«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- و ناراحتىهاى درونىاش از بدنش آشكار نگردد، و با دشمن ما دوستى ننمايد، و دوستدار ما را دشمن ندارد. و بضعة عشر كان الّذي يريدون، و لكن شيعتنا من لا يعدو صوته سمعه، و شحناؤه بدنه و لا يمدح بنا معلنا و لا يخاصم بنا قاليا ،
- عرضه داشتم: پس با اين شيعيان مختلفى كه دعوى تشيّع دارند چه كنم؟ فرمود: تمييز داده خواهند شد، و بررسى خواهند شد، و تبديل خواهند يافت، ساليانى بر آنها خواهد آمد كه از ميانشان ببرد و شمشيرى آنها را مىكشد و اختلافى پراكندهشان مىكند، و لا يجالس لنا عائبا، و لا يحدّث لنا ثالبا و لا يحبّ لنا مبغضا، و لا يبغض لنا محبّا. فقلت: فكيف أصنع بهذه الشيعة المختلفة الّذين يقولون إنّهم يتشيّعون؟ فقال عليه السّلام: فيهم التمييز، و فيهم التمحيص، و فيهم التبديل، يأتي عليهم سنون تفنيهم و سيف يقتلهم، و اختلاف يبدّدهم،
- شيعه ما تنها كسى است كه همچون سگ زوزه نكشد و بسان كلاغ طمع نورزد، و اگر از گرسنگى بميرد از مردم گدايى نكند. عرض كردم: إنّما شيعتنا من لا يهرّ هرير الكلب، و لا يطمع طمع الغراب، و لا يسأل الناس بكفّه و إن مات جوعا.
- فدايت شوم؛ چنين كسانى را با اين اوصاف كجا بجويم؟ فرمود: در اطراف زمين آنها را بجوى، آنان كسانى هستند كه زندگيشان به سختى مىگذرد، و خانهبدوشند كه چنانچه در جايى حضور يابند شناخته نشوند،
قلت: جعلت فداك، فأين أطلب هؤلاء الموصوفين بهذه الصفة؟ فقال عليه السّلام: أطلبهم في أطراف الأرض، اولئك الخفيض عيشهم، المنتقلة دارهم، الّذين إذا شهدوا لم يعرفوا،
- و هرگاه غايب باشند كسى جستجويشان نكند و اگر بيمار شوند عيادت نشوند، و چنانچه خواستگارى كنند همسرشان ندهند، و هرگاه بميرند [مردم] بر جنازه آنها حاضر نگردند، آنانند كه با اموالشان مواسات كنند و در قبرهايشان يكديگر را ديدار نمايند، و نظرهايشان باهم اختلاف ندارد هرچند كه شهرهاىشان مختلف است. و إن غابوا لم يفتقدوا، و إن مرضوا لم يعادوا و إن خطبوا لم يزوّجوا، و إن ماتوا لم يشهدوا، اولئك الّذين في أموالهم يتواسون و في قبورهم يتزاورون، و لا تختلف أهواؤهم و إن اختلفت بهم البلدان. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 360
- و به طريق ديگرى نيز اين حديث را روايت كرده و در آن افزوده: و هرگاه مؤمنى را ببينند او را گرامى دارند، و چنانچه منافقى را مشاهده كنند از او دورى گزينند و به هنگام مرگ بىتابى ننمايند، و در قبرهايشان با يكديگر ديدار مىكنند. و رواه بطريق آخر، و زاد فيه: و إن رأوا مؤمنا أكرموه، و إن رأوا منافقا هجروه، و عند الموت لا يجزعون، و في قبورهم يتزاورون، تمام الحديث.
- مىگويم: محل شاهد فرموده آن حضرت عليه السّلام است: چنانچه در جايى حضور يابند شناخته نشوند و هرگاه غايب باشند كسى جستجويشان نكند ... زيرا كه آن حضرت- عليه الصلاة و السلام- با اين سخن بر خوبى گمنام ماندن از مردم و مذمت مشهور شدن در بين آنها دلالت فرمود، أقول: محلّ الشاهد قوله عليه السّلام: الّذين إن شهدوا لم يعرفوا، و إن غابوا لم يفتقدوا. إلخ، فإنّه عليه الصلاة و السلام دلّ بهذا الكلام على حسن الإختفاء من الناس، و ذمّ الإشتهار بينهم،
- و بدين جهت تمام اين حديث را آوردم كه فوايدش بسيار است. و از جمله مطالبى كه متناسب با آن زمان است اين ابيات مىباشد: و إنّما ذكرت الحديث بطوله لكثرة فوائده،و ممّا يناسب ذلك الزمان هذه الأبيات.. خفيت عن العيون فأنكرتني ….. فكان به ظهورى للقلوب ….. و أوحشني الأنيس فغبت عنه ….. لتأنيسي بعلّام الغيوب ….. و كيف يروعني التفريد يوما ….. و من أهوى لديّ بلا رقيب ….. إذا ما استوحش الثّقلان منّي ….. أنست بخلوتي و معي حبيبي ….از ديدهها مخفى ماندم پس ديدهها مرا نشناختند، و از اين جهت براى دلها آشكار شدم. و مونس من به وحشتم انداخت لذا از نظرش غايب شدم، چون به خداى علام الغيوب انس يافتم. و چگونه روزى تنهايى مرا بيمناك خواهد ساخت، درحالىكه محبوب من- به دور از رقيب- نزد من است. چنانچه جن و انس از من وحشت كنند، به خلوت خود مأنوس باشم و حبيبم با من است.: مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 347
- پنجاه و نهم: تهذيب نفس - الأمر التاسع و الخمسون: تهذيب النفس من الصفات الخبيثة و تحليتها بالأخلاق الحميدة
- و پاكسازى درون از صفات پليد، و زيور دادن آن به وسيله اخلاق پسنديده، و اين امر در هر زمان واجب است، ولى ياد كردن آن بهطور خصوص در وظايف زمان غيبت حضرت ولى عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- از اين جهت است كه درك فضيلت صحبت او و قرار گرفتن در عداد اصحاب آن جناب بستگى به آن دارد. و هذا الأمر واجب في كلّ زمان … ، لكنّ تخصيصه بالذكر في وظائف زمن غيبة وليّ العصر عجّل اللّه تعالى فرجه لأجل أنّ درك فضيلة صحبته و الكون في جملة أصحابه منوط بذلك،
- به دليل روايتى كه نعمانى رحمه اللّه به سند خود از امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: هركس دوست مىدارد از اصحاب حضرت قائم عليه السّلام باشد بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد، 1533- لما رواه النعماني (ره): بإسناده عن الصادق عليه السّلام أنّه قال:من سرّه أن يكون من أصحاب القائم فلينتظر، و ليعمل بالورع و محاسن الأخلاق، و هو منتظر،
- درحالىكه منتظر باشد، پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم عليه السّلام بپاخيزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد. گوارا باد شما را اى گروه مشمول رحمت خداوند. فإن مات و قام القائم عليه السّلام بعده، كان له من الأجر مثل أجر من أدركه، فجدّوا و انتظروا، هنيئا لكم أيّتها العصابة المرحومة.
- مىگويم: در اين حديث دلالت بر اين هست كه دست يافتن به ثواب انتظار با رعايت كامل و ملازمت پرهيزكارى و اخلاق نيك و مشروط مىباشد، و مؤيّد اين معنى پيشتر گذشت. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 361 أقول: في هذا الحديث دلالة على اشتراط الفوز بثواب الإنتظار بملازمة الورع و محاسن الأخلاق، و قد مرّ في ما مضى ما يؤيّده.
- شصتم: اتفاق و اجتماع بر نصرت آن حضرت عليه السّلام- الأمر المكمّل للستّين:
- زيرا كه در اجتماع كردن تاثيرى هست كه در انفراد نيست. هرچند كه نصرت كردن وظيفه همه افراد است، خداوند فرمود: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ؛ و همگى به ريسمان خداوند چنگ زنيد و پراكنده نشويد. چون امام عليه السّلام در تمام زمانها رشته محكم خداوند در ميان بندگانش مىباشد، و دست يازيدن به او جز با پيروى و نصرت او حاصل نمىگردد، الإتفاق و الإجتماع على نصرته فإنّ في الإجتماع تأثيرا لا يكون في الإنفراد و إن كانت النصرة وظيفة لكلّ من الأفراد، قال اللّه عزّ و جلّ: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا -الآية، فإنّ الإمام هو حبل اللّه المتين بين عباده في كلّ زمان من الأزمنة، و الإعتصام به لا يحصل إلّا بموالاته و نصرته.
- و امير المؤمنين عليه السّلام در يكى از خطبههايش فرموده: اى مردم! اگر شما از نصرت حق از پاى نمىنشستيد، و از كنار زدن باطل سستى نمىكرديد، كسى كه مثل شما نيست بر شما طمع نمىنمود، و آنان كه بر شما نيرو يافتند قوت نمىگرفتند، ولى شما همچون گمگشتگى بنى اسرائيل راه را گم كرديد، و به جانم سوگند كه بعد از من گمگشتگىتان چند برابر خواهد شد، از جهت اينكه حق را پشت سر افكنديد ...1534- و قال أمير المؤمنين عليه السّلام في بعض خطبه: أيّها الناس، لو لم تخاذلوا عن نصر الحقّ، و لم تهنوا عن توهين الباطل، لم يطمع فيكم من ليس مثلكم، و لم يقو من قوى عليكم، لكنّكم تهتم متاه بني إسرائيل، و لعمري ليضعّفنّ لكم التيه من بعدي أضعافا بما خلّفتم الحقّ وراء ظهوركم، إلخ.
- و در توقيع رفيعى كه از سوى ناحيه مقدس به شيخ مفيد رحمه اللّه صادر گشت آمده است: و اگر شيعيان ما- كه خداوند آنان را در اطاعتش يارى دهد- در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شده يك دل و مصمّم باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تأخير نمىافتد، و سعادت ديدار ما براى آنان با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل مىگردد .... 1535- و في التوقيع الرفيع الصادر إلى الشيخ المفيد رحمه اللّه تعالى من الناحية المقدّسة: و لو أنّ أشياعنا وفّقهم اللّه لطاعته، على اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حقّ المعرفة و صدقها منهم بناء، إلخ.
- شصت و يكم: متّفق شدن بر توبه واقعى و بازگرداندن حقوق به صاحبان آنها- الأمر الواحد و الستّون: الإتّفاق على التوبة الواقعيّة، وردّ الحقوق إلى أصحابها
- پيشتر گذشت كه از جمله اسباب طولانى شدن غيبت امام- كه بر او و بر پدرانش درود و سلام باد- گناهان و معصيتهايى است كه از بندگان مىبيند، چنانكه در همان توقيعى كه به آن اشاره شد پس از عبارت ياد شده فوق از آن حضرت عليه الصلاة و السلام آمده: «پس تنها چيزى كه ما را از آنان پوشيده مىدارد همانا چيزهاى ناخوشايندى است كه از ايشان به ما مىرسد و از آنان نمىپسنديم و از آنان انتظار نمىرود، و اللّه المستعان و هو حسبنا و نعم الوكيل .مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 362- إذ قد تقدّم سابقا، أنّ من أسباب طول غيبة الإمام عليه و على آبائه التحيّة و السلام، ما يراه من آثام الأنام، كما ورد عنه عليه الصلاة و السلام في التوقيع المشار إليه بعد العبارة المذكورة: فما يحبسنا عنهم إلّا ما يتّصل بنا ممّا نكرهه، و لا نؤثره منهم، و اللّه المستعان، و هو حسبنا و نعم الوكيل.
- شصت و دوم و شصت و سوم: پيوسته به ياد آن حضرت بودن و به آدابش عمل كردن- الأمر الثاني و الستّون، و الثالث و الستّون: مداومة ذكره، و العمل بآدابه
- بيان مطلب اينكه، به دلالت اخبار قطعى بسيار كه امامان عليه السّلام روايت گرديده ترديدى در اين نيست كه امام عليه السّلام ناظر و شاهد بر ما است، و بر حالات و حركات و سكنات ما اطلاع دارد، پس تو در هر حال و هر كجا كه هستى برابر ديدگانش قرار دارى كه او است ديده بيناى خداوند و گوش شنواى او، بيان ذلك، أنّه لا ريب بدلالة الأخبار الكثيرة القطعيّة المرويّة عنهم عليهم السّلام في أنّ الإمام عليه السّلام ناظر إلينا، و شاهد علينا، و مطّلع على حالاتنا، في حركاتنا و سكناتنا، فأنت في كلّ حال و في كلّ مكان نصب عينيه، فإنّه عين اللّه الناظرة، و اذنه السامعة،
- چون اين را دانستى و يقين داشتى كه تو در پيش چشم و جلوى رويش قرار دارى، حتما آن جناب را در جلوى چشمت قرار دهى، و با ديده دل به او نظر نمايى، بلكه هرگاه آن حضرت جلوى چشمت باشد لازمهاش اين است كه تو در پيش چشمش بوده باشى، و بستگى به اين ندارد كه تو آن را قرار دهى. و اين مطلب روشن است، و بر كسى كه ديده دلش كور نباشد مخفى نيست: (چشم سر [كافران و مخالفان] گرچه كور نيست ليكن چشم باطن و ديده دل آنها كور است). فإذا علمت ذلك، و أيقنت أنّك نصب عينه، و حذاء وجهه، لا جرم جعلته نصب عينك، و نظرت إليه بعين قلبك، بل كونه نصب عينك لازم كونك نصب عينه، و غير متوقّف على جعلك، و هذا ظاهر لا يخفى لمن لا تكون عين قلبه عمياء، فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ
- و چنانچه دانستى كه آن حضرت عليه السّلام پيش چشمت قرار دارد، البته همّتت در جهت رعايت آداب آن جناب، و مراسم ادب و انجام وظايفى كه نسبت به آن حضرت دارى به حسب مراتب معرفتت مصروف خواهد شد، هرچند كه با چشم سر آن بزرگوار را نبينى. به مثال اينكه، اگر شخص نابينايى در مجلس زمامدارى حضور يابد، و در پيشگاهش قرار گيرد، البته تمام آدابى كه شايسته است در محضر زمامدار رعايت گردد را انجام مىدهد، الَّتِي فِي الصُّدُورِ و إذا علمت أنّه نصب عينك، فلا جرم كان همّك في رعاية آدابه، و مراقبة الأدب، و الإتيان بما هو وظيفتك بالنسبة إليه،بحسب مراتب معرفتك، و إن لم تره بعين رأسك.مثال ذلك: أنّه لو حضر رجل أعمى في مجلس السلطان، و قام بين يديه، لرعى جميع الآداب الّتي ينبغي رعايتها بحضرة السلطان،
- همچنانكه بينايانى كه به او نظر مىكنند و در پيشگاهش ايستادهاند انجام مىدهند، با اينكه آن نابينا او را نمىبيند و نمىتواند بر او نظر كند، و اين نيست مگر از جهت اينكه مىداند در پيش روى زمامدار قرار دارد، و زمامدار جلوى چشم او است هرچند كه با چشم سر او را نمىبيند، و حال مؤمن در زمان غيبت امام عليه السّلام چنين است، كما يرعاها المبصرون، الناظرون إليه، القائمون بين يديه، مع أنّ الأعمى لا يراه، و لا يمكنه النظر إليه، و ليس ذلك إلّا بسبب علمه بكونه نصب عين السلطان، و كون السلطان نصب عينه و إن كان لا يبصره بعينه، و هذا حال المؤمن في زمان غيبة الإمام عليه السّلام
- زيرا كه مؤمن از جهت ايمان و يقينش بهطور قطع مىداند كه در تمام احوال در پيش چشم امامش قرار دارد، پس امامش را جلوى چشم خود قرار مىدهد هرچند كه او را به چشم سر نمىبيند، پس همّ خود را در رعايت آداب و مراقبت و مواظبت وظايف خود نسبت به آن جناب مصروف مىدارد. و تمام اين امور در سخنان امير مؤمنان على عليه السّلام بيان گرديده، عن أعين الأنام، لأنّه لأجل إيمانه و يقينه يعلم علما قطعيّا بأنّه في جميع أحواله نصب لعين إمامه، فإمامه نصب لعينه، و إن كان لا يراه بعينه، فيجعل همّه في رعاية آدابه، و مراقبة وظائفه بالنسبة إلى جنابه.
- در حديثى كه رئيس المحدّثين شيخ صدوق در كتاب كمال الدّين به سند خود از مسعدة بن صدقه از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام از پدرانش از امير المؤمنين عليه السّلام آورده كه آن حضرت بر فراز منبر در شهر كوفه فرمود: خدايا! همانا به ناچار زمين تو را حجتى از سوى تو بر خلقت بايد، كه آنان را به دين تو هدايت كند، و علم تو را به ايشان بياموزد، تا حجت تو باطل نشود، و پيروان ايشان گمراه نگردند -1536- و تبيّن ذلك كلّه في كلام مولانا أمير المؤمنين في حديث رواه رئيس المحدّثين الشيخ الصدوق في كتاب إكمال الدين: بإسناده عن مسعدة بن صدقة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام عن آبائه، عن عليّ عليه السّلام، قال- في خطبة له على منبر الكوفة-: اللّهمّ إنّه لا بدّ لأرضك من حجّة لك على خلقك، يهديهم إلى دينك، يعلّمهم علمك لئلّا تبطل حجّتك، و لا يضلّ أتباع اولئك
- پس از آنكه هدايتشان كردهاى. [آن حجّت] يا آشكار است كه اطاعت نشود، يا مخفى و در انتظار باشد، اگر شخص او از مردم در حال صلح و متاركه با مخالفين [هدايت شدنشان] غايب ماند، به درستى كه علم و آداب او در دلهاى مؤمنين ثبت است كه آنان به آنها عمل مىكنند. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 363 بعد إذ هديتهم، إمّا ظاهر ليس بالمطاع أو مكتتم مترقّب، إن غاب عن الناس شخصه في حال هدايتهم فإنّ علمه و آدابه في قلوب المؤمنين مثبتة فهم بها عاملون.
- مىگويم: اين حديث مشهور است و در كافى و غيبت نعمانى با تفاوت اندكى از آن حضرت عليه السّلام روايت گرديده، و در اين كلام مبارك گونههايى از علم و معرفت و توجه و تذكر هست، پس بر تو باد كه در آن كاملا دقّت كنى تا مقصود برايت واضح شود ان شاء اللّه تعالى. أقول: هذا الحديث مشهور مرويّ عنه عليه السّلام في الكافي، و النعماني، و غيرهما بتفاوت يسير و في هذا الكلام المبارك فنون من العلم، و المعرفة، و التنبيه و التذكرة، فعليك بالتأمّل التامّ، ليتّضح لك المرام إن شاء اللّه تعالى.
- تذكر و راهنمايى: بدانكه مؤمنين در ياد كردن مولايشان عليه السّلام به مقتضاى تفاوت درجات ايمان و مراتب معرفت و يقينشان، درجات متفاوت و مراتب مختلفى دارند، بعضى از آنها حالشان در ياد كردن مولايشان چنان است تذكرة و إرشاد للطالب المرتاد: إعلم أنّ المؤمنين في ذكر مولاهم عليه السّلام بمقتضى تفاوت درجات إيمانهم و مراتب معرفتهم و يقينهم على درجات متفاوتة، و مراتب مختلفة:
- كه شاعر گفته: اللّه يعلم أنى لست اذكركم ….. فكيف أذكركم اذ لست أنساكم خدا داند كه من شما را [با زبان] ياد نكنم، زيرا كه چگونه شما را ياد كنم درحالىكه هيچگاه فراموشتان نمىنمايم. يا چنان است كه گفته شده: أما و الذى لو شاء لم يخلق النّوى ….. لئن غبت عن عينى فما غبت عن قلبى - سوگند به آنكه اگر مىخواست هسته [وجود] را نمىآفريد كه اگرچه از ديدهام غايب ماندهاى از دلم غايب نيستى. چنين كسى از مولايش غافل نيست فمنهم من يكون حاله في ذكر مولاه كما قال الشاعر: اللّه يعلم أنى لست اذكركم ….. فكيف أذكركم اذ لست أنساكم- أما و الذى لو شاء لم يخلق النّوى ….. لئن غبت عن عينى فما غبت عن قلبى - فهو غير غافل عن مولاه، و لا ذاهل عمّا ينبغي مراعاته من آدابه في جميع أوقاته و حالاته، فهنيئا لهؤلاء القوم،
- و از آنچه سزاوار است از آداب آن حضرت عليه السّلام در همه اوقات و احوالش فراموش نمىكند، پس گوارا باد بر اين افراد، باز هم گوارا باد بر اينان آنچه از حكمت دريافت كردهاند، و از علم و عمل و معرفت روزى يافتهاند، از خداى تعالى خواستارم بر من منت گذارد و به جود و كرمش عنايت فرمايد كه مرا از آنان قرار دهد، كه من چنانم كه شاعر گفته: أحبّ الصّالحين و لست منهم ….. لعلّ اللّه يرزقني صلاحا ….. نيكان را دوست مىدارم با اينكه از ايشان نيستم، باشد كه خداوند صلاح و نيكى به من روزى فرمايد. ثم هنيئا لهم على ما اوتوا من الحكمة، و رزقوا من العلم و العمل و المعرفة، أسأل اللّه تعالى أن يجعلني منهم بمنّه وجوده و كرمه، فإنّي كما قال الشاعر: أحبّ الصّالحين و لست منهم ….. لعلّ اللّه يرزقني صلاحا …..
- ولى گوشهاى از آنچه شايسته تذكر است ياد مىكنم، كه تذكرى براى خودم و براى مؤمنين ديگر بوده باشد، به حسب آنچه به بركت مولايم- صلوات اللّه عليه- فهميدهام. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 364 غير أنّي أذكر نبذا ممّا ينبغي تذكّره، تذكرة لنفسي و لغيري من المؤمنين بحسب ما عرفته ببركة مولاي صلوات اللّه عليه،
- بدانكه مىبايست يقين بدانى كه تو از چشم و گوش مولايت عليه السّلام دور نيستى، او جاى تو را مىداند و از احوال تو آگاه است، پس اگر از كسانى باشى كه بر رعايت آدابى كه سزاوار رعايت شدن نسبت به آن جناب است مواظبت دارند، بدين وسيله كمال محبّت و عنايت آن بزرگوار را به سوى خود جلب كردهاى. و اگر از اهل غفلت و اعراض از آن سرور باشى، جاى تأسف است. فاعلم أنّه يجب أن تستيقن أنّك بمرأى و مسمع من مولاك عليه السّلام يرى مكانك، و يعرف أحوالك، فإن كنت ممّن يواظب على مراعاة الآداب الّتي ينبغي لك مراعاتها بالنسبة إليه نلت بذلك كمال محبّته لك، و نظره إليك. و إن كنت من أهل الغفلة و الإعراض عنه، فوا أسفا عليك،
- خداى- عزّ و جل- فرموده: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى* قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً* قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى ؛ و هركس از ذكر من اعراض كند همانا براى او معيشت تنگى خواهد بود و روز قيامت او را نابينا محشور خواهيم ساخت، قال اللّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى* قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً* قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى [در آن حال] گويد: پروردگارا چرا نابينايم محشور فرمودى درحالىكه من [در دنيا] بينا بودم، [خداوند] فرمايد: اينچنين آيات ما بر تو رسيد پس تو آنها را فراموش و غفلت كردى و همينطور امروز تو فراموش مىشوى.
- كدام سختى و تنگى از تاريكى غفلت و نادانى بدتر است، و كدام حسرت از كورى روز قيامت بزرگتر! و كدامين بيم و وحشت از آن پشيمانى زشتتر و كوبندهتر، چه مصيبت بزرگ و دردناكى!!. پس شتاب كن شتاب براى خلاصى خودت و آزادسازى گردنت، و اين حاصل نمىگردد مگر با ياد مولايت تا در دنيا و آخرت دستت را بگيرد، فأيّ ضنك و ضيق أشدّ من ظلمة الغفلة و الجهالة أم أيّ حسرة أعظم من العمى في يوم القيامة؟! أم أيّ فزع أفجع و أفظع من تلك الندامة، يا لها من مصيبة ما أعظمها و أفجعها، فالبدار البدار في استخلاص نفسك و فكاك رقبتك، و هذا لا يحصل لك إلّا بذكر مولاك، ليأخذ بيدك في اولاك
- كه خداى تبارك و تعالى شأنه مىفرمايد: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ؛ روزى كه هر مردمى را با امامشان مىخوانيم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 365 و اخراك، فإنّ اللّه تبارك و تعالى شأنه يقول: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ
- چون صبح كنى پس بدانكه اين زندگى كه خداوند به تو داده به بركت آن حضرت عليه السّلام است، پس او را سپاس بگزار و خداى تعالى را بر نعمتى كه به تو عنايت فرموده شكر كن، و مواظب فكن وفّقك اللّه تعالى ممّن يذكر إمامه ليذكره. فإذا أصبحت فاعلم أنّ حياتك الّتي أعطاك اللّه ببركته فاشكره، و اشكر اللّه على نعمته، و راقب نفسك
- خودت باش كه مبادا اين نعمت را در غير رضاى او صرف نمايى، كه مايه تيره روزى و بار سنگينى تو خواهد شد، لئلّا تصرف هذه النعمة في غير مرضاته، فتكون لك نكالا و عليك وبالا،
پس چنانچه در معرض گناهى قرار گيرى به ياد آور كه مولايت در اين حالت زشت و گونه بد تو را مىبيند، پس به پاس احترام او آن گناه را واگذار، و اگر كار خوبى پيش آيد به انجام آن سبقت كن و بدانكه آن نعمتى است الهى، كه خداى تعالى آن را به بركت مولايت بر تو بخشيده است، و خداى را بر آن سپاس بگزار و آن را به مولى و صاحب زمانت هديه كن، فإن عرضت لك معصية فتذكّر أنّ مولاك يراك في هذه الحالة القبيحة و الهيئة المنكرة فاتركها إجلالا له، و إن عرضت لك حسنة فاستبق إليها، و اعلم أنّها نعمة إلهيّة، أنعم اللّه تعالى عليك ببركة مولاك، فاشكر اللّه على ذلك، و اجعلها هديّة إلى مولاك، و صاحب زمانك، «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ