- بصیرت 105- سایت: پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
- نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzad
- وبلاگ صفرزاده- پردازش اربعین https://safarzade.blog.i
- شنبه17/8/ 1404 برابر 17/ جمادی الاولی1447-
- مدرسه صدر بازار ساعت هشت ونیم صبح – استاد سالک
- جلسه105- بحث بصیرت وآگاهی بصیرت در قرآن ونهج البلاغه- وضرورت بصیرت سیاسی اجتماعی از نگاه حضرت امیرالمومنین علی (علیهم السلام ) بصرو نظر و استبصر-بصیرت صدق رمزاصلی وحقیقی پیروزی- غلبه ملتها تکیه برایمان وبصیرت – بصیرت علم درارتفاع جامعه
- بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
- بحث ما محوریت موضوع بصیرت وعلم و دانش درارتفاع جامعه
- الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
- بحث ما محوریت غلبه ملت تکیه برایمان وبصیرت است –
- حکمت 147 نهج البلاغه – 147- از سخنان امام (سلام الله علیه) به كميل ابن زياد نخعى كميل ابن زياد: امير مؤمنان على ابن ابي طالب (علیه السلام) دست مرا گرفت و مرا به سوى قبرستان كوفه برد، هنگامى كه به صحرا رسيديم آه پر دردى كشيد و فرمود: (613.) (614.) اى كميل ابن زياد اين دلها همانند ظرفها است، كه بهترين آنها ظرفى است كه حفظ و نگهداريش بيشتر باشد، بنا بر اين آنچه را براى تو مىگويم از من حفظ كن: ترجمهگوياوشرحفشردهاىبرنهجالبلاغه، ج 3 ، صفحهى 266
- مردم سه گروهند -النّاس ثلاثة: فعالم ربّاني و متعلّم على سبيل نجاة، و همج رعاع أتباع كلّ ناعق ، يميلون مع كلّ ريح، لم يستضيئوا بنور العلم، و لم يلجئوا إلى ركن وثيق. مردم سه گروهند: اول علماى الهى، دوم دانش طلبانى كه در راه نجات دنبال تحصيل علمند، و سوم احمقان بىسر و پا كه دنبال هر صدائى مىدوند و با هر بادى حركت مىكنند همانها كه با نور علم روشن نشدهاند و به ستون محكمى پناه نبردهاند.
- علم پايدار- يا كميل، العلم خير من المال، العلم يحرسك و أنت تحرس المال. و المال تنقصه النّفقة، و العلم يزكو على الإنفاق، و صنيع المال يزول بزواله. اى كميل علم بهتر از مال است: علم تو را پاسدارى مىكند ولى تو بايد مال را حفظ كنى، مال با انفاق كم مىشود ولى علم با انفاق افزون مىگردد، دستپروردگان مال به مجرد زوال مال از بين مىروند، (ولى شاگردان علم پايدارند).
- نام نيك از او بماند جاودان يا كميل بن زياد، معرفة العلم دين يدان به، به يكسب الإنسان الطّاعة في حياته، و جميل الأحدوثة بعد وفاته. و العلم حاكم، و المال محكوم عليه. اى كميل ابن زياد شناخت علم آئينى است كه با آن جزا داده مىشود، بوسيله آن انسان در دوران حيات اطاعت فرمان خدا مىكند. و بعد از وفات نام نيك از او مىماند، و علم حاكم است و مال محكوم.
- ثروت اندوزان مردهاند - يا كميل، هلك خزّان الأموال و هم أحياء، و العلماء باقون ما بقي الدّهر: أعيانهم مفقودة، و أمثالهم في القلوب موجودة. اى كميل ثروت اندوزان مردهاند. در حالى كه ظاهرا در صف زندگانند، ولى دانشمندان تا دنيا برقرار است زندهاند، خود آنها از ميان مردم بيرون رفتهاند. ولى چهره آنان در آئينه دلها نقش شده است.
- سينه ای گنچینه اسرا- ها إنّ ها هنا لعلما جمّا (و أشار بيده إلى صدره) لو أصبت له حملة بلى أصبت لقنا غير مأمون عليه، مستعملا آلة الدّين للدّنيا، و مستظهرا بنعم اللّه على عباده، و بحججه على أوليائه، (بدان) در اينجا علم فراوانى است. (با دستش اشاره به سينه مباركش كرد) اگر افراد لايقى مىيافتم. به آنها تعليم مىدادم. آرى تنها كسى را مىيابم كه زود درك مىكند ولى (از نظر تقوا) قابل اطمينان نيست، دين را وسيله دنيا قرار مىدهد و از نعمت خدا بر ضد بندگانش استفاده مىكند، و از دلائل الهى بر ضد اولياء حق كمك مىگيرد.
- كسى كه اسير لذت است أو منقادا لحملة الحقّ ، لا بصيرة له في أحنائه ، ينقدح الشّكّ في قلبه لأوّل عارض من شبهة. ألا لا ذا و لا ذاك أو منهوما باللّذّة، سلس القياد للشّهوة، أو مغرما بالجمع و الادّخار - يا كسى كه مطيع حاملان حق است اما بصيرتى ندارد با نخستين شبهه و ايراد شك در دل او پيدا مىشود، بدان نه اين بدرد مىخورد و نه آن. يا كسى كه اسير لذت است و در چنگال شهوات گرفتار است. و يا كسى كه حريص به جمع و ذخيره مال است.
- اين چنين علم با مرگ - ليسا من رعاة الدّين في شيء، أقرب شيء شبها بهما الأنعام السّائمة كذلك يموت العلم بموت حامليه. اينها از رهبران دين نيستند، و شبيه ترين موجودات به آنها چهارپايان هستند كه براى چرا رها شدهاند آرى اين چنين علم با مرگ حاملانش مىميرد (چون افرادى را كه لايق آن باشند نمىيابند كه به آن تعليم دهند).
- حجت الهى هرگز روی زمین خالی نخواهد بود اللّهمّ بلى لا تخلو الأرض من قائم للّه بحجّة، إمّا ظاهرا مشهورا، و إمّا خائفا مغمورا ، لئلّا تبطل حجج اللّه و بيّناته. و كم ذا و أين أولئك أولئك- و اللّه- الأقلّون عددا، و الأعظمون عند اللّه قدرا. ولى آرى، هرگز روى زمين خالى نمىشود. از كسى كه به حجت الهى قيام كند، خواه ظاهر باشد و آشكار، و يا ترسان و پنهان تا دلائل الهى و نشانههاى روشن او باطل نگردد، ولى آنها چند نفرند و كجا هستند به خدا سوگند آنها تعدادشان كم و قدر و مقامشان نزد خدا بسيار است.
- حفظ حجت ها ودلائلش - يحفظ اللّه بهم حججه و بيّناته، حتّى يودعوها نظراءهم، و يزرعوها في قلوب أشباههم. خداوند بواسطه آنها حجتها و دلائلش را حفظ مىكند تا به افرادى كه نظير آنها هستند بسپارند و بذر آن را در قلب افرادى شبيه خود بيفشانند.
- علم و دانش با حقيقت - هجم بهم العلم على حقيقة البصيرة، و باشروا روح اليقين، و استلانوا ما استعوره المترفون ، علم و دانش با حقيقت و بصيرت به آنها روى آورده، و روح يقين را لمس كردهاند و آنچه دنيا پرستان هوسباز مشكل مىشمرند بر آنها آسان است. -
- ارواحشان به جهان بالا -و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدّنيا بأبدان أرواحها معلّقة بالمحلّ الأعلى. آنها به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند انس گرفتهاند در دنيا با بدنهائى زندگى مىكنند كه ارواحشان به جهان بالا پيوند دارد.
- اشتياق ديدارآنها -أولئك خلفاء اللّه في أرضه، و الدّعاة إلى دينه. - آنها خلفاى الهى در زمينند و دعوت كنندگان به دين خدا.
- آه آه شوقا إلى رؤيتهم انصرف يا كميل إذا شئت. آه آه چقدر اشتياق ديدارآنها را دارم. اى كميل (همين قدر كافى است) هر وقت مىخواهى باز گرد. 148
- نکته – یوزعوها : يزرعوها في قلوب أشباههم. : بعضى گفتهاند، اين مطلب از باب مقلوب و به عكس است، يعنى عقول آنان يكباره بر حقيقت دانش روى مىآورد. ونورعلم را در تبین بیفشاند. حضرت امام رحمته ا... وقتی حرکت مقام معظم رهبری را با عظمت حرکت درچین دیدند تایید رهبری نمودند.
- لایق باشد وپذیرش داشته باشد
- نتیجه های الهی یک انسان های والا مقام چو حضرت مقام معظم رهبری --اگر از دنیا رفتند خداوند این میراث عظیم را به فرد دیگری می سپارد علم حضرت از بین نرفته ..نمونه ها شیخ صدوق – شیخ مفید - مجلسین – این علوم را خداوند حفظ می کند – همچو مطهری ، مجلسین ، مدرس ما کم نداریم اینها حافظ علم خداوند هستند .- گذراندن عمر با پرهيزكارى فضل اللّه و نعمه و شكره عليها
- (خدا بر همۀ اعمال شما آگاهى دارد، و تمام اعمال شما را جزا مىدهد... تعداد همۀ شما را مىداند، و مدّتى براى شما مقدّر فرموده است)...و أحاط بكم الإحصاء و أرصد لكم الجزاء... فأحصاكم عددا، و وظّف لكم مددا خ ۵/۸۳ و ۶ أُولَئِكَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً، که ظالم نباشند وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (صف 7) 4- بزرگترين ظلم، جلوگيرى از رشد و معرفت و حق گرايى و عبادت مردم است. «مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ» --وَ مَنْ أَظْلَمُ ... وَ هُوَ يُدْعى إِلَى الْإِسْلامِ
- - نتيجه افترا بر خداوند، محروميّت از هدايت الهى است. «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» - هدايت و ضلالت به دست خداوند است، ليكن انسان زمينههاى آن را با اختيار و اراده خود فراهم يا نابود مىكند. «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
- و الأعظمون قدرا. يحفظ اللّه بهم حجحه و بيّناته
- به خدا قسم از نظر شمار اندكند امّا از جهت مقام و مرتبه در نزد خدا بسيار با عظمتند. به وسيله آنها خداوند حجتها و دلايل خود را حفظ مىكند تا آنها را به امثال خود به امانت بسپارند و در دلهاى نظايرشان بكارند. علم و دانش با بصيرت، يكباره رو به ايشان آورده و آنان با آسودگى و يقين آن را به كار بستهاند و آنچه را كه ناز و نعمت پروردهها دشوار ديدهاند، سهل انگاشتهاند و به آنچه نادانان از آن مىگريزند ايشان دل بستهاند، و با بدنهايى در دنيا زندگى مىكنند كه ارواحشان به جايگاه والايى آويخته است.
- آنان در روى زمين جانشينان خدا و دعوت كنندگان به راه دين اويند. آه آه چه مشتاقم كه آنها را ببينم». آن گاه فرمود: «يا كميل اگر مىخواهى برگردى برگرد».
- «بهم يحفظ اللّه حججه و بيّناته، حتّى يودعوها نظراءهم،» به اين طايفه حفظ مىفرمايد خداى تعالى حجّتها و بيّنات خود را، تا زمانى كه بسپارند آن را به كسانى كه نظير ايشان باشند در استحقاق اين امر.
- لغات
- جبّان: صحرا صعداء: نوعى از نفس كشيدن است كه شخص مصيبت ديده، و غم رسيده، نفس مىكشد همج: مگس كوچكى همچون پشه رعاع: نوجوانان و ساده لوحان، افراد تازهكار لقن: تيزهوش احناء: اطراف و جوانب منهوم باللذّة: آزمند در كارى و حريص به لذت مغرم بالجمع: كسى كه علاقه زيادى به جمع آوردن ثروت دارد هجم: ناگهانى وارد شد
- ترجمه
- «يا كميل اين دلها همچون ظرفهايى هستند كه بهترين آنها نگهدارندهترين آنهاست، پس تو از من آنچه را مىگويم، به خاطر داشته باش: مردم سه دستهاند: عالم ربانى، دانشپژوه راه رستگارى و مگسان خرد و ناتوان كه به دنبال هر آواز كنندهاى كشانده مىشوند، و با هر بادى روانند، از پرتو دانش، روشنى نجسته و به پايه محكمى پناه نبردهاند.
- اى كميل: دانش بهتر از ثروت است، دانش نگهبان تو و تو پاسدار ثروتى، مال و ثروت با بخشش كم شود، امّا دانش در اثر بخشش فزونى گيرد. پرورده ثروت با از بين رفتن مال و ثروت از بين مىرود.
- اى كميل: آشنايى با دانش، خود، ديانت است، بدان وسيله پاداش داده مىشود، و بدان وسيله اطاعت خدا در زندگى اين دنيا و خوشنامى پس از مرگ نصيب انسان مىگردد، دانش فرمانروا و ثروت فرمانبر و مغلوب است.
- يا كميل اندوخته كنندگان ثروت نابود شدند با اين كه زندهاند اما دانشمندان پايدارند تا وقتى كه روزگار پايدار است، بدنهايشان از ميان رفته امّا سيمايشان در دلها برقرار است. بدان كه در اينجا (به دست مباركش به طرف سينه خود اشاره فرمود) دانش فراوان است، اگر فراگيرندگانى مىيافتم، بلى مىيابم، تيز فهم نامطمئنى را كه ابزار دين را براى دنيا به كار مىبرد، و به وسيله نعمتهاى الهى بر بندگانش، و با حجتهاى خدا بر دوستانش برترى مىجويد. يا كسى كه اطاعت
- از دانشمندان كرده بدون هيچ گونه بينشى در اطراف حقّ و پيرامون حقيقت با نخستين شبههاى كه روبرو مىشود، آتش شك و ترديد در دل او زبانه مىكشد، بدان كه نه اين شايسته است و نه آن، يا كسى را مىيابم كه غرق در خوشگذرانى است و به سادگى از خواستههاى نفس پيروى مىكند، و يا كسى كه شيفته جمع آورى و اندوختن مال و ثروت است، و اينان هم، در هيچ موردى از نگهبانان دين نمىباشند، نزديكترين چيزى كه بدانها شباهت دارد، چهارپاى علفخوار است در چنين روزگارى دانش با مرگ دانشمندان، نابود مىشود بار خدايا آرى زمين از كسى كه دين خدا را با برهان و حجت نگه دارد خالى نيست: آشكار و مشهور و يا بيمناك و پنهان تا حجتها و دلايل روشن الهى از بين نرود، آنان چند تناند و در كجايند.
- به خدا قسم از نظر شمار اندكند امّا از جهت مقام و مرتبه در نزد خدا بسيار با عظمتند. به وسيله آنها خداوند حجتها و دلايل خود را حفظ مىكند تا آنها را به امثال خود به امانت بسپارند و در دلهاى نظايرشان بكارند. علم و دانش با بصيرت، يكباره رو به ايشان آورده و آنان با آسودگى و يقين آن را به كار بستهاند و آنچه را كه ناز و نعمت پروردهها دشوار ديدهاند، سهل انگاشتهاند و به آنچه نادانان از آن مىگريزند ايشان دل بستهاند، و با بدنهايى در دنيا زندگى مىكنند كه ارواحشان به جايگاه والايى آويخته است.
- آنان در روى زمين جانشينان خدا و دعوت كنندگان به راه دين اويند. آه آه چه مشتاقم كه آنها را ببينم». آن گاه فرمود: «يا كميل اگر مىخواهى برگردى برگرد».
- شرح
- در اين بخش از سخنان امام (سلام الله علیه) نكتههايى است: نكته اول- امام (سلام الله علیه) زمينهسازى كرده و براى درك مطلب كميل را به اين عبارت خود: انّ هذه القلون... لك توجه داده است.
- نكته دوم- مردم را به سه دسته تقسيم كرده است و جهت تقسيم آن است كه مردم يا عالمند و يا عالم نيستند. دسته دوم يا دانشجويند و يا در پى دانش نيستند. آن گاه هر قسمى از اقسام سه گانه را به صفتى وابسته ساخته است.
- دسته اول- عالم، را به صفت ربّانى- منسوب به پروردگار متعال، بر خلاف قاعده و بر غير قياس، نسبت به رب، ربانى- وصف نموده است، يعنى عالمى كه با پروردگارى خدا آشنا و عارف به خداى تعالى است، الف و نون را براى مبالغه در نسبت زياد كردهاند. خداوند مىفرمايد كُونُوا رَبَّانِيِّينَ«». بعضى گفتهاند: از آن جهت به اين نام ناميده شدهاند كه دانشهاى كوچك را پيش از علوم سطح بالا به دانش آموزان، تعليم مىدهند و نيز گفته شده است كه چون آنان علم را اصلاح مىكنند و از خطا و اشتباه مبرّا مىسازند.
- دسته دوم: دانشجو كه امام (سلام الله علیه) او را به صفت در راه نجات بودن وصف كرده است. چون علم وسيله نجات و رستگارى در عالم آخرت است و دانشجو در راه تحصيل علم، در حقيقت در راه نجات حركت مىكند تا به وسيله دانش بدان هدف نهايى برسد.
- دسته سوم- عوام و ساده لوحانند كه امام (سلام الله علیه) آنان را با چند صفت تعريف كرده است: 1- كلمه همج، مگس خرد را به جهت حقارت و بىارزشى براى آنان استعاره آورده است.
2- آنان را به ساده لوح بودن و تازهكارى، معرفى كرده است. زيرا اين دو صفت ممكن است از نادانى سرچشمه گرفته باشد.
3- پيرو هر صدايى بودن، به ملاحظه شباهت داشتن به گوسفندان در غفلت و نادانى.
4- با اين توصيف كه آنان با هر بادى روانند، از ناتوانى ايشان در ثبات وپايبندى به يك مذهب و مرام كنايه آورده است.
5- آنان از پرتو دانش روشنى نمىگيرند، يعنى ايشان در تاريكى جهل به سر مىبرند.
6- و آنان به پايه استوارى پناه نجستهاند، پايه استوار، كنايه از عقايد بر حق و يا دليل و برهانى است كه در دفع گرفتاريهاى آخرت بشود بر آنها تكيه كرد.
- نكته سوّم- در ستايش دانش و برترى آن بر ثروت از چند جهت: 1- دانش صاحب خود را از گرفتاريهاى دنيا و آخرت نگهدارى مىكند، امّا مال را صاحبش حفظ مىكند، و امتياز روشنى در فضيلت و منفعت است بين آنچه پاسدار صاحب خود باشد و بين آنچه به پاسدارى صاحبش نيازمند است.
2- دانش با خرج و صرف و فايده رساندن به علاقمندانش فزونى مىيابد و رشد مىكند، چون عالم، خود نيز ضمن تعليم و مذاكره، متذكّر شده و فراموش نمىكند، و آنچه را نمىداند استنباط مىكند، امّا مال با خرج و صرف و انفاق به ديگران كاهش مىيابد.
3- بخشش مال يعنى نيكى كردن به وسيله مال و دارايى با از بين رفتن ثروت از بين مىرود اما احسان به علم به خاطر بقاى علم، باقى و جاويد است. صنيع بر وزن فعيل به معنى مفعول است.
4- آشنايى با دانش، خود ديانت است. يعنى تحصيل دانش خود روش ديندارى است. و قبلا هم روشن شد كه علم اصل و ريشه ديانت است.
5- انسان به وسيله علم در زندگى دنيا مردم را تحت فرمان آورده و نام نيك پس از مرگ را كسب مىكند كه اين دو از جمله فضايل خارجى علمند.
6- حاكم بودن دانش، نسبت به ثروت، و مغلوب و محكوم بودن ثروت نسبت به آن، يعنى دخل و تصرّف علم در راه به دست آوردن مال و انفاق آن، تنها مطابق علم و آگاهى به راههاى كسب و مصرف مال وابسته است.
7- از دلايل برترى علم بر ثروت آن است كه اندوخته كنندگان ثروت در آخرت در هلاكتند و در دنيا نيز مغلوب و محكومند، گر چه بر زنده بودن آنان گواهى دهند.
چنان كه خداوند متعال مىفرمايد: وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ«». اما دانشمندان هميشه زندهاند، هر چند كه بدنهاى آنها از دنيا مىرود. اما سيمايشان در دلها زنده و ماندنى است.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم




