مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام،ج2- ص:357 وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ‏ ؛

 «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                            

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

  1. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام،ج2- ص:357
  2. وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ‏ ؛ و به آنان كه جز خداوند را مى‏خوانند دشنام ندهيد كه [آنان نيز] خداوند را ستمگرانه از روى نادانى دشنام مى‏دهند. وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ‏  وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ‏  ؛ و هرگاه كسانى را مى‏بينى كه [براى خورده‏گيرى و طعنه زدن‏] در آيات ما گفتگو مى‏كنند پس از آنان اعراض كن تا در سخنى ديگر وارد شوند.  وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ‏ ؛ و مگوييد به سبب آنچه زبان‏هاى‏تان به دروغ توصيف كند كه اين حلال است و آن حرام تا بر خداوند دروغ بنديد.
  3. و در همان كتاب از آن حضرت عليه السّلام آمده كه فرمود: هرگاه به ناصبيان و مجالست با آنان دچار گشتى مانند كسى باش كه بر روى سنگ سرخ شده‏اى باشد تا از آنجا برخيزى، 1521- و فيه: عنه عليه السّلام قال: إذا ابتليت بأهل النصب و مجالستهم فكن كأنّك على الرضف‏ حتّى تقوم،
  4. زيرا كه خداوند آن‏ها را دشمن مى‏دارد و لعنتشان مى‏كند، پس اگر ديدى كه درباره يكى از امامان گفتگو مى‏كنند برخيز زيرا كه خشم [و كيفر] خداوند در آنجا بر آن‏ها فرود خواهد آمد. و در همان كتاب در خبر صحيحى از آن جناب عليه السّلام است كه فرمود: هركس نزد دشنام‏دهنده اولياى خدا بنشيند، به تحق‏يق خداى تعالى را معصيت كرده است. فإنّ اللّه يمقتهم و يلعنهم، فإذا رأيتهم يخوضون في ذكر إمام من الأئمّة فقم، فإنّ سخط اللّه ينزل هناك عليهم.  1522- و فيه: في الصحيح عنه عليه السّلام قال:من قعد عند سبّاب لأولياء اللّه فقد عصى اللّه. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 355
  5. و در همان كتاب نيز از آن حضرت عليه السّلام آمده كه فرمود: هركس در مجلسى بنشيند كه در آن به يكى از امامان عليه السّلام دشنام داده مى‏شود و مى‏تواند برخيزد ولى اين كار را نكند خداوند در دنيا لباس ذلّت بر اندامش بپوشاند و در آخرت عذابش كند، و آنچه از نيكى از جهت معرفت ما بر او منّت نهاده از وى سلب فرمايد.  1523- و فيه: عنه عليه السّلام، قال: من قعد في مجلس يسبّ فيه إمام من الأئمّة يقدر على الإنتصاف‏ فلم يفعل، ألبسه اللّه الذلّ في الدنيا، و عذّبه في الآخرة، و سلبه صالح ما منّ به عليه من معرفتنا.
  6. و در تفسير البرهان از كشى به سند خود از محمد بن عاصم آورده كه گفت: شنيدم حضرت امام رضا عليه السّلام مى‏فرمود: اى محمد بن عاصم به من خبر رسيده كه تو با واقفيان مجالست مى‏كنى؟ -1524- و في البرهان، عن الكشّي: بإسناده عن محمّد بن عاصم، قال: سمعت الرضا عليه السّلام يقول: يا محمّد بن عاصم، بلغني أنّك تجالس الواقفيّة
  7. عرض كردم: آرى، فدايت گردم، من با آنان مجالست مى‏كنم درحالى‏كه با ايشان مخالف هستم.قلت: نعم جعلت فداك، أجالسهم و أنا مخالف لهم، قال عليه السّلام: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2،ص: 356
  8. آن حضرت عليه السّلام فرمود: با آنان مجالست مكن، خداى- عزّ و جلّ- فرموده: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ؛ منظور از آيات: اوصيا هستند، و آنان كه كفر ورزيدند: يعنى واقفيان. لا تجالسهم، قال اللّه عزّ و جلّ: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ‏ يعني بالآيات: الأوصياء، و الّذين كفروا: يعني الواقفيّة.
  9. مى‏گويم: اين‏كه واقفيان ذكر شده‏اند از باب ياد كردن يكى از مصاديق است، همچنان‏كه ياد كردن اوصيا از باب ذكر يكى از مصاديق آيات اللّه مى‏باشد، چنان‏كه پوشيده نيست.أقول: ذكر الواقفيّة من باب ذكر أحد المصاديق، كما أنّ ذكر الأوصياء من باب ذكر أحد مصاديق آيات اللّه كما لا يخفى.
  10. توجه: از آيه شريفه به ضميمه آنچه در تفسير آن روايت گرديده و به ضميمه ساير روايات، حرمت نشستن در مجالس اهل ضلالت- كه به بعضى از اقسام آن‏ها در اوّل اين مبحث اشاره كرديم- استفاده مى‏شود، به جهت نهيى كه در آن آمده كه ظاهر آن حرمت مى‏باشد. تنبيه: المستفاد من الآية الشريفة بضميمة ما ورد في تفسيرها، و بضميمة سائر الروايات حرمة الجلوس في مجالس أهل الضلالة الّذين أشرنا إلى ذكر بعض أصنافهم في صدر العنوان للنهي الظاهر في التحريم،
  11. بلكه از آيه شريفه استفاده مى‏شود كه اين گناه در شمار گناهان كبيره قرار دارد، چون خداى- عزّ و جل- فرموده: (شما نيز مانند آن‏هاييد) كه دلالت دارد بر اين‏كه هركس با آن‏ها همنشينى كند مانند آن‏ها است، بل المستفاد من الآية الشريفة عدّه في الكبائر لقوله عزّ و جلّ: إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ‏ الدالّ على كون من يجالسهم مثلهم
  12. بلكه از كسانى كه با ايشان مجالست نمايند به عنوان «منافقين» تعبير فرموده و آتش جهنم را براى آنان وعده كرده است كه مى‏فرمايد: (همانا خداوند همگى منافقان و كافران را در جهنم جمع خواهد ساخت) پس بزرگى اين گناه و از كبائر بودن آن ظاهر گشت. بل عبّر عمّن يجالسهم بالمنافقين، و وعدهم نار جهنّم، فقال: إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً فقد ظهر عظم ذلك، و كونه من جملة المعاصي الكبيرة،
  13. از خداى- عزّ و جل- خواستاريم كه ما را به آنچه رضاى اوست توفيق دهد، و از آنچه موجب سخط و غضبش مى‏باشد حفظ فرمايد.نسأل اللّه عزّ و جلّ أن يوفّقنا لمرضاته، و يحفظنا من موجبات سخطه و نقماته،
  14. و در دعا آمده است: «أو لعلّك رأيتني آلف مجالس البطّالين فبينى و بينهم خلّيتني»؛ يا شايد كه مرا ديده‏اى با مجالس بيكارگان و ياوه‏جويان الفت گرفته‏ام پس مرا در ميان آنان واگذاشته‏اى. و في الدعاء: أو لعلّك رأيتني آلف مجالس البطّالين فبيني و بينهم خلّيتني.
  15. مى‏گويم: و همين حسرت و نقمت بس است- از آن به خداوند پناه مى‏بريم- و در امر پنجاه و هشتم آنچه بر اين مطلب دلالت دارد خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى. أقول: و كفى بذلك حسرة و نقمة، نعوذ باللّه من ذلك، و سيأتي في الأمر الثامن و الخمسين ما يدلّ على المقصود إن شاء اللّه تعالى.
  16. پنجاه و هفتم: تظاهر با ستمگران و اهل باطل‏-  الأمر السابع و الخمسون: مصانعة أهل الجور و الباطل‏
  17. در بحار به نقل از كشف الغمّه از طريق عامه روايت آورده از حذيفه كه گفت: شنيدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم مى‏فرمود: واى بر اين امّت از پادشاهان ستمگر كه چگونه مى‏كشند و فرمانبرداران را مى‏ترسانند -1525- ففي البحار، عن كشف الغمّة: من طريق العامّة عن حذيفة قال: سمعت رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم يقول: ويح هذه الامّة من ملوك جبابرة كيف يقتلون، و يخيفون المطيعين
  18. مگر كسى كه اطاعت از آن‏ها را اظهار كند، پس مؤمن متّقى با زبان با آن‏ها تصنّع و تظاهر مى‏كند، و با دل از آن‏ها فرار مى‏نمايد، إلّا من أظهر طاعتهم، فالمؤمن التقيّ يصانعهم بلسانه، و يفرّ منهم بقلبه،
  19. پس هرگاه خداوند- عزّ و جلّ- بخواهد اسلام را باعزّت بازگرداند هرگونه ستمگر لجوج را درهم مى‏شكند و او بر هرچه خواهد تواناست كه امتى را پس از فساد به صلاح آورد. فإذا أراد اللّه عزّ و جلّ أن يعيد الإسلام عزيزا اقصم كلّ جبار عنيد و هو القادر على ما يشاء أن يصلح امّة بعد فساد.
  20. آن‏گاه آن حضرت صلّى اللّه عليه و اله وسلم فرمود: اى حذيفه اگر از دنيا به جز يك روز باقى نماند خداوند آن روز را طولانى خواهد كرد تا مردى از خاندان من حكومت يابد. فقال صلى اللّه عليه و اله و سلم: يا حذيفة، لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يملك رجل من أهل بيتي،
  21. و در تحف العقول در سفارش‏هاى امام صادق عليه السّلام به مؤمن الطّاق آمده كه فرمود: اى پسر نعمان هرگاه در دولت باطل بودى با هركس تقيّه دارى با تحيّت برخورد كن، زيرا كه هركس‏ متعرض دولت شود خود را به كشتن داده و هلاك كرده است، خداوند فرمايد: وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ؛ و خود را به مهلكه و خطر در نيفكنيد .... مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 357 يجري الملاحم على يديه، و يظهر الإسلام، لا يخلف وعده و هو سريع الحساب. 1526- و في تحف العقول- في وصايا الصادق لمؤمن الطاق- قال عليه السّلام: يا بن النعمان، إذا كانت دولة الظلم فامش و استقبل من تتّقيه بالتحيّة، فإنّ المتعرّض للدولة قاتل نفسه و موبقها، إنّ اللّه يقول: وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ.
  22. و در غيبت نعمانى به سند خود از امير المؤمنين عليه السّلام آورده كه فرمود: همچون زنبور عسل در بين پرنده‏ها باشيد كه تمامى پرندگان آن را ناتوان انگارند، و اگر پرندگان بدانند چه بركتى در اندرون آن نهفته است با آن چنين رفتارى نكنند، با زبان‏ها و بدن‏هاى‏تان با مردم معاشرت نماييد و با دل‏ها و كارهاى‏تان از آنان بركنار باشيد. 1527- و في النعماني: بإسناده عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال: كونوا كالنحل في الطير، ليس شي‏ء من الطير إلّا و هو يستضعفها، و لو علمت الطير ما في أجوافها من البركة لم تفعل بها ذلك، خالطوا الناس بألسنتكم و أبدانكم، و زايلوهم بقلوبكم و أعمالكم.
  23. سوگند به كسى كه جانم در دست اوست آنچه را دوست داريد نخواهيد ديد تا اين‏كه بعضى از شما به صورت بعض ديگر آب دهان بياندازد، تا جايى كه بعضى از شما بعض ديگر را دروغ‏پرداز شمارد، و تا آنجا كه نماند از شما- فو الّذي نفسي بيده ما ترون ما تحبّون حتّى يتفل بعضكم في وجوه بعض، و حتّى يسمّي بعضكم بعضا كذّابين، و حتّى لا يبقى منكم-
  24. يا اين‏كه فرمود: از شيعه من- مگر همچون سرمه در چشم و نمك در غذا، اينك برايتان مثلى مى‏زنم: أو قال: من شيعتي- كالكحل في العين، أو كالملح في الطعام، و سأضرب لكم مثلا،
  25. هرگاه شخصى گندمى داشته باشد كه آن را پاك و پاكيزه كند و در جايى قرار دهد، و مدتى آن گندم در آنجا بماند، سپس بعد از مدت زمانى به سراغ آن برود و ببيند كه به آن كرم افتاده، پس آن گندم را بيرون آورد و تميز و پاك كند، و باز آن را به جاى اوّلش برگرداند، و هو مثل رجل كان له طعام فنقّاه و طيّبه، ثمّ أدخله بيتا، و تركه فيه ما شاء اللّه، ثمّ عاد إليه فإذا هو أصابه السوس، فأخرجه و نقّاه و طيّبه، ثمّ أعاده إلى البيت،
  26. و مدتى بر او بگذرد تا بار ديگر از آن بازديد كند، دوباره بيند تعدادى كرم در آن واقع شده، پس آن كرم‏ها را بيرون برد و گندم را پاك و تميز و به همان‏جا برگرداند، فتركه ما شاء اللّه ثمّ عاد إليه، فإذا هو قد أصابته طائفة من السوس، فأخرجه و نقّاه و طيّبه، و أعاده،
  27. و همين‏طور اين كار را تكرار كند تا اين‏كه مقدار كمى از آن گندم باقى بماند همچون گندم كميابى كه كرم به آن ضررى نمى‏رساند، اين‏گونه شماها از هم تميز خواهيد يافت تا آن‏گاه كه از شما باقى نماند مگر گروه كمى كه فتنه هيچ‏گونه زيانى بر آن‏ها نرساند. و لم يزل كذلك حتّى بقيت منه رزمة كرزمة الأندر، لا يضرّه السوس‏ شيئا، و كذلك أنتم تميّزون، حتّى لا يبقى منكم إلّا عصابة لا يضرّها الفتنة شيئا.
  28. پنجاه و هشتم: ناشناس ماندن و پرهيز از شهرت يافتن‏ الأمر الثامن و الخمسون: الإختفاء و التجافي عن الإشتهار
  29. زيرا كه شهرت، آفت است و ناشناس ماندن، راحت. و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت آمده كه فرمود: چنانچه بتوانى [طورى زندگى كنى كه‏] هيچ كس تو را نشناسد اين كار را بكن. فإنّ الشهرة آفة، و الخمول راحة.1528- و في الكافي: عن الصادق عليه السّلام- في حديث- قال: إن استطعت أن لا يعرفك أحد فافعل‏ ،
  30. و در كتاب كمال الدين به سند صحيحى از امام باقر عليه السّلام آمده كه فرمود: زمانى بر مردم خواهد رسيد كه امام آنان از ايشان غايب شود،  خوشا به حال آنان كه بر امر ما پايدار بمانند. در آن زمان، كم‏ترين چيز از ثواب كه به آن‏ها رسد اين‏كه، خداوند متعال ايشان را ندا كند: بندگان و كنيزان‏ من، به سرّ من ايمان آورديد و غيب مرا تصديق كرديد، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 358  1529- و في كمال الدين: بسند صحيح عن الباقر عليه السّلام أنّه قال: يأتي على الناس زمان يغيب عنهم إمامهم، يا طوبى للثابتين على أمرنا في ذلك الزمان، إنّ أدنى ما يكون لهم من الثواب أن يناديهم الباري جلّ جلاله فيقول: عبادي و إمائي آمنتم بسرّي، و صدّقتم بغيبي،
  31. پس بشارت باد شما را به ثواب نيك از من؛ اى بندگان و كنيزانم حق‏ا كه از شما قبول مى‏كنم و شما را عفو مى‏نمايم، وشما را مى‏آمرزم، و به واسطه شما بندگان را از باران سيراب گردانم، و بلا را از آنان دفع نمايم، و اگر شما نبوديد عذابم را بر آن‏ها نازل مى‏كردم. فأبشروا بحسن الثواب منّي، أي عبيدي و إمائي، حقّا منكم أتقبّل، و عنكم أعفو، و لكم أغفر، و بكم أسقي عبادي الغيث و أدفع عنهم البلاء، لولاكم لأنزلت عليهم عذابي.
  32. جابر گفت: عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! بهترين كارى كه مؤمن در آن زمان انجام دهد چيست؟ فرمود: حفظ زبان و خانه‏نشينى است. قال جابر: فقلت: يا بن رسول اللّه، ما أفضل ما يستعمله المؤمن في ذلك الزمان؟ قال عليه السّلام: حفظ اللسان و لزوم البيت.
  33. و در نهج البلاغه از امير المؤمنين عليه السّلام آمده كه در يكى از خطبه‏ها فرمود: «و ذلك زمان لا ينجو فيه إلّا كلّ مؤمن نومة إن شهد لم يعرف و إن غاب لم يفتقد أولئك مصابيح الهدى و أعلام السّرى ليسوا بالمساييح و لا المذاييع البذر أولئك يفتح اللّه لهم أبواب رحمته و يكشف عنهم ضرّآء نقمته. أيّها النّاس سيأتي عليكم زمان يكفأ فيه الإسلام كما يكفأ الإنآء بما فيه ...» ؛ و آن زمانى است كه در آن نجات نمى‏يابد مگر هر مؤمن پرخواب، كه اگر [در مجالس‏] حضور يابد شناخته نشود و هرگاه غايب باشد در جستجويش بر نيايند، اينان چراغ‏هاى هدايت و روشنگران راه شبروانند، كه به فتنه و فساد و سخن‏چينى در ميان مردم آمد و شد نكنند، و دهان به عيب‏گويى از مردم و ياوه‏سرايى نگشايند، براى آنان خداوند درهاى رحمتش را باز مى‏كند، و از ايشان سختى عذابش را برطرف مى‏نمايد. اى مردم؛ زمانى بر شما خواهد رسيد كه اسلام در آن واژگون مى‏شود همچنان‏كه ظرف واژگون گردد و آنچه در آن است بريزد ... 1530- و في نهج البلاغة: عن أمير المؤمنين عليه السّلام في بعض خطبه: و ذلك زمان لا ينجو فيه إلّا كلّ مؤمن نومة، إن شهد لم يعرف، و إن غاب لم يفتقد، اولئك مصابيح الهدى، و أعلام السّرى، ليسوا بالمساييح و لا المذاييع البذر، اولئك يفتح اللّه لهم أبواب رحمته و يكشف عنهم ضرّاء نقمته، أيّها الناس سيأتي عليكم زمان يكفأ فيه الإسلام، كما يكفأ الإناء بما فيه.
  34. سيّد رضى رحمه اللّه فرمايد: اين‏كه حضرت عليه السّلام فرموده «كلّ مؤمن نومة» منظورش گمنام كم آزار است، و «مساييح» جمع مسياح است، و آن كسى است كه بين مردم به فساد و سخن‏چينى مى‏پردازد، و «مذاييع» جمع مذياع است و آن كسى است كه هرگاه خلافى از كسى بشنود آن را پخش مى‏كند و براى ديگران بازگو مى‏نمايد، و «البذر» جمع بذور است، و آن كسى است كه سفاهتش بسيار و بيهوده‏گو است. قال السيّد الرضيّ: قوله عليه السّلام: كلّ مؤمن نومة، فإنّما أراد الخامل الذكر القليل الشرّ، و المساييح جمع مسياح، و هو الّذي إذا سمع لغيره بفاحشة أذاعها، و نوّه بها، و البذر جمع بذور، و هو الّذي يكثر سفهه، و يلغو منطقه.
  35. و در غيبت نعمانى از امام صادق عليه السّلام روايت آمده كه فرمود: اگر يك خبر را خوب بفهمى از ده خبرى كه آن‏ها را [فقط] روايت نمايى بهتر است، 1531- و في النعماني: عن الصادق عليه السّلام أنّه قال: خبر تدريه خير من عشر ترويه،
  36. همانا هر حق‏ى را حق‏يقتى است و هر صوابى را نورى، سپس فرمود: به خدا سوگند كه ما كسى از شيعيانمان را فقيه و فهميده نمى‏شماريم تا اين‏كه با او به كنايه و رمز سخن بگوييم و او منظور از آن را متوجه گردد؛ إنّ لكلّ حقّ حقيقة، و لكلّ صواب نورا، ثمّ قال: إنّا و اللّه لا نعدّ الرجل من شيعتنا فقيها حتّى يلحن له، فيعرف اللحن،
  37. امير المؤمنين عليه السّلام بر منبر در شهر كوفه فرمود: همانا در پشت سر شما فتنه‏هاى تاريك؛ كور و بى‏نور خواهد آمد، كه از آن‏ فتنه‏ها نجات نيابد مگر نومه. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 359 إنّ أمير المؤمنين عليه السّلام قال على منبر الكوفة: إنّ من ورائكم فتنا مظلمة عمياء منكسفة، لا ينجو منها إلّا النومة،
  38. گفته شد: يا امير المؤمنين نومه چيست؟ فرمود: كسى كه مردم را بشناسد ولى مردم او را نشناسند. و بدانيد كه زمين از حجت خدا خالى نمى‏ماند، قيل: يا أمير المؤمنين عليه السّلام و ما النومة؟ قال عليه السّلام: الّذي يعرف الناس و لا يعرفونه و اعلموا أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه عزّ و جلّ،
  39. ولى خداوند خلق خويش را به خاطر ستم و تجاوز و اسراف بر خودشان از ديدار او كور خواهد ساخت، و اگر زمين يك ساعت از حجت خداوند خالى بماند اهل خود را فرو خواهد برد، ولى حجت خداوند مردم را مى‏شناسد و آن‏ها او را نمى‏شناسند همچنان‏كه يوسف مردم را مى‏شناخت در حالى كه آن‏ها او را نمى‏شناختند. و لكنّ اللّه سيعمي خلقه عنها، بظلمهم و جورهم، و إسرافهم على أنفسهم، و لو خلت الأرض ساعة واحدة من حجّة للّه لساخت بأهلها، و لكن الحجّة يعرف الناس و لا يعرفونه، كما كان يوسف يعرف الناس و هم له منكرون.
  40. و در همان كتاب نيز به سند خود آورده كه يكى از ياران امام ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام بر آن حضرت وارد شد، و عرضه داشت: فدايت گردم؛ به خدا سوگند من تو را دوست مى‏دارم و هر كس تو را دوست دارد را دوست دارم، اى سرور من چقدر شيعيان شما فراوانند! آن حضرت عليه السّلام فرمود: آنان را بشمار. عرض كرد: بسيارند آن حضرت عليه السّلام فرمود: آن‏ها را مى‏توانى بشمارى؟1532- و فيه أيضا: بإسناده أنّه دخل على الصادق عليه السّلام بعض أصحابه، فقال له: جعلت فداك، إنّي و اللّه احبّك و احبّ من يحبّك يا سيّدي، ما أكثر شيعتكم، فقال عليه السّلام له: اذكرهم، فقال: كثير، فقال عليه السّلام: تحصيهم؟

عرض كرد: آن‏ها از شمارش بيرونند. حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام فرمود: ولى اگر آن شماره‏اى كه توصيف شده‏اند سيصد و ده و اندى تكميل گردد آنچه را مى‏خواهند انجام خواهد شد، فقال: هم أكثر من ذلك، فقال أبو عبد اللّه عليه السّلام: أما لو كملت العدّة الموصوفة ثلاثمائة «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید