احتجاجات یهود 1 با آقاجانمان امیر المومنین علی (علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم-  

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. احتجاجات یهود 1 با آقاجانمان امیر المومنین علی (علیه السلام)
  3. از ابن عباس نقل مى‏كند كه دو برادر از رؤساى يهود وارد مدينه شدند گفتند شنيده‏ايم پيامبرى در تهامه پيدا شده كه افكار يهودان را به مسخره گرفته است و اعتقادات آنها را مورد طعنه قرار مى‏دهد ما بيمناك‏شده‏ايم كه ما را از راه و روش آباء و اجدادمان برگرداند كداميك از شما آن پيامبر هستيد اگر همان پيامبرى باشد كه داود بشارت آمدنش را داده از او پيروى خواهيم كرد و ايمان به او خواهيم آورد اما اگر بيهوده سخن مى‏گويد و با زبان‏آورى بخواهد ما را مغلوب كند با مال و جان خويش به پيكار و مبارزه با او مى‏پردازيم.
  4. اينك بگوئيد آن پيامبر كداميك از شما است؟ مهاجرين و انصار گفتند پيامبر ما صلى الله عليه و آله از دنيا رفته. يهودان گفتند خدا را سپاس اينك وصيّ او كيست؟ زيرا خداوند هيچ پيامبرى را نمى‏فرستد مگر اينكه برايش جانشين تعيين مى‏كند كه پس از او مبيّن دستورات دينى او باشد. مهاجرين و انصار اشاره به ابو بكر نموده گفتند وصيّ او اين مرد است. يهودان به ابو بكر گفتند ما چند سؤال از تو مى‏كنيم از همان مسائلى كه از اوصياء بايد پرسيد.ابو بكر گفت هر چه مى‏خواهيد بپرسيد ان شاء الله جواب خواهم داد.
  5. ابا بكر در جواب سؤالات سكوت كرد ما ترسيديم مردم از دين برگردند من به خانه على بن ابى طالب رفتم و گفتم يا على چند نفر از سران يهودان وارد مدينه شده‏اند و مسائلى را از ابا بكر پرسيده‏اند كه نتوانسته جواب آنها را بدهد.
  6. امير المؤمنين عليه السلام تبسّمى نمود فرمود امروز همان روزى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به من وعده داده از جاى حركت كرد و پيش افتاد درست شبيه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله راه مى‏رفت و رفت همان جايى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏نشست. آنگاه به آن دو نفر فرمود نزديك من بيائيد و آنچه از اين پير مرد پرسيديد از من سؤال كنيد.
  7. پرسيدند تو كيستى؟ فرمود من على بن ابى طالب پسر عبد المطلب و برادر پيامبر و همسر دختر او و پدر حسن و حسين و وصى او در تمام حالاتش هستم و صاحب هر منقبتى و عزتم و صاحب اسرار پيامبرم.
  8. يكى از يهودان گفت چند سؤال از تو مى‏كنيم از همان مسائلى كه از اوصياء بايد پرسيد. اگر جواب دادی اسلام می پزیم ولا با شما در جنگیم
  9. حضرت فرمودند سؤال کنید از من جواب می دهم:
  10. در خبر ديگرى از خصال نيز نقل مى‏شود جريان را به زمان عمر بن خطاب و حكومت او اختصاص مى‏دهد و در بعضى از سؤال و جواب‏ها اختلافى هست كه به يك مورد آن اشاره مى‏شود.
  11. اولين قسمت سؤال از قفل آسمانها و كليد آنها است كه در جواب مى‏فرمايد قفل آسمانها شرك به خدا است
  12. فَقَالَ  لَهُ مَا اثْنَانِ شَاهِدَانِ قَالَ  السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ لَا یَغِیبَانِ سَاعَة يهودى پرسيد دو شاهد كيانند؟ فرمود: آسمانها و زمين كه ساعتى غائب نيستند.
  13. قَالَ  فَمَا اثْنَانِ غَائِبَانِ قَالَ  الْمَوْتُ وَ الْحَیَاةُ لَا یُوقَفُ عَلَیْهِمَا : سؤال كرد آن دو غائب كدامند؟ فرمود: مرگ و زندگى كه بر آنها واقف نيستى.
  14. قَالَ  فَمَا اثْنَانِ مُتَبَاغِضَانِ قَالَ  اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ : گفت دو كينه‏توز كدامند؟ فرمود شب و روز. گفت واحد كيست؟ جواب داد
  15. قَالَ  فَمَا الْوَاحِدُ قَالَ  اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الله - خداى يكتا.
  16. قَالَ  فَمَا الِاثْنَانِ قَالَ  آدَمُ وَ حَوَّاءُ : پرسيد دو تا؟ گفت آدم و حوا.
  17. قَالَ  فَمَا الثَّلَاثَةُ قَالَ  کَذَبَتِ النَّصَارَى عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالُوا ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَ اللَّهُ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً : سؤال كرد سه تا؟ فرمود نصرانيان به خدا دروغ بسته‏اند كه سومين سه تا است هرگز خداوند رفيق و فرزندى براى خود قرار نداده.
  18. قَالَ  فَمَا الْأَرْبَعَةُ قَالَ  الْقُرْآنُ وَ الزَّبُورُ وَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِیلُ : گفت چهار تا چيست؟ قرآن، زبور، تورات، انجيل.
  19. قَالَ  فَمَا الْخَمْسَةُ قَالَ  خَمْسُ صَلَوَاتٍ مُفْتَرَضَاتٍ : گفت پنج تا؟ فرمود پنج نماز واجب.:
  20. قَالَ  فَمَا السِّتَّةُ قَالَ  خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّام‏ : پرسيد شش تا؟ فرمود خداوند آسمانها و زمين و ما بين آن دو را در شش روز آفريده.
  21. قَالَ  فَمَا السَّبْعَةُ قَالَ  سَبْعَةُ أَبْوَابِ النَّارِ مُتَطَابِقَاتٌ : پرسيد هفت تا؟ فرمود هفت درب جهنم كه بر روى جهنميان بسته است.
  22. قَالَ  فَمَا الثَّمَانِیَةُ قَالَ  ثَمَانِیَةُ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ : پرسيد هشت تا كدام است؟ فرمود هشت درب بهشت.
  23. قَالَ  فَمَا التِّسْعَةُ قَالَ  تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ : گفت نه تا؟ فرمود نه گروه هستند كه در زمين فساد مى‏كنند و راه صلاح از پيش نخواهند گرفت.
  24. قَالَ  فَمَا الْعَشَرَةُ قَالَ  عَشَرَةُ أَیَّامِ الْعَشْرِ : گفت ده تا؟ فرمود ده روز ده‏گانه‏[1]
  25. قَالَ  فَمَا الْأَحَدَ عَشَرَ قَالَ  قَوْلُ یُوسُفَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ : گفت يازده تا؟ جواب داد گفتار يوسف به پدرش، بابا من يازده ستاره و خورشيد و ماه را ديدم برايم سجده كردند.
  26. قَالَ  فَمَا الِاثْنَا عَشَرَ قَالَ  شُهُورُ السَّنَةِ : پرسيد دوازده تا چيست؟ فرمود ماههاى سال.
  27. به روایت دیگر فَمَا الِاثْنَا عَشَرَ : وَ أَمَّا الِاثْنَا عَشَرَ  فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُوسَى علیه السلام اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً موسى براى قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده
  28. قَالَ  فَمَا الْعِشْرُونَ قَالَ  بَیْعُ یُوسُفَ بِعِشْرِینَ دِرْهَماً : گفت بيست تا؟ فرمود يوسف را به بيست درهم فروختند.
  29. قَالَ  فَمَا الثَّلَاثُونَ قَالَ  ثَلَاثُونَ یَوْماً شَهْرُ رَمَضَانَ صِیَامُهُ فَرْضٌ وَاجِبٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَنْ کَانَ مَرِیضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ : گفت سى تا؟ فرمود ماه رمضان روزه آن واجب است بر هر مؤمنى مگر مريض باشد يا در مسافرت.
  30. قَالَ  فَمَا الْأَرْبَعُونَ قَالَ  کَانَ مِیقَاتُ مُوسَى (علیه السلام) ثلاثون [ثَلَاثِینَ‏] لَیْلَةً فَأَتَمَّهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً : پرسيد چهل تا چيست؟ فرمود قرار داد موسى سى شب بود خداوند آن را تكميل نمود با ده شب ديگر كه قرار داد به چهل شب پايان پذيرفت.
  31. قَالَ  فَمَا الْخَمْسُونَ قَالَ  لَبِثَ نُوحٌ علیه السلام فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً : گفت پنجاه تا؟ فرمود نوح در ميان مردم هزار سال بجز پنجاه سال درنگ نمود.
  32. قَالَ  فَمَا السِّتُّونَ قَالَ  قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کَفَّارَةِ الظِّهَارِ فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً إِذَا لَمْ یَقْدِرْ عَلَى صِیَامِ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ : گفت شصت تا چيست؟ فرمود دستور خداوند است در كفاره ظهار هر كس نتواند شصت نفر را طعام دهد وقتى قدرت روزه گرفتن دو ماه متوالى را نداشته باشد.
  33. قَالَ  فَمَا السَّبْعُونَ قَالَ  اخْتَارَ مُوسَى مِنْ قَوْمِهِ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقَاتِ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : پرسيد هفتاد تا چيست؟ فرمود برگزيد موسى از ميان قوم خود هفتاد نفر را براى قرارگاه خدا.
  34. قَالَ  فَمَا الثَّمَانُونَ قَالَ  قَرْیَةٌ بِالْجَزِیرَةِ یُقَالُ لَهَا ثَمَانُونَ مِنْهَا قَعَدَ نُوحٌ علیه السلام فِی السَّفِینَةِ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ أَغْرَقَ اللَّهُ الْقَوْمَ : گفت پس هشتاد تا كدام است؟ فرمود دهى در جزيره است كه به آن ثمانون مى‏گويند از آن ده، نوح به كشتى نشست و بر جودى قرار گرفت و قوم غرق شدند.
  35. قَالَ  فَمَا التِّسْعُونَ قَالَ  الْفُلْکُ الْمَشْحُونُ اتَّخَذَ نُوحٌ علیه السلام  فِیهِ تِسْعِینَ بَیْتاً لِلْبَهَائِمِ : گفت نود تا چيست؟ فرمود كشتى مشحون كه نوح نود خانه براى چهارپايان درآن قرار داد.
  36. قَالَ  فَمَا الْمِائَةُ قَالَ  کَانَ أَجَلُ دَاوُدَ علیه السلام سِتِّینَ سَنَةً فَوَهَبَ لَهُ آدَمُ ع أَرْبَعِینَ سَنَةً مِنْ عُمُرِهِ فَلَمَّا حَضَرَتْ آدَمَ الْوَفَاةُ جَحَدَ فَجَحَدَتْ ذُرِّیَّتُهُ : گفت صد تا چيست؟ فرمود اجل حضرت داود شصت سال بود چهل سال آدم به او از عمر خودش بخشید هنگام مرگ آدم که رسید انکار نمود فرزندان آدم نیز انکار مى‏نمایند.     
  37. فَقَالَ لَهُ یَا شَابُّ صِفْ لِی مُحَمَّداً کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ حَتَّى أُومِنَ بِهِ السَّاعَةَ فَبَکَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ )علیه السلام (  یهودى گفت اى جوان! برایم محمد صلى الله علیه و آله را چنان توصیف کن گویا او را مى‏بینم تا هم اکنون به او ایمان آورم. امیر المؤمنین علیه السلام در گریه شد
  38. ثُمَّ قَالَ یَا یَهُودِیُّ هَیَّجْتَ أَحْزَانِی کَانَ حَبِیبِی رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه وآله صَلْتَ الْجَبِینِ مَقْرُونَ الْحَاجِبَیْنِ أَدْعَجَ الْعَیْنَیْنِ سَهْلَ الْخَدَّیْنِ أَقْنَى الْأَنْفِ دَقِیقَ الْمَسْرُبَةِ: و فرمود اندوه مرا سخت به هیجان درآوردى. فرمود عزیزم پیامبر چهره‏اى گشاده داشت، ابروان بهم پیوسته، چشمهاى درشت و سیاه و گونه‏هائى نرم، دماغى کشیده داشت،
  39. فَأَقْبَلَ الْیَهُودُ یَقُولُونَ پس قبول کرد یهود و اسلام آورد گفت نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّکَ ابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه وآله
  40. سپس یهودیان  رو کردند به عمر کردند وگفتند گواهى ميدهيم كه اين شخص برادر رسول خدا است و بخدا قسم كه او باين مقام خلافت از تو سزاوارتر است و هر كس كه بهمراه آنان بود اسلام آورد و همگى مسلمانان شايسته‏اى شدند. ثُمَّ أَقْبَلُوا عَلَى عُمَرَ فَقَالُوا نَشْهَدُ أَنَّ هَذَا أَخُو رَسُولِ اللَّهِ  وَ أَنَّهُ أَحَقُّ بِهَذَا الْمَقَامِ مِنْکَ وَ أَسْلَمَ مَنْ کَانَ مَعَهُمْ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُمْ - احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحار الانوار،
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

[1] ( 1) ايام ده روز ذى حجة

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید