«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص: 387
- و دليل بر آن خبر صحيح محمد بن اسماعيل بن بزيع از بعضى اصحابش از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام است كه گويد: به آن حضرت عرض كردم: در مكه يا مدينه يا حاير يا مواضعى كه در آنها فضل الهى اميد مىرود هستيم، بسا شخصى به قصد تجديد وضو بيرون مىرود، ديگرى مىآيد و جاى او را مىگيرد؟ فرمود: من سبق الى موضع فهو أحق به يومه و ليلته؛ هركس به جايى سبقت جويد روز و شبى [كه در آنجاست] نسبت به آن اولى است. 1564- و الدليل على ذلك صحيحة محمّد بن إسماعيل بن بزيع، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قلت له: نكون بمكّة أو بالمدينة، أو بالحيرة، أو بالمواضع الّتي يرجى فيها الفضل، فربّما يخرج الرجل يتوضّأ و يجيء آخر فيصير مكانه، قال عليه السّلام: من سبق إلى موضع فهو أحقّ به يومه و ليلته.
- مىگويم: هرچند كه اين حديث مرسل است، ولى به سبب عمل كردن اصحاب به آن و اعتمادشان بر آن، و تأييد گرديدنش به دو حديث آينده، ضعف سندش جبران شده است، اضافه بر اينكه ارسالكننده از بزرگان است، و از مرسل عنه به «بعض اصحابش» تعبير نموده كه در آن اشعار كاملى به وثاقت هست، برخلاف اينكه از او به عنوان «رجل» و مانند آن ياد مىشد. أقول: هذا الحديث و إن كان مرسلا لكنّه مجبور بعمل الأصحاب (ره) و اعتمادهم عليه، و تأيّده بالحديثين الآتيين، مضافا إلى كون المرسل من الأجلّاء و التعبير عن المرسل عنه ببعض أصحابه، إذ فيه إشعار تامّ بالوثاقة و لا كذلك التعبير برجل و نحوه.
- توجه: بعضى احتمال دادهاند كه «واو» در حديث فوق به معنى «او» باشد، نظر به روايت طلحة بن زيد از امام صادق عليه السّلام كه فرمود: امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: بازار مسلمانان همچون مسجد آنان است، كه هركس به جايى سبقت جست تا شب به آن مكان سزاوارتر است. تنبيه:1565- إحتمل بعض الأصحاب أن يكون الواو في الحديث المذكور بمعنى أو نظرا إلى رواية طلحة بن زيد، عن الصادق عليه السّلام، قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: سوق المسلمين كمسجدهم، فمن سبق إلى مكان فهو أحقّ به إلى الليل.
- و نظر به روايتى كه بطور مرسل از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله وسلم آمده كه فرمودند: هرگاه كسى از شما در جاى خود در مسجد [به نماز و عبادت] بپا ايستد او تا شب به آن مكان سزاوارتر است. 1566- و ما روي مرسلا عن النبيّ صلى اللّه عليه و اله و سلم: إذا قام أحدكم من مجلسه في المسجد فهو أحقّ به إلى الليل.
- مىگويم: نيازى به اين نيست كه «واو» به معنى «او» فرض شود، بلكه واو براى بيان اشتراك معطوف و معطوف عليه در حكم است، چنانكه اصل در آن مىباشد، و اين اصل همان است كه علماى اصول از آن تعبير مىكنند به اينكه: واو براى مطلق جمع است. و در اين حديث اگر مرجع ضمير را «سبق» قرار دهيم، مطلب واضح است، أقول: لا حاجة إلى جعل الواو بمعنى أو، بل الواو لبيان اشتراك المعطوف و المعطوف عليه في الحكم، كما هو الأصل في ذلك، و هذا ما يعبّر عنه الاصوليّون بقولهم: الواو لمطلق الجمع، و في هذا الحديث إن جعلنا مرجع الضمير السبق كان واضحا، يعني من سبق إلى موضع فهو أحقّ به يوم السبق،
- يعنى هركسى به موضعى سبقت گيرد او در روز سبقت جستن به آن مكان اولى است، و همچنين اگر مرجع ضمير را «شخص» قرار دهيم، پس معنى چنين است: هركس به موضعى سبقت جويد پس او در آن روزى كه در آن سبقت گرفت به آن مكان اولى است اگر سبقت جستن روز بوده باشد، و در آن شبى كه به مكان سبقت جسته چنانچه شب باشد، پس در اين مطلب تدبّر كن تا آنچه برايت ياد كرديم واضح گردد. و كذلك إن جعلنا المرجع الشخص، فالمعنى أنّ من سبق إلى موضع فهو أحقّ به في اليوم الّذي سبق فيه إن كان السبق في اليوم، و في الليلة الّتي سبق فيها إن كان ليلا، فتدبّر حتّى يتّضح لك ما ذكرناه،
- و بنابر آنچه يادآور شديم بين اين حديث با دو خبر ديگر منافاتى وجود ندارد، چنانكه برخى پنداشتهاند، و اين پندار مايه تكلّف آنها شده كه در جمع بين آنها وجوهى ذكر كردهاند. و على ما ذكرناه لا تنافي بينه و بين الخبرين الآخرين، كما زعمه بعض فأوجب التكلّف للجمع بينهما ببعض الوجوه،
- و بدانكه سخنان علما و اهل فن در اين مسئله مختلف است، و من ان شاء اللّه تعالى تصنيف جداگانهاى در اينباره خواهم پرداخت. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 387 و اعلم أنّ كلمات القوم في هذه المسألة مختلفة، و أنا اصنّف فيها تصنيفا مفردا إن شاء اللّه تعالى.
- دنبالهاى از بحث: عالم محدث نورى قدّس سرّه در كتاب جنة المأوى از رياض العلماء حكايت كرده كه گويد: در بعضى از نوشتهها به نقل از خط شيخ زين العابدين على بن الحسن بن محمد خازن حائرى رحمه اللّه- شاگرد شيخ شهيد قدّس سرّه- ديدم، كه: ابن ابى جواد نعمانى به حضور مولايمان حضرت مهدى- عجل اللّه فرجه الشريف- مشرف شد، تذنيب:1567- حكى العالم المحدّث النوري في جنّة المأوى، عن كتاب رياض العلماء: أنّه رأيت في بعض المواضع نقلا عن خطّ الشيخ زين الدين عليّ بن الحسن بن محمّد الخازن الحائري (ره) تلميذ الشهيد (ره) أنّه قد رأى ابن أبي جواد النعماني مولانا المهديّ عليه السّلام،
- پس به آن حضرت عليه السّلام عرضه داشت: اى مولاى من، براى شما در شهر نعمانيّه يك مقام و در شهر حلّه يك مقام هست، شما در كداميك از آنها تشريف مىآوريد؟ آن حضرت عليه السّلام به او فرمودند: در نعمانيّه شب سهشنبه، و روز سهشنبه، و روز جمعه و شب جمعه را در حلّه مىباشم، ولى اهل حله نسبت به مقام من تأدّب نمىكنند، فقال له: يا مولاي لك مقام بالنعمانيّة و مقام بالحلّة فأين تكون فيهما؟ فقال عليه السّلام له: أكون بالنعمانيّة ليلة الثلاثاء و يوم الثلاثاء و يوم الجمعة و ليلة الجمعة أكون بالحلّة، و لكن أهل الحلّة ما يتأدّبون في مقامي،
- و هركس با ادب به مقام من داخل شود، كه ادب را رعايت نمايد و بر من و بر امامان عليه السّلام سلام كند، و بر من و ايشان دوازده بار درود فرستد، سپس دو ركعت نماز با دو سوره به جاى آورد و به وسيله آنها با خداوند مناجات كند، آنچه را از خداى تعالى بخواهد به او مىدهد. و ما من رجل دخل مقامي بالأدب يتأدّب و يسلّم عليّ و على الأئمّة عليهم السّلام و صلّى عليّ و عليهم اثني عشر مرّة، ثمّ صلّى ركعتين بسورتين و ناجى اللّه بهما المناجاة، إلّا أعطاه اللّه تعالى ما يسأله، أحدها المغفرة.
- عرض كردم:اى مولاى من اين را به من بياموز؟ فرمود: بگو: فقلت: يا مولاي علّمني ذلك، فقال عليه السّلام: قل:اللّهمّ قد أخذ التّأديب منّى حتّى مسّنى الضرّ و أنت أرحم الرّاحمين و إن كان ما اقترفته من الذّنوب أضعاف ما أدّبتنى به و انت حليم ذو أناة تعفو عن كثير حتّى يسبق عفوك و رحمتك عذابك؛ خدايا [به خاطر گناهان و نافرمانىهايم] تأديب [به وسيله گرفتارىها و مصايب] مرا فراگرفت تا آنجا كه به سختى افتادم و تو مهربانترين مهربانانى، هرچند آنچه از گناهان مرتكب شدهام چندين برابر آن است كه مرا بدان تأديب فرمودهاى، و تو بردبار بخشندهاى هستى كه از بسيارى [از گناهان و خطاها] مىگذرى تا جايى كه عفو و رحمتت بر عذابت پيشى گيرند.
- راوى گويد: آن حضرت عليه السّلام سه بار اين دعا را بر من تكرار فرمود تا اينكه آن را فهميدم و [حفظ شدم]. و كرّرها عليّ ثلاثا حتّى فهمتها. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 375
- شصت و نهم و هفتادم: وقت ظهور را تعيين نكردن و تكذيب وقتگذاران- الأمر التاسع و الستّون و المتمّم للسبعين: ترك التوقيت و تكذيب الموقّتين-هفتاد ویک
- بدان- خداوند تو و ما را توفيق دهد- كه حكمت الهى بر اين است كه وقت ظهور صاحب الامر را پيش از فرا رسيدن آن از بندگانش مخفى بدارد، به خاطر امورى كه بر ما پوشيده است، و بعضى از آنها از اخبار ائمه اطهار عليه السّلام استفاده مىشود، كه ان شاء اللّه تعالى - إعلم وفّقك اللّه و إيّانا أنّ الحكمة الإلهيّة اقتضت إخفاء وقت ظهور صاحب الأمر عن عباده، قبل ظهوره، لامور خفيت علينا، و يستفاد من أخبار الأئمّة الأطهار عليهم السّلام بعضها- و سنشير إليه إن شاء اللّه تعالى-
- به آنها اشاره خواهيم كرد. زيرا كه علم به آن از اسرار اللّه است كه از خلق خود مستور داشته، چنانكه در دعايى كه از آن حضرت عليه السّلام به دست شيخ عمرى قدّس سرّه روايت رسيده چنين آمده است: « [خدايا] و تو عالمى بدون تعليم به آن وقتى كه صلاح امر [حكومت] ولىّ تو است، در اينكه به او فرمان دهى امر خود را اظهار نمايد و پرده [غيبتش] را كنار زند، - لأنّ العلم بذلك من أسرار اللّه الّتي سترها عن خلقه، كما ورد في الدعاء المرويّ عنه على يد الشيخ العمري (ره): و أنت العالم غير معلّم بالوقت الّذي فيه صلاح أمر وليّك في الإذن له بإظهار أمره، و كشف ستره،
- پس مرا بر [انتظار] آن صبر ده تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداختهاى جلو بيفتد و آنچه را تعجيل بخواهى من به تأخيرش مايل نباشم، و هرچه تو در پرده قرار دادهاى افشايش را نطلبم، و در آنچه نهان ساختهاى كاوش ننمايم، و در تدبير امور جهان با تو [كه همه مصالح را مىدانى] به نزاع نپردازم ...». تمام اين دعا را در بخش هفتم كتاب آورديم. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 388- فصبّرني على ذلك حتّى لا احبّ تعجيل ما أخّرت و لا تأخير ما عجّلت، و لا أكشف عمّا سترت و لا أبحث عمّا كتمت، و لا انازعك في تدبيرك ... إلى آخر الدعاء، و قد ذكرناه في الباب السابع.
- و در كتاب حسين بن حمدان به سند خود از مفضّل بن عمر آورده كه گفت: از سرورم حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام پرسيدم: آيا ظهور مهدى منتظر وقت معيّنى دارد كه مردم آن را بدانند؟ فرمود: حاشا كه خداوند براى آن وقتى تعيين كرده باشد يا شيعيان ما براى آن وقتى معين كنند. 1568- و في كتاب الحسين بن حمدان: بإسناده عن المفضّل قال: سألت سيّدي أبا عبد اللّه عليه السّلام: هل للمأمول المنتظر المهديّ عليه السّلام، من وقت موقّت تعلّمه الناس؟ فقال عليه السّلام: حاش اللّه أن يوقّت له وقتا، [أو يوقّت له شيعتنا]
- گويد: عرضه داشتم: اى مولاى من اين از چه جهت است؟ فرمود: زيرا كه آن همان ساعت است كه خداى- عزّ و جل- فرموده: يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛ [اى رسول ما] از تو درباره آن ساعت مىپرسند كه كى خواهد بود بگو علم آن نزد پروردگار من است كسى جز او آن ساعت را ظاهر و روشن نتواند كرد [شأن] آن ساعت در آسمانها و زمين سنگين و عظيم است، جز ناگهانى شما را نيايد از تو مىپرسند كه گويى تو كاملا بدان آگاهى بگو علم آن ساعت محققا نزد خدا است ليكن اكثر مردم بر اين حقيقت آگاه نيستند. قال: قلت: يا مولاي و لم ذلك؟ قال: أنّه هو الساعة الّتي قال اللّه تعالى: يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ-
- و فرموده خداوند: فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها* فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْ ؛ آيا كافران كه ايمان نمىآرند پس باز انتظارى دارند جز آنكه ساعت فرارسد كه همانا شروط و علايم آن [پديد] آمد و پس از آنكه بيايد در آن حال تذكر و پند آنان را چه سودى بخشد. و فرموده خداوند: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ آن ساعت نزديك آمد و ماه آسمان شكافته شد. و قوله: وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ و لم يقل عند أحد دونه. و قوله: فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْ
- و فرموده خداوند: و قوله: وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ* يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحق أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ؛ و تو چه دانى شايد كه آن ساعت نزديك باشد آنان كه به آن ساعت ايمان ندارند [به تمسخر] تقاضاى زودتر شدن آن را دارند و [امّا] آنان كه ايمان آوردهاند از آن سخت بيمناكند و مىدانند كه آن روز بر حق است، توجّه كنيد آنان كه درباره ساعت جدال كنند در گمراهى دورى هستند.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 389
- عرض كردم: اى مولاى من، معنى: «يمارون- جدال مىكنند» چيست؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: قلت: يا مولاي! ما معنى يمارون في الساعة؟ قال:
- مىگويند قائم كى متولد شده و چه كسى او را ديده و در كجاست و كجا خواهد بود و كى ظاهر مىشود؟ تمام اينها از جهت عجله كردن در امر خداوند و شك در قضاى الهى است، آنان دنيا و آخرت را زيان كردهاند و پايان بد از آن كافران است. يقولون متى ولد، و من رآه، و أين هو، و أين يكون، و متى يظهر؟ كلّ ذلك استعجالا لأمر اللّه، و شكّا في قضائه و قدرته، و اولئك الّذين خسروا أنفسهم في الدنيا و الآخرة، و إنّ للكافرين لشرّ مآب.
- مفضّل گويد: عرضه داشتم: اى سرور من، پس وقتى براى آن تعيين نمىكنيد؟ فرمود: اى مفضّل براى آن وقتى مگذار كه هركس براى ظهور مهدى ما وقتى تعيين نمايد خود را در علم خداوند شريك دانسته و [بناحق] مدعى شده كه خداوند تعالى او را از اسرار خويش آگاه ساخته است .... اين حديث طولانى است آن مقدار كه مورد نياز بود پايان يافت. قال المفضّل: قلت: يا مولاي، فلا يوقّت له وقتا؟ قال: يا مفضّل، لا توقّت فإنّ من وقّت لمهديّنا وقتا فقد شارك اللّه في علمه و ادّعى أنّه أظهره [اللّه تعالى] على سرّه، إنتهى موضع الحاجة و الحديث طويل.
- و در غيبت نعمانى به سند خود از محمد بن مسلم آورده كه گفت: حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام فرمود: اى محمد هركس تعيين وقتى را از ما به تو خبر دهد بدون ترديد او را تكذيب كن، زيرا كه البته ما براى هيچ كس وقتى را تعيين نمىكنيم.1569- و في النعماني: بإسناده عن محمّد بن مسلم، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يا محمّد من أخبرك عنّا توقيتا بوقت فلا تهابنّ أن تكذّبه، فإنّا لا نوقّت لأحد وقتا.
- و از ابو بكر حضر مىآورده كه گفت: شنيدم حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: همانا ما براى اين امر وقتى تعيين نكنيم.1570- و عن أبي بكر الحضرمي قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّا لا نوقّت هذا الأمر.
- و از ابو بصير از حضرت امام صادق عليه السّلام آمده كه گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: فدايت گردم، خروج قائم عليه السّلام كى خواهد بود؟ فرمود: اى ابو محمد ما خاندانى هستيم كه وقت نمىگذاريم، و به تحقيق كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و اله وسلم فرمود: وقتگذاران دروغ گويند، 1571- و عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قلت له: جعلت فداك، متى خروج القائم عليه السّلام؟ فقال عليه السّلام: يا أبا محمّد، إنّا أهل بيت لا نوقّت، و قد قال محمّد صلى اللّه عليه و اله و سلم: كذب الوقّاتون،
- اى ابو محمد به درستى كه پيش از اين امر پنج علامت خواهد بود نخستين آنها ندا در ماه رمضان است، و خروج سفيانى، و خروج خراسانى، و كشتن نفس زكيّه و فرو رفتن زمين در بيداء. سپس فرمود: يا أبا محمّد، إنّ قدّام هذا الأمر خمس علامات: أولاهنّ النداء في شهر رمضان، و خروج السفياني، و خروج الخراسانيّ، و قتل النفس الزكيّة، و خسف بالبيداء.
- اى ابو محمد به ناچار پيش از آن دو طاعون خواهد بود، طاعون سفيد و طاعون سرخ. عرض كردم: فدايت شوم: اين دو طاعون چيست؟ فرمود: امّا طاعون سفيد مرگ همگانى خواهد بود، و امّا طاعون سرخ شمشير. و قائم عليه السّلام خروج نخواهد كرد تا اينكه در دل فضا شب بيست و سوم ماه رمضان شب جمعه نامش اعلام شود. يا أبا محمّد، إنّه لا بدّ أن يكون قدّام ذلك الطاعونان: الطاعون الأبيض، و الطاعون الأحمر، قلت: جعلت فداك و أيّ شيء هما؟ فقال عليه السّلام: أمّا الطاعون الأبيض فالموت الجارف و أمّا الطاعون الأحمر فالسيف، و لا يخرج القائم عليه السّلام حتّى ينادى باسمه من جوف السماء، في ليلة ثلاث و عشرين في شهر رمضان ليلة جمعة،
- عرض كردم: چگونه ندا مىشود؟ فرمود: به اسم او اسم پدرش اعلام مىشود: (توجه كنيد كه فلانى پسر فلانى قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و اله وسلم است، پس از او بشنويد و اطاعتش كنيد) آنگاه هيچ جاندارى نمىماند مگر اينكه آن صيحه را خواهد شنيد، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 390- قلت: بم ينادى؟ قال: باسمه و اسم أبيه، «ألا إنّ فلان بن فلان قائم آل محمّد صلى اللّه عليه و اله و سلم فاسمعوا له و أطيعوه» فلا يبقى شيء من خلق اللّه فيه الروح إلّا سمع الصيحة،
- وخفته را بيدار مىكند و از حياط خانه بيرون مىرود، و دوشيزه از پس پردهاش بيرون مىدود، و قائم عليه السّلام چون آن ندا را بشنود خروج مىكند، و آن صيحه جبرئيل عليه السّلام است. فتوقظ النائم و يخرج إلى صحن داره، و تخرج العذراء من خدرها، و يخرج القائم ممّا يسمع، و هي صيحة جبرئيل عليه السّلام.
- و در كافى و غيبت نعمانى به سند خود آوردهاند كه مهزم به امام صادق عليه السّلام عرضه داشت: فدايت شوم، از اين امر كه در انتظارش هستيم خبرم ده كه كى خواهد بود؟ فرمود: اى مهزم وقتگذاران دروغ گويند و شتابزدگان هلاك شوند، و تسليمشدگان نجات يابند. 1572- و في الكافي، و النعماني: بإسنادهما أنّ مهزم قال للصادق عليه السّلام: جعلت فداك أخبرني عن هذا الأمر الّذي ننتظره متى هو؟ فقال: يا مهزم، كذب الوقّاتون و هلك المستعجلون، و نجا المسلّمون.
- و نيز هر دو به سندشان از ابو بصير آوردهاند كه گفت: از او- يعنى امام صادق عليه السّلام- درباره حضرت قائم عليه السّلام پرسيدم، آن حضرت فرمود: وقتگذاران دروغ گويند ما خاندانى هستيم كه وقتى تعيين نمىكنيم.-1573- و بإسنادهما عن أبي بصير، قال: سألته- يعني أبا عبد اللّه- عن القائم عليه السّلام، فقال: كذب الوقّاتون، إنّا أهل بيت لا نوقّت.
- و در غيبت نعمانى از امام صادق عليه السّلام است كه فرمود: خداوند جز اين نخواهد كرد كه خلاف وقتى را كه وقتگذاران تعيين كنند ظاهر سازد. 1574- و زاد النعماني (ره) في آخره: أبى اللّه إلّا أن يخلف وقت الموقّتين.
- و از فضيل بن يسار است كه گفت: به حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام عرض كردم: آيا براى اين امر وقتى هست؟ فرمود: وقت تعيينكنندگان دروغ مىگويند؛ وقتگذاران دروغ مىگويند. 1575- و عن الفضيل بن يسار، عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: قلت له: لهذا الأمر وقت؟ فقال: كذب الوقّاتون، كذب الوقّانون.
- و در كافى از احمد به سند خود آورده كه گفت: فرمود: خداوند جز اين نكند كه برخلاف وقت وقتگذاران پيش آورد. 1576- و في الكافي: عن أحمد، بإسناده قال: قال: أبى اللّه إلّا أن يخالف وقت الموقّتّين.
- و به سند خود از ابو بصير آورده كه گفت: از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام درباره حضرت قائم پرسيدم، فرمود: وقتگذاران دروغ گويند، ما خاندانى هستيم كه وقتى را تعيين نكنيم. 1577- و فيه: بإسناده عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سألته عن القائم عليه السّلام، فقال: كذب الوقّاتون، إنّا أهل بيت لا نوقّت.
- و در غيبت شيخ طوسى به سند خود از فضل بن شاذان به سند خود از فضيل است كه گفت: از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام پرسيدم: آيا اين امر را وقتى هست؟ فرمود: وقتگذاران دروغ مىگويند، دروغ مىگويند دروغ مىگويند.- 21578- و في غيبة الشيخ الطوسي: بإسناده عن الفضل بن شاذان، بإسناده عن الفضيل، قال: سألت أبا جعفر عليه السّلام هل لهذا الأمر وقت؟ فقال: كذب الوقّاتون، كذب الوقّاتون، كذب الوقّاتون.
- و به سند خود از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: وقتگذاران دروغ مىگويند در گذشته وقتى تعيين نكرديم و در آينده هم تعيين نخواهيم كرد.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 391-1579- و بإسناده عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كذب الموقّتون، ما وقّتنا فيما مضى، و لا نوقّت فيما يستقبل.
- و به سند خود از عبد الرحمن بن كثير آورده كه گفت: در محضر امام صادق عليه السّلام شرفياب بودم كه مهزم اسدى بر آن جناب وارد شد و عرضه داشت: فدايت گردم مرا خبر ده اين امرى كه انتظارش را مىكشيد چه وقت خواهد بود، كه به طول انجاميده؟ -1580- و بإسناده عن عبد الرحمان بن كثير قال: كنت عند أبي عبد اللّه عليه السّلام إذ دخل عليه مهزم الأسديّ، فقال: أخبرني جعلت فداك، متى هذا الأمر الّذي تنتظرونه فقد طال؟-«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ