مكيال المكارم در فوائد دعا  براى حضرت قائم  عليهما السّلام   ،ج2- ص409 چنان‏كه از امامان عليهم السّلام  روايت آمده،

«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                           

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

  1. مكيال المكارم در فوائد دعا  براى حضرت قائم  عليهما السّلام   ،ج2- ص409
  2. چنان‏كه از امامان عليهم السّلام  روايت آمده، به ضميمه آنچه دلالت دارد بر اين‏كه ايشان در علم و شجاعت يكسانند، و اين‏كه هرچه را امير المؤمنين عليه السّلام دانسته بود امامان پس از او آن‏ها را دانسته‏اند. و هم‏چنين فرموده امام صادق عليه السّلام كه: خداوند حجّتى را در زمينش قرار ندهد كه از چيزى سؤال شود، پس در جواب بگويد: نمى‏دانم. - 1609و هكذا قول الصادق عليه السّلام: إنّ اللّه لا يجعل حجّة في أرضه يسأل عن شي‏ء فيقول: لا أدري.
  3. و فرموده امام باقر عليه السّلام: به درستى كه از جمله علمى كه به ما داده شده: تفسير قرآن و احكام آن، و علم تغييرات و حوادث زمان مى‏باشد، هرگاه خداوند بخواهد خيرى را به قومى رساند آنان را شنوا مى‏سازد، و چنانچه كسى كه گوش شنوا ندارد چيزى از آن را بشنود پشت مى‏كند و از آن روى مى‏گرداند انگار كه نشنيده است. سپس امام باقر عليه السّلام چند لحظه‏اى ساكت ماند آن‏گاه فرمود: و اگر ظرف‏ها يا افراد مورد اطمينانى مى‏يافتيم آنچه را كه مى‏دانيم مى‏گفتيم. 1610- و قول أبي جعفر عليه السّلام: إنّ من علم ما أوتينا تفسير القرآن و أحكامه و علم تغيير الزمان و حدثانه، إذا أراد اللّه بقوم خيرا أسمعهم، و لو أسمع من لم يسمع لولّى معرضا كأن لم يسمع‏، ثمّ أمسك هنيئة، ثمّ قال: و لو وجدنا أوعية أو مستراحا لقلنا، و اللّه المستعان.
  4. و غير اين‏ها از احاديث بسيارى كه در بصائر و كافى و غير آن‏ها روايت آمده، ظاهر از تمامى اين‏ها آن است كه: امام عليه السّلام وقت ظهورش را مى‏داند، ولى به او إذن داده نشده كه آن را اظهار كند، همچنان‏كه امامان پيشين نيز مجاز نبوده‏اند كه آن را اظهار نمايند، زيرا كه امامان عليهم السّلام  هر چند كه به همه چيز عالم هستند- و غير ذلك من الأحاديث الكثيرة المرويّة في البصائر و الكافي و غيرهما: إنّ الإمام عليه السّلام يعلم وقت ظهوره، لكنّه لم يؤذن بإظهاره، كما أنّ الأئمّة الماضين لم يؤذنوا بإظهاره، لأنّ الأئمّة عليهم السّلام  و إن كانوا عالمين بكلّ شي‏ء،
  5. جز آنچه استثنا شده مانند اسم اعظم كه خداى- عزّ و جل- آن را براى خود إختصاص داده و هيچ كس از مخلوقاتش را بر آن آگاه ننموده است- و ليكن ايشان: (بندگانى گرامى و مقرّب هستند كه هرگز پيش از امر خدا كارى نكنند و هرچه كنند به فرمان او كنند) و به بندگان خدا خبر ندهند مگر آنچه را خداوند متعال امر فرموده كه برايشان إظهار نمايند، عدا ما استثني مثل الإسم الأعظم الّذي ادّخره اللّه عزّ جلّ لنفسه، لم يطلع عليه أحدا من خلقه، لكنّهم‏ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ‏ و لا يخبرون العباد إلّا بما أمرهم اللّه تعالى بإظهاره لهم،
  6. چنان‏كه اين معنى در روايات متعددى آمده كه در بصائر و غير آن مذكور است. مكيال المكارم در فوائد دعا  براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 407- كما ورد ذلك في روايات عديدة مذكورة في البصائر و غيره.
  7. و حاصل روايات اينكه خداى تعالى بندگان را امر فرموده كه از ائمه بزرگوار عليهم السّلام  سؤال كنند، چنان‏كه فرمايد: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏ ؛ پس از اهل ذكر بپرسيد چنانچه نمى‏دانيد. كه بر آن‏ها است كه بپرسند، ولى امام عليه السّلام لزومى ندارد كه حتما پاسخ گويد، بلكه به خواسته‏اش موكول است كه براساس مصحلتى كه مى‏بيند اگر بخواهد جواب مى‏دهد و اگر بخواهد از جواب خوددارى مى‏نمايد، چنان‏كه خداى- عزّ و جل- فرمايد: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏؛ اين نعمت و قدرت اعطاى ماست اين‏كه بى‏حساب به هركه خواهى عطا كن و از هركه خواهى بازدار. و حاصلها أنّ اللّه تعالى أمر العباد بأن يسألوا الأئمّة الأمجاد، فقال تعالى: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏ فعليهم السؤال، و ليس الإمام ملزما بالجواب، بل هو موكول إلى مشيّته، بحسب ما يراه من المصلحة، فإن شاء أجاب، و إن شاء أمسك، كما قال اللّه عزّ و جل: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏
  8. پس امام به مقتضاى آنچه صلاح است از جواب و تقيّه و كتمان و توريه عمل مى‏كند. و اگر بخواهيم رواياتى كه در هر باب از اين امور وارد گرديده را ياد كنيم، كتاب طولانى شده، و از مقصود اصلى باز خواهيم ماند، و مايه إطناب خواهد شد، و شخص عارف دانا را اشاره كافى است، و در اخبار چيزى كه احتمال منافات با اين معنى را داشته باشد نيافتم مگر دو حديث: فهو يعمل بمقتضى المصلحة من الجواب و التقيّة، و الكتمان و التورية و لو أردنا ذكر الروايات الواردة في كلّ باب من هذه الأبواب لطال الكتاب و خرج عمّا هو المقصود، و أوجب الإطناب، و العارف يكفيه الإشارة، و لم أجد في الأخبار المأثورة ما يتوهّم منه المنافاة لما ذكرناه سوى حديثين:
  9. حديث اوّل: آنچه از امير المؤمنين عليه السّلام روايت گرديده كه آن حضرت فرمود: «لو لا آية في كتاب اللّه لأخبرتكم بما يكون إلى يوم القيمة، و الآية قوله تعالى: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ‏ »؛ اگر يك آيه در كتاب خدا نبود هر آينه شما را خبر مى‏دادم از آنچه خواهد شد تا روز قيامت، آن آيه فرموده خداى تعالى است: خدا هرچه خواهد [از احكام يا حوادث عالم‏] محو و هر چه را خواهد اثبات مى‏كند و در امّ الكتاب (آفرينش) مشيت اوست. و نظير اين از ديگر امامان عليهم السّلام  نيز روايت آمده است. 1611- أحدهما: ما روي عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال: لولا آية في كتاب اللّه لأخبرتكم بما يكون إلى يوم القيامة، و الآية قوله تعالى: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ و روي نظيره عن غيره من الأئمّة عليهم السّلام  أيضا.
  10. حديث دوم: خبر ابو حمزه ثمالى است كه در تذكر اوّل گذشت، از مولايمان حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام كه در آخر آن فرموده: و پس از آن نزد ما وقتى براى آن قرار نداد، يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ. و با تأمّل كامل در اين دو حديث واضح مى‏شود كه هيچ دلالتى بر نفى علم امام عليه الصلاة و السلام به وقت ظهورش نيست. و الثاني: خبر أبي حمزة الثمالي المتقدّم في التنبيه الأوّل، عن مولانا أبي جعفر عليه السّلام حيث قال في ذيل كلامه: و لم يجعل له بعد ذلك وقتا عندنا: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ‏ و لا دلالة فيهما عند التأمّل التامّ على نفي علم الإمام بوقت ظهوره عليه الصلاة و السلام.
  11. حديث اوّل: چون معنايش آن است كه فرموده خداى تعالى: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ .... مانع از آن است كه مردم را از آنچه تا روز قيامت واقع خواهد شد خبردار سازند، زيرا كه آن حضرت عليه السّلام نفرمودند: اگر يك آيه در كتاب خدا نبود آنچه خواهد شد را مى‏دانستيم، بلكه فرمود: اگر آن آيه نبود به شما خبر مى‏دادم از آنچه خواهد شد. و كلمه «لو لا» دلالت مى‏كند بر ممتنع بودن جمله فعليّه به سبب وجود جمله اسميّه‏اى كه پس از «لو لا» واقع است، و آن را «لو لا» ى امتناعيّه خوانند. أمّا الأوّل فلأنّ معناه أنّ قوله تعالى: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ ... مانع عن إخبار الناس بما يكون إلى يوم القيامة، لأنّه عليه السّلام لم يقل: لو لا آية في كتاب اللّه لعلمت ما يكون، و إنّما قال لولا تلك الآية لأخبرتكم بما يكون، و كلمة لولا تدلّ على امتناع الجملة الفعليّة، بسبب وجود الجملة الإسميّة، الواقعة بعد لولا و تسمّى لولا الإمتناعيّة.
  12. و تحقيق سخن در اينجا اين است كه مقتضاى حكمت الهى آن است كه بسيارى از امور از بندگان مخفى بماند، و قسمتى از آن‏ها پس از مخفى شدن ظاهر گردد، و بسيارى از تقديرات را متوقف بر وقوع يا عدم وقوع امورى قرار داده است، و در اين‏گونه تقديرات است كه محو و اثبات راه مى‏يابد، و خداوند از ازل دانسته است كه چه چيز را محو كند و چه چيز را ثبت نمايد، و ام الكتاب نزد او است، و آن لوح محفوظ مى‏باشد كه قلم به امر خداى- عزّ و جل- به تمامى آنچه مى‏شود و آن‏چنان‏كه واقع مى‏شود جارى گرديده است، و به جهت حكمت‏هاى بسيار و مصالح متعددى وقوع محو و اثبات را به بندگان خبر داده است، از جمله: و تحقيق الكلام في هذا المقام: أنّ الحكمة الإلهيّة اقتضت إخفاء كثير من الامور عن العباد، و ظهوره جملة منها لهم بعد خفائها عنهم، و جعل كثيرا من التقديرات موقوفة على وقوع امور أو عدم امور اخرى، و فيها يكون المحو و الإثبات، و هو عالم بما يمحو و ما يثبت في أزل الآزال، و عنده امّ الكتاب، و هو اللوح المحفوظ، الّذي جرى فيه القلم بأمره عزّ و جلّ، بجميع ما يكون كما يكون، و إنّما أخبر عباده بوقوع المحو و الإثبات لحكم كثيرة، و مصالح عديدة:
  13. راهنمايى كردن آنان به عموم قدرت و نفوذ مشيّت و إراده خود، تا همچون يهود و زنادقه نگويند؛ دست خداوند بسته است. منها: دلالتهم على عموم قدرته، و نفوذ مشيّتة لئلّا يقولوا كما قالت اليهود و الزنادقة يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ
  14. اين‏كه؛ نسبت به خداوند تعبّد كنند و به درگاهش تضرّع و زارى نمايند و دعا  كنند تا به يكى از دو نيكى نايل آيند، يعنى: يا در همين دنيا به مقاصدشان برسند چنانچه از امور موقوف باشد، و يا به ثواب دعا  و تعبّد و تضرّع در آخرت رسند چنانچه از امور حتمى و تخلّف‏ناپذير باشد..و منها: أن يتعبّدوا له و يتضرّعوا إليه، و يدعوه، فيفوز بإحدى الحسنيين: أعني نيل مقاصدهم في الدار العاجلة، إن كانت من الامور الموقوفة، و الفوز بثواب الدعاء و التعبّد و التضرّع في الدار الآخرة، إن كانت من الامور المحتومة.
  15. بررسى عدّه‏اى و امتحان عدّه‏اى ديگر تا خداوند بدان را از خوبان جدا و متمايز كند، و اين بررسى و امتحان گاهى در اصل باور داشتن محو و اثبات انجام مى‏شود، كه عده‏اى به آن ايمان مى‏آورند و عده‏اى ديگر آن را إنكار مى‏نمايند، چنان‏كه عده‏اى از فلاسفه زنديق پنداشته‏اند، و گاهى در تصديق كردن ائمه اطهار و حجت‏هاى الهى بر عالميان واقع مى‏گردد، در آنچه خبر داده‏اند، به اين‏كه بداء در آن واقع شود به جهت اين‏كه از امور موقوفى باشد كه محو و اثبات در آن جارى است، و منها: التمحيص لقوم و الإمتحان لقوم آخرين، ليميز اللّه الخبيث من الطيّب، و هذا التمحيص و الإمتحان قد يقع في أصل الإذعان للمحو و الإثبات فيؤمن به قوم مؤمنون، و ينكره قوم آخرون، كما زعمه قوم من الفلاسفة الزنادقة، و قد يقع في تصديق الأئمّة الطاهرين، و حجج اللّه على العالمين، فيما أخبروا بوقوع البداء فيه، لكونه من الامور الموقوفة، الّتي يجري فيها المحو و الإثبات،
  16. پس مؤمنين آن‏ها را تصديق كرده‏اند به خاطر اعتقادشان نسبت به آن و به راستگويى امامانشان عليهم السّلام . و مولايمان امام باقر عليه السّلام به اين معنى اشاره فرموده در حديث فضيل بن يسار كه در وجه چهارم گذشت، آن را غنيمت شمرده، به آن مراجعه كنيد. ولى معاندين آنان را تكذيب كرده و آنان را به إفترا بستن بر خداى- جلّ شأنه- در اين مورد نسبت داده‏اند، ‏مكيال المكارم در فوائد دعا  براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 409 فصدّقهم المؤمنون لاعتقادهم به و بصدق أئمّتهم، و إليه أشار مولانا الباقر عليه السّلام في حديث فضيل بن يسار الّذي مرّ في الوجه الرابع، فاغتنمه و راجع‏ و كذّبهم المعاندون و نسبوهم إلى الافتراء على اللّه جلّ شأنه في ذلك،
  17. و چنين پنداشته‏اند كه اين را امامان عليهم السّلام  وضع و جعل كرده‏اند تا راه فرارى برايشان باشد در آنچه به شيعيانشان خبر مى‏دهند سپس برخلاف آن واقع گردد. ولى خداوند- جلّ و عز- در كتاب كريم خود بر وقوع محو و اثبات دلالت فرموده تا آنچه را حجّت‏ها و بيّنات او (امامان بر حق عليهم السّلام ) مى‏گويند و بيان مى‏نمايند و جاهلان و معصيتكاران انكار مى‏كنند را تصديق نمايد كه خداوند از آنچه ظالمين گويند بسى بزرگ‏تر و بالاتر است. و زعموا أنّ ذلك ممّا وضعه الأئمّة عليهم السّلام ، ليكون مندوحة لهم فيما يخبرون به شيعتهم، ثمّ يقع على خلاف ما حدّثوهم به، فقد دلّ جلّ و عزّ في كتابه الكريم على وقوع المحو و الإثبات تصديقا لما يحدّث به و يبيّنه حججه و بيّناته، و ينكره‏ الجاهلون به و عصاته، تعالى اللّه عمّا يقول الظالمون علوّا كبيرا
  18. گاهى بررسى و امتحان در آثارى است كه بر اعتقاد به وقوع محو و اثبات مترتّب مى‏گردد، در مرحله توكّل و تعبّد و تضرّع و دعا  و اهتمام به امورى كه مايه تبديل و تغيير در تقديرات موقوف كه قابليّت محو و اثبات را دارند مى‏باشند. و در بررسى و امتحان نيز حكمت‏ها و مصالح بسيار مخفى و آشكارى هست كه با پژوهش و تدبّر در آيات قرآن و روايات رسيده از اهل بيت عصمت عليهم السّلام  براى اهل نظر معلوم مى‏شود، و تحقيق سخن در اين‏باره جاى ديگر دارد. و قد يقع التمحيص و الإمتحان في الآثار المترتّبة على الإعتقاد بوقوع المحو و الإثبات، في مرحلة التوكّل و التعبّد، و التصدّق، و التضرّع، و الدعاء، و الإهتمام في الامور الباعثة للتبديل و التغيير في التقديرات الموقوفة، القابلة للمحو و الإثبات، و في التمحيص و الامتحان أيضا، حكم كثيرة و مصالح خفيّة و جليّة، يظهر لأهلها بالتتبّع و التدبّر في الآيات القرآنيّة، و الروايات المأثورة عن أهل بيت العصمة عليهم السّلام ، و لتحقيق القول فيها و بسطها مقام آخر.
  19. حاصل اين‏كه خداى- عزّ و جل- به وقوع محو و اثبات خبر داده به خاطر مصالح و حكمت‏هاى بسيارى كه بعضى مخفى و بعضى آشكار است، و به قسمتى از آن‏ها إشاره كرديم، و كسى كه در آيات و روايات تدبّر نمايد بر امور ديگرى غير از آنچه ياد آورديم ان شاء اللّه تعالى مطلع خواهد شد، پس اگر امام عليه السّلام به هركسى خبر مى‏داد كه عاقبت كارش به كجا مى‏انجامد، و اين‏كه در عالم تا ابد چه پديده‏هايى واقع مى‏شود، نقض غرض مى‏شد، و حكمت‏هاى بسيارى كه موجب جعل محو و اثبات است باطل مى‏گشت، و الحاصل أنّ اللّه عزّ و جلّ قد أخبر بوقوع المحو و الإثبات حفظا لحكم كثيرة و مصالح خفيّة و جليّة قد أشرنا إلى بعضها، و المتدبّر في الآيات و الروايات يطّلع على غير ما ذكرناه إن شاء اللّه تعالى فلو أخبر الإمام بما يؤول إليه أمر كلّ أحد، و بما يقع في العالم إلى الأبد لا نتقض الغرض و بطلت الحكم الكثيرة الموجبة لجعل المحو و الإثبات،
  20. لذا امام عليه السّلام فرمود: اگر آن آيه نبود شما را خبر مى‏دادم به آنچه تا روز قيامت خواهد شد. و از آنچه بيان كرديم معلوم گشت كه آيه محو و اثبات مقتضى منع امامان عليهم السّلام  از خبر دادن به آنچه خواهد شد تا روز قيامت مى‏باشد، نه نفى علم آنان- صلوات اللّه عليهم اجمعين- و لذا قال عليه السّلام: لولا تلك الآية لأخبرتكم بما يكون إلى يوم القيامة. فتبيّن بما بيّناه أنّ آية المحو و الإثبات إنّما تقتضي منعهم عليهم السّلام  عن الإخبار بما يكون إلى يوم القيامة لا نفي علمهم صلوات اللّه عليهم أجمعين.
  21. توجه: بدان‏كه آنچه حديث ياد شده و امثال آن دلالت دارند آن است كه امامان عليهم السّلام  مجاز نيستند كه تمام آنچه در عالم واقع خواهد شد را به مردم خبر دهند، و اين مقتضاى حكمت نيز هست، ولى ايشان مأمور بوده‏اند كه بخشى از آنچه در جهان اتفاق خواهد افتاد را إظهار و آشكار نمايند، و اين كار نيز حكمت‏هاى بسيارى دارد، تنبيه: إعلم أنّ الّذي يدلّ عليه الحديث المذكور و أمثاله أنّهم غير مأذونين في إخبار الناس بجميع ما يقع في العالم، و هو مقتضى الحكمة أيضا، و لكنّهم امروا بإظهار جملة ممّا يحدث في العالم لحكم كثيرة أيضا:
  22. از جمله:دلالت نمودن بر راستگويى ايشان در مورد ساير حوادث و قضايا و احكام و مسائل حلال و حرام و غير اين‏ها كه بيان مى‏كنند. منها: الدلالة على صدقهم في ساير ما يحدّثون به من الحوادث و القضايا و الأحكام و مسائل الحلال و الحرام و غيرها. مكيال المكارم در فوائد دعا  براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 410
  23. تكميل ايمان مؤمنين، و اتمام حجّت بر كافرين.تسلّى دل‏هاى اهل ايمان و تشويق و ترغيب آنان بر انتظار حضرت صاحب الزمان- عجل اللّه فرجه الشريف- و منها: تسلية قلوب أهل الإيمان و حثّهم و بعثهم على انتظار صاحب الزمان عجّل اللّه تعالى فرجه و ظهوره، مكيال المكارم في فوائد دعا ء للقائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 399
  24. و از همين روى بسيارى از وقايعى كه در آخر الزمان پيش از ظهور حضرت حجّت عليه السّلام پديد مى‏آيد را بيان داشته و خبر داده‏اند، و امورى از آن‏ها واقع شده است، و از جمله امورى كه در زمان ما پديد آمد از علائمى كه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله خبر رسيده دو امر است: و منها: تكميل إيمان المؤمنين، و إتمام الحجّة على الكافرين.و لذلك قد أخبروا بكثير ممّا يقع في آخر الزمان قبل ظهور الحجّة عليه السّلام‏ و قد وقع منها امور، و من جملة ما وقع في زماننا هذا من العلائم الّتي ورد الإخبار بها عن النبيّ صلى اللّه عليه و اله و سلم أمران:
  25. يكى: تبديل كردن عمامه‏ها به كلاه در اين سال به دستور شاه. دوم: خوشحالى و شكرگزارى مردم به جهت نداشتن پسر، به خاطر اين‏كه شاه فرمان داده كه جوانان بيست و يك ساله را به نظام وظيفه اجبارى به مدت دو سال ببرند، و اين در سال هزار و سيصد و چهل و هفت بعد از هجرت نبوى صلّى اللّه عليه و اله مى‏باشد، از خداى تعالى خواستاريم كه ظهور وليّش صاحب الزمان عليه السّلام را تعجيل فرمايد تا بنياد ظلم و تجاوز را براندازد.  أحدهما: تبديل العمائم بالقلانس في هذه السنة بأمر السلطان.و الثاني: سرور العباد و تشكّرهم لفقد الأولاد، و السبب في ذلك أمر السلطان «...» بأخذ الشبّان البالغين إحدى و عشرين سنة للنظام الإجباري منذ سنتين، و هذه السنة السابعة و الأربعون بعد ألف و ثلاثمائة من الهجرة النبويّة صلى اللّه عليه و اله و سلم نسأل اللّه تعالى أن يعجّل في ظهور وليّه صاحب الزمان عليه السّلام لهدم أساس الظلم و الطغيان.
  26. و در كتاب نور العيون كه حدود صد و هفتاد سال پيش از اين تأليف شده وقوع اين دو امر پيش از ظهور حضرت قائم عليه السّلام در آخر الزمان از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله روايت آمده است. و قد روي في كتاب نور العيون المصنّف بمائة و سبعين سنة تقريبا قبل هذا الزمان وقوع هذين الأمرين في آخر الزمان قبل ظهور القائم عليه السّلام عن النبيّ صلى اللّه عليه و سلم
  27. و نيز در اين زمان شيوع يافته؛ شباهت كردن مردان به زنان، و زنان به مردان در لباس‏ها و زيورها و تجمّل و غير اين‏ها، و منكرات آشكار شده و شيوع يافته، و وسايل لهو و ساز و تار و چنگ در معابر عمومى به‏طور علنى قرار داده شده، و امر به زشتى و نهى از معروف و خوبى شايع گرديده است، و افراد فاسق را عزيز و گرامى، و مؤمنان را خوار و تحقير شده مى‏بينيد، و مردم زكات را جريمه و ماليات مى‏پندارند و گناه را غنيمتى مى‏شمارند. و تمام اين امور را صادق مصدّق (رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله) و اوصياى او عليهم السّلام  خبر داده‏اند، و قد شاع في هذا الزمان أيضا تشبّه الرجال بالنساء، و النساء بالرجال، في الملابس و الزينة و التجمّل و غيرها، و ظهرت المنكرات و شاعت، و وضعت المعازف و آلات اللهو و المزامير على الشوارع و الطرق علانية، و شاع الأمر بالمنكر، و النهي عن المعروف، و ترى الفاسق مكرّما عزيزا، و المؤمن موهونا ذليلا، و يرى الناس الزكاة مغرما، و الإثم مغنما.و كلّ هذه ممّا أخبر به الصادق المصدّق و أوصياؤه عليهم السّلام  
  28. و از خداى تعالى خواستاريم كه ظهور وليّش را زودتر برساند، كه آن حضرت مؤمنين را با خير و عافيت رهايى مى‏دهد، و از محنت‏ها بيرون مى‏برد. و قسمتى از اين علامت‏ها را كه خبر داده‏اند پيش از چند سال واقع گشت، و بدون ترديد مشاهده كردن آن امور مايه يقين مؤمنين و اتمام حجّت بر منكرين و ترديدكنندگان و مكذّبين مى‏باشد. و نسأل اللّه تعالى التعجيل في ظهور وليّه، المفرّج عن المؤمنين، في خير و عافية، و قد وقع جملة من العلامات الّتي اخبر بها في سنوات قبل هذا الزمان، و لا ريب أنّ مشاهدة تلك الامور توجب قوّة يقين المؤمنين، و إتمام الحجّة على الجاحدين و المرتابين و المكذّبين،
  29. حديث دوم: و امّا حديث دوم يعنى خبر از ابو حمزه ثمالى؛ اوّل و آخرش دلالت دارند بر اين‏كه مقصود امام عليه السّلام آن است كه خبر را از او مخفى بدارد، و خود حديث اعلام مى‏دارد كه كتمان و پوشيدگى را مى‏خواهد، و جهت آن را هم در جواب سؤال بيان فرمود. توضيح مطلب اين‏كه: مكيال المكارم در فوائد دعا  براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 411 و أمّا الحديث الثاني و هو خبر أبي حمزة الثمالي فصدره و ذيله يدلّان على أنّ غرض الإمام عليه السّلام إخفاء المطلب عنه، و الحديث ينادي بأعلى صوته بأنّه أراد الستر و الكتمان، و بيّن وجهه في جواب السؤال.و توضيح الكلام:
  30. خداوند- عزّ و جل- لوح محفوظ را در آسمان آفريده، و همه علوم و وقايع و حوادث و قضايا و احكام را در آن ثبت كرده، چنان‏كه خداى تعالى فرموده: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ‏ ؛ و هيچ جنبنده‏اى در زمين نيست مگر اين‏كه روزى‏اش بر خداوند است و خدا مى‏داند قرارگاه [منزل دائمى‏] و آرامشگاه [منزل موّقت‏] او را، و احوال همه خلق در كتابى بيانگر ثبت است. و در سوره طه فرموده است: قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ‏؛ [موسى در جواب فرعون‏] گفت احوال آن‏ها [اقوام سلف‏] به علم ازلى خداوند در كتابى [لوح محفوظ] ثبت است. أنّ اللّه عزّ و جلّ خلق اللوح المحفوظ في السماء، و أثبت فيه جميع العلوم و الوقائع و الحوادث و القضايا و الأحكام كما قال تعالى: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ‏ و في سورة طه: قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ‏
  31. و در سوره نمل فرموده: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ‏ ؛ و هيچ امرى در آسمان و زمين پنهان نيست مگر اين‏كه در كتابى آشكار هست. و في سورة النمل: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ‏.
  32. و در سوره سبأ آمده است: لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ‏ ؛ مقدار ذرّه يا كم‏تر و بيشتر از ذرّه‏اى از موجودات عالم در همه آسمان‏ها و زمين نيست جز آن‏كه در كتابى آشكار است. و في سورة سبأ: لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ‏
  33. و در سوره فاطر است: وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ‏ ؛ و كسى عمر طولانى نكند و يا از عمرش نكاهد جز آن‏كه همه در كتاب ثبت است. و في الفاطر: وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ‏
  34. و در سوره ق فرموده: وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ ؛ و كتاب كاملا حافظى [لوح محفوظ] نزد ما است. و في سورة ق: وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ
  35. و در سوره حديد فرمايد: ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها ؛ هر رنج و مصيبتى كه در زمين [از قحطى و آفت و فقر و ستم‏] يا در جان‏هاى خويش به شما رسد همه در كتاب [لوح محفوظ] پيش از آن‏كه در دنيا ايجاد كنيم ثبت است. و في سورة الحديد: ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها
  36. و در سوره واقعه فرموده: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ* فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ‏ كه اين قرآن كتابى بسيار بزرگوار و سودمند و گرامى است، در لوح محفوظ سرّ حق، كه جز دست پاكان بدان نرسد. و في الواقعة: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ‏.
  37. و نظير لوح محفوظ آسمانى را در زمين آفريد و او امام عليه السّلام است، كه او لوح عالم ملك است چنان‏كه لوح اوّل براى عالم ملكوت مى‏باشد، و تمام آنچه را در لوح آسمانى سپرده در امام عليه السّلام قرار داده و ثبت فرموده است، پس خداى تعالى فرموده: وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ‏ ؛ و همه چيز را در امام مبين شماره كرده‏ايم. و او تعالى فرموده: حم* وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ‏ ؛ كه در روايات چندى آمده كه امير المؤمنين عليه السّلام همان امام مبين است. مكيال المكارم در فوائد دعا  براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 412- و خلق نظير اللوح المحفوظ السماوي في الأرض و هو الإمام عليه السّلام فهو لوح عالم الملك، كما أنّ الأوّل لوح عالم الملكوت، و قد أثبت فيه و أودعه جميع ما أودع اللوح السماويّ و أثبت فيه، فقال تعالى: وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ‏ و قال تعالى: حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ‏ فإنّه قد ورد في روايات عديدة أنّ أمير المؤمنين هو الإمام المبين.
  38. و در كافى از امام موسى كاظم عليه السّلام در حديث نصرانى‏اى كه مسلمان شد آمده اين‏كه: حم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و كتاب مبين؛ على امير المؤمنين عليه السّلام مى‏باشد. 1612- و في الكافي: عن الكاظم عليه السّلام في حديث النصراني الّذي أسلم: أنّ «حم»: رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم، و الكتاب المبين: عليّ أمير المؤمنين‏،
  39. و روايات در ابواب و چگونگى‏هاى علوم امامان عليهم السّلام  بيش از آن است كه شمارش گردد، اگر مى‏خواهيد بخشى از آن‏ها را ببينيد بر شما باد به كتاب بصائر الدرجات- كه خداى تعالى مصنف آن را بهترين پاداش دهد-. و روايات مستفيضى وارد شده كه تمام امامان عليهم السّلام  در علم و نيز در شجاعت و ديگر صفات پسنديده مساوى هستند، و اين‏كه آنچه را امير المؤمنين عليه السّلام دانسته بود امام بعد از او هم دانسته است، و همين‏طور امامان ديگر. و الروايات في‏ أبواب علوم الأئمّة و كيفيّاتها أكثر من أن تحصى، إذا أردت الإطّلاع على جملة منها فعليك بكتاب بصائر الدرجات‏، جزى اللّه تعالى مصنّفه أحسن الجزاء. و قد ورد في روايات مستفيضة أنّ جميع الأئمّة عليهم السّلام  في العلم سواء، و كذا في الشجاعة، و غيرهما من الصفات الحسنة، و أنّ ما علمه أمير المؤمنين علمه الإمام بعده و هكذا،
  40. حال كه اين مطلب را دانستى گوييم: همان‏طور كه خداوند در لوح محفوظ آسمان علم همه چيز را ثبت فرموده ولى جز آنچه صلاح است آشكار شود را إظهار نمى‏نمايد، و غير از آن را از اهل عالم مخفى مى‏دارد، برحسب اقتضاى احوال اشخاص و زمان‏ها، همين‏طور لوح محفوظى كه در زمين قرار داده است، و هر علمى كه در لوح آسمان ثبت فرموده و در وى نيز به وديعت سپرده است، براى اهل عالم، از آن ظاهر نمى‏سازد مگر آنچه را صلاح در إظهار آن است، و غير از آن را از ايشان مخفى مى‏دارد، إذا عرفت هذا فنقول: كما أنّ اللوح المحفوظ السماوي أثبت اللّه فيه علم كلّ شي‏ء، لكن لا يظهر اللّه تعالى منه لأهل العالم، إلّا ما كان الصلاح في إظهاره، و يستر عنهم ما دون ذلك بحسب اقتضاء أحوال الأشخاص و الأزمان، كذلك اللوح المحفوظ الّذي جعله في الأرض، و أثبت فيه كلّ علم أودعه في اللوح السماويّ، لا يظهر منه لأهل العالم إلّا ما كان الصلاح في إظهاره، و يستر عنهم ما دون ذلك
  41. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید