پذيرا مىشود» آمده: پس اندكى به سوى آنان برافكنيد هركس به آن اقرار كرد او را بيفزاييد، و هركس آن را انكار كرد او را واگذاريد. و رواه النعماني في كتاب الغيبة، و فيه بعد قوله: «قلوب الرجال»فانبذوه إليهم نبذا، من أقرّ به فزيدوه و من أنكر فذروه.
- پنجاه و سوم: صبر كردن بر اذيت و تكذيب و ساير محنتها - الأمر الثالث و الخمسون: الصبر على الأذى و التكذيب و سائر المحن
- برادرم! بدانكه خداوند- تبارك و تعالى- بندگان خود را در زمان غيبت ولىّاش با انواع محنتها و بلاها امتحان مىكند تا بد از خوب جدا شود، پس درجات خوبان را بالا برده، و پليدان را بعضى با بعض ديگر درآميزد و باهم گرد آورد، آنگاه همه را در آتش دوزخ بيفكند، إعلم يا أخي أنّ اللّه تبارك و تعالى شأنه قد امتحن عباده في زمان غيبة وليّه سلام اللّه عليه بأنواع المحن و البلايا ليميز الخبيث من الطيّب، فيرفع درجات الطيّبين و يجعل الخبيث بعضه على بعض فيركمه جميعا في جهنّم
- و خداى- عزّ و جل- فرموده است: ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ ؛ خداوند مؤمنان را بر اين حال كنونى [كه مؤمن و منافق به هم مشتبهند] وا نخواهد گذاشت تا اينكه پليد را از پاكيزه جدا سازد .... و قد قال اللّه عزّ و جلّ: ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ الآية.
- و اين سنّت خداوند در گذشتگان و آيندگان است، همچنانكه خداى تعالى فرموده: أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ* وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ؛ آيا مردم چنين پندارند كه به صرف اينكه گفتند ايمان آورديم رها شوند و [بر اين ادّعا] هيچ امتحان نشوند، و همانا كه ما امتهايى كه پيش از اينان بودند را به آزمايش آورديم تا خداوند راستگويان را از دروغگويان كاملا معلوم سازد. و هذه سنّة اللّه في الماضين و التالين، كما قال تعالى: أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ الآية.
- و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اى مردم خداوند شما را از اينكه بر شما ستم كند دور داشته، ولى شما را ايمن ننموده از اينكه شما را بيازمايد و او كه بزرگوارترين گويندگان است فرموده: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ ؛ و به راستى كه در اين [وقايع و حوادث] آيات و نشانههايى است و ما البته [خوب و بد بندگان را] امتحان مىكنيم.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 343 1489- و قال أمير المؤمنين عليه السّلام: أيّها الناس إنّ اللّه تعالى قد أعاذكم من أن يجوز عليكم، و لم يعذكم من أن يبتليكم و قد قال جلّ من قائل: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 329
- مىگويم: و از جمله آن محنتها و ابتلائات اينكه مىبينى بسيارى از اهل باطل در وسعت و ثروت زندگى مىكنند و داراى شوكت و قدرت مىباشند، و بسيارى از اهل حق را مىبينى كه در سختى و تنگدستى زندگى مىكنند، و به آنان اعتنا نمىشود، و گفته آنها پذيرفته نيست، و اهل باطل آنان را با دست و زبان اذيت و مسخره مىكنند، و ايشان را از جهت اعتقادشان در امر امامشان و غيبت و ظهور دولت آن حضرت عليه السّلام تكذيب مىنمايند، أقول: و من جملة تلك المحن و البلايا أنّك ترى كثيرا من أهل الباطل يعيشون في سعة و ثروة، و هم أصحاب شوكة و قوّة، و ترى كثيرا من أهل الحقّ يعيشون في ضيق و مسكنة و لا يعتنى بهم، و لا يقبل قولهم و يؤذيهم أهل الباطل قولا و فعلا و يستهزؤون بهم، و يكذّبون ما يعتقدونه في أمر إمامهم، و غيبته و ظهور دولته،
- و در اينجا نفس و عقل باهم نزاع مىكنند، كه نفس به پيروى اهل باطل امر مىكند تا در وسعت و رفاه زندگى كنى و از دنياى فانى آنها برخوردار شوى و لذّت برى، و عقل فرمان مىدهد كه بر آزارهاىشان صبر كنى و تكذيب كردنشان را تحمّل نمايى، و ترغيب مىكند به پيروى از اهل حق و انتظار دولت حقه، به خاطر دستيابى به نعمتهاى اخروى جاودانى، پس شخص پاك سرشت هوشمند كسى است كه عاقبت نيك را اختيار نمايد و بر تكذيب و اذيّت صبر كند. و في هذا المقام يتنازع النفس و العقل، فالنفس تأمر باتّباع أهل الباطل لتعيش في سعتهم و تلتذّ من دنياهم الفانية، و العقل يأمر بالصبر على أذاهم، و تكذيبهم و يرغّب في اتّباع أهل الحقّ، و انتظار الدولة الحقّة للفوز بالنعم الاخرويّة الباقية، فالطيّب الفطن من اختار العقبى و صبر على ذلك التكذيب و الأذى.
- ببينيد امام صادق عليه السّلام در خبر صحيح طولانى كه در روضه كافى روايت آمده به حمران چه فرموده است، حمران از آن حضرت پرسيده بود: اينان (بنى العباس) تا كى سلطنت مىكنند؟ يا كى از آنها راحت مىشويم؟
- 1490- انظر إلى ما قال أبو عبد اللّه الصادق عليه السّلام في صحيح طويل مرويّ في روضة الكافي لحمران لمّا سأله إلى متى هؤلاء يملكون؟ أو متى الراحة منهم؟
- [امام صادق عليه السّلام فرمايد:] بدو گفتم: آيا نمىدانى كه هر چيزى را مدّتى هست؟ گفت: چرا. گفتم: آيا تو را سود مىبخشد كه بدانى اين امر هرگاه فرا رسد از يك چشم برهم زدن زودتر آيد! همانا اگر حال و وضع آنها را نزد خداى- عزّ و جل- بدانى كه چگونه است، خشم تو نسبت به آنان بيشتر مىشد و اگر تو با تمامى اهل زمين كوشش نمايند كه آنان را به وضعى بدتر از آنچه درآنند- از گناه و جرم- درآورند نخواهند توانست، پس شيطان تو را نلغزاند و پريشان ننمايد، فقلت: أليس تعلم أنّ لكلّ شيء مدّة؟ قال: بلى، فقلت: هل ينفعك علمك أنّ هذا الأمر إذا جاء كان أسرع من طرفة عين؟ إنّك لو تعلم حالهم عند اللّه عزّ و جلّ، و كيف هي كنت لهم أشدّ بغضا، و لو جهدت و جهد أهل الأرض أن يدخلوهم في أشدّ ممّا هم فيه من الإثم لم يقدروا، فلا يستفزّنّك الشيطان،
- زيرا كه به راستى عزّت از آن خداوند و رسول صلّى اللّه عليه و اله وسلم و مؤمنين است، ولى منافقان نمىدانند، آيا نمىدانى كه هركس منتظر امر ما باشد و بر آنچه از اذيّت و ترس مىبيند صبر كند، فرداى [قيامت] در گروه ما خواهد بود .... فإنّ العزّة للّه و لرسوله صلى اللّه عليه و اله و سلم و للمؤمنين، و لكنّ المنافقين لا يعلمون، ألا تعلم أنّ من انتظر أمرنا و صبر على ما يرى من الأذى و الخوف هو غدا في زمرتنا، الحديث.
- و در تحف العقول در سفارشهاى امام صادق عليه السّلام به مؤمن الطاق آمده است: اى پسر نعمان، هيچ بندهاى مؤمن نخواهد بود تا اينكه در او سه سنّت باشد: سنّتى از خداوند و سنّتى از رسول او و سنّتى از امام. امّا سنّتى كه از خداى- عزّ و جلّ- بايد داشته باشد، اينكه بايد اسرار را كتمان نمايد. 1491- و في تحف العقول: في وصايا الصادق عليه السّلام لمؤمن الطاق: يا بن النعمان، لا يكون العبد مؤمنا حتّى تكون فيه ثلاث سنن:
- خداوند- جلّ ذكره- مىفرمايد: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً ؛ اوست داناى غيب، پس احدى را بر غيب خويش آگاه نسازد. و امّا سنّتى كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم بايد دارا باشد، اينكه با مردم به رفتار و اخلاق اسلامى مدارا كند. و اما سنّتى كه از امام عليه السّلام لازم است در او باشد، صبر در سختىها و ناراحتىها است، تا اينكه خداوند براى او فرج برساند .... مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 344 سنّة من اللّه و سنّة من رسوله، و سنّة من الإمام، فأمّا الّتي من اللّه جلّ و عزّ فهو أن يكون كتوما للأسرار يقول اللّه جلّ ذكره: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً ..و أمّا السنّة من رسول اللّه فهو أن يداري الناس و يعاملهم بالأخلاق الحنيفيّة و أمّا الّتي من الإمام فالصبر في البأساء و الضرّاء حتّى يأتيه اللّه بالفرج.
- و نيز در روضه كافى به سند خود از حسن بن شاذان واسطى آورده كه گفت: به حضرت ابو الحسن امام رضا عليه السّلام نامهاى نوشتم كه در آن از جفاى اهالى واسط، گلايه كردم. چون در اين شهر گروهى از عثمانىها بودند كه مرا اذيت مىكردند، جواب به خط آن حضرت عليه السّلام چنين آمد: 1492- و في روضة الكافي أيضا: بإسناده عن الحسن بن شاذان الواسطي، قال: كتبت إلى أبي الحسن الرضا أشكو جفاء أهل واسط و حملهم عليّ، و كانت عصابة من العثمانيّة تؤذيني، فوقع بخطّه:
- خداوند تبارك و تعالى از دوستان ما پيمان گرفته بر صبر كردن در دولت باطل، پس به حكم پروردگارت صبر كن كه هرگاه سرور خلق بپاخيزد خواهند گفت: (اى واى بر ما چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت، اين است آنچه خداوند رحمان وعده داده و فرستادگان راست گفتند). إنّ اللّه تبارك و تعالى ذكره أخذ ميثاق أوليائنا على الصبر في دولة الباطل، فاصبر لحكم ربّك، فلو قد قام سيّد الخلق لقالوا: يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ.
- مىگويم: منظور از «سرور خلق» حضرت قائم- عجّل اللّه فرجه الشريف- مىباشد، و اينكه فرمود: خواهند گفت: اين است آنچه خداوند رحمان وعده داده .... اشاره به آن است كه آن حضرت به اذن خداى تعالى آنها را زنده مىكند و از آنان انتقام مىگيرد، چنانكه در روايات آمده است. أقول: قوله عليه السّلام: لقالوا: هذا ما وعد الرحمن «إلخ» إشارة إلى أنّه يحييهم بإذن اللّه تعالى و ينتقم منهم كما في الروايات.
- و در اصول كافى از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم فرمودند: زمانى بر مردم خواهد آمد كه حكومت جز به وسيله كشتن و ستمگرى به دست نيايد و ثروت جز با غصب و بخل فراهم نگردد و محبّت و دوستى جز با بيرون راندن دين و پيروى هواى نفس حاصل نشود، پس هركه آن زمان را دريابد و بر فقر صبر كند درحالىكه بتواند به ثروت رسد، و بر دشمنى مردم صبر كند با اينكه [به وسيله از دست دادن دين و پيروى از هوس] بتواند محبّت مردم را جلب نمايد، و بر خوارى و ذلّت صبر كند در صورتى كه قدرت عزيز شدن را داشته باشد، خداوند پاداش پنجاه صدّيق از تصديقكنندگان مرا به او خواهد داد. 1493- و في اصول الكافي: عن الصادق عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم: سيأتي على الناس زمان لا ينال الملك فيه إلّا بالقتل و التجبّر، و لا الغنى إلّا بالغصب و البخل، و لا المحبّة إلّا باستخراج الدين و اتّباع الهوى، فمن أدرك ذلك الزمان فصبر على الفقر و هو يقدر على الغنى، و صبر على البغضة و هو يقدر على المحبّة، و صبر على الذلّ و هو يقدر على العزّ آتاه اللّه ثواب خمسين صدّيقا ممّن صدّق بي.
- و در خرايج آمده است: رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم فرمود: پس از شما قومى خواهند آمد كه يك تن از آنها اجر پنجاه تن از شما را خواهند داشت، عرض كردند: اى رسول خدا ما در بدر و أحد و حنين با تو بوديم و قرآن در ميان ما فرود آمد! فرمود: آنچه بر آنها فرود آيد شما تحمل نمىكنيد و مانند آنها صبر نداريد. 1494- و في الخرائج: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم:سيأتي قوم من بعدكم الواحد منهم له أجر خمسين منكم، قالوا: يا رسول اللّه، نحن كنّا معك ببدر و احد و حنين، و نزل فينا القرآن، قال صلى اللّه عليه و اله و سلم: إنّكم لن تحملوا ما حملوا، و لن تصبروا صبرهم مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 331
- مىگويم: اين اشاره به حال مؤمنين صبور در زمان غيبت امام عصر عليه السّلام است، چنانكه ساير اخبار شاهد بر آن است.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 345- أقول: هذا إشارة إلى حال المؤمنين الصابرين في زمان غيبة الإمام المنتظر، كما يشهد له سائر الأخبار.
و در البرهان آمده: در تفسير فرموده خداى تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد شكيبايى كنيد و يكديگر را به صبر و استقامت سفارش نماييد و مرابطه كنيد. امام صادق عليه السّلام فرمود: بر اذيّتى كه در راه ما مىبينيد شكيبايى كنيد. راوى پرسيد: (و يكديگر را به صبر و استقامت سفارش كنيد)؟ فرمود: بر دشمنانتان با ولىّتان. [راوى گفت]: (و مرابطه كنيد)؟ فرمود: با امامتان [پايدار] بمانيد ... 1495- و في البرهان: في تفسير قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا عن الصادق عليه السّلام قال: اصبروا على الأذى فينا،قلت: فصابروا قال عليه السّلام: على عدوّكم مع وليّكم، و رابطوا؟ قال عليه السّلام: المقام مع إمامكم، الخبر. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ