«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام، ج2، ص: 136
- فلمّا انقضت أيّامه أقام وليّه عليّ بن أبي طالب صلواتك عليهما - پس چون روزگار [رسالت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله وسلم و] دوران عمرش سپرى گشت، ولىّ خودش على بن ابى طالب- كه درود تو بر ايشان و خاندانشان باد-
- و آلهما هاديا إذ كان هو المنذر و لكلّ قوم هاد - چه اینكه او هشداردهنده بود و هر قومى را هدايتكنندهاى هست، را هدايتگرى [براى بعد از خودش] بپاداشت،
- فقال و الملأ أمامه: من كنت مولاه فعليّ مولاه - پس درحالىكه انبوه جمعيت پيش رويش بودند چنين گفت: «هركس را من مولى هستم، پس على مولاى او است،
- اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه - بار الها! دوست بدار هركه از او پيروى كند و دشمن بدار هركه را كه با او به ستيز برخيزد مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 136
- و انصر من نصره و اخذل من خذله و پيروزمند كن هركه را يارىاش كند و خوار گردان هركه خوارىاش خواهد».
- و قال : من كنت أنا نبيّه فعليّ أميره، و فرمود: «هركس كه من پيغمبر او هستم، پس على امير او مىباشد».
- و قال: أنا و عليّ من شجرة واحدة - و فرمود: «من و على از يك درخت هستيم،
- و سائر النّاس من شجر شتّى - و ساير مردم از درختهاى گوناگون».
- و أحلّه محلّ هارون من موسى - و او را نسبت به خود در منزلت هارون نسبت به موسى قرار داد،
- فقال: أنت منّى بمنزلة هارون من موسى - پس فرمود: «تو نسبت به من در منزلت و رتبه هارون هستى نسبت به موسى،
- إلّا أنّه لا نبيّ بعدي - مگر اینكه پيغمبرى پس از من نيست».
- و زوّجه ابنته سيّدة نساء العالمين - و دخترش بزرگ زنان عالميان را به او تزويج كرد
- و أحلّ له من مسجده ما حلّ له - و آنچه از مسجدش برايش حلال بود، براى او حلال نمو
- و سدّ الأبواب إلّا بابه - و تمام درها را [كه به مسجد باز مىشد] بربست مگر در [منزل] او را،
- ثمّ أودعه علمه و حكمته و علم و حكمتش را در او به وديعت سپرد،
- فقال:أنا مدينة العلم و عليّ بابها كه فرمود: «من شهر علم هستم و على در آن شهر است،
- فمن أراد [المدينة] پس هرآنكه مقصدش رسيدن به شهر است
- و الحكمة فليأتها من بابها - و حكمت مىخواهد بايد كه از آن در داخل شود».
- ثمّ قال: أنت أخي و وصيّي و وارثي - و به او فرمود: «تو برادر و وصىّ و وارث من هستى،
- لحمك من لحمي و دمك من دمي و سلمك سلمي - گوشت تو، از گوشت من است و خون تو، از خون من و مسالمت با تو، مسالمت با من
- و حربك حربي و الإيمان مخالط لحمك و دمك - و جنگ با تو، جنگ با من مىباشد و ايمان با گوشت و خون تو آميخته،
- كما خالط لحمي و دمي و أنت غدا على الحوض خليفتي - همچنانكه با گوشت و خون من آميزش يافته است. و تو فردا [ى قيامت] بر حوض [كوثر] با من و جانشين منى
- و أنت تقضي ديني و تنجز عداتي - و تو قرض مرا ادا مىكنى و وعدههايم را تحقق مىبخشى
- و شيعتك على منابر من نور مبيضّة - و شيعيان تو بر منبرهايى از نور،
- وجوههم حولي في الجنّة و هم جيراني، چهرههايشان سپيد، پيرامون من در بهشت خواهند بود و همسايگان من هستند.
- و لو لا أنت يا عليّ لم يعرف المؤمنون بعدي - و اگر تو نبودى اى على! مؤمنين پس از من شناخته نمىشدند،
- و كان بعده هدى من الضّلال و نورا من العمى - پس [امير مؤمنان على عليه السّلام] بعد از او [پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله وسلم] هدايتگر از گمراهى و روشنگر از نابينايى بود
- و حبل اللّه المتين و صراطه المستقيم - و ريسمان محكم الهى و راه راست او،
- لا يسبق بقرابة في رحم و لا بسابقة في دين - نه كسى در نزديكى او به پيغمبر پيشتر بود و نه احدى در دين از او سابقهدارتر
- و لا يلحق في منقبة من مناقبه يحذو حذو الرّسول - و نه به هيچيك از افتخار آفرينى هايش دست مىرسيد، مو به مو در جاى پاى حضرت رسول گام مىنهاد-
- صلّى اللّه عليهما و آلهما و يقاتل على التّأويل - كه درود خداوند بر آن دو و خاندانشان باد- و براساس تأويل [با پيمانشكنان و سركشان و منحرفان] جنگ مىكرد
- و لا تأخذه في اللّه لومة لائم - و ملامت هيچ ملامتكنندهاى در راه خداوند او را نمىگرفت،
- قد وتر فيه صناديد العرب - در راه خدا گردنكشان عرب را بىكس گذاشت
- و قتل أبطالهم و ناوش ذؤبانهم - و پهلوانان آنان را كشت و گرگانشان را به هلاكت رساند،
- فأودع قلوبهم أحقادا بدريّة - پس در دلهاى آنان كينهها سپرد از جهت غزوات بدر
- و خيبريّة و حنينيّة و غيرهنّ - و خيبر و حنين و غير اینها.
- فأضبّت على عداوته - پس در دشمنىاش برخاستند
- و أكبّت على منابذته - و در پى زمين زدنش همداستان شدند،
- حتّى قتل النّاكثين و القاسطين و المارقين - تا آنكه پيمانشكنان و منحرفان و سركشان (ناكثين و قاسطين و مارقين) را به قتل رسانيد.
- و لمّا قضى نحبه و قتله أشقى الآخرين يتبع أشقى الأوّلين - و چون دورانش سپرى گشت و شقاوتمندترين افراد در پسينيان، بعد از شقىترين پيشينيان، آن حضرت را به قتل رسانيد،
- اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ