اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ - پردازاربعین https://safarzade.blog.i
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
- أجمع رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم الخروج إلى الحجّ في سنة عشْرٍ من مُهاجره، و أذّن في الناس بذلك، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در دهمين سال هجرت، زيارت خانه خدا (كعبه) را با اجتماع مسلمين آهنك فرمود.
- فقدم المدينة خلق كثير يأتمّون به في حِجّته تلك التي يُقالعليها حجّة الوداع، و حجّة الإسلام، و حجّة البلاغ، و حجّة الكمال، و حجّة التمام، و لم يحجّ غيرها منذُ هاجر إلى أن توفّاه اللَّه، و در ميان قبايل مختلفه و طوائف اطراف بر حسب امر آن حضرت اعلان شد، و در نتيجه گروه عظيمى بمدينه آمدند تا در انجام اين تكليف الهى (اداى مناسك حج بيت اللّه) از آن حضرت پيروى و تعليمات آن حضرت را فرا گيرند.
- اين تنها حجّى بود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از مهاجرت بمدينه انجام داد، نه پيش از آن و نه بعد از آن ديگر اين عمل از طرف آن حضرت وقوع نيافته و اين حج را باسامى متعدد در تاريخ ثبت نمودهاند، از قبيل: حجة الوداع- حجة الاسلام- حجة البلاغ- حجة الكمال- حجة التمام.
- فخرج صلى الله عليه و آله و سلم من المدينة مغتسلًا متدهِّناً مترجِّلًا متجرِّداً في ثوبينِ صُحاريّين: إزارٍ، و رداء، و ذلك يوم السبت لخمسِ ليالٍ أو ستٍّ بقينَ من ذي القِعْدة، در اين موقع رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله غسل و تدهين فرمود و فقط با دو جامه ساده (احرام) كه يكى را بكمر بست و آن ديگر را بدوش افكند روز شنبه بيست چهارم يا بيست پنجم ذيقعدة
- و أخرج معه نساءه كلّهنّ في الهوادج، و سار معه أهل بيته و عامّة المهاجرين و الأنصار، و من شاء اللَّه من قبائل العرب و أفناء الناس. الحرام بقصد حج پياده از مدينه خارج شد و تمامى زنان و اهل حرم خود را نيز در هودجها قرار داد، و با همه اهل البيت خود و باتفاق تمام مهاجرين و انصار و قبايل عرب و گروه عظيمى از خلق حركت فرمود.
- و عند خروجه صلى الله عليه و آله و سلم أصاب الناس بالمدينة جُدَريٌّ- بضم الجيم و فتح الدال اتفاقا در اين هنگام بيمارى آبله- يا حصبه- در ميان مردم شيوع يافته بود
- و بفتحهما- أو حصبة منعت كثيراً من الناس من الحجّ معه صلى الله عليه و آله و سلم، و مع ذلك كان معه جموعٌ لا يعلمها إلّا اللَّه تعالى، و همين عارضه موجب گرديد كه بسيارى از مردم از عزيمت و شركت در اين سفر باز
- و قد يقال: خرج معه تسعون ألفاً، و يقال: مائة ألفٍ و أربعةَ عشرَ ألفاً، و قيل: مائة ألفٍ و عشرونَ ألفاً، و قيل: مائة ألفٍ و أربعة و عشرون ألفاً، و يقال: أكثر من ذلك، و هذه عدّةُ من خرج معه، و أمّا الذين حجّوا معه فأكثر من ذلك، كالمقيمين بمكّة، و الذين أتوا من اليمن مع عليٍّ أمير المؤمنين و أبي موسى.
- أصبح صلى الله عليه و آله و سلم يومَ الأحد بيَلَمْلَمَ، ثمّ راح فتعشّى بشرف السيّالة، و صلّى هناك المغرب و العشاء، ثمّ صلّى الصبح بعِرْقِ الظُّبْية، ثمّ نزل الروْحاء، ثمّ سار من الروحاء فصلّى العصر بالمنصرف، و صلّى المغرب و العشاء بالمتعشّى و تعشّى به، و صلّى الصبح بالأثاية، و أصبح يوم الثلاثاء بالعَرْج و احتجم بلَحْيِ جَمَلٍ- و هو عقبة الجُحْفة- و نزل السُّقْياء يوم الأربعاء، و أصبح بالأبواء، و صلّى هناك، ثمّ- ماندند مع الوصف گروه بيشمارى با آن حضرت حركت نمودند كه تعداد آنها به يكصد و چهارده هزار و يكصد و بيست تا يكصد و بيست و چهار هزار و بيشتر ثبت شده است.
- البته از اهالى مكّه و آنها كه باتفاق أمير المؤمنين على عليه السّلام و أبو موسى از يمن آمدند بر اين تعداد اضافه مىشوند[1]- بامداد يكشنبه موكب نبوى صلّى اللّه عليه و آله در «يلملم» بود و شبانگاه به «شرف السيّاله» رسيدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را خواندند و صبح آن شب را در (عرق الظبيه) اداى فريضه فرمودند سپس در (روحاء) فرود آمدند و پس از كوچ از آنجا نماز عصر را در (منصرف) ادا فرمودند و نماز مغرب و عشا را در (متعشى) خواندند و در همان جا صرف غذا كردند و نماز صبح روز بعد را در (اثابه) خواندند و بامداد سه شنبه را در (عرج) درك كردند و در نقطهاى كه بنام (لحى جمل) معروف است كه در شيب و فرازهاى (جحفه) است آن حضرت حجامت كرد سپس در (سقياء) فرود آمدند (روز چهار شنبه) و پس از حركت از آنجا نماز صبح را در (ابواء) خواندند
- راح من الأبواء و نزل يوم الجمعة الجُحْفة، و منها إلى قُدَيْد و سَبَتَ فيه، و كان يومَ الأحد بعُسْفان، ثمّ سار، فلمّا كان بالغَميماعترض المشاة، فصُفّوا صفوفاً، فَشكَوا إليه المشي، فقال: استعينوا بالنسَلان- مشيٌ سريعٌ دون العدو- ففعلوا فوجدوا لذلك راحة، و كان يوم الإثنين بمَرِّ الظهْران، فلم يبرَحْ حتى أمسى، و غرُبت له الشمس بسَرِف فلم يصلِّ المغرب حتى دخل مكة، و لمّا انتهى إلى الثنِيَّتين بات بينهما، فدخل مكّة نهار الثلاثاء. و از آنجا حركت كردند و روز جمعه به (جحفه) رسيدند و از آنجا به (قديد) رفته و شنبه را در آنجا درك فرمودند و روز يكشنبه در (عسفان) و پس از طى راه از آنجا و رسيدن به (غميم). پيادگان در مقابل پيغمبر صف بستند.
- و به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از خستگى شكوه نمودند. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بآنها دستور قدم دو دادند و با اجراء اين دستور احساس راحتى نمودند. روز دوشنبه در (مرّ الظهران) بسر بردند و هنگام غروب آفتاب به (سرف) و پيش از اداى نماز مغرب بحوالى مكّه رسيدند و در ثنيتين (دو كوه مشرف بمكّه) فرود آمدند و شب را در آنجا بسر برده و روز سه شنبه داخل مكه شدند.
- فلمّا قضى مناسكه، و انصرف راجعاً إلى المدينة و معه من كان من الجموع المذكورات، وصل إلى غدير خُمّ من الجُحْفة التي تتشعّب فيها طرق المدنيِّين و المصريِّين و العراقيِّين، و ذلك يوم الخميس الثامن عشر من ذي الحجّة نزل إليه جبرئيل الأمين عن اللَّه بقوله: پس از آنكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مناسك حج را انجام دادند و با جمعيّتى كه بهمراه آن حضرت بودند آهنك بازگشت بمدينه فرمودند چون بغدير خم (كه در نزديك جحفه است) رسيدند- جبرئيل امين فرود آمد و از خداى تعالى اين آيه را آورد:
- (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ) الآية. و أمره أن يقيم عليّا عَلَماً للناس، و يبلِّغهم ما نزل فيه من الولاية و فرض الطاعة على كلّ أحد، و كان أوائل القوم قريباً من الجُحْفة، يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...بايد دانست كه جحفه منزلگاهى است كه راههاى متعدد (راه اهل مدينه و مصر و عراق) از آنجا منشعب و جدا مىشود .. و ورود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه هجدهم ذيحجه تحقق يافت
- فأمر رسول اللَّه أن يردّ من تقدّم منهم، و يحبس من تأخّر عنهم في ذلك المكان، و نهى عن سَمُراتٍ خمْسٍ متقاربات دَوْحاتٍ عظام أن لا يَنزل تحتهنَّ أحد، حتى إذا أخذ القوم منازلهم، فقُمَّ ما تحتهنَّ، حتى إذا نودي بالصلاة- صلاة الظهر- عمد إليهنّ، فصلّى بالناس تحتهنّ، و كان يوماً_ هاجراً يضع الرجل بعض ردائه على رأسه، و بعضه تحت قدميه، من شدّة الرمضاء، و ظُلِّل لرسول اللَّه بثوبٍ على شجرةِ سَمُرةٍ من الشمس، فلمّا انصرف صلى الله عليه و آله و سلم من صلاته، قام خطيباً وسط القوم على أقتاب الإبل، و أسمعالغدير في الكتاب و السنة و الأدب، ج1، ص: 34-
- امين وحى الهى آيه فوق الذكر را آورد و از طرف خداوند آن حضرت را امر كرد كه على عليه السّلام را بولايت و امامت معرفي و منصوب فرمايد و آنچه درباره پيروى از او و اطاعت اوامر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده بهمگان ابلاغ فرمايد. در اين هنگام آنها كه از آن مكان گذشته بودند بامر پيغمبر بازگشتند و آنها هم كه در دنبال قافله بودند رسيدند و در همان جا متوقف شدند. در اين سرزمين درختان كهن و انبوه و سايهگستر وجود داشت
- كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله قدغن فرمود كسى زير درختان پنجگانه كه بهم پيوسته بودند فرود نيايد و خار و خاشاك آنجا را برطرف سازند. وقت ظهر حرارت هوا شدّت يافت بهطورىكه مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زير پا افكندند و براى آسايش پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله چادرى تهيه و روى درخت افكندند تا سايه كاملى براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فراهم گشت.
- اذان ظهر گفته شد و آن حضرت در زير آن درختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود. پس از فراغ از نماز در ميان گروه حاضرين بر محل مرتفعى كه از جهاز شتران ترتيب داده بودند قرار گرفت و آغاز خطبه فرمود و با صداى بلند همگان را متوجه ساخت و چنين فرمود: فقال:
- «ألحمد للَّهِ و نستعينه و نؤمن به، و نتوكّل عليه، و نعوذ باللَّه من شرور أنفسنا، و من سيّئات أعمالنا، الذي لا هادي لمن أضلّ
، و لا مُضلّ لمن هدى، و أشهد أن لا إله إلّا اللَّه، و أنَّ محمداً عبده و رسوله. .ترجمه الغدير، ج1بخشاول، ص: 32 حمد و ستايش مخصوص ذات خدا است. يارى از او مىخواهيم و باو ايمان داريم .و توكّل ما باو است و از بديهاى خود و اعمال ناروا باو پناه مىبريم. گمراهان را جز او راهنمائى نيست و آنكس را كه او راهنمائى فرموده گمراه كننده نخواهد بود. و گواهى مىدهم كه معبودى (در خور پرستش) جز او نيست. و اينكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بنده و فرستاده او است.
- أمّا بعدُ: أيُّها الناس قد نبّأني اللطيف الخبير: أنّه لم يُعمَّر نبيٌّ إلّا مثلَ نصفِ عمر الذي قبلَه. و إنّي أُوشِك أن أُدعى فأُجيب، و إنّي مسؤول، و أنتم مسؤولون، فما ذا أنتم قائلون؟- پس از ستايش خداوند و گواهى به يگانگى او. اى گروه مردم.
همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگهى داده كه دوران عمرم سپرى گشته و قريبا دعوت خداوند را اجابت و بسراى باقى خواهم شتافت. من. و شماها هر كدام بر حسب آنچه بعهده داريم مسئوليم. اينك انديشه و گفتار شما چيست؟.
- قالوا: نشهدُ أنّك قد بلّغتَ و نصحتَ و جهدتَ، فجزاكَ اللَّه خيراً. مردم گفتند: ما گواهى مىدهيم كه تو ابلاغ فرمودى و از پند ما و كوشش در راه وظيفه دريغ نفرمودى. خداى بتو پاداش نيكو عطا فرمايد:
- قال: أ لستم تشهدون أن لا إله إلّا اللَّه، و أنَّ محمداً عبدهُ و رسوله، و أنَّ جنّته حقّ و ناره حقّ، و أنَّ الموت حقّ، و أنَّ الساعة آتية لا ريبَ فيها و أنَّ اللَّه يبعثُ من في القبور؟ فرمود: آيا نه اينست كه شماها بيگانگى خداوند و اينكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بنده و فرستاده او است گواهى مىدهيد؟ و باينكه بهشت و دوزخ و مرگ و قيامت ترديدناپذير است و اينكه مردگان را خدا بر مىانگيزد و اينها همه راست و مورد اعتقاد شما است؟.
- قالوا: بلى نشهد بذلك. قال: اللّهمّ اشهد، ثمّ قال: أيّها الناس ألا تسمعون؟ همگان گفتند آرى، باين حقايق گواهى مىدهيم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گفت: خداوندا گواه باش، و با تأكيد و مبالغه در توجّه و شنوائى همگى
- قالوا: نعم. و اقرار مجدّد آنان باينكه سخنان آن حضرت را شنيده و توجّه دارند
- قال: فإنّي فَرَط على الحوض، و أنتم واردون عليّ الحوض، و إنَّ عُرضه ما- فرمود: همانا من در انتقال بسراى ديگر و رسيدن بكنار حوض بر شما سبقت خواهم گرفت. و شما در كنار حوض بر من وارد مىشويد. پهناى حوض من بمانند .
- أمّا بعدُ: أيُّها الناس قد نبّأني اللطيف الخبير: أنّه لم يُعمَّر نبيٌّ إلّا مثلَ نصفِ عمر الذي قبلَه. و إنّي أُوشِك أن أُدعى فأُجيب، و إنّي مسؤول، و أنتم مسؤولون، فما ذا أنتم قائلون؟همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگهى داده كه دوران عمرم سپرى گشته و قريبا دعوت خداوند را اجابت و بسراى باقى خواهم شتافت. من. و شماها هر كدام بر حسب آنچه بعهده داريم مسئوليم. اينك انديشه و گفتار شما چيست؟.
- قالوا: نشهدُ أنّك قد بلّغتَ و نصحتَ و جهدتَ، فجزاكَ اللَّه خيراً.مردم گفتند: ما گواهى مىدهيم كه تو ابلاغ فرمودى و از پند ما و كوشش در راه وظيفه دريغ نفرمودى. خداى بتو پاداش نيكو عطا فرمايد:
- قال: أ لستم تشهدون أن لا إله إلّا اللَّه، و أنَّ محمداً عبدهُ و رسوله، و أنَّ جنّته حقّ و ناره حقّ، و أنَّ الموت حقّ، و أنَّ الساعة آتية لا ريبَ فيها و أنَّ اللَّه يبعثُ من في القبور؟ فرمود: آيا نه اينست كه شماها بيگانگى خداوند و اينكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بنده و فرستاده او است گواهى مىدهيد؟
و باينكه بهشت و دوزخ و مرگ و قيامت ترديدناپذير است و اينكه مردگان را خدا بر مىانگيزد و اينها همه راست و مورد اعتقاد شما است؟.
- قالوا: بلى نشهد بذلك. قال: اللّهمّ اشهد، ثمّ قال: أيّها الناس ألا تسمعون؟ همگان گفتند آرى، باين حقايق گواهى مىدهيم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گفت: خداوندا گواه باش، و با تأكيد و مبالغه در توجّه و شنوائى همگى و اقرار
- قالوا: نعم. مجدّد آنان باينكه سخنان آن حضرت را شنيده و توجّه دارند
- قال: فإنّي فَرَط على الحوض، و أنتم واردون عليّ الحوض، و إنَّ عُرضه ما..الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، ج1، ص: 35- فرمود: همانا من در انتقال بسراى ديگر و رسيدن بكنار حوض بر شما سبقت خواهم گرفت. و شما در كنار حوض بر من وارد مىشويد. پهناى حوض من بمانند
- بين صنعاءَ و بُصرى، فيه أقداح عدد النجوم من فضّة، فانظروا كيف تخلِفوني في الثقَلَينِ. مسافت بين صنعاء و بصرى است و در آن بشماره ستارگان- قدحها و جامهاى سيمين هست. بينديشيد و مواظب باشيد كه پس از در گذشتن من با دو چيز گرانبها و ارجمند كه در ميان شما مىگذارم چگونه رفتار نمائيد؟!
- فنادى منادٍ: و ما الثقَلان يا رسول اللَّه؟- در اين موقع يكى در ميان مردم بانك بر آورد كه يا رسول اللّه آن دوچيز گرانبها و ارجمند چيست؟
- قال: الثقَل الأكبر كتاب اللَّه طرفٌ بيد اللَّه عزّ و جلّ و طرفٌ بأيديكم، فتمسّكوا به لا تضلّوا، و الآخر الأصغر عترتي، و إنَّ اللطيف الخبير نبّأني أنّهما لن يتفرّقا حتى يردا عليّ الحوض، فسألت ذلك لهما ربّي، فلا تَقدموهما فتهلكوا، و لا تقصروا عنهما فتهلكوا. فرمود آنكه بزرگتر است كتاب خدا است كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگر آن در دست شما است (كنايه از اينكه كتاب خدا وسيله ارتباط با خداوند است) بنابر اين آن را محكم بگيريد و از دست ندهيد تا گمراه نشويد. و آن ديگر كه كوچكتر است عترت من (اهل بيت من) مىباشد و همانا خداى مهربان و دانا مرا آگاه فرمود كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا كنار حوض بر من وارد شوند. و من اين امر را (عدم جدائى كتاب و عترت را) از پروردگار خود درخواست نمودهام. بنابر اين. بر آن دو پيشى نگيريد و از پيروى آن دو باز نايستيد و كوتاهى نكنيد كه هلاك خواهيد شد.
- ثمّ أخذ بيد عليّ فرفعها حتى رُؤي بياض آباطهما و عرفه القوم أجمعون، فقال: سپس دست على عليه السّلام را گرفت و او را بلند نمود تا بحدى كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و مردم او را ديدند و شناختند.
أيّها الناس من أولى الناس بالمؤمنين من أنفسهم؟. قالوا: اللَّه و رسوله أعلم. و فرمود: اى مردم كيست كه بر اهل ايمان از خود آنها (سزاوارتر) مىباشد؟ گفتند: خداى و رسولش داناترند.
- قال: إنَّ اللَّه مولاي، و أنا مولى المؤمنين، و أنا أولى بهم من أنفسهم فمن كنت مولاه فعليّ مولاه، يقولها ثلاثَ مرّات- فرمود همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنين هستم و اولى و سزاوارترم بر آنها از خودشان. پس هر كس كه من مولاى اويم على عليه السّلام مولاى او خواهد بود و اين سخن را سه بار
- و في لفظ أحمد إمام الحنابلة: أربع مرّات- ثمّ قال: اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و أحِبَّ من أحبّه، و أبغِضْ من أبغضه و انصُرْ من نصره، و اخذُلْ من خذله، و أَدرِ الحقَّ معه حيث دار، و بنا بگفته احمد بن حنبل پيشواى حنبلىها چهار بار تكرار فرمود. سپس دست بدعا گشود و گفت: بار خدايا. دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد و يارى فرما ياران او را و خوار گردان خوار كنندگان او را، و او را معيار و ميزان و محور حق و راستى قرار ده.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم




