«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص:357
- وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ ؛ و به آنان كه جز خداوند را مىخوانند دشنام ندهيد كه [آنان نيز] خداوند را ستمگرانه از روى نادانى دشنام مىدهند. وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ؛ و هرگاه كسانى را مىبينى كه [براى خوردهگيرى و طعنه زدن] در آيات ما گفتگو مىكنند پس از آنان اعراض كن تا در سخنى ديگر وارد شوند. وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ ؛ و مگوييد به سبب آنچه زبانهاىتان به دروغ توصيف كند كه اين حلال است و آن حرام تا بر خداوند دروغ بنديد.
- و در همان كتاب از آن حضرت عليه السّلام آمده كه فرمود: هرگاه به ناصبيان و مجالست با آنان دچار گشتى مانند كسى باش كه بر روى سنگ سرخ شدهاى باشد تا از آنجا برخيزى، 1521- و فيه: عنه عليه السّلام قال: إذا ابتليت بأهل النصب و مجالستهم فكن كأنّك على الرضف حتّى تقوم،
- زيرا كه خداوند آنها را دشمن مىدارد و لعنتشان مىكند، پس اگر ديدى كه درباره يكى از امامان گفتگو مىكنند برخيز زيرا كه خشم [و كيفر] خداوند در آنجا بر آنها فرود خواهد آمد. و در همان كتاب در خبر صحيحى از آن جناب عليه السّلام است كه فرمود: هركس نزد دشنامدهنده اولياى خدا بنشيند، به تحقيق خداى تعالى را معصيت كرده است. فإنّ اللّه يمقتهم و يلعنهم، فإذا رأيتهم يخوضون في ذكر إمام من الأئمّة فقم، فإنّ سخط اللّه ينزل هناك عليهم. 1522- و فيه: في الصحيح عنه عليه السّلام قال:من قعد عند سبّاب لأولياء اللّه فقد عصى اللّه. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 355
- و در همان كتاب نيز از آن حضرت عليه السّلام آمده كه فرمود: هركس در مجلسى بنشيند كه در آن به يكى از امامان عليه السّلام دشنام داده مىشود و مىتواند برخيزد ولى اين كار را نكند خداوند در دنيا لباس ذلّت بر اندامش بپوشاند و در آخرت عذابش كند، و آنچه از نيكى از جهت معرفت ما بر او منّت نهاده از وى سلب فرمايد. 1523- و فيه: عنه عليه السّلام، قال: من قعد في مجلس يسبّ فيه إمام من الأئمّة يقدر على الإنتصاف فلم يفعل، ألبسه اللّه الذلّ في الدنيا، و عذّبه في الآخرة، و سلبه صالح ما منّ به عليه من معرفتنا.
- و در تفسير البرهان از كشى به سند خود از محمد بن عاصم آورده كه گفت: شنيدم حضرت امام رضا عليه السّلام مىفرمود: اى محمد بن عاصم به من خبر رسيده كه تو با واقفيان مجالست مىكنى؟ -1524- و في البرهان، عن الكشّي: بإسناده عن محمّد بن عاصم، قال: سمعت الرضا عليه السّلام يقول: يا محمّد بن عاصم، بلغني أنّك تجالس الواقفيّة
- عرض كردم: آرى، فدايت گردم، من با آنان مجالست مىكنم درحالىكه با ايشان مخالف هستم.قلت: نعم جعلت فداك، أجالسهم و أنا مخالف لهم، قال عليه السّلام: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2،ص: 356
- آن حضرت عليه السّلام فرمود: با آنان مجالست مكن، خداى- عزّ و جلّ- فرموده: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ؛ منظور از آيات: اوصيا هستند، و آنان كه كفر ورزيدند: يعنى واقفيان. لا تجالسهم، قال اللّه عزّ و جلّ: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ يعني بالآيات: الأوصياء، و الّذين كفروا: يعني الواقفيّة.
- مىگويم: اينكه واقفيان ذكر شدهاند از باب ياد كردن يكى از مصاديق است، همچنانكه ياد كردن اوصيا از باب ذكر يكى از مصاديق آيات اللّه مىباشد، چنانكه پوشيده نيست.أقول: ذكر الواقفيّة من باب ذكر أحد المصاديق، كما أنّ ذكر الأوصياء من باب ذكر أحد مصاديق آيات اللّه كما لا يخفى.
- توجه: از آيه شريفه به ضميمه آنچه در تفسير آن روايت گرديده و به ضميمه ساير روايات، حرمت نشستن در مجالس اهل ضلالت- كه به بعضى از اقسام آنها در اوّل اين مبحث اشاره كرديم- استفاده مىشود، به جهت نهيى كه در آن آمده كه ظاهر آن حرمت مىباشد. تنبيه: المستفاد من الآية الشريفة بضميمة ما ورد في تفسيرها، و بضميمة سائر الروايات حرمة الجلوس في مجالس أهل الضلالة الّذين أشرنا إلى ذكر بعض أصنافهم في صدر العنوان للنهي الظاهر في التحريم،
- بلكه از آيه شريفه استفاده مىشود كه اين گناه در شمار گناهان كبيره قرار دارد، چون خداى- عزّ و جل- فرموده: (شما نيز مانند آنهاييد) كه دلالت دارد بر اينكه هركس با آنها همنشينى كند مانند آنها است، بل المستفاد من الآية الشريفة عدّه في الكبائر لقوله عزّ و جلّ: إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ الدالّ على كون من يجالسهم مثلهم
- بلكه از كسانى كه با ايشان مجالست نمايند به عنوان «منافقين» تعبير فرموده و آتش جهنم را براى آنان وعده كرده است كه مىفرمايد: (همانا خداوند همگى منافقان و كافران را در جهنم جمع خواهد ساخت) پس بزرگى اين گناه و از كبائر بودن آن ظاهر گشت. بل عبّر عمّن يجالسهم بالمنافقين، و وعدهم نار جهنّم، فقال: إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً فقد ظهر عظم ذلك، و كونه من جملة المعاصي الكبيرة،
- از خداى- عزّ و جل- خواستاريم كه ما را به آنچه رضاى اوست توفيق دهد، و از آنچه موجب سخط و غضبش مىباشد حفظ فرمايد.نسأل اللّه عزّ و جلّ أن يوفّقنا لمرضاته، و يحفظنا من موجبات سخطه و نقماته،
- و در دعا آمده است: «أو لعلّك رأيتني آلف مجالس البطّالين فبينى و بينهم خلّيتني»؛ يا شايد كه مرا ديدهاى با مجالس بيكارگان و ياوهجويان الفت گرفتهام پس مرا در ميان آنان واگذاشتهاى. و في الدعاء: أو لعلّك رأيتني آلف مجالس البطّالين فبيني و بينهم خلّيتني.
- مىگويم: و همين حسرت و نقمت بس است- از آن به خداوند پناه مىبريم- و در امر پنجاه و هشتم آنچه بر اين مطلب دلالت دارد خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى. أقول: و كفى بذلك حسرة و نقمة، نعوذ باللّه من ذلك، و سيأتي في الأمر الثامن و الخمسين ما يدلّ على المقصود إن شاء اللّه تعالى.
- پنجاه و هفتم: تظاهر با ستمگران و اهل باطل- الأمر السابع و الخمسون: مصانعة أهل الجور و الباطل
- در بحار به نقل از كشف الغمّه از طريق عامه روايت آورده از حذيفه كه گفت: شنيدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم مىفرمود: واى بر اين امّت از پادشاهان ستمگر كه چگونه مىكشند و فرمانبرداران را مىترسانند -1525- ففي البحار، عن كشف الغمّة: من طريق العامّة عن حذيفة قال: سمعت رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم يقول: ويح هذه الامّة من ملوك جبابرة كيف يقتلون، و يخيفون المطيعين
- مگر كسى كه اطاعت از آنها را اظهار كند، پس مؤمن متّقى با زبان با آنها تصنّع و تظاهر مىكند، و با دل از آنها فرار مىنمايد، إلّا من أظهر طاعتهم، فالمؤمن التقيّ يصانعهم بلسانه، و يفرّ منهم بقلبه،
- پس هرگاه خداوند- عزّ و جلّ- بخواهد اسلام را باعزّت بازگرداند هرگونه ستمگر لجوج را درهم مىشكند و او بر هرچه خواهد تواناست كه امتى را پس از فساد به صلاح آورد. فإذا أراد اللّه عزّ و جلّ أن يعيد الإسلام عزيزا اقصم كلّ جبار عنيد و هو القادر على ما يشاء أن يصلح امّة بعد فساد.
- آنگاه آن حضرت صلّى اللّه عليه و اله وسلم فرمود: اى حذيفه اگر از دنيا به جز يك روز باقى نماند خداوند آن روز را طولانى خواهد كرد تا مردى از خاندان من حكومت يابد. فقال صلى اللّه عليه و اله و سلم: يا حذيفة، لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يملك رجل من أهل بيتي،
- و در تحف العقول در سفارشهاى امام صادق عليه السّلام به مؤمن الطّاق آمده كه فرمود: اى پسر نعمان هرگاه در دولت باطل بودى با هركس تقيّه دارى با تحيّت برخورد كن، زيرا كه هركس متعرض دولت شود خود را به كشتن داده و هلاك كرده است، خداوند فرمايد: وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ؛ و خود را به مهلكه و خطر در نيفكنيد .... مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 357 يجري الملاحم على يديه، و يظهر الإسلام، لا يخلف وعده و هو سريع الحساب. 1526- و في تحف العقول- في وصايا الصادق لمؤمن الطاق- قال عليه السّلام: يا بن النعمان، إذا كانت دولة الظلم فامش و استقبل من تتّقيه بالتحيّة، فإنّ المتعرّض للدولة قاتل نفسه و موبقها، إنّ اللّه يقول: وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ.
- و در غيبت نعمانى به سند خود از امير المؤمنين عليه السّلام آورده كه فرمود: همچون زنبور عسل در بين پرندهها باشيد كه تمامى پرندگان آن را ناتوان انگارند، و اگر پرندگان بدانند چه بركتى در اندرون آن نهفته است با آن چنين رفتارى نكنند، با زبانها و بدنهاىتان با مردم معاشرت نماييد و با دلها و كارهاىتان از آنان بركنار باشيد. 1527- و في النعماني: بإسناده عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال: كونوا كالنحل في الطير، ليس شيء من الطير إلّا و هو يستضعفها، و لو علمت الطير ما في أجوافها من البركة لم تفعل بها ذلك، خالطوا الناس بألسنتكم و أبدانكم، و زايلوهم بقلوبكم و أعمالكم.
- سوگند به كسى كه جانم در دست اوست آنچه را دوست داريد نخواهيد ديد تا اينكه بعضى از شما به صورت بعض ديگر آب دهان بياندازد، تا جايى كه بعضى از شما بعض ديگر را دروغپرداز شمارد، و تا آنجا كه نماند از شما- فو الّذي نفسي بيده ما ترون ما تحبّون حتّى يتفل بعضكم في وجوه بعض، و حتّى يسمّي بعضكم بعضا كذّابين، و حتّى لا يبقى منكم-
- يا اينكه فرمود: از شيعه من- مگر همچون سرمه در چشم و نمك در غذا، اينك برايتان مثلى مىزنم: أو قال: من شيعتي- كالكحل في العين، أو كالملح في الطعام، و سأضرب لكم مثلا،
- هرگاه شخصى گندمى داشته باشد كه آن را پاك و پاكيزه كند و در جايى قرار دهد، و مدتى آن گندم در آنجا بماند، سپس بعد از مدت زمانى به سراغ آن برود و ببيند كه به آن كرم افتاده، پس آن گندم را بيرون آورد و تميز و پاك كند، و باز آن را به جاى اوّلش برگرداند، و هو مثل رجل كان له طعام فنقّاه و طيّبه، ثمّ أدخله بيتا، و تركه فيه ما شاء اللّه، ثمّ عاد إليه فإذا هو أصابه السوس، فأخرجه و نقّاه و طيّبه، ثمّ أعاده إلى البيت،
- و مدتى بر او بگذرد تا بار ديگر از آن بازديد كند، دوباره بيند تعدادى كرم در آن واقع شده، پس آن كرمها را بيرون برد و گندم را پاك و تميز و به همانجا برگرداند، فتركه ما شاء اللّه ثمّ عاد إليه، فإذا هو قد أصابته طائفة من السوس، فأخرجه و نقّاه و طيّبه، و أعاده،
- و همينطور اين كار را تكرار كند تا اينكه مقدار كمى از آن گندم باقى بماند همچون گندم كميابى كه كرم به آن ضررى نمىرساند، اينگونه شماها از هم تميز خواهيد يافت تا آنگاه كه از شما باقى نماند مگر گروه كمى كه فتنه هيچگونه زيانى بر آنها نرساند. و لم يزل كذلك حتّى بقيت منه رزمة كرزمة الأندر، لا يضرّه السوس شيئا، و كذلك أنتم تميّزون، حتّى لا يبقى منكم إلّا عصابة لا يضرّها الفتنة شيئا.
- پنجاه و هشتم: ناشناس ماندن و پرهيز از شهرت يافتن الأمر الثامن و الخمسون: الإختفاء و التجافي عن الإشتهار
- زيرا كه شهرت، آفت است و ناشناس ماندن، راحت. و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت آمده كه فرمود: چنانچه بتوانى [طورى زندگى كنى كه] هيچ كس تو را نشناسد اين كار را بكن. فإنّ الشهرة آفة، و الخمول راحة.1528- و في الكافي: عن الصادق عليه السّلام- في حديث- قال: إن استطعت أن لا يعرفك أحد فافعل ،
- و در كتاب كمال الدين به سند صحيحى از امام باقر عليه السّلام آمده كه فرمود: زمانى بر مردم خواهد رسيد كه امام آنان از ايشان غايب شود، خوشا به حال آنان كه بر امر ما پايدار بمانند. در آن زمان، كمترين چيز از ثواب كه به آنها رسد اينكه، خداوند متعال ايشان را ندا كند: بندگان و كنيزان من، به سرّ من ايمان آورديد و غيب مرا تصديق كرديد، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 358 1529- و في كمال الدين: بسند صحيح عن الباقر عليه السّلام أنّه قال: يأتي على الناس زمان يغيب عنهم إمامهم، يا طوبى للثابتين على أمرنا في ذلك الزمان، إنّ أدنى ما يكون لهم من الثواب أن يناديهم الباري جلّ جلاله فيقول: عبادي و إمائي آمنتم بسرّي، و صدّقتم بغيبي،
- پس بشارت باد شما را به ثواب نيك از من؛ اى بندگان و كنيزانم حقا كه از شما قبول مىكنم و شما را عفو مىنمايم، وشما را مىآمرزم، و به واسطه شما بندگان را از باران سيراب گردانم، و بلا را از آنان دفع نمايم، و اگر شما نبوديد عذابم را بر آنها نازل مىكردم. فأبشروا بحسن الثواب منّي، أي عبيدي و إمائي، حقّا منكم أتقبّل، و عنكم أعفو، و لكم أغفر، و بكم أسقي عبادي الغيث و أدفع عنهم البلاء، لولاكم لأنزلت عليهم عذابي.
- جابر گفت: عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! بهترين كارى كه مؤمن در آن زمان انجام دهد چيست؟ فرمود: حفظ زبان و خانهنشينى است. قال جابر: فقلت: يا بن رسول اللّه، ما أفضل ما يستعمله المؤمن في ذلك الزمان؟ قال عليه السّلام: حفظ اللسان و لزوم البيت.
- و در نهج البلاغه از امير المؤمنين عليه السّلام آمده كه در يكى از خطبهها فرمود: «و ذلك زمان لا ينجو فيه إلّا كلّ مؤمن نومة إن شهد لم يعرف و إن غاب لم يفتقد أولئك مصابيح الهدى و أعلام السّرى ليسوا بالمساييح و لا المذاييع البذر أولئك يفتح اللّه لهم أبواب رحمته و يكشف عنهم ضرّآء نقمته. أيّها النّاس سيأتي عليكم زمان يكفأ فيه الإسلام كما يكفأ الإنآء بما فيه ...» ؛ و آن زمانى است كه در آن نجات نمىيابد مگر هر مؤمن پرخواب، كه اگر [در مجالس] حضور يابد شناخته نشود و هرگاه غايب باشد در جستجويش بر نيايند، اينان چراغهاى هدايت و روشنگران راه شبروانند، كه به فتنه و فساد و سخنچينى در ميان مردم آمد و شد نكنند، و دهان به عيبگويى از مردم و ياوهسرايى نگشايند، براى آنان خداوند درهاى رحمتش را باز مىكند، و از ايشان سختى عذابش را برطرف مىنمايد. اى مردم؛ زمانى بر شما خواهد رسيد كه اسلام در آن واژگون مىشود همچنانكه ظرف واژگون گردد و آنچه در آن است بريزد ... 1530- و في نهج البلاغة: عن أمير المؤمنين عليه السّلام في بعض خطبه: و ذلك زمان لا ينجو فيه إلّا كلّ مؤمن نومة، إن شهد لم يعرف، و إن غاب لم يفتقد، اولئك مصابيح الهدى، و أعلام السّرى، ليسوا بالمساييح و لا المذاييع البذر، اولئك يفتح اللّه لهم أبواب رحمته و يكشف عنهم ضرّاء نقمته، أيّها الناس سيأتي عليكم زمان يكفأ فيه الإسلام، كما يكفأ الإناء بما فيه.
- سيّد رضى رحمه اللّه فرمايد: اينكه حضرت عليه السّلام فرموده «كلّ مؤمن نومة» منظورش گمنام كم آزار است، و «مساييح» جمع مسياح است، و آن كسى است كه بين مردم به فساد و سخنچينى مىپردازد، و «مذاييع» جمع مذياع است و آن كسى است كه هرگاه خلافى از كسى بشنود آن را پخش مىكند و براى ديگران بازگو مىنمايد، و «البذر» جمع بذور است، و آن كسى است كه سفاهتش بسيار و بيهودهگو است. قال السيّد الرضيّ: قوله عليه السّلام: كلّ مؤمن نومة، فإنّما أراد الخامل الذكر القليل الشرّ، و المساييح جمع مسياح، و هو الّذي إذا سمع لغيره بفاحشة أذاعها، و نوّه بها، و البذر جمع بذور، و هو الّذي يكثر سفهه، و يلغو منطقه.
- و در غيبت نعمانى از امام صادق عليه السّلام روايت آمده كه فرمود: اگر يك خبر را خوب بفهمى از ده خبرى كه آنها را [فقط] روايت نمايى بهتر است، 1531- و في النعماني: عن الصادق عليه السّلام أنّه قال: خبر تدريه خير من عشر ترويه،
- همانا هر حقى را حقيقتى است و هر صوابى را نورى، سپس فرمود: به خدا سوگند كه ما كسى از شيعيانمان را فقيه و فهميده نمىشماريم تا اينكه با او به كنايه و رمز سخن بگوييم و او منظور از آن را متوجه گردد؛ إنّ لكلّ حقّ حقيقة، و لكلّ صواب نورا، ثمّ قال: إنّا و اللّه لا نعدّ الرجل من شيعتنا فقيها حتّى يلحن له، فيعرف اللحن،
- امير المؤمنين عليه السّلام بر منبر در شهر كوفه فرمود: همانا در پشت سر شما فتنههاى تاريك؛ كور و بىنور خواهد آمد، كه از آن فتنهها نجات نيابد مگر نومه. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 359 إنّ أمير المؤمنين عليه السّلام قال على منبر الكوفة: إنّ من ورائكم فتنا مظلمة عمياء منكسفة، لا ينجو منها إلّا النومة،
- گفته شد: يا امير المؤمنين نومه چيست؟ فرمود: كسى كه مردم را بشناسد ولى مردم او را نشناسند. و بدانيد كه زمين از حجت خدا خالى نمىماند، قيل: يا أمير المؤمنين عليه السّلام و ما النومة؟ قال عليه السّلام: الّذي يعرف الناس و لا يعرفونه و اعلموا أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه عزّ و جلّ،
- ولى خداوند خلق خويش را به خاطر ستم و تجاوز و اسراف بر خودشان از ديدار او كور خواهد ساخت، و اگر زمين يك ساعت از حجت خداوند خالى بماند اهل خود را فرو خواهد برد، ولى حجت خداوند مردم را مىشناسد و آنها او را نمىشناسند همچنانكه يوسف مردم را مىشناخت در حالى كه آنها او را نمىشناختند. و لكنّ اللّه سيعمي خلقه عنها، بظلمهم و جورهم، و إسرافهم على أنفسهم، و لو خلت الأرض ساعة واحدة من حجّة للّه لساخت بأهلها، و لكن الحجّة يعرف الناس و لا يعرفونه، كما كان يوسف يعرف الناس و هم له منكرون.
- و در همان كتاب نيز به سند خود آورده كه يكى از ياران امام ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام بر آن حضرت وارد شد، و عرضه داشت: فدايت گردم؛ به خدا سوگند من تو را دوست مىدارم و هر كس تو را دوست دارد را دوست دارم، اى سرور من چقدر شيعيان شما فراوانند! آن حضرت عليه السّلام فرمود: آنان را بشمار. عرض كرد: بسيارند آن حضرت عليه السّلام فرمود: آنها را مىتوانى بشمارى؟1532- و فيه أيضا: بإسناده أنّه دخل على الصادق عليه السّلام بعض أصحابه، فقال له: جعلت فداك، إنّي و اللّه احبّك و احبّ من يحبّك يا سيّدي، ما أكثر شيعتكم، فقال عليه السّلام له: اذكرهم، فقال: كثير، فقال عليه السّلام: تحصيهم؟
عرض كرد: آنها از شمارش بيرونند. حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام فرمود: ولى اگر آن شمارهاى كه توصيف شدهاند سيصد و ده و اندى تكميل گردد آنچه را مىخواهند انجام خواهد شد، فقال: هم أكثر من ذلك، فقال أبو عبد اللّه عليه السّلام: أما لو كملت العدّة الموصوفة ثلاثمائة «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ