مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام،ج2- ص: 305 و در نهايه گويد: قيراط جزيى از اجزاء دينار است

 «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                            

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام،ج2- ص: 305

  1. و در نهايه گويد: قيراط جزيى از اجزاء دينار است و آن در بيشتر بلاد نصف يك درهم دينار است، و اهل شام آن را يك جزء از بيست و چهار جزء مى‏شمارند. و عن النهاية: القيراط جزء من أجزاء الدينار، و هو نصف عشره في أكثر البلاد، و أهل الشام يجعلونه جزءا من أربعة و عشرين.
  2. و در قاموس گفته: قنطار، وزن چهل اوقيه از طلا، يا هزار و دويست دينار، يا هزار و دويست اوقيه، يا هفتاد هزار دينار، يا هشتاد هزار درهم، يا صد رطل از طلا يا نقره، يا يك پوست گاو پر از طلا يا نقره مى‏باشد. و في القاموس: القنطار: وزن أربعين اوقيّة من ذهب، أو ألف و مائتا دينار، أو ألف و مائتا اوقيّة، أو سبعون ألف دينار، أو ثمانون ألف درهم، أو مائة رطل من ذهب أو فضّة، أو ألف دينار، أو ملاء مسك ثور ذهبا أو فضّة.

 

  1. و در مجمع البحرين آمده: در تفسير آن (- قنطار) گفته شده: آن هزار و دويست اوقيه است، و به قولى: صد و بيست رطل، و به قولى: يك پوست گاو پر از طلا است و به قولى، نزد عرب آن را وزنى نيست. و في المجمع: قيل في تفسيره: هو ألف و مائتا أوقيّة، و قيل: مائة و عشرون رطلا، و قيل: هو مل‏ء مسك الثور، و قيل: ليس له وزن عند العرب.
  2. و از تغلب نقل شده كه: آنچه نزد بيشتر عرب‏ها معمول است چهار هزار دينار است، و هرگاه بگويند: قناطر مقنطرة، دوازده هزار دينار است، و به قولى: هشتار هزار است، و مقنطره يعنى تكميل شده، چنان‏كه گويى: بدرة مبدّرة و ألف مؤلّف، يعنى تامّ. و عن تغلب: المعمول عليه عند العرب الأكثر أنّه أربعة الآف دينار، فإذا قالوا: قناطير مقنطرة، فهي إثنا عشر ألف دينار، و قيل: ثمانون ألفا، و المقنطرة المكمّلة، كما تقول: بدرة مبدّرة، و ألف مؤلّف أي تامّ.
  3. و از فرّاء آمده كه: مقنطرة چند برابر شده است، چنان‏كه قناطر سه تا باشد و مقنطره نه تا. و عن الفرّاء: المقنطرة: المضعّفة، ككون القناطير ثلاثة، و المقنطرة تسعة.
  4. و در حديث آمده كه: قنطار پانزده هزار مثقال از طلا است و مثقال بيست و چهار قيراط است، و في الحديث: القنطار: خمسة (عشر) ألف مثقال من الذهب، و المثقال: أربعة و عشرون قيراطا،
  5. كوچك‏ترين آن‏ها همچون كوه احد است و بزرگ‏ترين آن‏ها مسافت بين آسمان و زمين. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 305 أصغرها مثل جبل احد، و أكبرها ما بين السماء و الأرض.
  6. و در معانى الاخبار، قنطار از حسنات به هزار و دويست اوقيه تفسير شده و اوقيه از كوه احد بزرگ‏تر مى‏باشد. و في معاني الأخبار: فسّر القنطار من الحسنات بألف و مائتي اوقيّة، و الاوقيّة أعظم من جبل احد، إنتهى.
  7. و در احتجاج شيخ طبرسى از محمد بن يعقوب- و ظاهرا از كتاب رسائل كلينى نقل كرده- از اسحاق بن يعقوب آمده كه گفت: از محمد بن عثمان عمرى رحمه اللّه خواستم كه نامه‏اى را [به ناحيه مقدّسه حضرت صاحب الأمر عليه السّلام‏] برساند كه در آن از مسائلى كه بر من مشكل شده بود پرسيده بودم، پس توقيع به خطّ مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام وارد شد ...1435- و في الإحتجاج للشيخ‏ الطبرسي (ره): عن محمّد بن يعقوب، و الظاهر أنّه نقل من كتاب الرسائل لمحمّد بن يعقوب الكليني (ره)، عن إسحاق ابن يعقوب، قال: سألت محمّد بن عثمان العمري (ره) أن يوصل لي كتابا، قد سألت فيه عن مسائل أشكلت عليّ، فورد التوقيع بخطّ مولانا صاحب الزمان-
  8. تا آنجا كه فرموده: و امّا اموال شما را ما نمى‏پذيريم مگر براى اين‏كه شما پاكيزه شويد، پس هركه مى‏خواهد صله ‏كند و هركه خواهد قطع نمايد كه آنچه خداوند به ما عطا كرده بهتر از آن چيزى است كه به شما داده است ... و آنچه روايت آورديم ان شاء اللّه كفايت مى‏كند. إلى أن قال-: و أمّا أموالكم فما نقبلها إلّا لتطهّروا، فمن شاء فليصل، و من شاء فليقطع، فما آتانا اللّه خير ممّا آتاكم ... إلخ‏ ، و فيما رويناه كفاية إن شاء اللّه.
  9. دو نكته: و شايسته است دو نكته را تذكر دهيم: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 306 و ينبغي التنبيه على أمرين:
  10. نكته اوّل: اين‏كه صله ‏امام ‏ عليه السّلام در مثل اين زمان از صله ‏امام ‏ در زمان ظهور دولت حق‏ه و تسلّط يافتن آن جناب بهتر است. و شاهد بر اين است آنچه در كافى و غير آن در حديث مسندى از عمّار ساباطى آمده كه گفت: أحدهما: أنّ صلة الإمام عليه السّلام في مثل هذا الزمان أفضل من الصلة في زمان ظهور الدولة الحقّة و بسط يده.1436- و يشهد لذلك ما روي في الكافي و غيره: بالإسناد عن عمّار الساباطيّ، قال:
  11. به حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: كدام يك بهتر است، عبادت پنهانى با امام پنهان شده شما در دولت باطل يا عبادت در دوران ظهور حق‏ و دولت آن با امام آشكار از شما؟ قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: أيّما أفضل: العبادة في السرّ مع الإمام منكم المستتر في دولة الباطل، أو العبادة في ظهور الحقّ و دولته مع الإمام منكم الظاهر؟
  12. فرمود: اى عمّار! به خدا كه صدقه در سرّ، از صدقه آشكارا بهتر است، همين‏طور به خدا قسم! عبادت شما در پنهانى با امام پنهانتان در زمان دولت باطل و با ترس از دشمنتان و يا در حال متاركه [مخالفان‏] با او بهتر است از كسى كه خداى- عزّ و جلّ- را در زمان ظهور حق‏ با امام بر حق‏ ظاهر در دولت حق‏ عبادت نمايد، و عبادت توأم با ترس در دولت باطل همچون عبادت و امنيت در دولت حق‏ نيست. فقال: يا عمّار، الصدقة في السرّ أفضل من الصدقة في العلانيّة، و كذلك و اللّه عبادتكم في السرّ مع إمامكم المستتر في دولة الباطل، و تخوّفكم من عدوّكم في دولة الباطل و حال الهدنة، أفضل ممّن يعبد اللّه عزّ و جلّ ذكره في ظهور الحقّ مع إمام الحقّ الظاهر في دولة الحقّ، و ليست العبادة مع الخوف في دولة الباطل مثل العبادة و الأمن في دولة الحقّ.
  13. و بدانيد كه هركس از شما در اين زمان نماز واجب خود را در وقتش به جماعت و به‏طور كامل به جاى آورد و از دشمنش كتمان نمايد، خداوند ثواب پنجاه نماز واجب به جماعت گزارده شده‏ را براى او بنويسد - و اعلموا أنّ من صلّى منكم اليوم صلاة فريضة في جماعة مستترا بها من عدوّه في وقتها فأتمّها، كتب اللّه عزّ و جلّ له خمسين صلاة فريضة في جماعة،

 

  1. و هركس از شما كه در اين زمان نماز واجبش را فرادى و در وقت خود به‏طور كامل و درست ادا نمايد، خداوند- عزّ و جلّ- ثواب بيست و پنج نماز واجب فرادى براى وى بنويسد و هركدام از شما كه يك نماز نافله را در وقتش به‏طور كامل به جاى آورد خداوند برايش ثواب ده نماز نافله بنويسد، و من صلّى منكم صلاة فريضة وحده، مستترا بها من عدوّه في وقتها فأتمّها، كتب اللّه عزّ و جلّ بها له خمسا و عشرين صلاة فريضة وحدانيّة،
  2. و هركس از شما كار نيكى انجام دهد، خداى- عزّ و جلّ- به جاى آن برايش بيست حسنه بنويسد و حسنات مؤمن از شما را خداوند- عزّ و جلّ- چندين برابر خواهد ساخت، به شرط اين‏كه حسن عمل داشته باشد. و نسبت به دين و امام و جان خود تقيّه را به كار بندد و زبانش را حفظ كند، همانا خداى- عزّ و جلّ- كريم است ... و من صلّى منكم صلاة نافلة لوقتها فأتمّها، كتب اللّه له بها عشر صلوات نوافل، و من عمل منكم حسنة، كتب اللّه له بها عشرين حسنة، و يضاعف اللّه عزّ و جلّ حسنات المؤمن منكم إذا أحسن أعماله، و دان بالتقيّة على دينه و إمامه و نفسه، و أمسك من لسانه أضعافا مضاعفة، إنّ اللّه عزّ و جلّ كريم، الحديث.
  3. و در تأييد آنچه ياد كرديم اين‏كه: من در يكى از سال‏ها در خواب ديدم كه شخص جليل بزرگوارى مى‏فرمود: هرگاه مؤمن چيزى از مال خود را براى امامش در زمان غيبتش نثار نمايد ثوابش همانند هزار و يك برابر ثواب مثل آن است كه در زمان حضورش نثار كند. و من المؤيّدات لما ذكرنا: أنّي رأيت في المنام في بعض تلك الأعوام شخصا جليلا من الكرام، فقال: إنّ المؤمن إذا بذل شيئا من ماله لإمامه في زمان غيبته كان ثوابه كواحد و ألف مثله، يبذله له في زمان حضوره.
  4. مى‏گويم: شاهد صدق اين خواب و حق‏انيت اين گفتار اين‏كه امام صادق عليه السّلام در خبر عمّار فرمود: و حسنات مؤمن از شما را خداوند- عزّ و جلّ- چند برابر خواهد ساخت ... سپس استبعاد در آن را دفع كرد به اين‏كه فرمود: همانا خداى- عزّ و جلّ- كريم است. أقول: يشهد لصدق تلك‏ الرؤيا و حقّيّة هذه المقالة قوله عليه السّلام في خبر عمّار: و يضاعف اللّه حسنات المؤمن منكم- إلى قوله-: أضعافا مضاعفة، ثمّ دفع الإستبعاد في ذلك بقوله عليه السّلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ كريم.
  5. نكته دوم: اين‏كه صله ‏امام عليه السّلام در زمان غيبت با مصرف كردن مال در مصارف و مخارجى كه مى‏داند آن حضرت عليه السّلام به آن‏ها رضايت دارد و محبوب اوست انجام مى‏گيرد، با قصد صله ‏او، مانند چاپ كردن كتاب‏هايى كه مربوط به آن حضرت است، و برپا كردن مجالس يادآورى آن جناب، و دعوت به او، و صله ‏شيعيان و دوستانش به خصوص سادات علوى و علماى ترويج كننده شرع مقدس، و راويان احاديث ائمه طاهرين عليهم السّلام، و مانند اين‏ها ... از گونه‏هاى صله ‏كه بر اهل آن پوشيده نيست، از خداى تعالى براى خودم و ساير مؤمنين توفيق مى‏خواهم. الأمر الثاني: أنّ صلة الإمام عليه السّلام في زمان الغيبة تحصل بصرف المال في المصارف الّتي يعلم رضاه بها، و حبّه لها، و بقصد صلته، مثل طبع الكتب المتعلّقة به، و إقامة مجالس ذكره، و الدعوة إليه، وصلة شيعته و محبّيه، خصوصا الذرّيّة العلويّة، و العلماء المروّجين، و رواة أحاديث الأئمّة الطاهرين، و نحوها ممّا لا يخفى على أهله، و أسأل اللّه تعالى التوفيق لي و لسائر المؤمنين.
  6.  
  7. سى و ششم: صله ‏شيعيان و دوستان صالح امامان عليهم السّلام به وسيله مال‏- الأمر السادس و الثلاثون: صلة الصالحين من شيعتهم و مواليهم بالمال‏

 

  1. بدين جهت اين عمل را به‏طور جداگانه ذكر كرديم كه در بعضى از نصوص وارد شده و به آن ترغيب گرديده است، چنان‏كه در من لا يحضره الفقيه آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: هركس نتواند ما را صله ‏نمايد، بايد دوستان [شيعيان‏] صالح ما را صله ‏كند كه ثواب صله ‏ما براى او نوشته مى‏شود، و هركس نتواند ما را زيارت كند، صالحين از دوستانمان را ديدار نمايد ثواب زيارت ما برايش نوشته مى‏شود. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 307- و إنّما أفردنا هذا العمل بالخصوص لوروده و الترغيب إليه في بعض النصوص:1437- ففي الفقيه: قال الصادق عليه السّلام: من لم يقدر على صلتنا فليصل صالحي شيعتنا  يكتب له ثواب صلتنا، و من لم يقدر على زيارتنا فليزر صالحي موالينا يكتب له ثواب زيارتنا.
  2. و در كتاب كامل الزيارات به سند خود از حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام آمده كه فرموده است: هركس نتواند ما را زيارت كند پس صالحين از دوستانمان را ديدار نمايد، ثواب زيارت ما برايش نوشته مى‏شود، و هركس نتواند ما را صله ‏نمايد، افراد صالح از دوستان ما را صله ‏كند، ثواب صله ‏ما براى او نوشته مى‏شود. 1438- و في كامل الزيارات: بإسناده عن أبي الحسن الأوّل عليه السّلام قال: من لم يقدر أن يزورنا فليزر صالحي موالينا، يكتب له ثواب زيارتنا، و من لم يقدر على صلتنا فليصل صالحي موالينا، يكتب له ثواب صلتنا.
  3. و در كتاب تهذيب به سند خود از آن حضرت آورده كه فرمود: «كسى كه نمى‏تواند ما را زيارت كند پس برادران صالح خود را زيارت نمايد كه ثواب زيارت ما برايش نوشته مى‏شود، و هركس نتواند ما را صله ‏نمايد پس برادران صالحش را صله ‏نمايد ثواب صله ‏ما برايش ثبت مى‏گردد». 1439- و في التهذيب: بإسناده عنه عليه السّلام، قال: من لم يقدر على زيارتنا فليزر صالح‏ إخوانه، يكتب له ثواب زيارتنا، و من لم يقدر أن يصلنا فليصل صالح إخوانه، يكتب له ثواب صلتنا.
  4. سى و هفتم: خوشحال كردن مؤمنين‏-الأمر السابع و الثلاثون: إدخال السرور على أهل الإيمان‏
  5. چون‏كه اين كار مايه سرور و خرسندى مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام مى‏باشد، و خوشحال كردن مؤمنين هم با كمك كردن آن‏ها به وسيله مال انجام مى‏شود، و هم با كمك كردن به بدن، و گاهى با برآوردن حوائج و برطرف كردن غصه‏هاى آنان، و با وساطت و شفاعت در حق‏ ايشان، و به وسيله دعا كردن در حق‏ آنان، و يا احترام نمودن آن‏ها، و هم با يارى خاندان و فرزندان ايشان، و نيز با قرض دادن به آن‏ها، يا به تعويق انداختن مطالبه قرض‏هايى كه بر عهده آن‏ها است، و يا به غير اين‏ها از گونه‏هاى خرسند نمودن مؤمنين كه بر پويندگان آن راه‏ها پوشيده نيست، پس هرگاه مؤمن محب اهل البيت عليهم السّلام با انجام دادن اين كارها نيّت مى‏كند كه حضرت صاحب الأمر عليه السّلام را خوشحال و مسرور نمايد به آن ثواب نايل مى‏آيد، اضافه بر ساير ثواب‏هاى بزرگى كه براى خوشحال كردن مؤمنين مهيّا گرديده است. فإنّه يوجب سرور مولانا صاحب الزمان، و إدخال السرور قد يكون بالإعانة بالمال، و قد يكون بإعانتهم بالأبدان، و قد يكون بقضاء حوائجهم، و تنفيس كربتهم، و قد يكون بالشفاعة، و قد يكون بالدعاء في حقّهم، و قد يكون بتبجيلهم و الإحترام لهم، و قد يكون بإعانة أهلهم و ذراريهم، و قد يكون بإقراضهم، أو التأخير في مطالبة ديونهم، و قد يكون بغير ذلك ممّا لا يخفى على السالك في تلك المسالك، فإذا قصد المؤمن المحبّ بهذه الامور إدخال السرور على صاحب الأمر عليه السّلام فاز بثواب ذلك،

 

  1. و بر آنچه توجه داديم دلالت مى‏كند روايتى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: كسى از شما نپندارد كه چنان‏كه مؤمنى را شاد و مسرور نمايد تنها او را شادمان كرده، بلكه و اللّه ما را خوشحال ساخته بلكه سوگند به خدا رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم را خوشحال نموده است‏. - 1440- و يدلّ على ما نبّهنا عليه ما روي في الكافي: عن الصادق عليه السّلام، قال: لا يرى أحدكم إذا أدخل على مؤمن سرورا أنّه عليه أدخله فقط، بل و اللّه علينا، بل و اللّه على رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم.
  2. و در همان كتاب به سند خود از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: هركس مؤمنى را شاد نمايد رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم را مسرور نموده، و هركس بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم سرور وارد كند آن سرور را به خداوند رسانيده و همين‏طور است هركه بر مؤمن اندوهى وارد كند. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 308 1441- و فيه: بإسناده عن الصادق عليه السّلام قال: من أدخل السرور على مؤمن فقد أدخله على رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم، و من أدخله على رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم فقد وصل ذلك إلى اللّه، و كذلك من أدخل عليه كربا.
  3. و در همان كتاب در خبر صحيحى از آن حضرت عليه السّلام آمده كه فرمود: خداوند- عزّ و جلّ- به داوود عليه السّلام وحى فرستاد كه: همانا بنده‏اى از بندگان من حسنه‏اى به جاى مى‏آورد پس بهشت خود را بر او مباح مى‏سازم، داوود عرضه داشت: پروردگارا آن حسنه كدام است؟ خداوند فرمود: بر بنده مؤمنم سرورى وارد نمايد هرچند به وسيله يك دانه خرما باشد. داوود گفت: پروردگارا سزاوار است هركه تو را شناسد اميدش را از تو قطع نكند. و روايات در اين‏باره بسيار است، و آنچه ياد كرديم براى اهل بصيرت كافى است. 1442- و فيه: في الصحيح عنه عليه السّلام قال: أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى داود عليه السّلام: أنّ العبد من عبادي ليأتيني بالحسنة فأبيحه جنّتي، فقال داود:يا ربّ، و ما تلك الحسنة؟ قال: يدخل على عبدي المؤمن سرورا و لو بتمرة، قال داود: يا ربّ، حقّ لمن عرفك أن لا يقطع رجاءه منك‏. و الروايات في هذا الباب كثيرة، و فيما ذكرناه كفاية لأهل البصيرة.
  4. سى و هشتم: خيرخواهى براى آن حضرت عليه السّلام‏- الأمر الثامن و الثلاثون: النصيحة له عليه السّلام‏
  5. در كافى به سند صحيحى از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آمده كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم فرمود: خداى- عزّ و جل- به هيچ دوست خود كه جانش را به اطاعت و خيرخواهى امامش به زحمت انداخته نظر نيفكند مگر اين‏كه او در رفيق اعلى [دسته پيغمبران و صدّيقان و شهدا و صالحين كه در بهشت قرين هم باشند] با ما باشد. 1443- ففي الكافي: بسند صحيح عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم: ما نظر اللّه عزّ و جلّ إلى وليّ له يجهد نفسه بالطاعة لإمامه و النصيحة، إلّا كان معنا في الرفيق الأعلى.
  6. و در همان كتاب به سند صحيح يا موثّقى همچون صحيح از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آمده كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم در مسجد خيف براى مردم سخنرانى كرد و فرمود: خداوند خرّم بدارد بنده‏اى را كه سخن مرا بشنود و آن را در دل جاى دهد و حفظ نمايد و به كسى كه آن را نشنيده برساند، كه بسا كسى حامل فقه است ولى فقيه نيست، و بسا كسى معارف و دستورات فقهى را به فقيه‏تر و داناتر از خودش برساند، 1444- و فيه: بإسناده الصحيح أو الموثّق كالصحيح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم خطب الناس في مسجد الخيف، فقال:نضّر اللّه عبدا سمع مقالتي فوعاها، و حفظها و بلّغها من لم يسمعها، فربّ حامل فقه غير فقيه، و ربّ حامل فقه إلى من هو أفقه منه،
  7. سه چيز است كه دل هيچ فرد مسلمانى در آن‏ها خيانت نكند؛ اخلاص عمل براى خدا، و نصيحت و خيرانديشى براى امامان و پيشوايان مسلمين، و ملازمت جماعت آن‏ها، زيرا كه دعوت آنان فراگيرنده است هر آن‏كه را به دنبال ايشان باشد. مسلمانان برادرند، خونشان برابر است و كم‏ترين افرادشان در برقرارى پيمانشان كوشش مى‏نمايد. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 309- ثلاث لا يغلّ عليهن قلب امرئ مسلم: إخلاص العمل للّه، و النصيحة لأئمّة المسلمين، و اللزوم لجماعتهم، فإنّ دعوتهم محيطة من ورائهم، المسلمون إخوة، تتكافى دماؤهم و يسعى بذمّتهم أدناهم.
  8. و در همان كتاب در حديث مرسلى از مردى از قريش روايت آمده كه گويد: سفيان ثورى به من گفت: مرا به خدمت جعفر بن محمد عليهما السّلام ببر. مى‏گويد: با او به خدمت آن جناب رفتيم ولى وقتى رسيديم كه سوار مركبش شده بود. سفيان عرضه داشت: اى ابا عبد اللّه! خطبه‏اى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم در مسجد خيف فرموده است، برايمان بازگو كن. فرمود: بگذار اكنون دنبال كار خود بروم، بعد كه برگشتم برايت بيان مى‏كنم، چون سوار شده‏ام. عرضه داشت تو را به خويشاوندى‏ات با رسول خدا سوگند كه اين مطلب را [هم‏اينك‏] برايم حديث فرمايى پس آن جناب پياده شد و سفيان گفت: دستور فرماييد تا دوات و كاغذ برايم بياورند كه آن را از زبان شما بنويسم. پس آن حضرت دوات و كاغذ فراخواند و فرمود بنويس: 1445- و فيه: في حديث مرسل عن رجل من قريش، قال: قال سفيان الثوري: اذهب بنا إلى جعفر بن محمّد عليهما السّلام، قال: فذهبت معه إليه، فوجدناه قد ركب دابّته، فقال له سفيان: يا أبا عبد اللّه، حدّثنا بحديث خطبة رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم في مسجد الخيف، قال عليه السّلام: دعني حتّى أذهب في حاجتي، فإنّي قد ركبت، فإذا جئت حدّثتك، فقال: أسألك بقرابتك من رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم لمّا حدّثتني، قال: فنزل، فقال له سفيان: مر لي بدواة و قرطاس حتّى اثبته فدعا به. ثمّ قال: أكتب:
  9. «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم خطبة رسول اللّه في مسجد الخيف: به نام خداوند بخشنده بخشايشگر، خطبه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم در مسجد خيف؛
  10. نظر اللّه عبدا سمع مقالتي فوعاها و بلّغها من لم تبلغه أيّها النّاس ليبلّغ الشّاهد الغآئب، خداوند خرّم بدارد بنده‏اى را كه سخن مرا بشنود و آن را در دل جاى دهد و به كسى كه آن را نشنيده برساند. اى مردم! بايد حاضرين به غائبين برسانند،
  11. فربّ حامل فقه ليس بفقيه، و ربّ حامل فقه إلى من هو أفقه منه، بسا كسى كه فقه دارد ولى فقيه و درك‏كننده نيست و بسا كسى معارف و دستورات فقهى را به فقيه‏تر و داناتر از خويش نقل مى‏كند.
  12. ثلاث لا يغلّ عليهنّ قلب امرء مسلم: سه چيز هست كه قلب هيچ فرد مسلمانى در آن‏ها خيانت نكند:
  13. إخلاص العمل للّه و النّصيحة لأئمّة المسلمين و اللّزوم لجماعتهم - إخلاص عمل براى خدا نصيحت و خيرانديشى براى ائمه مسلمين و ملازمت جماعت ايشان،
  14. فإنّ دعوتهم محيطة من ورآئهم المؤمنون إخوة تتكافئ دمآؤهم - زيرا كه دعوتشان (دعايشان) تمام كسانى را كه در پى آن‏هايند فرامى‏گيرد، مؤمنين برادرند و خونشان برابر،
  15. و هم يد على من سواهم يسعى بذمّتهم أدناهم»- آنان بر ديگران از غير خودشان همدستند، كوچك‏ترينشان براى اجراى پيمانشان كوشا است. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید