«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص: 305
- و در نهايه گويد: قيراط جزيى از اجزاء دينار است و آن در بيشتر بلاد نصف يك درهم دينار است، و اهل شام آن را يك جزء از بيست و چهار جزء مىشمارند. و عن النهاية: القيراط جزء من أجزاء الدينار، و هو نصف عشره في أكثر البلاد، و أهل الشام يجعلونه جزءا من أربعة و عشرين.
- و در قاموس گفته: قنطار، وزن چهل اوقيه از طلا، يا هزار و دويست دينار، يا هزار و دويست اوقيه، يا هفتاد هزار دينار، يا هشتاد هزار درهم، يا صد رطل از طلا يا نقره، يا يك پوست گاو پر از طلا يا نقره مىباشد. و في القاموس: القنطار: وزن أربعين اوقيّة من ذهب، أو ألف و مائتا دينار، أو ألف و مائتا اوقيّة، أو سبعون ألف دينار، أو ثمانون ألف درهم، أو مائة رطل من ذهب أو فضّة، أو ألف دينار، أو ملاء مسك ثور ذهبا أو فضّة.
- و در مجمع البحرين آمده: در تفسير آن (- قنطار) گفته شده: آن هزار و دويست اوقيه است، و به قولى: صد و بيست رطل، و به قولى: يك پوست گاو پر از طلا است و به قولى، نزد عرب آن را وزنى نيست. و في المجمع: قيل في تفسيره: هو ألف و مائتا أوقيّة، و قيل: مائة و عشرون رطلا، و قيل: هو ملء مسك الثور، و قيل: ليس له وزن عند العرب.
- و از تغلب نقل شده كه: آنچه نزد بيشتر عربها معمول است چهار هزار دينار است، و هرگاه بگويند: قناطر مقنطرة، دوازده هزار دينار است، و به قولى: هشتار هزار است، و مقنطره يعنى تكميل شده، چنانكه گويى: بدرة مبدّرة و ألف مؤلّف، يعنى تامّ. و عن تغلب: المعمول عليه عند العرب الأكثر أنّه أربعة الآف دينار، فإذا قالوا: قناطير مقنطرة، فهي إثنا عشر ألف دينار، و قيل: ثمانون ألفا، و المقنطرة المكمّلة، كما تقول: بدرة مبدّرة، و ألف مؤلّف أي تامّ.
- و از فرّاء آمده كه: مقنطرة چند برابر شده است، چنانكه قناطر سه تا باشد و مقنطره نه تا. و عن الفرّاء: المقنطرة: المضعّفة، ككون القناطير ثلاثة، و المقنطرة تسعة.
- و در حديث آمده كه: قنطار پانزده هزار مثقال از طلا است و مثقال بيست و چهار قيراط است، و في الحديث: القنطار: خمسة (عشر) ألف مثقال من الذهب، و المثقال: أربعة و عشرون قيراطا،
- كوچكترين آنها همچون كوه احد است و بزرگترين آنها مسافت بين آسمان و زمين. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 305 أصغرها مثل جبل احد، و أكبرها ما بين السماء و الأرض.
- و در معانى الاخبار، قنطار از حسنات به هزار و دويست اوقيه تفسير شده و اوقيه از كوه احد بزرگتر مىباشد. و في معاني الأخبار: فسّر القنطار من الحسنات بألف و مائتي اوقيّة، و الاوقيّة أعظم من جبل احد، إنتهى.
- و در احتجاج شيخ طبرسى از محمد بن يعقوب- و ظاهرا از كتاب رسائل كلينى نقل كرده- از اسحاق بن يعقوب آمده كه گفت: از محمد بن عثمان عمرى رحمه اللّه خواستم كه نامهاى را [به ناحيه مقدّسه حضرت صاحب الأمر عليه السّلام] برساند كه در آن از مسائلى كه بر من مشكل شده بود پرسيده بودم، پس توقيع به خطّ مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام وارد شد ...1435- و في الإحتجاج للشيخ الطبرسي (ره): عن محمّد بن يعقوب، و الظاهر أنّه نقل من كتاب الرسائل لمحمّد بن يعقوب الكليني (ره)، عن إسحاق ابن يعقوب، قال: سألت محمّد بن عثمان العمري (ره) أن يوصل لي كتابا، قد سألت فيه عن مسائل أشكلت عليّ، فورد التوقيع بخطّ مولانا صاحب الزمان-
- تا آنجا كه فرموده: و امّا اموال شما را ما نمىپذيريم مگر براى اينكه شما پاكيزه شويد، پس هركه مىخواهد صله كند و هركه خواهد قطع نمايد كه آنچه خداوند به ما عطا كرده بهتر از آن چيزى است كه به شما داده است ... و آنچه روايت آورديم ان شاء اللّه كفايت مىكند. إلى أن قال-: و أمّا أموالكم فما نقبلها إلّا لتطهّروا، فمن شاء فليصل، و من شاء فليقطع، فما آتانا اللّه خير ممّا آتاكم ... إلخ ، و فيما رويناه كفاية إن شاء اللّه.
- دو نكته: و شايسته است دو نكته را تذكر دهيم: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 306 و ينبغي التنبيه على أمرين:
- نكته اوّل: اينكه صله امام عليه السّلام در مثل اين زمان از صله امام در زمان ظهور دولت حقه و تسلّط يافتن آن جناب بهتر است. و شاهد بر اين است آنچه در كافى و غير آن در حديث مسندى از عمّار ساباطى آمده كه گفت: أحدهما: أنّ صلة الإمام عليه السّلام في مثل هذا الزمان أفضل من الصلة في زمان ظهور الدولة الحقّة و بسط يده.1436- و يشهد لذلك ما روي في الكافي و غيره: بالإسناد عن عمّار الساباطيّ، قال:
- به حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: كدام يك بهتر است، عبادت پنهانى با امام پنهان شده شما در دولت باطل يا عبادت در دوران ظهور حق و دولت آن با امام آشكار از شما؟ قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: أيّما أفضل: العبادة في السرّ مع الإمام منكم المستتر في دولة الباطل، أو العبادة في ظهور الحقّ و دولته مع الإمام منكم الظاهر؟
- فرمود: اى عمّار! به خدا كه صدقه در سرّ، از صدقه آشكارا بهتر است، همينطور به خدا قسم! عبادت شما در پنهانى با امام پنهانتان در زمان دولت باطل و با ترس از دشمنتان و يا در حال متاركه [مخالفان] با او بهتر است از كسى كه خداى- عزّ و جلّ- را در زمان ظهور حق با امام بر حق ظاهر در دولت حق عبادت نمايد، و عبادت توأم با ترس در دولت باطل همچون عبادت و امنيت در دولت حق نيست. فقال: يا عمّار، الصدقة في السرّ أفضل من الصدقة في العلانيّة، و كذلك و اللّه عبادتكم في السرّ مع إمامكم المستتر في دولة الباطل، و تخوّفكم من عدوّكم في دولة الباطل و حال الهدنة، أفضل ممّن يعبد اللّه عزّ و جلّ ذكره في ظهور الحقّ مع إمام الحقّ الظاهر في دولة الحقّ، و ليست العبادة مع الخوف في دولة الباطل مثل العبادة و الأمن في دولة الحقّ.
- و بدانيد كه هركس از شما در اين زمان نماز واجب خود را در وقتش به جماعت و بهطور كامل به جاى آورد و از دشمنش كتمان نمايد، خداوند ثواب پنجاه نماز واجب به جماعت گزارده شده را براى او بنويسد - و اعلموا أنّ من صلّى منكم اليوم صلاة فريضة في جماعة مستترا بها من عدوّه في وقتها فأتمّها، كتب اللّه عزّ و جلّ له خمسين صلاة فريضة في جماعة،
- و هركس از شما كه در اين زمان نماز واجبش را فرادى و در وقت خود بهطور كامل و درست ادا نمايد، خداوند- عزّ و جلّ- ثواب بيست و پنج نماز واجب فرادى براى وى بنويسد و هركدام از شما كه يك نماز نافله را در وقتش بهطور كامل به جاى آورد خداوند برايش ثواب ده نماز نافله بنويسد، و من صلّى منكم صلاة فريضة وحده، مستترا بها من عدوّه في وقتها فأتمّها، كتب اللّه عزّ و جلّ بها له خمسا و عشرين صلاة فريضة وحدانيّة،
- و هركس از شما كار نيكى انجام دهد، خداى- عزّ و جلّ- به جاى آن برايش بيست حسنه بنويسد و حسنات مؤمن از شما را خداوند- عزّ و جلّ- چندين برابر خواهد ساخت، به شرط اينكه حسن عمل داشته باشد. و نسبت به دين و امام و جان خود تقيّه را به كار بندد و زبانش را حفظ كند، همانا خداى- عزّ و جلّ- كريم است ... و من صلّى منكم صلاة نافلة لوقتها فأتمّها، كتب اللّه له بها عشر صلوات نوافل، و من عمل منكم حسنة، كتب اللّه له بها عشرين حسنة، و يضاعف اللّه عزّ و جلّ حسنات المؤمن منكم إذا أحسن أعماله، و دان بالتقيّة على دينه و إمامه و نفسه، و أمسك من لسانه أضعافا مضاعفة، إنّ اللّه عزّ و جلّ كريم، الحديث.
- و در تأييد آنچه ياد كرديم اينكه: من در يكى از سالها در خواب ديدم كه شخص جليل بزرگوارى مىفرمود: هرگاه مؤمن چيزى از مال خود را براى امامش در زمان غيبتش نثار نمايد ثوابش همانند هزار و يك برابر ثواب مثل آن است كه در زمان حضورش نثار كند. و من المؤيّدات لما ذكرنا: أنّي رأيت في المنام في بعض تلك الأعوام شخصا جليلا من الكرام، فقال: إنّ المؤمن إذا بذل شيئا من ماله لإمامه في زمان غيبته كان ثوابه كواحد و ألف مثله، يبذله له في زمان حضوره.
- مىگويم: شاهد صدق اين خواب و حقانيت اين گفتار اينكه امام صادق عليه السّلام در خبر عمّار فرمود: و حسنات مؤمن از شما را خداوند- عزّ و جلّ- چند برابر خواهد ساخت ... سپس استبعاد در آن را دفع كرد به اينكه فرمود: همانا خداى- عزّ و جلّ- كريم است. أقول: يشهد لصدق تلك الرؤيا و حقّيّة هذه المقالة قوله عليه السّلام في خبر عمّار: و يضاعف اللّه حسنات المؤمن منكم- إلى قوله-: أضعافا مضاعفة، ثمّ دفع الإستبعاد في ذلك بقوله عليه السّلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ كريم.
- نكته دوم: اينكه صله امام عليه السّلام در زمان غيبت با مصرف كردن مال در مصارف و مخارجى كه مىداند آن حضرت عليه السّلام به آنها رضايت دارد و محبوب اوست انجام مىگيرد، با قصد صله او، مانند چاپ كردن كتابهايى كه مربوط به آن حضرت است، و برپا كردن مجالس يادآورى آن جناب، و دعوت به او، و صله شيعيان و دوستانش به خصوص سادات علوى و علماى ترويج كننده شرع مقدس، و راويان احاديث ائمه طاهرين عليهم السّلام، و مانند اينها ... از گونههاى صله كه بر اهل آن پوشيده نيست، از خداى تعالى براى خودم و ساير مؤمنين توفيق مىخواهم. الأمر الثاني: أنّ صلة الإمام عليه السّلام في زمان الغيبة تحصل بصرف المال في المصارف الّتي يعلم رضاه بها، و حبّه لها، و بقصد صلته، مثل طبع الكتب المتعلّقة به، و إقامة مجالس ذكره، و الدعوة إليه، وصلة شيعته و محبّيه، خصوصا الذرّيّة العلويّة، و العلماء المروّجين، و رواة أحاديث الأئمّة الطاهرين، و نحوها ممّا لا يخفى على أهله، و أسأل اللّه تعالى التوفيق لي و لسائر المؤمنين.
- سى و ششم: صله شيعيان و دوستان صالح امامان عليهم السّلام به وسيله مال- الأمر السادس و الثلاثون: صلة الصالحين من شيعتهم و مواليهم بالمال
- بدين جهت اين عمل را بهطور جداگانه ذكر كرديم كه در بعضى از نصوص وارد شده و به آن ترغيب گرديده است، چنانكه در من لا يحضره الفقيه آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: هركس نتواند ما را صله نمايد، بايد دوستان [شيعيان] صالح ما را صله كند كه ثواب صله ما براى او نوشته مىشود، و هركس نتواند ما را زيارت كند، صالحين از دوستانمان را ديدار نمايد ثواب زيارت ما برايش نوشته مىشود. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 307- و إنّما أفردنا هذا العمل بالخصوص لوروده و الترغيب إليه في بعض النصوص:1437- ففي الفقيه: قال الصادق عليه السّلام: من لم يقدر على صلتنا فليصل صالحي شيعتنا يكتب له ثواب صلتنا، و من لم يقدر على زيارتنا فليزر صالحي موالينا يكتب له ثواب زيارتنا.
- و در كتاب كامل الزيارات به سند خود از حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام آمده كه فرموده است: هركس نتواند ما را زيارت كند پس صالحين از دوستانمان را ديدار نمايد، ثواب زيارت ما برايش نوشته مىشود، و هركس نتواند ما را صله نمايد، افراد صالح از دوستان ما را صله كند، ثواب صله ما براى او نوشته مىشود. 1438- و في كامل الزيارات: بإسناده عن أبي الحسن الأوّل عليه السّلام قال: من لم يقدر أن يزورنا فليزر صالحي موالينا، يكتب له ثواب زيارتنا، و من لم يقدر على صلتنا فليصل صالحي موالينا، يكتب له ثواب صلتنا.
- و در كتاب تهذيب به سند خود از آن حضرت آورده كه فرمود: «كسى كه نمىتواند ما را زيارت كند پس برادران صالح خود را زيارت نمايد كه ثواب زيارت ما برايش نوشته مىشود، و هركس نتواند ما را صله نمايد پس برادران صالحش را صله نمايد ثواب صله ما برايش ثبت مىگردد». 1439- و في التهذيب: بإسناده عنه عليه السّلام، قال: من لم يقدر على زيارتنا فليزر صالح إخوانه، يكتب له ثواب زيارتنا، و من لم يقدر أن يصلنا فليصل صالح إخوانه، يكتب له ثواب صلتنا.
- سى و هفتم: خوشحال كردن مؤمنين-الأمر السابع و الثلاثون: إدخال السرور على أهل الإيمان
- چونكه اين كار مايه سرور و خرسندى مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام مىباشد، و خوشحال كردن مؤمنين هم با كمك كردن آنها به وسيله مال انجام مىشود، و هم با كمك كردن به بدن، و گاهى با برآوردن حوائج و برطرف كردن غصههاى آنان، و با وساطت و شفاعت در حق ايشان، و به وسيله دعا كردن در حق آنان، و يا احترام نمودن آنها، و هم با يارى خاندان و فرزندان ايشان، و نيز با قرض دادن به آنها، يا به تعويق انداختن مطالبه قرضهايى كه بر عهده آنها است، و يا به غير اينها از گونههاى خرسند نمودن مؤمنين كه بر پويندگان آن راهها پوشيده نيست، پس هرگاه مؤمن محب اهل البيت عليهم السّلام با انجام دادن اين كارها نيّت مىكند كه حضرت صاحب الأمر عليه السّلام را خوشحال و مسرور نمايد به آن ثواب نايل مىآيد، اضافه بر ساير ثوابهاى بزرگى كه براى خوشحال كردن مؤمنين مهيّا گرديده است. فإنّه يوجب سرور مولانا صاحب الزمان، و إدخال السرور قد يكون بالإعانة بالمال، و قد يكون بإعانتهم بالأبدان، و قد يكون بقضاء حوائجهم، و تنفيس كربتهم، و قد يكون بالشفاعة، و قد يكون بالدعاء في حقّهم، و قد يكون بتبجيلهم و الإحترام لهم، و قد يكون بإعانة أهلهم و ذراريهم، و قد يكون بإقراضهم، أو التأخير في مطالبة ديونهم، و قد يكون بغير ذلك ممّا لا يخفى على السالك في تلك المسالك، فإذا قصد المؤمن المحبّ بهذه الامور إدخال السرور على صاحب الأمر عليه السّلام فاز بثواب ذلك،
- و بر آنچه توجه داديم دلالت مىكند روايتى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: كسى از شما نپندارد كه چنانكه مؤمنى را شاد و مسرور نمايد تنها او را شادمان كرده، بلكه و اللّه ما را خوشحال ساخته بلكه سوگند به خدا رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم را خوشحال نموده است. - 1440- و يدلّ على ما نبّهنا عليه ما روي في الكافي: عن الصادق عليه السّلام، قال: لا يرى أحدكم إذا أدخل على مؤمن سرورا أنّه عليه أدخله فقط، بل و اللّه علينا، بل و اللّه على رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم.
- و در همان كتاب به سند خود از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: هركس مؤمنى را شاد نمايد رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم را مسرور نموده، و هركس بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم سرور وارد كند آن سرور را به خداوند رسانيده و همينطور است هركه بر مؤمن اندوهى وارد كند. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 308 1441- و فيه: بإسناده عن الصادق عليه السّلام قال: من أدخل السرور على مؤمن فقد أدخله على رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم، و من أدخله على رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم فقد وصل ذلك إلى اللّه، و كذلك من أدخل عليه كربا.
- و در همان كتاب در خبر صحيحى از آن حضرت عليه السّلام آمده كه فرمود: خداوند- عزّ و جلّ- به داوود عليه السّلام وحى فرستاد كه: همانا بندهاى از بندگان من حسنهاى به جاى مىآورد پس بهشت خود را بر او مباح مىسازم، داوود عرضه داشت: پروردگارا آن حسنه كدام است؟ خداوند فرمود: بر بنده مؤمنم سرورى وارد نمايد هرچند به وسيله يك دانه خرما باشد. داوود گفت: پروردگارا سزاوار است هركه تو را شناسد اميدش را از تو قطع نكند. و روايات در اينباره بسيار است، و آنچه ياد كرديم براى اهل بصيرت كافى است. 1442- و فيه: في الصحيح عنه عليه السّلام قال: أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى داود عليه السّلام: أنّ العبد من عبادي ليأتيني بالحسنة فأبيحه جنّتي، فقال داود:يا ربّ، و ما تلك الحسنة؟ قال: يدخل على عبدي المؤمن سرورا و لو بتمرة، قال داود: يا ربّ، حقّ لمن عرفك أن لا يقطع رجاءه منك. و الروايات في هذا الباب كثيرة، و فيما ذكرناه كفاية لأهل البصيرة.
- سى و هشتم: خيرخواهى براى آن حضرت عليه السّلام- الأمر الثامن و الثلاثون: النصيحة له عليه السّلام
- در كافى به سند صحيحى از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آمده كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم فرمود: خداى- عزّ و جل- به هيچ دوست خود كه جانش را به اطاعت و خيرخواهى امامش به زحمت انداخته نظر نيفكند مگر اينكه او در رفيق اعلى [دسته پيغمبران و صدّيقان و شهدا و صالحين كه در بهشت قرين هم باشند] با ما باشد. 1443- ففي الكافي: بسند صحيح عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم: ما نظر اللّه عزّ و جلّ إلى وليّ له يجهد نفسه بالطاعة لإمامه و النصيحة، إلّا كان معنا في الرفيق الأعلى.
- و در همان كتاب به سند صحيح يا موثّقى همچون صحيح از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آمده كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم در مسجد خيف براى مردم سخنرانى كرد و فرمود: خداوند خرّم بدارد بندهاى را كه سخن مرا بشنود و آن را در دل جاى دهد و حفظ نمايد و به كسى كه آن را نشنيده برساند، كه بسا كسى حامل فقه است ولى فقيه نيست، و بسا كسى معارف و دستورات فقهى را به فقيهتر و داناتر از خودش برساند، 1444- و فيه: بإسناده الصحيح أو الموثّق كالصحيح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم خطب الناس في مسجد الخيف، فقال:نضّر اللّه عبدا سمع مقالتي فوعاها، و حفظها و بلّغها من لم يسمعها، فربّ حامل فقه غير فقيه، و ربّ حامل فقه إلى من هو أفقه منه،
- سه چيز است كه دل هيچ فرد مسلمانى در آنها خيانت نكند؛ اخلاص عمل براى خدا، و نصيحت و خيرانديشى براى امامان و پيشوايان مسلمين، و ملازمت جماعت آنها، زيرا كه دعوت آنان فراگيرنده است هر آنكه را به دنبال ايشان باشد. مسلمانان برادرند، خونشان برابر است و كمترين افرادشان در برقرارى پيمانشان كوشش مىنمايد. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 309- ثلاث لا يغلّ عليهن قلب امرئ مسلم: إخلاص العمل للّه، و النصيحة لأئمّة المسلمين، و اللزوم لجماعتهم، فإنّ دعوتهم محيطة من ورائهم، المسلمون إخوة، تتكافى دماؤهم و يسعى بذمّتهم أدناهم.
- و در همان كتاب در حديث مرسلى از مردى از قريش روايت آمده كه گويد: سفيان ثورى به من گفت: مرا به خدمت جعفر بن محمد عليهما السّلام ببر. مىگويد: با او به خدمت آن جناب رفتيم ولى وقتى رسيديم كه سوار مركبش شده بود. سفيان عرضه داشت: اى ابا عبد اللّه! خطبهاى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم در مسجد خيف فرموده است، برايمان بازگو كن. فرمود: بگذار اكنون دنبال كار خود بروم، بعد كه برگشتم برايت بيان مىكنم، چون سوار شدهام. عرضه داشت تو را به خويشاوندىات با رسول خدا سوگند كه اين مطلب را [هماينك] برايم حديث فرمايى پس آن جناب پياده شد و سفيان گفت: دستور فرماييد تا دوات و كاغذ برايم بياورند كه آن را از زبان شما بنويسم. پس آن حضرت دوات و كاغذ فراخواند و فرمود بنويس: 1445- و فيه: في حديث مرسل عن رجل من قريش، قال: قال سفيان الثوري: اذهب بنا إلى جعفر بن محمّد عليهما السّلام، قال: فذهبت معه إليه، فوجدناه قد ركب دابّته، فقال له سفيان: يا أبا عبد اللّه، حدّثنا بحديث خطبة رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم في مسجد الخيف، قال عليه السّلام: دعني حتّى أذهب في حاجتي، فإنّي قد ركبت، فإذا جئت حدّثتك، فقال: أسألك بقرابتك من رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم لمّا حدّثتني، قال: فنزل، فقال له سفيان: مر لي بدواة و قرطاس حتّى اثبته فدعا به. ثمّ قال: أكتب:
- «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم خطبة رسول اللّه في مسجد الخيف: به نام خداوند بخشنده بخشايشگر، خطبه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم در مسجد خيف؛
- نظر اللّه عبدا سمع مقالتي فوعاها و بلّغها من لم تبلغه أيّها النّاس ليبلّغ الشّاهد الغآئب، خداوند خرّم بدارد بندهاى را كه سخن مرا بشنود و آن را در دل جاى دهد و به كسى كه آن را نشنيده برساند. اى مردم! بايد حاضرين به غائبين برسانند،
- فربّ حامل فقه ليس بفقيه، و ربّ حامل فقه إلى من هو أفقه منه، بسا كسى كه فقه دارد ولى فقيه و درككننده نيست و بسا كسى معارف و دستورات فقهى را به فقيهتر و داناتر از خويش نقل مىكند.
- ثلاث لا يغلّ عليهنّ قلب امرء مسلم: سه چيز هست كه قلب هيچ فرد مسلمانى در آنها خيانت نكند:
- إخلاص العمل للّه و النّصيحة لأئمّة المسلمين و اللّزوم لجماعتهم - إخلاص عمل براى خدا نصيحت و خيرانديشى براى ائمه مسلمين و ملازمت جماعت ايشان،
- فإنّ دعوتهم محيطة من ورآئهم المؤمنون إخوة تتكافئ دمآؤهم - زيرا كه دعوتشان (دعايشان) تمام كسانى را كه در پى آنهايند فرامىگيرد، مؤمنين برادرند و خونشان برابر،
- و هم يد على من سواهم يسعى بذمّتهم أدناهم»- آنان بر ديگران از غير خودشان همدستند، كوچكترينشان براى اجراى پيمانشان كوشا است. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ