«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2-265
- بيست و پنجم و بيست و ششم: حج رفتن به نيابت از آن حضرت و فرستادن نايب كه از طرف آن جناب حج كند
- الأمر الخامس و العشرون، و السادس و العشرون: الحج نيابة عنه صلوات اللّه عليه، و بعث النائب ليحج عنه
- و اين كار بين شيعيان در روزگار قديم متداول و مرسوم بوده، و بر خوبى و رجحان اين عمل- اضافه بر اينكه خود صله و نيكى و مودّت از طرف مؤمن به امام زمانش عليه السّلام مىباشد- چندين روايت دلالت دارد كه در كتب علماى ما ذكر گرديده، از جمله: اخبارى است كه در استحباب حج به نيابت از مؤمنين بهطور مطلق آمده و فضيلت آن بيان شده است، مانند: و هذا كان أمرا متداولا و معتادا في الشيعة في قديم الأزمان و يدلّ على حسنه و رجحانه، مضافا إلى أنّه صلّة و برّ و مودّة من المؤمن إلى إمام زمانه عليه السّلام عدّة روايات مرويّة في كتب أصحابنا رضي اللّه تعالى عنهم،
- روايت ابن مسكان كه در كافى از حضرت امام صادق عليه السّلام آمده كه راوى گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: كسى از سوى شخص ديگرى حج به جاى مىآورد چقدر اجر و ثواب براى او خواهد بود؟ فرمود: «براى كسى كه از سوى شخص ديگرى حج مىكند اجر و ثواب ده حج خواهد بود» مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 261- منها: ما ورد في استحباب الحج نيابة عن المؤمنين مطلقا و فضل ذلك.1376- كرواية ابن مسكان المرويّة في الكافي عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قلت له عليه السّلام: الرجل يحج عن آخر، ماله من الأجر و الثواب؟ قال عليه السّلام: للّذي يحج عن رجل أجر و ثواب عشر حجج.
- شيخ صدوق در كتاب «من لا يحضره الفقيه» از امام صادق عليه السّلام روايت آورده كه از آن حضرت سؤال شد درباره شخصى كه از سوى شخص ديگرى حج به جاى آورد آيا چيزى از اجر و ثواب براى او هست؟ فرمود: براى كسى كه از سوى شخص ديگرى حج به جاى مىآورد اجر و ثواب ده حج هست، و او و پدر و مادر و پسر و دختر و برادر و خواهر و عمه و عمو و دايى و خالهاش آمرزيده مىشوند، خداى تعالى رحمتش وسيع و او كريم است. 1377- و روى الصدوق في الفقيه، عن الصادق عليه السّلام: سئل عن الرجل يحج عن آخر أله من الأجر و الثواب شيء؟ فقال عليه السّلام: للّذي يحج عن الرجل أجر و ثواب عشر حجج، و يغفر له، و لأبيه، و لامّه، و لابنه، و لا بنته، و لأخيه، و لاخته، و لعمّه، و لعمتّه، و لخاله، و لخالته، إنّ اللّه تعالى واسع كريم.
- و در كافى به سند خود از ابو بصير روايت آورده كه حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود: هركس حجى به جاى آورد و حج خود را از سوى خويشاوندان منظور كند كه به وسيله آن او را صله نمايد، حج او كامل خواهد بود، و براى كسى كه از سويش حج شده مثل اجر او خواهد بود، خداى- عزّ و جلّ- وسعتدهنده آن اجر است. 1378- و في الكافي: بإسناده عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: من حج فجعل حجته عن ذي قرابته يصله بها، كانت حجته كاملة، و كان للّذي حج عنه مثل أجره، إنّ اللّه عزّ و جلّ واسع لذلك.
- مىگويم: اين دو حديث و احاديث ديگرى كه به خاطر رعايت اختصار نياورديم، بر استحباب نيابت در حج از سوى مؤمنين و مؤمنات- چه زنده يا مرده باشند- دلالت دارند، به ويژه اگر از خويشاوندان باشند، پس نيابت در حج از سوى مولايمان حضرت صاحب الزمان عليه السّلام قدرش بالاتر و ثوابش برتر است، زيرا كه آن حضرت مقامش از همه اهل ايمان بالاتر و شأن و اجرش از تمامى آنان برتر است، به خصوص با ملاحظه رواياتى كه پيشتر آورديم كه تصريح دارند بر اينكه رعايت خويشاوندان رسول اكرم صلى اللّه عليه و اله مهمتر و برتر و عظيمتر است. أقول: دلّ هذان الحديثان و غيرهما ممّا لم نذكره طلبا للإختصار على استحباب النيابة في الحج عن المؤمنين و المؤمنات، الأحياء منهم و الأموات خصوصا إذا كان من ذوي القرابات، فالنيابة فيه عن مولانا صاحب الزمان، أعظم قدرا، و أفضل أجرا، لأنّه أعظم أهل الإيمان قدرا، و أفضلهم شأنا و أجرا
- و از جمله: رواياتى است كه دلالت دارند بر فضيلت شريك ساختن مؤمنين- بهطور مطلق- در حج مستحب، كه فحواى آن روايات دلالت مىكند بر استحباب حج تمام از طرف هر فرد مؤمنى به طريق اولى، پس از روايات ظاهر مىشود كه حج به جاى آوردن از سوى امام مؤمنين از همه سزاوارتر و بهتر است، مانند: خصوصا بملاحظة ما قدّمناه من الروايات المصرّحة بأنّ رعاية قرابة الرسول صلى اللّه عليه و اله و سلم أهمّ و أفضل، و أعظم.1379- و منها: الروايات الدالّة على فضل تشريك المؤمنين مطلقا في الحج المندوب،
- روايت محمد بن الحسن كه در كافى و غير آن آمده از حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام كه فرمود: حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود: «اگر هزار تن را در حج خود شريك گردانى براى هركدام از آنان حجى خواهد بود بىآنكه از حج تو چيزى كاسته شود. فإنّها تدلّ بفحاويها على استحباب الحج التامّ عن كلّ مؤمن، بطريق أولي، فيظهر منها استحباب الحج عن إمام المؤمنين، بنحو أولى فأولى،كرواية محمّد بن الحسن المرويّة في الكافي و غيره: عن أبي الحسن عليه السّلام، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: لو أشركت ألفا في حجتك، لكان لكلّ واحد حجة، من غير أن تنقص حجتك شيئا.
- و در همان كتاب به سند خود از محمد بن اسماعيل آورده كه گفت: از حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام پرسيدم: چند تن را در حج خود شريك سازم؟ فرمود: هر قدر كه بخواهى.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 262- 1380- و فيه: بإسناده عن محمّد بن إسماعيل قال: سألت أبا الحسن عليه السّلام كم اشرك في حجتي؟ قال: كم شئت.
- و از معاوية بن عمار از حضرت امام صادق عليه السّلام آورده كه گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: پدر و مادرم را در حج خود شريك سازم؟ فرمود: آرى، به درستى كه خداى- عزّ و جل- براى تو حجتى و براى آنان حجى قرار خواهد داد، و به خاطر صلهات نسبت به آنان براى تو اجرى خواهد بود گفتم: آيا از طرف مرد و زنى كه در كوفه هستند طواف كنم؟ فرمود: آرى، هنگامى كه طواف را آغاز مىكنى چنين مىگويى: بار خدايا از فلانى قبول فرماى- كه از طرف او طواف مىكنى-.1381- و فيه: عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له عليه السّلام: اشرك أبويّ في حجتي؟ قال: نعم، قلت: أشرك إخوتي في حجتي؟ قال: نعم، إنّ اللّه عزّ و جلّ جاعل لك حجا و لهم حجا، و لك أجر بصلتك إيّاهم،
- مىگويم: آخر حديث تصريح دارد به اينكه منظور شريك ساختن شخص در فعل از اوّل كار است نه شريك ساختن او در ثواب پس از آنكه آن عمل را براى خودش انجام مىدهد، دقّت كنيد. قلت: فأطوف عن الرجل و المرأة و هم بالكوفة؟ فقال عليه السّلام: نعم، تقول حين تفتتح الطواف: «اللّهمّ تقبّل من فلان» الّذي تطوف عنه. أقول: ذيل الحديث مصرّح بأنّ المراد التشريك في الفعل من أوّل الأمر، لا التشريك في الثواب بعد فعله لنفسه، فتدبّر.
- و از جمله: رواياتى است كه دلالت دارد بر نايب فرستادن امامان عليهم السّلام به مكّه تا از سوى ايشان حج به جاى آورد، و اجرت دادنشان براى اين كار، كه از روايات خوبى نيابت در آن از سوى امام زنده سلام اللّه عليه ظاهر مىشود، چون يقين داريم كه در اين حكم خصوصيّتى براى بعضى از امامان عليهم السّلام نبوده، و نيز خصوصيّت ندارد كه نيابت فقط با اجرت انجام گيرد، بلكه كسى كه در اين عمل داوطلب شود فضيلتش برتر و اجرش عظيمتر است، چنانكه پوشيده نيست. و منها: ما دلّ على بعثهم عليهم السّلام النائب إلى مكّة ليحج عنهم، و إعطائهم الاجرة، فيظهر من ذلك حسن النيابة فيه عن الإمام الحيّ سلام اللّه عليه، للجزم بعدم الخصوصيّة في بعضهم عليهم السّلام في هذا الحكم، و عدم خصوصيّته في كون النيابة باجرة، بل المتبرّع بذلك أفضل قدرا و أعظم أجرا، كما لا يخفى:
- در وسائل به نقل از تهذيب شيخ طوسى به سند خود از محمد بن عيسى يقطينى آمده كه گفت: حضرت ابو الحسن الرضا عليه السّلام جامهدانها و غلامان و يك [هزينه] حج براى يونس بن عبد الرحمن، نزد من فرستاد، و ما را امر فرمود كه از سوى حضرتش به حج رويم، پس در بين ما صد دينار بر سه بخش تقسيم شد ...». 1382- روي في الوسائل: عن تهذيب الشيخ بإسناده عن محمّد بن عيسى اليقطيني، قال: بعث إليّ أبو الحسن الرضا عليه السّلام رزم ثياب، و غلمانا، و حجة لي، و حجة لأخي موسى بن عبيد، و حجة ليونس بن عبد الرحمان، و أمرنا أنّ نحج عنه، فكانت بيننا مائة دينار أثلاثا فيما بيننا، الحديث.
- و از جمله: در كافى به سند خود از موسى بن القاسم بجلى آورده كه گفت: به حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السّلام عرضه داشتم: سرورم، اميدم آن است كه ماه رمضان را در مدينه روزه بدارم، فرمود: ان شاء اللّه در آن روزه خواهى گرفت، گفتم: و اميدم آن است كه روز دهم ماه شوال [از آن به قصد حج] بيرون رويم، و خداوند زيارت رسول خدا صلى اللّه عليه و اله و خاندان آن حضرت و ديدار شما را بار ديگر روزى گرداند، -1383- و منها ما في الكافي: بإسناده عن موسى بن القاسم البجلي، قال: قلت لأبي جعفر عليه السّلام: يا سيّدي إنّي أرجو أن أصوم في المدينة شهر رمضان، فقال: تصوم بها إن شاء اللّه، قلت: و أرجو أن يكون خروجنا في عشر من شوّال، و قد عوّد اللّه زيارة رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم و أهل بيته، و زيارتك،
- بسا مىشود كه از سوى پدر شما حج به جاى آورم، و بسا كه از طرف پدرم، حج را انجام مىدهم، و بسا كه از طرف كسى از برادرانم، و احيانا از براىخودم حج به جاى مىآورم، پس چگونه آن را انجام دهم؟ فرمود: [حج] تمتّع به جاى آور.- فربّما حججت عن أبيك، و ربما حججت عن أبي، و ربّما حججت عن الرجل من إخواني، و ربّما حججت عن نفسي، فكيف أصنع؟ فقال عليه السّلام: تمتّع،
- عرض كردم: من ده سال است كه مقيم مكه هستم! فرمود: [حج] تمتّع به جاى آور مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 263- فقلت: إنّي مقيم بمكّة منذ عشر سنين؟ فقال عليه السّلام: تمتّع.
- مىگويم: گواهى آوردن اين حديث از دو جهت است:يكى: گفته راوى كه: «بسا مىشود كه از سوى پدر شما حج به جاى مىآورم». و امضاى امام عليه السّلام عمل او را، به ضميمه إطلاقاتى كه دلالت مىكند بر فرق نداشتن نيابت از زنده يا مرده، پس هرگاه رجحان نيابت در حج از سوى امامى كه وفات يافته تحقق يابد، رجحان نيابت از امام زنده- صلوات اللّه عليه- نيز ثابت مىگردد. أقول: محلّ الإستشهاد للمطلوب بهذا الحديث في موضعين: أحدهما: قول الراوي: ربّما حججت عن أبيك، و تقرير الإمام له على ذلك بضميمة الإطلاقات الدالّة على عدم الفرق في النيابة عن الحيّ و الميّت، فإذا تحقّق رجحان النيابة في الحج عن الإمام الماضي، ثبت الرجحان للنيابة عن الإمام الحيّ صلوات اللّه عليه.
- دوم: امضاى امام عليه السّلام گفته راوى را كه: «بسا كه از طرف كسى از برادرانم حج به جاى مىآورم» كه بر خوبى اين عمل دلالت دارد. اگر از امام زمانش حج را انجام دهد بهطور كاملتر و به طريق اولى پسنديده مىباشد. و الثاني: تقرير الإمام لقول الراوي: ربّما حججت عن الرجل من إخواني، فإنّه يدلّ على رجحان هذا العمل إذا كان عن إمام زمانه بنحو أوفى، و طريق أولى
- و از جمله: قطب راوندى رحمه اللّه در كتاب الخرائج و الجرائح ذكر كرده كه: ابو محمد دعلجى كه از همكيشان خوب ما، از محدثان بود، وى دو پسر داشت، يكى بنام ابو الحسن بر شيوه مستقيم، و شغلش غسل دادن اموات بود، و پسر ديگرش در كارهاى حرام، روش سبكسران را داشت، به ابو محمد وجهى پرداخت شده بود تا با آن وجه از سوى حضرت صاحب الزمان عليه السّلام حجى انجام شود، و اين رسم در آن زمان بين شيعيان رايج بوده است، پس ابو محمد به پسرى كه مفاسد اخلاقى داشت مبلغى از آن پول را داد سپس به حج رفت، و چون مراجعت نمود حكايت كرد: 1384- و منها: ما ذكره القطب الراوندي رحمه اللّه في الخرائج و الجرائح قال: إنّ أبا محمّد الدعلجي كان له ولدان، و كان من خيار أصحابنا و كان قد سمع الأحاديث، و كان أحد ولديه على الطريقة المستقيمة، و هو أبو الحسن و كان يغسّل الأموات، و ولد آخر يسلك مسالك الأحداث في فعل الحرام، و كان قد دفع إلى أبي محمّد حجة يحج بها عن صاحب الزمان عليه السّلام، و كان ذلك عادة الشيعة يومئذ، فدفع إلى ولده المذكور بالفساد شيئا منها و خرج إلى الحج، فلمّا عاد حكى
- در موقف (عرفات) ايستاده بودم كه جوان زيباروى گندمگونى را كنار خود مشاهده كردم كه مشغول دعا و نيايش و تضرع و عمل نيك است. چون بيرون رفتن مردم [از عرفات] نزديك شد روى به سوى من كرد و فرمود: اى شيخ! آيا خجالت نمىكشى؟! عرض كردم: سرور من! از چه خجالت بكشم؟ فرمود: [وجه] حجى از طرف كسى كه مىدانى به تو داده مىشود، و تو از آن به فاسقى مىدهى كه شراب مىخورد؟ زود است كه چشمت از بين برود- و به چشمم اشاره كرد- و من از آن روز بيمناكم. اين مطلب را ابو عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان- شيخ مفيد- نيز شنيد. راوى گفت: چهل روز از آمدنش نگذشت كه از همان چشمى كه به آن اشاره شده بود جراحتى بيرون آمد و آن چشم از بين رفت.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 264- أنّه كان واقفا بالموقف فرأى إلى جانبه شابّا حسن الوجه أسمر اللون بذؤابتين، مقبلا على شأنه في الإبتهال، و الدعاء، و التضرّع و حسن العمل.فلمّا قرب نفر الناس التفت إليّ، و قال: يا شيخ أما تستحيي؟! فقلت: من أيّ شيء يا سيّدي؟ قال: يدفع إليك حجة عمّن تعلم، فتدفع منها إلى فاسق يشرب الخمر، يوشك أن تذهب عينك هذه، و أومأ إلى عيني، و أنا من ذلك اليوم إلى الآن على وجل
- مىگويم: شايسته است از اول تا آخر اين حديث تدبر شود كه در آن فوايد بسيار و مطالب مهمى هست، از جمله:خبر دادن آن حضرت عليه السّلام از غيب. و مخافة، و سمع منه أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان ذلك، قال: فما مضى عليه أربعون يوما بعد مورده حتّى خرج في عينه الّتي أومأ إليها قرحة، فذهبت.
- أقول: ينبغي التدبّر في هذا الحديث من أوّله إلى آخره ففيه فوائد جمّة و مطالب مهمّة، منها: إخباره عليه السّلام بالغيب.
- اهتمام ورزيدن و مهم شمردن وجوهاتى كه مربوط به امام عليه السّلام است، كه آنها را جز به افراد صالح از مردم ندهند، زيرا كه از ابتدا تا انتهاى حديث مزبور ظاهر است كه ابو محمد از وجهى كه مربوط به آن حج بود چيزى به پسر گناهكارش پرداخته بود، نه اينكه تمام وجه آن حج را به او داده باشد، چنانكه بعضى از بزرگان پنداشتهاند، پس در آن دقّت كن تا مقصود برايت روشن گردد. و منها: الإهتمام في الوجوه الراجعة إلى الإمام، بأن لا يعطيها إلّا الصالحين من الأنام، فإنّ الظاهر من الحديث المذكور من بدئه إلى الختام، أنّ أبا محمّد أعطى من وجه الحجة المذكورة شيئا إلى ولده المقارف للآثام، لا أنّه أعطاه الحجة، كما زعمه بعض الأعلام، فتدبّر فيه حتّى يتّضح لك المرام.
- زود رسيدن عقوبت به مؤمن بر انجام دادن آنچه سزاوار نيست انجام دهد، و اين از سوى خداى متعال لطفى در حق او است. و منها: سرعة عقوبة المؤمن على فعله ما لا ينبغي من الأعمال، و إنّ هذا لطف إليه من الخالق المتعال.
- امضا كردن امام عليه السّلام نيابت از طرف خودش را و همچنين نايب فرستادن به جهت انجام حج از سوى آن جناب چنانكه پوشيده نيست. و منها: تقريره عليه الصلاة و السلام نيابة عنه عليه السّلام، و كذا بعث النائب ليحج عنه عليه الصلاة و السلام كما لا يخفى.
- و از امورى كه كموبيش استحباب نيابت در حج، و نايب فرستادن براى حج از سوى امام- عجل اللّه فرجه الشريف- از آنها استفاده مىشود: رواياتى است كه دلالت دارد بر استحباب طواف كردن از سوى امامان عليهم السّلام ، پس روايت بعدى را مطالعه كن. خداوند به من و تو احسان فرمايد. و ممّا يستأنس منه استحباب النيابة في الحج عن الإمام عليه السّلام، و بعث النائب ليحج عنه الروايات الدالّة على استحباب الطواف عنهم عليهم السّلام فاستمع لما يتلى عليك، أحسن اللّه تعالى إلينا و إليك.
- بيست و هفتم و بيست و هشتم: طواف بيت اللّه الحرام به نيابت از امام عليه السّلام و نايب ساختن ديگرى تا از طرف آن حضرت طواف نمايد- الأمر السابع و العشرون، و الثامن و العشرون: طواف بيت اللّه الحرام نيابة عن الإمام عليه السّلام و بعث النائب ليطوف عنه
- پس از آنكه ثابت كرديم طواف به نيابت از آن جناب مستحب است، استحباب نايب ساختن ديگرى براى اينكه از طرف آن بزرگوار طواف نمايد واضح است، زيرا كه اينكار دوستى و احسان مىباشد، اضافه بر اينكه مقدّمه طواف به نيابت از آن حضرت عليه السّلام است، بنابراين خوبى و رجحان آن به حكم عقل ثابت است. و نيز بر اين مطلب دلالت دارد فحواى آنچه بر استحباب نايب فرستادن براى انجام حج از ناحيه آن حضرت عليه السّلام دلالت مىكند، بلكه مىتوان گفت: چون رجحان اصل عمل ثابت شد شرط بودن مباشرت (كه خود شخص عمل را انجام دهد) منتفى است، به دليل اصل، هرچند كه اگر مؤمن خودش آن عمل را انجام دهد مرتبه والايى از فضيلت را درمىيابد. بعد ما أثبتنا استحباب الطواف نيابة عنه، فاستحباب بعث النائب ليطوف عنه واضح، لأنّه مودّة و إحسان، مضافا إلى أنّه مقدّمة للطواف بنيابت ه عليه السّلام فيحكم العقل بحسنه، و رجحانه للأنام، و يدلّ عليه أيضا فحوى ما دلّ على استحباب بعث النائب ليحج عنه صلوات اللّه عليه، بل يمكن أن يقال: لمّا ثبتت رجحان أصل العمل، فشرطيّة المباشرة منفيّة بالأصل و إن كان لو باشره المؤمن بنفسه أدرك مرتبة عالية من الفضل.
- و امّا آنچه بر استحباب طواف كردن از سوى امام زنده بهطور خاص دلالت دارد روايتى است كه ثقة الإسلام كلينى در كافى به سند خود از موسى بن القاسم آورده كه گفت: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 265-1385- و أمّا ما يدلّ على استحباب الطواف عن الإمام الحيّ خصوصا، فما رواه ثقة الإسلام الكليني في الكافي: بإسناده عن موسى بن القاسم، قال:
- به حضرتابو جعفر ثانى امام جواد عليه السّلام عرض كردم: مىخواستم از سوى شما و پدر شما طواف كنم، به من گفته شد: به نيابت از اوصيا طواف كردن درست نيست. آن حضرت عليه السّلام به من فرمود: بلكه هر قدر كه توانستى طواف كن كه آن جايز است. سپس بعد از سه سال به آن حضرت عرضه داشتم: قلت لأبي جعفر الثاني عليه السّلام: قد أردت أن أطوف عنك، و عن أبيك، فقيل لي: إنّ الأوصياء لا يطاف عنهم، فقال عليه السّلام لي: بل طف ما أمكنك فإنّه جائز. ثمّ قلت له بعد ذلك بثلاث سنين:
- پيش از اين از شما اجازه خواستم كه از سوى شما و پدر شما طواف كنم به من اجازه فرموديد، پس آنچه خدا خواسته بود از شما و پدرتان طواف كردم، سپس چيزى بر دلم گذشت و به آن عمل كردم. فرمود: آنچه بود؟ عرض كردم: إنّي كنت استأذنتك في الطواف عنك و عن أبيك فأذنت لي في ذلك، فطفت عنكما ما شاء اللّه، ثمّ وقع في قلبي شيء، فعملت به، قال: و ما هو؟
- روزى از طرف رسول خدا صلى اللّه عليه و اله طواف نمودم. آن حضرت عليه السّلام سه مرتبه گفت: درود خداوند بر رسول خدا. قلت: طفت يوما عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم، فقال عليه السّلام: ثلاث مرّات: صلّى اللّه على رسول اللّه.
- عرض كردم: روز دوم از طرف امير المؤمنين عليه السّلام و روز سوم از طرف امام حسن و روز چهارم از طرف امام حسين، و روز پنجم از طرف على بن الحسين، و روز ششم از طرف ابو جعفر محمد بن على، و روز هفتم از طرف جعفر بن محمد، و روز هشتم از طرف پدرت امام موسى، و روز نهم از طرف پدرت امام على (رضا) و روز دهم از طرف شما اى آقاى من طواف كردم، ثمّ اليوم الثاني عن أمير المؤمنين عليه السّلام، ثمّ طفت اليوم الثالث عن الحسن، و الرابع عن الحسين، و الخامس عن عليّ بن الحسين، و السادس عن أبي جعفر محمّد بن عليّ، و اليوم السابع عن جعفر بن محمّد، و اليوم الثامن عن أبيك موسى، و اليوم التاسع عن أبيك عليّ، و اليوم العاشر عنك يا سيّدي،
- و اينان هستند كسانى كه به ولايتشان خداوند را ديندارى مىكنم. فرمود: بنابراين به خدا سوگند خداى را ديندارى مىكنى به دينى كه جز آن را از بندگان نمىپذيرد. و هؤلاء الّذين أدين اللّه بولايتهم، فقال: إذا و اللّه تدين اللّه بالدين الّذي لا يقبل من العباد غيره.
- عرض كردم: و بسا كه از طرف مادرت فاطمه عليها السّلام طواف كردم و گاهى طواف ننمودم، فرمود: اين طواف را بسيار كن كه ان شاء اللّه بهترين عملى است كه تو انجام دادهاى. قلت: و ربّما طفت عن امّك فاطمة، و ربّما لم أطف، فقال عليه السّلام: إستكثر من هذا، فإنّه أفضل ما أنت عامله إن شاء اللّه
- و از دلايل استحباب طواف نمودن از عموم مؤمنين روايتى است كه در كافى به سند خود از ابو بصير از حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: «هركس پدر يا خويشاوندى را صله كند پس از طرف او طواف نمايد، اجر آن بهطور كامل براى او خواهد بود، و براى كسى كه از سوى او طواف كرده مانند پاداش او خواهد بود و او به خاطر گرامى داشتن پيوند آن شخص، با ثواب طواف ديگرى فزونى خواهد يافت». 1386- و أمّا ما يدلّ على استحباب الطواف عن عموم المؤمنين: فمنه ما روي في الكافي: بإسناده عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: من وصل أباه أو ذا قرابة له، فطاف عنه، كان له أجره كاملا، و للّذي طاف عنه مثل أجره، و يفضل هو بصلته إيّاه بطواف آخر.
- بيست و نهم: زيارت مشاهد رسول خدا و ائمه معصومين عليهم السّلام به نيابت از مولايمان صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف-
- و مىتوان در اينباره استناد جست- اضافه بر اينكه اين عمل از اقسام صله امام است و خواهد آمد كه از مهمترين كارهاى بندگان مىباشد-.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 266«
- اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ